بیتفاوت نبودن خیلی قشنگه !
غرقِ خواندن اخبار اخیر بودم که متوجه ماشین کناری شدم. انگار چند دقیقهای بود که دنبالمان راه افتاده بودند و سعی داشتند مرا صدا بزنند. اما آنقدر از اطرافم دور بودم که نه میدیدم و نه میشنیدم. پراید نقرهای رنگی که سرنشینهایش دو پسر جوان بودند. خیره نگاهشان کردم ، هنوز هم آنجا نبودم. سعی داشتند چیزی را به من بفهمانند و من هنوز داشتم نگاهشان میکردم اما نمیدیدمشان. فرمان را ول کرد و با حرکات دستش روی سرش یک روسری بست و بعد به من و بعد در اشاره کرد. چادرم را میگفتند ، لای در ماشین گیر کرده بود و روی زمین کشیده میشد. ناخواسته زیر ماسک لبخند کش داری زدم که زیر چشمهایم چروک افتاد. خیالشان که راحت شد منظورشان را گرفتهام گازش را گرفتند و بین ماشینهای جلویی گم شدند.
✍🏻 #موسوی | ۱۹ آذر/صفرسه
روی کاغذ ، ایدههای خوبی برای زندگیم دارم.
ولی توی عمل بابتش فقط دراز میکشم. 🦦
https://daigo.ir/secret/6714622677
چخبر آدمها ؟ احتمالا از آخرین باری که اینجوری با هم حرف زده باشیم یکسال میگذره ..
* چگونه زیباتر برقصیم ؟
عنوانِ متن جدیدی است که میخواهم دربارهاش بنویسم. اما انگار فقط میخواهم. چیزهایی در سرم هست که کلمات برایشان کافی نیست. سناریوهای ذهنیام دستِ آخر کار دستم میدهند. مدام به فکر مکتوب کردنشان هستم. حتما انتظار دارم بعد هربار سر زدن به ناشناس کسی پرسیده باشد چه برایمان آوردهای مارکو ، چندساعت است که درگیر نوشتنش هستی ؟ از کجا ایدهاش را آوردهای ؟ یا حتی بخواهند دربارهاش سوالاتی بپرسند. اما سکوت سهم همیشگی من و نوشتههایم است. تلخ ، درست مثل شربت سرماخوردگی. بیتفاوت بودن را میگویم.
بیخیال ، شب رو بخیر بدونید آدمزاٰدهها .
📪 #ناشناس
آدما چرا اینجورین؟
__
چجوریان ؟
نق نقو ان ؟
هق هقو ان ؟
زر زرو ان ؟
📪 #ناشناس
https://eitaa.com/ir_mousavi/2843
الان یکی میاد میگه اینی که شما ازش عکس گرفتی منم😂😂
__
همینو بگو .. شانس ندارم ک
الان یه دو ساعتی میشه پشت سرم ایستاده 😬
خیلی چیزا خوب پیش نرفت ..
امروز بعد مدتها تپش قلب سراغم رو گرفت ، چون خوردن قهوه تو حجم زیاد کار خوبی نبود. خرابی کتابی که خریدم ضدحالِ بزرگی بود. کنسل کردن قرار صبح ایدهی قشنگی نبود. بلند شدن پوست کنار ناخن درد داره. کلمات کینه آلود آقای کاپشن سرمهای صاف خورد تو قلبم. دیدن مردی با #پیراهنآجـری بین کلی قفسهی پر از کتاب باعث شد به جملات بینقطه فکر کنم. جملهی مرد جوراب فروش مضطربم کرد. بالا رفتن از سر بالایی باعث شد به سختی نفس بکشم. رد شدن از جلوی در بنیاد جالب نبود. تصادف ریحانه نگرانم کرد. شکستن گلسی که دیشب خریده بودم ، قراره تا ماهها بره رو مخم. دیر رسیدن بسته اصلا چیز جالبی نیست. بهم ریختگی اتاق من رو هم بهم میریزه. سرماخوردگی طولانی باعث میشه تایم درس خوندنم خیلی بیاد پایین. ننوشتن باعث میشه به جای خودکار گریه کنم. دلم برای بابا تنگ شده. ندیدن سید داره طولانی میشه. چادرم و دلم نخ کش شده. هیچکدوم از اینا خوب نیست اما دستپخت مامان خوشحالم میکنه.
* الحمدالله علی کل حال ..
📪 #ناشناس
https://eitaa.com/adam_ha/1079
پیراهن آجری را پیدا کنید
__
کاپشن سرمهای را پیدا کنید ..