به یکدیگر مهر بورزید، اما از مهر بند مسازید! بگذارید که مهر دریای مواجی باشد در میانِ دو ساحلِ روح‌های شما جامِ یکدیگر را پر کنید، اما از یک جام منوشید! از نانِ خود به یکدیگر بدهید، اما از یک گِردهٔ نان مخورید! با هم بخوانید و برقصید و شادی کنید، ولی یکدیگر را تنها بگذارید، همانگونه که تارهایِ ساز تنها هستند، با آنکه از یک نغمه به ارتعاش در می‌آیند.. جبران خلیل جبران @ir_tavabin

این همون شنبه ست که گفتی شروع میکنی! بسم الله @ir_tavabin

این توییت جنجالی درست کرده که اگه توی توییتر کلمه "شعب ابی طالب" رو بزنید یه سری توییت‌هایی که علیه من یا در حمایت از من زدن میاره. عزیزان، من نویسنده‌ام، نویسنده از تمثیل‌ها و تشبیه‌ها استفاده میکنه تا مفهوم بهتر به ذهن و قلب مخاطب بشینه. بله آقا فرمودند سال ۹۰ که ما در شرایط شعب ابی‌طالب نیستیم‌! این جمله برای سال ۹۰ هستش و مفهومش این بود که دشمن بدونه ما در شرایط ضعف و محاصره نیستیم! همین مثال رو آقا جای دیگه فرمودند که اگر دشمن شرایط رو سخت کنه حادثه کربلا اتفاق میفته نه صلح امام حسن! خب ما الان بیایم از این برداشت کنیم که جمهوری اسلامی ۷۲ نفره؟ یا اون عزیزان "مذهبی" که زسر توییت نوشتن ما نباید تطبیق تاریخی بدیم! برادر من خواهر من، تاریخ برای تطبیق دادنه‌ نه آموزش دادن تو کلاس درس و فقط حفظ کردن برای قبولی در امتحان! شما اشتباه رفتید! حرف من ساده و صریح بود حالا یه عده میخوان حواشی رو بگیرن مشکلی نیست. حرف من این بود که ما در شرایط سختی هستیم و این شرایط سخت مثل دوران صدر اسلامه چه بسا بدتر... خب ما هم جا بزنیم چه چیزی از اسلام می‌مونه؟ چه چیزی از تنها حکومت شیعه‌ی دنیا می‌مونه.. @ir_tavabin

روز قیامت، نیکی‌های‌مان را به محبوب‌ترین فرد زندگی‌مان نخواهیم داد؛ اما مجبور می‌شویم آنها را به کسی بدهیم که از او متنفر بودیم و غیبتش را کردیم؛ گناه، مخصوصا حق‌الناس، اوج حماقت است نه زرنگی؛ زرنگی بندگی خداست.. آیت الله بهاءالدینی @ir_tavabin

- چه لذتی‌ست در خواندن! در عمیق خواندن‌ @ir_tavabin

‌سواد عاطفی‌تون رو در زندگی بالا ببرید، خواندن و نوشتن را دیر یا زود یاد میگیرید @ir_tavabin | فاطمه محمدی

حواسم باشه انتقادم به کسی از روی حسادت نباشه‌، و انتقادِ یک مسئله جزئی‌ باشه‌ نه تخریب کل شخصیتش.. @ir_tavabin

جرات آتش زدن خیمه‌های حسین را همان مردمی دادند که... #tweet @ir_tavabin

به چشم‌هایِ خمینی‌اش‌ که نگاه میکردی از بی‌خوابی قرمز شده بود، آن‌قدر بیداری کشیده بود که هروقت اراده میکرد چشم‌هایش را میبست و از شدت خستگی بیهوش میشد.. برای دست‌هایش فرقی نداشت که دخترک یتیمی را که از چنگال داعش نجات میدهد شیعه‌ است یا سنی؟ اصلا مسلمان است یا غیرمسلمان؟ برای سیل خوزستان که رفت اصلا از خودش نپرسید تو اینجا چه کار میکنی؟! مگر فرماندار ندارد؟شهردار ندارد؟ کارمند ندارد آن اداره‌ی مسئول؟! برای پاهایش فرق نداشت کجا میروند، خیابان‌های تهران خودمان رد منافقین را میزند یا در خرابه‌های سوریه با تکفیری‌هایی میجنگد که اگر پایشان به مرزهای ایران برسد به صغیر و کبیرمان رحم نمیکند! بعضی همسن و سال‌هایش، همان‌ها که دیگر جنگیدن خسته‌شان کرده بود، حقوقِ سرداری را میگرفتند و کارشان شده بود از این یادواره به آن یادواره فقط نقل خاطره کنند! خاکِ میدان را بوسیده بودند و کنار گذاشته بودند! حاجی اما هم حرف میزد هم عمل میکرد! حاجی هنوز وصیّ امام بود، برای او جنگ ادامه داشت، آخر ملتِ خمینی چشم امیدشان به او بود! ما افتخارمان این است که در کشوری نفس کشیدیم که او نفس میکشید، برای عقیده‌ای جنگیدیم که او برایش جان داد، بعضی وقت‌ها فکر میکنم من آخرین سربازِ جنگ هستم، که بی‌خبر از قطعنامه هنوز میجنگم! به این فکر میکنم که مرگ برای من تمام شدن نیست، شروعی ست با قدرت بیشتر! به آن مستطیل خاکی، به قبرم، به تاریکی‌اش.. فکر نمیکنم! میدانی؟ برای ما شیعه‌های علی‌ علیه‌السلام زندگی تمامی ندارد.. مگر قاسم سلیمانی خسته شده بود که ما خسته شویم؟ مگر او از جمهوری اسلامی شاکی بود که ما باشیم؟ شاید به دل خسته بود از ناعدالتی‌ها، اما تلاش میکرد، قدم برمیداشت، روشنفکر نبود، ادای اپوزیسیونِ ریشو را هم در نمی‌آورد! حاج‌قاسم خودش بود، ولی خودش خوب بود! نقد داشت و راه‌ حل! غر نمیزد و خسته نمیشد! جان داد اما تو میبینی که هنوز ادامه دارد.. سید مصطفی موسوی @ir_tavabin

✅ دوره آموزش آنلاین کارگاه نوشتن خلاق 🍃دوره آموزش مجازی 🍂 ویژه بانوان و آقایان 🔹 استاد سید مصطفی موسوی 🔺 شروع از نیمه دی ماه 💠 ثبت نام دوره مجازی👇 🌐https://school.toluehagh.ir/cwr 💢 موسسه فرهنگی طلوع حق 📲 @Toluehagh_ir