🟩معنی برای یک بی نماز در مسجد را نمی بندند چیست؟
🔹 یعنی به خاظر عده ی کمی که ناسپاسی می کنند نباید عده ی زیادی را از امکانات محروم کرد.
🔹این ضرب المثل را زمانی به کار میبرند که افرادی سعی دارند به دیگران خدمت کنند اما در بین آنها کسانی هم وجو دارند که ارزش خدمت کردن ندارند! زیرا هم بدخواه اند و هم باعث آزار دیگران می شوند. ولی این ضرب المثل می گوید به خاطر چند فرد شرور، از خدمت کردن به بقیه افراد دست نکش.
🔹 یعنی هرچقدر هم دشمنان بخواهند سنگ جلوی پای ما بیندازند، ما باید مقاومت کنیم زیرا هدف اصلی آنها دست کشیدن ما از مقدساتمان است.
🔹با وسوسه ی چند نفر، نباید سرنوشت چندین نفر را خراب کرد.
#بی_نماز #در_مسجد
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
جالب است بدانيد اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشکری و کشوری به مدت ۴۰ سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم، توسط سیستم حکومت هخامنشیان در ایران پایه گذاری شد!
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
تصویری از مقبره صدام حسین رهبر سابق عراق در شهر تکریت عراق. جسد صدام حسین در سال 2007 به این محل انتقال یافت. اين مقبره در سال 2015 درگيرى هاى داخلى عراق ويران شد.
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این ایرانی اثبات کرد که بریتانیا، هیچ وقت کبیر نبود!
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این دو دقیقه را صرف شناختِ پروفسور محمود حسابی کنید!
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
کردم از عقل سوالی که بگو ایمان چیست
عقل بر دوش دلم گفت که ایمان، ادب است
آدمیزاد اگر بی ادب است، انسان نیست
فرق مابین بنی آدم و، حیوان ادب است...
سعدی
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
امنیت تنها به معنی عدم جنگ در کشور نیست؛ امنیت حقیقی یعنی تمام افراد جامعه بدون توجه به نژاد، دین، طبقه، جنسیت و پایگاه اجتماعی، از حقوق یکسان برای رشد برخوردار باشند...
نلسون ماندلا
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این دو دقیقه را صرف شناختِ پروفسور محمود حسابی کنید!
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شاگرد ایرانی آلبرت اینشتین، یک وطنپرست ضد استعمار!
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 منظرهای از طبیعت استان مازندران
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
بندر مقام ساحل مکسر در هرمزگان زیبا
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
خاطرات جلیل بزرگمهر از دکتر مصدق:
از پزشک دکتر مصدق سوال کردم که آیا شما با آقـا (دکتر مصدق) مطرح کردید که شاه با اعزام ایشان به خارج برای درمان موافقت کرده است ؟
گفت بله با اینکه امکان بستری کردن ایشان در بیمارستان های سوئیس به سهولت امکان پذیر است معذالک وقتی موضوع را با ایشان مطرح کردم با پرخاش گفتند :
چرا به خارج بروم ، مگر من با این مردم چه فرقی دارم مگر آنها زمانی که بیمار میشوند برای معالجه به خارج میروند؟
حتی در مورد آوردن پزشک از خارج هم با این وجود که اجازۀ آن را از شاه گرفته بودیم گفتند :
لعنت خدا بر هر کسی که در این زمان بخواهد مخارج زندگی چند خانوادۀ فقیر این مملکت را صرف آوردن دکتر برای معالجهام از خارج کند...!!
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
امروز دوشنبه ۱۲ شهریور سال ۱۴۰۲ شمسی
برابر با ۱۸ صفر ۱۴۴۵ قمری / ۴ سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی
#تاریخ_نامه
1402.06.13
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مرد میخواست مقابل این خانهای زورگو قد علم کند!
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
سنگ معلق گرز لنگر در شهرستان دره شهر در ایلام قرار دارد. اگر گذارتان به این استان افتاد حتما این سنگ عجیب را ببينيد! حوادث طبیعی مانند زلزله و طوفان نيز طى هزاران سال تعادلش را برهم نزده است!
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
جالب بدونید برخلاف تصور 12 ارديبهشت بخاطر ترور شهيد مطهرى روز معلم تعیین نشده! در واقع كشته شدن دكتر ابوالحسن خانعلى توسط كلانترى در اعتراضات معلمين در ارديبهشت 1340 علت نامگذارى اين روز است.
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
شما یادتون نمیاد، اين پاکن ها که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره میکرد یا سیاه و کثیف میشد...
#نوستالژى
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
مساحتی که اگه ایران تو اروپا بود از این قاره اشغال میکرد!
ایران از مجموع آلمان، لهستان، چک، اسلواکی، اتریش، مجارستان، رومانی، کرواسی، بوسنی، صربستان، مقدونیه، بلغارستان و سوئیس بزرگتره!
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
دولت انگلیس برای معتاد نمودن مردم و گسترش اعتیاد در ایران زمان قاجار، با تبلیغ این که تریاک درمان تمام دردهاست، مردم ایران را که در آن زمان از بیماریها رنج میبردند به این ماده معتاد نمود!
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاده چالوس
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
در ميان اسلحه هاى جوخه اعدام، يك اسلحه با فشنگ مشقى وجود دارد كه هيچ كس نمى داند دست كيست! با اينكار هيچ كس نمى داند در عمل اعدام شريك بوده يا نه و از همين روش عذاب وجدان سربازان كم مى شود.
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
بوقلمونی، گاوی بدید و گفت:
در آرزوی پروازم، اما چگونه، ندانم.
گاو پاسخ داد: گر ز تاپاله من خوری، قدرت بر بالهایت فتد و پرواز ڪنی.
بوقلمون خورد و بر شاخی نشست! تیراندازی ماهر، بوقلمون را بر درخت بدید، تیری بر آن نگون بخت بینداخت و هلاڪش نمود...
شاید با خوردن هر گندی به بالا برسید، اما مطمئن باشید ڪه در بالا نخواهید ماند...!
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
🟩ریشه ضرب المثل برای یک دستمال قیصریه را به آتش کشیدن
🔹مرد جوانی شاگرد مغازه پارچه فروشی بود. یکی از روزها نامزدش به دیدن او می آید. پس از سلام و احوال پرسی چشمش به دستمال گران قیمتی می افتد که در یکی از قفسه ها آویزان شده بود. از مرد خواست که دستمال را به او هدیه دهد اما او قبول نکرد و گفت: این دستمال ها مال من نیست و من اجازه ندارم آن را به کسی هدیه دهم. باید بهایش را بپردازم که البته پولی در بساطم نیست.
🔹زن ناراحت شد و بسیار اصرار کرد تا اینکه توانست مرد را راضی کند. بالاخره دستمال را گرفت و خداحافظی کرد. چند دقیقه ای از رفتن زن نگذشته بود که مرد به خودش آمد و از کاری که کرده بود به شدت پشیمان شد. از ترس اینکه صاحبکارش مجازاتش کند، تصمیم گرفت که مغازه را آتش بزند تا کسی از جای خالی دستمال گران قیمت بویی نبرد.
گوشه ای از مغازه آتش کوچکی روشن کرد و از مغازه بیرون رفت. آتش کم کم از پارچه ای به پارچه دیگر منتقل شد و کل مغازه آتش گرفت و در نهایت به مغازه های دیگر هم نفوذ کرد و کل قیصریه به آتش کشیده شد.
🔻اینگونه شد که گفتند: به خاطر یک دستمال کل قیصریه را به آتش کشید
#دستمال #قیصریه
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
پیر مردی با چهرهای نورانی وارد یک مغازه طلا فروشی شد.
فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد.
پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم...
مرد زرگر قهقههای زد و با تمسخر گفت: درست است که چهرهای نورانی دارید اما هرگز گمان نمیکنم عمل صالح چنین هیبتی داشته باشد.!!
در همین حین یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند.
مرد زرگر از آنها خواست که تا او حساب و کتاب میکند در مغازه بنشینند.
با کمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل شیخ نورانی نشست ، با تعجب از زن سوال کرد که چرا آنجا در بغل شیخ نشستی؟!!
خانم جوان با تعجب گفت کدام شیخ ؟حال شما خوب است!!؟ از چه سخن می گوئید؟ کسی اینجا نیست. و با اوقات تلخی گفت : بالاخره این قطعه طلا را به ما می دهی یاخیر؟
مرد طلا فروش با تعجب و خجالت طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را دریافت کرد. و زوج جوان مغازه را ترک کردند.
شیخ رو به زرگر کرد و گفت: غیر از تو کسی مرا نمیبیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق می شود.
دوباره مرد و زن دیگری وارد شدند و همان قصه تکرار شد.
شیخ به زرگر گفت من چیزی از تو نمیخواهم . این دستمال را به صورتت بمال تا روزیت بیشتر شود .
زرگر با حالت قدسی و روحانی دستمال را گرفت و بو کرد و به صورت مالید و نقش بر زمین شد .
شیخ و دوستانش هرچه پول و طلا بود برداشتند و مغازه را جارو زدند...
بعد از ۴ سال شیخ با غل و زنجیر و اسکورت پلیس وارد مغازه شد.
افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت قصه را باز گفتند.
افسر پلیس گفت برای اطمینان باید دقیقا صحنه را تکرار کنید و شیخ دستمال را به زرگر داد و زرگر مالید و نقش بر زمین شد و اینبار شیخ و پلیس و دوستان دوباره مغازه را جارو زدند...
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
پیر مردی با چهرهای نورانی وارد یک مغازه طلا فروشی شد.
فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد.
پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم...
مرد زرگر قهقههای زد و با تمسخر گفت: درست است که چهرهای نورانی دارید اما هرگز گمان نمیکنم عمل صالح چنین هیبتی داشته باشد.!!
در همین حین یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند.
مرد زرگر از آنها خواست که تا او حساب و کتاب میکند در مغازه بنشینند.
با کمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل شیخ نورانی نشست ، با تعجب از زن سوال کرد که چرا آنجا در بغل شیخ نشستی؟!!
خانم جوان با تعجب گفت کدام شیخ ؟حال شما خوب است!!؟ از چه سخن می گوئید؟ کسی اینجا نیست. و با اوقات تلخی گفت : بالاخره این قطعه طلا را به ما می دهی یاخیر؟
مرد طلا فروش با تعجب و خجالت طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را دریافت کرد. و زوج جوان مغازه را ترک کردند.
شیخ رو به زرگر کرد و گفت: غیر از تو کسی مرا نمیبیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق می شود.
دوباره مرد و زن دیگری وارد شدند و همان قصه تکرار شد.
شیخ به زرگر گفت من چیزی از تو نمیخواهم . این دستمال را به صورتت بمال تا روزیت بیشتر شود .
زرگر با حالت قدسی و روحانی دستمال را گرفت و بو کرد و به صورت مالید و نقش بر زمین شد .
شیخ و دوستانش هرچه پول و طلا بود برداشتند و مغازه را جارو زدند...
بعد از ۴ سال شیخ با غل و زنجیر و اسکورت پلیس وارد مغازه شد.
افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت قصه را باز گفتند.
افسر پلیس گفت برای اطمینان باید دقیقا صحنه را تکرار کنید و شیخ دستمال را به زرگر داد و زرگر مالید و نقش بر زمین شد و اینبار شیخ و پلیس و دوستان دوباره مغازه را جارو زدند...
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh