eitaa logo
کانال تاریخ ایران/جهان جواب تمام سوالات در کانال سنجاق شده است برای خوندنش حتماً کلمه تایید را بزنید👇
14.8هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
3 فایل
ارتباط با ادمین جهت تبلبغات👇 https://eitaa.com/joinchat/2613314037C39e1ac75c8
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز دوشنبه ۱۲ شهریور سال ۱۴۰۲ شمسی برابر با ۱۸ صفر ۱۴۴۵ قمری / ۴ سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی 1402.06.13 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
سنگ معلق گرز لنگر در شهرستان دره شهر در ایلام قرار دارد. اگر گذارتان به این استان افتاد حتما این سنگ عجیب را ببينيد! حوادث طبیعی مانند زلزله و طوفان نيز طى هزاران سال تعادلش را برهم نزده است! 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
جالب بدونید برخلاف تصور 12 ارديبهشت بخاطر ترور شهيد مطهرى روز معلم تعیین نشده! در واقع كشته شدن دكتر ابوالحسن خانعلى توسط كلانترى در اعتراضات معلمين در ارديبهشت 1340 علت نامگذارى اين روز است. 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
شما یادتون نمیاد، اين پاکن ها که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره میکرد یا سیاه و کثیف میشد... 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
مساحتی که اگه ایران تو اروپا بود از این قاره اشغال میکرد! ایران از مجموع آلمان، لهستان، چک، اسلواکی، اتریش، مجارستان، رومانی، کرواسی، بوسنی، صربستان، مقدونیه، بلغارستان و سوئیس بزرگتره! 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
دولت انگلیس برای معتاد نمودن مردم و گسترش اعتیاد در ایران زمان قاجار، با تبلیغ این که تریاک درمان تمام دردهاست، مردم ایران را که در آن زمان از بیماریها رنج میبردند به این ماده معتاد نمود! 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
در ميان اسلحه هاى جوخه اعدام، يك اسلحه با فشنگ مشقى وجود دارد كه هيچ كس نمى داند دست كيست! با اينكار هيچ كس نمى داند در عمل اعدام شريك بوده يا نه و از همين روش عذاب وجدان سربازان كم مى شود. 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
‍ بوقلمونی، گاوی بدید و گفت: در آرزوی پروازم، اما چگونه، ندانم. گاو پاسخ داد: گر ز تاپاله من خوری، قدرت بر بالهایت فتد و پرواز ڪنی. بوقلمون خورد و بر شاخی نشست! تیراندازی ماهر، بوقلمون را بر درخت بدید، تیری بر آن نگون بخت بینداخت و هلاڪش نمود... شاید با خوردن هر گندی به بالا برسید، اما مطمئن باشید ڪه در بالا نخواهید ماند...! 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
🟩ریشه ضرب المثل برای یک دستمال قیصریه را به آتش کشیدن 🔹مرد جوانی شاگرد مغازه پارچه فروشی بود. یکی از روزها نامزدش به دیدن او می آید. پس از سلام و احوال پرسی چشمش به دستمال گران قیمتی می افتد که در یکی از قفسه ها آویزان شده بود. از مرد خواست که دستمال را به او هدیه دهد اما او قبول نکرد و گفت: این دستمال ها مال من نیست و من اجازه ندارم آن را به کسی هدیه دهم. باید بهایش را بپردازم که البته پولی در بساطم نیست. 🔹زن ناراحت شد و بسیار اصرار کرد تا اینکه توانست مرد را راضی کند. بالاخره دستمال را گرفت و خداحافظی کرد. چند دقیقه ای از رفتن زن نگذشته بود که مرد به خودش آمد و از کاری که کرده بود به شدت پشیمان شد. از ترس اینکه صاحبکارش مجازاتش کند، تصمیم گرفت که مغازه را آتش بزند تا کسی از جای خالی دستمال گران قیمت بویی نبرد. گوشه ای از مغازه آتش کوچکی روشن کرد و از مغازه بیرون رفت. آتش کم کم از پارچه ای به پارچه دیگر منتقل شد و کل مغازه آتش گرفت و در نهایت به مغازه های دیگر هم نفوذ کرد و کل قیصریه به آتش کشیده شد. 🔻اینگونه شد که گفتند: به خاطر یک دستمال کل قیصریه را به آتش کشید 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
پیر مردی با چهره‌ای نورانی وارد یک مغازه طلا فروشی شد. فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد. پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم... مرد زرگر قهقهه‌ای زد و با تمسخر گفت: درست است که چهره‌ای نورانی دارید اما هرگز گمان نمی‌کنم عمل صالح چنین هیبتی داشته باشد.!! در همین حین یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند. مرد زرگر از آنها خواست که تا او حساب و کتاب می‌کند در مغازه بنشینند. با کمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل شیخ نورانی نشست ، با تعجب از زن سوال کرد که چرا آنجا در بغل شیخ نشستی؟!! خانم جوان با تعجب گفت کدام شیخ ؟حال شما خوب است!!؟ از چه سخن می گوئید؟ کسی اینجا نیست. و با اوقات تلخی گفت : بالاخره این قطعه طلا را به ما می دهی یاخیر؟ مرد طلا فروش با تعجب و خجالت طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را دریافت کرد. و زوج جوان مغازه را ترک کردند. شیخ رو به زرگر کرد و گفت: غیر از تو کسی مرا نمی‌بیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق می شود. دوباره مرد و زن دیگری وارد شدند و همان قصه تکرار شد. شیخ به زرگر گفت من چیزی از تو نمی‌خواهم . این دستمال را به صورتت بمال تا روزیت بیشتر شود . زرگر با حالت قدسی و روحانی دستمال را گرفت و بو کرد و به صورت مالید و نقش بر زمین شد . شیخ و دوستانش هرچه پول و طلا بود برداشتند و مغازه را جارو زدند... بعد از ۴ سال شیخ با غل و زنجیر و اسکورت پلیس وارد مغازه شد. افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت قصه را باز گفتند. افسر پلیس گفت برای اطمینان باید دقیقا صحنه را تکرار کنید و شیخ دستمال را به زرگر داد و زرگر مالید و نقش بر زمین شد و این‌بار شیخ و پلیس و دوستان دوباره مغازه را جارو زدند... 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
پیر مردی با چهره‌ای نورانی وارد یک مغازه طلا فروشی شد. فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد. پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم... مرد زرگر قهقهه‌ای زد و با تمسخر گفت: درست است که چهره‌ای نورانی دارید اما هرگز گمان نمی‌کنم عمل صالح چنین هیبتی داشته باشد.!! در همین حین یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند. مرد زرگر از آنها خواست که تا او حساب و کتاب می‌کند در مغازه بنشینند. با کمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل شیخ نورانی نشست ، با تعجب از زن سوال کرد که چرا آنجا در بغل شیخ نشستی؟!! خانم جوان با تعجب گفت کدام شیخ ؟حال شما خوب است!!؟ از چه سخن می گوئید؟ کسی اینجا نیست. و با اوقات تلخی گفت : بالاخره این قطعه طلا را به ما می دهی یاخیر؟ مرد طلا فروش با تعجب و خجالت طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را دریافت کرد. و زوج جوان مغازه را ترک کردند. شیخ رو به زرگر کرد و گفت: غیر از تو کسی مرا نمی‌بیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق می شود. دوباره مرد و زن دیگری وارد شدند و همان قصه تکرار شد. شیخ به زرگر گفت من چیزی از تو نمی‌خواهم . این دستمال را به صورتت بمال تا روزیت بیشتر شود . زرگر با حالت قدسی و روحانی دستمال را گرفت و بو کرد و به صورت مالید و نقش بر زمین شد . شیخ و دوستانش هرچه پول و طلا بود برداشتند و مغازه را جارو زدند... بعد از ۴ سال شیخ با غل و زنجیر و اسکورت پلیس وارد مغازه شد. افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت قصه را باز گفتند. افسر پلیس گفت برای اطمینان باید دقیقا صحنه را تکرار کنید و شیخ دستمال را به زرگر داد و زرگر مالید و نقش بر زمین شد و این‌بار شیخ و پلیس و دوستان دوباره مغازه را جارو زدند... 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
ميگويند كه در زمان موسی خشکسالی پيش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسی رسيدند كه ما از تشنگی تلف می شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن. موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود. خداوند فرمود: موعد آن نرسيده موسی هم برای آهوان جواب رد آورد. تا اينكه يكی از آهوان داوطلب شد كه برای صحبت و مناجات بالای كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران می آيد وگرنه اميدی نيست. آهو به بالای كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد. شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال می كنم و توكل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست. تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد موسي معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود. هیچوقت نا امید نشويد... شايد لحظه اخر نتيجه عوض شود، پس مجددا توكل كنيد... 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
پروفسور رمضانیان‌پور، پدر بتن ایران، از ترکیب خاک کوه البرز و سیمان، یکی از بهترین بتن‌های جهان را ساخت. ثمره کارهای او بنیان پروژه‌هایی چون سد کارون 3، سد کرخه و برج میلاد را شکل داده است! 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
من بارها کلمه "صبر کنيد" را شنيده‌ام اين "صبر" تقريبا به معنای "هرگز" است! آنان که اجرای عدالت را بارها به تاخیر انداختند قصد تحقق آنرا ندارند! مارتین لوتر کینگ 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار مهربانی کی سر آمد؟ شهریاران را چه شد؟ حافظ ☘️ 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
🟩هرکه بامش بیش برفش بیشتر 🔹️می‌گویند که در روزگاران قدیم پادشاهی بوده که در اثر بیماری درمی‌گذرد. چون وارث و جانشینی نداشته، قبل از مرگ وصیت می‌کند تا فردای آن روز اولین کسی را که وارد شهر شد بر جایگاه قدرت بنشانند و او را پادشاه جدید شهر معرفی کنند. فردای آن روز مردم و امرا طبق دستور شاه درگذشته، بر دروازه شهر منتظر می‌مانند و از قضا اولین نفری که وارد شهر می‌شود گدایی بوده که در تمام عمر تنها اندوخته‌اش خرده پولی بوده و لباس کهنه‌ای. بنا بر وصیت، او را تکریم کرده و به عنوان شاه جدید معرفی می‌کنند و بر تخت پادشاهی می‌نشانند. روزها می‌گذرد و این گدا که حالا شاه شده و البته معتبر، بر تخت می‌نشیند و امور را اداره می‌کند. تا اینکه برخی از امیران شهر و زیردستانش سر ناسازگاری با او بر می‌دارند و با دشمنان دست به‌ یکی می‌کنند و شاه تازه هم که توان مدیریت امور را از کف داده برای حکومت، به مشکل برمی‌خورد. در همین ایام یکی از دوستان دیرینش که از قضا رفیق گرمابه و گلستانش بوده، وارد شهر می‌شود و می‌شنود که رفیقش پادشاه آن دیار است. برای تجدید دیدار و البته عرض تبریک نزد او می‌رود. پادشاه جدید در پاسخ تبریک و تعریف و تمجید دوستش می‌گوید: ای رفیق بیچاره من، بدان که اکنون حال تو بسیار از من بهتر است. آن زمان غم نانی داشتم و اینک تشوش جهانی را بر دوش می‌کشم. سختی‌ها و رنج‌های بسیاری را متحمل گشته‌ام. و رفیقش در پاسخ وی می‌گوید: هرکه بامش بیش، برفش بیشتر. 🔻از آن به بعد این ضرب‌المثل را معمولا در مورد افرادی به کار می‌برند که به لحاظ ثروت، یا مقام و شغل در جایگاه رفیع وبالایی بوده ولی از بابت سختی‌های ناشی از آن جایگاه در زندگی و یا کار و ... شکایت داشته باشند. 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مورین کلمونز از سرنخ های تاریخی برای اثبات يك تئوری که میگوید اهرام مصر بوسیله بادکنکها بالا برده شده استفاده کرد. بدین منظور تیمی یک آبلیسک 15فوتی به وزن 7 تن را در عرض 25 ثانیه بالا برد! 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
-راز خوشبختی چیست استاد؟ -اینکه هرگز با احمق ها بحث نکنیم! -ولی استاد! فکر نکنم این حرف درستی باشد! -بله ! کاملا حق با شماست ! 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
"قرآن کتابیست که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد. کتابی آسمانی است اما برخلاف آنچه مومنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد! کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز! کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست. کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم انسان با قلم؛ آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست.... قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم می پرسند: چه کسی مرده است؟" 📚برگرفته از کتاب «پدر، مادر، ما متهمیم» ✍🏻علی شریعتی 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh
امروز سه شنبه ۱۴ شهریور سال ۱۴۰۲ شمسی برابر با ۱۹ صفر ۱۴۴۵ قمری / ۵ سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی #تاریخ_نامه 1402.06.14 🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇 @iran_Tarikh