eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
5.9هزار دنبال‌کننده
23.8هزار عکس
22.4هزار ویدیو
229 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹در آستانه شب یلدا و روز مادر دیوارنگاره میدان انقلاب، بزرگترین دیوارنگاره ایران با شعار « چشم شب روشن که فردا روشن است» رونمایی شد.
فاصله ی بین حقیقت و توهم یک سر سوزن است مراقب تک تک افکار خود در زندگی باشید... بهشت دور ، اما نزدیک است..!⭐️ 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
امام على عليه السلام: فضيلت شتاب به سوى نيكوكارى و احسان، از آنِ بزرگواران است! ميزان الحكمه، جلد ۱۰، صفحه ۹۴ 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
عکس متعلق به آخرین اعزام پسرم بود. موقع اعزام، عکاس ازش خواست تا از ماشین پایین بیاید تا با من عکس بگیرد. انگار عکاس هم متوجه آسمانی شدنش شده بود... قبل از جبهه هم کمتر خانه بود، راستش همیشه مسجد بود بگم شب و روز؛ بی راه نگفتم... و فقط خدا خواست اینگونه تربیت شود.. موقع جبهه رفتنش گفتم؛ هر جا میخواهی برو، خدا به همرات. من سه تا از بچه هایم را، همزمان به جبهه های حق علیه باطل فرستادم افتخار می کنم، خدا ان شاالله این هدیه ناقابل من را قبول کند. پسرم فدای علی اکبر امام حسین(ع)... چند سالی مفقودالاثر بود. باران که می بارید، وقتی باد می وزید و صدایی می شنیدم می رفتم دم در همش می ترسیدم بچه ام بیاید و پشت در بماند خدا هیچ مادری رو چشم انتظار نذاره... 📎 به روایت مادر شهید شهید علی اکبر احمدیان 🌷 قائمشهر ،فاتحان۲۵ 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
📎 فقط به خدمت فکر می‌کرد. همیشه حاضر بود، هیچ‌وقت خودش رو کنار نمی‌کشید، حتی وقتی بنی‌صدر خلع درجه‌اش کرد، با لباس بسیجــی می‌رفت سپاه مثل یه بسیجی صفر کیلومتر کار میکرد، طرح می‌داد و برنامه‌ریزی می‌کرد اصلا براش مهــم نبود ڪہ تا دیـروز سرهنـگ بوده و امروز یه بسیجـی ساده است، فقـط به خدمـت فڪر می‌ڪرد. 🌷شهید علی صیاد شیرازی🌷 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
45.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ▫️روایتی مستند از فراز و فرود داعش و مردی که ریشه آن را خشکاند 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
مـادر گفت: نرو، بمان! دلم می خواهد پسرم عصای دستم باشد. گفت: هرچه تو بگویی.. فقط یک سؤال!! میخواهی پسرت، عصای این دنیایت باشد یا آن دنیا؟! مادر چیزی نگفت و با اشک بدرقه اش کرد.... رفت و شهید شد. 📎 امانت دار خون شهــ🌷ــدا باشیم... 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
رو سینه و جیب پیراهنش نوشته بود: "آنقدر غمت به جان پذیرم حسین تا عاقبت قبر تو را به بر بگیرم حسین" بهش گفتند: محمد چرا این شعر رو روی سینه ات نوشتی؟ گفت: میخوام اگه که قراره شهید بشم تیر از دشمن درست بیاد بخوره وسط این شعر وسط سینه و قلبم... بعد از عملیات والفجر هشت بچه ها دنبال محمد می گشتند تا اینکه خبر اومد محمد به شهادت رسید درست تیر خورده بود وسط این شعر ... 🌷شهید محمد مصطفی‌پور🌷 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
اذان مغرب به افق تهران🌺 در سجده اوفتیم ، چو بینیم روی یار امروز یک نماز تماشا قضا کنیم . . . 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
💌 داستان عاشقانه و دنباله دار 💟 بعد از دو هفته محمد از شهرستان برگشت. دی ماه بود و به پایان ترم نزدیک می شدیم. از جزوه ها عقب افتاده بود. بخاطر اینکه کمکش کنم بعد از کلاس در کتابخانه باهم درس میخواندیم و رفع اشکال می کردیم. فشار درس ها زیاد بود. از طرفی غم از دست دادن پدربزرگش هم اذیتش می کرد. به همین خاطر درباره ی فاطمه حرفی نزدم تا فکرش بیش از این درگیر نشود. با نمرات به قول خودش ناپلئونی آن ترم را پاس کرد. پس از پایان ترم چند باری خواستم سر صحبت را باز کنم اما جرات نمی کردم. در این یک سالی که از دوستی‌مان می گذشت کم کم ظاهرم، طرز حرف زدنم، لباس پوشیدنم تحت تاثیر محمد قرار گرفته بود. طبق معمول یک روز با هم سر خاک شهدا رفتیم. هوا سرد شده بود. بعد از اینکه فاتحه خواندیم رو به من کرد و گفت : _ راستی رضا. من یادم رفت بپرسم. اون شبی که پدربزرگم فوت کرد اومده بودی خونه ی ما؟ خواهرم میگفت دوستت با یه رنوی سبز اومده بود کارت داشت تا صبحم سر کوچه تو ماشین خوابید. چیکارم داشتی؟ + راستش... اون شب یه مهمونی دعوت بودم. بخاطر اینکه زیر بار مشروب خوردن نرفتم با عموم بحثم شد. مجبور شدم از مهمونی بیام بیرون. خانوادمم خیلی شاکی شده بودن. جایی رو نداشتم برم. بی اختیار اومدم سمت خونه ی شما که خواهرت گفت نیستی. _ عجب... واقعاً شرایط سختی داری. ولی مطمئن باش خدا اجر کارتو بهت میده. سعی کردم از فرصت استفاده کنم و بحث را به سمت فاطمه سوق بدهم. گفتم : + راستی من نمیدونستم تو خواهر داری. فکر می کردم تک بچه ای. _ خب پیش نیومده بود چیزی بگم. فاطمه آبجی کوچیکه ی منه. وقتی پدرم شهید شد بچه بودیم. من ده سالم بود، فاطمه هم تازه می رفت کلاس اول. خیلی بابایی بود. از غصه ش شبی که فهمید شهید شده تشنج کرد. خدا خیلی رحم کرد که طوریش نشد. + خداروشکر. راستی من اون روز که رفتم از تو کشوی میز برگه هارو بردارم، یه ورقه لابلای پروژه ها بود. فکر کنم مال خواهرت باشه چون خط تو نیست. دستخط فاطمه را از کیفم بیرون آوردم و به محمد دادم. برگه را از من گرفت و خواند، خندید و گفت : _ آره. این دستخط خواهرمه. دلنوشته های خوبی داره. گاهی که برام میخونه واقعا بهش حسودی میکنم. اینو از بابام به ارث برده. لبخند زدم و سکوت کردم. سرد بود. دستهایم را توی جیبم کردم. حالا که حرف فاطمه به میان آمده بود دلم میخواست همه چیز را به او بگویم. اما از واکنش محمد میترسیدم. دلم نمیخواست دوستی ام با او خدشه دار شود. این بهترین رابطه ی دوستانه ای بود که در عمرم تجربه می کردم. به یک نقطه خیره شدم. مشغول فکر کردن بودم. نمیدانستم چه کنم. چطور سر حرف را باز کنم. چند دقیقه گذشت. ناگهان محمد دستش را جلوی چشمانم تکان داد و گفت : + الو... حواست کجاست؟ به چی فکر میکنی رفیق؟ سرم را بالا آوردم و نگاهش کردم و گفتم : _ محمد... من... میشه... یعنی میتونم... نتوانستم ادامه بدهم. کم آوردم و ساکت شدم. محمد از کلمات بی سر و سامانم فهمیده بود اتفاقی افتاده. گفت : + با من راحت باش. همونجور که من باهات راحتم. چی شده؟ گونه هایم گل انداخته بود. افکارم را سر و سامان دادم و گفتم : _ به نظرت من چه جور آدمیم؟ + خب این سوالت خیلی کلیه. ولی خلاصه‌شو بخوام بگم ، تو یه پسر مهربون و محکمی که برای ارزش هات می جنگی. از همون اول که رفتارت رو در مقابل آرمین دیدم خیلی چیزا درباره‌ت متوجه شدم. ولی وقتی تصمیم گرفتی ماشینتو دانشگاه نیاری تا بقیه فکر نکنن تو خیلی خاصی و از طبقه ی مرفه جامعه هستی، روت یه حساب ویژه باز کردم. بنظرم این کار خیلی مردونگی و جدیت میخواست. در کل از اینکه باهات دوستم احساس خوبی دارم. _ ممنون. منم همینطور. + خب حالا چی میخواستی بگی؟ اون همه فکر کردنت فقط برای پرسیدن نظر من درباره ی خودت که نبود؟ _ میشه یه قولی بدی؟ + چی؟ _ اینکه وقتی حرفامو زدم بازم سر دوستیت با من وایسی... لبخند زد و گفت : + چشم! دوباره چشمهایم را به زمین دوختم. چانه ام را توی شالگردنی که دور گردنم پیچیده بودم فرو بردم. با صدای آهسته گفتم : _ من اون دختری که عاشقش بودم رو پیدا کردم... 🖊 نویسنده: فائزه ریاضی تعجیل در ظهور حضرت مهدے عج صلوات 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🔹رهبر معظم انقلاب: شهید سلیمانی مظهر شجاعت و مقاومت بود 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
26.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 تلاوت دلنشین احمد ابوالقاسمی ✨ تلاوت سوره مبارکه بقرا آیه ٢٦١ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿٢٦١﴾ 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🎴کمک به پیرزن داغدار و تنها! خانم خانواده با کار سخت مخارج خانواده رو تامین می‌کرد؛ اما متاسفانه شوهرشون بعد از یک دوره بیماری به تازگی فوت کردن و به سختی هزینه‌های کفن و دفن رو تامین کردن! الان توان خرید سنگ قبر ندارن و بعد از مدتی خونه نشینی شرایط معیشتی سختی دارن و باید فورا کمکشون کنیم. برای کمک به این مادر مسن با هر مبلغی که توان دارید شریک باشید؛ حساب خیریه‌ی مسجد حضرت قائم(عج)👇 ■ 6037997599856011 ■ 900170000000107026251004 مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوغات یمن در راه تل‌آویو؛ 🔥 پرتاب موشک‌های فلسطین ۲ به سوی اهداف نظامی در تل‌آویو ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
مقاومت یمن تصاویری از لحظه پرتاب موشک‌های هایپرسونیک به سرزمین‌های اشغالی را منتشر کرد ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️این حرف‌های ایمان قیاسی در خصوص مادر تو برنامه امشب شبکه سه، می‌تونه اشک هر کسی رو در بیاره ارسال کنید برای مادرهاتون ❤️ 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
⭕️ تواضع ارزشمند است اما نه در مقابل روح تبختر و سلطانی وشیطانی ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یاد شهدا افتادم... این فیلم در زمان حیات او منتشر نشد شادی روح شهدا صلوات ❤️ ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢آنان که گذشته خود را فراموش می‌کنند محکوم به تکرارند! ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
در اهمیت زبان بدن: رسانه ترک: به نظر می رسد مسعود پزشکیان رئیس جمهور ایران متوجه شده است که رهبر معنوی واقعی جهان اسلام در اجلاس D-8 در قاهره کیست. ✍به امام حسین(ع) ما تاوان گناه پس میدیم که این شد رئیس جمهور ما. ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ