🔖#معرفی_شهدا
نام : اصغر
نام خانوادگی : بامری
نام پــــدر : میروک
تاریخ تولد : ۱۳۵۸/۰۶/۰۱ - دلگان🇮🇷
دین و مذهب : اسلام ، تشیّع
وضعیت تأهل : متأهل
شـغل : کشاورز
ملّیّت : ایرانی
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۹/۰۳ - حلب🇸🇾
مزار : شهرستان دلگان
توضیحات: بــــرادر شهیــــد دفــــاع مقــــدس«شهیــــد محمد بامری»
🕊شهید مدافعحرم #اصغر_بامری
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
📸#ببینید | #عکسنوشته
🔴شهید مدافعحرم #اصغر_بامری
من و همکارانم تصمیم به
بازگشایی معابر سطح شهر گرفتیم!
اولین جایی که
دست به کار شدیم،
خانه شهید اصغر بامری بود کــه ... !
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
ایستادن پای امام زمان خویش
۳ آذر ماه سالروز شهادت شهیدان مدافع حرم:
🌹شهید #عمر_ملازهی
🌹شهید #اصغر_بامری
🌹شهید #مراد_عبداللهی
🌹شهید #سلمان_برجسته
🌹شهید #نظرمحمد_بامری
🌹شهید #پرویز_بامری_پور
🌹شهید #عبدالحمید_سالاری
🌹شهید #سید_محسن_سجادی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
ایستادن پای امام زمان خویش
۳ آذر ماه سالروز شهادت شهیدان مدافع حرم:
🌹شهید #عمر_ملازهی
🌹شهید #اصغر_بامری
🌹شهید #مراد_عبداللهی
🌹شهید #سلمان_برجسته
🌹شهید #نظرمحمد_بامری
🌹شهید #پرویز_بامری_پور
🌹شهید #عبدالحمید_سالاری
🌹شهید #سید_محسن_سجادی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
💌#خاطرات_شهدا
💠شهید مدافعحرم #اصغر_بامری
پاییز ۱۳۹۴ منطقه حميديه
در شهر حلب سوریـــه بودیم🇸🇾
هوا بسیار سرد بود و طاقت فرسا❄️
بچهها با آب ســــرد حمام میکردند🥶
شهید اصغر برای اینکه
رزمندگان سرما نخورنـــد،
ابتکاری به خرج داده بــــود😎
تعدادی بشکه که
قسمت سر آنها را کنده بود🛢
روی آتش گذاشته بود
و برای بچه ها آب گرم میکرد🚰🔥
وقتی که بشکهها گــــرم میشد،
رزمنــــدگان را صــــدا مــــیزد🙋♂
و بــــرایِشــــان
آبِ گــــرم میریخت تا حمــــام کننـد🛁
📀راوے: همرزم شهید
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
ایستادن پای امام زمان خویش
۳ آذر ماه سالروز شهادت شهیدان مدافع حرم:
🌹شهید #عمر_ملازهی
🌹شهید #اصغر_بامری
🌹شهید #مراد_عبداللهی
🌹شهید #سلمان_برجسته
🌹شهید #نظرمحمد_بامری
🌹شهید #پرویز_بامری_پور
🌹شهید #عبدالحمید_سالاری
🌹شهید #سید_محسن_سجادی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
📨#خاطرات_شهدا
🌼شهید مدافعحرم #اصغر_بامری
💜برادر شهید نقل میکنند: اصغر همیشه به فکر رفتن به سوریه بود. دغدغه عجیبی برای اعزام داشت. یک روز سبد پرتقالی از باغ چیده بود، بین همسایگان پخش میکرد و میگفت: بخورید! این شیرینی شهادت من است؛ چون چیزی نمانده که عازم سوریه شوم.
💚اصغر خیلی به من اصرار میکرد تا اجازه رفتن به او بدهم. شرایط زندگی مناسبی نداشتیم؛ با بودنِ پدر پیر و بچههای قد و نیمقد اصغر. برای منصرفکردن او دائم میگفتم از خانوادهی ما، محمد، برادر دیگرمان در کربلای۵ خودش را تقدیم انقلاب اسلامی کرده و از ما دیگر کافیست اما گوش او بدهکار نبود. اصغر آنقدر اشتیاق داشت که ماهها قبل ثبتنام کرده بود.
💜روز اعزام فرا رسید. اتوبوسها برای سوارکردن رزمندگان آمده بودند. مانع سوارشدن اصغر شدم اما بعد از حرکت اتوبوسها با موتور سیکلت دنبالشان رفته بود. کمی آنطرفتر سوار شد تا از قافله عقب نماند.
💚وقتی میخواست از تهران به سمت سوریه حرکت کند، تنها یک پیامک زد: "حلالم کنید، خداحافظ! من عازم میعادگاه عاشقان شدم".
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran