eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
6.5هزار دنبال‌کننده
30.5هزار عکس
29.3هزار ویدیو
294 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم سنگ‌ها بر سرِ تو مرثیه خوانی کردند نیزه‌ها زار زدند اشک فشانی کردند فصلِ خندیدنِ تو بود نه گُل چیدنِ باد چهره‌ات را چقدر زود خزانی کردند نجمه در خیمه رویِ دامن زینب اُفتاد عمه را اینهمه زخمِ تو کمانی کردند پا مکش روی زمین ، جان به لبم آورده آنچه با روی تو نامردمِ جانی کردند تا که دیدند یتیم حسنی خندیدند دوره کردند و چه بد سنگ پرانی کردند هرچه کردند حریفت نشدند و آخر تشنگی و نظر و نیزه تبانی کردند خوب پیداست از این وضعِ بهم ریخته‌ات اسب‌ها رد شده و سینه تکانی کردند ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
بسم الله الرحمن الرحیم صف آرایی در صف آرایی حسین و یزید نه، صف آرایی حسین و یهود این طرف هرچه بود ایمان و آن طرف کینه‌های عریان بود ازرق شامی آمده به رجز تا بگوید نبرد یعنی چه دادِ هَل مِن مُبارزش می‌گفت: نیزه‌ی دوره گرد یعنی چه مرکبش سُم به سنگ می‌کوبد نفَسِ هیچکس نمی‌آید باز هَل مِن مُبارزش را گفت: فکر می‌کرد کس نمی‌آید زره و تیغ و یال و کوپالش هول در اهلِ شام می‌انداخت این طرف با خیالِ جمع نگاه رو به میدانِ امام می‌انداخت نیزه‌اش را دوباره زد به زمین پس چه شد؟ چند مرد می‌خواهم عبدو ود رفته به خون خواهی‌اش پیشِ خود چند مرد می‌خواهم تیغ تعیین کننده است امروز جنگ اسلام با یهود اینجاست ازرق شامیِ یهودی گفت: از علی هرچه کینه بود اینجاست فکر می‌کرد از مدینه تا خودِ شام نیست بعد از علی همانندش او که با هر کسی نمی‌جنگید می‌سپردش به چار فرزندش گرد و خاکی بلند شد ناگاه تندبادی زِ خیمه‌گاه آمد ناگهان در مقابل خود دید نوجوانی به رزمگاه آمد بانگ زد که ای؟ که جای تو هست بینِ خیمه میانِ مردان نه جنگ بازیچه نیست برگرد و به حرم رو به سمت میدان نه به رجز گفت نوجوان تا که صحبت از حیدر است من هستم تا میان زنان بیوه‌ی تان قصه‌ی خیبر است من هستم تو اگر در تب جمل بودی یادی از ضربه‌ی حسن آور برو در بینِ لشگر و برگرد با خودت پنج تا کفن آور نعره‌ای زد که کفر درهم شد مثل اینکه علی مصمم شد پیش چشمان چار فرزندش خیبر و مرتضی مجسم شد حسن اینبار بینِ میدان بود سمت‌شان تیغ مجتبی می‌رفت یک به یک آمدند اما زود سرشان یک به یک هوا می‌رفت چار تکبیرِ حضرت عباس تا دلِ خیمه‌گاه می‌آمد حسنی‌زاده آنچنان می‌زد جان حسن‌های شاه می‌آمد خود ازرق به بُهت و غیض آمد یاعلی باز ذکر قاسم شد علوی‌گونه زد به فرق سرش تا اسیر شگرد قاسم شد در صف آرایی حسین و یهود هم سرش هم کلاه‌خوود اُفتاد بانگ تکبیرِ پنجم عباس آنچنان شد که هرکه بود اُفتاد بانگ تکبیر پنجم عباس ؛ تا درِ خیمگاه زینب رفت یاد داغ حسن دلش را برد تا همان کوچه آهِ زینب رفت بعد ازرق حسین با خود گفت ؛ کاش در خیمه‌گاه نجمه نبود گفت وقتی که دوره‌اش کردند کاش دنبال ماه نجمه نبود بارش سنگ‌های بی احساس از رُخ او نقاب را بردند نعلها دویده و کندند از تن گل گلاب را بردند... (حسن لطفی ۴۰۴/۰۴/۱۰) ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ