eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
6.5هزار دنبال‌کننده
30.4هزار عکس
29.3هزار ویدیو
293 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
📷شهیدی که برات شهادتش را از آیت‌الله بهجت گرفت 🔹شهید فرهاد کاظمی پس از مدتی از تحصیل در حوزه علمیه، خوابی را مشاهده کرد و پس از راهنمایی گرفتن از آیت الله ناصری ، تصمیم گرفت تا به محضر آیت الله بهجت شرفیاب شود و خواب خود را تعبیر کند. پس از تعبیر خواب توسط آیت الله بهجت ، فرهاد کاظمی نام خود را به عبدالمهدی تغییر داد و از ادامه تحصیل در حوزه علمیه انصراف داد و وارد سپاه شد. 🔹آیت الله بهجت دست روی زانوی شهید کاظمی گذاشت و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟ گفت: طلبه هستم. آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی. ️ دوباره پرسیدند: اسم شما چیست؟ گفت: فرهاد. 🔹آیت الله بهجت فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان(عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. 🔹شهید عبدالمهدی کاظمی؛ شهیدی که طبق گفته آیت الله بهجت، در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسید. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
شهید الوانی مردی از جنس اخلاص و عمل 🔹از خصوصیت اخلاقی بارز و مهم شهید محمدرضا الوانی اخلاص بود که در گمنامی وی تجلی یافت. بعد از شهادتش مشخص شد چقدر به مستمندان رسیدگی می‌کرد و برای رفع مشکلات مالی دوستانش خودش را زحمت می‌انداخت تا بلکه مشکل آنان را حل کند. برای خودش یک هشدار به صدقه طراحی کرده بود و آن را تلنگری برای خود می‌دانست. 🔹همسر شهید الوانی می‌گوید: " وقتی در سوریه ترکش به کتفش می‌خورد به من و مادرشان اطلاع ندادند تا اینکه روزی به بازار رفتیم و من دیدم همسرم از گرفتن بچه احساس سنگینی می‌کند. تعجب کردم که چرا بچه چند ماهه را به سختی بغل می‌کند، تا اینکه یکی از وی درباره بهبود کتفتش سؤال کرد و همسرم ناراحت شد که این راز را برملا کرد." 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
بهترین روزم، روز نابودی صهیونیست‌هاست 🔹شهید تاکید داشت : " روی سنگ قبرش بنویسید تشنه نابودی صهیونیست‌ها بوده و هستم و بهترین روزم، روز نابودی صهیونیست‌هاست» و من فکر می‌کنم نکته کلیدی وصیت‌نامه شهید خیزاب همین باشد. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
♦️شهید پرهیزگار با نبرد تن به تن شهر «بوکمال» را از سقوط نجات داد 🔹مادر شهید عبدالکریم پرهیزگار نقل می‌کند: " زمانی‌که عبدالکریم کودکی یک ساله بود، من را از خطر جدی نجات داد. آن روز او در گهواره بود و من مشغول انجام کار‌های منزل بودم؛ وقتی به سمت آشپزخانه حرکت کردم، فرزندم با جیغ ناگهانی، من را متوجه خود کرد. به طرف او رفتم که ناگهان صدای مهیبی از آشپزخانه برخاست. صدای ترکیدن زودپز بود؛ فرزندم با گریه خود سبب شد من از این اتفاق در امان بمانم." 🔹یکی از هم‌رزمان شهید پرهیزگار می‌گوید: " اگر به لطف خداوند شهید پرهیزگار مقاومت و جانفشانی نمی‌کرد، جاده بوکمال به دست داعش می‌افتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز به تصرف آن‌ها درمی‌آمد و خدا می‌داند برای بازپس‌گیری شهر چقدر باید خسارت می‌دادیم و شهید تقدیم می‌کردیم". 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
2.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر درد و دل داشتید ویا خواستید مشورت بگیرید.... ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
راز شهادت؛ بوسه بر دست پدر و مادر 🔹به شهید بارها شغل‌های اداری با موقعیت خیلی خوب پیشنهاد شد که او در جواب می‌گفت:"روحیات من برای کار اداری نیست. من برای انجام کارهای اداری و پشت میز نشینی وارد سپاه نشده‌ام." او سپاه را یک آرمان و مسئولیت می‌دانستند نه یک شغل. 🔹احسان کربلایی پور همیشه عادت داشت دست پدر و مادر را ببوسد و گاهی که پای پدر و مادر درد می‌کرد پایشان را می‌بوسید. برایش فرقی نمی‌کرد که کسی ببیند که او پای پدر و مادر را می‌بوسد‌. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
شهیدی که حتی نمی‌خواست کسی بفهمد مدافع حرم است 🔹همسر شهید می‌گوید: " خانواده‌ها فقط می‌دانستند که وی در مأموریت است و از موضوع سوریه کاملاً بی‌اطلاع بودند. هیچ‌کس نمی‌دانست که همسر من مدافع حرم است و در طی هفت سال زندگی مشترک‌مان، من از اعزام‌های او به سوریه با کسی صحبت نکردم. خانواده خود آقامهدی از طریق اعزام‌های او متوجه شده بودند اما خانواده خودم پس از شهادت فهمیدند که آقامهدی، مدافع حرم و در سوریه بود". 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
♦️روایت مادر شهید از عشق، ایمان و شهادت از زندگی شهید مدافع حرم مرتضی عبداللهی 🔹مادر شهید مرتضی عبداللهی درباره فرزندش می‌گوید: " پسرم بیشتر بابایی بود و به لحاظ کارش از پدرش راهنمایی می‌گرفت. در کل تو دار بود و کار‌هایی که می‌دانست از لحاظ احساسی من را نارحت می‌کند به من نمی‌گفت. بیشتر اوقات به من زنگ می‌زد یا پیام می‌داد «مامان ناراحت نیستی»، «زیاد فکر نکن» به این صورت دائم به فکر سلامتی من بود. مرتضی خیلی بچه شوخ طبعی بود و همه را شاد نگه می‌داشت. در بیشتر مسافرت‌ها با من بود. الان دیگر سفر رفتن بدون مرتضی برایم معنا ندارد. همیشه می‌گفت: «چشم‌تان به دهان رهبر باشد. باید در مسیر ولایت باشیم تا به سعادت برسیم و از مسیر حق منحرف نشویم." 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
به قلمـ✍ بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🍂🍃🌺🍂🍃✨ـ 🌺🍂🍃ـ 🍂ـ ✨ـ 🍂🍃🌺🍂🍃✨ 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
♦️ایستادگی در خط مقدم و خدمت در دل‌ها؛ داستانی از فداکاری و عشق 🔹در یک عملیات در سوریه، وقتی یکی از رزمندگان به شدت آسیب دید، شهید در شرایط بحرانی، با مهارت غواصی‌اش از رودخانه‌ای پرخطر عبور کرد و او را نجات داد. آن لحظه، در میان دود و آتش جنگ، تنها یک فکر در سر داشت: "نجات جان رفیق، این مهم‌ترین چیز است." این ویژگی‌ها باعث می‌شد تا شهید راه‌چمنی نه‌تنها فرماندهی برجسته باشد، بلکه یک انسان با روحیه‌ای بی‌نظیر، مهربان و همدل در یادها باقی بماند. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
اذان به وقت حلب 🔹 پدر شهید می‌گوید:" بعد از دو هفته از شهادتش ، ساکش به دستمان رسید وسایل داخل ساک را یک به یک دیدم و ساک را کنار اتاق گذاشتم. در نیمه‌های شب ناگاه صدای اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه کردم، دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفته بود؛ دویدم در حیاط خانه که ببینم صدای اذان از مناره مسجد است یا نه! متوجه شدم صدای اذان از داخل خانه است؛ وقتی خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از ساک کنار اتاق است. سراسیمه به سمتش رفتم و گوشی تلفن عباس در ساک بود؛ گرفتم، نگاهم به آن خیره شد... روی صفحه نوشته بود: «اذان به وقت حلب» 🔹عباس دانشگر در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ دختر عمويش را به همسري برگزيده بود، و كمتر از سه ماه از مراسم عقدشان در اول ارديبهشت سال ۱۳۹۵ عازم سوريه شد. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran