eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
5.8هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
23.6هزار ویدیو
236 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید رسول خلیلی🌷 روح الله "برادر شهید" که اومد، رفتیم بهشت زهرا، منتظر شدیم حکاک بیاد و سنگ مزار رسول رو آماده کنیم، به محض اینکه حکاک اومد، یه نگاه به ما انداخت و گفت: ببخشید این سنگ مزار کیه؟ گفتیم چه طور؟ گفت: اصلا نمی دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم، دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین (ع) منو خواستن گفتن شما مامور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی. ما که خشکمون زده بود، وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم امام حسین (ع) آوردن و قراره برای یه شهیدی نصب بشه حالش منقلب شد، سنگ مزاری که میتوان گفت هدیه ای بود از جانب اربابش حضرت اباعبدالله سالار شهیدان. راوی: دوست و همرزم شهید 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ رفیق خوشبخت ما رهبر معظم انقلاب: در دنیا با حاج قاسم خیلی رفیق بودیم؛ ان‌شاءالله خدا کاری کند که در قیامت هم خیلی رفیق باشیم... ۱۴۰۱/۱۰/۱۱ 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
کلام شهــید : تا شهـادت را ، از خدا نخواهـید نصیب تان نمی شود . . . پاسدار مدافع حـرم 🌷شهـید ابوالفضل شیروانیان🌷 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
☑️🚨|ناکامی داعش در بمب‌گذاری در حرم حضرت زینب (س) 🔹یک منبع در سرویس اطلاعات سوریه: سازمان اطلاعات کل با همکاری اداره کل امنیت حومه دمشق موفق شد تلاش داعش برای بمب‌گذاری در مقام سیده زینب (س) را خنثی کند. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امریکا توان مدیریت آتش‌سوزی را نداشت و در آتش نابود شد. فقط فرض کنید این اتفاق در ایران رخ می‌داد. چه برداشت‌های سیاسی که از آن نمی‌کردند... و اذهان مردم را با این برداشت‌ها مسخ و مغشوش می‌نمودند. هموطن این نوشته را نوشتیم تا بگوییم هرگز به برداشت القا شده‌ی غربی توجهی نکنید. آن‌ها همیشه‌ی تاریخ دروغ گفته‌اند. حتی اکنون که توان مدیریت یک آتش‌سوزی را نداشته‌اند بازهم دروغ می‌بافند... ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از دستگیری یک هسته داعش که قصد هدف قرار دادن حرم سیده زینب (س) در حومه دمشق را داشت. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما تو خونه تون نشستید ، از مرز چه خبر دارید؟؟؟ ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
جهان آلوده ی خــواب است ومن در وهم شمــا بیـدار 🌷شهیدان مدافع حرم محمد اسدی🌷 محمد جاودانی🌷 مصطفی عارفی🌷 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
16.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مثل لوتی‌های قدیمی روایت آقای افضل قربانخانی پدر شهید مجید قربانخانی و خانم کبری خدابخش نویسنده کتاب «مجید بربری» از زندگی شهید مدافع حرم مجید قربانخانی 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
را صدا بزن 📿 اول وقت 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🔵🌹((فصل دوم داستان))🌹 💌 داستان عاشقانه و‌دنباله دار 💟 اشک هایم روے دفتر ریخت و ڪمے از جوهر نوشته ها پخش شد. دستخطش را روے سینه ام گذاشتم و به قاب عڪس دسته جمعے مان خیره شدم. همه جا ساڪت بود و بجز صداے تیک تاک ساعت چیزے شنیده نمے شد. نگاهی به ساعت انداختم، از نیمه شب گذشته بود. فردا صبح آزمون حفظ جزء 29 را داشتم. مادرم از پنج سالگے من و یاسین را براے حفظ قرآن آماده ڪرده بود و بعد از بازگشتمان به ایران ما را به ڪلاس مے فرستاد. تا حافظ ڪل شدنم فقط یک جزء باقے مانده بود با آنڪه سال بعد ڪنڪور داشتم اما حاضر نبودم بخاطر درس ، قرآنم را رها ڪنم. این ڪار بخشے از وجودم شده بود و نمیتوانستم از آن جدا شوم. بلند شدم تا وضو بگیرم و ڪمے قرآن بخوانم. آباژور سالن روشن بود. فهمیدم مادرم مثل همیشه مشغول نماز خواندن است. بعد از اینڪه وضو گرفتم و ڪمے تمرین ڪردم خوابم برد... « بابا نرو... تو قول داده بودے روزے ڪه سرود دارم بیاے و شعر خوندمو ببینی... پدرم خم شد و زینب را بوسید و گفت : _ دختر گلم ببخش ڪه مجبور شدم زیر قولم بزنم. عوضش ایندفعه ڪه برگردم برات یه هدیه ے خوب میارم. " از مسافران پرواز هواپیمایے ماهان ایر به شماره ے 3484 به مقصد دمشق تقاضا مے شود هم اڪنون با خروج از گیت هاے بازرسے وارد سالن ترانزیت شوند. ”پدرم اشک هاے زینب را پاک ڪرد و او را محڪم در آغوش گرفت و ڪمے قلقلڪش داد. با خنده یاسین را بغل ڪرد و روے شانه اش زد و گفت : _ مِسے جون، حواست باشه از درسات عقب نیفتے. نشنوم بازم بخاطر فوتبال مدرسه رو پیجوندے. اگه این ترم معدلت بالاے نوزده بشه جایزت یه هفته اجاره ے سالن اختصاصے فوتساله. یاسین خنده ے شیطنت آمیزے ڪرد و گفت : _ نمیتونم قول بدم ولے سعے خودمو مے ڪنم. پدرم دستش را در موهاے یاسین فرو برد و موهایش را بهم ریخت. به سمت من آمد و گفت : _ یوسفم، حواست به خواهر و برادرت باشه. هواے مادرتم داشته باش. مرا در آغوش گرفت و در گوشم گفت :_ بعد از من، تو مرد خونه اے. محڪم باش و هیچوقت ڪم نیار.از شنیدن حرف هایش ترسیدم. جورے حرف مے زد ڪه انگار قرار نیست برگردد. گفتم : _ من بدون شما ڪم میارم بابا. زود برگرد و تڪیه گاهم باش. انگشتر عقیقش را بیرون آورد و به من داد و گفت : _ این مال تو. فقط بدون وضو دستت نڪن. روش اسم پنج تن حک شده. مادرم ڪمے عقب تر ایستاده بود. پدرم از ما فاصله گرفت و سمت مادر رفت. چند دقیقه بدون اینڪه چیزے بگویند فقط به هم خیره شدند. اشک هاے مادر را میدیدم ڪه به آرامے با هر پلڪے ڪه مے زد از گوشه ے چشمانش میریخت. اما پدرم به ما پشت ڪرده بود. دوباره صدا بلند شد : " از مسافران پرواز هواپیمایے ماهان ایر به شماره ے 3484 به مقصد دمشق تقاضا مے شود هرچه سریعتر با خروج از گیت هاے بازرسے وارد سالن ترانزیت شوند. " وقتے پدرم برگشت از رد اشڪهایش فهمیدم ڪه او هم گریه ڪرده.مادرم گفت : _ مواظب خودت باش چمدانش را روے زمین ڪشید و رفت. قبل از ورود به گیت برایمان دست تڪان داد و... » با صداے زنگ ساعت بیدار شدم. این چندمین بارے بود ڪه در طول شش ماه اخیر، آخرین تصاویر پدر را خواب مے دیدم. از روزے ڪه خبر شهادتش را آورده بودند آخرین صحنه ے دست تڪان دادنش از چشمم دور نمے شد. صدای اذان مے آمد. بلند شدم و نماز صبحم را خواندم. مادر هنوز بیدار بود. بعد از نماز ڪمے باهم حفظ قرآن تمرین ڪردیم. ساعت هشت صبح بعد از صبحانه خانه را ترک ڪردم. از حفظ جزء 29 هم موفق و سربلند بیرون آمدم. به خانه برگشتم و گوے موزیڪال مورد علاقه ے پدر را از ڪتابخانه اش بیرون آوردم. به اتاقم بردم و ڪوڪش ڪردم... ✍🏻 نویسنده: فائزه ریاضی تعجیل در ظهور حضرت مهدے عج و بعدی رمان با ما باشید👇👇👇 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
9.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠شفاعت اهل بیت(ع) به چه کسانی می رسد؟ زندگی پس از زندگی 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran