آسمان جلوه ای اگر دارد
از نماز شب قمر دارد
شب ميلاد تو همه ديدند
نخل ام البنين ثمر دارد
آمدی و حسين قادر نيست
از نگاه تو چشم بر دارد
كوری چشم ابتران حسود
چقدر فاطمه پسر دارد
ای رشيد #علی نظر نخوری
شهر چشمان خيره سر دارد
باب حاجات ، كعبه ی خيرات
بر تو و قدو قامتت صلوات
ای نسيم پر از بهار #علی
ماه در گردش مدار #علی
چقدر مشكل است تشخيصت
تا كه تو می رسی كنار #علی
با تو يک رنگ ديگری دارد
شجره نامه ی تبار #علی
دومين #حيدر ابوطالب
صاحب غيرت و وقار #علی
به شما ميرسد ذخيره ی طف
همه ی ارث ذوالفقار #علی
ای علمدار و سر پناه حسين
حضرت حمزه ی سپاه حسين
كاشف الكربی و تمنا من
دستهای هميشه بالا من
تو بر اين خاكها بكش دستی
اگر اين خاک زر نشد با من
سر سال است مرد مسكينم
مكش از دست خاليم دامن
چقدر فاصله است ای دريا
از مقام ظهور تو تا من
تو بزرگ قبيله ی آبی
تو غديری ، فراتی اما من
خشكسالم ، كوير بی آبم
روزگاری است تشنه ميخوابم
كمرت جايگاه شمشير است
لب تو جايگاه تكبير است
سر ما را بزن همين امروز
صبح فردا برای ما دير است
هيچ كس روبه روت نيست مگر
آن كسی كه ز جان خود سير است
سيزده ساله #حيدری كردی
پسر شير بيشه هم شير است
گيرم افتاده است روی زمين
دست تو باز هم علمگير است
پسر شاه لافتی عباس
ای جوانی #مرتضی عباس
از نگاه كبوتری وارم
به مقام تو غبطه ميبارم
سر من را اگر بگيری باز
به دو ابروی تو بدهكارم
ارمنی هم اگر حساب كنی
دست از تو بر نميدارم
بده آن مشک پاره ی خود را
تا برای خودم نگهدارم
بی سبب نيست گريه ی چشمم
حسرت صبح علقمه دارم
با تمامی شور و احساسم
آرزومند كف العباسم
زلف ما را ز مشک وا نكيند
لب ما را از آن جدا نكنيد
پای ما را به جان خالی مشک
در حريم فرات وا نكنيد
دست بر زيرتان نمی آرد
آبها اينقدر دعا نكنيد
تيرها روی اين تن زخمی
خودتان را به زور جا نكنيد
تازه طفل رباب خوابيده
جان آقا سر و صدا نكنيد
تا كه از مشک پاره آب چكيد
رنگ از چهره ی رباب پريد
#علی_اکبر_لطیفیان
چل روز می شود که شدم جبرئیل تو
ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو
چل روز می شود که بدون توام حسین
حالا پی نتیجه خون توام حسین
مردم به جنگ نائبة الحیدر آمدند
در پیش من تمام به زانو درآمدند
آثار مرگ در بدنم هست یاحسین
پس روز اربعین منم هست یاحسین
چل روز پیش بود همینجا سرت شکست
اینجا دل من و پدر و مادرت شکست
چل روز پیش بود به گودال رفتی و
از پشت نیزه خوردی و از حال رفتی و
از تل زینبیه رسیدم که وای وای
بالا سرت نشستم و دیدم که وای وای
نیزه ز جای جای تن تو درآمده
حتی لباسهای تن تو درآمده
جمعیتی که بود به گودال جا نشد
یک ضربه و دو ضربه ولی سر جدا نشد
دیدم کسی حسین مرا نحر می کند
آقای عالمین مرا نحر می کند
من را ببخش دست به گیسوی تو زدند
من را ببخش چکمه به پهلوی تو زدند
فرصت نشد ز خاک بگیرم سر تو را
فرصت نشد درآورم انگشتر تو را
می خواستم ببوسمت اما مرا زدند
ناراحتم کنار تو با پا مرا زدند
بین من و تو فاصله ها سد شدند، آه
با اسب از روی بدنت رد شدند آه
در کوفه بود که بال و پرم شکست
نزدیک خانه پدریم سرم شکست
وای از عبور کردن مثل غلامها
وای از نگاههای سر پشت بامها
تا شهر شام رفتم و معجر نداشتم
تقصیر من چه بود؟ برادر نداشتم
#علی_اکبر_لطیفیان
👉🏻 @Marasemat_YAZD
بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست
کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست
کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست
بیابان گردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست
--
اگر دربدر کوه و بیابانم کنی عشق است
اگر زخمی صد خار مغیلانم کنی عشق است
پریشانم کنی عشق است، حیرانم کنی عشق است
اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست
--
بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی مو به موی ماجرا را شرح خواهم داد
مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد
هر آنچه از تو پنهان نیست از من نیز پنهان نیست
--
برادر جان تو ثارالله و ثارالله دیگر من
حسین قبل خنجر تو، حسین بعد خنجر من
تجلی می کنم در تو، تجلی می کنی در من
شهادت یا اسارت هر دو آغاز است، پایان نیست
--
بنه پا بر زمین این خاک ها مشتاق و لبریزند
تمام دختران یک یک مژه بر پات می ریزند
نباید هم به مهمان داریت این قوم برخیزند
چرا که خلق می دانند صاحب خانه مهمان نیست
--
میان کاروان تو ندیدم غیر زیبایی
جوانان رشید و نونهالان تماشایی
به همره بار گل آورده ام آن هم چه گل هایی!
غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست
--
نقاب افکن مرا با مظهر حق رو به رو گردان
طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان
همانگونه که مردی از شهادت نیست روگردان
به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست
--
محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد
ز کوه صبر من حتی نشان درد برخیزد
اگر زن شیرزن باشد به جنگ مرد برخیزد
بجنگم با سنان؟ هرگز!! سنان که جزو مردان نیست
--
به زیر سایبان قد و بالای تو می خوابیم
من و این کاروان از چشمه فیض تو سیرابیم
نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم
فرات بی لیاقت لایق لب های طفلان نیست
--
چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد
چه خوشبخت است آن کس که روی نعشش عبات افتد
یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات افتد
دل سلطان عالم را به دست آوردن آسان نیست
--
به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی آید
به زینب معجر پاره به سر کردن نمی آید
برادر جان به ما اصلا سفر کردن نمی آید
کسی در خیمه های ما به جز شش ماهه خندان نیست
--
صدا زد : آی مردم این شهید ما مسلمان است
بزرگ خاندانم را نمی بینید عریان است؟!
جواب قاری قرآن زینب بوسه باران است
جواب قاری قرآن زینب سنگباران نیست
#علی_اکبر_لطیفیان
👉🏻 @Marasemat_YAZD