📅 چهل سال پیش در چنین روزی
📌 روزنامه #جمهوری_اسلامی ۱۷ دی ۱۳۶۲
🇮🇷 @IRANeMOASER
📆 چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۴۲
22 شعبان 1383
8 ژانویه 1964
🔻در داخل اکثر پاکتهایی که از قم فرستاده می شود و گیرنده آنان آیتالله خمینی است، متن زیر مشاهده میشود:
✳️به امید آن روز که در محضر شریف مرجع تقلید زندانی شیعیان حضرت آیتالله العظمی خمینی مجلس جشن برگزار شود 1
🔸حوزه علمیه قم عده ای از معتمدین بازار نامهای خطاب به آیتالله خمینی نوشتند و از وی اجازه خواستند که با توجه به سرمای زمستان و تنگی معیشت مردم سهم امام خود را ذغال تهیه کنند و به فقرا بدهند. در ذیل نامه آیتالله خمینی نوشته است: هرکس سهم بر ذمهاش باشد نصف آن را میتواند برای فقرا و به وسیله معتمدین ذغال خریداری و توزیع نمایند که چهار نفر به اسامی حاجی محمود طباطبایی و حاجی حسین نیلچی و حاجی میرزا حسین مینا و حاجی جعفر لاجوردی مشغول صورتبرداری وجه برای خرید ذغال میباشند. 2
1.قیام 15 خردا به روایت اسناد ساواک، ج چهارم، دوران حصر، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، ص 330
2.همان، ص 327
ادامه مطلب 👇🏻
🇮🇷 @IRANeMOASER
➖آموزگاران چابکسر در انتظار حقوق
➖دانش آموزان لار خاک میخورند
➖حیوانان وحشی وارد آبادیها شدهاند
🇮🇷 @IRANeMOASER
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 زنگ تاریخ
◀️انگیزه امام در مبارزه که هدف آن سرنگونی رژیم شاه بود آیا سایر مراجع هم همین اندیشه را داشتند و تا چه حدی با نظر امام موافق بودند
#سیدحمیدروحانی
🇮🇷 @IRANeMOASER
📅 چهل سال پیش در چنین روزی
📌 روزنامه #اطلاعات ۱۸ دی ۱۳۶۲
🇮🇷 @IRANeMOASER
📅 چهل سال پیش در چنین روزی
📌 روزنامه #کیهان ۱۸ دی ۱۳۶۲
🇮🇷 @IRANeMOASER
📅 چهل سال پیش در چنین روزی
📌 روزنامه #جمهوری_اسلامی ۱۸ دی ۱۳۶۲
🇮🇷 @IRANeMOASER
♨️برای شناخت کارنامه سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی و نقد خاطرات وی چه بخوانیم؟
📌13 کتاب و مقاله بنیاد تاریخپژوهی در معرفی کارنامه سیاسی رفسنجانی و نقد خاطرات وی
در آستانه سالگرد فوت آقای #هاشمی_رفسنجانی /18
کتاب روایتهای ناروا
نقد خاطرات 1363-سلیمی نمین(فصلنامه تخصصی پانزده خرداد ش 17)
نقدی خاطرات 1365 - سلیمی نمین (فصلنامه تخصصی پانزده خرداد ش21)
روتوش کتاب هاشمی بدون روتوش-بخش اول-حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی (فصلنامه تخصصی پانزده خرداد ش25)
روتوش کتاب هاشمی بدون روتوش-بخش دوم (فصلنامه تخصصی پانزده خرداد ش26)
مبارزه در تردید و ابهام-حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی (فصلنامه تخصصی پانزده خرداد ش32)
خاطرات پرابهام و پرسشهای بیپاسخ-حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی (فصلنامه تخصصی پانزده خرداد ش33)
آسیب شناسی انتقادی شیوه های خاطره گویی آیت الله هاشمی رفسنجانی -مقدمی/ عبداللهی(فصلنامه تخصصی پانزده خرداد ش40)
نگاهی به «خوش بینی های فرمایشی» و «ژست های دموکراتیک» آقای رفسنجانی-گروه تحقیقات بنیاد تاریخپژوهی(فصلنامه تخصصی پانزده خرداد ش40)
مطالعه آسیب شناسانه سیاستهای دولت سازندگی-جمشیدی(فصلنامه تخصصی پانزده خرداد ش45)
نظری به ادعاهای بدون دلیل در خاطرات رفسنجانی-امیری (فصلنامه تخصصی پانزده خرداد ش45)
بررسی تطبیقی اندیشه امام و عملکرد رفسنجانی-علیپور(فصلنامه تخصصی پانزده خرداد ش48)
نقد خاطرات عفت مرعشی- کریمی(فصلنامه تخصصی پانزده خرداد ش48)
🇮🇷 @IRANeMOASER
همسانی نقش آقایان هاشمی رفسنجانی و سیدکاظم شریعتمداری/1
بازخوانی مصاحبه شبکه دانا با حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی درباره آقای هاشمی رفسنجانی در تاریخ ۹۴/۸/۱۵
در آستانه سالگرد فوت آقای #هاشمی_رفسنجانی /21
🔹باید عرض کنم نقشی که امروز آقای هاشمی رفسنجانی در قبال مقام معظم رهبری ایفا میکنند همان نقشی است که #سیدکاظم_شریعتمداری در برابر امام دنبال میکرد. سیدکاظم شریعتمداری دو مأموریت یا دو نقشه در نظر داشت: اول اینکه سعی میکرد با امام #رقابت کند به گونهای که بتواند رهبری را از دست امام بگیرد یا اینکه در آن #شریک باشد.
🔸در حقیقت نقش اولش این بود که با امام رقابت داشت. نقش دومش این بود که میخواست به نفع #شاه و #امریکا به گونهای عمل کند تا به دنیا بباوراند که در ایران تنها صدای امام نیست که حرف آخر را میزند؛ اگر امام، خواهان سرنگونی شاه است، اگر امام در جهت قطع دست امریکا حرکت میکند این حرف آخر نیست و کسانی هم هستند که در این کشور نقش دارند، موقعیت دارند، جایگاه دارند و میتوانند حرف دیگری بزنند؛ سرنگونی شاه حرف آخر این ملت نیست، قطع ارتباط با امریکا، قطع دست استکبار جهانی حرف آخر این ملت نیست. اگر عدهای از مردم که پیرو خمینی هستند خواهان سرنگونی شاه و قطع دست استکبار جهانی هستند در کنارش مردمی هم هستند که پیرو شریعتمداری، وفادار به شاه و خواهان ادامه سلطنت شاهنشاهی و ارتباط با امریکا هستند.
🔹او سعی میکرد به این شکل به اصطلاح چوب لای چرخ امام بگذارد و اجازه ندهد که رژیم شاه به دست این ملت سرنگون بشود؛ البته راه به جایی نبرد: «و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین». آقای شیخ علیاکبر هاشمی رفسنجانی متأسفانه از گذشتهها عبرت نگرفت؛ این هم طبیعی است که از گذشتهها نتواند عبرت بگیرد زیرا قرآن میگوید: «لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب» سرگذشت گذشتگان برای کسانی که خردمند باشند، صاحب عقل و اندیشه باشند درس عبرت است. کسانی که اسیر #شهوت_مقام، #جاهطلب و #مقامپرست هستند عقلشان از کار میافتد و کسی هم که صاحب عقل و اندیشه نباشد به تعبیر قرآن نمیتواند از تاریخ درس عبرت بگیرد؛ بنابراین، این طبیعی است که ایشان نتوانستند از سرنوشت گذشتگان عبرت بگیرند و همان راهی را میروند که شریعتمداری رفت و با کمال بیآبرویی، رسوایی و با یک سلسله پشیمانی و پریشانی از دنیا رفت.
🔸امروز، آقای هاشمی رفسنجانی چند نقش را دنبال میکند: یکی همین است که به دنیای استکباری و استعمار جهانخوار، مخصوصا شیطان بزرگ، بباوراند که در ایران، این رهبر نیست که حرف آخر را میزند و کسان دیگری هم هستند که در این کشور حرف دارند، نقش دارند و میتوانند در جهت وفاداری به شیاطین و شیطان بزرگ حرکت کنند؛ این اولین هدفش است که به گونهای حرف بزند که امریکا، استکبار جهانی و صهیونیسم بینالمللی از ایران ناامید نشوند و همهشان امیدوار بشوند که هنوز در ایران کسانی هستند که دنبالهرو هستند و به بردگی، سرسپردگی، وادادگی و خودباختگی خو گرفتهاند.
🔹نکته دوم این است که فکر میکند شاید با این شیوه و شگرد بتواند عناصر هوسران، جاهطلب، رفاهطلب و آنهایی را که به دنبال منافع مادی و شخصی هستند، کسانی که فکرشان از مسائل مادی فراتر نرفته به سوی خودش جذب کند و بتواند در مقابل رهبری برای رقابت و مقابله، یک هسته قوی تشکیل بدهد.
🔸هیچ میدانید هاشمی رفسنجانی که عمری «قال الصادق» و «قال الباقر» خوانده و در خطبه نمازجمعه اعلام میکرد که باید زنان بدحجاب را در یک جا جمع کرد و به یک جزیره منتقل کرد چرا حالا میگوید نباید زنان زیبارو و خواننده را طرد کنید؟ او فکر میکند با این کلام میتواند مشتی اراذل و اوباش و ولگرد و ولنگار و بیعار را به سوی خود بکشد و برای خودش جایگاهی درست کند و این نشان میدهد که او دریافته در میان ملت غیور، قهرمانپرور، سلحشور و عزتمند، آبرو و موقعیتی ندارد و از اینها ناامید است لذا سعی میکند با اینگونه حرکتها و رفتارها برای خودش در میان عناصر بیآبرو و ورشکسته، موقعیتی ایجاد کند. راهی که او دارد دنبال میکند همان راهی است که حکومتها و دولتهای استکباری دنبال میکردند. شاه میخواست روضه برقرار باشد، خودش هم برای اباعبداللهالحسین روضه برگزار میکرد اما هدفش این نبود که در این روضه بت شکسته شود بلکه میخواست بت، بزرگتر و قویتر بشود، میخواست مقام شاهنشاهی و بتهایی که در کشور وجود دارند کوچکترین آسیبی نبینند...
مطالعه متن کامل مصاحبه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
همسانی نقش آقایان هاشمی رفسنجانی و سیدکاظم شریعتمداری/2
بازخوانی مصاحبه شبکه دانا با حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی درباره آقای هاشمی رفسنجانی در تاریخ ۹۴/۸/۱۵
🔹شاه میخواست به ظاهر روضه و عزاداری و سینهزنی برگزار شود اما فقط به یزیدِ زمان امام حسین لعن و طعن کنند، از یزیدِ زمان امام حسین اعلام نفرت و انزجار کنند اما اگر میخواستند به یزید این زمان حرف بزنند دهانشان را میبستند، قلمشان را میشکستند و نفسشان را قطع میکردند؛ اکنون نیز این شیوه دنبال میشود. حرف ایشان همین است که زیر خیمه اباعبداللهالحسین نباید انتقاد بشود، نباید به یزید زمان اعتراض بشود، باید فقط یزید زمان امام حسین، که برای هیچکس خطری ندارد، لعن و طعن بشود اما نباید بتهایی که امروز وجود دارند شکسته شوند بلکه باید تقویت بشوند و مورد تأیید قرار بگیرند و در حقیقت، راه حسین که راه مبارزه با بتپرستان، فزونخواهان، استکبار جهانی و یزیدیان جنایتکار و خونخوار است فراموش بشود و فقط نام حسین، آن هم به صورت انحرافی، مطرح بشود. اینکه مقام معظم رهبری خطر تحریف و خطر نفوذ را دائما مطرح میکنند و زنگ خطر را به صدا در میآورند برای همین است که امروز احساس میشود نفوذ از سوی کسانی دارد صورت میگیرد که متأسفانه بازیگر صحنه هستند و قدرت در دستشان است اما سازشکار و تسلیمطلبند و در نتیجه دارند راه را برای بازگشت امریکا فراهم میسازند.
🔸 #تحریف از سوی کسانی صورت میگیرد که راه شمر و یزید را دنبال میکنند، راه #طاغوتیان و #فرعونیان را دنبال میکنند اما دم از حسین میزنند! آنها میخواهند سریعا #راه_امام را کمرنگ و منزوی سازند و اسلام را به بیراهه بکشانند اما در ظاهر دم از اسلام و قرآن میزنند و این مسئلهای است که متأسفانه بهشدت دارد دنبال میشود. تحریف از سوی کسانی است که اعلام میکنند که امام با حذف «مرگ بر امریکا» موافق بوده، یعنی امام برخلاف قرآن حرف میزده؛ اینها فقط امام را تحریف نمیکنند بلکه در حقیقت دارند قرآن را تحریف میکنند.
🔹لعن و نفرت و انزجار نسبت به ظلمه و ستمکاران، دستور صریح قرآن، شیوه ائمه و از اصول مکتب تشیع است. اینکه در #مکتب_تشیع این همه بر لعن دشمنان آل محمد (صلواتالله و سلامالله علیهم اجمعین) تأکید شده برای همین است که این نفرت و انزجار از دشمنان پیامبر خدا و اهل بیت عصمت و طهارت فراموش نشود. اگر امروز هم ملت ما سرسختانه و قاطعانه علیه امریکا شعار میدهد و از امریکا اعلام نفرت و انزجار میکند برای همین است که این نفرت و انزجار هیچوقت از ذهن مردم بیرون نرود و فراموش نشود و نفرت و انزجار از استکبار جهانی، از شیطان بزرگ و عواملش نسلا بعد نسل در ملت ما زنده و کاملا مجسم باشد. الان نقش بعضی از این دولتمردان [در دولت حسن روحانی] و جناب آقای هاشمی رفسنجانی و عوامل، ایادی و نوچههای آنها این است که نفرت و انزجار نسبت به شیطان بزرگ در میان مردم به دست فراموشی سپرده شود. اینکه مقام معظم رهبری هشدار میدهند که دارند امریکا را بزک میکنند برای همین است! اینها با همین شیوه تلاش میکنند که جنایتها و خیانتهایی که امریکا به این کشور و این ملت کرده فراموش بشود چون با سیاست و خواستههایشان منافات دارد.
🔸امثال آقای هاشمی رفسنجانی یا آقای شیخ #حسن_روحانی در کشوری میتوانند حکومت کنند که در آن یک مشت مردم ذلیل، عقبمانده، تسلیمطلب و سازشکار و برده و بنده زندگی کنند. در کشوری که یک ملت قهرمان، قهرمانپرور و غیور داشته باشد، اینها جایگاه و آبرویی ندارند! تمام تلاش اینها این است که #راه_نفوذ را باز کنند، #خط_امام را تحریف کنند، شخص امام را تحریف کنند، آرمانهای انقلاب را زیر سؤال ببرند تا بتوانند در این کشور جایگاه و موقعیتی داشته باشند. امثال رئیسجمهور امروز ما(حسن روحانی) و جناب آقای هاشمی رفسنجانی در یک کشور انقلابی که ملتی زنده و قهرمانپرور دارد که مشت به دهان استکبار جهانی و عوامل آن میزند، جایگاه و موقعیتی ندارند و نمیتوانند حکومت بکنند. اینکه میبینید الان این همه دست و پا میزنند که غیرت و عزتمندی را از ملت ما بگیرند و سازشکاری، تسلیمطلبی، ذلتپذیری، زبونی و دریوزگی را به این ملت ارزانی بدارند برای این است که بتوانند ریاست خود را جاودانه سازند و برای آیندهشان زمینهسازی کنند لیکن اشتباه میکنند و راه به جایی نمیبرند؛ عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند!
الا للحق دوله و للباطل جوله – والسلام.
مطالعه متن کامل مصاحبه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
نقش هاشمی رفسنجانی در فتنه 88 بهروایت مورخ خبیر انقلاب اسلامی/1
گزیدهای از سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی در جمع مسئولان نمایندگیهای مقام معظم رهبری در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 25مرداد1388
در آستانه سالگرد فوت آقای #هاشمی_رفسنجانی /22
🔹...جرقه فتنه [بعد از انتخابات 1388] وقتی زده شد که آقای هاشمی رفسنجانی آن نامه کذایی و سرگشاده را به مقام معظم رهبری نوشتند و درحقیقت با آن نامه اعلان جنگ دادند؛ آن نامه در حقیقت اعلان جنگ بود. قهرا این موضوعی است که با جریانهای گذشته و با فتنهانگیزیهایی که در طول این۳۰ سال شد خیلی تفاوت داشت. البته ما جریانی مثل شیخ حسینعلی منتظری داشتیم اما در اینجا [موضوع] خیلی تندتر و شکنندهتر بود...
🔸اگر شما در زندگی آقای هاشمی رفسنجانی مطالعه داشته باشید میبینید یکی از ضعفهای بزرگ آقای هاشمی، که خیلی خطرناک است، #غرور است؛ کافی است شما خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی را مطالعه کنید میبینید خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی به گونهای ترسیم شده که انگار ایشان رهبر انقلاب بوده، ایشان امام را هدایت میکرده، خیلی مواقع امام اشتباه میکرده و ایشان میآمده با امام کلنجار میرفته [و] بحث میکرده، چیزی نمانده که بگوید «در حقیقت من رهبر بودم و امام به خاطر موقعیتی که داشت سیاست مرا اجرا میکرد» این از غرور ریشه میگیرد، غروری که در شخص هست باعث میشود خودش را اینگونه ببیند. آقای هاشمی رفسنجانی بعد از رحلت امام خودش را «مرد شماره یک» میدید. در زمان امام خودش را «مرد شماره دو» میدید البته اینطور بود. نمیدانم شما یادتان هست یا نه واقعا مدتی از نظر تحلیل سیاسی آقای هاشمی را به عنوان «مرد شماره دو» میشناختند [ایشان] بعد از امام «مرد دوم» محسوب میشد بعد از رحلت امام ایشان فکر میکرد درست است [که] به ظاهر مقام معظم رهبری به عنوان [مقام] ولایت و رهبر جامعه حضور دارد اما باید تمام نظام، ولیفقیه، رئیس دولت، رئیس مجلس، سران دیگر، همهشان در زیر مهمیز او باشند در حقیقت او هدایتکننده باشد و آنها اجراکننده، [روحیهای] شبیه روحیه صدامی؛ حزب بعث وقتی در عراق به قدرت رسید رئیسجمهور به ظاهر #احمدحسن_البکر بود اما همه میدانستند کارگردان اصلی پشت پرده #صدام است [در حالی که] صدام آنموقع هیچ سمتی نداشت حتی نظامی هم نبود میدانید که یکدفعه الکی لباس ارتشی بر تن کرد و یادم نیست با درجه سرهنگی یا درجه دیگری [به یک نظامی تبدیل شد]....
🔹وقتی که آقای هاشمی احساس کرد مقام معظم رهبری براساس آن رسالت الهی، بر اساس آن خصوصیات اخلاقی معنوی و عرفانی که دارد طبق وظیفه خودش عمل میکند [و] اینجور نیست که بگوید «چون با هم رفیق بودهایم، چون با هم سابقه طولانی داشتهایم، چون آقای هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان، در مسئله رهبری من، نقش مهمی داشته پس حالا باید حق و سهم او را در نظر گرفت».
🔸همینجا عرض کنم این موضوعی که اطرافیان و نورچشمیها و آقازادههای آقای هاشمی دائما این طرف و آن طرف مطرح میکنند که: «پدر ما آقای خامنهای را به رهبری رساند» همین مسئله درباره حضرت امام هم فراوان گفته شده؛ آقای منتظری هم در خاطراتش مفصل به آن پرداخته که «من در رسیدن آقای خمینی به مقام مرجعیت نقش داشتم» این طبیعی است که افراد قدرتطلب چنین ادعاهایی داشته باشند اما حقیقت این است که آنچه باعث شد حضرت امام به مقام ولایت و مرجعیت برسند علم، معنویت [و] سیاست ایشان بود؛ کسی در این قضیه نقش اساسیای نداشت. از آقای هاشمی باید سؤال کرد «اگر شما در آن روز مقام معظم رهبری را در مجلس خبرگان به عنوان رهبر تأیید نمیکردید، چه کسی میخواست [رهبر] باشد؟ چه کسی را داشتید؟ امروز چه کسی را دارید؟ امروز چه کسی میتواند تالی تلو مقام معظم رهبری تلقی بشود؟» این شما نبودید که ایشان را به مقام رهبری رساندید، این ویژگیهای خود ایشان بود، خصوصیات خود ایشان بود، معنویت خود ایشان بود و اینکه ایشان خیرالموجودین بودند و هستند، بعد از امام واقعا کسی [را] که بتواند یک چنین مسئولیت و رسالت بزرگی را بر عهده بگیرد نداریم اینها دیگر کملطفی اینها است در هر صورت وقتی که ایشان دید که نمیتواند رهبری را آلت دست قرار دهد امیدش به این بود که اقلا دولتهایی که به قدرت میرسند در خدمت او باشند، نظر او را اجرا کنند، سیاست او را اجرا کنند، با ایشان مشورت کنند، افراد و اعضای وابسته به او را در کابینهها جا بدهند...
متن کامل سخنرانی در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
نقش هاشمی رفسنجانی در فتنه 88 بهروایت مورخ خبیر انقلاب اسلامی/2
گزیدهای از سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی در جمع مسئولان نمایندگیهای مقام معظم رهبری در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 25مرداد1388
🔹خیلی جالب است [با مطالعه] خاطرات هاشمی رفسنجانی تفاوت فکری او با امام و دید امام نسبت به مردم و دید او نسبت به مردم [مشخص میشود]، او در خاطراتش مینویسد: «وقتی #بنیصدر به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد ما بنیصدر را شناخته بودیم، خیلی با امام صحبت کردیم که بنیصدر را کنار بزند. اما امام نسبت به بنیصدر نظر مثبت داشت و هر چه ما در این زمینه با امام صحبت میکردیم نتیجهای نداشت حتی من گریه کردم ولی امام سفت و سخت از بنیصدر حمایت میکرد تا بالاخره معلوم شد که نظر ما درست است» خوشبختانه ابوالحسن بنیصدر خاطرات خودش را در فرانسه منتشر کرده، کاش این کتاب [به] ایران بیاید و لااقل این قسمت [آن] در دسترس مردم قرار بگیرد، [بنیصدر] میگوید: «وقتی که من رفتم به آقای خمینی گفتم که میخواهم کاندید بشوم ایشان مخالفت کرد. گفت: شما به سه دلیل صلاحیت ندارید؛
۱- ولایت فقیه را قبول ندارید.
۲- نظر منفی نسبت به روحانیان دارید.»
🔸[و مورد] سوم الان یادم نیست. امام در نامه ۶/۱ خطاب به آقای منتظری میگوید: «والله من به بنیصدر رأی ندادم» قسم جلاله میخورد. امام بهتر از هرکسی بنیصدر را میشناخت. تفاوت امام با امثال هاشمی رفسنجانی در این بود که امام اینجور نبود [که] تا روزی که به قدرت نرسیده دم از مردم بزند، دم از خلق بزند و وقتی که به قدرت رسید بگوید گور پدر مردم [و] دیگر به مردم اعتنا نکند. امام به بنیصدر رأی نداد، بنیصدر را برای ریاست جمهوری صالح نمیدانست اما نیامد مردم را هدایت کند و بگوید بنیصدر اینجوری است، اجازه داد که مردم خودشان راه را پیدا کنند...
🔹 امام به مجلس خبرگان، به همین آقای هاشمی رفسنجانی، گفت: «آقای منتظری را به عنوان قائممقام تعیین نکنید! صلاح نیست.» و ایشان نظر امام را زیر پا گذاشت و ایشان را به عنوان قائممقام تعیین کرد. وقتی ایشان و مجلس خبرگان، آقای منتظری را به عنوان قائممقام تعیین کردند امام قهر نکرد، [نخواست] نظر منفی داشته باشد [و] نق بزند [که] «من از اول گفته بودم» به افکار مردم، به نظر مجلس خبرگان احترام گذاشت [و] خیلی مسائل را به آقای منتظری تفویض کرد؛ این تفاوت یک مرد خدا با انسانهای قدرتطلب است که به نظر جمع، به نظر اکثریت احترام میگذارد. ...
🔸شبی که امام از دار دنیا رحلت کردند، من در #جماران بودم. ساعت ده شب بود که امام چشم از جهان فرو بست، آقای هاشمی آنجا به مرحوم احمد آقا به شدت اصرار داشتند: «شما خبر فوت امام را اعلام نکنید، بگوییم که مردم به مساجد بروند برای سلامتی امام دعا [کنند] و ختم امن یجیب [بگیرند] تا ما بتوانیم در مجلس خبرگان رهبر بعدی را تعیین کنیم [و خبر فوت امام] بعدا اعلام شود» [ایشان] نگران این بود که اگر قبل از اینکه مجلس خبرگان رهبر جدید را انتخاب کند خبر فوت امام منعکس شود، شیرازهمملکت از هم بپاشد این نشاندهنده عدم شناخت نسبت به مردم است یعنی [ایشان] هم نسبت به مردم خوشبین نیست، نسبت به مردم دید درستی ندارد، مردم را نشناخته و هم اصلا نسبت به مردم بیاعتناست از اول میخواهد به مردم دروغ بگوید، از اول میخواهد با مردم برخورد دوگانه داشته باشد این سیاستبازی از مسائلی است که متأسفانه آقای هاشمی را به چالش کشانده [ایشان] نه تنها با مردم حتی با خودیها [هم] اینگونه برخورد میکردند...
متن کامل سخنرانی در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /1
در آستانه سالگرد فوت آقای #هاشمی_رفسنجانی /23
در واکنش به سخنرانی 25مرداد1388 توسط مورخ خبیر انقلاب اسلامی و تبیین نقش هاشمی رفسنجانی در فتنه 88، نامهای منتسب به دفتر آقای هاشمی رفسنجانی منتشر گردید. این نامه یا به قلم آقای رفسنجانی و یا زیر نظر وی تنظیم شده بود و پاسخ حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی را در پی داشت.
متن این نامه را در آستانه سالروز فوت آقای رفسنجانی مرور میکنیم:
«هوالعزیز»
حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی
با سلام
نامه منتسب به دفتر جنابعالی را، پیش از آنکه به دستم برسد در برخی از روزنامههای گمنام، مطالعه کردم. از آنجا که میدانم این نامه اگر به قلم جنابعالی نباشد، بیتردید زیر نظر شما نگارش یافته است، رخصت میخواهم پاسخ را خطاب به شما بنگارم و پیش از پرداختن به پاسخ، باید عرض کنم ای کاش شرایط به گونهای بود که میتوانستم در برابر این نامه سکوت میکردم و آن را بیپاسخ میگذاشتم تا به جریانهای اختلاف برانگیز کشیده نشوم اما چه کنم که سکوت من مایه گستاخی بیشتر دشمنان میشود و آنان را بیش از پیش جریتر میکند و به انقلاب، اسلام، امام و رهبر مظلوم و مقاوم ملت ایران آسیب میرساند و چه بسا تاریخ را نیز خدشهدار سازد و ناحق را حق بنمایاند و حق را باطل جلوه دهد. درباره این نامه و برخی از مطالب آن یادآوری نکاتی بایسته است:
۱ـ انتظار این بود که در پاسخ مطالب و مسائلی که در سخنرانی اینجانب در شهرستان خمین آمده است، به موضوعاتی میپرداختید که جنبه اصولی و ریشهای دارد و روشن شدن آن میتواند در دیدگاه و داوری ملت ایران نسبت به جنابعالی تأثیر بسزایی داشته باشد. در سخنرانی اینجانب در مورد نامه سرگشاده سرکار عالی به مقام معظم رهبری (اطال الله عمره) به این نکته اشاره شده است که «تمام مصیبتهایی که در جریان انتخابات و پس از انتخابات بر سر این کشور آمد از آن نامه سرگشاده بود که آتش نفاق و اختلاف را روشن کرد و نسل جوان و مردم را به جان هم انداخت.» در آن سخنرانی به برخی از تحریفگریهایی که در کتاب خاطرات آنجناب به چشم میخورد نیز اشاره شده است. بیتردید آن نادرستیها در کتاب خاطرات شما مایه تأسف و نگرانی «قاطبه دلسوزان انقلاب اسلامی» و علاقهمندان به حضرت امام (سلام الله علیه) میباشد و این دغدغه را ایجاد میکند که «هنوز بیش از سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته است» مبادا «منافع زودگذر باندی»، شخصی و دنیوی، دانسته و ندانسته مایه دستبرد به واقعیتهای تاریخی شود و اعتبار خاطرهنگاری و تاریخنویسی را به زیر سؤال برد. هر چند طی سالهای گذشته بسیاری از کتابهایی که به نام «خاطرات» و تاریخ انقلاب به بازار آمده ـ و میآید ـ آکنده از خطا و اشتباه و بعضاً دروغ و تحریف و وارونهنویسی و خلافگویی میباشد و بار دیگر ژرفنگری و آیندهبینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام عزیز را نمایان میسازد که هنوز انقلاب اسلامی به پیروزی نــرسیده بود هشدار داد:
«… لازم است برای بیداری نسلهای آینده و جلوگیری از غلطنویسی مغرضان، نویسندگــان متعهد با دقت تمام به بررسی دقیق تاریخ این نهضت اسلامی بپردازند… ما که هنوز در قید حیات هستیم و مسائل جاری ایران را که در پیش چشم همه ما به روشنی اتفاق افتاده است دنبال میکنیم، فرصتطلبان و منفعتپیشگانی را میبینیم که با قلم و بیان و بدون هراس از هر گونه رسوایی، مسائل دینی و نهضت اسلامی را برخلاف واقع جلوه میدهند… و شکی نیست که این نوشتجات بیاساس به اسم تاریخ در نسلهای آینده آثار ناگواری دارد… امروز قلمهای مسموم درصدد تحریف واقعیات هستند، باید نویسندگان امین این قلمها را بشکنند… » ( صحیفه امام، ج ۳، ص ۴۳۴ )
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /2
جنابعالی به جای پاسخگویی به پرسشها، شبههها و نگرانیهایی که نامه سرگشاده و خاطرهنویسیهای بعضاً ناآراسته شما در میان مردم پدید آورده است، روی برخی مسائل ناچیز انگشت گذاشتهاید و از اینکه در سخنان من آمده است: «در انتخابات ریاست جمهوری نهم با سر و مغز زمین خورده» خــرده گرفتهاید که قبول دارم باید از جمله مناسبتری استفاده میشد، مانند شکست خورد و یا به تعبیر فوتبالیستها «نتیجه را به حریف واگذار کرد»! و… در هر صورت از این بابت پوزش میخواهم لیکن این نکته را نتوان نادیده گرفت که با سابقه ذهنی جامعه از «حجتالاسلام» هـاشمی بهرمانی، به عنوان «یار امام و رهبری» برازنده و ارزنده نباشد به گونهای موضعگیری کند که در میان مردم چنین وانمود شود که به ولایت و رهبری پشت کــرده و در صف نامحرمان ایستاده است. آن نامه سرگشاده با آن اولتیماتوم سخیف:
سر چشمه شایـد گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل
اگر از سوی تکنوکراتها و لیبرالهای معاند و مغرض (که امروز به دروغ سنگ آقــای هاشمی را به سینه میزنند) و اپوزوسیون نظام، منتشر میشد، هضم آن برای دوستان و دوستداران انقلاب آسان بود، اما بالا زدن آستین همت توسط بعضی برای برآورده کردن آرزوی محال دور کردن مردم از ولایت و اعلان جنگ نیمهرسمی به مقام معظم رهبری، از سوی کسانی که داعیه «ارادت به شخصیت حقوقی و حقیقی ولایت» دارند «از تناقضهای عجیب و غریب روزگار است» !
۲ـ شما در نامه خود به «ذوقزدگی بعضی از خبرگزاریها و روزنامههای ریز و درشت» از سخنان من اشاره کرده و آن را به اصطلاح ملاک نادرستی آن سخنان دانستهاید!!؟ باید دانست « ذوقزدگی» یا استقبال از گفتار من از سوی برخی از نیروهای خودی شگفتآور و ناروا نیست لیکن «ذوقزدگی» رسانههای غربی و سازمانهای جاسوسی بینالمللی و محافل صهیونیستی و قدرتهای استکباری از نامه و سخنرانیهای سرگشاده جنابعالی زنگ خطر را به صدا درمیآورد؛ آیا میدانید نامه سرگشاده شما چه خون جگری برای دلسوزان انقلاب و رهروان راستین راه امام به همراه داشت و اشکهایشان را جاری ساخت؟ آیا میدانید دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی از آن نامه سرگشاده چه شادیها کردند و چه سر و صداهایی در دنیا بر پا کردند و چه تبلیغات زهرآگین و ناهنجاری بر ضد مقام معظم رهبری به راه انداختند!؟
آقای هاشمی !
«باور این جمله به نقل از شما در رسانهها سخت است» که: « جمهوری اسلامی حمایت مردم را از دست داده است»!! (گاردین سایت بی بی سی، ۲۷ / تیرماه / ۸۸) آیا میدانید که استکبار جهانی و در رأس آن شیطان بزرگ اگر روزی این دروغ را باور کنند که «جمهوری اسلامی حمایت مردم را از دست داده است» در یورش به ایران درنگ نمیکنند؟ آیا این گونه سیاهنماییها آب به آسیاب دشمن نمیریزد؟ و دشمن را به طمع نمیاندازد؟
۳ـ نوشتهاید «… به خـاطر دستمالی، قیصریه را به آتش نکشید»!!؟ کاش توضیح میدادید که منظورتان از «دستمالی» که به خــاطــر آن ممکن است «قیصریه را به آتش بکشم» چــه میباشد؟ شما خوب میدانید که من در درازای ۳۰ سال که از انقلاب اسلامی میگذرد، به رغم اینکه زمینه به دست آوردن پست و مقـــام برای من فراهم بود، هیچ مسئولیتی نپذیرفتم و دنبال قدرت ندویدم؛ من نیز میتوانستم وکیل، وزیر، سفیر و… شوم لیکن این کار را نکردم چون مسئولیتی مقدستر، ارزشمندتر و مهمتر بر دوش دارم؛ رسالت مقدس تدوین تاریخ، رویارویی با تحریفگریها و پاسداری از خط امام، بزرگترین مسئولیتی است که بر دوش من سنگینی میکند که انجام آن را با سخت کوشی، پایداری و استواری دنبال میکنم. من بــرای اینکه به مجلس شورای اسلامی راه یابم و مثلاً رئیس مجلس شوم به آب و آتش نزدم، من بــرای اینکه رئیس جمهور شوم، گریه نکردم و صحنه ساختگی تدارک ندیدم و مشتی بازیگر و هنرپیشه را گـرد نیاوردم تا هنرنمایی کنم و صحنههایی دور از شأن یک روحانی باسابقه خلق کنم.
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /3
من بر سر دنیا و مشتهیات دنیوی با کسی سرجنگ ندارم؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی با اینکه حاصل عمرم بود و جوانیم را روی آن گذاشته بودم، آن گاه که به راه ناصواب رفت برای اینکه «به خاطر دستمالی قیصریه را به آتش نکشم» از حق خود چشم پوشیدم و بی سروصدا از آن جدا شدم و دوری گزیدم و «عطای آن را به لقایش بخشیدم»؛ من برای اینکه وامدار هیچ گروه، مقام و شخصی نباشم با زندگی طلبگی ساختم، سادهزیستی پیشه کردم، و افتخار میکنم که سنگی روی سنگ نگذاشتم و سرمایهای نیندوختم. من برآنم که دریابم نظـر جنابعالی از اینکه «به خاطر دستمالی قیصریه را به آتش نکشید» چه میباشد و این «دستمال» ناقابل چیست که من از آن بیخبر و بیگانهام.
اگر دفاع از کیان روحانیت، خط امام و رهبری و پاسداری از آرمانهای انقلاب اسلامی و رویارویی با تحریفگریهـا و دروغپردازیها از دید جنابعالی «دستمالی» است که نبایستی «به خاطر آن قیصریه را به آتش کشید» باید بگویم زهی تأسف.
این تأسف موقعی عمیقتر میشود که بدون عبرت گرفتن از حـوادث دو قرن اخیر، به ویژه حوادث پس از مشروطه، به عنوان یک فرد روحانی، خواسته یا ناخواسته توطئه شوم اسلامستیزی و ولایتگریزی و القای اتهام به رهبری را در یک نامه «کاملاً احساسی» و غرضمندانه «تسهیل نمایید»!
۴ـ جنابعالی در این نامه از پروژه «هاشمی ستیزی» و «روحانیت ستیزی» خبر دادهاید و این دو جریان را به هم ارتباط دادهاید؛ انگار هر گونه خردهگیری و انتقاد از جناب هاشمی مساوی با «روحانیتستیزی» است! اولاً بایسته است توضیح میدادید که آقای هـاشمی رفسنجانی امروز چه ویژگیها و برجستگیهایی دارند که دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی از آن احساس خطر میکنند که به «هاشمی ستیزی» برخاستهاند!؟ آیا به نظر جنابعالی همانگونه که دشمن از خط امام وحشت دارد و دیر زمانیست توطئه امامزدایی را در دست اقدام دارد، امروز از خط هاشمی رفسنجانی نیز اندیشناک است و بر آن است که آن خط خطرناک برای جهانخواران را از میان ببرد؟ راستی این «خط برجسته و آراسته هاشمی» چرا و چگونه تا این پایه نادیدنی و پنهان است که ملت ایران به رغم رشد و آگاهی والا نتوانستهاند به آن پی ببرند، و تنها استکبار جهانی و دشمنان درونمرزی و برونمرزی اسلام از آن آگاهی یافتهاند!؟ در خور نگرش است که امروز قلم به مزدانی که با امام و آرمانهای انقلاب اسلامی سر ناسازگاری دارند و بر آنند خط و راه و اندیشه امام را به موزه تاریخ بسپارند، از خطـر «هاشمی ستیزی» اظهار نگرانی می کنند و هشدار می دهند!؟
ثانیاً میدانیم و میدانید که جامعه روحانیت و پایههای استوار آن هیچ گاه وابسته به فرد نیست؛ رفتن یک فـرد یا سقوط فرد دیگر نمیتواند ارکان روحانیت را متزلزل سازد، چنانکه سقوط آقای سید کاظم شریعتمداری با آن دبدبه و کبکبه و بیرون رفتن آقای منتظری از صف طلایهداران انقلاب اسلامی با آن پیشینه درخشان و انقلابی، نتوانست به کیان روحانیت آسیب برساند و زمینه را برای توطئه «روحانیتستیزی» هموار سازد. اگر بنا بود اساس روحانیت وابسته به فرد باشد، بیتردید تاکنون ارکان جامعه روحانیت فرو پاشیده و از میان رفته بود و آثاری از آن نمانده بود تا تداوم آن به وجود آقای هاشمی بستگی داشته باشد.
ثالثاً آنچه امروز مایه دغدغه و نگرانی جنابعالی شده است، اینجانب از زمانهای دور آن را دریافته و خطر آن را طی مصاحبهای به شکل غیر مستقیم به شما گوشزد کردم، و طی مصاحبهای با خبرنگار جهاننیوز در تاریخ ۱۷/شهریور/۱۳۸۶ یادآور شدم:
… امیدوارم که آقای هاشمی نسبت به اطرافیان خودشان مقداری هوشیار باشند که عوامل مرموز باعث ایجاد مشکل برای ایشان نشوند… آنچه مایه نگرانی است، این است که شخصیتهای روحانی ما بر اثر یک سلسله موضعگیریهای نابجا و ادعاهای ناروا و اغراقآمیز به زیر سؤال بروند و زحمات طولانی آنها در مبارزه به هدر برود.
رابعاً این اعمال و رفتار و گفتار و کـردار شخصیتها و چهرههاست که مایه سقوط یا صعود آنان میشود. این سناریوی زننده و فیلم انتخاباتی شکننده جناب هاشمی رفسنجانی با کارگردانی سازنده فیلم مارمولک است که زمینه هاشمیستیزی را هموار میکند. این کارهای سؤالبرانگیز آقازادهها و نورچشمیها، به ویژه کردار نامناسب و زننده صبیه جناب آقای هاشمی است که مایه بیآبرویی و بیاعتباری ایشان در میان جامعه میشود.
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /4
بزرگترین خطر برای انسان آن است که به دست خود زمینه سقوط خود را فراهم کند لیکن نتواند دریابد که مشکل کار کجاست و چه عواملی مایه آسیبپذیری او شده است و دیگران را مقصر ببیند. باید دانست مردم امروز با نسلهای گذشته تفاوت کلی دارند؛ مردم امروز رشد یافته، آزموده، ورزیده، سیاستمدار، آدمشناس و آگاه و دانا میباشند و بیراههپوییها، کژاندیشیها و نامردمیها را به درستی در مییابند و بر نمیتابند؛ از این رو، سره را از ناسره به خوبی باز میشناسند و در برابر ناراستیها و بیمبالاتی ها بیدرنگ موضع میگیرند و دست رد بر سینه نامحرمان میزنند.
این روزها اینجا و آنجا زمزمههایی شنیده می شود که بله؛ «دستهایی در کار است که یاران امام را از صحنه حذف کند و به یاران امام اهانت میشود». باید دانست آنهایی که به راستی در خط اماماند و راه امام را دنبال میکنند در دل و جان مردم جا دارند. ملت ایران همانگونه که به امام عشق میورزند، یاران امام را نیز با دل و جـان ارج مینهند لیکن برخی از یاران نایار «سربازان متمردیاند» که سنگر را رها کرده از صحنه گریختهاند و یا به سنگر عناصر ضد انقلاب پناه بردهاند. مردم به آن دسته از سستعناصری که تاب مقاومت ندارند و از تداوم راه خسته شده و بیراهه گزیدهاند، به چشم دشمنان امام و انقلاب مینگرند و آنان را از دشمنان برونمرزی و استکبار جهانی، برای کشور و ملت خطرناکتر میدانند. ملت ایران به درستی دریافتهاند که امروز، خطری که انقلاب اسلامی را تهدید میکند از امریکا نیست؛ «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»؛ امروز خطر از ناحیه کسانی است که داعیه خط امامی دارند، لیکن شهوت مقام آنان را کور کرده است و «برای دستمالی قیصریه را به آتش میکشند»! و یا با ادعای خط امام و یار امام به شیوهای منافقانه اندیشههای لیبرالیستی را ترویج میکنند؛ از «تشنجزدایی»! دم میزنند، از «عرف بینالمللی» سخن میگویند، با کسانی که شعار «نه غزه، نه لبنان» میدهند هممسیرند و از حمایت صهیونیستها، سلطنتطلبان، منافقان، عوامل امریکا و انگلیس برخوردارند و به آن میبالند. خطر جدی و ریشهای برای اسلام، انقلاب و استقلال ایران این فرصتطلبانی هستند که نان را به نرخ روز میخورند، «ابنالوقتند»؛ یک روز علیه آقای منتظری نامه سرگشاده مینویسند و روز دیگر نه تنها راه و کار او را خود تکرار میکنند، بلکه سر در آستانه او می سایند؛ این کسان را نمیتوان با دستاویز یار امام تقدیس کرد.
ملت روشنضمیر ایران، مانند برخی از فرقههای اسلامی نیستند که بر این باور باشند که «صحابه» و کسانی که روزگاری را با پیامبر اکرم (ص) گذراندهاند، از هرگونه لغزش و خطا مصوناند و به هر کار ناشایستی دست بزنند، نباید مورد طعن و نقد قــرار گیرند. امروز برخی کژاندیشان و بیراههپویان بر این باورند کسانی که روزی و روزگاری در کنار امام زیسته و یا با امام دیدارها و گفت وگوهایی داشتهاند و از یاران امام به شمار میروند، به اصطلاح معروف از هفت دولت آزادند؛ هر جا بروند و هر کاری بکنند چون زمانی در خدمت امام بوده و از یاران امام شمرده میشدهاند، شایسته نیست که مورد اعتراض و خردهگیری قرار بگیرند؛ این دید با مکتب تشیع همخوانی ندارد. پیروان علی(ع) و در واقع پیروان اسلام ناب محمدی(ص) تنها به پیشینه افراد برای داوری بسنده نمیکنند و موضع روز آنان را نیز مورد نظر قرار میدهند و آنچه امام اعلام کرد: «میزان، حال فعلی افراد است» سخن برحق و برجستهای است که ریشه در مکتب اسلام راستین و مکتب تشیع دارد که نبایستی از آن غفلت کرد. بنابراین، کسانی که امروز مورد حمله، طعنه، خشم و نفرت مردم قرار دارند یاران از راه برگشتهاند، نه پاکباختگان وفادار و پیروان راستین راه امام که پیوسته با مردماند، با مردم حرکت میکنند، صف خود را از مردم جدا نمیکنند و خود را وامدار مردم میدانند و شیفتگان خدمتاند نه تشنگان قدرت.
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /5
۵ـ نوشتهاید که داستان حمایت شما از منافقان در دوران مبارزه را من کشف نکردهام و شما آن را خیلی مفصلتر در خـاطرات خود آوردهاید. اینجانب هیچگاه ادعــا نکردم که پدیدهای را کشف کرده و ناگفتهای را یافته و بازگو کردهام و نیز هیچگاه بر آن نیستم که جنابعالی را به سبب حمایت از منافقان در آن روز و روزگار، خدای نخواسته مورد شماتت، سرزنش و نکوهش قـرار دهم. این واقعیت به درستی روشن و آشکار است که بسیاری از روحانیان، از روی ساده اندیشی، زود باوری، سهلانگاری و احساسات آنی، فریب این گروهک مکار و فریبکار را خوردند و به یاری آنان شتافتند، لیکن نکته این است که جنابعالی با این اشتباه آشکار که در زندگی سیاسی خود دارید، چگونه خود را در حد امام مینمایانید!؟ امام را در جریان بنیصدر به زیر سؤال میبرید و ادعا میکنید که امام به سبب اینکه در جامعه حضور نداشت از ماهیت بنیصدر آگاهی نیافت و جنابعالی چون در میان مردم بودید و در اجتماع حضور فیزیکی داشتید، بنیصدر را به درستی شناخته بودید و خطر او را دریافته بودید لیکن امام خطر را برنمیتافت! و از بنیصدر حمایت می کرد و سرانجام دریافت که نظر شما درست و مطابق با واقع است! و…
جنابعالی اگر به راستی این ادعا را باور دارید که امام به سبب اینکه در اجتماع حضور نداشت، بنیصدر را به درستی نشناخته بود و به ماهیت او پی نبرده بود، باید عرض کنم که هنوز امام را نشناختهاید؛ البته امام در دوران زندگی پرافتخار خویش آن گونه که باید و شاید شناخته نشد؛ امروز نیز شناخته نشده است. بیتردید آیندگان بهتر می توانند دریابند که آن مرد خدا نابغه دهر بوده است و در کیاست، و مدیریت مسئولان و یاران در تاریخ کمتر همسان و همانندی داشته است. امام برای شناخت اشخاص و گروهها به حضور فیزیکی در اجتماع نیازی نداشت، اگر جز این بود، امام هیچگاه نمیتوانست در دوران زیستن در نجف اشرف نهضت اسلامی ایران را رهبری کند و از هـرگونه لغزش و خطایی دور بماند. امام با اینکه در ایران نبود و با بنیانگذاران و سردمداران سازمان منافقان از نزدیک آشنا نبود، تنها با چند جلسه دیدار و گفت و گو با نمایندگان آن سازمان توانست آنان را بشناسد و به ماهیت منافقانه آنان پی ببرد، لیکن جنابعالی و دیگر روحانیانی که با همه نیرو و توان به حمایت از سازمان برخاسته بودند، به اصطلاح در میان جامعه بودید و زمانهای طولانی با اعضا و بنیانگذاران آن سازمان سرو کار داشتید و با وجود این نتوانستید آنان را به درستی بشناسید و فریب آنان را نخورید.
در مورد بنیصدر، حمایت امام از او، نه برای این بود که از ماهیت او شناخت نداشت و به او ایمان داشت. امام، بنی صدر را پیش از آنکه برای ریاست جمهوری کاندید شود شناخته بود و نسبت به او ذهنیت منفی داشت؛ از این رو، چنانکه نامبرده در خاطرات خود آورده است، آن گاه که آمادگی خود را برای نامزدی ریاست جمهوری با امام در میان گـذاشت، پاسخ منفی شنید. امام با صراحت به او گوشزد کرد که صلاحیت برای ریاست جمهوری نظام اسلامی را ندارد، لیکن حمایت امام از او در دوران ریاست جمهوری او احترام به رأی مردم بود. امام مانند بسیاری از سیاستبازان نبود که تا روزی که به مقام و منصب نرسیدهاند فراوان از مردم دم میزنند، لیکن آن گاه که به قدرت میرسند مردم را فراموش میکنند و رأی و نظر مردم را نادیده میگیرند. بنیصدر از یازده میلیون رأی برخوردار بود. شما انتظار داشتید که امام از قدرت و موقعیت خود استفاده کند و بنیصدر را با نادیده گرفتن رأی مردم کنار بزند، لیکن امام بر خود وظیفه میدانست که رأی ملت را پاس بدارد و به نظر مردم احترام بگذارد و از رئیس جمهور منتخب مردم حمایت کند، تا مردم خود او را بشناسند و رأی خود را از او پس بگیرند. تفاوت یک رهبر مردمی با انسانهایی که هنوز دچار منیت هستند در همین نکته باریکتر ز مو نهفته است که آنــان در مسند قدرت کمتر به مردم میاندیشند، لیکن آن رهبری که به ملتش عشق می ورزد، پا به پای مردم حرکت می کند و از آنان فاصله نمیگیرد.
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /6
۶ـ نوشتهاید: «… آن زمان بسیاری از پیشگامان مبارزه (جز معدودی) از آنها [منافقین]، حمایت میکردند (حتی خود شما)!» چنانکه پیشتر اشاره کردم بسیاری از مبارزان روحانی به سبب سطحینگری، سادهاندیشی و سهلانگاری، فریب این گروهک و سردمداران آن را خوردند و به حمایت از آنان برخاستند و شاید خفقان حاکم فرصت کنکاش و جستار درباره این گروهک مکار را نیز به آنان نمیداد لیکن در این میان آنچه تأسف را افزون میسازد این است که این پیشگامان مبارزه، رهبری عارف و دانا و حکیمی فــرزانه و توانا، همانند حضرت امام (سلام الله علیه) را پیش روی خود داشتند و میتوانستند با بهرهگیری از دیدگاهها، رهنمودها و رهبریهای حکیمانه او به چنین ورطه خطرناکی نیفتند و آلت دست منافقان قرار نگیرند؛ لیکن با وجود این به بیراهه رفتند و «دیدند سزای خویش». این جـریان نشان از این واقعیت دارد که بسیاری از روحانیان و به گفته جنابعالی «پیشگامان مبارزه» از آن دوران و زمان به اصل ولایت فقیه پایبند نبودند و رهبری امام را بر نمیتافتند و شاید برخـی از آنان خود را از امام داناتر، سیاستمدارتر، مدیر و مدبرتر میپنداشتند! و امروز نیز میپندارند! (چنانکه از خاطره نویسی های آنان برمیآید.)
اینکه اشاره کردید که «حتی خود شما»! باید بگویم اینجانب به رغم گرایش به حرکت مسلحانه و علاقه باطنی به گروههایی که به عملیات پارتیزانی دست میزدند، روی تعبد به نظریات و اندیشههای امام و اینکه پیروی از امام را بر خود وظیفه میدانستم، هیچگاه از سازمان حمایت نکردم و در ماهنـامـــــه ۱۵ خرداد که در نجف اشرف انتشار میدادم کوچکترین سخنی و مطلبی در پشتیبانی از آنان نیاوردم و با بـرخی از همکاران و همرزمان که نسبت به سازمان سمپاتی داشتند، بر سر این مسئله که برخلاف نظر امام در خدمت این گروهک قرار گرفته بودند، اختلاف شدید داشتم. این نکته نیز بایسته یادآوری است که آن «معدودی» که بنا به گفته جنابعالی در آن روز از سازمان شناخت داشتند و از همکاری با برخی از «پیشگامانی» که در خدمت سازمان قرار داشتند، خودداری میورزیدند، امروز از سوی برخی از آن «پیشگامان»! متهم میشوند که از مبارزه رویگردان شده بودند و مبارزه را قبول نداشتند! و از خط امام منحرف شده بودند!! امروز تاریخ، داوری خواهد کرد که چه کسانی از راه و اندیشه امام دور شده بودند؛ آنها که از سازمان حمایت میکردند و وجوهات شرعی را به کام منافقان میریختند؟ یا کسانی که حمایت از سازمان را بیراههپویی و خطرناک میدانستند و از آنان دوری میگزیدند؟
۷ـ آوردهاید «… سابقه ذهنی جامعه از آقای زیارتی (سید حمید روحانی) فردی است که حتی حاضر است مرحوم شریعتی را در جهت تقویت حوزهها یکبار دیگر به مسلخ تاریخ ببرد، اما ناگهان در چرخش ۱۸۰ درجهای شخصیتهای انقلاب و زبرالحدیدهای نهضت امام خمینی(ره) را به مذبحی میبرد که سلاخان دینستیز آن را برای استحاله انقلاب در بعضی از رسانههای مرموز بنا کردهاند»!!
جناب آقای هاشمی!
این نخستینبار نیست که جنابعالی برای به زیر سؤال بردن کسانی که به نقد از کار و کردار شما برخاستهاند به اتهامزنی روی میآورید و تلاش میکنید که منتقدان را با لجنپراکنی و پیرایهتراشی خاموش سازید، زبانها را ببندید، قلمها را بشکنید و همگان را به تسلیم و کرنش وادارید. شما در پی رحلت امام عزیز آن روز که بر تخت ریاست جمهوری تکیه زدید و بر این باور بودید که حرف و سخن و رأی و نظر شما باید «فصلالخطاب» باشد! آیا به یاد دارید که با برخی از همسنگران دیرینه خود به جرم اینکه در برابر حرف و نظر شما حرف داشتند و به نقد و نظر میپرداختند چه رفتاری کردید؟ آیا به یاد دارید که به آقای کروبی چه نسبتهای ناروا دادید!؟ آیا میدانید که نسبت به حاج خانم کروبی، آن بانوی سختکوش، دلسوز و وفادار به کانون خانواده که همه توان خود را در راه خدمت به کشور و ملت به کار گرفته بود، چه ظلم و جفایی کردید!؟ آیا بر این باورید که تاریخ این نارواییها و جفاکاریها را به دست فراموشی میسپارد؟ البته چوب این رفتار ناشایست خود را نیز خوردید و آنچه را که به ناحق به دیگران نسبت دادید دامنگیر خودتان شد؛ اما دریغ که درنیافتید، به خود نیامدید و باور نکردید که «دار دنیا دار مکافات است».
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /7
شما پنداشتید با آوردن این فراز که «…مرحوم شریعتی را در جهت تقویت حوزهها یکبار دیگر به مسلخ تاریخ ببرد»! به اصطلاح به یک کرشمه چند کار میکنید؛ تاریخ نگاری اینجانب را مغرضانه! و غیر مسئولانه! مینمایانید و دار و دسته شریعتی را نیز به سوی خود میکشانید! و به روحانیان نیز میباورانید که من امروز به ضرر جامعه روحانیت قلم میزنم! و موضع میگیرم! و بدین گونه بر هواداران خود میافزایید!
راستی جنابعالی از کجا میدانید که «سابقه ذهنی جامعه» نسبت به اینجانب چه میباشد؟ آیا جامعه از نظر جنابعالی، آقازادگان، نورچشمان و بادمجان دور قابچینهایی هستند که جنابعالی را در میان گرفتهاند!؟ اگر امروز جنابعالی از جامعه شناخت داشتید، بی تردید در رفتار، گفتار و کردار خود تجدیدنظر میکردید؛ دست کم درصد رأی جامعه را نسبت به خود میدانستید و به این روز نمینشستید.
در پی پیروزی انقلاب اسلامی آن روز که من به بررسی جریان شریعتی نشستم حوزهها در اوج قدرت و محبوبیت بود و سیل دانشجوی دختر و پسر برای تحصیل علوم اسلامی به حوزهها سرازیر بود و برای تقویت حوزهها نیازی نبود که کسی یا کسانی به مسلخ کشیده شوند. اگر بنا بود طبق اوضاع و شرایط حوزهها شریعتی به مسلخ کشیده شود، بایستی در جلد نخست کتاب نهضت امام خمینی که در دوران طاغوت تدوین شد، این کار صورت می گرفت که حوزهها و علما دوران غربت را می گذراندند و در میان بسیاری از مردم به زیر سؤال بودند؛ لیکن میبینیم که در آن کتاب از او تجلیل و ستایش شد و واپسگرایانی که در جامعه روحانی بودند سخت مورد نکوهش قرار گرفتند.
اینجانب در نگارش تاریخ هیچگاه چرخشی نداشته و آنچه را که آورده است بر پایه واقعیتهایی است که در جامعه روی داده و بنابر شواهد و مدارک و سندهای متقن و معتبری است که در دسترس قرار دارد. اگر من نیز همانند تحریفگران تاریخ واقعیتها را درز میگرفتم، مردم را در ناآگاهی نگاه میداشتم و نان را به نرخ روز میخوردم. در نجف اشرف در آن شرایطی که اندیشهها بر ضد شریعتی دور میزد، به او میتاختم و در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن روز که او در میان برخی از قشرهای جامعه، به ویژه برخی از اصحاب قدرت از جایگاه والایی برخوردار بود، به ستایش او مینشستم و تاریخی خنثی تحویل جامعه میدادم؛ بیتردید امروز از دید باندها، گروهها و جریانهایی که راهشان از ملت جداست، از جایگاه ویژهای برخوردار بودم، سری در سرها داشتم، از پشتیبانی مراکز قدرت برخوردار بودم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی به این روز نمیافتاد، کتابهای من در بازار بایکوت نمیشد و گمنام نمیماند. لیکن چون برخلاف مسیر آب شنا کردم، چهرهها، مهرهها، گروهها و جریانهایی که از یک ملت بیدار و هشیار میترسند، بر ضد اظهارات من موضع گرفتند و از هر شیوه و شگردی برای به زیر سؤال بردن نوشتههای من بهرهبرداری کردند ـ و میکنند ـ صد البته «بر دامن کبریاش ننشیند گرد»
شما ادعا کردهاید که اینجانب «در چرخش ۱۸۰درجهای شخصیتهای انقلاب و زبرالحدیدهای نهضت امام خمینی را به مذبحی میبرد که سلاخان دینستیز آن را برای استحاله انقلاب در بعضی از رسانههای مرموز بنا کردهاند»!! بیتردید از دید جنابعالی شخصیتهای انقلاب و «زبرالحدیدهای نهضت امام» جز شخص شما کسی نمیتواند باشد! و چون اینجانب به نقد از کار و کردار شما پرداخته است «زبرالحدیدها» را «به مذبحی میبرد که…»!! لیکن واقعیت این است که امروز سلاخان دینستیز «برای استحاله انقلاب» در خدمت جنابعالی قرار گرفتهاند و چشم به راهاند که کلمهای از دهان دُرَربار شما بیرون بیاید تا آن را با آب و تاب از آن «رسانههای مرموز»! که اشاره کردید پخش کنند و پوشش دهند و از اینکه گاهی سکوت میکنید و سخنان ضد انقلابپسند بر زبان نمی آورید، سخت آشفته و اندیشناک میشوند و آمار و ارقام میدهند که بله؛ «اکنون چند هفته است که «آیتالله هاشمی رفسنجانی» بر کرسی نماز جمعه ننشسته و در فشانی نکرده است»! آیا به نظر نمیرسد که جنابعالی با اشاره به «رسانههای مرموز» به اصطلاح معروف پیشدستی میکنید و با این شگرد میخواهید حمایت رسانه های بیگانه را از خودتان از دیدها و ذهنها بپوشانید!؟
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /8
۸ ـ از من خواستهاید یک سند ارائه دهم که جنابعالی جوانان مسلمان را تشویق کردهاید که به سازمان مجاهدین (منافقین) بپیوندند! بگذریم از اینکه در آن روز برخی از جوانان ایرانی در لبنان و سوریه به اینجانب مراجعه میکردند و میخواستند در بازگشت به نجف از امام بپرسم که میتوانند به سازمان بپیوندند و اظهار می داشتند که آقای هاشمی به ما توصیه و تأکید کرده است با سازمان همکاری کنیم و نیز بگذریم از اینکه یکی از برادران روحانی ما در نجف اشرف که سر در راه سازمان گذاشت و عضو آن شد، حجت او بر این کار توصیه آقای هاشمی رفسنجانی بود؛ اما زندهترین سند؛ پرداخت وجوه شرعی به آن سازمان از سوی جنابعالی است که جوانان مسلمان را به پیوستن به آنان تشویق میکرد و دغدغهها را برطرف میساخت. آن گاه که جنابعالی سازمانی را تا آن پایه متعهد و وارسته میدانید که وجوه شرعی را در اختیار آنها قرار میدهید آیا برای یک جوان مسلمان دینباور دیگر تردیدی در صلاحیت، اصالت و قداست آن سازمان باقی میماند؟ آیا این جوان برای پیوستن به آن سازمان تشویق نمیشود؟
امام مساعدت مالی به منافقین را به شدت رد میکرد و پرداخت وجوه شرعی از جانب شما به آنها را با احتمال اینکه از روی بیاطلاعی باشد و منافقین شما را اغفال کرده باشند، به صورت تلویحی به شما هشدار دادند. امام در پاسخ استفتای حجتالاسلام والمسلمین حاج آقای هاشمیان (امام جمعه محترم رفسنجان) در تاریخ ۱۴رمضان ۱۳۸۳ (ششم آبان ۱۳۵۲) نوشتند:
«… راجع به اشخاصی که جناب آقای هاشمی به جنابعالی مراجعه نمودهاند، این اشخاص مختلف هستند، بعضیها اهل علم یا کاسب متدین[اند] که در این قضایا یا گرفتاری اعم از حبس پیدا کردهاند؛ اینجانب کراراً به تهران و قم دستور دادهام که با خانوادهها و خودشان همراهی نمایند… و جمعی از آنها که محبوس هستند و ارتباطی با قضایای دینی ندارند، بلکه انحراف نیز دارند نمیشود از وجوه به آنها کمک کرد… آقای شیخ علی اکبر هاشمی ممکن است مطلع نباشند از جریان امور و ممکن است بعضیها ایشان را اغفال نمودهاند چون در این بین علیالمحکی جمعی هستند که به اسم این اشخاص از مردم وجوه میگیرند…»
۹ـ پرسیدهاید «… واقعاً با چه قیاسی این جمله را میگویید که اینکه هاشمی می گوید ۵۰ سال با آیتالله خامنهای رفیقم از قدرت طلبی و خودخواهی منشأ میگیرد»!؟ به دنبال نامه سرگشاده جنابعالی به مقام معظم رهبری و اولتیماتومی که در آن نامه داده بودید، نیروهای انقلابی و حزباللهی و دلسوزان و وفاداران به نظام جمهوری اسلامی نگران و اندیشناک شدند که مبادا جنابعالی در اندیشه جدایی از رهبری و مخالفت با ایشان باشید. در پی آن مطرح شدن شورای رهبری و زمزمه آن از سوی جنابعالی این نگرانی را بیش از پیش قوت بخشید که جنابعالی نقشههایی در سر دارید. بسیاری از موضع گیری های مردمی بر ضد شما نیز ریشه در این رفتار نامناسب شما داشت. در چنین شرایطی خرد و مصلحت اقتضا میکرد که جنابعالی پیروی خود را از مقام رهبری و لزوم اطاعت از ایشان را با صراحت و بیپرده اعلام کنید و به نگرانیها پایان دهید، لیکن جنابعالی نه تنها این کار را نکردید بلکه اعلام کردید که «من ۵۰ سال با آیتالله خامنهای رفیقم»! و بدین گونه از روشن کردن موضع خود در برابر رهبری سر باز زدید. آیا مخاطب از این جمله شما این برداشت را نمیکند که به اصطلاح معروف در میان دعوا نرخ تعیین کردید و جایگاه خود را نشان دادید!؟ و انگار با زبان بیزبانی خواستید بگویید که من نیز در سطح ایشان و در همان قد و قوارهام و می توانم در همان جایگاه قرار بگیرم؟!
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /9
۱۰ـ شما این دیدگاه را که مقام معظم رهبری از دست نزدیکان، همراهان و کسانی مانند جنابعالی خون جگر میخورند، رد کرده و آن را «توهم» دانستهاید. امیدوارم که چنین باشد و رهبر ملت که امروز از دست فتنهگرانی که خیز برداشته اند تا ایران را به ویرانهای جغدنشین بدل کنند، خون جگر میخورند، دیگر از دست خودیها ننالند و همانند امام نگویند: «سعدی از دست دوستان فریاد»!
۱۱ـ طبق سنت و سیره همیشگی خود که به انتقادهای مشفقانه و برادرانه با حربه تهمت، رویارویی میکنید، اینجانب را با «القاعده» مقایسه کرده و به فرو غلطیدن «در تنگنای لجنزار تندروی» متهم کردهاید؛ البته این گونه واژهها و جملات با ادبیات حوزه و اهل علم و اندیشه همخوانی و سازگاری ندارد لیکن چه توان کرد که از همنشینی و همدستی با دگراندیشانی که راه عاشوراییان را خشونتطلبی و شهادت را حرکتی انتحاری و دور از خرد مینمایانند و هرگونه سخن قاطع، صریح و انقلابی را «القاعدهوار» می خوانند، جز این نمیتوان انتظار داشت. من به مصداق و اذا مروا باللغو مروا کراما از این میگذرم و یادآور میشوم که شاید یکی از انگیزههای شیطان بزرگ از به وجود آوردن گروهکهای «القاعده» و «طالبان» و… همانا رویارویی با ادبیات عاشورا و رواج این گونه ادبیات سخیف و لیبرالیستی باشد.
۱۲ـ ادعا کردهاید که اینجانب در سخنرانی خود «خواسته یا انشاءالله ناخواسته توهینی نثار آیتالله خامنهای» کردهام! و برای شوراندن ملت ایران بر ضد اینجانب با لحنی تحریکآمیز آوردهاید «مطمئناً معتقدین حقیقی به اصل ولایت فقیه سخنان سخیف … (به) رهبر انقلاب را هر چند در لوای تحلیل و تفسیر بر نمی تابند»!! چقدر این نظر و برداشت همسان است با آنچه در داستانها آمده است که حافظ شیرازی(ره) را به جرم سرودن این نیمبیت: «وای اگر از پس امروز بود فردایی» منکر معاد دانستند و کافر خواندند. این گونه حربههای زنگزده از یادگارهای فرهنگ شاهنشاهی و نظامهای طاغوتی است که از اندیشه و فرهنگ برخی از ایرانیان ما هنوز زدوده نشده است. در دوران ستمشاهی چه بسیار کسانی در درگیری با یکدیگر برای شکست حریف یکباره فریاد میزدند: «به اعلیحضرت اهانت می کنی»!؟ و بدین گونه به اصطلاح معروف «حریف را از میدان به در می کردند»! برای من مایه تأسف است که جناب آقای هاشمی برای بازداشتن اینجانب از نقد و نظر خیرخواهانه، از چنین شیوه و شگرد زشت و زنندهای بهره بگیرد؛ این روش علاوه بر این که مفید نیست دون شأن یک روحانی میباشد.
۱۳ـ توصیه فرمودهاید «… برای خوشایند عدهای که دیروز و امروزشان معلوم است و همه می دانیم برای فردای این مملکت چه خیال های شومی در سردارند، آیینه تاریخ را بیش از این غبار آلود ننماییم و …»
باید بگویم «جانا به زبان ما سخن میگویی»! شما خوب میدانید که من «عده» و «عُدهای» ندارم که بخواهم برای «خوشایند» برخی، کاری صورت دهم. امروز لیبرالیستها، ناسیونالیستها، سوسیالیستها و گروهک های مرموز ضد انقلاب در اطراف من گرد نیامدهاند و برای من سوت و کف نمیزنند. رسانههای صهیونیستی و امپریالیستی و صدای آمریکا و کفتار پیر انگلیس، گفتهها و نوشتههای مرا با بهبه و چهچه و با شاخ و برگ فراوان انتشار نمیدهند. بیبند و بارهای افسار گسیخته و روزهخواران فریبخورده و نمازگزاران با کفش، پای سخنرانی من هورا نمی کشند و شعار نمیدهند. بنابراین، روشن است چه کسی بایسته است که در روش خود تجدید نظر کند و برای خوشایند مشتی ضد انقلابی که تا دیروز او را «عالیجناب سرخپوش» میخواندند، آیینه تاریخ را، جامعه روحانیت را، امام را، انقلاب را، اسلام را، کشور و ملت را به مذبحی که سلاخان دینستیز برای در هم شکستن انقلاب اسلامی بنا کرده اند نکشاند و آن تبهکاران، فزونخواهان و جنایتپیشگانی را که به قیمت ریخته شدن خون شهدا و فداکاری ملت ایران از این کشور بیرون رانده شدهاند، با ندانم کاریها و خودخواهیها و قدرتطلبیها خدای نخواسته به ایران باز نگرداند.
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /10
جناب آقای هاشمی
شما خود به درستی میدانید که روز و روزگاری نور چشم ملت ایران به شمار میآمدید. مردم ـ به ویژه نسل جوان ـ به شما عشق میورزیدند و شما را با همه وجود دوست داشتند و شما مایه امید بودید. اینجانب نیز به رغم ظاهری خشک و بیتفاوت از عمق قلب به شما علاقهمند بودم و شما را دوست داشتم ـ و دارم ـ چنانکه آقای منتظری را نیز با همه نیرو و توان دوست داشته و به او علاقهای ویژه داشتم. او و خانواده بزرگوارش حق بزرگی به گردن من دارند که من هیچ گاه نمیتوانم «از عهده شکرش به درآیم» چنانکه محبتهای برادرانه آقای کروبی نیز بیشتر از آن است که من بتوانم آن را بیان کنم. باید بگویم تلخترین لحظههای زندگی من آن ساعاتی است که به نقد خاطرات منسوب به آقای منتظری مینشینم و یا ناگزیر میشوم چنین پاسخنامههایی بنگارم. شما و دیگر سروران و مبارزان راه امام برای من عزیز و محترمید لیکن اسلام، امام و انقلاب بیتردید برای من عزیزتر و مقدستر است. من نمیتوانم به سبب مسائل عاطفی، از آرمانهای امام و از اهداف مقدس انقلاب چشم بپوشم و هدف و عقیده را نادیده بگیرم. آرزوی من این است که به خود آیید، لحظهای اندیشه کنید و از سرنوشت دیگران عبرت بگیرید. از شما انتظار است همراه با مردم بر سر مردمفریبان و انقلابفروشان و متمردین از خط و راه و آرمانهای امام فریاد برآورید و امید دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی را به یأس بدل کنید و همواره راه امام پویید، رضای خدا جویید و برای رهبر و ملت، یار و همراه باشید.
شما مطمئن باشید اگر مردم از مسئولان انقلاب و چهرههای برجسته نظام صداقت، صفا، یکرنگی، راستی و درستی ببینند، با همه نیرو آنان را حمایت میکنند و به آنان وفادار میمانند. مردم امروز از آگاهی، هشیاری و زیرکی بالایی برخوردارند. امروز دیگر نمیتوان با تبلیغات، جوسازیها، شایعهپراکنیها و… شخصیتها را در میان مردم ساقط و بیاعتبار کرد. آن چه مردم را از برخی مقامات دلسرد و نومید میکند، تبعیض، دوگانگی حرف و عمل، بیصداقتی، رفاهطلبی، تجملگرایی و دیگر خصلتهای زشت و ناپسندی میباشد که برخی از مقامات و مسئولان به آن دچارند. از یک طرف در نماز جمعه مردم را به قانون توصیه میکنند و تنها راه حل را پایبندی به قانون میشمارند و از سوی دیگر نزدیکان و اعضای خانوادهشان در صف قانونشکنان و فتنهگران قرار میگیرند و آتش فتنه را دامن میزنند تا آنجا که برخی از آنان دستگیر میشوند؛ و دریغ از یک کلمه برائت آقای هاشمی از این قانونشکنیها و فتنهگریهای برخی از اعضای خانواده خود که چنین رفتاری داشتند. ای کاش به دستور قرآن کریم عمل میکردند که میفرماید: «قوا انفسکم و اهلیکم نارا».
مردم به آن کسانی که برای رسیدن به قدرت و مقام دست و پا میزنند، پشت میکنند و از حمایت آنان خودداری میورزند. این چهرهها و شخصیتها هستند که با رفتار و کردار خود میتوانند تودهها را گردآورند و با خود همراه سازند و یا از خود برانند و تنها و بدنام بمانند. اگر راستی، سادهزیستی، صداقت، صفا، و یکرنگی پیشه کردند و آرمانهای انقلاب و امام را پاس داشتند، بیتردید از اعتبار ویژهای در میان مردم برخوردارند و مورد حمایت آنان هستند و اگر به باندبازی، سازشکاری، ریاکاری، چندگانگی، ناراستی و نادرستی، رفاهطلبی، تجملگرایی، خودخواهی و خودنمایی روی آوردند و آرمانهای مردمی را به مسلخ کشیدند، طبیعی است که جز سقوط و بیآبرویی در میان مردم، دستاوردی ندارند و راه به جایی نمیبرند.
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /11
آن روز که حضرت آیتالله خامنهای به مقام رهبری رسیدند، بودند کسانی که این مقام ایشان را برنمیتافتند و درباره ایشان ابهاماتی داشتند. خود من از کسانی بودم که نسبت به ایشان «تأمل» داشتم، لیکن آن چه مایه اعتماد، ایمان، علاقهمندی و پیوند ناگسستنی مردم با ایشان شد، خلوص، صفا، صداقت، سادهزیستی، دوریگزینی از زرق و برق زندگی، استواری در راه امام، سرسختی و سازشناپذیری در برابر دشمنان، زورمداران و جهانخواران و پاسداری از اصول انقلاب است که امروز شمار زیادی از مردم را شیفته و فدایی جان بر کف ایشان ساخته است. امروز بزرگترین سرمایه ملت، کشور و انقلاب نیروهای بسیجی و حزباللهی هستند و این سرمایه عظیم از سربازان جان بر کف و گوش به فرمان مقام معظم رهبری به شمار میآیند. این سرمایه گرانبها و مقدس را تنها کسانی میتوانند به دست آورند که یکپارچه خدایی باشند، از خود رسته و به مردم پیوسته باشند، از خودخواهی، خودنمایی، غرور، رفاهزدگی، تجملگرایی و… بپرهیزند، با مردم با راستی و درستی و صفا و صداقت برخورد کنند، خط امام را پاس دارند، در برابر استکبار جهانی و زورمداران فزونخواه بینالمللی سازشناپذیر، استوار و پایدار بمانند، عقبنشینی نکنند، در روابط بینالمللی عزت، حکمت و مصلحت را مد نظر قرار دهند و در یک کلام مردمی زیست کنند.
امروز بزرگترین خطری که پیروان خط امام را تهدید میکند افزون بر غرور، خودخواهی و خودبزرگبینی و فرو افتادن در ورطه سیاست شوم لیبرالیستی است که خطر آن برای حوزههای اسلامی و مقامات روحانی از خطر مارکسیسم به مراتب بیشتر و شکنندهتر است؛ چنانکه تحجرگرایی نیز برای روحانیت از زهر هلاهل خطرناکتر میباشد، لیکن آن چه امروز یاران امام را به سقوط و بیآبرویی تهدید میکند و از مردم جدا میسازد، اندیشه استعماری لیبرالیستی است که حتی بزرگانی چون آقای منتظری را از امام و انقلاب گرفت و از مردم جدا کرد و امروز نیز میبینیم که چهرههایی انقلابی، با پیشینه درخشان خط امامی را، به کام خود فرو برده و رویاروی مردم قرار داده است.
یکی از آثار شوم گرایش به لیبرالیسم جدا شدن از مردم است. لیبرالیستها هیچ گاه با مردم حرکت نمیکنند، در صف مردم حضور ندارند، در تظاهرات و راهپیماییهای مردمی دیده نمیشوند، زبان مردم را درک نمیکنند، خصلت مردمی ندارند، از مردم فراوان دم میزنند، لیکن از راه و مرام مردم بیگانهاند نمونه آشکار این جریان «نهضت آزادی» است که از روز موجودیت خود تا به امروز (جز در مقطع کوتاهی که به ظاهر پشت سر امام ایستاد) هیچ گاه نتوانسته است پایگاه مردمی به دست آورد، همراه با مردم حرکت کند و در صف مردم بایستد. امروز میبینیم که شماری از کسانی که از یاران امام شمرده میشدند به دنبال فرو غلطیدن به ورطه لیبرالیسم و پیوستن به باند «تسلیمطلبان»، به کلی از مردم جدا شدهاند، در تظاهرات میلیونی که در روزهای اخیر در اعتراض به هتک حرمت به امام در سراسر کشور برپا گردید، از این جناح ـ به ویژه در تهران ـ در میان راهپیمایان و تظاهرکنندگان کسی دیده نشد و خواهان مجوز برای راهپیمایی مستقل شدند! انگار ننگ داشتند که در تظاهرات مردمی شرکت کنند! و همراه و همگام با مردم باشند! لابد تظاهرات میلیونی مردم در سراسر کشور را از مشتی «لباسشخصیها» میپندارند! و «مردم» از دید آنان کسانی هستند که به باند «تسلیمطلبان» وابسته باشند و در مقابل بیگانگان ـ به ویژه شیطان بزرگ ـ کرنش کنند و تسلیم باشند و در برابر نظام اسلامی گردنکشی، یکدندگی و ستیزهجویی به خرج دهند و به اصطلاح «عرف بینالمللی» را رعایت کنند و بیجهت برای ایران دشمن نتراشند!
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🇮🇷 @IRANeMOASER