eitaa logo
بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
422 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
637 ویدیو
686 فایل
تاریخ معاصر ایران و دانشنامه انقلاب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰اعتراف مصدق به سرکوبی تنگستان 🔹به دنبال انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ بین روسیه و انگلیس برای تقسیم ایران، پلیس جنوب توسط انگلیسی‌ها و برای تثبیت سلطه آنان بر نواحی جنوبی ایران تاسیس شد. اقدامات با قتل و غارت و تحکیم پایه های استعمار توسط شبکه های جاسوسی همراه بود؛ ضمن آن که دولت استعمارگر انگلیس اندیشه جداسازی برخی استان‌های جنوبی و اعلام کشوری مستقل در آن ناحیه را در سر می پروراند. در چنین شرایطی در سال ۱۳۹۲ ش. (۱۳۳۳ق) رئیسعلی خان دلداری، شیخ حسین خان چاه کوتاهی و زائر خضرخان اهرمی که مجاهدینی رشید و غیرتمند بودند علیه سلطه استعمار انگلیس قيام نموده و در جنگهای متعدد هزاران تن از قوای مجهز انگلیس را به هلاکت رساندند. و دشتستانی با شعار «پاینده باد اسلام» و «زنده باد ایران» پیشروی می کردند.«کشف تاریخ( فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق)،صص ۴۸» 🔸دولت مرکزی از آنان حمایت نمی کرد، حتی وثوق الدوله در دوره زمامداری اش به تقویت پلیس جنوب مبادرت ورزید. نیز در زمان والیگری فارس به کمک پلیس جنوب شتافته و راساً اقدام به سرکوب تنگستان نمود. محمد مصدق در مجلس شورای ملی به تاریخ 1322/12/16 به این حقیقت اعتراف نمود: 🔹یک روز ماژور آمد و به من گفت: ما حكم داده ایم تنگستانی‌ها را تنبیه بکنند. من حالم به هم خورد. گفت شما چرا حالتان به هم خورد؟ گفتم چون این صحبتی کد کردید نه نفع در شما بود، نه در نفع ما. گفت توضیح بدهید. گفتم شما از پلیس جنوب شکایت دارید و می گویید که پلیس جنوب در منفور است پس وقتی که شما پلیس جنوب را مأمور تنبیه تنگستان بکنید بر منفوريت آنها افزوده می شود، تنگستانی‌ها اگر شرارت می کنند من تصدیق می کنم، اگر بعضی از آنها راهزنی می کنند من تصدیق دارم، اگر آنها را پلیس جنوب تنبیه کند أنها جزء شهداء و وطن پرستها می شوند و من راضی نیستم ولی اگر من که والی هستم آنها را تنبیه کنم به وظیفه خودم عمل کرده ام و کار صحیحی کرده ام، گفت توضیحات شما مرا قانع کرد شما کار خودتان را بکنید من از شما تشکر می کنم. بعد از چند روز من تنگستان را امن کردم و «ماژور هود، آمد از من تشکر کرد.»(مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره چهاردهم، جلسه سوم، ۱۳۲۲/۱۲/۱۶) 🔰اعتراف مصدق به سرکوبی تنگستان 🔹به دنبال انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ بین روسیه و انگلیس برای تقسیم ایران، پلیس جنوب توسط انگلیسی‌ها و برای تثبیت سلطه آنان بر نواحی جنوبی ایران تاسیس شد. اقدامات با قتل و غارت و تحکیم پایه های استعمار توسط شبکه های جاسوسی همراه بود؛ ضمن آن که دولت استعمارگر انگلیس اندیشه جداسازی برخی استان‌های جنوبی و اعلام کشوری مستقل در آن ناحیه را در سر می پروراند. در چنین شرایطی در سال ۱۳۹۲ ش. (۱۳۳۳ق) رئیسعلی خان دلداری، شیخ حسین خان چاه کوتاهی و زائر خضرخان اهرمی که مجاهدینی رشید و غیرتمند بودند علیه سلطه استعمار انگلیس قيام نموده و در جنگهای متعدد هزاران تن از قوای مجهز انگلیس را به هلاکت رساندند. و دشتستانی با شعار «پاینده باد اسلام» و «زنده باد ایران» پیشروی می کردند.«کشف تاریخ( فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق)،صص ۴۸» 🔸دولت مرکزی از آنان حمایت نمی کرد، حتی وثوق الدوله در دوره زمامداری اش به تقویت پلیس جنوب مبادرت ورزید. نیز در زمان والیگری فارس به کمک پلیس جنوب شتافته و راساً اقدام به سرکوب تنگستان نمود. محمد مصدق در مجلس شورای ملی به تاریخ 1322/12/16 به این حقیقت اعتراف نمود: 🔹یک روز ماژور آمد و به من گفت: ما حكم داده ایم تنگستانی‌ها را تنبیه بکنند. من حالم به هم خورد. گفت شما چرا حالتان به هم خورد؟ گفتم چون این صحبتی کد کردید نه نفع در شما بود، نه در نفع ما. گفت توضیح بدهید. گفتم شما از پلیس جنوب شکایت دارید و می گویید که پلیس جنوب در منفور است پس وقتی که شما پلیس جنوب را مأمور تنبیه تنگستان بکنید بر منفوريت آنها افزوده می شود، تنگستانی‌ها اگر شرارت می کنند من تصدیق می کنم، اگر بعضی از آنها راهزنی می کنند من تصدیق دارم، اگر آنها را پلیس جنوب تنبیه کند أنها جزء شهداء و وطن پرستها می شوند و من راضی نیستم ولی اگر من که والی هستم آنها را تنبیه کنم به وظیفه خودم عمل کرده ام و کار صحیحی کرده ام، گفت توضیحات شما مرا قانع کرد شما کار خودتان را بکنید من از شما تشکر می کنم. بعد از چند روز من تنگستان را امن کردم و «ماژور هود، آمد از من تشکر کرد.»(مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره چهاردهم، جلسه سوم، ۱۳۲۲/۱۲/۱۶) 🇮🇷 @IRANeMOASER
♦️ناگفته‌هایی از حیات سیاسی مصدق: از نوشیدن شربت شهادت در راه وطن! تا هموطنان در راه منافع انگلستان 🔹چهره دکتر مصدق در تاریخ سیاست این مملکت به گونه‌ای است که روزی وی خود را چنان وطن پرست معرفی می کند که حاضر است در راه کشور شربت شهادت بنوشد و روزی پرده از خود با انگلیسی ها بر می دارد. 🔸وی بعد از اتمام تحصیلات در حال بازگشت به ایران از بندر مارسی با یک کشتی به سوی بمبئی در هندوستان حرکت کرد. در این کشتی وزیر مختار انگلستان و امضاء کننده قرار داد ۱۹۱۹ نیز حضور داشت! کاکس خود را به مصدق نزدیک کرده و اطلاعات مربوط به سفر به ایران را در اختیار وی می گذارد!! 🔹«از مارسی با یک کشتی که پانزده روز بعد به بمبئی می رسید، حرکت کردم و از بحر احمر که می گذشتم، یک شب پس از صرف شام (سرپرسی کاکس) همان وزیر مختار انگلیس که قرارداد (پسرخاله مصدق) را امضاء کرده بود و به سمت کمیسر عالی انگلیس به بغداد می رفت، خود را به من نزدیک نمود و بعد از معارفه سؤال کرد چند روز در (بمبئی) می مانم و بعد به کدام یک از بنادر خلیج فارس وارد می شوم؟ گفتم توقف من در بمبئی زیاد نخواهد بود و مایلم در بصره پیاده شوم و از آن جا با راه آهن بغداد مسافرت نمایم، که وعده داد در عدن تحقیقات کند و مرا از چگونگی وضعيات آن هر دو مطلع نماید. شب دیگر باز پس از صرف شام نزدیک من آمد و گفت تحقيقاتم به این نتیجه رسید که راه آهن بغداد را اعراب خراب کرده اند و اکنون از این خط نمی توان عبور نمود.(خاطرات و تألمات ، صفحه ۱۲۰) 🔸و اینگونه محمد مصدق جوان از فرنگ برگشته به پیشنهاد دایی خود به والی گری فارس منصوب می گردد. 🔹مصدق ، علت پیشنهاد والیگری فارس به خودش را دو چیز می داند: مردم و ! که در خاطراتش یکی را مفصل توضیح داده و از دیگری می گذرد. 🔸«نه مردم می خواستند کسی به فارس برود که از رویه ولایت سابق پیروی کند، نه سیاست خارجی می خواست در آن وقت که تبلیغات رو به شدت می گذاشت، مردم ناراضی شوند..لذا از تمام طبقات و احزاب و دستجات به تلگرافخانه رفتند و انتصاب مرا به آن ایالت از نخست وزیر پیرنیا مشیر الدوله در خواست کردند.(خاطرات و تألمات، صفحه ۱۲۱) 🔹از تلاش های فرمانفرما و انگیزه وی از بقا خواهرزاده اش به عنوان والی فارس که بگذریم، سیاست خارجی مورد اشاره مصدق در آن هنگام، تنها انگلیس بود. 🔸چنانچه مصدق در جای دیگر به ارتباط نزدیک خود با برخی مأموران انگلیسی تصریح می کند. (خاطرات و تألمات،ص۱۲۳) 🔹ارتباط مصدق با انگلیسی ها به رفاقتش با کلنل فریزر(ژنرال انگلیسی برجسته پلیس جنوب) هم می رسد و وی از رفتار انگلیسی ها به نیکی یاد می کند و حتی از ماژور هود که قصد سرکوب تنگستان را داشت به نیکی یادکرده و او را شریف و وطن‌دوست می‌داند و تلاش می‌کند به جای آن‌که سرکوب تنگستان برای پلیس جنوب زحمتی ایجاد کند، خود این مأموریت وطن‌پرستانه (!!!) را انجام دهد: «من مأمورین بسیار شریف و وطن­ دوست از انگلستان دیده­ ام من مذاکراتى در شیراز و در تهران با اینها دارم یک روزى قنسول انگلیس آمد به من گفت ما حکم داده­ ایم تنگستانى­ ها را بلند بکنند من حالم به هم خورد گفت شما چرا حالتان به هم خورد گفتم چون این صحبتى که کردید نه در نفع شما بود نه در نفع ما گفت توضیح بدهید گفتم شما از پلیس جنوب شکایت دارید و می­گویید که پلیس جنوب در شیراز منفور است پس وقتى که شما را مأمور بیشه تنگستان بکنید بر منفوریت آنها افزوده می­شود تنگستانى­ ها اگر شرارت می­کنند من تصدیق می­کنم اگر بعضى از آنها راهزنى می­کنند من تصدیق دارم اگر آنها را پلیس جنوب تنبیه کند آنها جزء شهدا و وطن­ پرست­ها می­شوند و من راضى نیستم ولى اگر من که والى هستم آنها را تنبیه کنم به وظیفه خودم عمل کرده­ام و کار صحیحى کرده­ام گفت توضیحات شما مرا قانع کرد شما کار خودتان را بکنید من از شما تشکر می­کنم بعد از چند روز من را امن کردم و ماژور هود آمد از من تشکر کرد این سابقه­ای است که من با ماژور هود قنسول انگلیسى دارم با هم که امروز ماژر ژنرال فریزر شده سابقه دارم(مشروح مذاکرات مجلس ملى، دوره‏۱۴ جلسه ۳ صورت مشروح مجلس روز سه‌شنبه ۱۶ اسفندماه ۱۳۲۳) مصدق اینجا ضمن اینکه منافع دولت انگلستان را بر منافع ملت خودمان ترجیح می دهد با ذوق زدگی از رفاقت خود با اشغالگران انگلیسی به نیکی یاد می کند و حتی در فرازهای بعد از پذیرایی خود از آنان یاد می کند (خاطرات و تالمات، ص۱۲۵) نکه مهم آن‌که انگلستان در آن روزها، هم‌چون امروزِ خود هرنوع اقدام استقلال‌طلبانه علیه خود را به «دزدی، راه‌زنی، اقدام غیرانسانی و...» تعبیر می‌کردند. 🇮🇷 @IRANeMOASER
♦️ناگفته‌هایی از حیات سیاسی مصدق: از نوشیدن شربت شهادت در راه وطن! تا هموطنان در راه منافع انگلستان 🔻به مناسبت سالروز کودتای ۲٨مرداد 🔹چهره دکتر مصدق در تاریخ سیاست این مملکت به گونه‌ای است که روزی وی خود را چنان وطن پرست معرفی می کند که حاضر است در راه کشور شربت شهادت بنوشد و روزی پرده از خود با انگلیسی ها بر می دارد. 🔸وی بعد از اتمام تحصیلات در حال بازگشت به ایران از بندر مارسی با یک کشتی به سوی بمبئی در هندوستان حرکت کرد. در این کشتی وزیر مختار انگلستان و امضاء کننده قرار داد ۱۹۱۹ نیز حضور داشت! کاکس خود را به مصدق نزدیک کرده و اطلاعات مربوط به سفر به ایران را در اختیار وی می گذارد!! 🔹«از مارسی با یک کشتی که پانزده روز بعد به بمبئی می رسید، حرکت کردم و از بحر احمر که می گذشتم، یک شب پس از صرف شام (سرپرسی کاکس) همان وزیر مختار انگلیس که قرارداد (پسرخاله مصدق) را امضاء کرده بود و به سمت کمیسر عالی انگلیس به بغداد می رفت، خود را به من نزدیک نمود و بعد از معارفه سؤال کرد چند روز در (بمبئی) می مانم و بعد به کدام یک از بنادر خلیج فارس وارد می شوم؟ گفتم توقف من در بمبئی زیاد نخواهد بود و مایلم در بصره پیاده شوم و از آن جا با راه آهن بغداد مسافرت نمایم، که وعده داد در عدن تحقیقات کند و مرا از چگونگی وضعيات آن هر دو مطلع نماید. شب دیگر باز پس از صرف شام نزدیک من آمد و گفت تحقيقاتم به این نتیجه رسید که راه آهن بغداد را اعراب خراب کرده اند و اکنون از این خط نمی توان عبور نمود.(خاطرات و تألمات ، صفحه ۱۲۰) 🔸و اینگونه محمد مصدق جوان از فرنگ برگشته به پیشنهاد دایی خود به والی گری فارس منصوب می گردد. 🔹مصدق ، علت پیشنهاد والیگری فارس به خودش را دو چیز می داند: مردم و ! که در خاطراتش یکی را مفصل توضیح داده و از دیگری می گذرد. 🔸«نه مردم می خواستند کسی به فارس برود که از رویه ولایت سابق پیروی کند، نه سیاست خارجی می خواست در آن وقت که تبلیغات رو به شدت می گذاشت، مردم ناراضی شوند..لذا از تمام طبقات و احزاب و دستجات به تلگرافخانه رفتند و انتصاب مرا به آن ایالت از نخست وزیر پیرنیا مشیر الدوله در خواست کردند.(خاطرات و تألمات، صفحه ۱۲۱) 🔹از تلاش های فرمانفرما و انگیزه وی از بقا خواهرزاده اش به عنوان والی فارس که بگذریم، سیاست خارجی مورد اشاره مصدق در آن هنگام، تنها انگلیس بود. 🔸چنانچه مصدق در جای دیگر به ارتباط نزدیک خود با برخی مأموران انگلیسی تصریح می کند. (خاطرات و تألمات،ص۱۲۳) 🔹ارتباط مصدق با انگلیسی ها به رفاقتش با کلنل فریزر(ژنرال انگلیسی برجسته پلیس جنوب) هم می رسد و وی از رفتار انگلیسی ها به نیکی یاد می کند و حتی از ماژور هود که قصد سرکوب تنگستان را داشت به نیکی یادکرده و او را شریف و وطن‌دوست می‌داند و تلاش می‌کند به جای آن‌که سرکوب تنگستان برای پلیس جنوب زحمتی ایجاد کند، خود این مأموریت وطن‌پرستانه (!!!) را انجام دهد: «من مأمورین بسیار شریف و وطن­ دوست از انگلستان دیده­ ام من مذاکراتى در شیراز و در تهران با اینها دارم یک روزى قنسول انگلیس آمد به من گفت ما حکم داده­ ایم تنگستانى­ ها را بلند بکنند من حالم به هم خورد گفت شما چرا حالتان به هم خورد گفتم چون این صحبتى که کردید نه در نفع شما بود نه در نفع ما گفت توضیح بدهید گفتم شما از پلیس جنوب شکایت دارید و می­گویید که پلیس جنوب در شیراز منفور است پس وقتى که شما را مأمور بیشه تنگستان بکنید بر منفوریت آنها افزوده می­شود تنگستانى­ ها اگر شرارت می­کنند من تصدیق می­کنم اگر بعضى از آنها راهزنى می­کنند من تصدیق دارم اگر آنها را پلیس جنوب تنبیه کند آنها جزء شهدا و وطن­ پرست­ها می­شوند و من راضى نیستم ولى اگر من که والى هستم آنها را تنبیه کنم به وظیفه خودم عمل کرده­ام و کار صحیحى کرده­ام گفت توضیحات شما مرا قانع کرد شما کار خودتان را بکنید من از شما تشکر می­کنم بعد از چند روز من را امن کردم و ماژور هود آمد از من تشکر کرد این سابقه­ای است که من با ماژور هود قنسول انگلیسى دارم با هم که امروز ماژر ژنرال فریزر شده سابقه دارم(مشروح مذاکرات مجلس ملى، دوره‏۱۴ جلسه ۳ صورت مشروح مجلس روز سه‌شنبه ۱۶ اسفندماه ۱۳۲۳) 🔸مصدق اینجا ضمن اینکه منافع دولت انگلستان را بر منافع ملت خودمان ترجیح می دهد با ذوق زدگی از رفاقت خود با اشغالگران انگلیسی به نیکی یاد می کند و حتی در فرازهای بعد از پذیرایی خود از آنان یاد می کند (خاطرات و تالمات، ص۱۲۵) نکه مهم آن‌که انگلستان در آن روزها، هم‌چون امروزِ خود هرنوع اقدام استقلال‌طلبانه علیه خود را به «دزدی، راه‌زنی، اقدام غیرانسانی و...» تعبیر می‌کردند. 🇮🇷 @IRANeMOASER
♦️ناگفته‌هایی از حیات سیاسی مصدق: از نوشیدن شربت شهادت در راه وطن! تا هموطنان در راه منافع انگلستان سالروز مرگ محمد مصدق 🔹چهره دکتر مصدق در تاریخ سیاست این مملکت به گونه‌ای است که روزی وی خود را چنان وطن پرست معرفی می کند که حاضر است در راه کشور شربت شهادت بنوشد و روزی پرده از خود با انگلیسی ها بر می دارد. 🔸وی بعد از اتمام تحصیلات در حال بازگشت به ایران از بندر مارسی با یک کشتی به سوی بمبئی در هندوستان حرکت کرد. در این کشتی وزیر مختار انگلستان و امضاء کننده قرار داد ۱۹۱۹ نیز حضور داشت! کاکس خود را به مصدق نزدیک کرده و اطلاعات مربوط به سفر به ایران را در اختیار وی می گذارد!! 🔹«از مارسی با یک کشتی که پانزده روز بعد به بمبئی می رسید، حرکت کردم و از بحر احمر که می گذشتم، یک شب پس از صرف شام (سرپرسی کاکس) همان وزیر مختار انگلیس که قرارداد (پسرخاله مصدق) را امضاء کرده بود و به سمت کمیسر عالی انگلیس به بغداد می رفت، خود را به من نزدیک نمود و بعد از معارفه سؤال کرد چند روز در (بمبئی) می مانم و بعد به کدام یک از بنادر خلیج فارس وارد می شوم؟ گفتم توقف من در بمبئی زیاد نخواهد بود و مایلم در بصره پیاده شوم و از آن جا با راه آهن بغداد مسافرت نمایم، که وعده داد در عدن تحقیقات کند و مرا از چگونگی وضعيات آن هر دو مطلع نماید. شب دیگر باز پس از صرف شام نزدیک من آمد و گفت تحقيقاتم به این نتیجه رسید که راه آهن بغداد را اعراب خراب کرده اند و اکنون از این خط نمی توان عبور نمود.(خاطرات و تألمات ، صفحه ۱۲۰) 🔸و اینگونه محمد مصدق جوان از فرنگ برگشته به پیشنهاد دایی خود به والی گری فارس منصوب می گردد. 🔹مصدق ، علت پیشنهاد والیگری فارس به خودش را دو چیز می داند: مردم و ! که در خاطراتش یکی را مفصل توضیح داده و از دیگری می گذرد. 🔸«نه مردم می خواستند کسی به فارس برود که از رویه ولایت سابق پیروی کند، نه سیاست خارجی می خواست در آن وقت که تبلیغات رو به شدت می گذاشت، مردم ناراضی شوند..لذا از تمام طبقات و احزاب و دستجات به تلگرافخانه رفتند و انتصاب مرا به آن ایالت از نخست وزیر پیرنیا مشیر الدوله در خواست کردند.(خاطرات و تألمات، صفحه ۱۲۱) 🔹از تلاش های فرمانفرما و انگیزه وی از بقا خواهرزاده اش به عنوان والی فارس که بگذریم، سیاست خارجی مورد اشاره مصدق در آن هنگام، تنها انگلیس بود. 🔸چنانچه مصدق در جای دیگر به ارتباط نزدیک خود با برخی مأموران انگلیسی تصریح می کند. (خاطرات و تألمات،ص۱۲۳) 🔹ارتباط مصدق با انگلیسی ها به رفاقتش با کلنل فریزر(ژنرال انگلیسی برجسته پلیس جنوب) هم می رسد و وی از رفتار انگلیسی ها به نیکی یاد می کند و حتی از ماژور هود که قصد سرکوب تنگستان را داشت به نیکی یادکرده و او را شریف و وطن‌دوست می‌داند و تلاش می‌کند به جای آن‌که سرکوب تنگستان برای پلیس جنوب زحمتی ایجاد کند، خود این مأموریت وطن‌پرستانه (!!!) را انجام دهد: 🔸«من مأمورین بسیار شریف و وطن­ دوست از انگلستان دیده­ ام من مذاکراتى در شیراز و در تهران با اینها دارم یک روزى قنسول انگلیس آمد به من گفت ما حکم داده­ ایم تنگستانى­ ها را بلند بکنند من حالم به هم خورد گفت شما چرا حالتان به هم خورد گفتم چون این صحبتى که کردید نه در نفع شما بود نه در نفع ما گفت توضیح بدهید گفتم شما از پلیس جنوب شکایت دارید و می­گویید که پلیس جنوب در شیراز منفور است پس وقتى که شما را مأمور بیشه تنگستان بکنید بر منفوریت آنها افزوده می­شود تنگستانى­ ها اگر شرارت می­کنند من تصدیق می­کنم اگر بعضى از آنها راهزنى می­کنند من تصدیق دارم اگر آنها را پلیس جنوب تنبیه کند آنها جزء شهدا و وطن­ پرست­ها می­شوند و من راضى نیستم ولى اگر من که والى هستم آنها را تنبیه کنم به وظیفه خودم عمل کرده­ام و کار صحیحى کرده­ام گفت توضیحات شما مرا قانع کرد شما کار خودتان را بکنید من از شما تشکر می­کنم بعد از چند روز من را امن کردم و ماژور هود آمد از من تشکر کرد این سابقه­ای است که من با ماژور هود قنسول انگلیسى دارم با هم که امروز ماژر ژنرال فریزر شده سابقه دارم(مشروح مذاکرات مجلس ملى، دوره‏۱۴ جلسه ۳ صورت مشروح مجلس روز سه‌شنبه ۱۶ اسفندماه ۱۳۲۳) 🔹مصدق اینجا ضمن اینکه منافع دولت انگلستان را بر منافع ملت خودمان ترجیح می دهد با ذوق زدگی از رفاقت خود با اشغالگران انگلیسی به نیکی یاد می کند و حتی در فرازهای بعد از پذیرایی خود از آنان یاد می کند (خاطرات و تالمات، ص۱۲۵) نکه مهم آن‌که انگلستان در آن روزها، هم‌چون امروزِ خود هرنوع اقدام استقلال‌طلبانه علیه خود را به «دزدی، راه‌زنی، اقدام غیرانسانی و...» تعبیر می‌کردند. 🇮🇷 @IRANeMOASER