eitaa logo
همای‌ایران
60 دنبال‌کننده
104 عکس
3 ویدیو
0 فایل
اشعار، دل نوشته، متن ادبی و کوتاه نوشته هام
مشاهده در ایتا
دانلود
انتقام با گوشه‌قاب میخی را چنان روی‌دیوار کوبید که شیشه‌اش ترک برداشت و انگشتش به‌خون نشست. قاب را دارمیخ‌ زد. دستی به‌روبان مشکی کنارش‌کشید. زهرخندی زد. به‌ عکس توی آن خیره شد. آهسته و خش‌دار گفت: _تاحالا من جای تو‌رو تنگ‌ کرده‌بودم من‌بعد این‌قاب جای‌ تورو! ایران‌پور
آلزایمر ازحیاط بیرون‌زد. شروع به‌شمردن سنگ‌فرش‌ها کرد: _ یک، دو، سه.... هزار و یک، هزار و دو، هزارو وسه...‌ یادش نمی‌آمد ازکدام طرف باید به‌خانه‌ برگردد. ایران‌پور
وقتی که بیدارشدم او رفته‌بود و فقط یک قوری بندزده گل‌سرخی گل‌گاوزبان‌ نبات جا گذاشته‌بود. بعد ازآن دیگر هرگز وقت‌عصبانیت حرفی نمی‌زنم که هیچ‌وقت قابل جبران‌نباشد. که بیدارشدم او‌ رفته‌بود ایران‌پور
اسیر قلبش را نشانه‌رفت. چشم‌هایش را‌بست. ماشه‌ را چکاند. دیگرطاقت نداشت. ده‌دقیقه‌ای ایران‌پور
جنگ‌آجری دلش می‌خواست کاری‌بکند اما؛ جبهه جای اونبود. صدای بلندگوی مسجد بلندشد: _ مجروحین نیاز به‌خون دارند. دوتا آجر توی‌ جیب‌های مانتوش گذاشت . روی دستگاه تشخیص وزن رفت. عقربه‌ روی وزن‌مجاز ایستاد. نفس‌راحتی کشید. روی‌صندلی خون‌گیری نشست. سوزن که وارد رگش‌شد از‌ هوش‌رفت. به‌هوش که‌آمد متصدی خون‌گیری آجرها را نشانش‌داد. لبخندی‌زد و گفت: جنگ‌سنگ شنیده بودیم جنگ‌آجری نه. ده‌دقیقه‌ای ایران‌پور