بهانه...
بهانه...
بهانه...
پر از بهانه ایم
پر از دلیل
پر از حرفهای منطقی
که اقتصاد خراب است
که اوضاع در هم پیچیده
که فرهنگ، سر و ته ندارد
تربیت سخت است
فاصله سنیشان کم می شود
زیاد میشود
کلسیم و ویتامینها بازی درمیآوردند
پول نداریم،
و دست آخر
مَردی که کمک نمیکند
خانه نیست
ماموریت دارد
اضافه کار می ماند
مرخصی نمیدهند
حجت بر ما تمام کردی که چه؟
که میشود هنوز آقا فرمان نداده باشد و تو دورهی سربازی را گذرانده باشی؟
میشود قبل دستور فرمانده، وسط میدان جهاد باشی؟
میشود بیخیال حرف و نگاهها، بی خیال خانهی اجارهای و دانشگاهِ نرفته، بیخیالِ آردیِ پرسروصدا... میشود لباس رزم پوشید و پرواز کرد تا هفتمین آسمان؟
میشود حتی بی حضور مَرد... وقتی که جز لباسهای درخانه، هیچ از او نیست، چهار بچه را بزرگ کرد؟
در همین دوره زمانه
که اقتصاد خراب است و فرهنگ بیسر و ته...
حالا این مَرد برگشته...
برگشته تا دوباره یاد همهمان بیاورد زندگیاش را...
زنی که فارغ از هیاهوی پایتخت، نزدیک درختهای سربهفلک کشیده و موجهای خروشان خزر، بی هیچ بهانه و استدلالی
ایستاده پای آنچه معتقد است درست است...
برگشته تا دوباره ستارهی درخشان شبِ دلهایمان شود...
تا راه را گم نکنیم...
سعديا گر بکند سيل فنا خانه دل
«دل قوی دار» که بنياد بقا محکم ازوست...
🌅تصویر، برگرفته از عکس شهید و سه فرزندش است که با ذوق طراح ما، تصویر زینب بلباسی که بعد از شهادت شهید به دنیا آمده، در سمت چپ عکس اضافه شده است
🔆نشر فقط با ذکر منبع
#شهید_بلباسی
#شهیدان_زندهاند_اللهاکبر
#فرزندآوری_جهاد_امروز
💠ایتا:
Eitaa.com/iranjamiat