فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جبهه ما مدرسه شد
معلم ما #شهدا
#آمریکا شیطان بزرگ
می ترسه از #رهبر ما
شعر خوانی زیبای#حدیث_گرمابدری
دختری که این روزها بخاطر
#شعر-انقلابی اش در برنامه ی تلوزیونی «#کودک-شو» مورد هجمه ی #داعشی-های-داخلی قرار گرفته و باعث کاهش رأی خانوادش شده !
این کُد حدیث توی برنامه است .
*3*703#
@iranjan60
🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋
قبل از #اذان صبح برگشت.
پیکر #شهید هم روی دوشش بود.
#خسته بود و #خوشحال.
می گفت:
یک ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز #عملیات داشتیم.
فقط همین شهید جا مانده بود.
پیرمردی جلو آمد.
#پدرشهید بود.
همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاع آورده بود.
سلام کردیم و جواب داد.
همه ساکت بودند.
انگار می خواهد چیزی بگوید اما!
لحظاتی بعد سکوتش را شکست:
آقا ابراهیم ممنون!
زحمت کشیدی!
اما پسرم...!
پیرمرد مکثی کرد و گفت:
پسرم از دست شما #ناراحت است!
#لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت.
چشمانش گرد شده بود از تعجب!
#بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود.
چشمانش خیس از #اشک بود.
صدایش هم لرزان و خسته:
دیشب پسرم را در خواب دیدم.
می گفت:
در مدتی که ما #گمنام و بی نشان بر خاک #جبهه افتاده بودیم،
هر شب مادر سادات #حضرت_زهرا(س) به ما سر می زد.
اما حالا،
دیگر چنین خبری برای ما نیست...!
می گویند #شهدای_گمنام مهمانان ویژه حضرت زهرا(س) هستند!
پیرمرد دیگر ادامه نداد.
سکوت جمع ما را گرفته بود.
به ابراهیم هادی نگاه کردم.
دانه های درشت اشک از گوشه چشمانش غلط میخورد و پایین می آمد.
می توانستم فکرش را بخوانم.
ابراهیم هادی گمشده اش را پیدا کرده بود!
#گمنامی...
#شهید_ابراهیم_هادی
📚 سلام بر ابراهیم
@iranjan60🕊🌺
🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋
قبل از #اذان صبح برگشت.
پیکر #شهید هم روی دوشش بود.
#خسته بود و #خوشحال.
می گفت:
یک ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز #عملیات داشتیم.
فقط همین شهید جا مانده بود.
پیرمردی جلو آمد.
#پدرشهید بود.
همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاع آورده بود.
سلام کردیم و جواب داد.
همه ساکت بودند.
انگار می خواهد چیزی بگوید اما!
لحظاتی بعد سکوتش را شکست:
آقا ابراهیم ممنون!
زحمت کشیدی!
اما پسرم...!
پیرمرد مکثی کرد و گفت:
پسرم از دست شما #ناراحت است!
#لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت.
چشمانش گرد شده بود از تعجب!
#بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود.
چشمانش خیس از #اشک بود.
صدایش هم لرزان و خسته:
دیشب پسرم را در خواب دیدم.
می گفت:
در مدتی که ما #گمنام و بی نشان بر خاک #جبهه افتاده بودیم،
هر شب مادر سادات #حضرت_زهرا(س) به ما سر می زد.
اما حالا،
دیگر چنین خبری برای ما نیست...!
می گویند #شهدای_گمنام مهمانان ویژه حضرت زهرا(س) هستند!
پیرمرد دیگر ادامه نداد.
سکوت جمع ما را گرفته بود.
به ابراهیم هادی نگاه کردم.
دانه های درشت اشک از گوشه چشمانش غلط میخورد و پایین می آمد.
می توانستم فکرش را بخوانم.
ابراهیم هادی گمشده اش را پیدا کرده بود!
#گمنامی...
#شهید_ابراهیم_هادی
📚 سلام بر ابراهیم
@iranjan60
🕊🌺
🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋
⭕️#یلدای_خانطومان
شبهاے طولانی
فقط در #جبهه بود!
وقتے از عملیات می آمدند،
و رفیقے را جا گذاشته بودند..
مگر صبح مےشد آن #شب؟؟
اصلاً عجیب #طولانی بود،
آن #یلدای_فراق_یاران...
🇮🇷 @iranjan60🇮🇷
🕊🌺🍃🕊🌺🍃🕊
🌺🕊🌺
🍃🌺
🕊
#تولد
🌱متولد سال ۱۳۴۲ در یزد بود، خانوادهاش به خاطر علاقه به خاندان عصمت و طهارت نامش را محمد گذاشتند.
#مبارز_انقلابی
از کودکی با علاقهای که به اسلام و حرکتهای انقلابی داشت، در مبارزات مردمی علیه طاغوت شرکت کرد و پس از آشنایی با تفکرات امام خمینی (ره) ارادت خاصی به ایشان پیدا کرد که تا آخرین دقایق حیات بر این علاقه ماند.
#جهاد_سازندگی
#سپاه
پیش از شرکت در سربازی از جمله جهادگرانی بود که ماموریت پشتیبانی را در جهاد سازندگی مستقر در ایلام گذراند. پس از سربازی، در سپاه شهرستان مهریز به عنوان مسوول پرسنلی مشغول به خدمت شد.
#جبهه
#شهادت
با وجود فراهم شدن شرایط ازدواج و اصرار خانواده، حضور در جبهه را بر این امر ترجیح داد و در سال ۱۳۶۲ رسما به جبهه رفت. او در همان سال و در عملیات والفجر ۲ در غرب کشور شرکت کرد و ۱۵ مرداد به شهادت رسید. شش روز بعد از شهادت، پیکرش را به زادگاهش بردند و در مراسمی تشییع و در گلزار شهدای شهر یزد به خاک سپرده شد.
#ازدواج
مادر شهید تعریف میکند:
«دلم میخواست محمد زود ازدواج کند، حتی قرار شد یکبار برایش خواستگاری بروم، اما گفت بگذارید وقتی جنگ تمام شد. با این حال رفتیم و صحبتهای اولیه را کردیم و بعد برایش نامه نوشتیم، ولی او قبول نکرد و گفت الان جبهه به وجود من نیاز دارد. بیشترین دعایش رسیدن به فیض شهادت بود، هر بار که از جبهه تماس میگرفت یا نامه مینوشت از ما میخواست برای شهادتش دعا کنیم. به خاطر علاقه و تسلط به قرآن گاهی به تدریس قرآن میپرداخت.»
#وصیت_نامه
او در بخشی از وصیتنامه خود نوشته است:
«مادر عزیزم، سلامم به شما باد که بهشت زیر پای مادران است. سلامم به شما باد که نتوانستم ذرهای از آن زحمات و رنجهایی که به خاطرم متحمل شده اید جبران کنم.
مادر جان حلالم کن، برایم دعا کن که خدا مرا آمرزیده و با شهیدان محشورم کند. مادرم نمیگویم که گریه مکن، ولی این را یادآور میشوم که خدای نکرده ناشکری نکنید. مادر عزیزتر از جانم، نمیدانم چگونه از شما تشکر کنم و احساساتم را به روی کاغذ آورم. از خدا میخواهم شما را مؤید و مورد رحمت و لطف خود قرار دهد.
برادران گرامیام محمدعلی، خلیل، جلیل و خواهر دلبندم از شما تقاضای عفو دارم و امید آن که دعایم کنید. از روی عجز و ناتوانی دست به دامن شما میشوم که در مراسم دعا و عزاداری و آن موقع که ارتباط با خدای وصل میکنید مرا هم بهرهمند کنید. اِن شاء الله همیشه و در همه حال به یاد خدا باشید.»
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_محمد_جهان_دوست
@iranjan60
🌺🍃🕊🍃🌺🍃🕊🍃🌺
خواستگاری اومد گفت:
من #چهار تا #زن دارم
اول با #سپاه ازدواج کردم
بعدبا #جبهه
بعدبا #شهادت
آخرش با #تو
#همسرشهید_مهدیزینالدین
https://rubika.ir/rozesorkhhttps://rubika.ir/Qassem139
http://eitaa.com/iranjan60
✨🍃 از میان صحبتهای #مادر💕
شهید #مصطفی_صدرزاده🌹
وقتی بهش می گفتم #قربونت بشم
می گفت :
چرا من ؟ تا امام حسین هست ..😔 بعضی وقتا می گفت دوتایی فدای امام حسین . 🌹 یکی از آرزوهاش این بود که، با بهترین قیمت #خریداری بشه 😔و چقدر زیبا .درروز #تاسوعا روز #جمعه در #جبهه درحال جنگ برای
#رضای_خدا زبان #تشنه وبا عشق به #اهل_بیت خریداری شد😭🌹😭
https://rubika.ir/rozesorkh
http://eitaa.com/iranjan60
https://rubika.ir/Qassem13
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄