eitaa logo
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
395 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
6.2هزار ویدیو
16 فایل
من عاشق شهادت هستم و پیرو ولایت امام خامنه ای شهید حاج قاسم سلیمانی خادم الشهدا همه ثوابی که از مطالب این کانال قسمت بنده حقیر شود را تقدیم روح مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی میکنم انشاالله دست ما را هم بگیرد. @ya_hussein_s_adrekni
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💐🌷💐🍃¤•¤•¤••• 👤عباس آقا خادم مسجد امام رضا (علیه السلام) می گوید : یک روز در حیاط مسجد نشسته بودم که مهدی آمد کنارم نشست و یک نگاهی به عکس هایی که بالای دیوار مسجد زده بودند نگاه کرد و گفت : 😉یعنی میشه یک روز هم عکس ما رو هم بزنند آن بالا! 🖼و حالا عکس مهدی هم آن بالاست عکس کربلایی مهدی عزیزی. مهدی ای که یک بزرگداشت هم همرزمانش برایش در گرفتند... 🔻قسمت هجدهم🔺 @iranjan60 •••¤•¤•¤🍃💐🌷💐🍃
🍁❤️🍁❤️🍂 ❤️🍂 🍂 🥇امین چند مدال قهرمانی کشوری در مسابقات ورزشی کسب کرده بود و کمربند مشکی دان سه در داشت. بخاطر اینکه خشنی است، راضی نبودم که در مسابقات کشوری شرکت کند. او هم به نظر من احترام گذاشت و انصراف داد. ☺️اما در سالهای بعد در آموزشگاهها مربیگری میکرد. در آموزشها بسیار جسور بود. دوستانش هم پس از برایمان از فعالیتهایش در گفتند. 🍃🌸قسمت پنجم @iranjan60 🍂 ❤️🍂 🍁❤️🍁❤️🍂
🔴آخرین روز ... پنج‌شنبه(98/10/12) ساعت 7 صبح با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. . ساعت 7:45 صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در حاضرند. . ساعت 8 صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. . گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... . ساعت 11:40 ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! . ساعت 3 عصر حدود ! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خوردویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... . ساعت حدود 9 شب حاجی از به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم است و هماهنگی کنند سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسین بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته! بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت 12 شب هواپیما پرواز کرد ساعت 2 صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. (راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون) @iranjan60
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 📖 😊اولین بار وقتی مردم با چهره جهاد مغنیه آشنا شدند، که او در مراسم ختم والده سلیمانی شرکت کرده بود. 🍒فرزند خوش ‌سیمای حاج رضوان درست پشت سر سردار ایستاده بود و به میهمان خوش‌ آمد می ‌گفت. گاهی شانه‌ های سردار را می ‌بوسید و سردار گاه بر می‌ گشت و با او نجوا می ‌کرد. 💝رابطه صمیمانه و این جوان او را در کانون توجهات قرار داد. سردار گاه او را به بعضی‌ از میهمانان معرفی می ‌کرد و آنها با لبخند او را در می ‌کشیدند. 🍃🌷🍃 🌹شهید جهاد عماد مغنیه، مسئول نیروهای ضربتی حزب الله لبنان و فرزند عماد مغنیه از فرمانده‌هان ارشد حزب الله بود که در سال ۲۸ دی‌ماه سال ۹۳ در بازدید میدانی از شهرک الامل در قنیطریه مورد حمله تروریستی اسرائیل قرار گرفت و شد. سالروز شهادت جهاد : ۹۳.۱۰.۲۸ @iranjan60 🌷🍃
🍁❤️🍁❤️🍂 ❤️🍂 🍂 🔹روز قبل از اعزامش با مشکل مواجه شد. تقدیر به گونه ای بود که به خاطر پسوند فامیلیمان یکی از همشهریهایمان در سفارت او را شناخته بود و یک روزه مشکل پاسپورت را حل کرد. در نهایت به عنوان مسئول چک و خنثی به اعزام شد. خودم تا ماشین به بدرقه اش رفتم. 🍃مدتی پس از اعزامش به مدت دو روز برای انجام ماموریتی به تهران برگشت. در آن دو روز، شب اول ساعت ۱۲ شب به منزلمان آمد. شرایط را میپرسیدیم و پاسخ های سر بالا میداد. 😊میگفت "ما در یک هتل مستقر هستیم. وضعیت غذایی مناسبی داریم." 🍃🌼از مادرش هم خواست تا آن شب برایش کوکو سبزی درست کند. شب بعد را هم در منزل پدر گذراند. به روایت پدرمعزز 🍃🌸قسمت هفتم @iranjan60 🍂 ❤️🍂 🍁❤️🍁❤️🍂
🍒فرزند اهل ری که پدرش نیز حاج عزیزاله از سرافراز شهرری ساکن محله ملک آباد جوانمرد بودند، حاج اصغر از همان نوجوانی عاشق بسیج و بود. 🔰در بسیاری از برنامه های فرهنگی حضور پررنگ داشت و حتی در این اواخر از فرمانده پایگاه کوثر مسجد ولیعصر همان محله نیز بود با شروع جنگ های تکفیری و ضد اسلامی، حاجی جز کسانی بود که به قافله پیوست. از همان روزهای اول در کنار سربازی می کرد و در تمام عرصه ها مراقب حاج قاسم بود اما در شب حادثه ای که در بغداد توسط نیروهای تروریستی اتفاق افتاد حاج اصغر نبود. ✅ناگفته نماند که برایم کمی عجیب هم بود الان متوجه شدم که حاج اصغر در حلب سوریه هنوز در میدان نبرد با تکفیر و تروریست بود دقیقا یکماه از شهادت حاج قاسم گذشت که پاشاپور هم به او پیوست. 👌ناگفته نماند [طلبه شهید] که داماد این خانواده می باشد نیز از شهدای مدافعین حرم می باشد. منبع: ساجدین ری و نوید شاهد @iranjan60🌷🍃
📸 سيد علی زنجانی طلبه ایرانی مدافع حرم شب گذشته در حمله هوایی ارتش ترکیه به مواضع نیروهای مقاومت در استان ادلب به شهادت رسید. 🌹 شهادت گوارایت باد... به حاج قاسم سلام ما را برسان😔 🇮🇷 @iranjan60🇮🇷
🍁❤️🍁❤️🍂 ❤️🍂 🍂 🎉جشن برادرم بود. امین قرار بود به ماموریت برود، اما زمانش را نمی دانستم. تاریخ عروسی و رفتن امین یک روز شد. 😔با گله و ناراحتی به امین گفتم: امین، تو که می‌دانی همه زندگیم هستی... خندید و گفت: می‌دانم. مگر قرار است شوم. 😢گفتم: خودت می‌دانی و خدا که در دلت چه می‌گذرد، اما می‌دانم آنجا جایی نیست که کسی برود و به چیز دیگری کند.  سر شوخی را باز کرد گفت: مگر می‌شود من جایی بروم و خانم‌ام را تنها بگذارم؟ باز هم نگفت که قرار است به برود... به روایت همسرمعزز 🍃🌸قسمت بیست و دوم @iranjan60 🍂 ❤️🍂 🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂 ❤️🍂 🍂 🍃باز هم نگفت که قرار است به برود. اول گفت‌ می خواهم به مأموریت اصفهان بروم. مأموریتی که 10 روز و شاید هم 15 روز طول می‌کشد. بغض کردم. 😔گفتم : تو هیچ وقت 10 روز مرا تنها نگذاشته‌ای. خودت هم می‌دانی حتی در سفرهای استانی 4-3 روزه‌ات من چه حالی می‌‌کنم. شب‌ها خواب ندارم  و دائماً‌ با تو تماس می‌گیرم... ✨گفت: ببین بقیه خانم‌ها چقدر راحت همسرشان را وقت سفر می‌کنند و می‌گویند به سلامت. گفتم: نمی‌دانم آنها چه می‌کنند، شاید همسرشان برای‌شان مهم نباشد... گفت: مگر می‌شود؟ گفتم: من نمی‌دانم شاید اصلاً آنها دوست دارند همسرشان شود... 🤔سریع گفت: تو دوست نداری شوهرت شهید شود؟‌ گفتم: در این سن و سال دلم نمی‌خواهد تو شهید شوی. ببین امین حاضرم خودم شهید شویم، اما نه! 👌گفت: پس چطور است که در دعاهایت دائماً‌ تکرار می‌کنی یا امام حسین خودم و خانواده‌ام تو شویم؟ گفتم: قربان بشوم، خودم فدایش می‌شوم، اما فعلاً بمان. اصلاً این همه کار خیر ریخته! سرپرستی چند یتیم را بر عهده بگیر. انگار داشتیم کَل کَل می‌‌کردیم! به روایت همسرمعزز 🍃🌸قسمت بیست و سوم @iranjan60 🍂 ❤️🍂 🍁❤️🍁❤️🍂
🍁❤️🍁❤️🍂 ❤️🍂 🍂 📆روی یک تقویم برای مأموریت‌اش روزشمار گذاشته بودم. هرروز که به انتها می‌رسید با ذوق و شوق آن روز را خط می‌زدم و روزهای باقی‌مانده را شمارش می‌کردم...  🍃وقتی از اولین سفر برگشت 14 شهریور بود. حدود 12:30 بامداد از مهرآباد تماس گرفت که به تهران رسیده است. نگفته بود که چه زمانی برمی‌گردد. 🏠خانه مادرم بودم. پدر، مادر و خواهرهایم را از خواب بیدار کردم و به آنها گفتم امینم آمد! ☺️همه از خواب بیدار شدند و منتظر امین نشستند. حدود ساعت 3-2 امین رسید. 📲تمام این فاصله را دائماً پیامک می‌دادم و می‌گفتم: کی می‌رسی؟ آخرین پیام‌ها گفتم: امین دیگر خسته شدم 5 دقیقه دیگر خانه باش! دیگر نمی‌توانم تحمل کنم. به روایت همسرمعزز 🍃🌸قسمت بیست و هفتم @iranjan60 🍂 ❤️🍂 🍁❤️🍁❤️🍂
💎✨💎✨💍 ✨عباس آقا پسرعموی بنده بودند که در ۲۹ دی ماه سال ۹۴ به من پیشنهاد دادند. عباس روز خواستگاری دو برگه به همراه خود آورده بود که روی آن چیزهایی که در زندگی آینده برایش مهم بود را نوشته بود. 💎او به داشتن یک زندگی ساده و تهیه وسایل زندگی از کالاهای تأکید بسیاری داشت. من خیلی مخالف رفتن به سوریه عباس بودم و اجازه نمی‌دادم که برود، ولی او با حرف‌هایش مرا هم راضی کرد. 🍃قرار بود عید به اعزام شوند، ولی به دلایلی اعزامش به تأخیر افتاد به همین خاطر دوم اردیبهشت ماه اعزام شد. ✍مادر شهید @iranjan60 🔻قسمت دهم🔺 💎✨💎✨💎✨💎✨💎✨💍
🍁❤️🍁❤️🍂 ❤️🍂 🍂 🔹با فرماندهانش که صحبت می‌کردم گفت ما راضی به رفتنش به سوریه نبودیم. ⚠️بخاطر تخصصی که داشت ما را تهدید به استعفا می‌کرد. با اصرار و سماجتش مجبور شدیم که نیروی زبده‌مان را به بفرستیم. قرار بود بعد از برگشتش از سوریه تنبیه شود، زیرا در آسانسور برای رفتنش از یکی از فرماندهان امضا گرفته بود... 🍃🌸قسمت سی و پنجم @iranjan60 🍂 ❤️🍂 🍁❤️🍁❤️🍂
🌺 حواستون هست که حاج قاسم داره یکی یکی دوستاش رو گلچین میکنه.... ‌ 🌷 دو روز پیش از شهادتش، به یکی از دوستانش گفته بود خواب دیدم حاج قاسم خودش با ماشین آمده دنبالم و میگه ابوالفضل آماده شو باهم بریم. ‌ 🌷 همسرش (مادر دو فرزند خردسال) می گوید اصلا از شنیدن خبر شهادتش تعجب نکردم! خودش دو روز پیش از شهادتش خواب دیده بود که حاج قاسم آمده دنبالش و ... ‌ ‌ 🌷 شهید مدافع حرم، ابوالفضل سرلک را می گویم که چند روز پیش در سوریه به شهادت رسید و اینک پیکر پاکش به رسیده است. ‌ 🌷 پیکر پاک شهید مدافع حرم اصغر پاشاپور روز یکشنبه تشییع و در قطعه ۴۰ گلزار شهدای (س) به خاک سپرده شد. 🌷 شهید از مدافعان حرم بود که از ابتدای بحران در سوریه همراه سپهبد شهید حاج قاسم در نبرد علیه داعش و تکفیری ها حضور داشت. ‌ 🌷 او یک ماه پس از شهادت سردار دلها در به شهادت رسید و اینک آنچه از پیکر پاکش باقی مانده است، به خاک سپرده شد. ‌ 🇮🇷 @iranjan60 🇮🇷
🍁❤️🍁❤️🍂 ❤️🍂 🍂 ✨سوریه رفتن دل و جرات میخواهد. خیلی ها میگویند که میخواهیم برویم ولی شرط به حرف است. با فرماندهانش که صحبت میکردم گفت : 🚫ما راضی به رفتنش به نبودیم. بخاطر تخصصی که داشت ما را تهدید به استعفا میکرد. با اصرار و سماجتش مجبور شدیم که نیروی زبده مان را به سوریه بفرستیم. به روایت پدرمعزز 🍃🌸قسمت چهل و دوم @iranjan60 🍂 ❤️🍂 🍁❤️🍁❤️🍂
⭕️ "تقاضای سردار شهید قاسم سلیمانی برای تفحص شهدای خانطومان" 🔺اهتمام سردار شهید در مورد وضعیت خانواده شهدای مدافع حرم، یکی از نکاتی است که نزدیکان ایشان در سپاه پاسداران آن را نقل کرده و از اهمیت این موضوع برای سردار سخن می‌گویند. در میان این مشکلات، موضوع چشم انتظاری خانواده شهدای مفقودالاثر از جمله مواردی است که اگرچه ممکن است از چشم برخی مسئولین پنهان مانده باشد، اما سردار جبهه مقاومت همواره دغدغه آن را داشته است. شاهد این ماجرا نیز نامه‌ای است که یک سال قبل از شهادتش برای رسیدگی به موضوع تفحص پیکر شهدای مفقود نوشته و دستور آن را داده است. 🔺در پی دستور مکتوب فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران بود که پیکر برخی شهدای مدافع حرم در این منطقه کشف شده و بعد از سال‌ها به کشور و آغوش خانواده بازگشت. 🇮🇷 @iranjan60 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🔴خیلی ها بخاطر اتفاقات اخیر ، دچار سردرگمی ذهنی شدن. جا داره اول این ویدیو رو کامل ببینید و بعد کپشن رو مطالعه کنید. ‼️همیشه به جهت خروج ، روایات و گفتار های دردناکی شنیدیم. وحتی آیت الله ، دل پر خونی از خروج سفیانی داشتن. همه ی اینها به جهت خون بار و وسیع بودن جنایات هست. ‼️چه در و چه با و تحلیل ، میتونیم بفهمیم زمانی سفیانی خروج میکنن که چاره ای نداشته باشن. یعنی برگ آخر هست که یاران اصلی امام زمان عج ( و ) برای شکست ش وارد میدان میشن. ‼️حالا شرایط فقط گویای یک مورد هست: 👹 ‼️وقتی وقایع و های فعلی : ورود به و درگیری سیاسی داخل رو به صورت پازل کنار هم میچینیم ، هیچ جوابی جز خروج نمیبینیم ‼️این ها باید رخ بدن و بدونید ، اینها مقدمه ی فتنه ی سنگین داخل هست. درگیری سیاسی که و مقامات و حتی شمشیر رو از رو خواهند کشید. ‼️این وقایع قطعی و در شرف وقوع هستن. قطعا به اون لحظه ی زندگی بشر و عالم هستی نزدیک شدیم. ‼️از تمام اتفاقات فقط بوی به مشام میرسه. شرایط خیلییی شده و سخت تر هم میشه ولی به همون اندازه طعم شیرین ظهور رو داره. 👤آیت الله ناصری : رخدادهای زیادی در راه است هرچه شنیدین اعتنا نکنید و پشتیبان رهبری باشید @iranjan60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹فیلمی دیده نشده از حضور سردار قاسم سلیمانی بین مدافعان حرم در جنوب حلب سوریه تعداد ۱۱ شهید در کنار حاج قاسم دیده می شوند. اسفندماه سال ۹۶ 🌸شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌸 @iranjan60
🌷❤️🌷❤️🌷 ❤️🌷 🌷 🍃🌷 مناجات با اباعبدالله (ع) بسمه تعالی از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانیم از این زندگانیم با قلبی سرشار از شرمساری و ندامت می‌نویسم، باشد که قدری درد این جراحت گیرد. لطفی که تو به من کرده ای، مادرم نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم، (ع) 🍃❤️یاسیدالشهداء با دلی سرشار از پشیمانی عرض می‌کنم آقاجان ببخش من را ببخش از اینکه دیر قیام کردم و دیر فهمیدم که باید به رسید و بعد کرد نه این که جهاد کرد تا به شهادت رسید. ببخش از این که دو سال پیش در اوایل حمله دشمنان به خاک سوریه و بی‌حرمتی کردن به حریم آل الله من برای قیام بیدار نشدم و غفلت کردم و درنگ کردم تا ببینم چه می‌شود و بعد حرکتی کنم. اگر همان موقع از کار استعفا داده بودم و به نیروهای رزمنده ایرانی در پیوسته بودم و منتظر تحولات بعدی نمی‌نشستم شاید تا به حال به شما رسیده بودم و مثل حالا این چنین نبودم. 😔آقاجان ببخش از اینکه استخاره کردم و جوابش بد آمد و حال فهمیدم در جهل بودم زیرا انسان (شیعه) برای دفاع از ناموس که نمی‌کند چه برسد که ، ناموسِ سیدالشهداء باشد، آقاجان توبه می‌کنم و می‌دانم که مرا می‌پذیری و می‌دانم که الان هم هنوز برای جبران دیر نشده است و هر وقت که شما اراده کنید ما در خدمت و در رکاب هستیم. 🍃🌼آقاجان یا سیدالشهداء من حاضر هستم مادرم را فدای یک خِشت از حرم خواهر شما کنم و حاضرم مادرم زیر پای دشمنان شما لگد مال شود و صورتش در زیر پای دشمنان شما لِه شود. اما کسی نتواند فکر نزدیک شدن به حرم (س) را بکند. ❤️😔آقاجان شما خود می‌دانید که من چقدر به حساس هستم و اگر خار به پایش برود با چشم آن را بیرون می‌کشم اما آقاجان من غم عشق تو را با شیر از گرفتم و من حاضر هستم عزیزترین کسانم را فدای شما کنم که این جان ناقابل ما که چیزی نیست بلکه در کنار جان خود پدر و مادرم را فدای شما کنم. مادرم کرده سفارش که بگو اول ماه به ابی انت و امی یا اباعبدالله (ع) آقاجان اگر شما اذن دهید و بگذارید که سفارشاتی که به این و آن کرده‌ام بابت اعزام به سوریه و یا عراق به سرانجام برسد و یکی از آن‌ها جواب بدهند با تمام وجود به سمت شما می‌آیم و دوست دارم به هرشکلی که شده مرا بِخَرید و ببرید و طریقه شهادت مهم نیست و باکی ندارم از نوع آن... تیر بخوردم و ذبح شوم اما از سر بهتر، زیر دست و پای دشمنان لگد شدن است و بعد ذبح شدن که می‌دانم لذتش از همه بیشتر است و نمی‌خواهم هیچ وقت بدنم سالم بماند و یا اینکه به کشور باز گردد یا اثری از من باقی بماند زیرا دوست دارم فردای قیامت شرمنده مادر شما نباشم و دوست دارم در حالی محشور شوم که بدنی پر از زخم داشته باشم در حالی که سر خود را به روی دست گرفته باشم و تقدیم حضرت نمایم، باشد که مورد لطف مادرتان قرار گیرم. آقا جان تمام این‌ها می‌تواند خدایی نکرده چون خوابی در عالم و یا آرزویی در دل بماند و با این که شما با حرکت چشمی اذن داده و ما را از باقی و الشهداء خود که سفارش آن‌ها را به سلطان زاده، (ع) روحی فدا کرده‌اید، قرار دهید. آقا جان شما را به علی اکبر (ع) خود شما را به عباس (ع) خود و شما را به علی اصغر (ع) و شما را به عزیزان‌تان قسم می‌دهم که برای ما به حقِ مادرتان شهادت را قرار دهید و نگذارید عمر بی‌قدر و برکت ما بیشتر از این هدر رود باشد که اِن شاءالله در این شب‌های عزیز مورد لطف شما قرار گیرم به اذن الله و اِن شاءلله... چهارشنبه 94/4/3 ساعت 23:30 شب 8 رمضان یا علی ابن موسی الرضا (ع) @iranjan60 🌷 ❤️🌷 🌷❤️🌷❤️🌷
❤️🍃 میگویند اگر میخواهی خلق و خوی کسی را بدانی به  نگاه کن... یکی از چیزهایی که  اگر در اطرافیان می دید سعی میکرد از آنها فاصله بگیرد وخیلی از این  دوری می کرد. روحیه ، خود برتر بینی و به نوعی من، من، کردن و ازخود کردن بود؛ اسمش را گذاشته بود  ... و خودش هم خیلی ملاحظه می کرد این طور نباشه یادم نمیره اولین روزهای ؛ هر فرد در روز  سعی می کنه هرچه خوبی داره را رو کنه، اما اون اصلا هیچ از خودش تعریف نکرد و تنها از سختی های  اش گفت تازه بعدها خود من هم به طور اتفاقی می فهمیدم که چه  هایی را دیده یا چه  هایی را بلده. اینقدر  از مطرح شدن و توچشم اومدن بود که با وجود 3 سال حضور مداوم و به طور مرتب در جبهه های ؛ هیچ وقت به کسی نگفت؛ حتی پدر ومادر من تا قبل از آخرین  که ختم به شد مطلع نبودند. از من هم خواسته بود به خاطر شغلی، به کسی نگویم اما من می دانستم که بیشتر از آن به خاطر همین منش و اخلاقش است که بدش می آمد از خودش تعریف کند. ✍برداشت از پیج رسمی شهید @iranjan60 🌹🍃
🍃شهید جواد کوهساری جوانی 29 ساله از عاشقان ولایت، سال 64 در شهر مشهد علیه السلام از خانواده مذهبی به دنیا آمد. در رشته حسابداری و حقوق، کارشناس شد. 🍃شهید جواد 17 سال عضو فعال بسیج بود و در امور خیر از دوستانش سبقت میگرفت. جانبازان آسایشگاه با دست و قلب پاک او تمیز و بانشاط میشدند و غذای مراسم عزاداری هیئت محل توسط او پخته میشد و... 🍃تا زمانی که خبر هجوم داعش به حرم معصومین در و عراق را شنید. بیقرار شد؛ با تلاش بسیار مدارک اعزام به عراق را گرفت و کنار ، در واحد تخریب به نبرد پرداخت. سرانجام در فلوجه نزدیک مزار امام جواد علیه السلام، تاریخ 94.4.26 با تله انفجاری مین به شهادت رسید. سعادت داشت پیکرش را به ببرند و دور حرم اربابش طواف دهند♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : 10 بهمن 1364 📅تاریخ شهادت : 26 تیر 1394 📅تاریخ انتشار : 26 تیر 1400 🕊محل شهادت : فلوجه عراق 🥀مزار شهید : مشهد_بهشت رضا eitaa.com/iranjan60 https://rubika.ir/rozesorkh
‍ 🍃فاتح قلب ها بود او که هم زمین را با بودنش مفتخر کرد و هم میهمان همیشگی شد... از هوش و زکات و تواناییش چیزی نمیگویم اما همین یک جمله کافیست که قبل از اعزام به برای ادامه تحصیلات دانشگاهی بورسیه شده بود و در حوزه علمیه به عنوان یک نخبه میشناختندش😍 🍃در بین همکلاسی هایش کم سن ترین بود اما در همه مباحثه ها شرکت میکرد طوری ک اگر کسی اورا نمیشناخت متوجه سن و سال کم او نمیشد... 🍃قبل از رفتن برای گرفتن دکتری در رشته حقوق اقدام کرده بود. از کودکی برای اهلبیت می‌خواند و مداحی میکرد شاید همان روزها بود که این چنین سرنوشتی را برای خود رقم زد...کسی چه می‌داند شاید هم در راهیان نور ضمانت شهادت گرفت.... 🍃وقتی که سوریه میرفت مادرش هیچ وقت صورت اورا نبوسید، چون اعتقاد داشت مسافر دیگر باز نمیگردد... بار آخری که رفت هم صورت عزیز تر از جانش را نبوسید اما دست تقدیر برایش اینگونه نوشته بود که مسافرش برای همیشه در دلش بماند، به مادرش قول داده بود دو هفته ایی برمیگردد و اینجاست که ثابت میشود او مرد واقعیست سر قولش ماند و دوهفته ایی برگشت و آن هم چه برگشتنی رضا دیگر فقط دردانه مادر نبود، او عزیزِ خدا شده بود و خدا خریدارش، و این مادرش بود در حسرت صورت ماهه پسرش...😔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٩ مهر ۱٣۶۵ 📅تاریخ شهادت : ٩ اسفند ۱٣٩٣ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : مشهد_بهشت رضا https://rubika.ir/rozesorkh http://eitaa.com/iranjan60
🔺لحظاتی قبل از شهادت پیکر مطهر بعد از شهادت دومین شهید مدافع حرم علی عسگری :۱۳۹۱/۱۱/۹ خاطره ای از شهید مدافع حرم در پتروشیمی اراک کار می کردیم ماه رمضان بود و هوا بسیار گرم و محل کار ما مخازن کروی بود که باید در داخل آن کار می کردیم. بدنه مخزن باید تا 100 درجه سانتیگراد حرارت می دید تا گرم شود و بعدا شروع به کار کنیم. شهید عسگری همپای ما در آن شرایط که برای کسی هم که روزه نبود تحملش سخت بود روزه میگرفت و کار می کرد ... یک شب به اتفاق هم ,به منزل دوستان در خوابگاه دیگر رفتیم و دیدیم که هندوانه ای گذاشتند وسط و به ما هم تعارف کردند اما شهید قبل از آنکه از هندوانه بخورد از دوستان پرسید که از کجا آورده اید در اینجا که دسترسی به مغازه ندارید گفتند:از باغ کنار پتروشیمی کندیم ,شهید گفت آیا صاحبش میداند؟ گفتند:نه او چنگال را به زمین گذاشت و گفت :با مال شبه ناک جسم و روحم را آلوده نمی کنم .. انشالله خداوند از میوه های بهشتی نصیبمان کند... ❤️ https://rubika.ir/rozesorkhhttps://rubika.ir/Qassem139 http://eitaa.com/iranjan60
🔺لحظاتی قبل از شهادت پیکر مطهر بعد از شهادت دومین شهید مدافع حرم علی عسگری :۱۳۹۱/۱۱/۹ خاطره ای از شهید مدافع حرم در پتروشیمی اراک کار می کردیم ماه رمضان بود و هوا بسیار گرم و محل کار ما مخازن کروی بود که باید در داخل آن کار می کردیم. بدنه مخزن باید تا 100 درجه سانتیگراد حرارت می دید تا گرم شود و بعدا شروع به کار کنیم. شهید عسگری همپای ما در آن شرایط که برای کسی هم که روزه نبود تحملش سخت بود روزه میگرفت و کار می کرد ... یک شب به اتفاق هم ,به منزل دوستان در خوابگاه دیگر رفتیم و دیدیم که هندوانه ای گذاشتند وسط و به ما هم تعارف کردند اما شهید قبل از آنکه از هندوانه بخورد از دوستان پرسید که از کجا آورده اید در اینجا که دسترسی به مغازه ندارید گفتند:از باغ کنار پتروشیمی کندیم ,شهید گفت آیا صاحبش میداند؟ گفتند:نه او چنگال را به زمین گذاشت و گفت :با مال شبه ناک جسم و روحم را آلوده نمی کنم .. انشالله خداوند از میوه های بهشتی نصیبمان کند... ❤️ https://rubika.ir/rozesorkhhttps://rubika.ir/Qassem139 http://eitaa.com/iranjan60
الگو برداری از شهداء 📣 🌸 شهیدمدافع حرم دومین شهید مدافع حرم ایرانی بودن که به طور داوطلب و بسیجی رفتن سوریه، الحمدالله با سیره زندگی خیلی از شهدا آشنا هستم اما ایشون به نظرم یه فرق عجیبی داره منو یاد شهید احمد علی نیری میندازه کرامت های عجیبی دارن وقت حمله آمریکا به عراق میره نجف و دفاع میکنن از حرم مولا تو سوریه هم 6 ماه مداوم اونجا بودن که ماه اخر به برادرش میگه اون پول پسنداز منو بفرست اینجا که مردم خیلی نیاز دارن و مصداق آیه شریفه قرآن هم از مالش و هم جانش و هم از خانوادش گذشت برا دین و آخر اقتدا کرد به مادر سادات و از ناحیه سینه مجروح شده و به شهادت میرسه، امروز روزی که خودشو رسوند به قافله صدای خوبی داشت و مداح و موذن شایسته‌ای بود و همین ارادت او به اهل بیت بود ڪه در سال83 راهی سفر کربلا شد واین سفر مسیر زندگی‌اش را تغییر داد، در عراق با مجاهـدین عراقی آشنا شد و در ڪنار آنها به مبـارزه با دشمنان آمریکایی‌ پرداخت، و تا پایان تسخیـر عراق توسط آمریکا چندین بار برای مبـارزه به عراق سفر ڪرد . شهید علی عسگری ، شهیدی که روز عقد و تولد و شهادتش یکی شد. سرویس طلای عروسی اش هدیه به حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) شد. :1361/11/10 :1391/11/9 http://eitaa.com/iranjan60 https://rubika.ir/Qassem13 https://rubika.ir/rozesorkh
سالروز شهادت مدافع حرم 🍃شهید جواد جوانی ۲۹ ساله از عاشقان ولایت، سال ۶۴ در شهر مشهد علیه السلام از خانواده مذهبی به دنیا آمد. در رشته حسابداری و حقوق، کارشناس شد. 🍃شهید جواد ۱۷ سال عضو فعال بسیج بود و در امور خیر از دوستانش سبقت میگرفت. جانبازان آسایشگاه با دست و قلب پاک او تمیز و بانشاط میشدند و غذای مراسم عزاداری هیئت محل توسط او پخته میشد و... 🍃تا زمانی که خبر هجوم داعش به حرم معصومین در و عراق را شنید. بیقرار شد؛ با تلاش بسیار مدارک اعزام به عراق را گرفت و کنار ، در واحد تخریب به نبرد پرداخت. سرانجام در فلوجه نزدیک مزار امام جواد علیه السلام، تاریخ ۹۴.۴.۲۶ با تله انفجاری مین به شهادت رسید. سعادت داشت پیکرش را به ببرند و دور حرم اربابش طواف دهند ♥️صلی الله علیک یا اباعبدالله https://rubika.ir/rozesorkh http://eitaa.com/iranjan60 https://rubika.ir/Qassem13 ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄