#سیره_شهدا
✍🏻دلنوشته شهید نوید صفری
🌷دوست دارم در منتهای بیکسی باشم. در منتهای گمنامی. دوست دارم بدنم زیر آفتاب سه شبانهروز بماند.
🌷دوست دارم بدنم از زخمهای جای پای دشمنان خدا و دین پر باشد و دوست دارم سرم را از پشت سر ببرند.
🌷همه اینها را دوست دارم زیرا نمیخواهم فردای قیامت که حضرت زهرا س برای شفاعت امت پدرش ظهور میکنند من با این جسم کم ارزش خود سالم حاضر باشم.
🌷دوست دارم وقتی نامه عمل من باز شد و سراسر گناه بود حضرت اشارهای و نگاهی به بدن من کنند و بگویند به حسینم او را بخشیدم.
🌷انشاءالله خدا ما را فردای قیامت شرمنده حضرت امابیها(س) قرار ندهد. به ما رحم کن ای ارحم الراحمین! و ای ستارالعیوب! و ای غفار الذنوب!» ساعت 20، 22/10/94
@iranjan60
🔖 #سیره_شهدا
🌹 شهید مدافع حرم یدالله قاسم زاده
✅ مشارطه، مراقبه،محاسبه
📝 در دفترچه یادداشتش، از کارهایی که مقید به انجامشان بود لیستی تهیه کرده بود به این شرح: «خوشرفتاری با مردم، ذکر روزهای هفته، غذا خوردن با خانواده، اطلاع از اخبار، مسواک و بهداشت فردی، ورزش و پیادهروی، دروغ نگفتن، ادب در کلام، محاسبه اعمال روزانه.» گاهی به سراغ دفترچه میرفت و این موارد را مرور میکرد تا خیالش از بابت عمل بهتمامی آنها آسوده باشد.
📚 اهمیت به مطالعه
✍ همسر شهید: دو چیز را همیشه به همراه داشت، یکی هندزفریاش که با آن به فایلهای آموزش عربی و سخنرانیهای علامه جعفری و آیتالله مجتبی تهرانی گوش میداد و دیگری کتابی کوچک که در مسیر رفت یا برگشت به سر کار، مطالعه کند. از کمترین فرصتها برای مطالعه و یادگیری استفاده میکرد. معمولاً بعد از نماز صبح بیدار میماند و کتاب میخواند. هیچوقت او را بیکار ندیدم. میگفت: «این عمر سرمایهای است که خداوند در اختیارمان گذاشته. بهعنوان یک بنده وظیفه ماست که بهترین شکل از آن استفاده کنیم.»
🕊 #سالروز_شهادت
@iranjan60
#سیره_شهدا
🌹شهید مدافعحرم وحید فرهنگی والا
🍂همسر شهید نقل میکنند: از خصوصیات و اعمال آقا وحید کاملا برایم روشن بود که همان کسی است که دنبالش بودم و هم من او را دوست داشتم هم خدا! آن اهمیت دادنشان به نماز و نماز اول وقت، آن تاکیدشان بر صداقت، آن همه جدیت و تلاش و کوششی که برای اسلام و هدایت افراد داشتند، همگی گویای این حقیقت بود.
🍂همیشه میگفتند: من اگر بتوانم حتی یک نفر را به صف نماز جماعت بکشانم، برای دنیا و آخرتم کافی است. همیشه برایم گل رز قرمز میخریدند و میگفتند این گل فقط مخصوص شماست و در دستهگلهایشان برای دیگران این گل را نمیخریدند.
#بهمناسبت_سالروز_شهادت
🌷هدیه به روح مطهر شهید صلوات
http://eitaa.com/iranjan60
https://rubika.ir/rozesor
🔰 #سیره_شهدا | #نمازاول_وقت
🌟شب عروسی اش،میهمان ها نشسته بودند که صدای اذان از بلندگوی مسجد محل بلند شد.
احمد که با لباس دامادی کنارم نشسته بود، مودبانه گفت:با اجازه شمامیرم مسجد نمازم
رو می خونم و زود بر میگردم.
در مقابل چشمان حیرت زده ی میهمان هایی که هنوز او را به خوبی نمیشناختند و با اخلاق او آشنا نبودند، بلند شد، وضوگرفت و رفت به طرف مسجد. وقتی برگشت ، نمازش را به جماعت خوانده بود.
🎙راوی: همسر شهید احمد عبداللهی
https://rubika.ir/rozesorkh
http://eitaa.com/iranjan60
#سیره_شهدا🦋
🍃او جوان دست و دلبازی بود که در طول زندگیاش دست مستمندان بسیاری را گرفت و عاقبت نهایت بخشندگی را در هدیه جان خود به حضرت دوست معنا کرد.
🍃شهید سلمانیان،روحانی مبلغی بود که خود به آنچه روی منبرهایش بیان میکرد، جامه عمل پوشاند.روحیه اش طوری بود که درهرمسجدی که میرفت شمار زیادی مردم دور او جمع می شدند ودر مناطق جوادیه تهران، فردیس، کرج،شهرستان های فسا و داراب استان فارس و منطقه مغان استان اردبیل و میغان شاهرود به تبلیغ پرداخته بود
🍃از دوران مدرسه در بسیج ثبت نام کرد و ازآن بسیجیهای قدیمی و پای کار بود.عشق و علاقه عجیبی هم به شهدا داشت.خیلی وقتها مادرش را به تپه نورالشهدا میبرد یا به بهشت زهرا میرفت و خلاصه هرجا که نام و یادی از شهید بود،سر و کله مجید هم آنجا پیدا میشد
🍃پسر مهربانی بود و زود به زود به مادرش زنگ میزد، هرچند خوب میدانست اگر یک روز به مادرش زنگ نزند،مادرش همه جا را به هم میریزد تا شماره تماسی از او پیدا کند بنابراین هر روز با مادرش تماس تلفنی داشت، اما روز آخر پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت چند بار مرتب بامادرش صحبت کرد و بامداد جمعه ۱۷ اردیبهشت هم به شهادت رسید.
#شهید_مجید_سلمانیان
https://rubika.ir/Qassem1399https://rubika.ir/rozesork
http://eitaa.com/iranjan60
#سیره_شهدا🦋
🍃روز خواستگاری صحبت های ما خیلی کوتاه بود،اما در همان فرصت کوتاه روی یک چیز خیلی تاکید میکرد!
او بارها گفت که یک همسنگر میخواهد
شاید کسی که به خواستگاری میرود
بگوید یک همسر و همدم میخواهد
اما مصطفی گفت که همسنگر میخواهد
بعد از چند سال به او گفتم:
ما که الان در زمان جنگ نیستیم،
علت اینکه همسنگر خواسته،چه بوده است؟
او گفت: جنگ ما،جنگ نظامی نیست
جنگ الان ما جنگ فرهنگی است
اگر همسنگر خواستم به خاطر کارهای فرهنگی است
تا وقتی من کار فرهنگی انجام می دهم
همسرم هم در کنار من کار فرهنگی کند...
✍راوی: همسر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده
https://rubika.ir/Qassem1399
http://eitaa.com/iranjan60
https://rubika.ir/rozesork
#سیره_شهدا🦋
🍃اهل کمک کردن بود و از هیچ کار خیری دریغ نمی کرد.بعضی از کار های خیری که انجام میداد،مربوط میشد به کمک و سر کشی به نیازمندانی که خودش می شناخت و گاهی به آنها سر میزد و کمک های نقدی میکرد و اگر خانواده ای نمی توانست برای فرزندش لباسی تهیه کند
باهم دست آن بچه را می گرفتیم و او را به خریده برده و برایش خرید می کردیم.
🍃گاهی هم برای خانواده های بی بضاعت وسایل منزل تهیه می کرد و سعی می کرد تمام این کار ها را کسی متوجه نشود و به صورت ناشناس انجام میداد.حتی در انجمن های خیریه زیادی عضو بود...
✍راوی: دوست شهید
#شهید_بابک_نوری_هریس
https://rubika.ir/Qassem1399https://rubika.ir/rozesorkh
http://eitaa.com/iranjan60
✨﷽ا✨
❤️ #سیره_شهدا
✍ بخشیدن همسر
🌟 از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. مجید آمد و کنارم نشست و گفت: «میدونم ناراحتی. مسجد بودم. زیارت عاشورا خوندم و در سجدهی آخرش، از خدا خواستم بخاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو ببخشه!»
🌹شهید مجید کاشفی
📙فرهنگ نامه شهدای سمنان،ج۸،ص۱۰۶
https://rubika.ir/rozesorkh
https://rubika.ir/Qassem1399
http://eitaa.com/iranjan60
#سیره_شهدا
باهنر با بچه کمونیستها میگردد !!
چپ و راست، میرفتند و میآمدند که باهنر با بچه کمونیستها میگردد. وقتی با آن جوان کمونیست میدیدنش که شوخی وخنده میکنه.
به او میگفتند حاج آقا در شأن شما نیست که با اینها باشید.
دست گذاشته بود روی شانههای طرف و گفته بود:
هنر این است که اینها را به راه بیاوریم که اگر نتوانستیم همه ی جوانهای ما را کمونیست میکنند.
#شهید_محمدجواد_باهنر🕊💫🌷
🌹شادی روحش صلوات🌹
https://rubika.ir/rozesorkh
http://eitaa.com/iranjan60
https://rubika.ir/Qassem13
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
°•🌱
#سیره_شهدا
❤️شهید مدافعحرم #احمد_اعطایۍ
♻️بوسه بر دست و پای پدر و مادر
🌻احمد احترام پدر و مادر را خیلی نگه میداشت. دست و پای مادرم را خیلی میبوسید و به من هم توصیه میکرد این کار را انجام دهم. حتی بعد از اینکه ازدواج کرد، به پسرش یاد داده بود که بعد از غذاخوردن، دست مادرش را ببوسد و تشکر کند.
🌻معتقد بود بچهای که روزی سهمرتبه دست مادرش را ببوسد، مخلص او میشود. شب ازدواجش، جلوی درب منزل، در حالی که همه همسایهها و فامیل ایستاده بودند، احمد روی زمین نشست و دست و پای مادر و پدرش را بوسید و از این کار اصلاً خجالت نکشید.
🎙راوے: خواهر شهید
✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
https://rubika.ir/rozesorkh
http://eitaa.com/iranjan60
https://rubika.ir/Qassem13
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
═✧❁🌷یازینب🌷❁✧┄
🔰 #سیره_شهدا
📌در منزل خوش اخلاق و قابل تحسین بود. به گفته مادرش: او گل سرسبد خانواده بود. با پدر، مادر، خواهر و برادرانش بسیار مهربان بود و همیشه به آنها سفارش میکرد که به فقرا و بیچارگان کمک کنند و نگذارند آنها طعم فقیری را بچشند.
🔰 به مادر میگفت: اولین چیزی که به منزل میآورید، مقداری از آن را به فقرا بدهید.
🔰 نماز و روزهاش ترک نمیشد و اسراف را از خصوصیات بد برای انسانها میدانست و خود نیز در این امر بسیار کوشا بود که مبادا اسراف کند، چه در لباس و پوشاک و چه در غذا و خوراک.
🔰سرانجام ۱۳۶۵/۷/۴ در جبهه پیرانشهر و در حین درگیری با دشمن، دست در دست معشوق نهاد و تا اعلا علیین پرواز کرد. پیکر مطهر و معطرش را در گلزار شهدای نیریز به خاک سپردهاند.
#شهید فریدبهنام
#سالروز_شهادت
#شهدای_فارس
https://rubika.ir/rozesorkh
http://eitaa.com/iranjan60
https://rubika.ir/Qassem13
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
#سیره_شهدا
🔹️زمانی که فرمانده بود، یک عده پشت سر او حرف می زدند. یک روز به او گفتم بعضیها پیش دیگران بدِ شما را میگویند.
🔹️خیلی در هم رفت. از اینکه این موضوع را با او درمیان گذاشتم پشیمان شدم؛ رو به او کرده و گفتم: محمد جان زیاد به این قضیه فکر نکن.
🔹️گفت: من از اینکه پشت سرم حرف می زنند ناراحت نیستم. من که چیزی نیستم. از این ناراحتم که چرا آدمهای به این خوبی، #غیبت یک آدم بی ارزشی مثل من را میکنند؛ از این ناراحتم که چرا باعث گناه برادرام شدم.
🔹️سرم را پایین انداختم و با خودم گفتم: خدایا این کجاست و من کجا!!!
🔰سرلشگر شهید محمد بروجردی
https://rubika.ir/rozesorkh
http://eitaa.com/iranjan60
https://rubika.ir/Qassem13
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
❇️#سیره_شهدا
🌹شهید مدافعحرم #ابوالفضل_نیکزاد
▫️مادر شهید نقل میکنند: مبنای همه زندگی ابوالفضل قرآن بود؛ همیشه به من سفارش میکرد اگر مشکلِ حلنشدهای داشتم، به قرآن رجوع کنم. اخلاق و روحیاتش در راستای قرآن بود.
▫️کارهایش دلنشین بود، زیرا مأنوس با قرآن بود. هر زمان که خلوت میکرد، به اولین چیزی که پناه میبرد، قرآن بود و به واقع این قرآن است که از ما حفظ و نگهداری میکند.
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
https://rubika.ir/rozesorkh
http://eitaa.com/iranjan60
https://rubika.ir/Qassem13
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄