🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
💠بعد از اتمام دانشگاه وارد سپاه پاسداران میشوند.
💍در ۱۱ دی ماه ۱۳۹۵ باهم #ازدواج کردیم و این امر برای هردوی ما شروع یک زندگی هدفمند آنهم رسیدن به خدا با کمک همدیگه بود.
☺️بنده خودم از دانشجویان بسیجی هستم و برای زندگی مشترک از خداوند همیشه اینطور زندگی کردن را میخواستم که واقعا حرف هایمان در حد شعار باقی نماند و در عمل نیز نمایان شود.
آقا وحید هم همیشه وقتی با هم در مورد چیزی صحبت میکردیم بهم میگفتند که از خدا برای خودم هم همسر و هم رفیق تذکره ای خواستم و خداروشکر که پیدا کردم..
❤️واقعا هم بنده برای تک تک لحظه های زندگیم شکر میکردم که خداوند چنین فردی را در زندگی من قرار داده.
@iranjan60
🔸 قسمت چهارم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
🍃از همان جلسه اول خواستگاری قضیه ماموریت هایش را برایم گفتند و مطرح کردند که ممکن هست چنین ماموریتی هم پیش بیاید.
🌹بنده با آنکه میدانستم خانواده ام قبول نمی کنند اما خودم قبول کردم که هیچ مانعی نیست برای رفتنتان اما هیچ وقت فکر نمیکردم که چنین اتفاقی بیافتد چون کار ایشان در سوریه تخصصی بود و می گفتن که در خط مقدم نیستند برای همین یک کمی دلم آرام می شد که حتما اتفاقی برایشان نمی افتد.
😔ولی باتوجه به شناختم از ایشان همیشه بهشون میگفتم که بعضی از آدما حیفه که به مرگ طبیعی برن اینا باید اجر و مزد این همه خوبی و تلاششون رو بگیرن و باشهادت برند، تو هم یکی از اون آدمایی...
👌اما همش بهشون میگفتم که وحیدم من شهادت رو در رکاب آقا امام زمان (عج) برات خواستم و ایشونم چون خیلی در این مورد متواضع بودن همش میگفتند نه خانوم شهادت لیاقت میخواد اینطور نیست.
@iranjan60
🔸 قسمت پنجم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
❤️از همان روزی که بله را دادم در تمام دلخوشی ها به یاد روزهایی که قرار است وحید برود ماموریت و من تنها بمانم دلم میگرفت چون واقعا عاشق هم بودیم و هستیم هرروز بیشتر از روز قبل...
😔اما من سعی میکردم اشکهایم را از ایشان پنهان کنم که مبادا فکر کنند راضی به رفتنشان نیستم ایشان هم زیاد در مورد شهادت با من صحبت نمیکردند و همه اش بهم قول برگشتن میدادند.
👌تا اینکه در مهرماه که تنها ده ماه از ازدواجمان میگذشت و سه ماه بود که رفته بودیم خانه خودمان آقا وحید زنگ زدن و بهم گفتن که برگه ماموریتشان آمده...
🎂آن روزها هم من در تدارک تولدشان بودم که بتوانم غافلگیرشان کنم. هرچه اصرار کردم پشت تلفن که تاریخش را بهم بگو نگفتند گفتند وقتی آمدم خانه خودت میبینی...
🌟وقتی از سر کار برگشتن سریع برگه را گرفتم و باز کردم و دیدم درست تاریخ تولدشان اعزام هستند...
😦خشکم زده بود که چه چیزی باید بگویم خیلی دلم گرفته بود اما کاری هم نمیتوانستم بکنم.
🔸 قسمت ششم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
@iranjan60
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
🎒شب اعزامشان تولدی با خانواده برایش گرفتیم و صبح قبل از رفتن همه وسایلش را گذاشتم در کوله پشتی اش...
😔برایش قرآن کوچکی که در روز #پاسدار هدیه گرفته بودم را هم گذاشتم در کوله پشتی به همراه حرز #امام_جواد (ع) که حافظ وحیدم باشدمیان دشمن...
✈️باهم رفتیم فرودگاه و راهی اش کردیم.
😭با هزار جان کندن که شده جلوی بغض و گریه هایم را میگرفتم اما نمیشد گریه امانم نمیداد تحمل دوری را نداشتیم. خود آقا وحید وقتی بدون من جایی میرفتن هی بهم پیام میدادن که نرفته دلتنگت شدم خانوم.
🔰برایمان خیلی سخت بود اما من ازشون قول گرفته بودم که هر روز بهم زنگ بزنن در اولین فرصتی که به تلفن دسترسی داشتن.
@iranjan60
🔸 قسمت هفتم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
⏱تقریبا یکی دو روز قبل مجروحیتشون به اینترنت دسترسی پیدا کرده بودن و اومدن تو تلگرام.
❤️😍خیلی خوشحال بودم داشتم بال در می آوردم که میتونستم باهاش حرف بزنم. تو تلگرام برام عکس و ویدیو فرستادن از خودش حتی تو آخرین ویدیو بهم میگن که دیگه کم مونده که برمیگردم اِن شاءالله برگردم کلی برنامه دارم برا زندگیمون..
🍃روز جمعه بود که براشون ماموریتی پیش میاد وحین این ماموریت دچار تله انفجاری میشن و یه پاشون رو روی مین از دست میدن برمیگردونند بیمارستان دمشق برای درمان که ظاهرا حالشون کمی بهتر میشه و میخوان که از دوستشون شماره منو بگیرن تا با من بتونه حرف بزنه.
😔خیلی نگرانش بودم و منتظر تلفن تا اینکه انتظار تموم شد و آخرین تلفنمون بهم هم اینطوری تموم شد ولی متاسفانه اصلا به من نگفتن که چه اتفاقی افتاده براشون ...
⚠️فقط من از لحن صداشون اینطوری فهمیدم که انگار از خواب بیدارشدن یا خسته اند.
😭چندروز بعد تو بیمارستان به شهادت میرسند..
@iranjan60
🔸 قسمت هشتم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
😔از شنبه تا سه شنبه که شبش خبر شهادتشون رو آوردن همچنان امیدوار بودم که الان زنگ میزنه وحید من به من قول داده اما..😭
👥دوستاشون خبر شهادتش رو برامون آوردن اولش بهم گفتن که ترکش خورده به پاشون حالش خوبه اما من باور نمیکردم.
میگفتم بهم بگین فقط نفس داره یا نه خودم تا آخر عمر پرستاریشو میکنم.
😭😭اما با گریه های دوستاشون فهمیدم دیگه حتی نفسی هم نیست....
@iranjan60
🔸 قسمت نهم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
📸عکس مربوط به عزاداری محرم سال پیش هست... (۹۶)
😔واقعا خالصانه بود همه چی شون خصوصیت بارزشون بی ادعا بودن بود....
🌹آقا وحید همیشه روی حرفهایشان میایستادند و واقعا خوشقول بودند.
👌بسیاری از مواقع اتفاق میافتاد که در مشکلات پیش آمده میتوانستند برخورد بدی داشته باشند یا لااقل عصبانی شوند، ولی آقا وحید همیشه با طمانینه و با ملایمت رفتار میکردند و عصبانی نمیشدند. این خصوصیتشان را خیلی دوست داشتم.
@iranjan60
🔸 قسمت یازدهم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
🌸دوستان زیادی هم داشتند و با دوستانشان وقت بسیاری میگذراندند که البته قبل از #ازدواج اینطور بود و حتی یکی از آشنایان که آقا وحید را میشناخت به من پیغام فرستاده بود که ایشان این خصوصیت را دارند ببینید میتوانید کنار بیایید یا خیر.
☺️خب من طبیعتا نگران شدم ولی وقتی با آقا وحید صحبت کردم دلم قرص شد.
گفتند: من تا پس از ازدواج مسئولیت خانواده بر دوشم است و اولویت اولم شما خواهید بود.
👌و همینطور هم شد. هرچقدر هم که کار داشتند یا در مسجد یا در پایگاه سرشان هرچقدر هم شلوغ بود، همیشه برای با من بودن وقت میگذاشتند و به دیدنم میآمدند.
@iranjan60
🔸 قسمت دوازدهم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
💍در آن روزها تا عقدمان من بسیار به #حضرت_زهرا (س) و #امام_زمان (عج) متوسل میشدم و آنقدر آن روزها به آن عزیزان تقرب جسته بودم و آنقدر حس و حال معنوی شیرینی داشتم که همیشه به آقا وحید میگفتم :
🍃❤️دلم برای آن روزهایم تنگ شده است.
🌹خود آقا وحید و حتی مادرشان هم میگفتند که بسیار به حضرت زهرا (س) متوسل شده بودند.
☺️وقتی میگوییم متوسل میشدیم شاید بنظر برسد برای سرگرفتن #ازدواج متوسل میشدیم. ولی اینطور نبود. از خدا خیر و صلاح میخواستیم و همه ی دعاهایمان این بود که هرطور خداوند صلاح میداند همانطور بشود.
👌درست است که اندک محبتی در دلهامان افتاده بود ولی هنوز محکم نشده بود و به تحکیم نیاز داشت.
🏵این توسلها به این دلیل بود که زندگی تشکیل دهیم که همدیگر را رشد دهیم، همدیگر را تکمیل کنیم نه اینکه متوقف کنیم.
@iranjan60
🔸 قسمت سیزدهم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
🍃به هرحال در زندگی مشترک انسان همسر و همسفرش را میشناسد. از خصیصهها و اعمال آقا وحید کاملا برایم روشن بود که همان کسی است که دنبالش بودم و هم من او را دوست داشتم هم خدا!
☺️خب آن اهمیت دادنشان به #نماز و نماز اول وقت، آن تاکیدشان بر صداقت، آن همه جدیت و تلاش و کوششی که برای اسلام و هدایت افراد داشتند؛ همگی گویای این حقیقت بود.
🍃❤️همیشه میگفتند: من اگر بتوانم حتی یک نفر را به صف #نماز_جماعت بکشانم برای دنیا و آخرتم کافی است.
👌در بسیاری موارد با هم در موارد مختلف بحث و گفتگو میکردیم و بهتر بگویم تذکره میکردیم و به آرامش معنوی میرسیدیم که بسیار لذتبخش بود. همیشه میگفتند :
🌟من از خداوند رفیق تذکره میخواستم. از خدا میخواستم همسرم رفیق تذکرهام باشد.
🕊خدا را شکر زندگی با آقا وحید بهترین تجربهی عمرم بود.
@iranjan60
🔸 قسمت چهاردهم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
🍃من مایل به 14 سکه مهر و 14 شاخه گل نرگس بودم که خانوادهام مخالفت کردند و به خواست خانوادهام مهریهام 114 سکه شد.
☺️ولی تمایل داشتم در بله برون، 14 شاخه گل نرگس را به آقا وحید بگویم. شب بله برون با کمال تعجب دیدم در دسته گلی که برایم آوردهاند #گل_نرگس هم هست و این برایم بسیار شیرین و لذتبخش بود و به فال نیک گرفتم.
🌹همیشه برایم گل رز قرمز میخرید و چندباری هم گل نرگس خریدند که من پس از شهادتشان باقی مهریهام را بخشیدم...
@iranjan60
🔸 قسمت پانزدهم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
🍃🌹آقا وحید با هرکسی با زبان خودش حرف میزدند! با کودکان کودک بودند و با بزرگترها بزرگ.
❤️مادر یکی از دوستان آقا وحید به من میگفت :
☺️واقعا ما دلمان قرص بود که آقا وحید هست. خیالمان راحت بود فرزندمان را دست کسی سپردهایم که نگرانی نداشته باشیم.
👌از بسیاری از بزرگان و مخصوصا اساتید اخلاق مشورت میگرفتند. حتی در خانه هم علیرغم اینکه از سرکار برگشته و خسته بودند، در کارهای خانه بخصوص وقتی من کسالت داشتم، کمک میکردند.
@iranjan60
🔸 قسمت شانزدهم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
🎁برای هدیهی تولد یک کاپشن سرمهای رنگ که خودم خیلی دوست داشتم و به آقا وحید هم خیلی میآمد خریده بودم.
👌همان شب فقط یک بار آن کاپشن را پوشیدند که ببینیم چطور است و همان یک بار سهم آن کاپشن از آقا وحید بود.
⏱زمان اعزام هرچه اصرار کردم با خودتان ببرید شاید آنجا هوا سرد بود، قبول نکردند. گفتند حیف است، آنجا خراب میشود.
@iranjan60
🔸 قسمت هفدهم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
👌حدود 1 ماه از اعزامشان میگذشت و آن یک ماه سختترین لحظات زندگی من بود. وقتی حتی فقط 5 دقیقه دیرتر تماس میگرفتند، دلم هزار راه میرفت و بسیار بسیار نگران میشدم که خدایا نکند اتفاقی افتاده باشد.
🍃قبل از رفتن قول گرفته بودم که هرطوری شده هرروز تلفن گیر بیاورند و با من تماس بگیرند.
🔰بسیاری از مناطق به اینترنت دسترسی نداشتند و من با اینکه میدانستم پیامهایم را نمیبینند باز هم پیام میفرستادم. حتی الان هم گوشی مرا نگاه کنید پر از پیام به وحیدم است.
💌دلتنگیهایم و حرفهایم را مدام برایش میفرستم. آن موقع وقتی به اینترنت دسترسی پیدا کرده و پیامهایم را دیده بودند، گفتند خانم شما که میدانستید من اینترنت ندارم، چرا اینطوری کردید؟! من هم دلتنگ شما شدهام و اینجا گریهام گرفته...
👌آخرین بار هم که اینترنتی حرف زدیم، کلی برایم پیام و عکس فرستادند و گفتند دیگر چیزی نمانده برگردم و کلی برنامه برای زندگیمان داریم...
@iranjan60
🔸 قسمت هجدهم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
😔روزشماری میکردم و هرروز برایشان میفرستادم که مثلا 59 روز مانده، 58 روز مانده. آنقدر برایم سخت میگذشت و آنقدر لحظهشماری میکردم و چشم انتظار بودم که با خود فکر میکنم اگر ما شیعیان به آن اندازه #دلتنگ و بیتاب #امام_زمانمان (عج) باشیم، آقا ظهور میکنند.
👌واقعا هرروز برایم یک سال و شاید هم سختتر و بیشتر میگذشت. کلی منتظر تلفنشان میشدم. ولی موقع صحبت کردن چون میدیدم آقا وحید هم دلتنگ هستند، بیتابیهایم را مخفی میکردم و دلداریشان میدادم که:
😉آقا وحید کم جایی نرفتهاید ها! خیلیها به حال شما غبطه میخورند و آرزو میکنند ای کاش جای شما بودند. قسمت هرکسی نمیشود. پس نگران من نباش. من همه جوره اینجا تحمل میکنم.
🍃❤️میگفت : دلم میخواهد باتو حرف بزنم حرفهایت آرامم میکند...
@iranjan60
🔸 قسمت نوزدهم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
🔸روز جمعه بود که زنگ نزده بودند و من به شدت نگران بودم و استرس داشتم.
😔نگو که روز جمعه دچار تله ی انفجاری شده و از ناحیهی پا مصدوم شده بودند. موج انفجار به حدی بود که به سرشان هم آسیب رسیده بود.
😥روز شنبه خیلی نگران بودم. در دانشگاه جلسه داشتیم و من اطلاع داده بودم که اگر گوشی من زنگ خورد بی معطلی جلسه را ترک خواهم کرد. و همانطور هم شد.
📲تلفنم که زنگ خورد با عجله از جلسه بیرون دویدم. جواب تلفن آقا وحید را که دادم از تن صدای گرفتهشان گمان کردم از خواب بیدار شدهاند؛ نگو که در بیمارستان بودند و چیزی به من نگفتند.
👤آقایی که همراه آقا وحید در بیمارستان بودند، میگفتند :
😔وقتی گفتیم با خانوادهتان تماس بگیریم، خواستند با شما صحبت کنند و انگار همان آقا وحید چند دقیقه ی پیش نبودند. تمام انرژی و توانشان را جمع کردند تا با شما صحبت کرده و نگذارند شما متوجه شوید....
@iranjan60
🔸 قسمت بیستم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
😔وحید پس از دو روز دچار حملهی ریوی میشوند و به شهادت میرسند.
📞آن تماس، آخرین باری بود که بنده با ایشان صحبت کردم، تا سه شنبه از حالشان بیخبر بودم.
💔به سختی خودم را کنترل میکردم تا خانوادهی خودم و آقا وحید چیزی از حالم متوجه نشوند و نگرانشان نکنم.
👌واقعا حس و حال آن روزها غیر قابل وصف است. آنقدر به خدا التماس میکردم که الان زنگ بزند، خدایا وحیدم تماس بگیرد... بعضی وقتها هم عصبانی میشدم و غر میزدم که :
😔آقا وحید خیلی بی انصافی! شما که میدانی من چقدر نگرانت میشوم؛ هیچوقت نمیبخشمت اگر تلفن باشد و به من زنگ نزنی..!
🍃با خودم اینها را میگفتم و خودم جواب خودم را میدادم که نه! وحید من اینگونه نیست؛ او به من قول داده است. او هرگز زیر قولش نمیزند. مطمئنم تلفن پیدا کند زنگ میزند.
@iranjan60
🔸 قسمت بیست و یکم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
🌙شب را روز میکردم؛ روز را شب میکردم به امید تماسی از طرف وحیدم.
😭بسیار نگران بودم ولی گریههایم را فقط موقع نماز برای خدا نگه میداشتم تا خانواده متوجه نشوند و نگران نشوند. هرشب برای آقا وحید #دعای_معراج و #آیت_الکرسی میخواندم تا سلامت باشند و اتفاقی برایشان نیفتد.
🍃عصر سه شنبه پدرم مرا به خانه خودشان رسانده و خودشان بیرون رفتند. تازه وارد منزل شده بودم که تلفن زنگ زد. پدرم بودند؛ میگفتند از مجتمع قرآنی نور که آقا وحید آنجا فعالیت داشتند، تماس گرفتهاند و میخواهند برای مصاحبه بیایند!
😞من که تا آن موقع نگرانی و اضطرابم را به روی خودم نیاورده بودم، پشت تلفن به هق هق گریه افتادم و از پدرم پرسیدم : اتفاقی برای وحید افتاده است؟
🌹پدرم هم که نگرانی مرا دیدند، گفتند: نه دخترم؛ حتما با من کار دارند. نگران نباش. کمی بعد پدرم به خانه برگشت و فقط مادرم شاهد بود من در آن لحظات چه کشیدم....
@iranjan60
🔸 قسمت بیست و دوم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
😔مدام در خانه راه میرفتم و تمام مدت دستم روی قلبم بود که به تپش افتاده بود. هیچوقت آنچنان تپش قلبی را حس نکردهام.
💗قلبم به حدی محکم و سریع میزد که میگفتم الآن است که از سینهام بیرون بزند...
🌹کمی بعد پدرم مشغول نماز بود که تلفن زنگ زد و من جواب دادم. دوست آقا وحید از مجتمع قرآنی نور بود که گفت: آمدنمان لغو شد و روزی دیگر خدمت میرسیم.
😓کمی خیالم راحت شد و از نگرانیام کم شد. ولی کمی بعد دوباره تلفن زنگ خورد و پدرم جواب داد. از لرزش صدای پدرم حس کردم اتفاقی افتاده و خبری شده است. بابا بیرون رفت.
⚠️نگو دوستانشان خیلی وقت است بیرون خانه منتظرند ولی کسی جرات نداشته خبر را بیاورد...💔
@iranjan60
🔸 قسمت بیست و سوم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
👌نمیدانم خدا چقدر صبر به آدم میدهد. آن لحظه دستهایم را به آسمان بلند کردم و خدا را شکر کردم که وحیدم عاقبت بهخیر شد.
🍃🌹به آقا وحید قول داده بودم همیشه و در هر سختی کنارشان خواهم بود. هرگز و با وجود تمام سختیها، هیچگاه نگفتم که چرا رفت! چرا مرا تنها گذاشت! و هنوز هم که هنوز است، تمام خاطراتی که میگویم را هرروز برای خودم مرور میکنم تا شاید باورم شود وحید دیگر نیست... ولی باز باورم نمیشود.
📸عکس های پیکرش را من هرگز کامل نگاه نکردهام. نمیتوانم باور کنم عکس وحید من است.
😔همیشه با خود میگویم وحید من برمیگردد. اینگونه خود را امید میدهم. به خودم میگویم وحید کنار من است و واقعا هم حضورش را حس میکنم... واقعا نمیشود لحظهای با او حرف نزنم. الآن همه چیزم وحید شده است...
@iranjan60
🔸 قسمت بیست و چهارم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
🍃وقتی در ماموریت بودند، خیلی با خودم فکر میکردم وقتی آقا وحید برگردند چگونه به استقبالشان بروم و کدام لباسم را بپوشم که آقا وحید دوست دارند. کدام روسری ام را که آقا وحید دوست دارند سر کنم و به استقبالشان بروم. روز استقبال پیکر هم همین حس را داشتم. حس میکردم برگشتهاند و به استقبال آقا وحیدم میروم.
🔰هنوز هم وقتی اطرافیان صحبت میکنند و به صورت عادت و از روی محاوره مثلا میگویند وقتی آقا وحید مرد؛ من خیلی عصبانی و ناراحت میشوم. میگویم :
😒وحید نمرده است. آقا وحید شهید شده است. چرا این حرف را میزنید.
🍃❤️آن روز هم میدانستم این استقبال یک استقبال معمولی نیست و من باید عالی به استقبالشان بروم. به رسم خود آقا وحید دسته گلی خریدم که پر از گلهای رز قرمز رنگ بود و به پیشواز همسرم رفتم. حتی یادم میآید به آقا وحید میگفتم :
😭وقتی برگردی هرچقدر هم فرودگاه شلوغ باشد، بدون اعتنا به مردم به سجدهی شکر میافتم و خدا را شکر میکنم که دوباره تو را به من رساند.
🍃بعد از رسیدنمان به فرودگاه که هنوز آقا وحید را ندیده بودم، و تابوتشان را میآوردند، یاد این حرفم افتادم و همانجا سجدهی شکر کردم. ولی این بار بهخاطر عاقبت بهخیر شدن همسرم سجدهی شکر به جا آوردم.
@iranjan60
🔸 قسمت بیست و پنجم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
🍃یادم میآید در تشییع جنازهی شهید حججی، باهم در خانه بودیم و از تلویزیون تماشا میکردیم. همسر شهید کنار قبر نشسته بود و دعا میخواند.
❤️از حضرت آقا یک عبا خواسته بودند که در قبر شهید بگذارند. آقا وحید آنجا رو به من کرد و گفت:
😍خانم، ببین همسر شهید چگونه آرزوهای شهید را برآورده کرد!
🔰این ماجرا را فراموش کرده بودم تا اینکه قبل از تشییع جنازه، یادم افتاد.
👌به برادرم گفتم هرطور شده به بیت رهبری پیامی بفرستید تا اگر ممکن است چیزی هم برای من بفرستند که الحمدلله، شب قبل از تشییع جنازه، چفیهای از حضرت آقا به دستم رسید که صبح قبل از تشییع، به همراه برادرم به محل پیکر شهید رفتیم و پرچمی که رویشان بود به همراه چفیهی آقا و دعای معراجی که هرشب برایشان میخواندم، روی سینهشان گذاشتم و گفتم:
😭خودم هر آرزویت را برآورده میکنم؛ نمردهام که #آرزو_به_دل_بمانی!
📹مراسم تشییع #مدافع_حرم #شهید_محسن_حججی
@iranjan60
🔸 قسمت بیست و ششم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
🕊وقتی پیکر شهید را دیدم، اصلا باورم نمیشد. وحیدی که راهی کرده بودم کجا و این وحید کجا؟!
🍃🌹فقط از خداوند کمک خواستم که مرا نگه دار! تحملش را ندارم صبر کنم و واقعا هم حس کردم که خداوند چه صبری در دلم نهاد.
🍃❤️به آقا وحید میگفتم :
من رفیق نیمهراه نشدم! تا آخر با تو بودم. تو هم مرا دعا کن عاقبت بهخیر شوم و به یاد قولی که به من دادهای باش.
آقا وحید همهی کارهایشان را محض رضای خدا انجام میدادند. هرگز در هیچ کاری منیت نداشتند. هرکاری از دستشان برمیآمد دریغ نمیکردند.
☺️در #راهیان_نور مثل آچار فرانسه بودند! همه کار میکردند. مسئول پایگاه بودند ولی هرگز توقع نداشتند فلان کار را بچهها بکنند. همیشه خودشان پیشقدم میشدند.
@iranjan60
🔸 قسمت بیست و هفتم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
هر دو سختیهای خود را دارند چه مواقعی که #ماموریت بود و چه این روزها، ولی آن روزهای نگرانی و چشم به راه بودن به مراتب سختتر بود.
😔هر لحظه چشم به راه بودم. الآن با اینکه چشمم ایشان را نمیبیند، ولی همیشه حضورشان را حس میکنم. با اینکه همیشه به دعا و نماز متوسل میشوم تا خود را رشد دهم و تحمل کنم، ولی حقیقتا #دلتنگی را هیچ درمانی نیست...
🍃فقط خودش میتواند آرامت کند؛ بسیار سخت است، مخصوصا در خلوت و تنهاییهایت...
🔴اما باز هم میگویم؛ حتی ذرهای پشیمان نیستم. قول داده بودم تحمل سختیها را داشته باشم. تا قبل از رفتن آقا وحید به نوعی و بعد از رفتنشان هم به نوعی دیگر در معرض #امتحان_الهی بوده و هستیم. همیشه از خدا میخواهم کمکم کند این سختیها را تحمل کرده و از امتحان سربلند بیرون بیایم.
@iranjan60
🔸 قسمت بیست و هشتم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #کاش_با_تو_بودم
🍃🌹به قول شهید آوینی "آنهایی که رفتند کاری حسینی کردند؛ آنهایی که ماندند باید کاری زینبی کنند."
❤️شهدا رفتند ولی این ما هستیم که باید آنان را بشناسانیم. مخصوصا به جوانان که بفهمیم چه شد این شهدا، که هم سن و سال خودمان هم بودند، به این مقام رسیدند. بین خود و خدای خود چه گفتند که خدا انتخابشان کرد؟!
🚫پس نگوییم نمیشود. من حتی قبل از ازدواج هم میگفتم شاید ما زنان نتوانیم جهاد کنیم و به شهادت برسیم ولی میتوانیم شهیدپرور باشیم. چه در نقش همسری و چه در نقش مادری...
👥آنها رفتند و حال وظیفهی ماست که راهشان را ادامه دهیم و راهشان را به جوانان بشناسانیم. بگوییم که بودند و چه کردند. با کوچکترین کارها بزرگترین اتفاقات را رقم زدند. ما هم میتوانیم در این راه قدم بگذاریم. ولی حداقل اگر به آن مقام نرسیدیم، روسفید باشیم که ما هم در حد توان در راه شما قدمی نهادهایم...
سالروز شهادت : ۹۶.۰۸.۱۴
@iranjan60
🔸 قسمت بیست و نهم (آخر)
#شهید_وحید_فرهنگی_والا به نقل از همسر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷