eitaa logo
ایران جوان بمان
6.4هزار دنبال‌کننده
786 عکس
485 ویدیو
12 فایل
🔹محتوای ویژه فرزندآوری و جمعیت، ازدواج، همسرداری، تربیت فرزند و.. ایتا|روبیکا|آپارات 🆔 @iranjavanbeman_ir 👤ادمین: @admin_ijb
مشاهده در ایتا
دانلود
💥 💥 ⃣2️⃣ 🔻🔻🔻🔻 .همسرمن بعداز این که چندسال به صورت قراردادی در مخابرات کارمیکردبالاخره یه سری از نیروها رو بیرون کردن وهمسرمن هم یکی از اونهابودما درخانه پدرشوهرم زندگی میکردیم ونگهداری وخرج ایشون چندسالی به عهده شوهرم بود ایشون سال ۸۷بیکارشدن وسرمایه ای هم نداشتن درضمن فرزند دوم ماهم چندماه بودکه به دنیا اومده بودو واقعا روزهای سختی داشتیم..تابه پیشنهادیکی از اقوام کارگری یه مغازه راقبول کردن اوایل براشون خیلی سخت بود چون برای کسی کارمیکردن که ازخودشون کوچکتربودوخیلی امرونهی میشدن وحتی وسیله ای نداشتن تا با آن سر کار بروندصبح زود میرفتن سرکار وساعت ده شب برمیگشتن..ازخانه تا محل کارشون حدود چهل کیلومتر مسافت بود(ازرباط کریم تا تهران) که خستگی راه خیلی اذیتشون میکرد..همون زمان بود که پایبندبه نمازخوندن شدن وکم کم کار را یاد گرفتن..بعداز دو سه سال باکمک یکی ازفامیل مغازه ای رو برای خودشون اجاره کردن..ویه ماشین مدل پایین خریدن.. ویواش یواش مشتریهاشون زیاد شدوقرضهاشون رو هم دادن..حالابعداز گذشت ده سال کارشون رونق گرفته وخدابهشون لطف وعنایت کرد طوری که حتی به فامیل هم پول قرض هم میدهند..وماشین مدل بالاگرفتن..وهنوزهم یه سری ازفامیل باورنمیکنن که چطور کسی که اون همه قرض وبدهکاری داشت حالا وضعش خوب شده..ازخداوند سپاسگزارم که بالطف ومهربونیش کمکمون کرد. 🔺🔺🔺🔺 ╭━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━╯
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 💥 1️⃣2️⃣ ╭━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━╯
💥 💥 2️⃣2️⃣ 🔻🔻🔻🔻 رفتم خواستگاری ۱ دی ۱۳۹۹ ، همین دو سال پیش خیلی شنیده بودم که خدا خرج ازدواج رومیده و روزی چند برابر میشه و....و چون تو دوران مجردیم برای کار های که برای خدا کردم (علی ظاهر) و ثمرش رو دیدم و روزیم از در و دیوار می رسید پا جلو گذاشتم. کلا ۳۵۰ تومن داشتم و دروغ نگم یک حلقه دو‌گرمی که اونم داستان داشت. کارم نداشتم اونم دلیل داشت ولی خب مدرک تحصیلیم بد نبود.دانشجویی دانشگاه تهران بودم. پدر ومادرمم گفتن ما متاسفانه نمی تونیم کمک کنیم بهت خیلی مراقب باش چه می کنی... از اون ۳۵۰ تومن ۱۵۰ تومنش اومدم گل بخرم دوستم زنگ گفت گل نخریا من مادرم دست گلت رو درست می کنه. خلاصه روز خواستگاری یک دست گل آورد قد باغچه خیلی گنده بود هرچی اصرار کردم هیچی ازم نگرفت. رفتم شیرینی بخرم پدرم یهو کارتش رو داد گفت یه مقدار تو این هست فعلا از این بکش. گفتم خداروشکر هنو هیچی نشده داره میاد. خلاصه بگم رفتم خواستگاری همون شب بله رو گرفتیم و نشون و رو گذاشتیم و عقدم کردیم😳. بله نمی دونم چی شد ولی خدا خودش همه چیو چیده بود. هممون تعجب کرده بودیم که چقدر زود به تفاهم رسیدیم و تموم شد همه چی... بعد از عقد تازه پدر عروس پرسید کارتون چیه؟ بعد خودش گفت کار اصلا مهم نیس عرضه مهمه که داره و من موندم یه دنیا فکر که ای خدا چه کنم از این جا به بعد رو .. بعد یک ماه پول نداشتم حلقه بخرم به خانومم الکی زنگ زدم بیابریم یه حلقه بخریم تو دلم این بود امروز میریم یکم ویترین نگاه می کنیم و میایم بعد یک هفته دیگه وام می گیرم می ریم. قبل از اینکه راه بیفتم برم بازار یکی از بزرگان مسجد صدام کرد و گفت می ری بازار گفتم بله گفت این کارت دستت باشه بازار بهم زنگ بزن خرید دارم. منم کارت رو گذاشتم جیبم گفتم چشم حاجی‌. رفتم دنبال خانومم خداروشکر اونم مثل من بدش می اومد تو بازار بچرخیم. گفت من تو اینترنت سرچ زدم حلقه مورد علاقم رو پیدا کردم. رفتیم مغازه یه آشنا اونم گفت این حلقه حدود ۵ تومن هزینشه ساختش.😱 منم من من کردم تو همون اثنا اون حاجی زنگ زد گفت پ چرا زنگ نزدی؟ گفتم ببخشید الانا می خواستم زنگ بزنم. گفت عیبی نداره از اون کارت که دستته ده میلیون بکش برا خودت. گفتم حاجی آخه... گفت حرف نباشه همین که میگم.😔😊. خلاصه همون جا کارت حلقه رو کشیدم و پنج تومنم گذاشتم جیبم. فردا یه سری خریدای دیگه رو مثل لباس و لوازم عقد رو خریدم دو تومن اضافه اومد. زنگ زدم به حاجی ریختم به کارتش. گفتم من ۸ تومن بستم بود باقیش رو بده به یه جوون دیگه خب قانعیم دیگه چی بگم...😁 🔺🔺🔺🔺 ╭━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━╯
💥 💥 3️⃣2️⃣ 🔻🔻🔻🔻 یه شب پول نداشتم رفتم خونه مادر خانومم. خانومم گفت بریم بیرون یه چرخ بزنیم؟ منم گفتم بریم... رفتیم تا شب بیرون بودیم یهو نمی دونم چی شد ،گفت هوس کباب کردم .😐 از این عادتا نداشت نمی دونم چی شد یهو😢 منم این جیب اون جیب کردم دیدم ۴۰ تومن دارم گفتم میریم یه پرس می خوریم میایم دیگه. رفتیم تو یه رستوران خیابان ۱۷ شهریور تهران یه پرس چلو کباب سفارش دادم‌ نشستیم تا غذا بیاد. یهو کارگر رستوران اومد یه سینی پر از غذا. دو تا پرس چلو کباب ،یک دوغ خانواده، یک نوشابه خانواده ،دو تا ماست موسیر😳 منم با کمال خونسردی گفتم اشتباه آوردید. گفت نه میز شماره ۴ درسته. گفتم رییس رستوران داده ؟ گفت: نه به من گفتن که امام رضا اومده؟ امام رضا می شناسید؟ بنده خدا یه کارگر ساده افغانی بود اصلا امام رضا ع نمی دونست کی هست😔. بعدا فهمیدم بنده خدا فکر می کرد امام رضا یه شخص آشنا ما که اومده حساب کرده. گفتم برو چک کن .چی می گی؟ رفت برگشت گفت نه قبض شماست ،درسته. رفتم پیش رییس رستوران گفتم شاید فکر کرده ما فقیریم، بهم بر خورده بود. گفتم آقا دستتون درد نکنه ولی ما واقعا بیشتر نمی تونیم بخوریم یه پرس بستمونه چرا این زحمت رو کشیدید. گفت من حساب نکردم. گفتم پ چی؟کی داده؟ گفت شما که رفتید سر میزتون یک نفر ازبیرون اومد اینارو براتون سفارش داد گفت بگو شما مهمون امام رضایید. خیلی بهتم زده بود برگشتم باخانومم گفتم اونم خیلی خوش حال شد. خلاصه اشتهامون باز شد آی خوردیما... جاتون خالی😋 🔺🔺🔺🔺 ╭━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━╯
نظرات مختلفی از مخاطبای عزیز به دست ما میرسه و همه وجود ما رو سرشار از انژی و انگیزه می‌کنه برای مسیری که امید داریم ان شاء الله نتیجه ش ، جوانی و آینده روشن ایران عزیزمون باشه... از همه مخاطبای خوبمون که اینجا رو کانال خودشون میدونن و پیامهای سازنده خودشون رو از ما دریغ نمی‌کنن و دوستاشون رو هم به جمعمون دعوت می‌کنن ممنونیم. راستی دوممون با عنوان منتظر ست. https://eitaa.com/iranjavanbeman_ir/334
💥 💥 4️⃣2️⃣ 🔻🔻🔻🔻 سلام وقتی بچه اولم رو باردار بودم خیلی حساس بودم که یه وقت مشکلی براش پیش نیاد واسه همین همش دکتر و آزمایش و سونو های سه بعدی میرفتم و خوب هزینه اش هم زیاد بود ولی چون تو خانواده مشکلات بارداری بود میترسیدم ولی خدارو شکر پسرم بدون هیچ مشکلی و به طور طبیعی به دنیا اومد و از نظر مالی وضع ما خیلی بهتر شد ولی وقتی خواستم بچه دومم رو بیارم همه میگفتن خرج بچه زیاده میخوای چیکار و از این حرفا ولی من کاری به این حرفا نداشتم و اعتقاد داشتم که بچه خودش روزیشو میاره و اینو دیدیم. وقتی پسرم یک سال و نیمش بود بچه ی دوم رو باردار شدم باز خوب باید دکتر و آزمایش و سونو میدادم ولی این سری خیلی جالب بود برای اینکه خدا یه دکتر خوبی جلو پام گذاشت که هم خیلی نسبت به کارش متعهد بود هم هزینه ویزیتش کمتر از دکتر سر بچه اولم بود ، هم اینکه آزمایش ها و سونوهای غیر لازم رو اصلا برام ننوشت و حتی اونایی رو هم که میدادم خیلی خیلی هزینه اش کمتر از قبل شد وقتی هم که زایمانم شد بچه طبیعی و بدون مشکل به دنیا اومد و جالب اینجا بود با اینکه کمی هزینه اش نسبت به زایمان اولم بیشتر شد ولی شرکت شوهرم مصوبه ای داشت که هزینه زیر ۵ تومن رو کامل میده و ما اصلا برای دخترم هزینه بیمارستان ندادیم و اینکه تا الآن که ۲ سال گذشته خرجی رو فکرشو کنید زیاده اصلا واسه ما پیش نیومده و خداروشکر وضع مالی مون خیلی بهترم شده واقعا اگه اعتقاد داشته باشید روزی دست خداست از آسمون و زمین براتون می‌فرسته 🔺🔺🔺🔺 ╭━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━╯
💥 💥 5️⃣2️⃣ 🔻🔻🔻🔻 به نام خداوند مهربانی ها این که میگن«از تو حرکت از خدا برکت»واقعا حقیقت داره! سال سوم دانشگاه بودم که آقا پسری اومدن به خواستگاریم،ایشون مهندس عمران بودن و به لطف جامعه از هر چهار عدد بیکار حتما دوتاشون مهندس عمران هستند. ملاک های دنیایی نه که برای من مهم نباشه ولی من فقط ایشون رو پذیرفتم به خاطر خودشون،ادب ،احترام و ایمانشون.خانواده سختی داشتند به طوری که خیلی بیشتر از خیلی ها از حمایت هایی ک همه خانواده ها در حق تک عروس و تک پسرشان میکنند محروم بودیم.اون موقع فقط پیمانکار بودن و بعد از سه ماه پروژه شون تموم شد...حالا شروع کردند به ثبت نام در تمامی آزمون های استخدامی و با یک کیف پر از رزومه سنگین و گران بها از این شرکت به اون شرکت دنبال کار....درس من تموم شد و ما با هیچ تصمیم گرفتیم عروسی بگیریم،عروسی که نه !مهمونی مختصر به خاطر شرایط کرونا....و البته مهم تر تر به خاطر شرایط مالی!یک سرویس طلا سر عقد هدیه گرفته بودم که نصفش رو خرج نهار روز عروسی و پول پیش برای اجاره خونه شد. و نصف دیگه ش رو ریختم تو بورس که به حساب خودمون برکت کنه!!!!(لازم به ذکره ک بگم پودر شد) القصه؛من مثلا تازه عروس بودم و باید همه قر و فر های تازه عروسا رو از خودم در می آوردم....اما هر ماه تنها ولخرجی ما این بود که منتظر باشیم یارانه مون رو بریزن باهاش بریم پنج تاسیخ جیگر بخوریم... شروع داستان من از این جا بود که شب دهم ماه رجب که مصادف میشه با تولد آقا امام جواد،دلم خیلی شکسته بود...آقا که صاحب جود و کرم بسیار هستند رو واسطه قرار دادم و گفتم خدایا اگر تا سال دیگه شوهرم یه جا استخدام بشه سال دیگ تولد امام جواد ولیمه بدم... خدا شاهده به شیش ماه نکشیداقا استخدام شدن هم تو بخش دولتی و هم اضافه ساعاتشون دربخش خصوصی بهترین جایی که توی شهر می‌تونست باشه...ما حتی صاحب خونه شدیم خونه خریدیم در یکی از بهترین نقاط شهر..خود من کلی طلا خریدم☺️و سر سال که قرار بود شب تولد امام جواد ولیمه بدم، مصادف شد با تولد دختر عزیزم .... می‌خوام بگم ما از صفر شروع کردیم از زمین خاکی بلند شدیم،سختی کشیدیم اگه بگم سخت نبوده دروغ گفتم...اما... اما خیلی محاله که آدم در عرض یک سال هم دوتا کار پیدا کنه و مشغول شده و موفق باشه...هم خونه بخره و هم صاحب فرزند بشه....و تو این نوسانات بازار همه طلاهای فروخته شده ش رو از نو بخره اون هم چند گرمی سنگین تر.... توی این سال که اولین سال زندگی مشترک مون بود بهم اثبات شد فقط باید از خود خدا کمک خواست،و فقط چشم امیدمون باید به رحمت خودش باشه... راستی میگن موقع بارش باران و در هنگام اذان درهای رحمت الهی باز،پس زرنگ باشیم و بطلبیم....مثلا من فاطمه کوچولوم رو وقتی از خدا خواستم که رفته بودیم مسجد برای نماز موقع اذان مغرب بود و یه نوزاد دوروزه رو آورده بودن تو صحن مسجد حاج آقا تو گوشش اذان بگن،یا خونه رو شب احیا از خدا خواستم اونجایی که به خاطر این که ما دیر رسیدیم به مراسم همه درهارو بستن و ما مجبور شدیم زیر بارون زیر آسمون خدا مثل بی سر پناها بشینیم....خدا بهمون بچه داد اونم از نوع دختر با برکتش،سر پناه داد اونم از نوع خوبش... الحمدلله رب العالمین،واقعا خدا خودش میرسونه ،یرزقه من حیث لا یحتسب....از جایی که گمان نمیبریم میرسونه... 🔺🔺🔺🔺 ╭━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━╯
بازم ممنونیم از مخاطبای خوبمون بخاطر ارسال نظراتشون دوممون با عنوان منتظر ست. https://eitaa.com/iranjavanbeman_ir/334
🎉🎈🎊🎉🎈🎊🎉🎈 برای شرکت در شماره2 با عنوان ، کافیه خاطرات خودتون رو در زمینه «تقدیر خدا بالاتر از تدبیر ماست»، در یکی از قالبهای : 📝 متن 🎙صوت 🎞 فیلم آماده و به @smmh110 🆔 یا info@iranjavanbeman.ir ارسال کنید🙂 ✳️ با ارسال خاطرات خودتون یا دوستان و بستگانتون یا حتی خاطرات علما یا شهدا میتونید در مسابقه شرکت کنید ⏳عجله کنید، فقط تا 15 اردیبهشت مهلت دارید. شاید شما برنده جایزه 1 میلیون ریالی یا 3کارت تخفیف این مسابقه باشید🤩🤩🤩 ╭━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━╯
💥 💥 6️⃣2️⃣ 🔻🔻🔻🔻 ۴سال پیش صاحبکارهمسرم با همسرم تفاهم کاری نداشتندوهمسرم بیکارشدند ومن فرزنددوم بارداربودم و دقیقا زمانیکه پسرم بدنیا اومدهمسرم توانست با یاری خداوندکارجدید شروع کنن والان بعداز۴سال خداروشکر کارشون رونق گرفته والحمدالله دیگه خودشون صاحبکارشدن 🔺🔺🔺🔺 ╭━⊰ ❀ 🇮🇷 ❀ ⊱━╮ @iranjavanbeman_ir ╰━⊰ ❀ 🌱 ❀ ⊱━╯