عمه‌ی من یه پدر شوهر مادرشوهر داشت که کارشون دامداری بود گوسفند و مرغ و اینجور چیزا داشتن اصلااا هم کلا به معنویات و کارای دینی اعتقادی نداشتن یه بار روز احیای بیست و یکم پدر شوهر عمم(فرج) برای اولین و آخرین بار توی عمرش نماز میخوند زنش یک سنگ برداشت پرت کرد سمتش گفت:«فرجِ پدر🐶 نماز نخون مرغا میمیرن.» هنوز بنده خدا سلام نمازشو نداده از شانسش دوتا از مرغا رفتن زیر لاستیک تراکتور به رحمت ایزدی پیوستن.😂😂 این آقا فرج یکمی اهل دود و دم بود یکم که نه مثل اگزوز خاور دود میکرد وقتی فوت شده بود نوحه‌خون می‌گفت:« آخ که پدر جان جای جای این خونه بوی تو رو میده.» جمعیت منفجر میشد از خنده😂😂 باز می‌گفت:« بابا شبا که همه جا سوت و کوره صدای مناجات و دعا خوندنات نمیااااد😂 بابا سجاده‌ی نمازتو برامون یادگاری گذاشتی.» اون یارو با سوز و گداز میخوند و همه حتی پسرای مرحوم از خنده زمینو گاز میزدن.😂 #سوتی 🤐🤣 . . . 🌸🍃💞@hamsardari_aslami

خونه داییم اربعین حلیم میدادن بعد ما تا صبح پای حلیم بودیم... نوه داییم عادت به پستونک داشت مامانشم گرفته بود همون شب پستونکو ازش گرفته بود ک ترک کنه دیگه نخوره 😅😅😅😅 منم خیلی خوابم میومد این بچم هی نق میزد هی تا نیمه های شب گریه میکرد اخر دیدم هیچکی نیس همه جا تاریک گرفتم شست پامو تا خرخره کردم تو دهنش بچه شروع کرد خوردن خوابش برد 😂😂 همین ک دیدیم اون خوابه پامودراوردم خوابیدم جالبش اینجاس مامانش میگفت نگا بچم چقدر خوبه فوری عادت کرد هیچکی ندونست اون کار خیر من بود ک بچشون خوابید 😁😁😁😁😁😁😁😁☺️☺️☺️☺️ #سوتی 🤐🤣 . . . 🌸🍃💞@hamsardari_aslami

من اصن وقتی خونه بابام بودم ن اشپزی میکردم ن کار ن چیزی.....وقتی اومدم خونه شوهرم هیچچچچچچی بلد نبودم صفر کیلومتر بودم....یروز دیدم بوی برنج همسایمون خیللللللی خوبه و تو ساختمون پیچیده...بعد من یادم اومد ک بابام اسم این برنج و چی میگفت...رفتم پیش همسایمون گفتم برنجتون رفسنجانیه؟؟؟😂😂😂 اونم همینطور مونده بود😦😦😦تا اخر صحبتامون اینجوری نگام میکرد😶😶😶 بعد چون شمالین وکارشون فروش برنجه قرار شد برامون بیارن....شب با خوشحالی ب شوهرم تعریف کردم گفت عزیزم اون برنج رفسنجانی نیست هاشمیه😐واااای یعنی رفتم تو افق محو شدم😯 #سوتی 🤐🤣 . . . 🌸🍃💞@hamsardari_aslami