بسم الله الرحمن الرحیم
🔹ساعات پایانی روزسیزدهم شهریور است. از عصر تا این ساعات فرصت نشد تا این العفو نامه را رونمایی کنم. می خواهم در این ساعات پایانی روز سیزدهم شهریور از جناب ابوریحان بیرونی عذرخواهی کنم. از همهی کم لطفی هایی که در حقش کردم. ابوریحان جان! امیدوارم مرا ببخشی که تو را از بزرگترین دانشمندان مسلمان ایرانی در تمام دورانها، دانستهاند ومن هیچ وظیفهی خودم ندانستم که روزت را به جز گرامی داشت تقویم،جور دیگری هم گرامی بدارم، حال آنکه آوازه ی ملی گراییام گوش فلک را کرده. اما انگار قرار نیست از نامداران ایرانی شخص دیگری جز کوروش را هم بشناسم. البته اگر همان کوروش را هم شناخته باشم. سالهاست فیزیک درس می دهم، بدون اینکه یک بار برای دانش آموزانم گفته باشم که ابوریحان بیرونی اولین روش ساده اندازهگیری شعاع زمین را ابداع کرد. حالا خدماتت به عرصه نجوم و زمین شناسی هم که بماند. ابوریحان عزیزم! تازه اینها که چیزی نیست، عکسهای پروفایلم پر است از جملات قصار انیشتین، بدون اینکه هیچ رد و نشانی از شما، یا جناب بوعلی، ابن هیثم، صدرالمتالهین، غیاث الدین جمشید و ... باشد. تازه، این ها هم به کنار، خبر نداری عزیز دل! شما حضرات علمای ایرانی در بهترین حالت در پاورقیها و یا بخشهایی از کتابهای درسی دانشآموزان ایران معرفی شدهاید که عموماً حذف میشوند. عوضش ما همگی نیوتن، اهم، بور و انیشتن را خوب می.شناسیم. خیلی خوب.
ابوریحان عزیزم، ببخش اگر کامت تلخ شد. گفتم یک مقدار از اوضاع خودمان برایت گفته باشم، در پایان ملالی نیست جز دوری شما. راستی روزت مبارک. دوستت دارم.
✍ سهیلا ملک محمدی
🆔 @iranparvareshi
🌀یکی از مهمترین کارهای مربیان پرورشی میتواند برگزاری بزرگداشتهای خلاقانه برای مفاخر ملی باشد.
💞منتظر ایدههای شما هستیم.
🆔 @iranparvareshi
هدایت شده از صاحب قلم| ملکمحمدی
این همه آدم رفتند و نیامدهاند؛
و فقط یک نفر است که رفت و
هنوز هم در تاریخ دارند میگویند:
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...
🆔 @s_malekmohamadi
ایران پرورشی
🌀یکی از مهمترین کارهای مربیان پرورشی میتواند برگزاری بزرگداشتهای خلاقانه برای مفاخر ملی باشد. 💞م
بسم الله الرحمن الرحیم
▪️خوش به حال محتشم.
ارادتش را خوب خریدند. چه خوب است اگر آدم حرفی هم میزند، چنان حرف بزند که قرنها بماند. هر چند محتشم کاشانی روز ملی ندارد، اما محتشم! همهی روزها و شبهای محرم به نام توست. امروز وقتی قبل از رفتن به حسینه به زیارتت آمدم و برایت نماز مستحبی خواندم، با تمام وجودم به مقامت غبطه خوردم. شاید احساس امروز من به تو همان حسی بود که مُقبل به تو داشت. همان ساعاتی که روی پله نهم منبر ایستادی و آنقدر مرثیه خواندی که صدای نالهی پیامبر(ص) از جفای امتش بلند شد و خلعتش را به تو هدیه داد. محتشم! مقبل را هم خوب پذیرایی کردند. فاطمهی زهرا(س) صدای دل شکستهی مقبل را به پدر رساند و حسین (ع) فرمود: «مقبل دلت نشکند، ردای تو را هم خودم میدهم.» کاش دل شکستهی ما را هم بخرند، کاش عطر ردایشان به مشام زندگی ما هم برسد. من شعر و مرثیه نمی توانم، اما کاش توان مرا هم بخرند. محتشم، سلام همسایهات را امشب به بارگاهشان برسان.
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید؛
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا؛
#سهیلا_ملک_محمدی
🆔 @s_malekmohamadi
🆔 @iranparvareshi
هدایت شده از صاحب قلم| ملکمحمدی
بسم الله الرحمن الرحیم
سر قولنج گرفتن انگشتان نگار کلاس بهم ریخت. شکوفه دادش درآمده بود. شاکی و معترض گفت که صدای قولنج انگشتان نگار اعصابش را بهم می ریزد. نگار کاملاً آرام و خونسرد، زیر لب لبخند معنیداری داشت.کلاس درس همیشه برای معلمی که عاشق نوشتن باشد و دنبال راههای تازه برای تربیت، پر از سوژه است. گاهی نتایجی که معلم از درگیریهایی دانشآموزانش، میگیرد کار یک سخنرانی تربیتی را میکند؛ فقط باید ماهیگیر خوبی بود. آن روز هم یکی آزادیاش را میخواست و دیگری این آزادی را مزاحم تمرکز و آرامشش میدانست. رأیگیری کردیم. 13 نفر با کار نگار مخالف بوده و معتقد بودند سر و صدایی که نگار به راه میاندازد اعصابشان را بهم میریزد (حالا همه میدانیم قولنج انگشت همچین سر و صدایی هم ندارد) و پنج نفر هم با نگار موافق بودند و میگفتند نگار با این کار آرامش پیدا میکند. از بچهها خواستم تا چند مثال اجتماعی از رفتار نگار و شکایت شکوفه بزنند. یکی سروصدای همسایهها را مثال زد، دیگری صدای آهنگ بلند اتوموبیلها را. یکی زبالههای محلهشان را گفت؛ و من هم طرز لباس پوشیدنمان را. زهرا شاکی شد. گفت: "من حق دارم هر طوری که دلم میخواهد لباس بپوشم، اما نمیتوانم. هیچ کجای دنیا مثل ایران نیست." پرسیدم: "مثلاً کجا؟" گفت: "خارج". بین بچهها بحث شروع شد. قرار شد شنبهی هفتهی آینده، سرکلاس فیزیک، زهرا پنج دقیقه راجع به طرز پوشش و ضوابط اجتماعی مردم در بعضی از کشورها کنفرانس دهد. تا معلوم شود آیا خارج مردم هر جور که دلشان بخواهد لباس میپوشند. من این روزها از گفتگو با دانشآموزانم فهمیدهام که در دنیا یک جایی وجود دارد به اسم خارج! در خارج مردم هر کاری که بخواهند میکنند. در خارج همهی رسانهها راست میگویند. در خارج هیچ حادثهای رخ نمیدهد، هیچ کس نمیمیرد و اوضاع خیلی رو به راه است. در خارج نوجوانان میتوانند تا هر وقت که دلشان بخواهد بیرون از خانه بمانند. اما وقتی چند تا سوال در مورد خارج از آنها میپرسم تقریباً هیچ نمیدانند. مثلاً وقتی میپرسم بالاترین آمار اسیدپاشی یا تجاوز به زنان و کودکان متعلق به کجای خارج است فقط به هم نگاه میکنند. وقتی از فرهنگ آموزش عمومی و سطح تلاش دانشآموزان هم سن و سالشان درخارج میپرسم، هیچ نمیدانند. حالا فهمیدهام که متأسفانه دانشآموزانم خیلی کم دربارهی خارج میدانند. خارج که پیشکش، آنها از داخل! هم زیاد نمیدانند. اما؛ دانش آموزانم خیلی خوب فیزیک میدانند. حرفهای تست میزنند. همیشه نگران آزمون پیشرفت تحصیلیشان هستند و راحت تیز هوشان قبول می شوند. دانشآموزانم همه آرزو دارند دکتر شوند...
✍ سهیلا ملک محمدی
🆔 @s_malekmohamadi
خیلی وقت بود دوست داشتم راجع به این کتاب بنویسم.
همچین مفصلها،
این کتاب از اون کتابایی بود که میشد از چند زاویه بررسیاش کرد.
کتاب، شرح زندگی یه معلم پرورشی یزدی در دهه شصته. (یزدیای کانال کجای مجلس نشستند که پرچمشون بالاست😁)
زندگی آقای بمانی شنیدنی و جذابه، کودکی، نوجوانی، و داستان معلم شدن و فعالیتهایی که داشتند.
اینطور که من از کتاب متوجه شدم فعالیت محوری این معلم #تئاتر بوده.
🌱 من فکر میکنم این کتاب واسه هر کسی که بخواد برای گروه کودک و نوجوان کار فرهنگی کنه میتونه مناسب باشه.
انشاالله خُرد خُرد یه برشهایی از کتاب رو که خوندنی و جذاب و البته ایدهبخش هم هست، روی کانال میذارم.
هدایت شده از صاحب قلم| ملکمحمدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 تا داشته ام فقط تو را داشتهام
🌸 با یاد تو قد و قامت افراشتهام
🌸 بوی صلوات میدهد دستانم
🌸 از بس که گل محمدی کاشتهام
عید مبارک.