تا آخرين قطره خون براي اسلام عزيز و اطاعت از ولايتفقيه خواهم جنگيد...
به امام (قدس سره) عشق میورزيد؛ وقتی در بين راه، خبر کسالت قلبی ايشان را شنيد، از شدت ناراحتي خودرو را در کنار جاده نگه داشت و در حالي که میگريست، گفت
«خدايا از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بيفزا.»
#شهید_احمد_کشوری
🆔 @iranrhdm
در جبـهه هـر بـار کــه از مریم ۳سـاله و علی ۳ماههاش صحبـت میشـد؛
◇ میگـفت:
« اونـها رو بـه انـدازهای دوسـتدارم
کـه جـای خـدا رو در دلـم تـنگ نکننـد...»
#شهید_احمد_کشوری
🆔 @iranrhdm
یک شب که تعدادی از خلبان ها مشغول خوردن شام بودند، صحبت از جنگ شد یکی میگفت: من به خاطر حقوقی که به ما میدهند میجنگم، یکی دیگر میگفت: من به خاطر بنی صدر میجنگم. یکی میگفت من به خاطر خودم میجنگم و دیگری گفت من به خاطر ایران می جنگم. شهید کشوری گفت: من همه این ها را قبول ندارم تنها چند تا را قبول دارم و گفت: من به خاطر خدا می جنگم
#شهید_احمد_کشوری
🆔 @iranrhdm
صبحانه ای که به خلبان ها میدادم،کره، مربا و پنیر بود. یک روز شهید کشوری مرا صدا زد گفت: فلانی! گفتم: بله گفت: شما در یک منطقهی جنگی در مهمان سرا کار میکنید. پس باید بدانید مملکت ما در حال جنگ است و در تحریم اقتصادی به سر میبرد. شما نباید کره،مربا و پنیر را باهم به ما بدهید. درست است که ما باید با توپ و تانک های دشمن بجنگیم ولی این دلیل نمیشود ما این گونه غذا بخوریم. شما باید یک روز به ما کره، روز دیگر پنیر و روز سوم به ما مربا بدهید. در سه روز باید از این ها استفاده کنیم وگرنه این اسراف است.من از شما خواهش میکنم که این کار را نکنید. من گفتم: چشم
#شهید_احمد_کشوری
🆔 @iranrhdm