💢کفش های واکس خورده
بچه ها می گفتند:
"ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده می دیدیم و نمی دانستیم چه کسی آن ها را واکس میزند...؟ "
بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند واکس را بر میدارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد را واکس میزند.
مشخص شد این فرد همان فرمانده ما ' شهید عبد الحسین برونسی ' بوده است.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
🆔 @iranrhdm
🔴 انگار برای خودش می ساخت...
➖ هر خانهای که می ساخت، انگار برای خودش میساخت. یعنی اصلاً این براش یک عقیده بود، عقیدهای که با همه وجود بهش عمل میکرد. کارش کار بود؛ خانهای هم که میساخت واقعاً خانه بود. کمتر کارگری باهاش دوام میآورد. همیشه میگفت: نانی که من میخورم باید حلال باشه.
➖ میگفت: روز قیامت، من باید از صاحبکار طلبکار باشم نه او از من. برای همین هم زودتر از همه میآمد سر کار، دیرتر از همه هم میرفت: حسابی هم از کارگرها کار میکشید.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
🆔 @iranrhdm
🌷خدايا...! اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود، حاضر بودم هزاران بار بميرم، تاهزاران دختر در دامان حجاب بروند.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
🆔 @iranrhdm
✍️ شهید عبدالحسین برونسی
🔹خدا عبدالحسین برونسی را بیامرزد، هرچند که او آمرزیده است. خانواده برونسی نمیدانستند او فرمانده گردان شده است. خبر نداشتند و فکر میکردند که او کارگر است و در صفر کیلومتری آنجا احتمالاً جعبه جابهجا میکند. نمیدانستند عبدالحسین برونسی کسی است که رادیوی عراق و صدّام اسمش را میبرد و از شهادتش اظهار شادی کرد. اینطور او را میشناختند، منتها بلد نبودند بگویند برونسی، میگفتند بروسلی.
🔸جالب است زمانی که برونسی فرماندۀ گردان بود، به او فرمانده لشکر میگفتند، گندهاش میکردند که بگویند ما از یک لشکر شکست خوردیم. یک روز برونسی از جبهه برگشت دید یک فرشی در خانهاش انداختند، پرسید: «این از کجا آمده است؟» گفتند برای فرماندهها نفری یک فرش میدهند. فرش را جمع کرد و گفت: «آن را بیرون ببرید، پول بیتالمال به خانۀ من بیاید؟!» برونسیای که با یک موتور گازی این طرف و آن طرف میرفت و ماشین خودروخدمت سوار نمیشد.
این مشی شهدای ما بود. ای کاش ......
#شهید_عبدالحسین_برونسی
🆔 @iranrhdm
تو سبزی فروشی کار می کرد
بعد از یه مدت کارشو رها کرد
گفت: دیگه نمیرم
گفتم چرا؟
گفت به سبزیا آب میزنه و اونا سنگین میشن!
این پول و درآمدش شبهه ناکه 😥
رفت تو مغازه لبنیاتی
بازم کارشو رها کرد
گفتم: چرا؟
گفت: داخل شیرها آب می ریزه
درآمدش حرومه
من باید نون حلال بیارم سر سفره ام نه اینجور نونای شبهه ناک رو !
و رفت کارگری و بنایی رو انتخاب کرد.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
🆔 @iranrhdm
#شهید_عبدالحسین_برونسی
برادران بسیجى نقل مىکردند: گاهى وقتها مىدیدیم که کفشهایمان واکس خورده است چون کسى را در بین نیروها براى این کار مورد نظر نداشتیم متعجب بودیم و به پیگیرى قضیه پرداختیم و بعد از مدتها فهمیدیم که وقتى نیروها مىخوابند، شهید برونسى واکس برمىدارد و کفشهاى بچهها را نگاه مىکند و هر کدام نیاز به واکس دارد را واکس مىزند.
🆔 @iranrhdm
#کلام_شهدا
خدايا...! اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود، حاضر بودم هزاران بار بميرم، تاهزاران دختر در دامان حجاب بروند...
#شهید_عبدالحسین_برونسی
🆔 @iranrhdm