eitaa logo
موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
543 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1هزار ویدیو
58 فایل
جهاد تبیین یعنی قبل از دشمن، شما محتوای صحیح را درست کنید رهبر انقلاب ✅بزرگترین ویترین انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در کشور ✅ معرفی موزه و بیان دستاورد های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ✅ ارتباط با ادمین @iranrhdm_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💢کفش های واکس خورده بچه ها می گفتند: "ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده می دیدیم و نمی دانستیم چه کسی آن ها را واکس میزند...؟ " بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند واکس را بر میدارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد را واکس میزند. مشخص شد این فرد همان فرمانده ما ' شهید عبد الحسین برونسی ' بوده است. 🆔 @iranrhdm
🔴 انگار برای خودش می ساخت... ➖ هر خانه‌ای که می ساخت، انگار برای خودش می‌ساخت. یعنی اصلاً این براش یک عقیده بود، عقیده‌ای که با همه وجود بهش عمل می‌کرد. کارش کار بود؛ خانه‌ای هم که می‌ساخت واقعاً خانه بود. کمتر کارگری باهاش دوام می‌آورد. همیشه می‌گفت: نانی که من می‌خورم باید حلال باشه. ➖ می‌گفت: روز قیامت، من باید از صاحبکار طلبکار باشم نه او از من. برای همین هم زودتر از همه می‌آمد سر کار، دیرتر از همه هم می‌رفت: حسابی هم از کارگرها کار می‌کشید. 🆔 @iranrhdm
🌷خدايا...!‌ اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود، حاضر بودم هزاران بار بميرم، تاهزاران دختر در دامان حجاب بروند.    🆔 @iranrhdm
✍️ شهید عبدالحسین برونسی 🔹خدا عبدالحسین ‏برونسی را بیامرزد، هرچند که او آمرزیده‌‌ است. خانواده برونسی نمی‌دانستند او فرمانده گردان شده است. خبر نداشتند و فکر می‌کردند که او کارگر است و در صفر کیلومتری آنجا احتمالاً جعبه جابه‌جا می‌کند. نمی‌دانستند عبدالحسین ‏برونسی کسی است که رادیوی عراق و صدّام اسمش را می‌برد و از شهادتش اظهار شادی کرد. اینطور او را می‌شناختند، منتها بلد نبودند بگویند برونسی، می‌گفتند بروسلی. 🔸جالب است زمانی که برونسی فرماندۀ گردان بود، به او فرمانده لشکر می‌گفتند، گنده‌اش می‌کردند که بگویند ما از یک لشکر شکست خوردیم. یک روز برونسی از جبهه برگشت دید یک فرشی در خانه‌اش انداختند، پرسید: «این از کجا آمده است؟» گفتند برای فرمانده‌ها نفری یک فرش می‌دهند. فرش را جمع کرد و گفت: «آن را بیرون ببرید، پول بیت‌المال به خانۀ من بیاید؟!» برونسی‌ای که با یک موتور گازی این طرف و آن طرف می‌رفت و ماشین خودروخدمت سوار نمی‌شد. این مشی شهدای ما بود. ای کاش ...... 🆔 @iranrhdm
تو سبزی فروشی کار می کرد بعد از یه مدت کارشو رها کرد گفت: دیگه نمیرم گفتم چرا؟ گفت به سبزیا آب میزنه و اونا سنگین میشن! این پول و درآمدش شبهه ناکه 😥 رفت تو مغازه لبنیاتی بازم کارشو رها کرد گفتم: چرا؟ گفت: داخل شیرها آب می ریزه درآمدش حرومه من باید نون حلال بیارم سر سفره ام نه اینجور نونای شبهه ناک رو ! و رفت کارگری و بنایی رو انتخاب کرد. 🆔 @iranrhdm
برادران بسیجى نقل مى‏کردند: گاهى وقت‌ها مى‏دیدیم که کفش‌هایمان واکس خورده است چون کسى را در بین نیروها براى این کار مورد نظر نداشتیم متعجب بودیم و به پیگیرى قضیه پرداختیم و بعد از مدت‌ها فهمیدیم که وقتى نیروها مى‏خوابند، شهید برونسى واکس برمى‏دارد و کفشهاى بچه‏ها را نگاه مى‏کند و هر کدام نیاز به واکس دارد را واکس مى‏زند. 🆔 @iranrhdm
خدايا...!‌ اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود، حاضر بودم هزاران بار بميرم، تاهزاران دختر در دامان حجاب بروند...    🆔 @iranrhdm