فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"امام زمان حضور دارد "
#شهید_مهدی_زین_الدین🕊🌹
🆔 @iranrhdm
اگر با مهدی نشسته بودیم و کسی قرآن لازم داشت، نمیرفت این طرف و آن طرف را بگردد. میگفت: آقا مهدی! بی زحمت اون قرآن جیبیت رو بده.
#شهید_مهدی_زین_الدین
🆔 @iranrhdm
قبل از عملیات مشورتهایش بیرون سنگر فرماندهی بیشتر بود تا توی سنگر. جلسه میگذاشت با تیربارچیها، امدادگرها را جمع میکرد ازشان نظر میخواست. میفرستاد دنبال مسئول دستهها که بیایند پیشنهاد بدهند.
#شهید_مهدی_زین_الدین
🆔 @iranrhdm
ما بايد حسينوار بجنگيم؛ حسينوار جنگيدن يعنی مقاومت تا آخرين لحظه؛ حسينوار جنگيدن يعنی دست از همه چيز كشيدن در زندگی.
ای كاش جانها میداشتيم و در راه امام حسين(ع) فدا میكرديم.
#شهید_مهدی_زین_الدین
🆔 @iranrhdm
🔹من تكليف ميكنم شما «رزمندگان» را به وظيفه عمل كردن و حسينوار زندگي كردن.
🔹در زمان غيبت كبري به كسي «منتظر» گفته ميشود و كسي ميتواند زندگي كند كه منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبي ميخواهد.
🔹در زمان غيبت امام زمان (عج) چشم و گوشتان به ولي فقيه باشد تا ببينيد از آن كانون فرماندهي چه دستوري صادر ميشود.
#شهید_مهدی_زین_الدین
سالروز شهادت شهید مهدی زین الدین گرامی باد❤️
🆔 @iranrhdm
گفتم: نگرانتیم اینقدر موقع اذان توی جاده نزن کنار
نماز بخون. چند دقیقه دیرتر چی میشه؟ افتادی دست کوموله ها چی؟
خندید! گفت: تمام جنگ ما به خاطر همین نمازه! تمام ارزش نمازم توی اول وقت خوندنشه!
#شهید_مهدی_زین_الدین
🆔 @iranrhdm
🌷 #شهید_مهدی_زین_الدین
عملیات خیبر، با آن اوضاع سخت، در منطقهای که عراق فکرش را نمیکرد که ما به آن فکر کنیم، شروع شد. طرح عملیات، این بود که جادهی اصلی طلائیه باز بشود و بتوانیم به خط مهمات برسانیم. در واقع جزایر مجنون بشود نقطهی شروعی برای عملیات؛ که نشد؛ یعنی همهی حسابی که برای رساندن تدارکات به جلو و حتی انتقال مجروحین از روی جادهی خشکی کرده بودیم، اشتباه از آب درآمد. بچهها، روی آب و در ساحل مجنون درگیر بودند و پشت سر هم خبر شهادت فرماندهگردانها و مسئولدستهها را پشت بیسیم میگفتند. مهدی هم نشسته بود پای بیسیم، و یکی یکی خبرها را میشنید. معاونها را به جایشان میگذاشت، و آنها هم شهید میشدند. توی چنین وضعی، روحیهی بقیهی بچهها هم دست کمی از مهدی نداشت. دوباره مهدی جمعشان کرد در سولهی بتنی که عراقیها روی پَد اصلی جزیره ساخته بودند و حالا دست بچههای ما بود. جو یأس و نومیدی را که در شروع آن جلسه حاکم بود، یادم هست. زینالدین، آیات ۲۱۳ و ۲۱۴ سورهی بقره را خواند. آیهها، دربارهی سختیهایی بود که پیامبر و اصحاب، در یکی از جنگها کشیده بودند و شکی که در دل بعضی از اصحاب افتاده بود. آخر آیهها، وعدهی نصرت الهی بود برای مومنین، و بعد از تحمل فشارها.
جلسه که تمام شد، آن فضای دلگیر تبدیل شده بود به احساس شور و شوقی که توی صورت تکتکمان معلوم بود. بعضیها، سرشان پایین بود و گریه میکردند. بعد از جلسه، هیچکس نیامد سراغ مهدی تا از مشکلاتش حرفی بزند.
📚به نقل از کتاب تو که آن بالا نشستی
🆔 @iranrhdm
✍ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎﺏ... ﺣﺎﻟﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ!ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎب ﺣﺴﺎﺳﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﯾﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ چاشنی ﻣﯿﻦ ﻓﺴﻔرﯼ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻟﻮ ﻧﺮﻩ ﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺷﮑمش ﻭ ﺫﺭﻩ ﺫﺭه کباب ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺍﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﺯﺩ و ﻓﻘﻂ ﺑﻮﯼ گوﺷﺖ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ به مشامت میرسید؛ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮ ﺣﺴﺎﺱ نمیشدی؟؟
#شهید_مهدی_زین_الدین
🆔 @iranrhdm