نامنظم است ؛
نبض دنیایی نابسامان ما
بیا فرماندهی کن ....
#شهید_سیدمجتبی_هاشمی
#فرمانده_جنگهاینامنظم
#فدائیان_اسلام
#دفاع_مقدس
www.iranrhdm.ir
🔹به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به صورت رایگان میزبان شما خواهد بود .
#خرمشهر #خونین_شهر #سوم_خرداد
#دفاع_مقدس #گردشگری #موزه
www.iranrhdm.ir
🔹به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به صورت رایگان میزبان شما خواهد بود .
#خرمشهر #خونین_شهر #سوم_خرداد
#دفاع_مقدس #گردشگری #موزه
www.iranrhdm.ir
من صبورم …
به دستهای خدا خیره شدم ...
و تو قشنگترین دلیل برای نشان دادن
مهربانی خدا روی زمینی
عصای بابا ….
#فلسطین #حزب_الله #قدس
#اسرائیل #سوریه #جنگ #غزه
#محاصره #یمن #جانباز
#جان_پدر_کجاستی #افغانستان
www.iranrhdm.ir
🔹به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به صورت رایگان میزبان شما خواهد بود .
#خرمشهر #خونین_شهر #سوم_خرداد
#دفاع_مقدس #گردشگری #موزه
www.iranrhdm.ir
مـا در انتظاریم ...
انتظار رؤیت خورشید
بخوان دعـای فــرج را ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یا_صاحب_الزمان
#مهدویت
www.iranrhdm.ir
صبح روز مبعث حال و هوای عجیبی داشت. همراه بقیه نیروها برای ادای نماز صبح حاضر شد و پس از نماز با حالت معنوی دیدنی و خاصی، در یک گوشه مشغول راز و نیاز شد. موقع صبحانه هر چه اصرار کردیم که سر سفره بیاید، گفت: “میخواهم صبحانه را از دست پیامبر در بهشت میل کنم. “بعد از صبحانه یکی از دوستان سیبی سرخ به او تعارف کرد. محمد نگاهی به آن سیب انداخت، خندید و گفت: ” نه ، دلم میخواهد امروز از میوههای بهشتیبخورم .” هنوز روز به پایان نرسیده بود که محمد مهدی بزرگترین عیدی عمرش را از دستان رحمهللعالمین دریافت نمود و با تناول میوه شیرین شهادت به بهشت جاودان وارد شد.
#شهید_مهدی_خادم_الشریعه
#مردان_بی_ادعا #خرمشهر #دفاع_مقدس
www.iranrhdm.ir
با نفس های تو شد آزاد
بانه ، پیرانشهر تا سردشت
با تواَم مسیح ڪردستان
مرد جادههای بدون برگشت
#شهید_محمد_بروجردی
#مسیح_کردستان
#دفاع_مقدس
www.iranrhdm.ir
🔹۱خرداد ماه سالروز شهادت شهید محمد بروجردی
#اینفوگرافیک #مسیح_کردستان
#فرماندهان_جبهه_غرب_کشور
#شهید_محمد_بروجردی
www.iranrhdm.ir
در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد.
مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره".
فرمانده گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری".
یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:" دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه".
بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت:"ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است.می گم سه روز برات مرخصی بنویسند".
سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟برای من؟نمی خواد. من لیاقتش را ندارم".
بعد هم با گریه بیرون رفت.بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده؛یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرش هم به مرخصی نرفت.
#شهید_محمد_بروجردی
#مسیح_کردستان
#دفاع_مقدس
www.iranrhdm.ir