eitaa logo
ایران وطنم جان و تنم
133 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
4 فایل
#یا_امام_رضا❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید عبدالله رشیدی🌷 💚ولادت: ١٣٧۵/٧/٧ 💔شهادت:١٣٩۵/۴/١ 🤍متولد روستای گل امیر داران اصفهان: 💫یکی از دوستان دوران ابتدایی‌اش می‌گفت: «در همان عالم بچگی هم از عبدالله بدی ندیدیم. با همان سن کم، حال و هوایش با دیگر هم سن و سالان متفاوت بود. به گلزار شهدا می‌رفت و برای شهدا فاتحه می‌خواند. انگار بذر عشق و علاقه‌اش به شهادت از همان بچگی در دلش کاشته شده بود.» 👌یک روز معلم در کلاس از دانش‌آموزان پرسیده بود دوست دارید چه کاره شوید؟ هر کس جوابی داده بود. در بین تمام بچه‌ها تنها یک نفر گفته بود: «من دوست دارم شهید شوم!» آن دانش‌آموز عبدالله رشیدی بود. 🥀🌷🥀🌷 🕊عبدالله با آنکه سنی نداشت، ولی همیشه دلش برای افراد مسن و پیر می‌سوخت. 🍀 یک بار در صف نانوایی پیرزنی مریض را می‌بیند که بی‌حال در نوبت ایستاده است. دلش به حال غربت و بی‌کسی پیرزن می‌سوزد. می‌رود و با اصرار از پیرزن می‌خواهد به خانه‌اش برگردد. بعد خودش برای پیرزن نان می‌خرد و به خانه‌اش می‌برد. 🦋یکی از دوستان شهید می‌گوید: عبدالله عاقبت با همان اندک اندک دعای دیگران به آرزویش رسید. 💟 گاهی کوچک‌ترین کار‌های خیر، بزرگ‌ترین تأثیرات را در سرنوشت آدم می‌گذارد. ❇️ شهادت عبدالله هم در حقیقت معنای واقعی آیه «فمن یعمل مثقال ذره خیره یره» بود. ذکر روز جمعه هدیه به شهید👇 🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌸 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَج جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 🇮🇷ایران وطنم جان و تنم.... @iranvatanamjanotanam
✅ از همه تنهاتر 🌹 پیام زندگی شهید🌹 👇👇👇👇 بعد از شهادتش کسی نبود که خاطره ناراحت‌کننده‌ای از عبدالله داشته باشد. همه از اخلاق خوش و مهربانی‌هایش تعریف می‌کردند. فرقی هم نمی‌کرد که در چه سن و سالی باشند. 🌺عبدالله مادربزرگی داشت که تنها زندگی می‌کرد. دلش برای تنهایی پیرزن می‌سوخت. همیشه حواسش به او بود. به خانه‌اش می‌رفت و نمی‌گذاشت احساس دلتنگی و غربت کند. 👌هر چه مادربزرگ طلب می‌کرد، نه نمی‌گفت. هر کاری از دستش برمی‌آمد برایش انجام می‌داد. در خانه‌اش می‌خوابید که شب‌ها نترسد. بالای سرش آب می‌گذاشت که نصف شب مجبور نباشد برای خوردن آب از رختخواب بلند شود. 🦋روز‌ها تا جایی که می‌توانست به او سر می‌زد. برایش خرید می‌کرد. به کار‌های خانه‌اش می‌رسید. بعد از شهادتش کسی که از همه تنهاتر شد، مادربزرگش بود. 🕊آری! آن دانش‌آموزی که در زنگ انشا می‌خواست در آینده شهید شود، عاقبت به آرزویش رسید و آسمانی شد.🌟🌙 🥀عبدالله در اولین روز از تیر ۱۳۹۵ در روستای یوسف‌آباد بخش فهرج کرمان حین تعقیب و گریز خودروی حامل بار قاچاق سوخت دچار حادثه شد و به شهادت رسید. روح پاکش شادتر🤲🏻 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَج جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 🇮🇷ایران وطنم جان و تنم.... @iranvatanamjanotanam