🖼 تکرار تاریخ...
🔸از امام فاصله میگرفت تا مبادا چشمش در چشم امام بیفتد.
امام شخصاً به دیدارش رفت و در ازای یاری خاندان رسول الله، وعدهٔ شفاعت و آمرزش گناهان گذشته را به او داد. اما او، ترس از مرگ و جان شیرینش را بهانه کرد و اسب تیزپای خود را به امام پیشکش کرد.
🔸امام از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو... اما از اینجا بگریز و برو! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم میاندازد و هلاک میشود.»
🔸تاریخ دوباره تکرار میشود؛ کربلای تو اکنون و اینجاست. صدای «هل من ناصر» حسین زمانت را میشنوی؟
#تلنگر
#امام_زمان
#Qaem
╔═🔻═╗
@Qaem_ir
╚═🔺═╝