#اشعار
🍁 پاییز
طوفـان زده ام مثـل هـــوای پاییـز
پـژمرده و زردم از جفـای پاییـز
بـارانی ام ازبس به تو می اندیشـم
ای حال بهـار در هـوای پاییـز!
دلتـنگم و، جانسوز صدا می زنمت،
جانسوز، درست مثل نـای پاییـز
انگـار که فصل ها همه پاییـزند،
عمرم همه بلکـه سال های پاییـز
پنجـاه بهـار، شدخـزان پی درپی،
من پیـرشـدم، ولی به پـای پاییـز
کی بالأخره، چگونه سرخواهدشد؟
تلخ است چقـدر ماجـرای پاییـز!
مـن منـکر دلــربــایـی پـایـیــزم،
نفریـن به شکــوه دلـربای پاییـز!
هرسال، نمی شـود خــدایــا آیـا
تکـرار شـود بهـــار جــای پاییـز؟
البتـه در این غزل، من ازدلتنگی
بد گفته ام ازحـال و هــوای پاییـز
چون ابر بهار، اگرنه می گریم من
دلتنـگ که می شـوم بـرای پاییـز
چالاک و فرح فزا و سحرآمیز است
هــم قــــدّ بهـار، هــم قبـای پاییز.
▪️ #علی_اکبر_رشاد
⚜ تهران، پاییز ۱۳۸۸
🆔 @Rashad_ir