eitaa logo
رسانه‌فرهنگی‌ اصفهان(جَنَّةُالزَّهْرأ)🔔
30.3هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
4.3هزار ویدیو
39 فایل
❉بسم رب الزهرا«س»❉ 📺 به بزرگترین رسانه خبری و فرهنگی‌ 🔸️استان #اصفهان خوش آمدید💐 🏆برترین کانال جشنواره رسانه‌های دیجیتال 📣خاص ترین مطالبِ 💥فرهنگی|هنری|مذهبی|اجتماعی 🌍از #اصفهان و #ایران را اینجا بخوانید💛 🚩تبلیغات👈 @Isfahan_esfahan . . . ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪلیــــــپ👆 #سختی_گذشتن_از_مال #اوج_خساست 🔴حکایت مرد ثروتمندی که نمی توانست از مالش بگذرد! استاد شیخ حسین انصاریان #حکایت 💟 @YaZahra_313|جنت الزهرا
4_5832600252649047645.mp3
4.8M
🌹آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن 🌹ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است عجیبی از توسل به در حرم امام رضا علیه السلام. 🔸اللهم عجل لولیک الفرج🔸 👌نشر دهید @YaZahra_313 |جنت الزهر
🌸 شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند،آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. تو را که این همه گفت وگوی است بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کَس کَرمی؟ تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟ شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا…! در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است. آری،عزیزانم معامله با خدا ،قیاس نداره . 🌸چه خوش گفت شاعر : “تو نیکی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز" 💟 @YaZahra_313|جنت الزهرا
🍃 مردی نزد حکیمی آمد وگفت من چند ماه است در محله اى خانـه گرفته ام روبروى خانه من‌ يک دختر با مادرش زنـدگى مى کنند. روز و شب متفاوتى آنجا رفت و آمد دارند حکیـم گفت شايـد اقـوام باشند گفت نه من هر روز از پنجـره نگاه می‌ کنم گاه بيـش از ده نفر متفـاوت می آيند بعد از سـاعتى می روند. حکیـم گفت کيسه اى بردار براى هـر نفر يک سنگ درکيسـه انداز چنـد ماه ديگر با کيسه نزد مـن بیا تا ميزان گناهشان بسنجم مـرد با خـوشحالى رفت و چنين کرد. بعد از چند ماه نزد حکیم آمد و گفت من نمیتوانم کيسه راحمل کنم از بس سنگين است شـما براى شمـارش بيا!! حکیم گفت يک کيسه سنگ را تاخانه من‌نتوانستی بیاوری چگونه ميتوانی گناه نزد خداوند بروى؟ 🍃حالا بـرو و به تعداد سنگ ها حلاليت بطلب و استغفار کن چون آنها، همسر و دختر بزرگی هستند که بعد از مرگ وصيت کـرد شاگردان و دوستـارانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند اى مرد هرآنچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت . همانند تو که در واقعيت مـومن هستی اما در حقيقت . امـان از قضاوت هـای ما....👌 ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🎀 @Bakhoda_313🎀
4_6021640455043679864.mp3
5.9M
▫️به مناسبت ایام باسعادت دهه کرامت ✨ زیبایی از عنایت معجزه وار امام زمان علیه السلام به یک نوجوان مشهدی از برکت توسل به ساحت مقدس و . 💟 @YaZahra_313|جنت
✨🌸✨ [ فاضل و نادان ] فاضلی به یکی از دوستان نامه ای می نوشت تا راز خود را با او درمیان گذارد. شخصی پهلوی او نشسته بود و به گوشه چشم نامه او را می خواند. بر وی دشوار آمد. نوشت: اگر در پهلوی من دزدی ننشسته بود نوشته مرا نمی خواند، همه اسرار خود مینوشتم آن شخص گفت: به خدا من نامه تو را نمی خواندم. فاضل گفت: ای نادان پس از کجا دانستی که یاد تو در نامه است. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌💟 @YaZahra_313|جنت الزهرا
🔶عاقبت دو موذنی که چشم به ناموس مردم داشتند در شهری سه برادر بودند که یکی از آن ها مؤذن مسجد بود و در بالای مناره مسجد، اذان می گفت. این برادر پس از چند سال فوت کرد و برادر دوم مؤذن شد و بر بالای مناره مسجد اذان می گفت او هم حدود ده سال به مؤذنی مشغول بود تا اینکه برادر دوم هم فوت کرد. پس از آن مردم نزد برادر سوم رفتند و از او خواستند او هم چون دو برادرش به اذان گوئی بپردازد. اما وی از پذیرفتن اجتناب کرد. وقتی با اصرار زیاد مردم روبرو شد به آنان گفت: «من اذان گفتن را بد نمی دانم ولی اگر صد برابر پولی را که پیشنهاد می کنید به من بدهید باز هم نخواهم پذیرفت زیرا این کار باعث شد دو برادر من بی ایمان از دنیا بروند. وقتی لحظات آخر عمر برادر بزرگترم رسید خواستم بر بالینش سوره یس تلاوت کنم که با اعتراض و فریاد و نهیب او مواجه شدم.. او می گفت: قرآن چیست؟ چرا برایم قرآن می خوانی؟ برادر دوم هم به این صورت در هنگام مرگش به من اعتراض کرد. از خداوند کمک خواستم که علت این امر را برایم روشن گرداند زیرا آنان مؤذن بودند و این کار از آنان انتظار نمی رفت. خداوند برای آنکه ماجرا را به من بفهماند زبان او را گویا کرد و در این هنگام برادرم گفت: «ما هر گاه که بالای مناره مسجد می رفتیم به خانه های مردم نگاه می کردیم و به محارم مردم چشم می دوختیم و خلاصه چشم چرانی باعث این بی ایمانی و عذاب گردیده است. 📚منبع تفسیرروح البیان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ 🎀 @Bakhoda_313🎀 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎
✅ مالک اشتر و اهانت مرد بازاری ✍آورده اند که مالک اشتر از بازار کوفه عبور می کرد و یک پیراهن کرباسی بر تن و شال کرباسی بر سر داشت. یکی از افراد بازاری، او را با آن هیئت دید و به سخریه گرفت و یک گلوله گِلی به قصد تحقیر به سوی او پرتاب کرد. او توجهی نفرمود و به راهش ادامه داد. در این بین، کسی به آن بازاری گفت وای بر تو، آیا فهمیدی که به طرف چه کسی گلوله را انداختی؟گفت نه. گفتند بیچاره، او مالک اشتر، صحابی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بود. آن مرد به خود لرزید و به دنبال مالک رفت تا از او معذرت خواهی کند. وقتی که آمد، دید او وارد مسجد شده و مشغول نماز است. نمازش را که تمام کرد، آن مرد روی پاهای مالک افتاد و شروع به بوسیدن پاهای مالک کرد. مالک رو به آن مرد کرد و فرمود این چه کاری است؟ عرض کرد از کاری که کرده ام معذرت می خواهم. مالک فرمود چیزی نیست، به خدا قسم وارد مسجد نشدم مگر اینکه برای تو طلب مغفرت نمایم. 📚تنبیه الخواطر و نزهة النواظر 💟 @YaZahra_313|جنت الزهرا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸 کشاورزى ساعت گرانبهایش را در انبار علوفه گم کرد. هرچه جستجو کرد، آن را نيافت. از چند کودک کمک خواست و گفت هرکس آنرا پيدا کند جايزه می‌گيرد. کودکان گشتند اما ساعت پيدا نشد. تا اینکه پسرکى به تنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى بهمراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز متحير از او پرسيد چگونه موفق شدى؟ کودک گفت: من کار زيادى نکردم، فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آنرا يافتم. 😊حل مشکلات، نیازمند یک ذهن آرام است...🌸 ↶【به ما بپیوندید 】↷ 💟 @YaZahra_313
🌸 پيرى در روستايى هر روز براى نماز صبح از منزل خارج و به مسجد مى رفت دريك روز بارانى پير ،صبح براى نماز از خانه بيرون امد چند قدمى كه رفت در چاله اي افتاد، خيس و گلى شد به خانه بازگشت لباس را عوض كرد ودوباره برگشت پس از مسافتى براى بار دوم خيس و گلى شد برگشت لباس راعوض كرد ازخانه براى نماز خارج شد.ديد در جلوى در جوانى چراغ به دست ايستاده است سلام كرد و راهي مسجد شدند هنگام ورود به مسجد ديد جوان وارد مسجد نشد پرسيد اًى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟ 🍃جوان گفت نه ،اى پير ،من شيطان هستم . ✅ براى بار اول كه بازگشتى خدابه فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشيدم ✅ براى باردوم كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشيدم ✅ ترسيدم اگر براى بار سوم در چاله بيفتى خداوند به فرشتگان بگويد تمام گناهان اهل روستا رابخشيدم كه من اين همه تلاش براى گمراهى انان داشتم 👌براى همين امدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى 💟 @YaZahra_313|جنت الزهرا
✨﷽✨ ⚠️روزها را شوم و نحس ندانیم! ✍حسن بن مسعود گوید: روزی به محضر مولایم امام هادی علیه‌السلام رسیدم، در حالیکه در آن روز چند حادثه‌ی ناگوار برایم رخ داده بود؛ انگشتم زخمی شده بود؛ شانه‌ام در اثر زمین خوردن از روی اسب، صدمه دیده و در یک نزاع غیرمترقّبه، لباس‌هایم نیز پاره شده بود؛ به همین خاطر، با ناراحتی تمام در مقابل حضرت گفتم: «عجب روز شومی برایم بود! خدا شرّ این روز را از من باز دارد!» امام هادی صلوات‌الله‌علیه فرمودند: «ای حسن! تو هم با اینكه با ما رفت و آمد دارى، گناه خود را بر گردن روزگارِ بى‌گناه مى‌اندازى‌؟!» با شنیدن سخن امام، بر سر عقل آمدم و فهميدم كه اشتباه کرده‌ام و گفتم: «مولاى من، از خداوند طلب آمرزش دارم.» امام عليه‌السلام فرمودند: «اى حسن! روزها چه گناهى دارند كه چون شما به سزاى اعمالتان مى‌رسيد، آنها را شوم مى‌پنداريد؟!» عرض کردم: «يا بن رسول اللّٰه! من همواره استغفراللّٰه گفتن را ورد زبانم سازم و اين توبه‌ی من باشد؟» امام عليه‌السلام فرمودند: «به خدا سوگند اين کارتان چنان فایده‌ای ندارد و خداوند به خاطر نكوهشى كه بر بى‌گناهى انجام می‌دهید، شما را مجازات می‌نمايد! اى حسن، مگر نمى‌دانى كه پاداش‌دهنده و مجازات‌كننده‌ی اعمال در دنيا و آخرت، فقط خداست؟!» گفتم: «آرى چنين است اى مولاى من.» آنگاه حضرت فرمودند: «دیگر تکرار مکن و براى روزگار، اثرى در حكم خداوند قائل مشو.» عرض كردم: «چشم مولاى من.» 📚 تحف‌العقول (علامه‌حرانی)، ص۴۸۲ بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج۵۶، ص۲ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @YaZahra_313
✨﷽✨ ✍مردی که با خبر دختردار شدنش، رنگ رخسارش تغییر کرد! مردى به مردى كه نزد رسول حق نشسته بود خبر داد همسرت دختر آورد، رنگ آن مرد تغيير كرد، رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: چه شده؟ عرضه داشت: خير است، فرمود: بگو چه اتفاقى افتاده؟ گفت: از خانه بيرون آمدم در حالى كه همسرم درد زائيدن داشت، اين مرد به من خبر داد دختردار شده ام، حضرت فرمود: زمين حمل كننده او، آسمان سايه سرش، و خداوند روزى دهنده اوست، دختر دسته گل خوشبوئى است كه آن را مى بوئى، سپس رو به اصحاب كرد و فرمود: كسى كه داراى يك دختر است، مشكل دارد «تربيت و حفظ او، تهيه جهیزيه، آماده كردن مقدمات عروسى، دلهره داماددارى» و براى هر كس دو دختر است، خدا را به فرياد او برسيد، و هر كس داراى سه دختر است جهاد و هر كار مكروهى را معاف است، و هر آن كه چهار دختر دارد، اى بندگان خدا او را كمك دهيد، به او قرض دهيد، و به او رحمت آوريد. 💠چقدر دختر عزيز است، كه رسول حق يارانش را به يارى دخترداران دعوت كرده، و كمك به دخترداران را وظيفه الهى امت قرار داده💠 📚برگرفته از کتاب نظام خانواده در اسلام اثر استاد انصاریان ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @YaZahra_313
✨﷽✨ ⚜ اربابِ لقمـان به او دستـور داد که در زمینش ، برای او ڪنـجد بکارد. ولی او جُو کاشت. وقتِ درو ، ارباب گفـت : چـرا جُو ڪاشتی؟ لقمان گفت : از خـدا امیـد داشتـم که بـرای تو کنجد بـرویـاند. اربابـش گفت : مگر این ممڪن است؟! لقمـان گفت : تو را می بینـم که خـدای تـعالی را نافـرمانی می ڪنی و در حالی که از او امید بهشت داری. لذا گفتم شاید آن هم بشود. ➖ آنگاه اربابـش گریست و او را آزاد سـاخت. دقت ڪنیم که در زندگی چه می کاریم هـر چه بکاریم همـان را بـرداشت میـکنیم. 💟 @YaZahra_313
از حاتم طاعى پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟ گفت: آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛ یکی را شب برایم ذبح کرد، از طعم جگرش تعریف کردم، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد. گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم. گفتند: پس تو بخشنده تری! گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد، اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم! ✿جَـنَــتُ الــزَھــ❤ـڒأ‹س›✿👇 http://eitaa.com/joinchat/2184708096Cf5bb40178f ■بزرگترین‌رسانه‌خبری،فرهنگی‌ 🔺
از حاتم طاعى پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟ گفت: آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛ یکی را شب برایم ذبح کرد، از طعم جگرش تعریف کردم، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد. گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم. گفتند: پس تو بخشنده تری! گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد، اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم! ✿جَـنَــتُ الــزَھــ❤ـڒأ‹س›✿👇 http://eitaa.com/joinchat/2184708096Cf5bb40178f ■بزرگترین‌رسانه‌خبری،فرهنگی‌ 🔺