خاطره ای از پدر شهید :
حامد کنارم نشست و گفت بابا اگر از شما سوالی بپرسم جواب می دهید؟
گفتم بپرس
گفت بابا من اگر ثبت نام کنم و بروم سوریه آیا شما موافقت می کنید ؟
بی درنگ گفتم من پای همه رزمندگان و مدافعان حرم را که می روند سوریه،میبوسم
اما چون تو فرزندم هستی به جای پایت ، زبانت را میبوسم که از من اجازه میگیری بروی سوریه
رفتنِ تو ما را در محضر حضرت زهرا(س)سربلند و رو سفید می کند
اگر عازم بشوی خوش به سعادت تو
من به تو افتخار می کنم چرا که آرزوی هر خانواده شیعه و مسلمانی است که بتواند از دین اسلام و خاندان اهل بیت دفاع کند و می دانم که تو هدفی جز این نداری پس چرا رضایت نداشته باشم ؟ :)
#شهید_حامدجوانی
📚#در_رکاب_علمدار