⚫️ على بن محمد نقل مى كند كه: #امام_عسکری علیهالسلام را به «نحرير» (يكى از خادمان بنى العباس) سپردند؛ او بر حضرت سخت میگرفت و حضرت را اذيت و آزار مینمود.
📛 روزى همسرش به او گفت: از خدا بترس، تو نمیدانى چه شخصى در زندان توست؟! من براى تو بيمناكم.
♨ نحرير اعتنايى نكرد و جواب داد: به خدا قسم او را ميان درندگان خواهم افكند! سپس (از مقامات بالاى حكومت) براى اين كار اجازه گرفت و به او اجازه داده شد.
🔰 او حضرت عليهالسلام را به جايى برد كه حيوانات درنده نگهدارى میكردند و ميان آنان انداخت و ترديد نداشت كه درندگان او را میدَرند.
❇️ پس از مدتى به آن مكان نگاه كردند، (با تعجب) ديدند كه امام عسكرى عليهالسلام به #نماز ايستاده و حيوانات درنده به دور او حلقه زدهاند(و هيچ آسيبى به ايشان نرسيده است)!
◼️ بعد از اين جريان دستور داد حضرت را به خانه خودشان فرستادند.
📚 اعلام الورى، ج۲، ص۱۵۱؛ كافى، ج۱، ص۵۱۳.
🆔 @islam_history
📌 بشارت تولد حضرت #حجت ارواحنا فداه توسط #امام_عسکری علیه السلام
✍ عيسي بن صبيح مي گويد: من در زندان بودم که #امام_حسن_عسکري عليهالسلام وارد زندان شد، من از قبل ، آن حضرت را مي شناختم، به من فرمود: «سن تو الان ۶۵ سال و ۳۲ روز است».
🔰من کتاب دعايي همراه داشتم که در آن تاريخ تولدم نوشته شده بود، به آن نگاه کردم و ديدم درست همانطور است که آقا فرموده است.
💠 سپس فرمود: آيا فرزند داري؟ گفتم: نه. دست بر #دعا برافراشت و گفت: بار الها! به او فرزندي عطا کن، که ياور او باشد. که فرزند چه ياور خوبي است».
🔰پرسيدم: آيا شما فرزندي داريد؟
💠 فرمود:«اي والله، سيکون لي ولد يملأ الأرض قسطا، فاما الان فلا».«آري سوگند به خدا، براي من فرزندي خواهد بود که روي زمين را پر از عدالت خواهد نمود. ولي در حال حاضر فرزندي ندارم».
📚 #بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۷۵.
🆔 @islam_history
📌 بهترین بنده خدا...
✍ هنگامى كه ابومحمد (#امام_عسكرى عليهالسلام) را به زندان انداختند، #بنى_عباس نزد «صالح بن وصيف» که از دشمنان #اهل_بیت بود آمدند و گفتند: بر او سخت بگير و در آسايش نباشد.
💠 صالح به آنها گفت: چه كار كنم؟! دو نفر از بدترين افرادم را بر او گماردم ولى آنها از عابدترين مردم شده و مشغول #نماز و #روزه گشتهاند!
💠 سپس امر نمود آن دو زندانبان را بياورند؛ وقتى حاضر شدند به آنها گفت: واى بر شما! در مورد اين مرد زندانى چه مىگوييد؟
❇️ جواب دادند: چه بگوييم در مورد مردى كه روزها روزه است و شبها به عبادت مىپردازد؛ غير از عبادت سخنى نمىگويد و جز بندگى خدا مشغوليتى ندارد. هنگامى كه به ما نظر مىافكند، بدنمان مىلرزد بهگونهاى كه نمىتوانيم خودمان را كنترل كنيم!
💠 بنى العباس وقتى اين سخنان را شنيدند، با ذلت و خوارى بازگشتند.
📚 #كافى، ج۱، ص۵۱۲.
🆔 @islam_history
📌 ماجراي جالب جانشين بر حق #امام_عسكري علیه السلام
✍ ابوالاديان مي گويد: من خدمت حضرت #امام_حسن_عسكري علیه السلام مي كردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم. در مرض موت، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم.
💠 سپس #امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود.
🔰ابوالاديان به امام عرض مي كند: اي سيد من، هرگاه اين واقعه دردناك روي دهد، امامت با كيست؟
فرمود: هر كه جواب نامه من را از تو طلب كند.
🔰ابوالاديان مي گويد: دوباره پرسيدم علامت ديگري به من بفرما.
امام فرمود: هركه بر من #نماز گزارد.
🔰ابوالاديان مي گويد: باز هم علامت ديگري بگو تا بدانم.
امام مي گويد: هر كه بگويد كه در هميان چه چيز است او امام شماست.
🔰ابوالاديان مي گويد: مهابت و شكوه امام باعث شد كه نتوانم چيز ديگري بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتي به در خانه امام رسيدم صداي شيون و گريه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر برادر امام حسن عسكري را ديدم كه نشسته، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب كردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم. اما او جوابي نداد و هيچ سؤالي نكرد.
💠 چون بدن مظهر امام را كفن كرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمي آمد و #جعفر را دعوت كرد كه بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد، طفلي گندمگون و پيچيده موي، گشاده دنداني مانند پاره ماه بيرون آمد و رداي جعفر را كشيد و گفت: اي عمو پس بايست كه من به نماز سزاوارترم.
💠 رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوي امام علي النقي عليه السلام دفن كرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را كه با تو است تسليم كن. من جواب نامه را به آن كودك دادم. پس «حاجزوشا» از جعفر پرسيد: اين كودك كه بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام.
💠 در اين موقع، عده اي از شيعيان از شهر قم رسيدند، چون از وفات امام با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره كردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند: بگو كه نامه هايي كه داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است؟ جعفر گفت: ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: اي مردم قم با شما نامه هايي است از فلان و فلان و همياني (كيسه اي) كه در آن هزار اشرفي است كه در آن ده اشرفي است با روكش طلا.
💠 شيعياني كه از قم آمده بودند گفتند: هر كس تو را فرستاده است #امام_زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم كن.
💠 جعفر نزد #معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل كرد. معتمد گفت: برويد و در خانه امام حسن عسكري علیه السلام جستجو كنيد و كودك را پيدا كنيد. رفتند و از كودك اثري نيافتند. ناچار «صيقل» كنيز حضرت امام عسكري علیه السلام را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينكه او حامله است. ولي هرچه بيشتر جستند كمتر يافتند.
💠 خداوند آن كودك مبارك قدم را حفظ كرد و تا زمان ما نيز در كنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد. درود خداي بزرگ بر او باد.
📚 کمالالدین و تمام النعمة، ج2، ص475؛ باب 43، ح 25.
🆔 @islam_history
📌 خلاصه زندگی #امام_حسن_عسكري علیه السلام
🔰نام مبارک امام يازدهم، #حسن و کنيه معروفشان، ابومحمد است و معروف ترين لقب آن حضرت، عسکري است؛ زيرا ايشان و #امام_هادي عليه السلام را در منطقه اي نظامي نگه مي داشتند تا کاملاً زير نظر باشند. چون نام آن محله «عسکر» بود، اين دو امام به «عسکريين» شهرت يافتند.
🔰مادر #امام_عسکري را حديثه، حديث، سوسن و سليل ناميده اند که از زنان پرهيزکار و پاک دامن زمان خويش بود. در فضيلت او همين بس که پس از شهادت امام عسکري عليه السلام، خانه اش پناهگاه شيعيان گرديد. آن حضرت، در هشتم يا دهم ربيع الثاني سال 232 هـ. ق در #مدينه به دنيا آمد و در 22 سالگي به امامت رسيد. مدت امامت حضرت، شش سال بود.
🔰با آنکه امام حسن عسکري عليه السلام در محاصره دشمنان خويش بود و تمام حرکاتش را زيرنظر داشتند، ولي اين خفقان شديد نتوانست مانع فعاليت هاي ايشان شود. آن حضرت براي مقابله با افکار ضد اسلامي و ترويج #اسلام واقعي تلاش هاي فراواني کردند. کوشش هاي علمي، تبيين انديشه هاي ناب اسلامي، ايجاد شبکه ارتباطي با #شيعيان جهان در دورترين نقاط و آماده سازي آنان براي دوران غيبت امام دوازدهم، از جمله فعاليت هاي مهم امام حسن عسکري عليه السلام در اين زمينه به شمار مي آيد.
🔰چند روز از بيماري امام حسن عسکري عليه السلام مي گذشت. سم به تمام بدن مبارک نفوذ کرده و آثار مسموميت در بدن حضرت نمايان بود. سرانجام در روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260 هـ.ق، امام مظلوم شيعيان پس از اقامه نماز صبح، به نياکان پاکش پيوست و از زندان ستمکاران رهايي يافت. با منتشر شدن خبر شهادت حضرت، در شهر سامرا قيامتي برپا شد و صداي شيون و ناله بلند گرديد. بازار تعطيل شد و همگان بر در خانه امام عسگري عليه السلام جمع شدند.
🔰#جعفر، برادر امام حسن عسکري عليه السلام که مي خواست به ناحق، خود را امام معرفي کند، با حضور #امام_زمان عجل الله تعالي فرجه شريف و اقامه نماز بر پيکر امام حسن عسکري عليه السلام، خوار و رسوا شد. از اين رو، بيست هزار دينار براي خليفه فرستاد و براي او نوشت: «اي امير مؤمنان! مقام و منزلت برادرم را به من بده.» خليفه اگر چه از کينه و دشمني با امام لبريز بود، ولي لب به حق گشود و پاسخ داد :«منزلت برادرت، حسن عسکري از طرف ما نيست، بلکه از سوي خداوند است. ما همواره مي کوشيديم قدر و منزلت او را پايين آوريم، ولي به دليل پاک دامني، نيک رفتاري، دانش و عبادتش، بر عظمت او افزوده مي شد. اگر تو نزد پيروان برادرت همان ارزش را داري. به تأييد ما نياز نداري و اگر چنين نيست، کاري از ما برنمي آيد.»
🔰روزي مستنصر بالله ، خليفه عباسي به سامرا رفت. اطرافيان به آگاهي اش رساندند که قبر امام حسن عسکري عليه السلام مورد توجه مردمان است، ولي قبر پدران او، يعني خلفاي عباسي را ويراني و کثافت فرا گرفته است. از اين رو به او گفتند: شما پادشاهان دنيا هستيد و نبايد قبر پدرانتان به اين حال باشد و کسي هم به #زيارت آنها نيايد. دستور دهيد کسي اين کثافت ها را پاک کند و آنها را مانند قبور امامان علويان بسازد تا مردم به زيارت آنها نيز بروند. خليفه در پاسخ گفت: «اين عزت امامان #شيعه و آباداني مزار آنها، امري آسماني و از طرف خداوند است و اجبار مردم به کاري فايده ندارد».
🆔 @islam_history
هدایت شده از تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
📌 بهترین بنده خدا...
✍ هنگامى كه ابومحمد (#امام_عسكرى عليهالسلام) را به زندان انداختند، #بنى_عباس نزد «صالح بن وصيف» که از دشمنان #اهل_بیت بود آمدند و گفتند: بر او سخت بگير و در آسايش نباشد.
💠 صالح به آنها گفت: چه كار كنم؟! دو نفر از بدترين افرادم را بر او گماردم ولى آنها از عابدترين مردم شده و مشغول #نماز و #روزه گشتهاند!
💠 سپس امر نمود آن دو زندانبان را بياورند؛ وقتى حاضر شدند به آنها گفت: واى بر شما! در مورد اين مرد زندانى چه مىگوييد؟
❇️ جواب دادند: چه بگوييم در مورد مردى كه روزها روزه است و شبها به عبادت مىپردازد؛ غير از عبادت سخنى نمىگويد و جز بندگى خدا مشغوليتى ندارد. هنگامى كه به ما نظر مىافكند، بدنمان مىلرزد بهگونهاى كه نمىتوانيم خودمان را كنترل كنيم!
💠 بنى العباس وقتى اين سخنان را شنيدند، با ذلت و خوارى بازگشتند.
📚 #كافى، ج۱، ص۵۱۲.
🆔 @islam_history