#یادداشت_۶۳
۶ اسفند۱۴۰۰
مباحثه "شیخ" و "دکتر شیخ" پیرامون روانشناسی!
با یکی از دوستان طلبه که روانشناسی میخواند و در آینده ی نه چندان دور هم متصف به دکتر حجة الإسلام خواهد شد، دربارهی شخصیت و عوامل موثر بر آن گفت و گو میکردیم. ایشان خیلی تاکید داشتند که إلا و لابد شما باید روانشناسی غرب را بخوانی تا بتوانی شخصیت را خوب تحلیل کنی. من به جای برخوردهای سلبی معمول، با سلاح گرانقدر #پرسش_خوب وارد شدم که حضرت فرمودند: حُسْنُ السؤالِ نِصْفُ العلم(بحارالانوارج۱ ص ۲۲۴). پرسیدم تمام این روانشناسان مشهوری که مارا دعوت به شاگردی شان میکنی، از فروید و مازلو گرفته تا کتل و ویلیام جمیز و پیاژه و دیگران:در مورد تاثیرات نطفه بر شخصیت چیزی گفته اند؟ در مورد تاثیر زمان انعقاد نطفه، مکان انعقاد، دعاهای موثر بر شخصیت و حس و حال پدر و مادر و تاثیرش بر فرزند. درباره تاثیر حلال زادگی و حرام زادگی بر شخصیت حرفی دارند؟ گفت نهههههههه! گفتم در مورد تاثیر غذا چطور؟ مثلا کدامیک ازین روانشناسان فهرستی از غذاهایی را ارائه داده اند که منجر به کاهش وسوسه قلب و آرامش درون میشود؟ باز هم گفت نه چیزی نداریم اگر باشد بسیار جزئی است. گفتم درباره ی تاثیر تقدیر و شب قدر بر شخصیت چطور؟..............نهایتا گفتم وقتی در مورد اَبَر گزاره های شخصیت ساز حرفی ندارند، پس چه چیزی را بحث کرده اند که اینقدر سنگشان را به سینه میزنی؟
در سخنرانی جعبه ی فقهی شخصیت ، مهم ترین عوامل شخصیت ساز از منظر آيات و روایات مورد بررسی قرار گرفته است.
@besalamen_amenin
🔴 سه نسل نظریه های شخصیت و تفاوت های جالب آن ها با هم
#یادداشت_۸
✅ نظریه های شخصیت از منظر نگاه به اجزا و مولفه های درون روانی، حداقل دارای سه نسل هستند :
۱ - نسل شبه جاندارنگر
۲- نسل غیر جاندارنگر
۳- نسل جاندارنگر
در یادداشت قبلی ( #یادداشت_۷ ) درباره تقسیم بندی نظریههای شخصیت و روان درمانی مطالبی نوشتم، و آن ها را به دو دسته «چیزنگر» ( یا «آن»نگر ) و «شخص»نگر ( یا «او»نگر ) تقسیم بندی کردم.
در ادامه مطالب قبل و از منظری دیگر، می توانیم نظریه های شخصیت را در قالب سه نسل تقسیم بندی کنیم.
1⃣ نسل اول : نسل نظریات شبه جاندارنگر
از مهمترین نظریات این نسل، که اولین نسل نظریات شخصیت هم بودند، می توان به نظریات روان کاوی و تحلیل رفتار متقابل اشاره کنیم.
مهمترین ویژگی این نسل از نظریات شخصیت این است که شخصیت را «چند مولفه ای» یا «چندگانه» در نظر می گیرند، و هر وجهی از شخصیت را به گونه ای معرفی می کنند، «انگار» که هر وجه یا جزء شخصیت، برای خودش هویت دارد و زنده است. مانند نهاد، خود و فراخود در روان کاوی ؛ یا والد، بالغ و کودک در تحلیل رفتار متقابل
❇️ با این حال، نظریه پردازان این نسل، گرچه برای هر جزء شخصیت ، هویتی قائل هستند، اما به نظر می رسد که تا حدی نگاه شان به اجزاء شخصیت، نگاه استعاره ای باشد و یا اگر نگاه استعاره ای نداشته اند، این اجزاء را به عنوان هویت های کاملا مستقل در نظر نگرفته اند و بیشتر آنها را «شبه جاندار» در نظر می گیرند تا جانداران و موجودات کامل. که البته از نوع مدل درمانی که در این رویکردها وجود دارد، میتوان برداشت کرد که نگاهشان به اجزاء شخصیت، بیشتر شبه جانداری بوده است تا جانداری؛ که البته بعدا درباره آن بیشتر صحبت خواهیم کرد.
2⃣ نسل دوم : نسل نظریات غیرجاندارنگر
این نسل از نظریات شخصیت، پس از نسل اول نظریات شخصیت ارائه شدند، و برای اجزاء شخصیت، هویت های زنده و مستقل قائل نبودند. و در نظریات خود صحبت از مولفه های درون روانی همچون افکار و باورها، هیجانات، انگیزش ها، نیازها ، رفتارها و ... می کردند که البته مورد پذیرش عموم روانشناسان هم بود.
✳️ اگر نگاه حداکثری و اغماض گونه داشته باشیم و شخصیت را الگوهای نسبتا ثابت رفتاری در نظر بگیریم، اکثر نظریات شخصیت در این گروه قرار می گیرند. مانند رفتارگرایان، انسان گرایان، وجودی ها، طرفداران رویکردهای صفات در شخصیت، رویکردهای شناختی ، رویکرد یادگیری اجتماعی و ....
👌ویژگی بارز این نسل از نظریات شخصیت، «جزء دیدن» مولفه های روان در کلیت روان است. و مثلا اگر شما بدن انسان را تصور کنید که متشکل از اجزاء مختلف ظاهری همچون دست و پا و شکم و سر و .... و اجزاء درونی همچون قلب و کلیه و مغز و .... است ، اینها نیز برای روان ، کلیتی همچون بدن قائل هستند که از اجزائی همچون نیازها، انگیزه ها، افکار ، هیجانات و ... تشکیل شده است و همچنانکه سر یا پای انسان جزئی از بدن است و مستقل نیست، و هویتش «جزءگونه» و «وابسته گونه» بودن است، نیاز ها، هیجانات، باورها و ... جزئی از کلیت روان هست و مستقل نیستند و هویت شان ، جزءگونه است.
@islamic_psycho
ادامه در پیام بعدی 👇👇👇
❗️❗️بسیاری از آیات و روایات درباره روح، روان، خصلت ها، رفتار و اعمال انسان، صرفا تا حدی با نسل سوم نظریه های شخصیت قابل فهم و تبیین هستند، نه نسل اول یا دوم نظریه های شخصیت
#یادداشت_۹
✅ شاید حدیث جنود عقل و جهل را شنیده باشید. در این حدیث «عقل» همچون پادشاهی معرفی شده است که وزیری به نام «خیر» دارد و حداقل ۷۵ سپاهی یا جنود دارد. از طرف دیگر، «جهل» نیز همچون پادشاهی معرفی شده است که وزیری به نام «شر» دارد و او نیز به تعداد سپاهیان عقل، نیرو و سپاهی برای خود دارد.
⏪ این حدیث را وقتی برای غالب روانشناسان بخوانید و از آنها بپرسید که این حدیث را چگونه تبیین می کنند - فارغ از اینکه به سازه ای به نام عقل یا جهل قائل باشند یا نباشند - توضیح خاصی ارائه نمی کنند و می گویند این مدل تبیین و توضیح در هیچکدام از نظریه های شخصیت وجود ندارد ، و احتمالا خواهند گفت نهایت چیزی که می توان گفت این است که این ها صرفا یک «استعاره» هستند که برای فهم بهتر عقل و جهل در قالب یک «تمثیل» بیان شده است.
🔷 در واقع آنچه که این متخصصین روانشناسی می گویند، مطابق با غالب نظریات روانشناسی است. و حقیقتا هم، غالب نظریات روانشناسی این حدیث را بیش از یک استعاره یا تمثیل نمی دانند، مگر اینکه سراغ برخی نظربه پردازان خاص شخصیت در نسل سوم نظریه های شخصیت بروید که آنها از این حدیث به وجد خواهند آمد و با شگفتی و تحسین فراوان به این گونه احادیث نگاه می کنند.
🔄 همانطور که در #یادداشت_۸ بیان کردم، نظریه های شخصیت حداقل دارای ۳ نسل هستند ( ۱- شبه جاندارنگر ۲- غیرجاندارنگر ۳- جاندارنگر )
با توجه به اینکه من خیلی احتمال می دهم شخصیت از منظر اسلام با رویکردهای نسل سوم شخصیت خیلی نزدیک باشد، لذا روانشناسانی که پیرو نسل اول یا نسل دوم نظریه های شخصیت هستند ( که بیش از ۹۵ درصد روانشناسان طرفدار و پیرو نسل اول یا نسل دوم نظریه های شخصیت هستند ) وقتی به آیات و روایاتی همچون حدیث جنود عقل و جهل و امثالهم می رسند، هیچ تبیین و توضیح خاصی برای این احادیث ندارند و همانطور که گفتم این احادیث را استعاره یا نوعی تمثیل می بییند.
✳️ اما صرفا در نسل سوم نظریه های شخصیت هست که این احادیث بدون اینکه احتیاج باشد از ظاهر آن ها عدول شود و آنها را تمثیل و استعاره ببینند، همان ظاهر روایت را باطن آن می دانند و از اینکه شخصیت را به همین شکلی که این احادیث دارند توصیف می کنند، و در درون انسان قائل به وجود دو پادشاه باشند که هر کدام وزیر و خدم و حشمی برای خودشان دارند و بین آنها رقابت و جنگ و جدال وجود دارد، مشکلی ندارند ( حالا نه اینکه قائل به محتوای دقیق این روایت ها باشند، بلکه با این نوع دیدگاه ها مشکلی ندارند و تا حد زیادی همراستا هم هستند. هر چند در نگاه معنوی به انسان ممکن است با اسلام همراستا نباشند )
⏪ در نسل سوم نظریه های شخصیت، حدیثی که می فرماید «:"كمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ"»«چه بسیار عقلها كه اسیر هوا و هوس هستند». به عنوان یک واقعیت کاملا ظاهری پذیرفته می شود و اسارت عقل توسط جهل یا هوی، کاملا به صورت عینی و ظاهری - بدون اینکه احتیاج به عدول از ظاهر روایت باشد - مورد پذیرش قرار می گیرد و لذا بر اساس همین ظاهر روایات، مدل درمانی طراحی و تبیین می شود.
❇️ البته اینکه می گویم بر اساس ظاهر روایات مدل درمانی طراحی می شود، منظور پذیرش اسلام نیست، بلکه بدین مفهوم است که این دسته روانشناسان تعارض خاصی بین علم و دیدگاه خودشان با این احادیث نمی بییند و به راحتی آن را می پذیرند و با این مدل تبیین شخصیت هیچ مشکلی ندارند. ولی روانشناسان نسل اول و دوم با پذیرش این دسته آیات و روایات مشکل دارند. یعنی به شما خواهند گفت که ما که نمی فهمیم این روایات چه می خواهند بگویند و خیلی برای ما قابل فهم نیست.
📣📣 البته این حرف ها به معنی این نیست که نسل های اول و دوم نظریات شخصیت یا مدل های درمانی مبتنی بر این نظریات، اشتباه هستند و مسیر را غلط می روند، بلکه متظور این است که نظریههای شخصیت و روان درمانی نسل اول و دوم، خیلی با رویکرد اسلامی همراستا نیستند، بنابراین آنها در یک فازی هستند و این ها در یک فازی دیگر هستند. انها انسان را به گونهای دیگر می بینند و اینها به گونهای دیگر.
@islamic_psycho
ادامه در پیام بعدی 👇👇👇
هدایت شده از بهترآفرینی
📣📣📣 اگر دارید برای فطریه تان، پول سه کیلو گندم را حساب می کنید، لطفا این کار را نکنید و کمی صبر کنید، مطلب خیلی خیلی مهم روانشناختی را می خواهم به شما بگویم.
#یادداشت_۵۰
🙈🙈 ببخشید، این متن ممکن است کمی طولانی باشد، اما خواندن آن هم برای خودتان خوب است هم به احتمال زیاد، باعث بهبودی اندکی در زندگی دیگران خواهد شد. پس لطفا تا آخر بخوانید.
✅ همانطور که می دانید دادن فطریه بر هر مسلمانی - فارغ از اینکه روزه گرفته باشد با نگرفته باشد - واجب است.
و فکر می کنم که دلیل وجوب فطریه حتی بر کسانی که تعمدا هم روزه نگرفته اند، یا روزه برایشان واجب نباشد، یک امر انسانی و بشری باشد، نه یک امر دینی یا الهی
🔔🔔🔔 آخه قرار است در این روز یک پول درست و حسابی برای فقرا و مساکین جمع شود تا مرهم کوچکی باشد بر زخم های آنها.
بنابراین کمک به فقیر و مسکین امری است که مربوط به وجه انسانی و بشری و مربوط به زیست اجتماعی ما هست نه اینکه الزاما مرتبط با زیست معنوی ما باشد. و لذا بر هر مسلمانی واجب است که این کمک بشردوستانه را انجام دهد.
❗️❗️ یعنی خداوند در اینجا می گوید، اصلا فرض کنید روزه گرفتن مرا به هر دلیلی قبول ندارید، کمک کردن به فقرا را که بایستی قبول داشته باشید ، چون که این مساله جزو بدیهی ترین امور انسانی است و اگر کسی بگوید که من کمک به فقرا و مساکین را هم قبول ندارم ، احتمالا بایستی نه فقط در مسلمان بودنش ، بلکه در انسان بودنش هم شک کرد
👌👌 حالا فرض می کنیم شما قبول کردید که بایستی فطریه بدهید. دستورالعمل دین این هست که برای هر نفر مبلغ حداقل ۳ کیلو غذای غالب هر خانواده بایستی به عنوان فطریه داده شود.
اما اگر شما به دنبال این هستید که ببینید پول ۳ کیلو گندم چقدر می شود - با این فرض که شما غالبا در منزل نان خالی نمی خورید ، بلکه غذاهای دیگر مثل پلوجات و پیتزاجات و ماکارونی جات و آبگوشتی جات و از این دست غذاها می خورید - با کمال شرمندگی بابستی عرض کنم که این روزه ای که گرفتید خیلی روی شما اثر خاصی نگذاشته و تقریبا به لحاظ روانشناختی و معنوی همون آدم قبل ماه رمضان هستید. 🙈🙈
⁉️ حالا چرا این حرف رو می زنم.
⏪ اول از همه بگویم که من بحث فقهی و اخلاقی و حتی معنوی هم ندارم، بلکه صرفا بحث روانشناختی دارم.
ممکن است اگر فطریه را ۳ کیلو گندم بدهید ، به لحاظ فقهی درست باشد، اما به لحاظ روانشناختی درست نیست و یک جای کار می لنگد و درست و حسابی هم می لنگد.
📢📢 روزه به لحاظ روانشناختی بایستی حداقل دو جا اثر گذاشته باشد و اگر اثر نگذاشته باشد معلوم است یک جای کار ایراد دارد. و بر اساس همین دو اثر تا حد زیادی میشه فهمید که روزه های مان تاثیری بر خود ما داشته یا نداشته است. حالا اون دو جا رو عرض می کنم :
1⃣ وسعت و بسط وجودی :
اولین اثری که روزه بایستی بگذارد ، اثر گذاشتن روی سعه وجودی است. یعنی روزه بایستی من و شما را بزرگتر و وسیع تر کند. یعنی گرسنگی و تشنگی - همراه با توجه معنوی - بایستی من و شما را به یاد همه آدم های مشکل دار بیندازد و خیر و خوبی و رفع مشکلات را برای همه - حتی غیرمسلمان ها هم - بخواهیم. و مخصوصا با ادعیه ای که در ماه رمضان آمده، می خواهند به ما یاد بدهند که بایستی بزرگ و وسیع بشویم.
🤔🤔 ممکن است بپرسید کدام دعاها ؟
به دعاهای زیادی میشه اشاره کرد ولی من فقط به دعای خیلی مشهوری که احتمالا بارها شنیده یا خوانده اید اشاره می کنم. 👇👇
اللّٰهُمَّ أَدْخِلْ عَلَىٰ أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اللّٰهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ، اللّٰهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جائِعٍ، اللّٰهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيانٍ، اللّٰهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ، اللّٰهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ، اللّٰهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ، اللّٰهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ، اللّٰهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ، اللّٰهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ، اللّٰهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناكَ، اللّٰهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِكَ، اللّٰهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَأَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ.
👆👆 ببینید در این دعاها - که به نوعی مختص ماه رمضان است - می خواهند ذهن و دل ما را وسعت دهند که به یاد همه، از جمله همه ی درگذشتکان بشر تا فقرا، گرسنگان، بی لباس ها، قرض داران، گرفتاران، غریبان، اسیران، مریضان، و همه ی مسلمین باشیم و برای همه ی آنها خیر و خوشی را از خداوند خواسته باشیم.
💓💞 یعنی فلسفه مهم رمضان، وسعت یافتن وجودی است که من حواسم به همه مخصوصا انواع گرفتاران - حتی اگر غیرمسلمان هستند - باشم.
یعنی رمضان قرار است انسان هایی را تربیت کند که دغدغه ی همه ی انسان ها را داشته باشند و قلبشان برای همه ی بشریت بتپد، نه صرفا گروه خاص و مسلک خاص و هدف خاصی
@shokoofaee
ادامه در پیام بعدی 👇👇👇
هدایت شده از بهترآفرینی
✅ «دوستی به مثابه جهان بینی»
#یادداشت_۵۹
معرفی یک کتاب فوقالعاده خوب :
👆👆 عنوان فوق، عنوان یک کتابی است که خیلی از خواندش لذت بردم. در حقیقت قبل از اینکه این کتاب را بخوانم درباره دوستی و صمیمیت به نتایجی رسیده بودم که بحث دوستی و صمیمیت یکی از کلیدیترین و یا شاید کلیدیترین بحث دین است. اما این کتاب خیلی به خوبی آنچه را که مدنظر داشتم را تایید می کرد.
⏪ مولف و گردآورنده این کتاب، آقای دکتر محمدجعفر امیرمحلاتی است. ایشان - که فعلا در شیراز به تحقیق و ترویج مباحث صلح و دوستی مشغول هستند - قبلا یک دیپلمات بوده و از سال ۶۷ تا سال ۶۸ نماینده ایران در سازمان ملل بوده است. دارای دکتری مطالعات اسلامی و سابقه سالها تدریس در دانشگاه های آمریکا را داشته اند.
به دلیل پیشینه شغلی مولف، این کتاب موضوع دوستی را فراتر از مباحث درون دینی به بحث گذاشته است و نگاه بین الادیانی، بین فرهنگی و بین المللی به این مقوله داشته است.
🔴 این کتاب دارای ۱۸ مقاله در ۴ بخش است. ۳ تا از این مقالات - که به نظرم جزو برترین مقالات نیز می باشد - نگاشته خود آقای دکتر امیرمحلاتی است و ۱۵ مقاله دیگر از نویسندگان مختلف قدیم و جدید ، مسلمان و غیرمسلمان در باب دوستی است. همین تنوع نویسندگان و وسعت دیدگاه ها یکی از نقاط قوت این کتاب است که من در کمتر کتابی آن را مشاهده کرده ام.
🔷 ۴ بخش کتاب عبارتند از :
بخش اول : دوستی در ساحت زندگی معنوی جهان
بخش دوم : دوستی در روابط بین فرهنگ ها، ملل و تمدن
بخش سوم : دوستی در متون پیشین
بخش چهارم : تاریخ سیر اندیشه دوستی در تمدن اسلامی
👌👌 در میان کتاب هایی که من تا به حال در موضوع دوستی و صمیمیت خوانده ام ، هیچ کتابی به اندازه این کتاب از «عمق» و «گستردگی» لازم برخوردار نبودند.
«عمیق» از این جهت که خیلی به مبناها و زیربناهای این بحث پرداخته است.
«گسترده» از این جهت که خیلی به توسعه و امتداد بحث دوستی توجه داشته است.
🔔🔔 من قبلا کتاب «دیگردوستی موثر» اثر «پیتر سینگر» فیلسوف آمریکایی را در همین کانال معرفی کرده بودم. اما کتاب «دوستی به مثابه جهان بینی» از کتاب مذکور عمیق تر و بنیادی تر و گسترده تر است، هر چند کتاب دیگردوستی موثر موضوع اش بیشتر کمک و یاری رسانی موثر است
💹 در پایان عرض می کنم با توجه به شرایط کشور ما نیاز داریم تا می توانیم موضوع دوستی و صمیمیت را برجسته و ترویج نماییم. بنابراین حتما توصیه می کنم این کتاب را مطالعه کنید.
✍ محمود یزدانی
✅ @shokoofaee
هدایت شده از بهترآفرینی
✅ وحدت حوزه و دانشگاه ؛ کجای مسیر هستیم ؟ و چرا خیلی کند پیش می رویم؟
#یادداشت_۶۰
به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه
✍ محمود یزدانی
🙈🙈 بیش از ۴۰ سال است که از ایده وحدت حوزه و دانشگاه می گذرد. صدها نشست و طرح و ایده در این زمینه داده شده است، اما آنچه که در عمل رخ داده است، بسیار کم است.
هنوز که هنوز است هر دوی این مراکز کار چندانی با هم ندارند و کار خودشان را انجام می دهند.
تحلیل های زیادی نیز در این باره صورت گرفته است.
من هم تحلیل خودم را ارائه می کنم و به یک راهکار اشاره خواهم کرد.
1⃣ حوزه و دانشگاه در هیچ چیزی وحدت نداشته باشند، در یک چیز بیشترین وحدت را دارند : هر دو از جامعه دورند.
هم مباحث حوزه از نیازهای جامعه دور است و هم مباحث دانشگاه
2⃣ تا زمانی که حوزه و دانشگاه نتوانند روی یک چیز به وحدت برسند، این جدایی شان کماکان ادامه دارد.
حل مساله های جامعه مهمترین نقطه وحدت حوزه و دانشگاه می تواند باشد که فعلا دغدغه هیچکدام از آنها به صورت جدی نیست.
هر دو نهاد مهمترین دغدغه شان تربیت یکسری دانش آموخته است. حالا این دانش آموختگان به چه کاری بخواهند بیایند - مخصوصا در علوم انسانی - خیلی برایشان مهم نیست
3⃣ هر دو نهاد اشکالات مهم هویتی و شخصیتی دارند.
اگر با زبان روانشناسی و البته با کمی طنز بخواهم بگویم، حوزه دچار اختلال شخصیت اسکیزوئید و دانشگاه دچار اختلال شخصیت وابسته است.
حوزه در گذشته خودش مانده و توان ارتباط برقرار کردن با زمان حاضر را ندارد و دانشگاه نیز به دلیل اینکه از دنیای غرب کپی برداری شده است، وابسته به علوم غربی است و هنوز دانشگاه و اساتید دانشگاهی به خوباوری نرسیده اند.
حال فرض کنید دو شخصیت اسکیزوئید و وابسته بخواهند با هم همکار شوند. نتیجه از قبل واضح و تا حد زیادی خنده دار است.
4⃣ اشکالات متعددی نیز در نوع علوم این دو نهاد است.
غالب علوم در سیر تکاملی خود، سه سطح دانش دائره المعارفی ، دانش متظومه ای ( سیستمی )، و دانش راهبردی (استراتژیک) را طی می کنند و به بلوغ می رسند.
دانش های حوزوی غالبا در سطح دانش های دائره المعارفی مانده اند. و بخش کمی از آنها وارد دانش های منظومه ای (سیستمی) شده اند.
دانش های دانشگاهی در ایران با خوش بینی زیاد نیز غالبا در سطح دانش های منظومه ای ( سیستمی) مانده اند.
تمام دانش ها تا به سطح دانش راهبردی ( استراتژیک ) نرسند، توان حل مساله های اجتماعی را ندارند. فلذا علوم رایج در ایران - چه علوم انسانی و چه علوم اسلامی - هنوز به بلوغ خود نرسیده اند فلذا هر دو در حل معضلات اجتماعی ناتوان هستند.
5⃣ با این پاردایمی که فعلا بر هر دو نهاد حاکم است و مهمتر از آن پاردایمی که بر سیاست گذاری علمی کشور حاکم است، من تا دهها سال دیگر هیچ چشم انداز روشنی در وحدت حوزه و دانشگاه نمی بینم
✅ @shokoofaee
ادامهی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
📣📣📣 اسلامی سازی علوم انسانی یا اسلامی سازی علوم حوزوی : کدامیک اولویت دارند؟
#یادداشت_۱۰
✍ محمود یزدانی
✅ ۱۲ دی ماه سالروز رحلت حضرت علامه مصباح یزدی(ره) را به عنوان روز علوم انسانی اسلامی تعیین کرده اند.
من در عین حال که با پروژه علوم انسانی اسلامی موافق هستم، اما این طرح و پروژه را تا حد زیادی ناموفق و ابتر می بینم و معتقدم ما در نگاه کلان چندان راه به جایی نخواهیم برد.
⏪ علتش این است که ما مسیر را داریم اشتباه می رویم. و لازم است قبل از اینکه سراغ علوم انسانی دانشگاه ها برویم، و آنها را اسلامی کنیم، بایستی سراغ علوم حوزوی می رفتیم و ابتدا آنها را اسلامی می کردیم.
😳😳😳 شاید اسلامی سازی علوم حوزوی را برای اولین بار شنیده باشید و متعجب شوید که مگر علوم حوزوی ما اسلامی نیست که بخواهیم آن را اسلامی کنیم.
❇️ پیش فرض تمام کسانی که سراغ اسلامی سازی علوم انسانی می روند این است که علوم حوزوی مانند فقه و تفسیر و کلام و ... اسلامی است، فلذا لازم است علوم انسانی مانند روانشناسی ، جامعه شناسی ، علوم سیاسی و ... نیز اسلامی شوند.
اما من معتقدم همین پیش فرض - که نقدهای زیادی به آن وارد است - منشأ بزرگترین اشتباهات و خطاهای ما در این سده های اخیر است.
❗️❗️❗️من معتقدم علوم حوزوی ما اسلامی نیست و بزرگترین نقص ما همین اسلامی نبودن علوم حوزوی است.
البته من با نگاه فازی به علوم حوزوی نگاه می کنم و وقتی می گویم علوم حوزوی ما اسلامی نیست، نگاه صفر و یک ندارم، بلکه معتقدم علوم حوزوی ما شبه اسلامی یا نیمه اسلامی و یا تا حدی اسلامی هستند. و تا ما نتوانیم علوم حوزوی را بقدر کفایت اسلامی کنیم، به طریق اولی پروژه علوم انسانی اسلامی از پیش ابتر و ناموفق است.
🔴 علت اینکه می گویم این پروژه ابتر است، به این دلیل است که ما در طول قرن ها نتوانسته ایم مدلی از علم اسلامی حتی در حوزه های علمیه خودمان ایجاد کنیم که مطلوب اسلام بوده و شاخصه های علم اسلامی را داشته باشد، و چون نتوانسته ایم و مدلی ایجاد نکرده ایم، آن وقت بر اساس چه الگویی می خواهیم برویم علوم انسانی خودمان را اسلامی کنیم؟.
وقتی فقه ما نیمه اسلامی یا تا حدی اسلامی است، و اسلامی به معنای کافی نیست، آن وقت چگونه و بر چه اساس چه مدلی می خواهیم فی المثل روانشناسی اسلامی ایجاد کنیم ؟
ادامهی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
📣📣📣 مشکل ما ایرانی ها نه «داخلی» است، نه «خارجی» است، بلکه «مالشی» است. غالب ایرانیان اهل «مالیدن» و «مالوندن» هستند.
✍ محمود یزدانی
#یادداشت_۶۱
#قسمت_اول
🤔🤔 من درباره جامعه خودمان هم به لحاظ جامعه شناختی و هم به لحاظ روانشناختی خیلی فکر می کنم. و اخیرا به یک فهم جالبی رسیدم. البته وقتی بعدا نگاه کردم، دیدم غیر از من خیلی ها هم به این مساله اشاره کرده بودند ولی برای خود من، چون خودم به این نتیجه رسیده بودم، برای خودم خیلی جالب بود گویی که به یک بینش و نگرش تازه ای رسیده ام.
❇️ من به ریشه های مشکلات اجتماعی که دقت می کردم و دنبال این بودم که چرا ایران این همه مشکلات دارد، می خواستم بفهمم که غالب ایرانی ها - فارغ از نقش ها، جایگاه ها، و کارهای مختلفشان - وجه مشترک یا وجه غالب شباهت هاشون چی هست ؟
یعنی ایرانی ها با تمام تنوعاتی که دارند، در چه چیزهایی بیشترین شباهت ها را دارند.
📶 وقتی از مولفه های ظاهری همچون زبان، دین، نژاد و ... گذر کردم و به مولفههای پنهان تر پرداختم، دیدم «مالیدن» و «مالوندن» فراگیرترین خصوصیت مشترک منفی ما ایرانی هاست. یعنی غالب ایرانی کار اصلی شان «مالشگری» است. و دیدم این صفت هم در من و همسرم وجود دارد، هم در بچه های من هست، هم تو اطرافیان خودم فراوان دیدم، و هم وقتی گسترده تر نگاه کردم دیدم در مدارس و دانشگاه ها و حوزه های علمیه و ادارات و مساجد و هیئت ها و کارخانجات و بازار و .... و تا خیل عظیمی از مسئولان به وفور وجود دارد. و اگر بخواهم این مساله را انتزاع و تعمیم دهم، آن را وارد مقوله فرهنگ می کنم و به عنوان یکی از عناصر کلیدی فرهنگ ایرانی معرفی می کنم و با شواهد زیادی می گویم که فرهنگ ایرانی، «فرهنگ مالشگری» است.
🙈🙈 یعنی بر خلاف برخی ها که می گویند فرهنگ ایرانی ها، دینی یا اسلامی است، من می گویم ایرانیان فرهنگ مالشگری دارند و بر اساس همین فرهنگ مالشگری سراغ اسلام رفته اند و فرهنگ شان را اسلام مالی کرده اند.
⏪ من البته مطالعات میان فرهنگی نداشته ام که ببینیم فرهنگ های دیگر چگونه اند ولی به جد معتقدم که کشورهای پیشرفته دنیا، قطع و یقین فعلا فرهنگ مالشگری ندارند و یا اگر دارند در حد خیلی کمی است.
ادامهی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
هدایت شده از بهترآفرینی
📣📣📣 «من منجی کوچک ام، پس هستم»
#یادداشت_۶۴
⏪ از آن زمانی که رنه دکارت فرانسوی آن جمله مشهورش را بیان کرد که «من می اندیشم، پس هستم»، این جمله با تعبیرات و تغییرات مختلفی بیان شده است. در زمان شاه، آن هنگام که تازه تولید پیکان شروع شده بود، به طنز برخی که صاحب پیکان شده بودند، می گفتند : «من پیکان دارم، پس هستم»، اما اگر امروزه کسی بگوید «من پیکان دارم، پس هستم» با طنز و یا تمسخر به او می گویند : «مطمئن هستی که هستی؟ مطمئنی که وجود داری ؟»
اما همه این جملات بیانگر تمایل به تحقق یک کنش (رفتار) یا نحوه وجود هست که فرد بواسطه آن کنش یا نحوه وجود، «احساس وجود» می کند.
❇️ در روان ما انسان ها گویی میلی است که می خواهد ما بروز و ظهور داشته باشیم. می خواهد ما «احساس وجود» کنیم و بدانیم و بشناسانیم که «من هستم». و برای اینکه به خودمان ثابت شود که «من هستم» ، دست به کارهایی می زنیم که تاییدکننده این باشد که براستی در این جهان هستی «من هستم».
شاید همه کارهایی که می کنیم، درسی که می خوانیم، کنکوری که می دهیم، ادامه تحصیلی که می دهیم، سر کاری که می رویم، پولی که در می آوریم، به مهمانی که می رویم، به مسافرتی که می رویم، سلفی که می گیریم، عکسی که از خود در پروفایل مان می گذاریم، استوری و لایوی که می گذاریم و ... همه و همه برای این باشد که به خودمان و دیگران می گوییم که ببین «من این کارها را می کنم، پس هستم» .
❗️اما براستی ما با این کارهایمان «واقعا هستیم» ؟ نکند در جواب این کارهایمان، مثل جواب حرف همان کسی که در این زمانه بگوید «من پیکان دارم، پس هستم » به طنز و تمسخر بگویند : «مطمئن هستی که هستی؟ مطمئنی که وجود داری ؟»
✅ راستی چه رفتار یا کنشی از ما (doing)، یا چه نحوه ای از بودن ما (being)، باعث می شود که واقعا «وجود داشته باشیم» یا «احساس وجود» کنیم ؟ من از کجا بدانم که «هستم»؟ در جمله «من .... پس هستم» جای نقطه چین ها چه بنویسیم که بعدا به ما نخندند و خودمان هم پشیمان نشویم. چه چیزی می تواند واقعا باعث «احساس وجود» در من شود ؟
⬅️ جمله «من می اندیشم، پس هستم» بیانگر این است که «اندیشه» شاخص «هست بودن» من است. اما فارغ از اینکه بخواهیم نقدی بر این جمله دکارت داشته باشیم، اندیشه تا به عمل در نیاید، نوعی درخودماندگی است. ضمن اینکه چه نوع اندیشه ای می تواند معرف و شاخص «هست بودن» من باشد ؟ آیا هر اندیشه ای ؟
بگذریم، بحث در این زمینه زیاد است.
⁉️ اما واقعا چه چیزی به ما «احساس وجود» می دهد؟ احساسی که باعث می شود از خودمان راضی باشیم.
🔴 اگر به پیش فرض ها و استدلالات این بحث کاری نداشته باشیم، موضوع «نجات» می تواند «احساس وجود» به ما بدهد .
«تقلای وجود» زمانی است که «وجود» به خطر بیفتد و لذا اگر خطری باشد و ما کاری نکنیم، گویی که «نیستیم»، و «تقلای نجات» باعث شکل گیری «حس وجود» در ما می شود. بنابراین «نجات» می تواند «احساس وجود» را در ما زنده کند. مثلا اگر خطری برای خودمان و دیگری باشد و کاری نکنیم، ما را سرزنش خواهند کرد که مگر تو نبودی؟ و یا اینکه حواست کجا بود ؟ ضمن اینکه خودسرزنشی هم خواهیم داشت.
🔶 بنابراین «نجات» و «منجی گری» می تواند «احساس وجود» را در ما زنده کند و شاید زنده بودن ما به «منجی گری» ما باشد. به نجات خودمان و نجات دیگران. وبه میزان تلاش مان در امر نجات، احساس وجود خواهیم کرد.
☪ ما همچنانکه با «منجی گری» خودمان، احساس وجود خواهیم کرد، با هر «منجی» نیز احساس اتحاد خواهیم کرد. بنابراین همه ما در روان مان از انسان های منجی خوشمان خواهد آمد. و شاید به همین دلیل باشد که هم می خواهیم خودمان منجی باشیم و هم منجی ها را تحسین می کنیم و هم منتظر منجی هستیم.
🔔🔔اما یک خطر بزرگی اینجا هست. وقتی گستره مشکلات و خطرها را در سطح وسیع اجتماعی و جهانی نگاهی بیندازیم، و از طرف دیگر به توان منجی گری خودمان نظری بیندازیم، ممکن است یک یأس و ناامیدی به ما دست دهد که آیا می توانیم کاری کنیم ؟
اینجا پاسخی که می توان داد، «منجی گری به قدر توان» است. ما «منجی بزرگ بشریت» و جهان هستی نیستیم، اما می توانیم «منجی های کوچک» باشیم. اول از همه منجی خودمان، سپس خانواده مان و سپس اطراف مان به قدر توان و امکانات مان.
💐💐 کار این دنیا با «منجی بزرگ» سامان می یابد، اما منجی بزرگ تا هزاران «منجی کوچک» نداشته باشد، کاری از پیش نخواهد برد.
منجی بزرگ منتظر منجی های کوچک است. منجی هایی در قد و قواره من و شما. و زمانی ما می توانیم بگوییم که منتظر منجی بزرگ هستیم، که خودمان منجی کوچکی شده باشیم. آن وقت است که اتفاق نیکویی رقم خواهد خورد.
❇️ بنابراین اگر تلاش کنیم که منجی کوچکی شویم و بتوانیم بگوییم که «من یک منجی کوچک ام» آن وقت با اطمینان خاطر و آرامش می توان گفت که «پس هستم».
✍ محمود یزدانی
✅ @shokoofaee
📣📣📣 اگر خواستید خوش اخلاق شوید، یا خوش اخلاق ها را بشناسید، حداقل به این ۸ ویژگی توجه کنید.
#یادداشت_۶۵
✅ حسن خلق یا خوش اخلاقی یکی از خصیصه های مهم و بارز هر مسلمان و از دستاوردهای مسلمانی و دین ورزی، بایستی باشد، بطوریکه اگر فرد مسلمانی، خوش اخلاق نباشد، دین مداری او دچار اشکال خیلی جدی است.
🌙 ماه مبارک رمضان فرصت خیلی خوبی برای تمرین خوش اخلاقی و ارتقاء آن در درون خودمان است، بطوریکه از رسول الله (ص) نقل شده است:
🔹أيُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِى هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ . «ای مردم! هر کدام از شما که در ماه مبارک رمضان اخلاقش را نیکو کند، در روزی که پاها بر روی صراط می لغزد. آن اخلاق نیکو شده جواز عبورش از صراط می باشد.» (وسائل الشیعة۱۰ ص۳۱۴)
⏪ در اینکه حسن خلق یا خوش اخلاقی چی هست، نظرات مختلفی وجود دارد، ولی تحقیقی که آقای دکتر عباس پسندیده، استاد پژوهشگاه قرآن و حدیث درباره مصادیق خوش اخلاقی در روایات انجام داده اند، یکی از بهترین تحقیقات در این زمینه است که مقاله آن در ادامه خواهد آمد.
🔴 آگاهی از مصادیق حسن خلق چندین فایده مهم دارد، از جمله :
1⃣ استفاده شخصی : اگر خواستید روی خودتان کار کنید و خوش اخلاق شوید، این مصادیق ۸ گانه به شما کمک می کند تا دقیقا روی همین موارد کار کنید.
2⃣ استفاده تربیتی : اگر خواستید فرزندان تان خوش اخلاق شوند، این مقاله با معرفی این مصادیق ۸ گانه، چشم انداز خوبی از فرد خوش اخلاق برای شما ترسیم می کند تا چراغ راه شما در تربیت باشد.
3⃣ استفاده بین فردی : اگر خواستید با آدمهای خوش اخلاق دوست یا همکار یا شریک یا همسر شوید، این ۸ شاخص به شما شاقولی می دهد که بتوانید آدم های خوش اخلاق واقعی را از شبه خوش اخلاق ها و بد اخلاق ها تشخیص دهید.
4⃣ استفاده حرفه ای : اگر مبلغ یا مربی یا مشاور هستید این ۸ شاخص خوش اخلاقی به شما کمک می کند که مسیر ترویج، یا تربیت، یا تشخیص را درست بروید و بر اساس شاخص های عینی کار کنید.
✍ محمود یزدانی
✅ @shokoofaee
✅ @islamic_psycho
مقاله چیستی حسن خلق از آقای دکتر پسندیده 👇👇
🤲 آلفرد آدلر و دعاهای روزانه ماه رمضان
#یادداشت_۱۱
✅ آلفرد آدلر (۱۸۷۰-۱۹۳۷) یکی از بزرگترین روانشناسان قرن بیستم است که صاحب مکتب خاص روان درمانی تحت عنوان روان درمانی «فردنگر» است. وی یکی از انسانی ترین نگاه ها را به بشریت دارد و همچنین یکی از زمینه سازان جنبش انسان گرایی در روانشناسی است.
⏪ نظریه شخصیت و نظریه روان درمانی آدلر بر اساس چند مفهوم بنیادین بنا شده است که یکی از آنها «علاقه اجتماعی» است. منظور آدلر از «علاقه اجتماعی» نوعی «احساس وحدت» با کل بشریت است. فردی که علاقه اجتماعی دارد، برای برتری خودش تلاش نمی کند، بلکه برای کمال تمام انسانها تلاش می کند که این امر به صورت همکاری با دیگران برای پیشرفت جامعه به جای نفع شخصی آشکار می شود.
🔔 اما نکته بسیار مهمی که آدلر درباره علاقه اجتماعی بیان می کند این است که از نظر آدلر، علاقه اجتماعی شاخص سلامت روان است. یعنی فرد سالم به لحاظ روانشناختی کسی است که علاقه اجتماعی دارد و فردی که علاقه اجتماعی اش تضعیف شود و یا از دست برود، از نظر آدلر بیمار است.
🟢 مفهوم علاقه اجتماعی دارای سه مولفه است :
۱- مولفه شناختی : که شامل مشغولیت ذهنی فرد برای بهزیستی و رفاه دیگران است.
۲- مولفه احساسی : که شامل همدلی می شود.
۳- مولفه رفتاری : که شامل تعامل گسترده با دیگران و تلاش برای بهزیستی و رفاه دیگران و اجتماع است.
🔶 از نظر آدلر، فرد سالم به لحاظ روانشناختی فردی است که رفاه اجتماعی را خیلی ارج می نهد و در صدد کاهش رنج دیگران است.
🤔🤔 با توجه به این مفهوم بنیادین در نظریه آدلر، بسیار محتمل بود که اگر آدلر با اسلام آشنا می بود، عاشق بخش اجتماعی اسلام می شد.
مثلا عاشق مباحثی همچون الفت و اخوت، احسان و انفاق، انصاف، مواسات، مسرور کردن دیگران، خوش اخلاقی و ... می شد.
شاید اگر آدلر با ادعیه ماه رمضان آشنا بود و کسی از او می پرسید که چکار کنم که علاقه اجتماعی من رشد و پرورش یاید، دعای زیر را حتما و حتما برای رشد علاقه اجتماعی توصیه می کرد:
🤲 اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اَللَّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ، اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جائعٍ، اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ، اَللّهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدینٍ، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ، اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ، اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ، اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ، اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ، اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ، اَللّهُمَّ غَیرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ، اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّینَ، وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho