eitaa logo
روانشناسی اسلامی
217 دنبال‌کننده
23 عکس
8 ویدیو
9 فایل
پایگاه معرفی و نشر اندیشه ها، اخبار، رویدادها، کارگاه ها و دوره ها، اساتید، کتاب ها، موضوعات جهت تحقیق پایان نامه و .... در حوزه روانشناسی اسلامی ارتباط با مدیر کانال @mahmood_yazdani
مشاهده در ایتا
دانلود
روانشناسی اسلامی
📣📣📣 افکار، هیجانات و رفتارها از «موقعیت» نمی آیند، از «مقام» می آیند. رویکردهای آینده روان درمانی، ر
نکته تکمیلی یکی از دوستان عزیز جناب آقای دکتر زرقانی درباره متن مذکور 👇👇👇 اصطلاح مقام که شما به زیبایی اون رو تألیف کردید، معادل واژه mental situation در روانشناسی وجودی هست. و البته در ترجمه فارسی این کلمه روانشناسان ایرانی تعبیر حال را به کار می برند. به عنوان مثال مزلو می گوید ما دو حال روانی داریم در این جهان. یکی حال دادن (giving) و دیگری حال داشتن (having) و توضیح می دهد که هر کدام از این حال ها چه مختصاتی دارند و چطور در شئون مختلف از جمله روانی، اقتصادی، اجتماعی متجلی می شود و در ادامه بیان می کند که چطور باید حال را عوض کرد. و راجرز در ادامه اضافه می کند که اگر قرار است کسی تغییر کند، باید حالش عوض شود. اگر فکر عوض و رفتار عوض و حال عوض نشد، این حالت حال آدم منافق(فاصله بین حال واقعی و حال ایده آل) است. و راجرز اصرار دارد که حال آدمها را عوض کنید، نه فکر و رفتار. به همین خاطر از نظر ما روانشناسان انسان گرا، گاهی اوقات وقتی سایر روانشناسان روی رفتار و فکر بدون توجه به حال کار می کنند، در واقع دارند مرضی به مرض های قبلی اضافه می کنند. نه اینکه درمان کنند. و البته تغییر حال انسان بسیار مشکل و زمان بر است و به همین دلیل درمان های انسان‌گرا وجودی طولانی هستند.
هدایت شده از سلام بر سلیمانی
📢 یه خبر خوب برای علاقه مندان و فعالان فرهنگی در عرصه خانواده 💁‍♂ 📚 کارگاه تخصصی ویژه طلاب و ائمه جماعات 📝 باموضوع: اصول پیشگیری از طلاق و معماری خانواده پایدار 🎙با تدریس استاد حاج شیخ محمدحسن 📆 تاریخ برگزاری دوره: پنج شنبه 4 خرداد 1402 ⏰ پنج کارگاه آموزشی همراه با پرسش و پاسخ ❌ از 7 صبح تا 6 عصر ❌ 🏢 مکان: مشهدمقدس، امام خمینی ۱۴ (بازارچه سراب) مقابل سراب۳ جنب مسجد حمزه پلاک ۳۶ 👌امتیازات دوره: 1⃣ استاد دوره: حاج شیخ محمدحسن 2⃣ اعطاء گواهی پایان دوره به شرکت کنندگان محترم گواهی پایان دوره از معاونت تبلیغ حوزه علمیه، سازمان تبلیغات اسلامی ، وزارت ارشاد و موسسه مطالعات راهبردی إهدا می گردد. 4⃣ دعوت به همکاری از بین منتخبین دوره و واجدین شرایط در زمینه های پژوهشی و تدریس جهت همکاری دعوت می شود. 📎جهت ثبت نام : 09129438388 @meshkini_ir ┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅┄ 🏢 موسسه مطالعات راهبردی https://eitaa.com/isin_ir
🔰 کارگاه روانشناسی اسلامی با محوریت کتاب «پرسشنامه شخصیتی شاکله» با حضور مولف کتاب، حجت الاسلام دکتر شجاعی 🗓 سه شنبه 9 خرداد ساعت 16 --------------- 🔻پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در ایتا: https://eitaa.com/rihu_ac_ir
🔔🔔🔔 ما اصلا اهل توسعه نیستیم. چه مدل غربی اش، چه مدل اسلامی اش. محمود یزدانی ⏪ یک جریانی در میان برخی انقلابیون و مومنین و برخی مسئولین هست که تا صحبت از هر چیزی بشود، میگن ما دنبال مدل اسلامی آن هستیم. مثلا اقتصاد اسلامی، بانکداری اسلامی، طب اسلامی، روانشناسی اسلامی، مدیریت اسلامی، دانشگاه اسلامی، علم دینی یا علوم انسانی اسلامی، حکمرانی اسلامی، و در کل پیشرفت یا توسعه اسلامی. خلاصه حرف این بزرگواران این است که اون مدل پیشرفت و توسعه غربی را ما نمی خواهیم، بلکه مدل اسلامی آن را میخواهیم. 😔😔 من قبلا فکر می کردم این حرف ها درست است، اما حالا فهمیده ام که غالب آنها اشتباه است. و اشتباه این حرف ها، نه به دلیل خود این حرف ها، بلکه به دلیل نیت پشت این حرف ها و رفتار پشت این حرف ها و شخصیت پشت این حرف هاست. مثال بزنم تا منظورم را بهتر برسانم. 🔷 فرض کنید یک دانشجویی تمایلی به خواندن درس هایش ندارد، وقتی از او بپرسی که چرا درس هایت را درست و حسابی نمیخوانی، با دلایل و مستندات زیادی بیان می کند که آخه این علوم، علوم غربی هستند و معلوم هم نیست درستند یا غلط اند. ما باید برویم این علوم را از منظر اسلام تولید کنیم. 🔴 اولین بار که شما این حرف ها را از این فرد بشنوید او را تحسین می کنید که به به، چه دانشجوی دغدغه مندی. اما چندماه و چندسال که می گذرد میفهمی قصه، چیز دیگری است. این دانشجوی پرمدعا که همش یکسره از علم اسلامی و اسلامی سازی علوم میگفته، یک تنبل به تمام معناست. اصلا درسخوان نیست، اصلا حوصله کار علمی را ندارد، و فرقی هم نمی کند که علم غربی باشد یا علم اسلامی. 🙈🙈 حالا قصه این دانشجوی تنبل و پرمدعا، قصه جامعه ما و قصه حکمرانی ماست‌. سالها همش درگیر این بودیم که کدام مدل توسعه؟ کدام مدل بانکداری؟ کدام مدل اقتصاد؟ کدام مدل روانشناسی؟ کدام مدل مدیریت؟ یک روزی می گفتند ایران بایستی ژاپن اسلامی شود و امثالهم. ⬅️ اما حکایت امروز جامعه و حکمرانی ما، حکایت خرچنگی است که گفت میخواهم بروم هندوستان. و در پاسخ به او گفتند: با همین دست و پای کج و کوله ات؟ ❗️❗️اصلا فارغ از اینکه ما علم اسلامی بخواهیم داشته باشیم یا علم غربی، سوال اصلی تر و بنیادی تر این است که با همین آموزش و پرورش؟ با همین دانشگاه ها؟ با همین حوزه ها؟  با همین مدل تربیت دانش آموز و دانشجو و طلبه؟ 😔😔 با این مدارس و دانشگاه ها و حوزه هایی که من می بینم، نه علم غربی به دست می آید نه اسلامی. مدرسه و دانشگاه و حوزه ای که «مدرک کده» شده، چه نسبتی با تولید علم دارد که حالا صحبت از غربی و اسلامی اش بکنیم؟ بانک های داخلی که روی بانک های غربی را در گرفتن سود و جریمه سفید کرده اند، چه نسبتی با «تامین سرمایه» دارند که حالا بخواهیم از غربی بودنش و یا اسلامی بودنش صحبت کنیم؟ مگر ما می توانیم مثل ژاپن و کشورهای اسکاندیناوی بشویم که حالا خودمان را در مقام یک فاعل مختار در نظر می گیریم که ما انتخاب کردیم که راه ژاپن یا کشورهای اسکاندیناوی را نرویم؟ چه همتی و چه خردورزی در خود دیده ایم که چنین ادعاهایی کرده ایم؟ چه فرهنگ کار و تلاشی در خود دیده ایم که چنین ادعاهای پرطمطراقی داریم؟ مگر ما اصلا اهل پژوهش کردن به سبک پژوهشگران غربی هستیم که ۲۰ سال، ۳۰ سال، ۴۰ سال روی یک موضوع کار بکنند و بعد نظریه بدهند، ما که نه گفتگوکردن را بلدیم و نه حوصله این کارهای طولانی مدت علمی را داریم، ما را چه به ادعاکردن که ما علوم غربی را نمی خواهیم، بلکه علوم اسلامی را می خواهیم. خب علوم اسلامی که از هوا نازل نمی شوند. اگر علوم غربی توسط متفکران پرصبر و حوصله و زحمتکش غربی و با تلاش طولانی عده زیادی از آنها در دانشگاه (نه در مدرک گاه) ها ایجاد شده، ما اصلا بستر تولید علم را داریم؟ اصلا کسی از حقیقت مدارس و دانشگاه ها و حوزه های علمیه ما خبر دارد که چقدر سطحی و نازل شده اند و غالب اساتید و دانشجویان در حد «مقاله چاپ کن» تنزل پیدا کرده اند‌. 🙊🙊 حالا حکایت ما برای توسعه - فارغ از غربی بودن یا اسلامی بودن - مثل همان ادعای خرچنگ برای رفتن به هندوستان است که می توان در پاسخ به توسعه خواهان مخصوصا توسعه خواهان اسلامی گفت : توسعه با همین آموزش و پرورش؟ با همین دانشگاه ها؟ با همین حوزه ها؟ با همین فرهنگ کار؟ با همین فرهنگ عمومی؟ و با همین سیستم حکمرانی؟ ✅ @islamic_psycho ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
ادامه متن از پیام قبلی 👆👆👆 ⏺ خلاصه بایستی اعتراف کرد کثرت استفاده از پسوندهای اسلامی در ادامه هر طرح و ایده ای و در نقد هر طرح و ایده ای،  تماما ناشی از دغدغه دین داشتن نیست، بخش مهمی از آن ناشی از ولنگاری، تنبلی، بی حوصلگی، مفت خوری، اهل تفکر نبودن، برنامه نداشتن و ... است. واقعا که خودمان را سر کار گذاشته ایم، درست و حسابی!!! پ.ن 1⃣: دو سه سال پیش،  به دلیل یک کار مطالعاتی مفصل حدودا دو ساله، من بیش از ۱۰۰۰ مقاله علمی - پژوهشی از مجلات علمی - تخصصی روانشناسی کشور مطالعه کردم. اگر کسی مقاله خوان باشد، می فهمد عدد ۱۰۰۰ مقاله یعنی چه، که چقدر زمان می برد و چه حوصله ای لازم دارد خلاصه تجربه این مطالعه بیش از ۱۰۰۰ مقاله را اگر بخواهم  در یک فراز بگویم این می شود : «ای کاش وقتم را اینقدر هدر نمی دادم و به جایش می رفتم زبان انگلیسی می خواندم که به مقالات و کتاب های انگلیسی مستقیما دسترسی پیدا می کردم. » اگر خیلی اغماض کنم از این ۱۰۰۰ مقاله شاید بین ۲۰ تا ۵۰ مقاله حرفی برای گفتن داشتند. بقیه همش تکرار مکررات، بقیه همش حرف های آبکی، بقیه همش مقالاتی که فقط کارکرد تقویت رزومه برای استاد و دانشجو داشت. همین و وقتی مسئولین از آمار بالای تولید مقاله علمی در ایران با افتخار سخن می گویند ، با خودم می گویم نمی دانید که چه جور خودتان دانشگاه ها را سر کار گذاشته اید، و چگونه دانشگاه ها شما را سر کار گذاشته اند‌. شاهد این ادعا هم این است که اگر امتیاز مقاله داشتن را حذف کنند و نوشتن مقاله هیچ آورده ای برای استاد یا دانشجو نداشته باشد، تعداد مقالات علمی به یکباره تا یک صدم و شاید تا یک هزارم کاهش پیدا می کند. آن وقت مسئولین ما خواهند فهمید چقدر روحیه علمی در دانشگاه های ما جاری و ساری است. پ.ن 2⃣ : نظر من درباره مقالات علمی، معطوف به رشته روانشناسی است. درباره سایر رشته ها نظری ندارم. ولی مقالات علمی - تخصصی روانشناسی به زبان فارسی با تقریب ۹۵ درصد، به تمام معنا افتضاحند، افتضاح. شاهد این ادعا هم این است که از دانشجویان (غیر از زمان انجام پایان نامه) و اساتید روانشناسی ایرانی بپرسید که چقدر مقالات روانشناسی داخلی را می خوانید، پاسخ غالب این است : تقریبا هیچی پ.ن 3⃣ : من خودم طرفدار علوم اسلامی و توسعه اسلامی هستم. و معتقدم در این زمینه تا می توانیم بایستی کار کنیم و کار کنیم و کار کنیم. ولی چیزی که می بینم بیشتر ادعا هست و ادعا هست و ادعا. پ.ن 4⃣ : برخی نظریات جامعه‌شناختی وجود دارد که بیان می کنند ایرانی ها خیلی توسعه خواه نیستند و بیشتر انقلاب خواه هستند. یعنی بیشتر به تغییر مدیران و حاکمان فکر می کنند تا تغییر و توسعه خودشان و تغییر و توسعه سیستم حکمرانی. مثلا فکر می کنند اگر فرد الف به جای فرد ب وزیر آموزش و پرورش بشود، اوضاع درست می شود. ولی فکر نمی کنند که مشکل ساختار آموزش و پرورش است نه وزیر آن. و یا فکر می کنند اگر فرد یا گروه الف به جای فرد یا گروه ب بیاید، اوضاع اجتماعی و اقتصادی خوب می شود و نمی دانند با این فرهنگ عمومی انقلاب میشه راه انداخت ولی توسعه نمی توان پیدا کرد. خلاصه چندصد سال است که ایرانی ها درگیر تغییر مدیران و حاکمان شان هستند و خدا می داند چندصد سال دیگر زمان ببرد که این تغییر بنیادین اتفاق بیفتد که تفکرات ما از حالت تک عاملی و دو عاملی به تفکر سیستمی و سپس به تفکر استراتژیک تغییر جهت پیدا کند. ✍ محمود یزدانی@islamic_psycho
روانشناسی اسلامی
🔔🔔🔔 ما اصلا اهل توسعه نیستیم. چه مدل غربی اش، چه مدل اسلامی اش. #یادداشت_۱۴ ✍ محمود یزدانی ⏪ یک
در ادامه این متن و شواهدی بر آن، مطالعه متن زیر نکات خیلی خوبی برای مقایسه بین دانشگاه های ایران و دانشگاه های آمریکا دارد. 👇👇👇
✍️کارشناسی ارشد مهندسی سازه در دانشگاه استنفورد: پایان نامه اصلا لازم نیست! محمدرضا اسلامی 🔷مدتها بود که درگیر این سوال بودم که چرا وقتی کارِ پایان نامه فروشی به میدان انقلاب و آگهی روی دیوار رسیده، فقط دانشجو را متهم می کنیم و چرا فکر نمی کنیم که شاید اساسا ساختار ایراد دارد؟ در دانشگاه ایالتی پلی تکنیک کالیفرنیا (Cal Poly) متعجب شدم وقتی که فهمیدم دانشجوی ارشد دو گزینه برای انتخاب دارد: گزینه اول اینکه مدرکش مبتنی بر نگارش پایان نامه باشد؛ گزینه دوم اینکه بجای پایان نامه تعداد بیشتری واحد بگذراند و یک امتحان تحت عنوان Comprehensive Exam بدهد. دانشجویی که گزینه دوم را انتخاب می کند، برای آن امتحان، در زمینه یک موضوع «یک تحقیق کلی» می کند. چیزی شبیه حل یک مسئله سازه ای که نیازمند صرف سه تا چهار هفته وقت است. آن مسئله را حل می کند و سپس به اساتید گزارش می دهد و آنها سؤالاتشان را می پرسند. دانشگاههای صاحبنام متعددی را می توان در ایالات متحده نام برد که دوره کارشناسی ارشد در آنها چنین است. مثلا دانشگاه مینه‌سوتا، دانشگاه کلمسون و… 🔷این تعجب بیشتر شد وقتی که متوجه شدم در دانشگاه استنفورد (که یکی از برترین رتبه های سازه دنیا را داراست) برای دانشجوی کارشناسی ارشد حتی آن گزینه دوم را هم ندارد! یعنی دانشجو برای گرفتن مدرک ارشد مهندسی سازه، «فقط» باید واحد بگذراند. چنانچه دانشجویی مایل (علاقمند) باشد که در دوره کارشناسی ارشد، ریسرچ (پژوهش) “هم” بکند یک درس شش واحدی هست به نام CEE299 که می تواند آن را گرفته و در قالب آن درس به یک دانشجوی دکترا یا یکی از اساتید کمکِ پژوهشی بدهد! ولی بازهم پایان نامه لازم نیست. (لینک دروس سازه استنفورد) 🔷 دکتر محمد فاضلی چند سال پیش بحثی را مطرح کرد تحت عنوان پادشاه لخت. در قالب آن بحث ایشان به این موضوع پرداخت که ما در دانشگاه با پایان نامه هایی مواجه هستیم که هم دانشجو می داند ایراد دارد، هم استاد می داند و هم کمیته داوران. ولی هیچ کس چیزی نمی گوید. در قالب آن بحث، ایشان به این موضوع اشاره کرد که نهاد دانشگاه در ایران تبدیل شده به قصه پادشاه لخت. همه می دانند که پایان نامه لباس ندارد ولی چیزی نمی گویند. (لینک) 🔷دانشجوی کارشناسی ارشد که «عجله» دارد به اشتغال و به زندگی اش برسد را مجبور می کنیم که پایان نامه بنویسد و اساسا کار «پژوهش» که یک کار «کیفی» است را می دهیم به کسی که «عجله» و شتابزدگی دارد! حاصلش می شود تقلب و کپی کاری. چرا این سوال مطرح نمی شود که چه دلیلی دارد دانشجوی ارشد را مجبور به پایان نامه نویسی می کنیم؟ چرا کاری می کنیم که حاصلش بشود پادشاه لخت؟ چرا وقتی دانشگاههای با کیفیت دنیا به این نتیجه رسیده اند که «انتظار» نگارش پایان نامه از دانشجوی کارشناسی ارشد انتظاری «زیاده» یا بیهوده است، ما انتظار داریم آن دانشجوی دانشگاه خرم آباد، یا آزاد تهران غرب «پایان نامه منجر به مقاله (!)» بدهد و تقلب هم نکند؟ و پادشاه هم لخت نشود. 🔷 سیستم آموزش عالی غرب مبتنی بر این است که پیش از مسئله «آموزش» باید واقعیتهای انسانی یک دانشجو را لحاظ کرد. وقتی تو کسی را تهِ کوچه بن بست گیر بیندازی، نباید انتظار رفتار متعارف/با کیفیت از او داشته باشی. چه معنی دارد که فلان استاد در دانشگاه تربیت مدرس پانزده دانشجوی کارشناسی ارشد داشته باشد(!) و قرار باشد بر نگارش پایان نامه همه آنها نظارت بکند(!) و همزمان رئیس سازمان نظام مهندسی هم باشد(!) ولی پروفسور Deierlein در دانشگاه استنفورد (با آنهمه امکانات) حداکثر چهار یا پنج دانشجوی دکترا داشته باشد؟! 🔷آقای پروفسور دیرلین در استنفورد تمام وقت هفته اش را «در دفتر کارش» در استنفورد می گذراند و نه اینکه بیشتر وقت هفته را برود و در سازمان نظام مهندسی بنشیند، یا اینکه برود و معاون فنی شرکت مهاب قدس و فرآب بشود. او با وجود اینکه تمام هفته را در دفتر کارش حضور دارد ولی بیش از چهار‌/پنج دانشجوی دکترا را هدایت نمی کند. چرا و چگونه انتظار داریم استادی که معاون وزیر یا عضو شورای شهر هم هست ده رساله کارشناسی ارشد را هدایت کند؟ 🔷 خلاصه بحث این است که ما از دانشجوی کارشناسی ارشد که «عجله» دارد به زندگی‌ و اشتغال برسد انتظار داریم که زیر نظر استادی که در چند شرکت و سازمان دولتی/خصوصی کار دوم، سوم و چهارم دارد، پایان نامه تولید کند. 🔷سه یا چهار دهه قبل که متوسطِ سطح علمی جوامع بشری «کارشناسی» (لیسانس) بود، انتظارِ «پایان نامه» از آن معدود افرادی که به دوره کارشناسی ارشد می رفتند «معقول» بود؛ ولی امروزه که مثل برگ درخت دانشجوی دکترا ریخته است، «پایان نامه» باید محصول کار چندساله یک دانشجوی دکترا باشد و نه یک دانشجوی کارشناسی ارشد. 🔷 نهاد دانشگاه در ایران پادشاه لخت است ولی جای این سوال باقی است که چرا تغییر ساختارها اینقدر کند است؟ 🌐t.me/solseghalam
هدایت شده از بهترآفرینی
📣📣📣 خطرناکترین اسلام، «اسلام ایرانی» است نه «اسلام آمریکایی» یا امثالهم محمود یزدانی ✅‌ دو تا از اصطلاحات بسیار دقیق و مهمی که مرحوم حضرت امام خمینی (ره) در اواخر عمر شریفشان، مکرر مطرح کردند، تعبیر «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب» بود.‌ بیشتر منظور ایشان این بود که مشابه هر چیز اصل یا original ، ممکن است موارد مشابه و تقلبی آن به وجود بیاید. و مثلا ایشان اسلام عافیت طلب که کاری به آنچه که در اطراف دور و نزدیک اتفاق می افتد، نداشته باشد، و در آن عنصر مجاهدت و تلاش نباشد یا کم رنگ باشد را بعنوان اسلام آمریکایی مطرح کردند. 🤔🤔 من چند وقتی است به برخی مناسک، سنت ها و نهادهای اسلامی خودمان توجهم جلب شده است و ارزیابی می کنم که چقدر این موارد با اسلام ناب همخوانی دارند. چیزی که متوجه شدم این است که ما در کنار اسلام ناب، و اسلام آمریکایی، بایستی از اصطلاح دیگری نیز رونمایی کنیم و آن، اصطلاح «اسلام ایرانی» است. 😳😳 اما نکته جالب توجه این است که اگر درباره این اصطلاح صحبت کنیم، خیلی حساسیت زیادی در ما ایجاد نمی شود. مثلا اگر بگویند اسلام ما آمریکایی است، خیلی از ماها موضع می گیریم یعنی چی که اسلام ما اسلام آمریکایی است؟ چرا تهمت می زنید؟ ولی اگر بگویند که اسلام ما، اسلام ایرانی است، خیلی از ماها میگوییم خب مشکلش چیه؟ تازه ممکن است بگویند: اینکه خیلی خوب است که اسلام با فرهنگ ایرانی عجین شده است. اما نکته خیلی غمناک اینجاست که وقتی اسلام، اسلام ناب نبود، دیگه فرقی نمی کند اون اسلام، آمریکایی باشد، ایرانی باشد، عراقی باشد، عربستانی باشد، اندونزیایی یا مالزیایی باشد، و امثالهم. 😔😔 و باز نکته غمناک تر این است که وقتی مناسک یا سنت یا پدیده ای، اسلامی ناب نباشد، بدکارکرد می شود و اون مفهوم را خراب می کند و حتی ممکن است تولید انزجار کند. 🔔🔔 اما خطرناک ترین اسلام برای هر فرهنگی، اسلام آمیخته شده با آن فرهنگ است، مثلا خطرناک ترین اسلام برای ما ایرانی ها، اسلام آمریکایی یا اسلام عربستانی نیست، بلکه اسلام ایرانی است. چون تفاوت سایر اسلام ها با اسلام ناب را می فهمیم، اما تفاوت اسلام ایرانی با اسلام ناب را نمی فهمیم، چون از روز اول با این مدل اسلام بزرگ شده ایم و فکر می کنیم، اسلام یعنی همان چیزی که تا به حال در جامعه ما بروز و ظهور یافته است. ( بماند که اسلام سایر بلاد را با اسلام ناب مقایسه نمی کنیم، بلکه با اسلام ایرانی مقایسه می کنیم، چون پیش فرضمان این است که اسلام ما، اسلام ناب است.) ⏪ حالا من یک مثال  دم دستی بزنم که مطلب واضح تر شود. وگرنه کلی مثال میتونم بزنم ولی جرات آن را ندارم، چون اگر بگویم رگ گردن خیلی ها بالا می زند و حوصله تحلیل و حتی طاقت شنیدن آن را ندارند. بگذریم. 🔷 یکی از مثال ها بحث ازدواج در میان ما ایرانی هاست. چند نشانه در ازدواج های ایرانی وجود دارد که خیلی ها را به اشتباه انداخته است که این ازدواج ها، ازدواج اسلامی است. این نشانه ها عبارتند از : خواندن خطبه عقد در اول ازدواج، تعبین مهریه، رعایت برخی حلال ها و حرام ها در ازدواج و نهایتا خواندن خطبه طلاق در هنگام طلاق. یعنی برخی تشریفات در ازدواج های ایرانی انجام می شود که خیلی هامون فکر می کنیم که ازدواج های ایرانی، ازدواج اسلامی است. 🔴 اما وقتی تمام ابعاد، مولفه ها و مناسک ازدواج را در اسلام در نظر بگیرید، تازه متوجه می شوید که ایرانی ها چه کلاه گشادی سر اسلام گذاشته اند و رسم و رسومات و خلق و خوهای خود را به اسم اسلام، دارند قالب می کنند. 🙈🙈 و اصولا یکی از مشکلات بالا بودن آمار طلاق و پایین بودن رضایت زناشویی در ایران، ناشی از همین مدل خاص ازدواج ایرانی است که کام صدها هزار مرد و زن ایرانی را تلخ کرده است. 👌 مثلا بحث مهریه را که ایرانی ها از اسلام گرفته اند، چنان تغییر داده اند که ضد آن چیزی شده که مدنظر اسلام بوده است. و خلاصه ازدواج و طلاق را ایرانی ها چنان پیچیده کرده اند و تغییر داده اند که پیامبر(ص) در خواب هم نمی دید ایرانی ها چنین بلایی سر  ازدواج و طلاق در بیاورند. و جنس خودشان را به اسم اسلام قالب کنند. ✅ @shokoofaee ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
هدایت شده از بهترآفرینی
ادامه متن از پیام قبلی 👆👆👆 ⏺ حرف در این زمینه زیاد است ولی اگر بخواهم بیشتر توضیح دهم، از منظر اسلام ناب، یکی از مسیرهای تسهیل ازدواج، تسهیل طلاق است. یعنی اسلام ناب، تعمد داشت که طلاق را تا می توانست تسهیل کند تا ازدواج ها آسان باشند. حالا شما بیا و حتی پیش علما، قضات و متخصصان حوزه ازدواج  بگو که آقا تا طلاق تسهیل نشود، ازدواج ها تسهیل نمی شود‌. اگر کلی بد وبیراه بهت نگویند، حداقلش این است که تو را یک آدم  لایعقل فرض می کنند. و اگر بگویی این تسهیل طلاق، نظر اسلام است نه نظر شخصی ، باز کلی به اسلام شناسی ات می خندند. چون با فهم اون ها از اسلام ایرانی مطابقت ندارد. زیرا شاخص درستی یک چیزی در ذهن اونها، اسلام ایرانی است نه اسلام ناب پ.ن 1⃣ : جهت اینکه ذهن ها را درباره ازدواج فقط مغشوش نکرده باشم، کتابی تدوین کرده ام تحت عنوان :  «از قانون بد به قانون خوب  (بررسی و نقد برخی قوانین بد در مهریه و طلاق؛ و پیشنهاد دو قانون بهتر)» اگر ان شاءالله مجوز چاپ دهند و ایراد وارد نکنند که این فهم شما از ازدواج در اسلام با اسلام رایج در جامعه جور در نمی آید ، مفصل در این کتاب درباره بلایی که ایرانی ها و فرهنگ ایرانی بر سر مهریه و طلاق و همچنین به طور کلی بر سر ازدواج در آورده اند، صحبت کرده و شواهد آورده ام. پ.ن 2⃣ : نقد فرهنگ ایرانی هیچگاه به معنای تخطئه فرهنگ ایرانی نیست. بالاخره ما غیر از ملت  فهمیم، آگاه، مجاهد و همیشه در صحنه، شاید ایرادهای بزرگی هم داشته باشیم که اگر حب و بغض ها بگذارند، بیان آنها باعث رشد ما خواهد شد. پ.ن 3⃣ : مفهوم فرهنگ، مفهوم وسیع تری از دین است. و عناصر بسیار متعددی دارد که برخی از آنها مثبت، برخی خنثی و برخی منفی است. اینکه از ازدواج ایرانی می گوییم، تماما به معنای این نیست که هیچ عنصر مثبتی در ازدواج ایرانی وجود ندارد. آنچه که می خواستیم بیان کنیم این است که چیزی که مربوط به فرهنگ خودمان است و ربطی به اسلام ندارد را به اسم اسلام قالب نکنیم. که یک عده ای به حق یا به ناحق بعدا بگویند اگر اسلام این است که شما می گویید، باشد مال خودتان پ.ن 4⃣ : به دلیل متکثر بودن عناصر فرهنگ و  دین، فرهنگ و دین الزاما دو موضوع مانعه الجمع نیستند، بلکه می توانند مانند نسب اربعه عمل کنند. یعنی برخی جاها مطابقت کامل، برخی جاها متمایز و یا متضاد، برخی جاها همپوشانی از نوع عموم و خصوص مطلق و یا من وجه داشته باشند. ✍ محمود یزدانی @shokoofaee
✅ «اراده» در معنای گسترده آن کارکرد «قلب» است، «اختیار» در معنای دقیق آن کارکرد «عقل» است، و هر دو زیرمجموعه «قلب» است. محمود یزدانی ⏪ در ادبیات روزمره، اراده و اختیار مترادف، با هم، و به جای هم بکار می روند. اما در اصل، این دو واژه با هم تفاوت های ظریفی دارند. اول اینکه بایستی بدانیم این دو واژه صحبت از دو کنش یا دو ظرفیت کنش در روان انسان می کنند. و طبعا وقتی صحبت از هر کنشی یا ظرفیت کنشی در انسان شود، بایستی منشأ کنش مشخص شود. یعنی مشخص شود کدام بعد وجودی انسان توان آن کنش را دارد. 👌 در ادبیات دینی که بنظرم بسیار دقیقتر از ادبیات رایج روانشناختی است(حداقل در مباحث نظریه‌های شخصیت) از دو سازه وجودی نام برده شده که روانشناسی امروز هنوز به ابعاد و ظرائف آن پی نبرده است و آن دو، یکی «قلب» است و دیگری «عقل» است. 🔷 هر دو این سازه ها کارکردهای فراوانی دارند، اما شاید بتوان گفت که اراده مهمترین کارکرد قلب، و اختیار مهمترین کارکرد عقل است. اراده در معنای گسترده، به معنای هر نوع میل، خواستن و مرادی است که قلب در پی آن است و  مراد قلب شده است و یا قلب، مرید آن شده است. اصولا مریدشدن و دل بستن یا دلبستگی کار قلب است و هر انسانی که قلب دارد، مرید است. و مریدبودن مساوی انسان بودن است‌. اراده یعنی اینکه من مرادی پیدا کرده ام که مرید آن شده ام و در پی آن هستم. بنابراین اراده، همیشه معطوف به یک امری یا به یک مرادی است. و کار قلب، یکسره اراده کردن یا مرید شدن است. و شناخت قلب، یعنی شناخت مرادهای قلب. و قلب شناسی یعنی مرادشناسی. چون قلب، مرید است و کار مرید، مرادگری است. 🙈🙈 اما این مریدبازی های قلب برای روان انسان - اگر تحت ضابطه قرار نگیرد - بسیار مضر است. چون ذهن همچنانکه نمی تواند فکر نکند، قلب هم نمی تواند اراده نکند ( البته همینجا یک بحث جالب و چالشی پیش می آید که فکر کردن کار قلب است یا کار ذهن  که بماند برای بعد ) و اراده کردن یا به اصطلاح مریدبازی و مرادخواهی کار ذاتی قلب است، و قلب بدون اراده یا مراد معنایی ندارد. 💔❤️‍🔥 جهت اینکه این اراده یا مریدبازی های بی حساب و کتاب قلب، کار دست انسان ندهد، انسان علاوه بر «اراده»، به یک نیروی دیگری نیز مجهز شده است تحت عنوان «اختیار». اختیار در معنای دقیق آن، یعنی توان تشخیص و گزینش اراده یا مراد بهتر از میان حداقل دو مراد یا دو اراده یا دو خواسته. ⬅️ کلمه اختیار از ریشه «خیر» به معنای بهتر و بهترین است. وقتی می گوییم انسان اراده دارد، یعنی می تواند هر خواسته و مرادی داشته باشد. و وقتی می گوییم انسان اختیار دارد، یعنی اینکه می تواند از میان خواسته ها یا مرادهایش، بهترین ها را شناسایی و انتخاب کند.  با این توضیح، اراده با اختیار تفاوت دارد. و اراده ناظر به هر نوع خواستن است، و اختیار ناظر به خواستن های برتر و بهتر است. اما آن سازه وجودی که توان تشخیص، مقایسه و ارزیابی دو اراده یا دو مراد را دارد، عقل است که با توان خیرشناسی خود، می تواند مرادهای خیر را از مرادهای شر تشخیص دهد، و یا می تواند از میان دو مراد خیر یا دو مراد شر، بگوید کدامیک بهتر است یا کدامیک شرتر است. 🔴 بنابراین اگر کار قلب، مریدبازی و مرادخواهی است، کار عقل مرادشناسی است. و اگر اراده کار قلب است، اختیار کار عقل است. 🔔🔔 اما یک حرف تازه دیگری هم هست و آن اینکه، هم اراده و هم اختیار، کار قلب است. اینجا ممکن است یک تناقضی این حرف ما با حرف قبلی که اختیار را کار عقل دانستیم مشاهده شود. ◀️ برای رفع این تناقض لازم است نسبت بین قلب و عقل را بدانیم. بر حسب شناختی که من از تعابیر قرآنی و روایی پیدا کرده ام، قلب و عقل دو سازه مجزا از هم در دو سرزمین مجزا از هم نیستند، بلکه عقل به نوعی در ذیل چتر قلب قرار دارد. به بیان دیگر عقل در سرزمین و ملک قلب قرار دارد. و به نوعی، عقل شهروند سرزمین قلب است. این شهروند بودن عقل در سرزمین قلب، و حکمرانی قلب در سرزمین خودش ( که عقل هم در آن سرزمین قرار گرفته است ) باعث شده که «حرف درست و دقیق» را عقل بزند، اما «حرف آخر» را قلب بزند. بنابراین خیلی وقت ها مشاهده می کنیم که عقل مان یک چیزی می گوید، ولی قلب مان چیز دیگری می گوید. این تعارض همان چیزی است که با شهروند بودن عقل و پادشاه بودن قلب قابل تبیین است. ✅ @islamic_psycho ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
🔔🔔🔔 ذهنیت ایرانی حتی در طیف متخصصان، غالبا سباسی است تا علمی ⬅️ اخیرا انتخابات سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور برگزار شد و من شاهد جنب و جوش برخی  همکاران در این زمینه بودم و یک هویی کلی گروه و کانال تشکیل شد و اطلاع رسانی و گفتگو در این زمینه صورت گرفت. 🔷 شاید بگویید خب اینکه خیلی طبیعی است. اما به نظرم خیلی هم طبیعی نیست. چرا خیلی طبیعی نیست ؟ 🔴 از اینرو خیلی طبیعی نیست که اگر شما یک گروه علمی در زمینه  مباحث علمی روانشناسی تشکیل دهید که صرفا مباحث علمی صورت بگیرد، بر اساس تجارب من ، گفتگویی شکل نمی گیرد. و این خیلی خیلی بد است. چون غالبا حوصله گفتگوهای علمی را ندارند و از طرف دیگر گفتگوکردن را هم خیلی بلد نیستیم. 🙈🙈 یعنی اینکه حتی متخصصان ما حوصله بحث های انتخاباتی را دارند، اما حوصله بحث های علمی مختص رشته خودشان را ندارند. و از آن مهمتر حوصله کارهای علمی به صورت تیمی را هم ندارند. مثلا در همین اثنای انتخابات، افراد مختلفی با هم ائتلاف تشکیل داده بودند، اما خیلی کم پیش می آید که همین افراد با هم تیم علمی تشکیل دهند و کار علمی انجام دهند. ❗️❗️خلاصه ذهن ها بیشتر درگیر قدرت است. و جالب اینکه همین سازمان نظام روانشناسی و مشاوره سالها درگیر قدرت بود و چندان درگیر مباحث علمی نبود. 👌 البته نفس اینکه در این زمینه ها جنب و جوشی صورت می گیرد اشکالی ندارد، بلکه اشکال اینجاست که این جنب و جوش در حیطه های اصلی کم رمق و بی رمق است‌. بگذریم. ✅ میخواستم بگویم اسلام با تاکید خیلی زیادی که بر طلب علم از گهواره تا گور داشته، و آن را یک فریضه برای مسلمانان دانسته است، خواسته ذهنیت مسلمانان بیشتر ذهنیت علمی بشود نه ذهنیت های دیگر، خواسته که ائتلاف ها حول و حوش علم صورت بگیرد . اما گویا اینچنین نشده است. 😳😳 ممکن است بگویید من خیلی بدبین هستم.  و قضاوت درستی نمی کنم. ممکن است اینطور باشد ولی یک راهکاری معرفی می کنم که می توان از طریق آن راهکار فهمید آیا ذهنیت ها علمی است یا شبه علمی است یا سیاسی. ⏪ راهکار این است که حالا که انتخابات تمام شده، در همان گروه هایی که برای انتخابات شکل گرفته و عملا کارکرد چندانی از این به بعد ندارند، چه اتفاقی برای این گروه ها می افتد. ؟ آیا تبدیل به گروه های تبلیغاتی می شود که هر کس یک پیام تبلیغاتی از فلان کارگاه و فلان مرکز می گذارد یا تبدیل به یک گروه شبه علمی می شود که افراد مختلفی در آن پست های متعدد را از کانال ها و گروه های دیگر فوروارد  می کنند یا اینکه بر اساس یک نظم و قاعده ای یکسری مباحث علمی مرتبط به حوزه روانشناسی و مشاوره مطرح می شود. 👈 قضاوت را می سپاریم به روزهای آینده پ.ن ۱ : ممکن است کسی بگوید با توجه به میزان مشارکت در انتخابات ، ذهنیت ها همان سیاسی هم که ادعا می شود، نیست.، بلکه ذهنیت ها بیشتر از نوع ناامیدی است تا چیز دیگر. این نکته هم نکته قابل تاملی است که تحلیل آن با خود شما ✍ محمود یزدانی@islamic_psycho
🟢 از «ناخود»شناسی تا «خود»شناسی : آیا دوره های رایج «خودآگاهی» یا آزمون های «شخصیت» باعث «خود»شناسی ما می شوند. ؟محمود یزدانی 🟥 روان ما حداقل از چهار بخش تشکیل شده : ۱- «من»  ۲- «خود» و ۳- «ضدخود» ۴- «ناخود» سه بخش «من»، «خود» و «ضدخود» روان زاد هستند و ما با این سه بخش به دنیا می آییم، اما به مرور بخش «ناخود»  هم در ما شکل می گیرد. ناخود شامل اموری همچون «شخصیت»، «هویت» و ... هست. «من»، «خود» و «ضدخود» اموری حقیقی هستند، اما «ناخود» امری محیط زاد و برساختی است. «خود» و «ضدخود» دارای محتوا ولی «من» فاقد محتواست. «من» محتوای خود را بعدا می سازد. بنابراین «من» به لحاظ اصل وجودی، امری روان زاد، ولی به لحاظ محتوایی، امری محیط زاد است. 🟣 «من» برای زندگی در این دنیا نیاز به «شخصیت» دارد و این «شخصیت» را می تواند از منابع درونی یا بیرونی بسازد. «شخصیت» یک امری ضروری برای روان ما و وجود ماست و تسهیل شدن زندگی به واسطه «شخصیت» و همچنین «هویت» امکان پذیر می باشد. 🟩 «خود»، بخش فطری وجود ماست که شامل تمام گرایش های نیک محور است. «خود»، خداگرا، خداسو و نیک گراست. «خود» فرشته درون ماست. «خود» در لسان آیات و روایات با تعابیری همچون عقل، فطرت، رسول درونی، فرشته درونی و ...آمده است. ⬛️ «ضدخود» نقطه مقابل «خود» است. هویت آن ضدیت و مانعیت و مخالفت با هر آنچه که «خود» می خواهد هست، یعنی مخالفت با خوبی ها، نیکی ها و گرایش های متعالی . «ضدخود»، نیک گریز ، خداگریز و شهوت گراست. «ضدخود» حیوان درنده درون ماست. «ضدخود» بخش تاریک و مخوف وجود ماست‌. تمام شر و پلیدی که از ما صادر می شود از بخش «ضدخود» ماست‌. در لسان آیات و روایات این بخش «ضدخود»، به تعابیری همچون جهل، نفس اماره، هوای نفس و ... معرفی شده است. 🟤 «خود» و «ضدخود» هر دو از جنس گرایش هستند. «من»، بخش مختار و آزاد وجود ماست که می تواند اراده کند و اختیار کند که به کدام سو برود‌‌ . علاوه بر آن، «من» بخش سازنده وجود ما نیز هست. و یکی از سازه هایی که «من» می سازد، «شخصیت» است. 🔶 «شخصیت» نه «خود» است و نه «ضدخود»، ولی می تواند تحت تاثیر هر دو قرار بگیرد و عناصری از هر دو داشته باشد. بنابراین «شخصیت»، «ناخود» است‌. «من»، «شخصیت» را برای مدیریت می سازد. مانند مالک یک شرکت یا رییس هیئت مدیره یک شرکت که برای شرکت مدیرعامل انتخاب می کند. «شخصیت» برای روان ما مانند رییس برای یک سازمان یا دولت برای یک کشور و یا سیستم عامل برای کامپیوتر است. «شخصیت» یک رییس است که وقتی توسط «من» انتخاب شد، ریاست کل وجود را بر عهده می گیرد. ماهیت «شخصیت»، ریاست گری است. 🟨 این تبیین از نسبت بین «من» و «شخصیت» چند آورده دارد‌. اولین آورده این است که این رییس، منصوب «من» ماست، یعنی توسط «من»، منصوب شده است. با این دیدگاه،«من» برتر از «شخصیت» و رییس «شخصیت» است. و هیچگاه «شخصیت،  حاکم بر «من» نیست، بلکه «من» از توان «شخصیت» بهره‌برداری می کند اما اشکال جایی بوجود می آید که «من» یادش می رود که این «شخصیت»، همان مدیرعاملی بوده که خودش آن را پرورش داده و مالک ما نیست‌ . «شخصیت» به واسطه هویت ریاست مآبی آن دوست دارد بر همه چیز سیطره داشته باشد‌ ، اول از همه بر «من» و سپس بر «خود» و «ضدخود». ولی اگر باور داشته باشیم که «شخصیت» یک امر اعتباری است، می توانیم آن را متحول کنیم. «شخصیت» یک وجود تاریخمند اما بی ریشه است. یعنی با ما به دنیا نیامده، بلکه بعدا شکل گرفته است‌. «شخصیت» رییس هست، ولی مالک نیست. مالک اصلی «من» است. ⏺ حال با این توضیحات، آزمونهای «شخصیت» چه چیزی را می سنجند ؟ آزمون های «شخصیت»، نه از «خود» خبر می دهند، نه از «ضدخود» و نه از «من»، بلکه از «ناخود» می گویند. از یک سازه برساختی حکایت می کنند که توسط «من» و در اثر نیاز «من»،  در اثر تعامل با محیط ساخته شده و ما خودمان آن را حاکم کرده و مدیرعاملی اش را «من» امضاء کرده است و امری کاملا غیراصیل و برساختی است. و اعتبار شخصیت به اعتباردهی «من» است. بنابراین «شخصیت»شناسی نه «خود»شناسی است، نه «ضدخود»شناسی است و نه «من»شناسی است. و اینکه کسی فکر کند با آزمون های «شخصیت» کل وجودش را شناخته یک توهمی بیش نیست. 🔄 پشت هر «شخصیت» یک «خود» فرشته خو که پر از گرایش های متعالی و یک «ضدخود» درنده خو و شیطان صفت که پر از گرایش های پست، و یک «من» مختار که پر از قدرت و اراده است، حضور دارند. ✅ @islamic_psycho ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
هدایت شده از بهترآفرینی
📣📣📣 رسالت پیامبر(ص) این بود که خواندنی های ما را تغییر دهد. ✅ تغییر بنیادین در انسان ها - هم در سطح خرد و هم در سطح کلان - از تغییر در خواندن های انسان ها صورت میگیرد. تا ما چیزی را اول نخوانیم، نخواهیم توانست از آن چیزی بگوییم. بنابراین خواندن قبل از گفتن است. اول خواندن، بعد گفتن. و گفتنی های ما همه ناشی از خواندنی های ماست. ⬅️ در اینجا منظور از خواندن، کتاب خواندن نیست، بلکه همه چیزهایی را که توجه می کنیم و برایشان وقت می گذاریم، جزو خواندنی ها ما هستند. بنابراین دیدنی ها و شنیدنی های همراه با توجه و تمرکز ما نیز جزو خواندنی های ما هستند. مثلا وقتی شما از کنار خیابان رد می شوید و می بینید دو تا ماشین با هم تصادف کردند، وقتی بایستید و با دقت توجه کنید و برای آن وقت صرف کنید، یعنی دارید صحنه تصادف را میخوانید. و چون آن صحنه تصادف را خوانده اید، می آیید خانه و آن را برای دیگران میگویید‌. ❗️بنابراین خواندن صرفا به معنی خواندن صفحه کتاب نیست، بلکه هر صحنه ای، یک صفحه از کتاب است‌. صفحه تلویزیون هم یک صفحه خواندن است، و شما وقتی همراه با توجه، بازی دو تیم را تماشا می کنید، یعنی دارید صفحه صحنه بازی دو تیم را میخوانید. و چون اول خوانده اید، حالا می توانید و بیایید برای دیگران تعریف کنید. و یا وقتی شما از صبح تا بعدازظهر در محل کار بوده اید، یعنی در صفحه صحنه کار بوده اید و کلی صفحه خوانده اید. بنابراین وقتی از شما می پرسند خب چه خبر؟ شما می توانید تمام آنچه را که از صبح دیده اید و انجام داده اید - که همه اش می شود خواندنی های شما در طول آن روز - برای دیگران تعریف کنید 🔔 تمام کار رسانه ها، تغییر در خواندنی های مخاطبان شان است. اگر صحنه یا صفحه خواندنی های مخاطبان را عوض کنیم، یعنی مخاطبان را عوض کرده ایم. بنابراین رفتار آدم ها بر اساس خواندنی های آنها قابل پیش بینی است. ✅ با این تبیین، هر رفتاری، نوعی گفتن است. بنابراین کل کنش ها و واکنش های انسان ها در دو مقوله خواندن و گفتن قابل طبقه‌بندی است. گفتن ها (یعنی همه بروندادها) که ناشی از خواندن ها (یعنی درون دادها) است 🔷کار ما از صبح تا شب، تماما خواندن و گفتن است. تماما قرائت و قول است. انسان ها همه اول قاری هستند، بعد قائل هستند. ❇️ بنابراین هویت انسان، از خواندن هایش شکل می گیرد. ما همانی می شویم که می خوانیم. ما همانی هستیم که خوانده ایم‌. ما همانی می شویم که خواهیم خواند. انسان ذاتا خواننده است. و هویتش به متنی که می خواند برمی گردد‌. و تفاوت ما انسان ها به تفاوت در خواندن های مان برمیگردد. به تفاوت در متن هایمان برمیگردد. 😣😣 مثلا فرض کنید ما از دست یکنفر عصبانی شده ایم‌. عصبانیت ما قول ماست‌ نه قرائت ما. عصبانیت ما گفتن ماست نه خواندن ماست‌. و حالا چرا اینکه عصبانی شده ایم، برمی گردد که چه چیزی را در کتاب وجود طرف خوانده ایم که باعث عصبانیت ما شده است. بنابراین عصبانیت ما ناشی از نوع خواندن ما از صحنه پیش روی ماست. ما بر چیزی تمرکز کرده ایم و داریم می خوانیم که لحظه به لحظه ما را دارد عصبانی می کند. 🙂 حال اگر بخواهیم عصبانی نشویم و یا عصبانیت مان تغییر کند، بایستی خواندن مان را عوض کنیم. و تا خواندن ما عوض نشود ، امکان ندارد گفتن ما - که همان عصبانیت ماست - تغییر کند ❗️بنابراین هر وقت خواستیم رفتاری را در خودمان تغییر دهیم، ابتدا از خودمان بپرسیم که من چی را دارم میخونم که اینجوری دارم رفتار می کنم. 🌙 حال با این تبیین که هویت انسان ها شکل گرفته از خواندنی هایشان است، خداوند پیامبرش(ص) را مبعوث کرد که برود و خواندنی های انسان ها را عوض کند. فلذا کتابی برای انسان فرستاد که اسمش را گذاشت قرآن : یعنی «خواندنی» منظور خداوند از این نامگذاری این بود که خواندنی ترین چیز دنیا، همین قرآن است. و از هر خواندنی، خواندنی تر است. 📖 خداوند می دانست که تا خواندنی های بشر عوض نشود، بشر عوض نمی شود.  فلذا اولین اقدام پیامبر(ص) تغییر در خواندنی ها بود. 🟢بگذریم کلام طولانی شد. همه این ها را گفتیم که بگوییم بعثت بیرونی پیامبر(ص) با تغییر در خواندنی ها شروع شد. اما بعثت درونی ما نیز زمانی است که خواندنی های ما عوض شود. ❗️تا زمانی که متن های ما عوض نشود، و تا زمانی که همان متن ها و خواندنی های دیروزمان را بخوانیم، همانی هستیم که بودیم. والسلام 😔😔وَ قَال‌َ الرَّسُول‌ُ يَا رَب‌ِّ إِن‌َّ قَوْمِي‌ اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآن‌َ مَهْجُورَاً (فرقان:30) پیامبر(ص) خواهد گفت که خدایا این قوم من، این خواندنی ترین خواندنی ها را کنار گذاشتند و باز رفتند سراغ همان خواندنی های قبلی شان. و گفتند خواندنی های خودمان ، از آنچه که خداوند و  پیامبرش برای ما آورده است، خواندنی تر است. ✍ محمود یزدانی @behtarafariny
📣📣📣 منتشر شد خواسته سوم خداوند نویسنده : محمود یزدانی اگر خداوند پنج خواسته مهم از ما انسان ها داشته باشد، فکر می کنید چه خواسته هایی از ما داشته باشد ؟ کتاب «خواسته سوم خداوند»، درباره سومین خواسته خداوند بحث می کند که تا به حال ممکن است به گوش تان هم نخورده باشد. خواسته ای عجیب، جالب و باورنکردنی که اگر از میان تمام خواسته های خداوند، فقط به همین خواسته عمل می شد، وضع فردی و اجتماعی ما خیلی متفاوت بود و ما با جامعه‌ای بسیار متفاوت و متعالی تر روبرو بودیم 📞 شماره تماس جهت تهیه کتاب از انتشارات کتاب شفاء  👇👇 051-32220143-4 ✅ @behtarafariny@islamic_psycho
📣📣📣 منتشر شد از قانون بد به قانون خوب نویسنده : محمود یزدانی در این کتاب دو ایده بدیع، جالب، و جنجال برانگیز درباره قوانین و رویه های قضایی پیرامون مهریه و طلاق مطرح شده است که برگرفته از آیات، روایات، و سنت پیامبر(ص)  می باشد. در این کتاب از قوانین بسیار نامناسبی که در حوزه مهریه و طلاق بیان شده، سخن به میان آمده و نتیجه گیری شده است که وجود این قوانین باعث سخت شدن ازدواج در کشور شده است که بر خلاف آن چیزی است که مدنظر اسلام بوده است‌. شاید بگویید چه ایده هایی ؟ یکی از ایده های جنجال برانگیز این است که اگر بخواهیم ازدواج را تسهیل کنیم، هیچ گریزی نداریم که طلاق را تا می توانیم تسهیل کنیم، یعنی دقیقا همان کاری که مدنظر اسلام بوده، و اسلام تا می توانسته طلاق را تسهیل کرده، ولی قانونگذاران کوته نگر ما تا توانسته اند، طلاق را سخت کرده اند... درباره مهریه هم یک ایده ی جالبی برگرفته از سنت نبوی مطرح شده است که اگر به آن عمل شود، تا ۹۹٪ معضل مهریه برای همیشه در جامعه حل و فصل می شود. 📞 شماره تماس جهت تهیه کتاب از انتشارات کتاب شفاء  👇👇 051-32220143-4 ✅ @behtarafariny@islamic_psycho
📣📣📣 منتشر شد از تبلیغ کم اثر تا تبلیغ پرثمر نویسنده : محمود یزدانی اگر میخواهید بدانید پیامبر(ص) دین را چگونه تبلیغ می کرد، خواندن این کتاب را به شما توصیه می کنیم. این کتاب متفاوت ترین و کاربردی ترین کتاب در زمینه تبلیغ دین است که تا به حال منتشر شده است. در این کتاب خواهید فهمید که پیامبر(ص) برای تبلیغ دین حداقل ۱۰ کار انجام می داد که امروزه متاسفانه از آن ۱۰ کار، ۹ تای آن انجام نمی شود، و فقط یک کار انجام می شود، آنهم متفاوت با سبک پیامبر(ص) خلاصه اینکه چیزی به اسم سبک تبلیغی پیامبر(ص) در جامعه ما وجود ندارد، و به همین خاطر جامعه ما پر از مشکلات متعدد فرهنگی، اجتماعی و ... شده است. با این اتفاقات دوساله اخیر در کشور، جای خالی تبلیغ دین به سبک پیامبر(ص) بیش از پیش احساس می شود که می تواند مشکل گشای سریع معضلات اجتماعی و فرهنگی جامعه ما باشد 📞 شماره تماس جهت تهیه کتاب از انتشارات کتاب شفاء  👇👇 051-32220143-4 ✅ @behtarafariny@islamic_psycho
🤲 آلفرد آدلر و دعاهای روزانه ماه رمضان ✅ آلفرد آدلر (۱۸۷۰-۱۹۳۷) یکی از بزرگترین روانشناسان قرن بیستم است که صاحب مکتب خاص روان درمانی تحت عنوان روان درمانی «فردنگر» است. وی یکی از انسانی ترین نگاه ها را به بشریت دارد و همچنین یکی از زمینه سازان جنبش انسان گرایی در روانشناسی است. ⏪ نظریه شخصیت و نظریه روان درمانی آدلر بر اساس چند مفهوم بنیادین بنا شده است که یکی از آنها «علاقه اجتماعی» است. منظور آدلر از «علاقه اجتماعی» نوعی «احساس وحدت» با کل بشریت است. فردی که علاقه اجتماعی دارد، برای برتری خودش تلاش نمی کند، بلکه برای کمال تمام انسانها تلاش می کند که این امر به صورت همکاری با دیگران برای پیشرفت جامعه به جای نفع شخصی آشکار می شود. 🔔 اما نکته بسیار مهمی که آدلر درباره علاقه اجتماعی بیان می کند این است که از نظر آدلر، علاقه اجتماعی شاخص سلامت روان است. یعنی فرد سالم به لحاظ روانشناختی کسی است که علاقه اجتماعی دارد و فردی که علاقه اجتماعی اش تضعیف شود و یا از دست برود، از نظر آدلر بیمار است. 🟢 مفهوم علاقه اجتماعی دارای سه مولفه است : ۱- مولفه شناختی : که شامل مشغولیت ذهنی فرد برای بهزیستی و رفاه دیگران است. ۲- مولفه احساسی : که شامل همدلی می شود. ۳- مولفه رفتاری : که شامل تعامل گسترده با دیگران و تلاش برای بهزیستی و رفاه دیگران و اجتماع است. 🔶 از نظر آدلر، فرد سالم به لحاظ روانشناختی فردی است که رفاه اجتماعی را خیلی ارج می نهد و در صدد کاهش رنج دیگران است. 🤔🤔 با توجه به این مفهوم بنیادین در نظریه آدلر، بسیار محتمل بود که اگر آدلر با اسلام آشنا می بود، عاشق بخش اجتماعی اسلام می شد. مثلا عاشق مباحثی همچون الفت و اخوت، احسان و انفاق، انصاف، مواسات، مسرور کردن دیگران، خوش اخلاقی و ... می شد. شاید اگر آدلر با ادعیه ماه رمضان آشنا بود و کسی از او می پرسید که چکار کنم که علاقه اجتماعی من رشد و پرورش یاید، دعای زیر را حتما و حتما برای رشد علاقه اجتماعی توصیه می کرد: 🤲 اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اَللَّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ، اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جائعٍ، اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ، اَللّهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدینٍ، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ، اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ، اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ، اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ، اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ، اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ، اَللّهُمَّ غَیرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ، اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّینَ، وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ ✍ محمود یزدانی@islamic_psycho
هدایت شده از بهترآفرینی
📣📣📣 روح و روان خود را با دعای جوشن کبیر ، ضد ضربه کنید . !  دعای جوشن کبیر ، زرهی پولادین برای روان انسان است‌ . ! [ توضیح: جوشن  کلمه ای عربی و به معنای " زره "  است. و به اصطلاح زره ای است که سینه رزمنده را می پوشاند.] ✅ در روایات آمده است که  در یکی‌ از جنگ ها  که‌ پیامبر (ص) زرهی‌ سنگین‌ پوشیده‌ بودند و آن‌ زره‌، بدن ایشان‌ را اذیت‌ می‌کرد، جبرئیل‌ (ع)  نازل‌ شد و ضمن‌ اعلام‌ سلام‌ خدا بر ایشان ، دعای جوشن کبیر را برای پیامبر هدیه آورد و خواندن‌ این‌ دعا را به‌ جای‌ پوشیدن‌ آن‌ زره‌ به‌ پیامبر توصیه‌ کرد و گفت‌ که‌ این‌ دعا امان‌ پیامبر و امت‌ اوست‌. ⏪ زره را وقتی جنگی در پیش باشد ، انسان برای حفاظت خود در برابر دشمن می پوشد. بنابراین کارکرد زره ، حفاظت گری است. ⬅️ ساخت زره ، تدبیر انسان بود برای محافظت از خود در جنگ ها . و به تبع پیشرفت انسان ، زره ها و محافظ های جدیدتری ساخته شد. زره ، کارکرد حفاظت از جسم را بر عهده دارد . 🤔🤔 اما برای حفاظت روح و روان چه فکری بایستی کرد ؟ زره روح و روان چیست ؟ چه کنیم که در بحبوحه مشکلات زندگی ، زره پوش شویم تا  آسیب ناپذیر گردیم ؟ 👈 دعای جوشن کبیر ، پاسخی است برای این آسیب پذیری همیشگی بشر . دعای جوشن کبیر ، زره روح و روان است . ⏮ یکبار هم که شده ، دعای جوشن را نه برای ثواب و نه برای اعمال وارد شده در شب قدر، بلکه برای رمزگشایی و فهم دقیق این دعا بخوانید . برای فهم نقطه و یا نقاط تمرکزی این دعا بخوانید ، برای فهم قدر مشترک یا تمرکز مشترک فرازهای دعا بخوانید . 👀 من به تازگی و برای اولین بار ،  این دعا را با نگاه کنجکاوی و کارآگاهی خواندم ‌. مبهوت شدم و  به حیرت افتادم. مفتون و مسحور این دعا شدم. ❤️ خلاصه این دعا این می شود که می خواهد  انسان را از دل سختی ها ، مشکلات ، محرومیت ها ، اشتباهات ، ناامیدی ها و ... به یکباره بیندازد در آغوش امن و پرمهر و محبت الهی .‌ ◀️ اصلا مشکل یا وضعیتی  نیست که انسان با آن دست به گریبان شده باشد و در این دعا به آن اشاره نشده باشد ، و در همان حال امید و قوت قلب  را با هزار وجه به انسان تزریق نکند. دعای جوشن را بخوانید تا سبکبال شوید ، بخوانید تا پرانرژی شوید ، و بخوانید تا .... 🔶 این بار این دعا را بدون اینکه دغدغه کسب ثواب داشته باشید، بخوانید . حتی  دغدغه به پایان رساندن آن را هم نداشته باشید ، و حتی لازم نیست جمله " سبحانک یا لا اله الا انت ، الغوث الغوث ... " انتهای هر فراز دعا را بخوانید  و مهمتر اینکه حتی به دنبال این هم نباشید که حتما شب قدر آن را بخوانید. هر وقت فرصت داشتید آن را بخوانید. فقط با حضور قلب بخوانید.! 🔔 هر وقت در زندگی کم آوردید و انرژی تان کم شد ، حتما و حتما سری به دعای جوشن بزنید. و هر وقت خواستید کار مهمی را شروع کنید و خواستید پرانرژی شوید ، حتما و حتما سری به دعای جوشن بزنید.  و خلاصه هر وقت خواستید حسابی شارژر شوید حتما و حتما سری به دعای جوشن کبیر بزنید.  👈 و یک نکته مهم و کاربردی :  در اوقاتی که کم انرژی شدید ، متناسب با حال و روحیه تان ، هر چه که از این دعا به یادتان مانده است ،  و یا به ذهن و  زبان تان جاری می شود ( بدون اینکه مقید باشید که طبق متن پیش بروید ) با خودتان زمزمه کنید‌ . تاثیرش را حتما خواهید دید.! ⬅️ آن وقت خواهید فهمید که این زره روح و روان ، چقدر کارآیی فوق العاده ای دارد. والسلام محمود یزدانی 🌷 لطفا به اشتراک بگذارید ، شاید به کار خسته دلی آید@behtarafariny
هدایت شده از بهترآفرینی
📣📣📣 در شب قدر، دسته و گروه خود را برترین گروه انتخاب کنیم و به خداوند اعلام کنیم و اصرار کنیم و التماس کنیم که ما را در همان برترین گروه قرار دهد. و هم قول تلاش دهیم و هم از او استعانت کنیم که شایستگی ها و الزامات برترین گروه شدن را به لطف خودش ارزانی ما دارد. ان شاءالله محمود یزدانی ✅ از مرحوم آیت‌الله فاطمی نیا کلیپ سخنرانی کوتاهی درباره اعمال شب های قدر وجود دارد که ایشان توصیه موکد میکنند که در این سه شب، حتما یکبار سوره واقعه، یک بار سوره توحید و سپس هفت مرتبه یا الله گفته شود. ایشان در توضیح این دستورالعمل می فرمایند سری در این عمل است که نمی توانم بگویم ولی انجام دهید. 🤔🤔 خود من هم نمی دانم چه سری در این اعمال است ولی یک برداشت اولیه ای از خواندن سوره واقعه پیدا کردم که حیفم آمد آن را به اشتراک نگذارم. ⏪ اما قبلش لازم است یک مقدمه کوتاهی عرض کنم. شب قدر را شب تقدیرات گفته اند. یعنی اندازه هر چیزی به لحاظ کمی و کیفی مشخص میشود. بنظر میرسد رویکرد خداوند در شب قدر، در خیلی موارد، مشارکتی باشد. چون اگر مشارکتی نبود، اعمال شب قدر و همچنین دعاکردن در شب قدر موضوعیت نداشت. 🤝 مشارکتی یعنی اینکه خداوند بر اساس گذشته ما، خلق و خوی ما، حال و احوال ما، و اتفاقات قطعی و احتمالی که در سال آتی می افتد، یک تقدیراتی می کند که فی المثل در سال آینده شما مجموعا ۴۸ بار مسجد می روید ( مثلا در سال قبل شما ۴۳ بار مسجد رفته اید ). حالا با فرض اینکه این تعداد مسجد رفتن در تقدیر شما هست، سوال این است که با این تقدیر موافقید ؟ به نظرتون خوبه ؟ یا کمه؟ یا زیاده ؟ مشارکتی بدین معناست که اگر فکر می کنید این تعداد مسجد رفتن رو می خواهید بیشتر کنید، اگر پای کار هستید که افزایش دهید، خداوند هم حاضر است افزایش دهد. ⏺ حالا این یک مثال فرضی برای روشن شدن مطلب در زمینه تقدیرات جزئی بود. اما سطح برخی تقدیرات کلی و کلان تر است. مثلا اینکه در سال آینده شما خوش خلق تر خواهید بود یا نه و یا فلان صفت و ویژگی را به چه مقداری خواهید داشت، کلی تر و کلان تر است. 🟢 اما کلان ترین سطح تقدیر این است که شما در چه دسته و گروهی قرار بگیرید. سوره واقعه سوره ای است که تمام انسان ها را در سه دسته کلان قرار می دهد. و اوصاف هر سه دسته را در آخرت بیان می کند. این سه دسته عبارت اند از : ۱ - مقربان (السابقون السابقون) ۲ - اصحاب یمین ( اصحاب المیمنه) ۳ - اصحاب شمال (اصحاب المشئمه) 🔷در این سوره، مردم سه دسته می شوند: یک دسته جهنمی و دو گروه بهشتی هستند. نکته مهمی که وجود دارد تفاوت های بسیار بسیار زیاد هر گروه با گروه دیگر است‌. فارغ از تفاوت های بسیار زیاد اصحاب جهنم با اهل بهشت - که خداوند ما را از آتش جهنم به لطف خودش محفوظ دارد - تفاوت های خیلی خیلی زیادی هم بین این دو گروه بهشتی وجود دارد و وقتی وصف جایگاه و نعمات مقربان را در این سوره انسان می خواند، هوش از سرش می رود. و مثل من که پر از ایراد و خطا هستم، ممکن است به ذهنم هم خطور نکند که شایستگی ورود به این دسته را داشته باشم و با خودم بگویم همینکه اهل جهنم نباشم خودش خیلی لطف بزرگی است. 🔔🔔 اما هر چقدر ما ممکن است به کم راضی شویم و خودمان را دست کم بگیریم، اما گویی با توصیه ای که برای خواندن این سوره در شب قدر وجود دارد، گویی خداوند می خواهد بگوید که دارم دسته و گروه تان را تعیین می کنم. و این سه دسته هم وجود دارد، کدامیک را بنویسم؟ ❗️شب قدر، شب تعیین قدر و منزلت انسان هاست که شایسته چه جایگاهی هستند. قدر و ارزش ما نیز وابسته به قدر و ارزشی است که خودمان برای خودمان قائل هستیم. آیا اینقدر برای خودمان ارزش قائل هستیم که به خداوند بگوییم که ما رو جزو دسته مقربان قرار دهد ؟ ممکن است بگوییم نه اما یکبار دیگر وصف این  دسته را در سوره واقعه بخوانیم ! آیا دلمون راضی میشه از اون همه ناز و نعمت و از اون همه کرامت - که مهمترین کرامت، کرامت تقرب است - چشم بپوشیم و بگیم همون اصحاب یمین هم برامون خوبه ؟ پس عقل مون کجاست ؟ پس برای چی قرآن داریم می خونیم؟ پس برای چی قرآن به سر می گیریم ؟ پس برای چی خود خداوند و تمام ۱۴ معصوم(ع) را قسم می دهیم ؟ خب ما که داریم این کار رو می کنیم، چرا خوب خوبش و بهترینش رو نخواهیم ؟ 😔😔 اگر مثل من باشید احتمالا دست و دل تون می لرزه که هوس جایگاه مقربان را داشته باشید. اما بیاییم از دیوانگی در بیاییم و عاقل شویم تا بزرگ شویم. درسته که گفته اند : تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف / مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی. اما اولین اسباب بزرگ شدن، بزرگ خواستن است‌ . آرزوهای بزرگ داشتن است. درست است که به صرف آرزوهای بزرگ انسان به جایی نمی رسد، اما با آرزوهای کوچک که قطعا و قطعا به جایی نخواهد رسید. ادامه متن 👇👇
هدایت شده از بهترآفرینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادامه متن 👆 ❇️‌شب قدر شب شناخت قدر و منزلت خیلی چیزهاست که از جمله آنها، یکی شناخت قدر و منزلت خودمان، که به کمتر از مقرب بودن راضی نشویم و دیگری شناخت قدر و منزلت خداوند است که قرآن فریاد می زند: و ما قدروا الله قدره ؛ کسی قدر و منزلت خداوند را نشناخت و یکی از قدر و منزلت هایی که خوب است درباره خداوند بدانیم این است او دنبال مقرب و همنشین می گردد واگر کسی داوطلب شود، و پای کار باشد، بقیه اش را خداوند درست می کند. «وَ إِذَا سَأَلَك‌َ عِبَادِي‌ عَنِّي‌ فَإِنِّي‌ قَرِيب‌ٌ أُجِيب‌ُ دَعْوَة‌َ الدَّاع‌ِ إِذَا دَعَان‌ِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي‌ لَعَلَّهُم‌ْ يَرْشُدُون‌َ (بقره:186) و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مى‏خواند، اجابت می کنم! پس اونها هم دعای و خواسته مرا اجابت کنند و باورم کنند، تا رشد و ارتقاء یابند» 😔درست است نه بزرگیم و نه اسباب بزرگی را آماده کرده ایم. اما شب قدر برای همین بزرگ شدن است. و قدم اول برای بزرگ شدن، بزرگ شدن دعاها و خواسته هاست.☺️☺️ برای بزرگ شدن هم دعا کنیم 🤲 ✍ محمود یزدانی @behtarafariny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکو إِلَیْک فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ کثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنا»
هدایت شده از بهترآفرینی
❗️❗️❗️قضاوت که کار خداست، ما فقط تهمت می زنیم. محمود یزدانی 🔹 جمله بالا را به طنز از زبان یکنفر با واسطه شنیدم که درباره حال و احوال انتخابات و نظرش درباره کاندیداها می گفت که : «والله چی بگم، قضاوت که کار خداست، ما فقط تهمت می زنیم»   من اول کلی خندیدم، ولی بعدا که فکر کردم دیدم عجب جمله حکیمانه ای است. 🟢 ابتدا بحث قضاوت کردن را از منظر روابط بین فردی و سپس از منظر روان درمانی برایتان بگویم. حتما بارها این جمله را زیاد شنیده اید که : «مردم را قضاوت نکنید»  یا یکنفر درباره حرف هایی که بقیه درباره اش می زنند، معترض است که «چرا من را قضاوت می کنید؟». و خلاصه کلی نگرش منفی درباره قضاوت کردن وجود دارد. از طرف دیگر، از منظر روان درمانی یکی از توصیه هایی که در درمان می شود، قضاوت نکردن افکار در ذهن انسان است و یکی از اهداف درمانی، تبدیل «ذهن قضاوتگر» به «ذهن مشاهده گر» است. یعنی ذهن به گونه ای تربیت شود که افکار خودش را، و حتی احساسات خودش را ببیند و «مشاهده» بکند، ولی «قضاوت» نکند. چون متوجه شده اند که ذهن وقتی قضاوت نکند، افکار راحت تر از ذهن ما بیرون می روند و یا احساسات راحت تر از وجود ما جدا می شوند. 🔶 من خودم البته با توصیه‌هایی که درباره قضاوت نکردن است، مخالفم. چرا که آن را امر ناممکنی می دانم. یعنی همچنانکه ذهن ما نمی تواند فکر نکند ، نمی تواند قضاوت نکند. بنابراین کارکرد طبیعی ذهن قضاوت کردن است. یعنی همچنانکه نمی توان به یک نفر گفت که چند دقیقه‌ای یا حتی چندلحظه ای  فکر نکن، نمی توان به افراد توصیه کرد که قضاوت نکن. بنابراین قضاوت کردن، هم فرآیند طبیعی ذهن، و هم فرآیند ضروری ذهن است. 🟪 البته قبول دارم که وقتی افراد می گویند من را قضاوت نکنید یا در تکنیک های درمانی صحبت از «قضاوت نکردن» می شود ، منظورشان قضاوت کردن منفی است که نبایستی صورت گیرد. بگذریم ... 🔍 اما بیاییم کمی دقیق تر و عمقی تر درباره قضاوت کردن صحبت کنیم. ❇️ وقتی یک نفر می گوید: «من را قضاوت نکنید» و یا «چرا من را قضاوت کردید؟» دقیقا دنبال چیست ؟ چرا از بقیه این خواسته را دارد ؟ مگر در قضاوت دیگران چه چیزی نهفته است که باعث آشفتگی فرد شده است ؟ 🔔🔔 وقتی دقیق تر و جدی تر از افراد قضاوت شونده بپرسیم که مشکل شما با بقیه چیست که اینقدر معترض هستید؟، پاسخی که غالبا خواهند گفت چیزی شبیه این خواهد بود که می گویند : «آخه اونها بدون اینکه از همه چیز من خبر داشته باشند و بدون اینکه بدانند اصل قضیه چی بوده و بدون اینکه از شرایط من و اوضاع خبردار باشند، یک قضاوتی می کنند و برچسبی به من می زنند که به من نمی خورد و این خیلی بی انصافی است.» 🔷 اگر یکبار دیگر جملات بالا را بخوانید، متوجه خواهید شد که بحث، بحث «انصاف» است. و بحث نداشتن اطلاعات جامع فرد قضاوت کننده درباره فرد قضاوت شونده است. و خلاصه اش این است که فرد می گوید بحث، بحث «قضاوت» نیست، بلکه بحث «تهمت» است. یعنی چیزی درباره من می گویند که صحت ندارد و با بی انصافی درباره من نظر داده اند. و به من «تهمت» زده اند. ⏺ به همین منوال، در بحث درمان که تمام تلاش درمانی تبدیل «ذهن قضاوتگر» به «ذهن مشاهده گر» است،  اصل قضیه و حقیقت قضیه، تبدیل کردن «ذهن تهمت زننده» به «ذهن مشاهده گر» است. حالا چرا می گوییم «ذهن تهمت زننده» ؟ ⏪ در درمان یکی از تکنیک های مهم برای تربیت «ذهن مشاهده گر» توضیح این نکته مهم است که «افکار فقط افکار هستند و واقعیت ندارند». مثلا وقتی من درباره خودم فکر کنم که «آدم بدردنخور» یا «آدم خیلی مهمی» هستم، در هر دو حالت اینها فقط فکر هستند و واقعیت ندارند. ذهن قضاوتگر هر دوی این افکار را واقعی در نظر می گیرد و بسته به اینکه خود را «بدردنخور» یا «خیلی مهم» در نظر بگیرد، یا دچار «رفتارهای اجتنابی» و یا دچار «رفتارهای متکبرانه» می شود. اما «ذهن مشاهده گر» وقتی این افکار به ذهن برسد، صرفا «مشاهده» می کند و این افکار را «جدی» نمی گیرد، و جدی نگرفتن این افکار به این است که احساس یا رفتاری مبتنی بر این افکار شکل نمی گیرد. اما «ذهن قضاوت گر» در این دو مثال، دقیقا  «ذهن تهمت زننده» است. چون به خودش یا «تهمت بدردنخور» می زند یا «تهمت آدم خیلی مهم» به خودش می زند، که هر دو اشتباه است. 🔄 خلاصه تر و واضح تر بگویم ذهن نمی تواند قضاوت نکند. بنابراین اگر منصف باشد، درست قضاوت می کند، و اگر منصف نباشد، تهمت می زند، حالا یا به خودش یا به دیگری. و اگر دیگران می گویند اینقدر من را قضاوت نکنید، منظورشان این است که : «اینقدر به من تهمت نزنید» و اگر در درمان می گویند که افکارتان را قضاوت نکنید و صرفا مشاهده کنید، منظورشان این است که: «اینقدر به خودتان تهمت نزنید» ( و اگر افکار درباره دیگران باشد، منظور این است که «اینقدر به دیگران تهمت نزنید» ) ✅ @behtarafariny ادامه متن 👇👇
هدایت شده از بهترآفرینی
ادامه متن 👆👆 پ. ن 1⃣ : البته در اینکه ذهن چه موقع منصف است و چه موقع غیرمنصف است، بحث مفصلی است که جای طرح آن در اینجا نیست. پ. ن 2⃣ : بحث ما بحث انتخاباتی نیست، ولی از این بحث خیلی می توان در بحث قضاوت کردن درباره کاندیداها استفاده کرد که راستی راستی ما داریم کاندیداها را قضاوت و ارزیابی می کنیم ؟ یا داریم به آنها تهمت می زنیم؟. مواظب تهمت زدن هایمان به کاندیداها باشیم. شاید خیلی مطالبی که خودمان درباره کاندیداها می گوییم یا درباره آنها می شنویم، قضاوت درباره کاندیداها نباشد، تهمت زدن درباره آنها باشد که در پوشش قضاوت و ارزیابی عرضه می گردد. پ. ن 3⃣ : منظور این متن تعطیلی قضاوت کردن نیست. همچنانکه ذهن بدون قضاوت کردن نمی تواند باشد، زندگی هم بدون قضاوت کردن ممکن نیست. نکته و توصیه اصلی، «تعویق قضاوت» و یا «احتیاط در قضاوت» است. و نکته و توصیه اصلی تر، احتیاط خیلی خیلی زیاد یا اجتناب خیلی خیلی زیاد در تهمت زدن است.   «تهمت زدن از آن چیزی که فکر می کنیم به ما نزدیکتر است.» 📣📣📣 خلاصه اینکه : «قضاوت کردن حقیقی کار خداست، ما غالبا داریم به خودمان و دیگران تهمت می زنیم.»محمود یزدانی @behtarafariny
روانشناسی اسلامی
🔔🔔🔔 ما اصلا اهل توسعه نیستیم. چه مدل غربی اش، چه مدل اسلامی اش. #یادداشت_۱۴ ✍ محمود یزدانی ⏪ یک
🟢حال ناخوش علوم انسانی در کشور 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔸این بنده نقدهای فراوانی به محتوای علوم انسانی غربی و ناکارآمدی آنها داشته و دارم. و با تمام وجود معتقدم علوم انسانی غربی نه تنها با مبانی فکری ما و فرهنگ اسلامی ایرانی ما ناسازگارند؛ و نه تنها گرهی از کار ما نمی‌گشایند بلکه گره‌های فراوانی هم در کار ما می‌اندازند. اساساً دستگاه مفهومی و نظری این علوم با فکر و فرهنگ ما بیگانه است. به همین دلیل، توان توصیف و تفسیر و تبیین و پیش‌بینی و کنترل کنش‌های ایرانی اسلامی ما را ندارند. [برای آگاهی بیشتر از این موضوع می‌توانید افزون بر مراجعه به کتاب‌های «مبانی علوم انسانی اسلامی»، «روش‌شناسی علوم انسانی اسلامی» و «نظریه‌پردازی اسلامی در علوم انسانی»، هشتگ را در همین کانال دنبال کنید] ♦️اما در اینجا می‌خواهم از «نظر کمّیت» نیز نقدی بر علوم انسانی رایج داشته باشیم. متأسفانه علوم انسانی موجود و دانشمندان و متخصصان آن نتوانسته‌اند دست‌کم به میزان هزینه‌ای که برای آنها می‌شود، درآمد و اعتباری ملی یا بین‌المللی برای کشور ما تولید کنند. توضیح آنکه، علیرغم آنکه حدود نیمی از دانشجویان و به همین نسبت حدود نیمی از اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های کشور ما در حوزه‌‌های علوم انسانی مشغول به فعالیت‌اند و علیرغم آنکه هزینه‌های بسیار هنگفتی در کشور ما برای علوم انسانی صورت گرفته است، و علیرغم آنکه علوم انسانی توسط رهبر معظم انقلاب به عنوان «هوای تنفس نخبگان» و «نرم‌افزار» فردسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی و «روح سایر دانش‌ها» معرفی شده است و بسیار بسیار مورد تأکید قرار گرفته است، و علیرغم تدوین و تصویب اسناد بالادستی مهم و فراوانی در حوزه علوم انسانی، اما مع الاسف موفقیت چندانی نداشته‌ایم. 🔸به عنوان مثال: 🔻از مجموع ۱۶۰۰ نشریه علمی معتبر از نگاه وزارت علوم (تا ابتدای تابستان ۱۴۰۳) ۹۰۰ نشریه (یعنی بیش از ۵۶ درصد آنها) مربوط به علوم انسانی و اجتماعی است. و بقیه مربوط به گروه‌های «علوم پایه»، «فنی و مهندسی»، «دام‌پزشکی»، «معماری و هنر»، «کشاورزی» و «دام‌پروری». 🔻و از مجموع ۳۹۶ انجمن علمی رسمی و مورد تأیید وزارت علوم، تعداد ۱۴۲ (یعنی حدود ۳۶٪) آنها مربوط به علوم انسانی است و ۶۴٪ آنها مربوط به شش گروه علمی دیگر. این در حالی است که «تقریباً هیچ» دانشمند مطرح، پراستناد و شناخته‌شده‌ای در حوزه علوم انسانی در سطح جهان نداریم. به عنوان مثال در سال ۱۴۰۲ از میان ۹۳۸ دانشمندان پراستناد ایرانی در سطح جهان، فقط ۸ نفر از آنان مربوط به علوم اجتماعی بوده‌اند. که آن هم بیشتر در حوزه حساب‌داری و کتاب‌داری و امثال آن بوده‌اند و نه فلسفه و حقوق و اقتصاد و روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و علوم سیاسی و علوم تربیتی و امثال آن. 🔹این نشان از یک ضعف مفرط در حوزه علوم انسانی کشور می‌دهد. یعنی حتی در همین علوم تقلیدی نیز نتوانسته‌ایم در قد و قواره سایر مقلدان رشد کنیم! 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi ------ ✅ @islamic_psycho
؟ این شاید یکی از اصلی‌ترین تفاوت نگاه فروید و دیدگاه اسلام به روان آدمی است! هر دو در پی کاوش‌اند امّا این کجا و آن کجا؟ این یکی در پی تحلیل و کاوش است تا به هر آنچه شر و بدی (پرخاشگری و امیال جنسی منع شده‌ی ذاتی او که در نوع تعامل والدین و محیط با او، تولید پریشانی کرده و اکنون از هشیاری او مخفی شده) دست یافته؛ شاید با فنونی بتواند فرد را وادار کند تا انگشت در حلق روان خود کرده؛ همه آنها را بالا آورده و حالش مقداری خوب شود؛ چون معتقد به تحقق و تلنبار همه اینها در لایه های پنهان روان آدمی بوده؛ روابط والد-فرزند را تولیدگر این پریشانی‌ها دانسته، نقش فرزند را کم‌رنگ؛ صرفا لذت‌خواه، و گریزان از تنش دانسته؛ و نقش والد و محیط را پررنگ، عموما آسیب‌زا، و تنش‌زا دیده است. در این اتمسفر ترسیم شده، همه در پی خواسته خویش‌اند؛ فرزند به نحوی و والد به نحوی دیگر؛ و محصول کنار آمدن یا نیامدن طرفین هم میشود تثبیت در یک دوره یا شکل‌گیری یک عقده که هر دوی آنها زمینه آسیب بعدی‌اند. راست می‌گوید فروید؛ در چنان فضا و فرهنگی که پدری می‌زیید که او هم همین پیچیده‌گی‌های روانی «دوره» و «عقده» را تجربه کرده؛ محصولی جز فرزندی در این عقده و در آن دوره نخواهد داشت! امّا وآن دیگری در پی دست‌یابی به عالی‌ترین ظرفیت‌ها جهت رشد و تعالی انسان است، چون معتقد است بنای خداوند؛ خلق موجود شریر (والد یا ولد) نبوده؛ و هر چند دنیای ناهشیار را با تبیین خود پذیرفته؛ امّا بر این باور است که والدِ ذاتا غیرشریر؛ سازنده ولد شریر نخواهد بود؛ و روابط والد-فرزندیِ مبتنی بر خیر و کرامت، سبب‌ساز ولد شر نخواهد شد؛ و هر چند گرایش به شر را پذیرفته و امکان قدرت گرفتن آن را انکار نکرده؛ امّا معتقد است فطرت الهیِ جاری در کل دوران کودکی تا بزرگسالی نخواهد گذاشت در دنیای روانی، گرایش‌های شر بر خیر غلبه کنند؛ مگر اینکه شیاطینی از نوع جن یا انس (همچون یک والد جهل‌ورز یا یک محیط جهل‌ورز) از کودکی گرایشهای نفسانی آدمی را فعال کرده؛ او را مدام در جریان جهل‌ورزی انداخته باشد. امّا قدرت عقل‌ورزی او توان مدیریت رفتارهای جاهلانه او را خواهد داشت. شاید به ظاهر شباهتی در عملکرد این دو رویکرد وجود داشته باشد؛ امّا مفاهیمی چون «خیر»، «شر»، «فطرت»، «نفس»، «جهل»، «عقل» و بالاتر «خداوند» اشاره‌گر به یک معنای بالاتر است؛ و آن تعالی است؛ او انسان را یک حیوان تکامل یافته نمی‌بیند؛ او، او را مخلوق خداوندی می‌داند که از خلقتش؛ حضورش در دنیا، انتخابهایش؛ و رفتنش هدفی متعالی در میان بوده؛ فرق است انسان را «زیستی» ببینیم یا «متألّه: خدایی‌پذیر»! در تمام شناخت‌ها؛ موضع‌گیری‌ها، و رفتارهایمان متفاوت عمل خواهیم کرد و تحویل‌دهنده محصولی متفاوت! آن یکی در پی «تحلیل»روان است از نوع مرضی؛ وان یکی در پی «تجلیل» روان است از نوع هَرسی (هرس کردن) او تحلیل می‌کند تا به لذت برسد؛ این تجلیل می‌کند تا به عزت برسد او تحلیل‌گر روان آسیب دیده است وان تجلیل‌گر نفس کرامت یافته است او غرایز را می یابد تا آرامشان کند؛ این نیازها را می یابد تا آماده حرکتشان کند. آن خروج ذلت به لذت است و این حرکت از ذلت به عزت! تلاش آن، خارج شدن از لئامت است؛ و هدف این سوق دادن به کرامت! او انسان را «زیستی» می‌خواهد و این انسان را «متألّه» می‌بیند این تحلیل می‌کند وان تجلیل؛ تا کدام را آخرین هدف حرکت خود قرار دهیم؟ 🌿🌺🍃🌸🌿 مُحیی کانال دکتر حمید رفیعی‌هنر 🆔 eitaa.com/Mohyiee
تیپ شناسی روانشناسان اینستاگرامی ایرانی.pdf
1.61M
تیپ‌شناسی روان‌شناسان اینستاگرامی ایرانی موضوع مقاله«تیپ‌شناسی روان‌شناسان اینستاگرامی ایرانی» ، روان‌شناسان عامه‌پسند در اینستاگرام است. این مقاله برگرفته از رسالۀ دکتری میثم همدمی است که چند ماه قبل در دانشگاه گیلان از آن دفاع کرد. مقاله‌ای است خواندنی، و جزو اولین مقالاتی که به شکلی روشمند به بررسی حضور روان‌شناسان در اینستاگرام پرداخته است. نویسنده معتقد است که برخلاف مفاهیمی مانند «روان‌شناسی زرد»، مفهوم «عامه‌پسند» را نباید مفهومی کم‌ارزش یا تحقیرآمیز دید بلکه این عرصه بیانگر یکی از کارکردهای روان‌شناسی است که غالبا عموم مردم را مخاطب خود قرار داده است. تیپ شناسی ایشان از روان شناسان پرمخاطب حاضر در اینستاگرام قابل تأمل و توجه است. خوشحالم که در طول مسیر در کنار ایشان، و عضوی از تیم پژوهش بودم. دکتر فردین علیخواه https://t.me/Fardinalikhah ------------------------------------- @islamic_psycho
📣موسسه راه بهتر برگزار می‌کند: ✴️ کارگاه یک جلسه رایگان «هفت خان خانواده » ✴️ 🔺آشنایی با اولین، برترین و ضروری ترین مهارت زندگی 🔻برای چی این کارگاه مفیده؟🔺 🔹 آمادگی برای ازدواج 🔹 انتخاب همسر 🔹همسرداری 🔹تربیت فرزند 🔺برای چه کسانی مفیده ؟🔻 🔶 مجردین 🔶متاهلین 🔶والدین 🔶مدرس: استاد محمود یزدانی (پژوهشگر، مشاور و مبدع نظریه هفت خان خانواده) ⏰زمان : چهارشنبه ۱۲ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۸ تا ۱۹ 📍مکان : خیام ۱۱ پلاک ۹۳ مرکز مشاوره راه بهتر 🔶ثبت نام: سایت www.rahbeh.ir تلفن:‏‪09373405875‬‏ - 05137629891 〰〰〰〰〰 💟 راه بهتر | مرکز تخصصی خانواده و سبک زندگی اسلامی @rahbeh_ir | ایتا، تلگرام، اینستاگرام ---------------------------------- https://eitaa.com/behtarafariny https://eitaa.com/islamic_psycho
جای همه شما خالی ... 💬 بخشی از کارگاه هفت خان خانواده و نظرات عزیزانی که امروز میزبان شون بودیم منتظر کارگاه های بعدی باشید... 😉 〰〰〰〰〰 💟 راه بهتر | مرکز تخصصی خانواده و سبک زندگی اسلامی @rahbeh_ir | ایتا، تلگرام، اینستاگرام ---------------------------------- https://eitaa.com/behtarafariny https://eitaa.com/islamic_psycho