بهترآفرینی
🔴فرق ex ante و ex post ✳️یک مفهوم مهم در اقتصاد (و اقتصاد سیاسی) هست که کاربردهای زیادی در زندگی دا
چند مثال خوب برای بهرهوری 👆👆👆
#داستانک_بهرهوری
یک فیلم خوب درباره بهرهوری و پربرکت بودن
فیلم «پستچی وظیفه شناس» بر اساس زندگی واقعی یک پستچی در یکی از استان های کوهستانی کشور چین است که تا سال ۲۰۰۷ حدود ۲۲ سال از طریق اسب، نامه ها را از طریق مسیرهای صعب العبور به دست مردم می رسانید.
اما او صرفا یک پستچی نبود بلکه فرد با مسئولیت اجتماعی بالا بود که بعنوان معتمد مردم روستاهای مختلف، حل کننده خیلی از مسائل و حتی ارتقاء دهنده کیفیت زندگی افراد روستایی بود.
چیزی که در این فیلم مشهود بود این است که مسئولیت پذیر بودن در یک کار چقدر می تواند یک فرد را پربازده و پربرکت نماید.
لینک فیلم در تلوبیون 👇👇👇
پستچی وظیفه شناس | شبکه نمایش - تلوبیون https://telewebion.com/program/0x1b2586b
#فیلم_بهرهوری
✍ محمود یزدانی
🆔 https://eitaa.com/bahrehvary
🆔 https://t.me/bahrehvarii
داستانک های بهرهوری: یادگیری زبان انگلیسی با کمترین امکانات و در اوقات مرده
✍عبدالرضا شهبازی
بیش از ۲۰ سال قبل، کتاب کوچک و بسیار لاغری به دستم رسید با عنوانی به این مضمون: چگونه انگلیسی را آسان و ارزان آموختم.
این کتاب را متأسفانه اکنون در اختیار ندارم و آنچه از آن در ذیل نقل میکنم صرفاً متکی به حافظه است.
نویسنده (که مهندس بوده و حداقل انگلیسی مقدماتی را میدانسته) در مقدمهای کوتاه نوشته بود بهدلیل مشغلهی کاری، فرصت شرکت در کلاسهای عمومی آموزش انگلیسی را نداشته و بهسبب گرانی کلاسهای خصوصی نیز نتوانسته است از این نوع آموزش بهره بگیرد. ولی بهسبب نقشی که انگلیسی میتوانسته در زندگی شغلی او ایجاد کند ناگزیر بوده است به هرصورت که شده انگلیسی را بیاموزد.
بعد از مدتی و بنا بر اصل احتیاج مادر اختراع است، روشی ابداع میکند که از طریق آن موفق میشود تا حد بسیار زیادی در آموختن و بهکارگیری این زبان پیشرفت کند.
اما روش نویسنده چه بود؟
او بعد از مدتی فکرکردن به این نتیجه میرسد که ارزانترین منبع هرروزهای که میتواند با آن دایرهی واژگان و ساختار خود را بسط دهد، روزنامهی کیهان اینترنشنال (Keyhan International) چاپ ایران است که به زبان انگلیسی منتشر میشود. از این رو، هر روز، نسخهای از این روزنامه را خریداری میکند، با کمک فرهنگ لغت، معانی اصطلاحات و ترکیبات و کلمات هر قطعهی خبری را در روزنامه استخراج کرده و با پس و پیش کردن معانی و ساختارها در ذهنش، معنی آن قطعهی خبری را میفهمد.
همانطور که خود نیز اعتراف میکند این کار در ابتدا برای او بسیار دشوار و زمانبر بوده است ولی بهتدریج متوجه میشود تنوع واژگان و اصطلاحات نهایتاً در یک بازهی زمانی یکماهه تکرار میشوند. به این معنی که اگر فرد آنقدر همت داشته باشد که حدود یک ماه با کار فشرده و دقیق، روزنامهی هر روز را کار کند و بفهمد، بر تنوع واژگانی و اصطلاحی و ساختاری روزنامه اشراف مییابد و هر آنچه پس از آن در روزنامه میبیند تقریباً تکرار میشود و بهتدریج از کثرت مراجعه به فرهنگ لغت کاسته میشود تا جایی که صرفاً به مراجعات موردی محدود خواهد شد.
از آنجایی که روزنامه مطالب مختلفی را پوشش میدهد (سیاسی، اقتصادی، ورزشی، علمی، اجتماعی، هنری و فرهنگی)، آن هم در سطحی عام و نه تخصصی، کاربر این روش، بعد از مدتی بر واژگان و اصطلاحات و ساختارهای این حوزهها مسلط شده و بهراحتی با مطالبی که در این حوزهها و به زبان انگلیسی نوشته میشود ارتباط برقرار میکند.
کار مضاعفی که جناب مهندس انجام میدهد و باعث میشود توان درک مطلبش بالا رود این بوده است که هر روز علاوه بر روزنامهی انگلیسیزبان کیهان، روزنامهی فارسیزبان کیهان را نیز میخریده است. نکتهای که او با فطانت درمییابد این است که تا حدود ۷۰ درصد مطالب اصلی روز، در دو روزنامه بهصورت موازی کار شدهاند. یعنی اگر مطلبی در روزنامهی انگلیسی آمده است، به احتمال زیاد، روایتِ فارسی آن نیز در روزنامهی فارسی آمده است. از این طریق هر خبر انگلیسی را نخست در روزنامهی فارسی ردیابی میکند و میخواند، بعد به انگلیسی همان خبر مراجعه میکند و با سختی بسیار کمتری بر محتویات آن خبر، خصوصاً معادلهای کلمات و اصطلاحات، مسلط میشود.
مهندسِ ما تا اینجا توانسته است کلمات را تشخیص دهد و آنها را فقط بهلحاظ بصری بفهمد. میماند تلفظ که البته برای آن هم با هوشمندی به راه حلی میرسد.
فراموش نکنیم که اکنون اواسط دههی شصت شمسی است و از موبایل و کامپیوتر و اینترنت و شبکههای انگلیسیزبان ماهوارهای خبری نیست. از این رو، هر شب، اخبار انگلیسی رادیو ایران را گوش میدهد و کلمات خبرهایی را که در روز کار کرده است میشنود و بهخاطر میسپرد. برای اطمینان بیشتر نیز اخبار انگلیسی هر شب را با ضبط صوت ضبط میکند و در صورت لزوم به آن مراجعه و برای تمرین بیشتر، سعی میکند اخبار را روی کاغذ پیاده کند (تمرینی موثر برای تقویت درک شنیداری).
بعد از مدتی، اخبار انگلیسی دیگر شبکههای رادیویی (انگلستان و آمریکا) را نیز به همین ترتیب کار میکند.
مهندس، آنگونه که خود میگوید، بعد از مدتی به پیشرفتی خیرهکننده در درک متون نوشتاری عمومی، از جمله درک اخبار انگلیسی، میرسد و همین، راهش را برای رسیدن به توانایی حرف زدن و نوشتن هموار میکند.
نکتهی بسیار مهم این است که مهندس همهی این تمرینات را در زمانهای مُردهی خود انجام میداده است و با بهرهبرداری صحیح از این زمانهای پراکنده در شبانهروز توانسته است انگلیسی را بیاموزد.
◾مقایسهی امکانات یادگیری انگلیسی در آن سالهای دور و اکنون مثل مقایسهی قرون وسطا با قرن حاضر است.
t.me/Englishnutsbolts
#داستانک_بهرهوری
----------------
🆔 https://eitaa.com/bahrehvary
🆔 https://t.me/bahrehvarii
May 11
✅ غزه ؛ بهرهوری ؛ و مرگ و حیات
#یادداشت_۷۴
⏪ جنایت های بی حد و حصر اسرائیل شاخص خوبی برای میزان بهرهوری خودمان است که آیا بهرهور هستیم یا خیر.
در تعریف بهرهوری گفته اند که نسبت بین ستانده ها به داده ها یا نهاده ها اگر مثبت و بیش از یک بود، یعنی بهرهوری وجود دارد.
🔷 غزه مثال خوبی برای شاخص بهرهوری ماست که اینهمه اخبار از جنایات را می بینیم و می شنویم، آیا این همه داده در وجود ما توانسته کاری بکند، اشک ما را درآورده یا نه، قلب ما را پر از خشم و کینه نسبت به جنایتکار کرده یا نه؟ شناخت ما را از حقیقت وجودی اسرائیل که اهل رحم کردن به صغیر و کبیر نیست، ارتقاء داده یا نه ؟
غزه میزان بهرهوری ماست از اینکه در کدام داده مانده ایم؟ در اینکه حماس چون شروع کننده بوده پس اسرائیل حق دارد که هزاران برابر بمب بریزد و خسارت بزند و بکشد و بگوییم حماس نبایستی حمله می کرد ؟ و دهها داده دیگر در اینکه ....
😔😔 راستی حرفم را عوض می کند.
بهرهوری کیلو چنده ؟
اصلا اخبار غزه شاخص خوبی برای اینکه ما بهرهور هستیم یا نیستم، نیست. قصه خیلی فراتر از این حرف هاست.
بلکه اخبار غزه شاخص خوبی برای اینکه اصلا ما زنده هستیم یا نیستیم می باشد ! شاخص مناسبی برای اینکه ما انسان هستیم یا نیستیم می باشد!!
😭😭 آنقدر جنایت عریان شده و بی حد و حصر شده که دیگر صحبت از اینکه می خواستند شروع نکنند دیگر نشان از شبه روشنفکری ما نیست، فقط و فقط نشان مرگ انسانیت در ماست.
😔😔 در این زمانه نمی دانم کار درست چی هست ؟ حکومت ها چه بایستی بکنند ؟ ما چه بایستی بکنیم ؟
من سیاسی نیستم و نسخه ای ندارم.
من صرفا از منظر روانشناختی نگاه می کنم
فقط می دانم اگر این اخبار اشک ما را در نیاورده و مظلومیت مردم بی پناه قلب ما را در تنگی قرار نداده، و قلب ما را از نفرت از ظالم آکنده نکرده، بایستی برویم فکری برای دل های مرده خود بکنیم.
همین . والسلام
✍ محمود یزدانی
🆔 https://eitaa.com/bahrehvary
🆔 https://t.me/bahrehvarii
May 11
May 11
🔔🔔 امیرجان؛ حالا که میخوای پولدار بشی، «مولتی سرمایه دار» شو ، «بابا ایرج» شو
#یادداشت_۷۵
✍ محمود یزدانی
✅ پسرم امیرحسین خیلی دوست دارد سریع پولدار شود. و با اینکه دانشجو هست غالب روزها بین ۸ تا ۱۲ ساعت در یک مغازه کار می کند تا پول بیشتری جمع کند. از چند ماه پیش یک هدف برای خودش گذاشته که تا انتهای سال ۱۴۰۳ یک ماشین برای خودش بخرد.
من، هم نگرانش هستم، و هم دوست دارم کمکش کنم.
نگران از این جنبه که خیلی دارد به خودش سخت می گیرد. بهش میگم بابا اینقدر عجله نداشته باش، اما وقتی اوضاع اقتصادی جامعه را می بینم، باز تا حدی بهش حق میدم.
از یک طرف هم دوست دارم کمکش کنم. البته بنا به دلایلی کمک مالی نمیخوام انجام دهم، بلکه بیشتر کمک فکری مدنظرم هست.
🔷 چند شب پیش تولد صدرا پسر دیگرمون بود و خاله و ۴ تا دایی هایش با خانواده هاشون مهمان ما بودند.
دیدم جمع خوبی برای همفکری است، اومدم بحث رو پیش کشیدم و به همه گفتم که امیرحسین خیلی دوست دارد سریع پولدار شود، بیایید همه راه حل هایی که به نظرتون میرسه را مطرح کنید که «چطوری میتونه این مسیر را سریع تر طی کند.؟»
هدفم از طرح این سوال این بود که از یک عقل و خرد جمعی استفاده کنیم تا به راه حل های بهتری برسیم.
🙈🙈 راه حل دادن ها شروع شد. اولش با خنده و مسخره بازی شروع شد. یکی شون گفت روزی ۵۰۰ هزار تومان از دخل مغازه بردار، سریع تر پولدار میشی، یکی دیگه گفت قاچاق فروشی خیلی زود آدم رو پولدار میکنه. یکی دیگه ...
خلاصه وقتی به طعنه کلی راه حل های غیرمشروع و غیراخلاقی را مطرح کردند، گفتم حالا راه حل های مشروع و اخلاقی را مطرح کنید. به اونها گفتم که سوال سوال خوبی است: «آقا چطور میشه سریع پولدار شد؟»
⏪ باز راه حل های متنوعی داده شد. یکی گفت بایستی اهل رابطه باشی، و با صاحبان قدرت و ثروت مرتبط شوی، دیگری گفت خونه تون رو بفروشید و بروید یک زمینی بگیرید و امیرحسین مسئول و پیگیر ساخت شود. یکی گفت که بایستی برید سراغ کسانی که پولدار شدند و از اونها بپرسیم که چطوری پولدار شدند. دیگری گفت الان پولدار شدن خیلی سخت شده و تا پول خوبی نداشته باشی، نمیشه پول در بیاری و با کارکردن برای مردم، آدم به جایی نمیرسه. آدم بایستی «سرمایه» داشته باشه.
👆این حرف که زده شد من این سوال را مطرح کردم که درسته ولی بیاییم بحث کنیم که ما «چند نوع سرمایه داریم و برای پول دار شدن به چه سرمایه هایی احتیاج داریم.؟»
بحث به جاهای خوبی پیش رفت.
رسیدیم به چند نوع سرمایه که خلاصه اش را عرض می کنم :
1⃣ سرمایه مالی : که خیلی واضحه
2⃣ سرمایه فکری :
یعنی داشتن یک ایده خوب، یک فکر خوب
اینجا بایستی خوب فکر کرد و به یک ایده خوب رسید.
مثلا دایی احمد که در یک سازمان دولتی کار می کرد می گفت من یک سرمایه فکری برای اداره مون هستم. چون تا به حال چند تا طرح دادم که درآمد اداره رو افزایش داده و در یک سال ۵ درصد درآمد را افزایش داده ( که رقم میلیاردی بود )
3⃣ سرمایه اجتماعی :
در مورد این نوع سرمایه کلی صحبت کردیم که برخی با این سرمایه توانسته بودند چقدر سریعتر پولدار تر شوند. این سرمایه شامل مردم داری، خوش حسابی، خیررسانی ، سفره دار بودن، خوش اخلاقی و خوش مشربی و ... بود.
مثلا دایی جواد از صاحبخانه قبلی اش به اسم «حاج اکبر» گفت که خیلی هم پولدار و خیلی هم خیررسان بود. و یا دایی احمد از «حاجی عسگری» گفت که همه مون می شناختیم و قبول داشتیم که سرمایه اجتماعی بالایی دارد.
4⃣ سرمایه دانشی :
یعنی اینکه وقتی وارد کاری میشی نسبت به اون کار بایستی دانش خوبی داشته باشی.
در همون پیشنهاد ساخت و ساز باز این موضوع مطرح شد که اینطور نیست که همه در اون صنعت پولدار شوند و مصادیق متعددی را معرفی کردند که اینها هم نتونستند پولدار شوند. که اینجا بحث سرمایه دانشی مطرح شد.
5⃣ سرمایه مدیریتی :
اینکه مدیریت هم بلد باشی که اگر یک کاری را شروع کردی بتونی خوب مدیریت کنی
6⃣ سرمایه بدنی و جسمی :
که به معنای داشتن بدن سالم و ورزیده بود
7⃣ سرمایه معنوی :
دایی جواد بحث سرمایه معنوی را مطرح کرد. برای مون جالب شد. از ایشون خواستم که بیشتر توضیح دهد. گفت همینکه دعای خیر بقیه پشت سرت باشد. این عامل خیلی میتونه باعث پیشرفت مالی بشه.
پرسیدم به صورت مصداقی میتونی فردی را نام ببری. بیان کرد که نه ولی میدونم این کار باعث پیشرفت مالی هم میشه.
@behtarafariny
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
ادامه متن از پیام قبلی 👆👆👆
🟪 این بحث که پیش اومد اتفاقا یاد یک خاطره افتادم.
آقای «وظیفه دان» از دوستانم یکبار خاطره ای تعریف کرد از آقای «دیانتی» که صاحبخونه شون بود. و غالب ما هر دو نفر را می شناختیم.
حالا قصه چی بود. قصه این بود که آقای وظیفه دان می گفت صاحبخونه ما آقای دیانتی وضع مالی اش خیلی خوب بود. ولی می دیدم که نه کار و کاسبی درست و حسابی دارد، نه از اون مهمتر یک آی کیوی بالایی دارد که بتونه اینهمه پول بدست بیاورد.
ایشون گفتند که یکبار به آقای دیانتی گفتم حاج آقا من تو کار شما موندم که این همه پول رو از کجا آوردی. نه یک کار درست و حسابی داری و نه خیلی زرنگ هستی که بگی از اون راه بدست آوردی.
حاج آقا دیانتی گفت: «من هر چی بدست آوردم از دعای پدرم دارم»
ایشون تعریف کرد که خیلی به پدرشون خدمت می کردند و پدرشون که اواخر عمر مریض شدن، مدتها درست و حسابی از پدرشون مراقبت می کردند. و خلاصه اینکه وقتی پدرشون در حال جان دادن بودند یک دعایی کردند و گفتند: «پسرم من از تو خیلی راضی هستم. ان شاءالله تو زندگی ات دست به هر چی بزنی طلا بشه.»
خلاصه اینکه حاج آقای دیانتی تعریف می کرد که من از دعای پدرم پولدار شدم. مثلا می گفت با یک پولی که جمع میکردم و یک خونه معمولی میخریدم، خونه یک دفعه ای گرون میشد.
حتی می گفت یکبار سر من کلاه گذاشتند و یک باغی را تو یک معامله به من انداختند. اما عجیب اینکه یک مشتری خیلی خوب برای باغ پیدا شد و سود خیلی خوبی به من رسید و قس علیهذا
در مورد سرمایه معنوی هم بحث این بود که دعای بقیه پشت سرت باشه و هم به این رسیدیم که خود خدا پشتت باشه.
8⃣ سرمایه روانشناختی:
این سرمایه روانشناختی رو من اضافه کردم که خیلی میتونه در پولدار شدن و لذت بردن از زندگی کمک کار باشه. سرمایه روانشناختی حداقل ۴ مولفه دارد : ۱- خودکارآمدی ۲- تاب آوری ۳- خوشبینی ۴- امید
و مقداری درباره این مولفهها توضیح دادم.
9⃣ سرمایه شبکه :
سرمایه شبکه یعنی اینکه تنوعی از سرمایه های مختلف داشته باشی. مثلا در بحث سرمایه اجتماعی با تنوعی از آدم ها در ارتباط باشی. هم با آدم های پولدار، هم با آدم های منصب دار، هم با آدم های متخصص، هم با آدم های مذهبی و معنوی
و خلاصه با شبکه ای از ارتباطات
البته این سرمایه شبکه میتونه ذیل سرمایه اجتماعی مطرح بشه و میتونه جدا هم در نظر گرفته بشه
🔟 هوش کسب و کار
وقتی موارد بالا مطرح شد این سوال مطرح شد که حالا از کجا بایستی شروع کرد و دست به چه کاری زد.؟
اینجا رسیدیم به اینکه بایستی کسب و کارهای مهتلف رو بشناسیم و ارزیابی کنیم که با هوشمندی هم بهترین کارها را شناسایی کنیم و هم با بهترین روش، کار را انجام دهیم.
🟢 در مجموع رسیدیم به ۱۰ نوع سرمایه برای پول دار شدن که به صورت هم افزایی میتونن سرعت پولدار شدن رو افزایش بده
📣 اینجا بود که خود امیرحسین گفت من یک نفر رو می شناسم که بیشتر این سرمایه ها رو با هم داشت : «ایرج یزدانبخش»
🤔 حتما می پرسید ایرج یزدانبخش کیه ؟
توضیح مختصرش اینه که همین چند وقت پیش به صورت اتفاقی من با یک کتابی آشنا شدم به نام «قصه های من و بابا ایرج» از «امیر شهلا»
و باز چند وقت قبل تر درباره مرحوم ایرج یزدانبخش صاحب کارخانجات پارت لاستیک و پدر صنعت خراسان چیزهایی شنیده بودم ولی اتفاقی این کتاب رو دیدم و با اینکه چندصفحه ای از این کتاب رو بیشتر نخونده بودم، خوشم اومد و به امیرحسین توصیه کردم که این کتاب رو حتما بخون. و مثل اینکه کتاب، کتاب جذابی بود و امیرحسین گفت که بیشتر کتاب رو خونده. و روی همون حساب گفت که ایرج یزدانبخش بیشتر و یا شاید همه سرمایه ها رو با هم داشته
به شما هم توصیه میکنم که این کتاب رو بخونید.
👌👌 و خلاصه بارش فکری جلسه اون شب ما برای امیرحسین این بود که : امیرجان، اگر میخوای پولدار بشی، «مولتی سرمایه دار» شو
و یا اگر مصداقی تر بشود گفت اینه که :
امیرجان؛ اگر میخوای پولدار بشی، «بابا ایرج» شو
پ.ن : بعد چند روز از این ماجرا فرصتی پیش اومد که خودم کتاب «قصه های من و بابا ایرج» را بخونم. هر چی بگم کم گفتم. فوق العاده بود. این کتاب اونقدر قشنگ و جذاب بود که تا کتاب رو تموم نکردم، دلم به کار دیگری نمی رفت و یک روزه تمومش کردم.
بعدا فهمیدم که چرا امیرحسین گفت که همه این سرمایه ها رو بابا ایرج داشت. و دیدم سرمایه های خیلی بیشتری بابا ایرج داشت که ما اون شب بهش نرسیدیم. و دیدم خود بابا ایرج یک الگو و نمادی از مولتی سرمایه دار بود که انواع سرمایه ها را یکجا جمع کرده بود.
من با اینکه یکبار این کتاب رو خوندم اما باز هم دوست دارم دوباره و چندباره این کتاب رو بخونم. بابا ایرج فردی است که هر ایرانی بایستی او را بشناسد. مخصوصا اگر کسی مدیر باشد یا کسب و کاری دارد و یا بخواهد کسب و کاری راه اندازی کند.
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
#بهترآفرینان
📣📣📣 مکتب مسلمانی، مدرسه دوست اندوزی و دوست آفرینی است.
#یادداشت_۷۶
🔷 یک ضرب المثل هست که می گوید هر جا طلا هست، یک یهودی هست. اصولا یهودی ها به مال اندوزی شهره هستند و امروزه ثروتمندترین آدم ها در دنیا غالبا یهودی هستند. مال اندوزی و مال دوستی گویی در پوست و خون یهودی ها جاری و ساری است.
⏪ حالا همین سوال قابل طرح است که هویت مسلمان ها چی هست ؟ DNA مسلمان ها از چی درست شده ؟ پوست و خون مسلمون ها از چی درست شده ؟
✅ من جواب صد درصد درست برای این سوال ندارم، اما پاسخ تقریبا درست دارم.
بر اساس مطالعاتی که من از قرآن و روایات داشته ام، میتونم بگم اگر یهودی ها مال اندوز هستند، مسلمان ها دوست اندوز هستند.
یعنی هویت یک مسلمان و مهارتهای یک مسلمان و اون چیزی که مسلمان رو مسلمان میکنه و مسلمان ها نسبت به تمام مردم غیرمسلمان میتونند بهش فخر بفروشند و مباهات کنند این است که ما ملت یا امتی هستیم که به شدت همدیگر رو دوست داریم و امتی هستیم که مهارت بینظیری در دوست شدن با آدم ها داریم.
🟪 یعنی اگر یک غیرمسلمان از ما مسلمون ها بپرسه که این دین اسلام چی به شما یادداده، یک مسلمون بایستی بتونه بگه دهها چیز طلایی که یکی از اونها مهارت دوست آفرینی با بدقلق ترین آدم هاست.
و یک مسلمان بایستی بتونه بگه اگر هر جا طلا هست یک یهودی هست، هر جا هم که یک دوستی واقعی هست، حداقل یک مسلمون هست.
و یک یهودی اگر هر شب چرتکه میندازه که چقدر پول بیشتری به دست آورده، یک مسلمون هر شب چرتکه میندازه که امروز چقدر دوست به دست آورده یا چقدر دوستی هایش نسبت به قبل عمیق تر شده و کدورت ها کمتر شده
پ.ن ۱ : من این دیدگاه رو به تازگی از بررسی دهها آیه و روایت بدست آوردم و چقدر برای خودم متاسف شدم که تا به حال دین رو بد فهمیدم. و از اون بدتر دیدم که چقدر در این مهارت ضعیف هستم.😔😔😔
پ.ن ۲ : دوست آفرینی در اسلام فراتر از دنیای انسان هاست که فعلا به حوزه های دیگر اشاره نکردم.
پ.ن ۳ : تخصیص ها یا استثناهایی برای این خصلت مسلمانی وجود دارد که خودم آگاه هستم و حواسم هست ولی نخواستم اشاره کنم. چون اینقدر تو این خصلت ضعیف هستیم که فعلا بیان موارد استثناء دردی را دوا نمیکند
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
#مهارت_بهترآفرینی
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
🟢 از «ناخود»شناسی تا «خود»شناسی : آیا دوره های رایج «خودآگاهی» یا آزمون های «شخصیت» باعث «خود»شناسی ما می شوند. ؟
✍ محمود یزدانی
#یادداشت_۱۷
🟥 روان ما حداقل از چهار بخش تشکیل شده : ۱- «من» ۲- «خود» و ۳- «ضدخود» ۴- «ناخود»
سه بخش «من»، «خود» و «ضدخود» روان زاد هستند و ما با این سه بخش به دنیا می آییم، اما به مرور بخش «ناخود» هم در ما شکل می گیرد.
ناخود شامل اموری همچون «شخصیت»، «هویت» و ... هست.
«من»، «خود» و «ضدخود» اموری حقیقی هستند، اما «ناخود» امری محیط زاد و برساختی است. «خود» و «ضدخود» دارای محتوا ولی «من» فاقد محتواست. «من» محتوای خود را بعدا می سازد. بنابراین «من» به لحاظ اصل وجودی، امری روان زاد، ولی به لحاظ محتوایی، امری محیط زاد است.
🟣 «من» برای زندگی در این دنیا نیاز به «شخصیت» دارد و این «شخصیت» را می تواند از منابع درونی یا بیرونی بسازد. «شخصیت» یک امری ضروری برای روان ما و وجود ماست و تسهیل شدن زندگی به واسطه «شخصیت» و همچنین «هویت» امکان پذیر می باشد.
🟩 «خود»، بخش فطری وجود ماست که شامل تمام گرایش های نیک محور است. «خود»، خداگرا، خداسو و نیک گراست. «خود» فرشته درون ماست.
«خود» در لسان آیات و روایات با تعابیری همچون عقل، فطرت، رسول درونی، فرشته درونی و ...آمده است.
⬛️ «ضدخود» نقطه مقابل «خود» است. هویت آن ضدیت و مانعیت و مخالفت با هر آنچه که «خود» می خواهد هست، یعنی مخالفت با خوبی ها، نیکی ها و گرایش های متعالی . «ضدخود»، نیک گریز ، خداگریز و شهوت گراست. «ضدخود» حیوان درنده درون ماست.
«ضدخود» بخش تاریک و مخوف وجود ماست. تمام شر و پلیدی که از ما صادر می شود از بخش «ضدخود» ماست.
در لسان آیات و روایات این بخش «ضدخود»، به تعابیری همچون جهل، نفس اماره، هوای نفس و ... معرفی شده است.
🟤 «خود» و «ضدخود» هر دو از جنس گرایش هستند.
«من»، بخش مختار و آزاد وجود ماست که می تواند اراده کند و اختیار کند که به کدام سو برود . علاوه بر آن، «من» بخش سازنده وجود ما نیز هست. و یکی از سازه هایی که «من» می سازد، «شخصیت» است.
🔶 «شخصیت» نه «خود» است و نه «ضدخود»، ولی می تواند تحت تاثیر هر دو قرار بگیرد و عناصری از هر دو داشته باشد.
بنابراین «شخصیت»، «ناخود» است. «من»، «شخصیت» را برای مدیریت می سازد. مانند مالک یک شرکت یا رییس هیئت مدیره یک شرکت که برای شرکت مدیرعامل انتخاب می کند.
«شخصیت» برای روان ما مانند رییس برای یک سازمان یا دولت برای یک کشور و یا سیستم عامل برای کامپیوتر است. «شخصیت» یک رییس است که وقتی توسط «من» انتخاب شد، ریاست کل وجود را بر عهده می گیرد.
ماهیت «شخصیت»، ریاست گری است.
🟨 این تبیین از نسبت بین «من» و «شخصیت» چند آورده دارد.
اولین آورده این است که این رییس، منصوب «من» ماست، یعنی توسط «من»، منصوب شده است. با این دیدگاه،«من» برتر از «شخصیت» و رییس «شخصیت» است. و هیچگاه «شخصیت، حاکم بر «من» نیست، بلکه «من» از توان «شخصیت» بهرهبرداری می کند
اما اشکال جایی بوجود می آید که «من» یادش می رود که این «شخصیت»، همان مدیرعاملی بوده که خودش آن را پرورش داده و مالک ما نیست . «شخصیت» به واسطه هویت ریاست مآبی آن دوست دارد بر همه چیز سیطره داشته باشد ، اول از همه بر «من» و سپس بر «خود» و «ضدخود». ولی اگر باور داشته باشیم که «شخصیت» یک امر اعتباری است، می توانیم آن را متحول کنیم.
«شخصیت» یک وجود تاریخمند اما بی ریشه است. یعنی با ما به دنیا نیامده، بلکه بعدا شکل گرفته است.
«شخصیت» رییس هست، ولی مالک نیست. مالک اصلی «من» است.
⏺ حال با این توضیحات، آزمونهای «شخصیت» چه چیزی را می سنجند ؟
آزمون های «شخصیت»، نه از «خود» خبر می دهند، نه از «ضدخود» و نه از «من»، بلکه از «ناخود» می گویند. از یک سازه برساختی حکایت می کنند که توسط «من» و در اثر نیاز «من»، در اثر تعامل با محیط ساخته شده و ما خودمان آن را حاکم کرده و مدیرعاملی اش را «من» امضاء کرده است و امری کاملا غیراصیل و برساختی است. و اعتبار شخصیت به اعتباردهی «من» است.
بنابراین «شخصیت»شناسی نه «خود»شناسی است، نه «ضدخود»شناسی است و نه «من»شناسی است. و اینکه کسی فکر کند با آزمون های «شخصیت» کل وجودش را شناخته یک توهمی بیش نیست.
🔄 پشت هر «شخصیت» یک «خود» فرشته خو که پر از گرایش های متعالی و یک «ضدخود» درنده خو و شیطان صفت که پر از گرایش های پست، و یک «من» مختار که پر از قدرت و اراده است، حضور دارند.
✅ @islamic_psycho
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
ادامه متن از پیام قبلی 👆👆👆
✅ این تبیین و دیدگاه، امیدبخش ترین و انرژی بخش ترین نگاه به انسان است، چرا که بیان می کند که «شخصیت» صرفا بخشی از وجود به ظهور یافته انسان است نه تمام وجود انسان.
«شخصیت» در بهترین حالت حکایت سطح آب اقیانوس است که گرچه بیش از همه در معرض دید است، اما خیلی بخش های مهمتر در زیر این اقیانوس است.
🔔 بنابراین آزمون های «شخصیت» با فرض توان نشان دادن شخصیت واقعی ما صرفا یک بخش کوچکی از وجود ما را نشان می دهند. فلذا فریفته و مفتون آزمون های شخصیت نشوید. این را حداقل در مورد خودتان رعایت کنید و اگر تست شخصیتی دادید، فکر نکنید شما همانی هستید که آن آزمون به شما می گوید.
آزمون های شخصیت دروغ نمی گویند، اما کل حقیقت وجودی شما را نمی گویند. چون شما خیلی خیلی بیشتر از شخصیت تان هستید.
شما غیر از شخصیت ، «من» دارید که اگر از شخصیت تان خوشتان نمی آید، می توانید شخصیت تان را بهبود ببخشید و شخصیت بهتری را سرکار بیاورید.
❇️ شما «خود» دارید که می توانید فرشته شوید. «من» شما اگر «خود»ش شود، فرشته می شود.
بنابراین در مواجهه با آزمون های شخصیت می توانید بگویید که اعتبار این آزمون تا همین الان است و «من» می تواند شخصیت خیلی بهتر از آن چیزی که الان هست را برایتان بسازد.
اگر این دیدگاه را قبول کنید و به آن ایمان بیاورید، راحت تر با شخصیت تان کنار می آیید و راحت تر می توانید شخصیت تان را تغییر دهید.
پ.ن 1⃣ : مطالب بالا می تواند خیلی محل بدفهمی و سوءتفاهم شود. بدفهمی از این جنبه که ممکن است فکر کنید به آزمون های شخصیت نمی شود اعتماد کرد و یا حرف هایی که روانشناسان می زنند خیلی اعتبار ندارد.
اما آنچه را که من میخواستم بیان کنم این بود آزمون های شخصیت، «ناخود»شناسی است نه «خود»شناسی و نه »من»شناسی، و شما خیلی خیلی بیشتر از شخصیت تان هستید.
آزمون های شخصیت صرفا و صرفا معرف شخصیت حال شماست، شخصیت ، نه «خود» شماست و نه «من» شماست. حقیقت ازلی و ابدی شما، «خود» شما و «من» شماست و شما از طریق «من» تان و «خود»تان می توانید شخصیت تان را تغییر دهید.
پ. ن 2⃣ : ما از طریق «شخصیت»شناسی، به «خود»شناسی نمی رسیم.
«خود»شناسی مسیری دیگر غیر از «شخصیت»شناسی دارد که خیلی ها این دو را با هم اشتباه می گیرند.
شخصیت شناسی و تمام آزمون های شخصیت ، همگی «ناخود»شناسی هستند نه «خود»شناسی
بنابراین ما با شناخت «شخصیت» خودمان، «خود»مان را نمی شناسیم، فقط و فقط با لحاظ اینکه آزمون چقدر جامع و معتبر باشد، بخشی از «شخصیت» خودمان را می شناسیم.
پ.ن 3⃣ : احادیثی که بیان کرده «من عرف نفسه، فقد عرف ربه» و یا «معرفه النفس انفع المعارف» ناظر به مفاهیمی همچون خودآگاهی یا شخصیت شناسی که در روانشناسی امروزی از آن صحبت می شود، نیست.
چون هم خودآگاهی و هم شخصیت شناسی های رایج، همگی «ناخود»شناسی هستند نه «خود»شناسی.
البته ذکر این نکته هم لازم است که «ناخود»شناسی هم برای ما لازم و ضروری است و فواید زیادی دارد ولی «خود»شناسی چیز دیگری است.
🟡 ان شاءالله باز هم از این دیدگاه برایتان خواهم گفت
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho
📣📣📣 رسالت پیامبر(ص) این بود که خواندنی های ما را تغییر دهد.
#یادداشت_۷۷
✅ تغییر بنیادین در انسان ها - هم در سطح خرد و هم در سطح کلان - از تغییر در خواندن های انسان ها صورت میگیرد.
تا ما چیزی را اول نخوانیم، نخواهیم توانست از آن چیزی بگوییم.
بنابراین خواندن قبل از گفتن است. اول خواندن، بعد گفتن. و گفتنی های ما همه ناشی از خواندنی های ماست.
⬅️ در اینجا منظور از خواندن، کتاب خواندن نیست، بلکه همه چیزهایی را که توجه می کنیم و برایشان وقت می گذاریم، جزو خواندنی ها ما هستند.
بنابراین دیدنی ها و شنیدنی های همراه با توجه و تمرکز ما نیز جزو خواندنی های ما هستند.
مثلا وقتی شما از کنار خیابان رد می شوید و می بینید دو تا ماشین با هم تصادف کردند، وقتی بایستید و با دقت توجه کنید و برای آن وقت صرف کنید، یعنی دارید صحنه تصادف را میخوانید. و چون آن صحنه تصادف را خوانده اید، می آیید خانه و آن را برای دیگران میگویید.
❗️بنابراین خواندن صرفا به معنی خواندن صفحه کتاب نیست، بلکه هر صحنه ای، یک صفحه از کتاب است. صفحه تلویزیون هم یک صفحه خواندن است، و شما وقتی همراه با توجه، بازی دو تیم را تماشا می کنید، یعنی دارید صفحه صحنه بازی دو تیم را میخوانید. و چون اول خوانده اید، حالا می توانید و بیایید برای دیگران تعریف کنید.
و یا وقتی شما از صبح تا بعدازظهر در محل کار بوده اید، یعنی در صفحه صحنه کار بوده اید و کلی صفحه خوانده اید.
بنابراین وقتی از شما می پرسند خب چه خبر؟ شما می توانید تمام آنچه را که از صبح دیده اید و انجام داده اید - که همه اش می شود خواندنی های شما در طول آن روز - برای دیگران تعریف کنید
🔔 تمام کار رسانه ها، تغییر در خواندنی های مخاطبان شان است. اگر صحنه یا صفحه خواندنی های مخاطبان را عوض کنیم، یعنی مخاطبان را عوض کرده ایم.
بنابراین رفتار آدم ها بر اساس خواندنی های آنها قابل پیش بینی است.
✅ با این تبیین، هر رفتاری، نوعی گفتن است.
بنابراین کل کنش ها و واکنش های انسان ها در دو مقوله خواندن و گفتن قابل طبقهبندی است.
گفتن ها (یعنی همه بروندادها) که ناشی از خواندن ها (یعنی درون دادها) است
🔷کار ما از صبح تا شب، تماما خواندن و گفتن است. تماما قرائت و قول است. انسان ها همه اول قاری هستند، بعد قائل هستند.
❇️ بنابراین هویت انسان، از خواندن هایش شکل می گیرد. ما همانی می شویم که می خوانیم. ما همانی هستیم که خوانده ایم. ما همانی می شویم که خواهیم خواند.
انسان ذاتا خواننده است. و هویتش به متنی که می خواند برمی گردد. و تفاوت ما انسان ها به تفاوت در خواندن های مان برمیگردد. به تفاوت در متن هایمان برمیگردد.
😣😣 مثلا فرض کنید ما از دست یکنفر عصبانی شده ایم. عصبانیت ما قول ماست نه قرائت ما. عصبانیت ما گفتن ماست نه خواندن ماست. و حالا چرا اینکه عصبانی شده ایم، برمی گردد که چه چیزی را در کتاب وجود طرف خوانده ایم که باعث عصبانیت ما شده است.
بنابراین عصبانیت ما ناشی از نوع خواندن ما از صحنه پیش روی ماست. ما بر چیزی تمرکز کرده ایم و داریم می خوانیم که لحظه به لحظه ما را دارد عصبانی می کند.
🙂 حال اگر بخواهیم عصبانی نشویم و یا عصبانیت مان تغییر کند، بایستی خواندن مان را عوض کنیم. و تا خواندن ما عوض نشود ، امکان ندارد گفتن ما - که همان عصبانیت ماست - تغییر کند
❗️بنابراین هر وقت خواستیم رفتاری را در خودمان تغییر دهیم، ابتدا از خودمان بپرسیم که من چی را دارم میخونم که اینجوری دارم رفتار می کنم.
🌙 حال با این تبیین که هویت انسان ها شکل گرفته از خواندنی هایشان است، خداوند پیامبرش(ص) را مبعوث کرد که برود و خواندنی های انسان ها را عوض کند. فلذا کتابی برای انسان فرستاد که اسمش را گذاشت قرآن : یعنی «خواندنی»
منظور خداوند از این نامگذاری این بود که خواندنی ترین چیز دنیا، همین قرآن است. و از هر خواندنی، خواندنی تر است.
📖 خداوند می دانست که تا خواندنی های بشر عوض نشود، بشر عوض نمی شود. فلذا اولین اقدام پیامبر(ص) تغییر در خواندنی ها بود.
🟢بگذریم کلام طولانی شد.
همه این ها را گفتیم که بگوییم بعثت بیرونی پیامبر(ص) با تغییر در خواندنی ها شروع شد.
اما بعثت درونی ما نیز زمانی است که خواندنی های ما عوض شود.
❗️تا زمانی که متن های ما عوض نشود، و تا زمانی که همان متن ها و خواندنی های دیروزمان را بخوانیم، همانی هستیم که بودیم. والسلام
😔😔وَ قَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورَاً (فرقان:30)
پیامبر(ص) خواهد گفت که خدایا این قوم من، این خواندنی ترین خواندنی ها را کنار گذاشتند و باز رفتند سراغ همان خواندنی های قبلی شان. و گفتند خواندنی های خودمان ، از آنچه که خداوند و پیامبرش برای ما آورده است، خواندنی تر است.
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
📣📣📣 منتشر شد
خواسته سوم خداوند
نویسنده : محمود یزدانی
اگر خداوند پنج خواسته مهم از ما انسان ها داشته باشد، فکر می کنید چه خواسته هایی از ما داشته باشد ؟
کتاب «خواسته سوم خداوند»، درباره سومین خواسته خداوند بحث می کند که تا به حال ممکن است به گوش تان هم نخورده باشد.
خواسته ای عجیب، جالب و باورنکردنی که اگر از میان تمام خواسته های خداوند، فقط به همین خواسته عمل می شد، وضع فردی و اجتماعی ما خیلی متفاوت بود و ما با جامعهای بسیار متفاوت و متعالی تر روبرو بودیم
📞 شماره تماس جهت تهیه کتاب از انتشارات کتاب شفاء 👇👇
051-32220143-4
✅ @behtarafariny
✅ @islamic_psycho
📣📣📣 منتشر شد
از قانون بد به قانون خوب
نویسنده : محمود یزدانی
در این کتاب دو ایده بدیع، جالب، و جنجال برانگیز درباره قوانین و رویه های قضایی پیرامون مهریه و طلاق مطرح شده است که برگرفته از آیات، روایات، و سنت پیامبر(ص) می باشد.
در این کتاب از قوانین بسیار نامناسبی که در حوزه مهریه و طلاق بیان شده، سخن به میان آمده و نتیجه گیری شده است که وجود این قوانین باعث سخت شدن ازدواج در کشور شده است که بر خلاف آن چیزی است که مدنظر اسلام بوده است.
شاید بگویید چه ایده هایی ؟
یکی از ایده های جنجال برانگیز این است که اگر بخواهیم ازدواج را تسهیل کنیم، هیچ گریزی نداریم که طلاق را تا می توانیم تسهیل کنیم، یعنی دقیقا همان کاری که مدنظر اسلام بوده، و اسلام تا می توانسته طلاق را تسهیل کرده، ولی قانونگذاران کوته نگر ما تا توانسته اند، طلاق را سخت کرده اند...
درباره مهریه هم یک ایده ی جالبی برگرفته از سنت نبوی مطرح شده است که اگر به آن عمل شود، تا ۹۹٪ معضل مهریه برای همیشه در جامعه حل و فصل می شود.
📞 شماره تماس جهت تهیه کتاب از انتشارات کتاب شفاء 👇👇
051-32220143-4
✅ @behtarafariny
✅ @islamic_psycho
📣📣📣 منتشر شد
از تبلیغ کم اثر تا تبلیغ پرثمر
نویسنده : محمود یزدانی
اگر میخواهید بدانید پیامبر(ص) دین را چگونه تبلیغ می کرد، خواندن این کتاب را به شما توصیه می کنیم.
این کتاب متفاوت ترین و کاربردی ترین کتاب در زمینه تبلیغ دین است که تا به حال منتشر شده است.
در این کتاب خواهید فهمید که پیامبر(ص) برای تبلیغ دین حداقل ۱۰ کار انجام می داد که امروزه متاسفانه از آن ۱۰ کار، ۹ تای آن انجام نمی شود، و فقط یک کار انجام می شود، آنهم متفاوت با سبک پیامبر(ص)
خلاصه اینکه چیزی به اسم سبک تبلیغی پیامبر(ص) در جامعه ما وجود ندارد، و به همین خاطر جامعه ما پر از مشکلات متعدد فرهنگی، اجتماعی و ... شده است.
با این اتفاقات دوساله اخیر در کشور، جای خالی تبلیغ دین به سبک پیامبر(ص) بیش از پیش احساس می شود که می تواند مشکل گشای سریع معضلات اجتماعی و فرهنگی جامعه ما باشد
📞 شماره تماس جهت تهیه کتاب از انتشارات کتاب شفاء 👇👇
051-32220143-4
✅ @behtarafariny
✅ @islamic_psycho
🤲 آلفرد آدلر و دعاهای روزانه ماه رمضان
#یادداشت_۱۱
✅ آلفرد آدلر (۱۸۷۰-۱۹۳۷) یکی از بزرگترین روانشناسان قرن بیستم است که صاحب مکتب خاص روان درمانی تحت عنوان روان درمانی «فردنگر» است. وی یکی از انسانی ترین نگاه ها را به بشریت دارد و همچنین یکی از زمینه سازان جنبش انسان گرایی در روانشناسی است.
⏪ نظریه شخصیت و نظریه روان درمانی آدلر بر اساس چند مفهوم بنیادین بنا شده است که یکی از آنها «علاقه اجتماعی» است. منظور آدلر از «علاقه اجتماعی» نوعی «احساس وحدت» با کل بشریت است. فردی که علاقه اجتماعی دارد، برای برتری خودش تلاش نمی کند، بلکه برای کمال تمام انسانها تلاش می کند که این امر به صورت همکاری با دیگران برای پیشرفت جامعه به جای نفع شخصی آشکار می شود.
🔔 اما نکته بسیار مهمی که آدلر درباره علاقه اجتماعی بیان می کند این است که از نظر آدلر، علاقه اجتماعی شاخص سلامت روان است. یعنی فرد سالم به لحاظ روانشناختی کسی است که علاقه اجتماعی دارد و فردی که علاقه اجتماعی اش تضعیف شود و یا از دست برود، از نظر آدلر بیمار است.
🟢 مفهوم علاقه اجتماعی دارای سه مولفه است :
۱- مولفه شناختی : که شامل مشغولیت ذهنی فرد برای بهزیستی و رفاه دیگران است.
۲- مولفه احساسی : که شامل همدلی می شود.
۳- مولفه رفتاری : که شامل تعامل گسترده با دیگران و تلاش برای بهزیستی و رفاه دیگران و اجتماع است.
🔶 از نظر آدلر، فرد سالم به لحاظ روانشناختی فردی است که رفاه اجتماعی را خیلی ارج می نهد و در صدد کاهش رنج دیگران است.
🤔🤔 با توجه به این مفهوم بنیادین در نظریه آدلر، بسیار محتمل بود که اگر آدلر با اسلام آشنا می بود، عاشق بخش اجتماعی اسلام می شد.
مثلا عاشق مباحثی همچون الفت و اخوت، احسان و انفاق، انصاف، مواسات، مسرور کردن دیگران، خوش اخلاقی و ... می شد.
شاید اگر آدلر با ادعیه ماه رمضان آشنا بود و کسی از او می پرسید که چکار کنم که علاقه اجتماعی من رشد و پرورش یاید، دعای زیر را حتما و حتما برای رشد علاقه اجتماعی توصیه می کرد:
🤲 اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اَللَّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ، اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جائعٍ، اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ، اَللّهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدینٍ، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ، اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ، اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ، اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ، اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ، اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ، اَللّهُمَّ غَیرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ، اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّینَ، وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho
🔴مراقب حالمان باشیم ، این مهمترین سرمایه درونی ماست. آنقدر مهم است که در اول سال ، از خداوند بهبود آن را برای تمام سال مان میخواهیم و میگوییم : .... حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
#یادداشت_۱_۲۲
✅ تقریبا تمام کسانی که هر نوع مشکل در روح و روان خود مثل افسردگی، اضطراب، وسواس و ... دارند، یک ویژگی مشترک دارند : حال شان خراب است.
👈 و تقریبا تمام اوقاتی که بی حوصله هستیم، کسل هستیم، بدخلق هستیم، غیبت این و آن را می کنیم ، مغرور هستیم ، خشمگین میشویم، ترس بیجایی داریم، با دیگران مشکل داریم و ... به یک چیز دچار میشویم : حال مان خراب میشود.
⏪ کیفیت حال درونی مان، هم نتیجه تجربیات قبلی و هم علت تجربیات بعدی ما خواهد بود. انگار زنحیره ای است که اگر حواس مان نباشد، ما را زمین گیر خواهد کرد .
🤔🤔 یک لحظه تصور کنید حال همگی مان خوب شود، آن روز را چگونه سپری خواهیم کرد؟ و چه جور جامعه ای خواهیم داشت؟
🟣 حال خوب مهمترین نیاز فردی و اجتماعی ما هست. اصلا عید یعنی اینکه حال خوب داشته باشیم. بهار ، عید طبیعت است و حال خوب، عید انسان هاست.
⏪ ممکن است این سوال پیش آید که اصلا حال خوب، چه حالی است؟
🔷 شاید این فراز دعای روزانه ماه رمضان پاسخی به چیستی سوال فوق باشد : اللّهُمَ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ
⏺ حال خوب یعنی اینکه حال مان ، مثل حال خداوند بشود، و گویا تا حال ما مانند حال خداوند نشود، حال مان خوب نمی شود.
*⃣ باز ممکن است پرسیده شود که خب خداوند چه حالی دارد که حالش خوب است و بعد اینکه خداوند چه کاری کرده که حالش خوب است ؟
🔴 شاید آیه زیر پاسخی به سوال بالا باشد :
وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (انعام:54)
هر گاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، به آنها بگو:«سلام بر شما؛ پروردگارتان، رحمت را بر نفس خود واجب گردانیده است.
✅ شاید بتوان از این آیه این را برداشت کرد که حال خداوند، حال رحمت است و چون رحمت را بر خود واجب گردانیده، اینقدر حالش خوب است.
⏺ و اگر بخواهیم کاربردی تر به این آیه نگاه کنیم میتوانیم بگوییم حال ما هم زمانی خوب خوب می شود که رحمت را بر خود واجب گردانیم.
⬅️ تصدیق این قضیه هم کار سختی نیست. اگر نگاهی به تجربیات خودتان بیندازید، احتمالا درخواهید یافت زمانی حال تان خوب بوده که در فاز رحمت بودید و هر وقت حال تان حال بدی بوده، از فاز رحمت بیرون آمده بودید.
⏪ بنابراین حال خوب، یعنی در فاز رحمت بودن، در حالت رحمان و رحیم بودن.
و این حال خوب و این رحمان و رحیم شدن، اینقدر ارزشمند و متعالی است که جدای از تلاش خودمان، ابتدای هر سال این حال خوب را برای تمام سال مان از خداوند مسئلت می کنیم.
❇️ و دست یابی به این حال خوب، احتیاج به یک انقلاب درونی دارد، انقلابی که حال ما و حالت ما را به حال رحمت ببرد و برای همین است که میگوییم : یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ
🔶 وقتی انقلابی در قلب های ما صورت بگیرد ، حال ما خوب خواهد شد. اگر رحمت، مهربانی و شفقت ورزی و ... در قلب های ما جایگزین خودخواهی های ما نشود، با همان قلب خراب وارد سال نو خواهیم شد.
🟩 اما یک انقلاب دیگر هم لازم است : انقلاب در چشم ها و دیدن ها.
یعنی اینکه من بتوانم آدم ها ، اتفاقات و کلا بیرون و درون خودم را یک طور دیگری ببینم . یعنی خودبینی من تبدیل به دگر بینی و خدابینی و خیر بینی شود و بد دیدن، تبدیل به خوب دیدن شود.، یعنی قلب ما مثل قلب خداوند پر از مهر و رحمت بشود و چشم مان مثل چشم خداوند، با دیده رحمت، خطاپوش و مثبت نگر بشود.
✅ اگر حال مان، حال خوبی نیست ، احتمال خیلی زیاد به خاطر این است که قلبمان از رحمت، کم یا تهی شده و مثل خداوند، آدم ها را خالص به خاطر خودشان و صرفا به خاطر اینکه انسان هستند، دوست نداریم و چشم مان هم دوخته شده به مختصر عیب و ایرادهایی که دارند و از عیب و ایرادهای خودمان ، یادمان رفته
👫 بچه که بودیم، عید برای ما با عیدی هایی که می گرفتیم، عید بود.
آدم ها غالبا در عید، بیشتر در فاز رحمت هستند و یکی از نشانه هایش همین دید و بازدیدها و عیدی دادن هاست.
وقتی در فاز رحمت هستید، در حال دادن عیدی به دیگران هستید. و یا وقتی در حال دادن عیدی به دیگران هستید، در فاز رحمت هستید
و عیدی هم الزاما پول نیست، گاه لبخند، گاه ملاطفت، گاه عفو و بخشش، و گاه مسرورکردن دیگری و ...
🤲 یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
🖋 محمود یزدانی
✅ @behtarafariny
💓 اگر پسندیدید ، برای دیگران هم ارسال کنید ، شاید به خوب شدن حال دیگران کمک کند
🔔حقیقت عید نوروز، تمرین و تلاشی برای دائم العید شدن است. برای عیدآفرینی روز به روز است. برای نگاهی «نو» به «روز» است.
#یادداشت_۷۸
✅ بقاء و دوام داشتن، یکی از دغدغه های بنیادین انسان است. از دغدغه حفظ و بقای جان که روانشناسان تحت عنوان «نیاز به بقاء» از آن یاد می کنند تا دوام و بقاء سایر نیازهای روانشناختی همچون تعلق، احترام، خودشکوفایی، و ... که همه به نوعی باعث برخورداری ما می شوند، از نیاز به جاودانگی و نیاز به برخورداری در وجود انسان حکایت می کنند.
❗️حتی وقتی به دنبال شادکامی می گردیم، همزمان دغدغه این را داریم که آیا این شادمانی جاودانه خواهد ماند، فلذا باز دنبال شادکامی دیگر یا راهی برای پایداری همان شادکامی قبلی می گردیم.
⏪ گویا شادی و شادکامی ما در برخورداری دائمی و جاودانگی دائمی ماست. و جاودانگی بعلاوه برخورداری منجر به شادکامی ما می شود.
و ما دنبال هر سه هستیم، یعنی هم دنبال جاودانگی هستیم، هم دنبال برخورداری هستیم و هم دنبال شادکامی می گردیم.
اما گویا این سه خواسته یکی هستند. یعنی جاودانگی وجود و جاودانگی برخورداری منجر به شادکامی می شود. و این هر سه با هم سعادت را برای ما رقم می زنند.
و وقتی این هر ۳ با هم اتفاق بیفتد، آن وقت، برای ما «عید» می شود.
🔷 بنابراین عید یعنی شادمانی از جاودانگی در برخورداری.
اما جاودانگی یعنی داشتن فرصت بی انتها. بنابراین عید دائمی یعنی شادمانی از فرصت بی انتهای برخورداری.
🤔 اما در این دنیای فانی، صحبت از دائمی بودن چیزها خطاست، پس چرا ما این نیاز را داریم؟
با نگاه مادیگرایانه، پاسخ دلگرم کننده ای برای این سوال نمی توان یافت، فلذا فرد در جستجوی برخوردار شدن از همین فرصت ها و لذت های دنیوی است.
اما با نگاه کلان معنوی، پاسخ ارزنده ای برای این نیاز بنیادین انسان وجود دارد که فعلا محل بحث ما نیست.
اما ویژگی دیگری که برای ما انسان ها مقدر شده، ضرورت اکتساب کردن است. یعنی ما به هر چه بخواهیم برسیم، بایستی تلاش کنیم تا دست پیدا کنیم.
و باز قاعده دیگری هم در این دنیا هست. برای رفع هر نیاز به مهارت خاصی نیاز است. مثلا برای رفع نیاز به احترام یا خودشکوفایی، نیاز به مهارت های خاصی داریم تا بتوانیم نیاز خودمان را برطرف کنیم.
⏺ حال با این مقدمات، سوال اصلی این است که چگونه ما به عید بادوام برسیم، در اینجا به چه مهارتی لازم است؟
با لحاظ نگاه معنوی، مهارت لازم در دست یابی به عید بادوام در همان فرمول عید نهفته است.
گفتیم عید دائمی یعنی شادمانی از فرصت بی انتهای برخورداری.
مهارت دست یابی به این عید، شادمانی و بهرهبرداری از لحظه به لحظه فرصت برخورداری است.
یعنی من همین امروزم را قدر شناسم و همین امروز را یک فرصت مهم برخورداری بدانم و از این فرصت برخورداری یک روزه خودم شادمان باشم و از تک تک لحظات آن و از تک تک امکانات دور و برم برای ساختن یک روز باشکوه استفاده کنم. و مهارت عیدآفرینی داشته باشم.
❗️بنابراین هر فرصت برخورداری می تواند عید برای ما باشد. من زمانی می توانم عیدآفربنی کنم، که همین امروزم را روز نو و تازه ای بدانم که فرصت برخورداری از آن، نصیب من شده است.
بنابراین عید دائمی یا بادوام، از ساختن عیدهای لحظه به لحظه یا روز به روز توسط من حاصل می شود.
من اگر برای هر روزی که صبح از خواب بیدار می شوم ، شادمان نگردم و آن را یک فرصت تازه ندانم، شادکام نخواهم شد.
من وقتی هر روزم را یک فرصت تازه برای بازآفرینی و بهترآفرینی خودم ندانم، خودم را در آن روز هدر می دهم.
🟢 بنابراین عید گرچه بیشتر با مقوله زمان و روز گره خورده است، اما با نگاه تازه به زمان و روزی که در آن هستیم، تحقق پیدا می کند. یعنی تا زمانی که من نگاه تازه ای به مقدار مشخصی از زمان، یعنی همین «یک روز» جاری پیدا نکنم، عیدی برای من اتفاق نمی افتد.
بنابراین عید، یعنی نوروز ، یعنی نگاه نو و تازه به «روز». یعنی از «دیروز» خودم کنده شده باشم تا بتوانم وارد «امروز » شوم تا امروزم، «نوروز» شود و من نیز «نو» شوم.
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
شعر از : پیرایه یغمایی
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
❗️❗️برای خداوند علائم حیاتی، علائم شعور، و علائم آدم بودن خود را ارسال کنید، وگرنه ممکن است خداوند یک فکرها و یک کارهای دیگری درباره شما بکند.
#یادداشت_۷۹
😞😞 درباره یکی از آشنایان، با واسطه شنیدم که می گفتند موقع عید یا تولد نوه هامون درمونده میشیم که چی براشون بخریم ؟
چون هر چی بخریم، نوه هامون خوشحال نمیشن.
☹️☹️ یا عرف است برخی معلم ها یا اساتید سر کلاس دارند تدریس می کنند به طنز به مستمعین که فقط گوش می کنند و هیچگونه بازخوردی نشان نمی دهند، می گویند یکسری علائم حیاتی از خودتان نشان دهید که مطمئن شویم زنده هستید.
😡😡 یا نقلی است - واقعی یا ساختگی - که زنی همیشه برای همسر و فرزندانش غذا درست می کرد و اونها هم سرسفره می آمدند و می خوردند و هیچی نمی گفتند و یک تشکر خشک و خالی هم نمی کردند، یکبار این زن بجای غذا، علف یا کاه جو در کاسه ها می ریزد، همسر و فرزندانش خیلی معترض می شوند که مگر ما گوسفند و الاغ هستیم که جلوی ما علف گذاشتی؟ همسر پاسخ میده آخه تا به حال هر چی جلوتان می گذاشتم هیچی نمی گفتید، با خودم گفتم نکند شما مثل همینبه حیوانات زبون بسته شدید، خواستم امتحان کنم ببینم مثل اونها شدید یا نه ؟
✅ حالا چی میخواستم بگم ؟
میخواستم بگم همین حالت ها رو ما ممکن است نسبت به خداوند پیدا کنیم.
ممکن است خداوند رو درمانده کنیم، چون خدا می مونه با ما چی کار کنه، چون هر چی برای ما بفرسته، خوشحال نمی شیم.
ممکن است بعضی وقت ها خدا فکر کنه نکنه ما زنده نیستیم، چون هیچ علائم حیاتی از خودمون نشون نمی دیم.
و ممکنه بعضی وقت ها فکر کنه، نکنه ما مثل این حیوون های زبون بسته شدیم که هر چی جلومون میگذاره هیچ شکرگزاری نداریم، فلذا تصمیم میگیره یک وقت هایی یک چیزهایی جلومون بگذاره که صدامون دربیاد و یادمون بیاد قبلا چه وضعیت خوبی داشتیم.
🔔🔔 خلاصه اینکه هر روز برای خداوند علایم زنده بودن، علائم شعور داشتن و علائم آدم بودن خود را ارسال کنید و خداوند را به اشتباه و درماندگی و استیصال و کفری شدن نیندازید.
از ما گفتن بود، خود دانید 🙈🙈
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
📣📣📣 روح و روان خود را با دعای جوشن کبیر ، ضد ضربه کنید . ! دعای جوشن کبیر ، زرهی پولادین برای روان انسان است . !
#یادداشت_۱۲
[ توضیح: جوشن کلمه ای عربی و به معنای " زره " است. و به اصطلاح زره ای است که سینه رزمنده را می پوشاند.]
✅ در روایات آمده است که در یکی از جنگ ها که پیامبر (ص) زرهی سنگین پوشیده بودند و آن زره، بدن ایشان را اذیت میکرد، جبرئیل (ع) نازل شد و ضمن اعلام سلام خدا بر ایشان ، دعای جوشن کبیر را برای پیامبر هدیه آورد و خواندن این دعا را به جای پوشیدن آن زره به پیامبر توصیه کرد و گفت که این دعا امان پیامبر و امت اوست.
⏪ زره را وقتی جنگی در پیش باشد ، انسان برای حفاظت خود در برابر دشمن می پوشد. بنابراین کارکرد زره ، حفاظت گری است.
⬅️ ساخت زره ، تدبیر انسان بود برای محافظت از خود در جنگ ها . و به تبع پیشرفت انسان ، زره ها و محافظ های جدیدتری ساخته شد.
زره ، کارکرد حفاظت از جسم را بر عهده دارد .
🤔🤔 اما برای حفاظت روح و روان چه فکری بایستی کرد ؟ زره روح و روان چیست ؟ چه کنیم که در بحبوحه مشکلات زندگی ، زره پوش شویم تا آسیب ناپذیر گردیم ؟
👈 دعای جوشن کبیر ، پاسخی است برای این آسیب پذیری همیشگی بشر . دعای جوشن کبیر ، زره روح و روان است .
⏮ یکبار هم که شده ، دعای جوشن را نه برای ثواب و نه برای اعمال وارد شده در شب قدر، بلکه برای رمزگشایی و فهم دقیق این دعا بخوانید . برای فهم نقطه و یا نقاط تمرکزی این دعا بخوانید ، برای فهم قدر مشترک یا تمرکز مشترک فرازهای دعا بخوانید .
👀 من به تازگی و برای اولین بار ، این دعا را با نگاه کنجکاوی و کارآگاهی خواندم . مبهوت شدم و به حیرت افتادم. مفتون و مسحور این دعا شدم.
❤️ خلاصه این دعا این می شود که می خواهد انسان را از دل سختی ها ، مشکلات ، محرومیت ها ، اشتباهات ، ناامیدی ها و ... به یکباره بیندازد در آغوش امن و پرمهر و محبت الهی .
◀️ اصلا مشکل یا وضعیتی نیست که انسان با آن دست به گریبان شده باشد و در این دعا به آن اشاره نشده باشد ، و در همان حال امید و قوت قلب را با هزار وجه به انسان تزریق نکند.
دعای جوشن را بخوانید تا سبکبال شوید ، بخوانید تا پرانرژی شوید ، و بخوانید تا ....
🔶 این بار این دعا را بدون اینکه دغدغه کسب ثواب داشته باشید، بخوانید . حتی دغدغه به پایان رساندن آن را هم نداشته باشید ، و حتی لازم نیست جمله " سبحانک یا لا اله الا انت ، الغوث الغوث ... " انتهای هر فراز دعا را بخوانید و مهمتر اینکه حتی به دنبال این هم نباشید که حتما شب قدر آن را بخوانید. هر وقت فرصت داشتید آن را بخوانید.
فقط با حضور قلب بخوانید.!
🔔 هر وقت در زندگی کم آوردید و انرژی تان کم شد ، حتما و حتما سری به دعای جوشن بزنید.
و هر وقت خواستید کار مهمی را شروع کنید و خواستید پرانرژی شوید ، حتما و حتما سری به دعای جوشن بزنید.
و خلاصه هر وقت خواستید حسابی شارژر شوید حتما و حتما سری به دعای جوشن کبیر بزنید.
👈 و یک نکته مهم و کاربردی : در اوقاتی که کم انرژی شدید ، متناسب با حال و روحیه تان ، هر چه که از این دعا به یادتان مانده است ، و یا به ذهن و زبان تان جاری می شود ( بدون اینکه مقید باشید که طبق متن پیش بروید ) با خودتان زمزمه کنید . تاثیرش را حتما خواهید دید.!
⬅️ آن وقت خواهید فهمید که این زره روح و روان ، چقدر کارآیی فوق العاده ای دارد.
والسلام
محمود یزدانی
🌷 لطفا به اشتراک بگذارید ، شاید به کار خسته دلی آید
✅ @behtarafariny
📣📣📣 در شب قدر، دسته و گروه خود را برترین گروه انتخاب کنیم و به خداوند اعلام کنیم و اصرار کنیم و التماس کنیم که ما را در همان برترین گروه قرار دهد. و هم قول تلاش دهیم و هم از او استعانت کنیم که شایستگی ها و الزامات برترین گروه شدن را به لطف خودش ارزانی ما دارد. ان شاءالله
#یادداشت_۸۰
✍ محمود یزدانی
✅ از مرحوم آیتالله فاطمی نیا کلیپ سخنرانی کوتاهی درباره اعمال شب های قدر وجود دارد که ایشان توصیه موکد میکنند که در این سه شب، حتما یکبار سوره واقعه، یک بار سوره توحید و سپس هفت مرتبه یا الله گفته شود. ایشان در توضیح این دستورالعمل می فرمایند سری در این عمل است که نمی توانم بگویم ولی انجام دهید.
🤔🤔 خود من هم نمی دانم چه سری در این اعمال است ولی یک برداشت اولیه ای از خواندن سوره واقعه پیدا کردم که حیفم آمد آن را به اشتراک نگذارم.
⏪ اما قبلش لازم است یک مقدمه کوتاهی عرض کنم.
شب قدر را شب تقدیرات گفته اند. یعنی اندازه هر چیزی به لحاظ کمی و کیفی مشخص میشود.
بنظر میرسد رویکرد خداوند در شب قدر، در خیلی موارد، مشارکتی باشد. چون اگر مشارکتی نبود، اعمال شب قدر و همچنین دعاکردن در شب قدر موضوعیت نداشت.
🤝 مشارکتی یعنی اینکه خداوند بر اساس گذشته ما، خلق و خوی ما، حال و احوال ما، و اتفاقات قطعی و احتمالی که در سال آتی می افتد، یک تقدیراتی می کند که فی المثل در سال آینده شما مجموعا ۴۸ بار مسجد می روید ( مثلا در سال قبل شما ۴۳ بار مسجد رفته اید ). حالا با فرض اینکه این تعداد مسجد رفتن در تقدیر شما هست، سوال این است که با این تقدیر موافقید ؟ به نظرتون خوبه ؟ یا کمه؟ یا زیاده ؟
مشارکتی بدین معناست که اگر فکر می کنید این تعداد مسجد رفتن رو می خواهید بیشتر کنید، اگر پای کار هستید که افزایش دهید، خداوند هم حاضر است افزایش دهد.
⏺ حالا این یک مثال فرضی برای روشن شدن مطلب در زمینه تقدیرات جزئی بود. اما سطح برخی تقدیرات کلی و کلان تر است. مثلا اینکه در سال آینده شما خوش خلق تر خواهید بود یا نه و یا فلان صفت و ویژگی را به چه مقداری خواهید داشت، کلی تر و کلان تر است.
🟢 اما کلان ترین سطح تقدیر این است که شما در چه دسته و گروهی قرار بگیرید.
سوره واقعه سوره ای است که تمام انسان ها را در سه دسته کلان قرار می دهد. و اوصاف هر سه دسته را در آخرت بیان می کند.
این سه دسته عبارت اند از : ۱ - مقربان (السابقون السابقون) ۲ - اصحاب یمین ( اصحاب المیمنه) ۳ - اصحاب شمال (اصحاب المشئمه)
🔷در این سوره، مردم سه دسته می شوند: یک دسته جهنمی و دو گروه بهشتی هستند. نکته مهمی که وجود دارد تفاوت های بسیار بسیار زیاد هر گروه با گروه دیگر است. فارغ از تفاوت های بسیار زیاد اصحاب جهنم با اهل بهشت - که خداوند ما را از آتش جهنم به لطف خودش محفوظ دارد - تفاوت های خیلی خیلی زیادی هم بین این دو گروه بهشتی وجود دارد و وقتی وصف جایگاه و نعمات مقربان را در این سوره انسان می خواند، هوش از سرش می رود. و مثل من که پر از ایراد و خطا هستم، ممکن است به ذهنم هم خطور نکند که شایستگی ورود به این دسته را داشته باشم و با خودم بگویم همینکه اهل جهنم نباشم خودش خیلی لطف بزرگی است.
🔔🔔 اما هر چقدر ما ممکن است به کم راضی شویم و خودمان را دست کم بگیریم، اما گویی با توصیه ای که برای خواندن این سوره در شب قدر وجود دارد، گویی خداوند می خواهد بگوید که دارم دسته و گروه تان را تعیین می کنم. و این سه دسته هم وجود دارد، کدامیک را بنویسم؟
❗️شب قدر، شب تعیین قدر و منزلت انسان هاست که شایسته چه جایگاهی هستند.
قدر و ارزش ما نیز وابسته به قدر و ارزشی است که خودمان برای خودمان قائل هستیم.
آیا اینقدر برای خودمان ارزش قائل هستیم که به خداوند بگوییم که ما رو جزو دسته مقربان قرار دهد ؟
ممکن است بگوییم نه
اما یکبار دیگر وصف این دسته را در سوره واقعه بخوانیم ! آیا دلمون راضی میشه از اون همه ناز و نعمت و از اون همه کرامت - که مهمترین کرامت، کرامت تقرب است - چشم بپوشیم و بگیم همون اصحاب یمین هم برامون خوبه ؟ پس عقل مون کجاست ؟ پس برای چی قرآن داریم می خونیم؟ پس برای چی قرآن به سر می گیریم ؟ پس برای چی خود خداوند و تمام ۱۴ معصوم(ع) را قسم می دهیم ؟ خب ما که داریم این کار رو می کنیم، چرا خوب خوبش و بهترینش رو نخواهیم ؟
😔😔 اگر مثل من باشید احتمالا دست و دل تون می لرزه که هوس جایگاه مقربان را داشته باشید.
اما بیاییم از دیوانگی در بیاییم و عاقل شویم تا بزرگ شویم.
درسته که گفته اند : تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف / مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی.
اما اولین اسباب بزرگ شدن، بزرگ خواستن است . آرزوهای بزرگ داشتن است. درست است که به صرف آرزوهای بزرگ انسان به جایی نمی رسد، اما با آرزوهای کوچک که قطعا و قطعا به جایی نخواهد رسید.
ادامه متن 👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادامه متن 👆
❇️شب قدر شب شناخت قدر و منزلت خیلی چیزهاست که از جمله آنها، یکی شناخت قدر و منزلت خودمان، که به کمتر از مقرب بودن راضی نشویم
و دیگری شناخت قدر و منزلت خداوند است که قرآن فریاد می زند: و ما قدروا الله قدره ؛ کسی قدر و منزلت خداوند را نشناخت
و یکی از قدر و منزلت هایی که خوب است درباره خداوند بدانیم این است او دنبال مقرب و همنشین می گردد واگر کسی داوطلب شود، و پای کار باشد، بقیه اش را خداوند درست می کند.
«وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (بقره:186)
و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مىخواند، اجابت می کنم! پس اونها هم دعای و خواسته مرا اجابت کنند و باورم کنند، تا رشد و ارتقاء یابند»
😔درست است نه بزرگیم و نه اسباب بزرگی را آماده کرده ایم. اما شب قدر برای همین بزرگ شدن است. و قدم اول برای بزرگ شدن، بزرگ شدن دعاها و خواسته هاست.☺️☺️
برای بزرگ شدن هم دعا کنیم 🤲
✍ محمود یزدانی
✅ @behtarafariny
🔔🔔🔔 آیا پس از شب های قدر ، قرآن روی سرمان جا خواهد داشت ؟
#یادداشت_۱۱
✅قرآن به سر گرفتن در شب های قدر ، نمادی است از اینکه به خداوند عرض می کنیم که این قرآن ، روی سرمان جا دارد و به گونه ای است این کتاب را هیچ وقت به زمین نخواهیم گذاشت و همیشه حواسمان به این کتاب هست .
⏪ قرآن به سر گرفتن ، نمادی است از اینکه به خداوند می گوییم که ما قدر این کتاب را می دانیم و آن را برترین کتاب دنیا و بهترین هدیه میدانیم و به گونه ای نیست که تا شب قدر بعدی از این کتاب یادمان برود .
📝 شب قدر ، شب شناختن قدر و اندازه خیلی چیز هاست و یکی از چیزهایی که به خداوند می گوییم این است که ما قدر این قرآن را شناخته ایم و نشانه این شناخت این است که ما در همه عالم گشته ایم و دیدیم در همه دنیا از این نعمت چیزی ارزشمندتر وجود ندارد. و برای همین است که در ارزشمندترین شب سال ، دو نعمت ارزشمند ( قرآن و اهل بیت که هر دو یک حقیقت واحد هستند ) را آورده ایم که در اثر توجه ما به آنها ، میخواهیم خودمان ارزشمند شویم .
⏪ قرآن به سر گرفتن نمادی است از اینکه به خداوند می گوییم که در این شب و در این دنیا ، مدرک و ثروت و شهرت و زیبایی و ... هیچ و هیچی آنقدر ارزش ندارد که بخواهد بالای سرمان بگذاریم و نزد تو بیاییم ، فقط قرآن می ماند و قرآن ، یکی صامت است و دیگری ناطق .
❗️این شبهای قدر تمام میشود ، و ما می مانیم و قرآن . آیا خدای نکرده قرآن ، از چشم و دل ما خواهد افتاد و آن را رها خواهیم کرد ، یا آن را همیشه بالای سرمان خواهیم داشت و هیچوقت آن را فراموش نخواهیم کرد.؟
❎شب قدر ، گذشته از شب استغفار ، شب قول دادن به خداوند نیز است و اگر خداوند از ما بپرسد درباره ارتباطتان با قرآن در سال آینده چه قولی خواهید داد ، به راستی چه قولی خواهیم داد ؟ .
#شب_قدر
✍ محمود یزدانی
🌷 اگر پسندیدید لطفا به اشتراک بگذارید
✅ @behtarafariny
❗️مرا عاشقی آموز
✍ محمود یزدانی
💐💐💐 به مناسبت «روز دختر» تقدیم به همه دختران سرزمین مان که عشق و محبت را سریعتر، عمیق تر، و زلال تر از ما مردان می فهمند.
دختران معلمان طبیعی عشق و محبت در جامعه ی ما هستند. و زندگی را برای همه ما، لطیف تر، انسانی تر و خوشایند تر می کنند. قدرشان را بدانیم!!!!
روزتان بر خودتان و بر ما مبارک.
خوشحالیم و شادمانیم و شاکریم که هستید.
■شیخ “حسن جوری” رهبر نهضت سربداران در قرن هشتم هجری میگوید: در سالی که گذارم به “جندیشاپور” افتاد، سخنی از “خواجه محمد مهتاب” شنیدم که تا گور بر من تازیانه میزند.
□دیدمش که زیر آفتاب تموز نشسته، نخ میریسد و ترانه زمزمه میکند. بدو گفتم ای مرد خدا، مرا عاشقی بیاموز تا خدا را عاشقانه عبادت كنم..
●مهتاب گفت: نخست بگو آيا هرگز خطی خوش، تو را مدهوش کرده است؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز شکفتن گلی در باغچهی خانهات تو را از غصههای بیشمار فارغ كرده است؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز صدایی خوش و دلربا، تو را به وجد آورده است؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز صورتی زیبا تو را چندان دگرگون کرده است که راه از چاه ندانی؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز زیر نمنم باران، آواز خواندهای؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز به آسمان نگریستهای به انتظار برف، تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز خندهی کودکی نازنین، تو را به خلسهی شوق برده است؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز غزلی یا بیتی یا سخنی فصیح، چندان تو را بیخود کرده است که اگر نشستهای برخیزی و اگر ایستادهای بنشینی؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز زلالی آب یا بلندی سرو یا نرمی گلبرگ یا كوشش مورچهای، اشک شوق از دیدهی تو سرازير كرده است؟ گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز شده است که بخندی چون دیگری خندان است و بگریی چون دیگری گریان است؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز بر سیبی یا اناری، بیش از زمانی که به خوردن آن صرف میکنی، چشم دوختهای؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز عاشق کتابی یا نقشی یا نگاری یا آموزگاری شدهای؟
گفتم: نه
▪︎گفت: هرگز دست بر روی خویش کشیدهای و با چشم و گوش و ابروی خویش معاشقت کردهای؟
گفتم: نه
○گفت: از من دور شو که سنگ را عاشقی میتوان آموخت، تو را نه!
✅ @behtarafariny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکو إِلَیْک فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ کثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنا»
❗️❗️❗️قضاوت که کار خداست، ما فقط تهمت می زنیم.
#یادداشت_۸۱
✍ محمود یزدانی
🔹 جمله بالا را به طنز از زبان یکنفر با واسطه شنیدم که درباره حال و احوال انتخابات و نظرش درباره کاندیداها می گفت که : «والله چی بگم، قضاوت که کار خداست، ما فقط تهمت می زنیم» من اول کلی خندیدم، ولی بعدا که فکر کردم دیدم عجب جمله حکیمانه ای است.
🟢 ابتدا بحث قضاوت کردن را از منظر روابط بین فردی و سپس از منظر روان درمانی برایتان بگویم.
حتما بارها این جمله را زیاد شنیده اید که : «مردم را قضاوت نکنید» یا یکنفر درباره حرف هایی که بقیه درباره اش می زنند، معترض است که «چرا من را قضاوت می کنید؟». و خلاصه کلی نگرش منفی درباره قضاوت کردن وجود دارد.
از طرف دیگر، از منظر روان درمانی یکی از توصیه هایی که در درمان می شود، قضاوت نکردن افکار در ذهن انسان است و یکی از اهداف درمانی، تبدیل «ذهن قضاوتگر» به «ذهن مشاهده گر» است. یعنی ذهن به گونه ای تربیت شود که افکار خودش را، و حتی احساسات خودش را ببیند و «مشاهده» بکند، ولی «قضاوت» نکند. چون متوجه شده اند که ذهن وقتی قضاوت نکند، افکار راحت تر از ذهن ما بیرون می روند و یا احساسات راحت تر از وجود ما جدا می شوند.
🔶 من خودم البته با توصیههایی که درباره قضاوت نکردن است، مخالفم. چرا که آن را امر ناممکنی می دانم. یعنی همچنانکه ذهن ما نمی تواند فکر نکند ، نمی تواند قضاوت نکند. بنابراین کارکرد طبیعی ذهن قضاوت کردن است.
یعنی همچنانکه نمی توان به یک نفر گفت که چند دقیقهای یا حتی چندلحظه ای فکر نکن، نمی توان به افراد توصیه کرد که قضاوت نکن.
بنابراین قضاوت کردن، هم فرآیند طبیعی ذهن، و هم فرآیند ضروری ذهن است.
🟪 البته قبول دارم که وقتی افراد می گویند من را قضاوت نکنید یا در تکنیک های درمانی صحبت از «قضاوت نکردن» می شود ، منظورشان قضاوت کردن منفی است که نبایستی صورت گیرد.
بگذریم ...
🔍 اما بیاییم کمی دقیق تر و عمقی تر درباره قضاوت کردن صحبت کنیم.
❇️ وقتی یک نفر می گوید: «من را قضاوت نکنید» و یا «چرا من را قضاوت کردید؟» دقیقا دنبال چیست ؟ چرا از بقیه این خواسته را دارد ؟ مگر در قضاوت دیگران چه چیزی نهفته است که باعث آشفتگی فرد شده است ؟
🔔🔔 وقتی دقیق تر و جدی تر از افراد قضاوت شونده بپرسیم که مشکل شما با بقیه چیست که اینقدر معترض هستید؟، پاسخی که غالبا خواهند گفت چیزی شبیه این خواهد بود که می گویند : «آخه اونها بدون اینکه از همه چیز من خبر داشته باشند و بدون اینکه بدانند اصل قضیه چی بوده و بدون اینکه از شرایط من و اوضاع خبردار باشند، یک قضاوتی می کنند و برچسبی به من می زنند که به من نمی خورد و این خیلی بی انصافی است.»
🔷 اگر یکبار دیگر جملات بالا را بخوانید، متوجه خواهید شد که بحث، بحث «انصاف» است. و بحث نداشتن اطلاعات جامع فرد قضاوت کننده درباره فرد قضاوت شونده است. و خلاصه اش این است که فرد می گوید بحث، بحث «قضاوت» نیست، بلکه بحث «تهمت» است. یعنی چیزی درباره من می گویند که صحت ندارد و با بی انصافی درباره من نظر داده اند. و به من «تهمت» زده اند.
⏺ به همین منوال، در بحث درمان که تمام تلاش درمانی تبدیل «ذهن قضاوتگر» به «ذهن مشاهده گر» است، اصل قضیه و حقیقت قضیه، تبدیل کردن «ذهن تهمت زننده» به «ذهن مشاهده گر» است.
حالا چرا می گوییم «ذهن تهمت زننده» ؟
⏪ در درمان یکی از تکنیک های مهم برای تربیت «ذهن مشاهده گر» توضیح این نکته مهم است که «افکار فقط افکار هستند و واقعیت ندارند». مثلا وقتی من درباره خودم فکر کنم که «آدم بدردنخور» یا «آدم خیلی مهمی» هستم، در هر دو حالت اینها فقط فکر هستند و واقعیت ندارند. ذهن قضاوتگر هر دوی این افکار را واقعی در نظر می گیرد و بسته به اینکه خود را «بدردنخور» یا «خیلی مهم» در نظر بگیرد، یا دچار «رفتارهای اجتنابی» و یا دچار «رفتارهای متکبرانه» می شود.
اما «ذهن مشاهده گر» وقتی این افکار به ذهن برسد، صرفا «مشاهده» می کند و این افکار را «جدی» نمی گیرد، و جدی نگرفتن این افکار به این است که احساس یا رفتاری مبتنی بر این افکار شکل نمی گیرد.
اما «ذهن قضاوت گر» در این دو مثال، دقیقا «ذهن تهمت زننده» است. چون به خودش یا «تهمت بدردنخور» می زند یا «تهمت آدم خیلی مهم» به خودش می زند، که هر دو اشتباه است.
🔄 خلاصه تر و واضح تر بگویم ذهن نمی تواند قضاوت نکند. بنابراین اگر منصف باشد، درست قضاوت می کند، و اگر منصف نباشد، تهمت می زند، حالا یا به خودش یا به دیگری.
و اگر دیگران می گویند اینقدر من را قضاوت نکنید، منظورشان این است که : «اینقدر به من تهمت نزنید»
و اگر در درمان می گویند که افکارتان را قضاوت نکنید و صرفا مشاهده کنید، منظورشان این است که: «اینقدر به خودتان تهمت نزنید» ( و اگر افکار درباره دیگران باشد، منظور این است که «اینقدر به دیگران تهمت نزنید» )
✅ @behtarafariny
ادامه متن 👇👇
ادامه متن 👆👆
پ. ن 1⃣ : البته در اینکه ذهن چه موقع منصف است و چه موقع غیرمنصف است، بحث مفصلی است که جای طرح آن در اینجا نیست.
پ. ن 2⃣ : بحث ما بحث انتخاباتی نیست، ولی از این بحث خیلی می توان در بحث قضاوت کردن درباره کاندیداها استفاده کرد که راستی راستی ما داریم کاندیداها را قضاوت و ارزیابی می کنیم ؟ یا داریم به آنها تهمت می زنیم؟.
مواظب تهمت زدن هایمان به کاندیداها باشیم. شاید خیلی مطالبی که خودمان درباره کاندیداها می گوییم یا درباره آنها می شنویم، قضاوت درباره کاندیداها نباشد، تهمت زدن درباره آنها باشد که در پوشش قضاوت و ارزیابی عرضه می گردد.
پ. ن 3⃣ : منظور این متن تعطیلی قضاوت کردن نیست. همچنانکه ذهن بدون قضاوت کردن نمی تواند باشد، زندگی هم بدون قضاوت کردن ممکن نیست.
نکته و توصیه اصلی، «تعویق قضاوت» و یا «احتیاط در قضاوت» است. و نکته و توصیه اصلی تر، احتیاط خیلی خیلی زیاد یا اجتناب خیلی خیلی زیاد در تهمت زدن است.
«تهمت زدن از آن چیزی که فکر می کنیم به ما نزدیکتر است.»
📣📣📣 خلاصه اینکه :
«قضاوت کردن حقیقی کار خداست، ما غالبا داریم به خودمان و دیگران تهمت می زنیم.»
✍ محمود یزدانی
✅ @behtarafariny
⚫️ یک سنت و رویه خیلی زشت، اما فراگیر
#یادداشت_۸۲
✍ محمود یزدانی
🔶 امروز یکی از بستگان نزدیک همسرم فوت کردند.از حدود ساعت ۷ صبح که خبردار شدیم، به منزل آن مرحوم رفتیم و کم کم افراد زیادی آمدند، بطوریکه سر ظهر که جنازه را از حرم مطهر به منزل مرحوم آوردند و سپس سمت آرامگاه خواجه ربیع رفتیم، جمعیت زیادی جمع شده بودند.
بعد از مراسم خاکسپاری، صاحبان عزا ضمن تشکر از افراد حاضر جهت حضور در مراسم، دعوت کردند که برای صرف ناهار به رستوران تشریف بیاورند.
❌ من اگر در روز خاکسپاری کسی شرکت کنم، غالبا برای ناهار نمی روم، چون معتقدم که صاحبان عزا به مقدار کافی آشفته و غمگین و بهم ریخته هستند که آمادگی و حوصله پذیرایی را ندارند، و خیلی هم اخلاقی نیست که بقیه این توقع را از آنها داشته باشند.
خلاصه چون این مرحوم از افراد خیلی نزدیک بودند، گفتیم که شاید برویم بهتر باشد.
خلاصه با یک خجالت و شرمندگی پیش خودم، رفتم.
در راه با خودم حدس می زدم که احتمالا چند نفری بیشتر نیامده باشند، ولی وقتی وارد سالن رستوران شدم از اینکه چه جمعیت زیادی آمده بودند، بسیار متعجب شدم. بنظرم بیش از ۱۵۰ نفر در قسمت مردانه بودند. و قسمت زنانه را هم نمی دانم.
و فکر می کنم حداقل بین ۳۰ تا ۴۰ میلیون فقط هزینه ناهار امروز شده باشد.
⏮ این هزینه تازه فقط مربوط به ناهار روز اول بود، و با احتساب مراسم تعزیه و سپس سوم یا هفتم و بعد چهلم، کلی هزینه روی دست خانواده مرحوم گذاشته می شود، که من فکر میکنم خیلی بیش از ۱۰۰ میلیون تومان بشود.
خلاصه از دست دادن آن مرحوم برای خانواده اش یک مصیبت، و هزینه های سرسام آور پذیرایی و یکهویی بودن این خرج ها نیز مصیبتی دیگر.
😔😔 و چقدر این سنت و عادت زشت ناهارخوری روز خاکسپاری، رواج فراوانی در بین ما دارد. و متاسفانه فکری هم برای آن نمی شود.
🔔🔔 حالا اگر به روایات مراجعه کنیم، توصیه هایی که وجود دارد، نقطه مقابل چیزی است که در جامعه ما رواج دارد.
❗️❗️ مثلا در روایات داریم ( قریب به مضمون ) که تا چند روز نبایستی از مطبخ خانواده متوفی دودی بلند شود. و مستحب موکد است که همسایه ها و آشنایان، بایستی غذای خانواده متوفی را تهیه کنند. ولی وضع امروزی کاملا برعکس است، و خانواده متوفی تا چند بار بایستی غذای اطرافیان را تهیه کنند.
📣📣 و یا در سنت نه چندان دور ما - که خود من هم یادم میآید - وقتی کسی فوت می کرد، غالبا کسانی که برای سرسلامتی و عرض تسلیت می آمدند، همراه خودشان چیزی می آوردند و اون موقع به جای دسته گل و بنر - که هیچ خاصیتی ندارند - چیزهایی که می آوردند از قبیل گوسفند، روغن نباتی ۱۷ یا ۵ کیلویی ، کارتن قند، خرما، و .... بود. و دست خالی رفتن به خانه مرحوم تا حدی یک کار ناپسندی بود، و مخصوصا فامیل و آشنایان نزدیک حتما با خودشان چیزی می بردند.
این را گفتم که شاید تلنگری باشد برای بزرگان هر فامیلی که بنشینند و دور هم فکری بکنند تا این سنت های غلط به مرور از بین برود.
👌👌 و در اینجا یادی کنم از یک سنت خیلی خوبی که توسط فرد بسیار عاقل و دوراندیشی ایجاد شد.
چند سال پیش یکی از همکاران تعریف می کرد که ما همین مشکل هزینه های سنگین ترحیم را در فامیل و روستای مان داشتیم، و با توجه به اینکه روستای ما، روستای پرجمعیتی بود و اگر کسی فوت می کرد، همه می آمدند و یا بایستی دعوت می شدند، هزینه های بالای مراسمات، یک معضلی مخصوصا برای خانواده های متوسط و ضعیف شده بود.
خلاصه برای حل این معضل، بزرگان فامیل و روستا - که غالبا در مشهد هم زندگی می کردند - دور هم نشستند و گفتند از این به بعد مانند عروسی ها که برای عروس و داماد پول جمع می کنیم، موقع عزا هم پول جمع کنیم.
اما با اینکه این تصمیم گرفته شد، ولی اجرایی نمی شد، و غالب خانواده های متوفی قبول نمی کردند و به نوعی خجالت می کشیدند که در مجلس آنها برای مراسم ترحیم پول جمع شود و به نوعی احساس فقر و نیازمندی و سرشکستگی به آنها دست می داد.
خلاصه گذشت و گذشت تا اینکه یکی از سرشناس ترین و پول دارترین آدم های فامیل و روستا، صاحب عزا سد و یکی از اعضای خانواده اش از دنیا رفت.
اون فرد که از همه پول دارتر و در عین حال دست و دل بازتر بود، با دوراندیشی خودش پیش قدم این کار خیر شد، و در مراسم ترحیم اعلام کرد که به جهت اینکه این سنت پول جمع کردن و کمک رسانی در مراسم ترحیم جا بیفتد از مراسم عزای خانواده خودش شروع می کند و این کار را انجام داد.
و خلاصه شروع پول جمع کردن برای مراسم ترحیم، از مجلس عزای پول دارترین فرد روستا شروع شد و از اون به بعد این سنت دیگه رواج گرفت و هنوز هم ادامه دارد.
🌷🌷 باشد که ما هم بتوانیم از این سنت های خوب در میان جامعه مان جاری و ساری کنیم. ان شاءالله
✅ @behtarafariny