📣📣 مفسر قرآن اول از همه بایستی استراتژیست باشد : تفسیر راهبردی ( استراتژیک ) راهکاری بسیار موثر در مهجوریت زدایی از قرآن
#یادداشت_۶۶
✍ محمود یزدانی
🌙 ماه رمضان که می رسد فعالیت های قرآنی پررنگ تر می شود. از جلسات قرآنی بگیرید تا نمایشگاه های قرآنی و ...
یک پرسشی که مطرح است این است که چرا با این همه کثرت کلاس ها و جلسات و نمایشگاه های قرآنی، باز هم قرآن آنچنان که شایسته است در جامعه اثرگذاری مطلوب را ندارد ؟ کجای کار اشکال دارد ؟
⏪ در اینجا قصد آسیب شناسی آموزش قرآن را ندارم که خود بحث مفصل و طولانی است، فقط به همین مقدار اکتفا می کنم که روش آموزش قرآن در سیره نبوی(ص) بسیار متفاوت از سبک های آموزش قرآن در زمان حاضر است. و اگر وجود نازنین پیامبر(ص) در زمان ما حضور یابند و در جلسات آموزش قرآن - از روخوانی و روانخوانی بگیرید تا تدبر و تفسیر - شرکت کنند، از این مدل آموزش قرآن متعجب می شوند و خواهند گفت این چه مدل آموزش قرآن است که از پیش خود اختراع کرده اید؟ مگر قرآن را من اینطوری آموزش می دادم ؟ و قس علیهذا...
✅ من در اینجا صرفا اندکی به نقد روش ها و سبک های تفسیر قرآن اشاره می کنم.
⏺ در تفسیر قرآن سه سبک غالب وجود دارد :
۱- تفسیر ترتیبی
۲- تفسیر موضوعی
۳- تفسیر سوره ای
البته هر سه ی این سبک ها می تواند از منظرهای مختلفی بحث شوند. مثلا سبک تفسیر فقهی، سبک فلسفی، سبک کلامی، سبک عرفانی، سبک ادبی، سبک علمی و ...
🔄 تاریخ بیش از هزار ساله تفسیر، حقیقت تلخی را پیش روی ما می گذارد و آن این است که هیچکدام از این سبک ها، جز اینکه منجر به انباشت نظریات تفسیری شده اند، دستاورد عملی چندانی برای جامعه نداشته است. و بیشتر بازار مباحثه خود مفسران را داغ نموده است تا بازار تحولات اجتماعی را.
❓اما چرا اینگونه بوده است؟ چه باید کرد و راه حل چیست ؟
⛔️ راه حل این نیست که ما مسیرهای قبلی را بیشتر ادامه دهیم. در واقع مشکلات امروز ما نتیجه راه حل های دیروز ما هستند.
اگر سبک های تفسیری ترتیبی یا موضوعی یا سوره ای ( با رویکردهای مختلف آن ) قرار بود اثربخش باشند، بایستی در این هزار سال اثر می گذاشتند. پس مشکل جای دیگری است. بنابراین ما هر چقدر این مسیر را ادمه دهیم، باز هم راه به جایی نخواهیم برد. و فرقی هم نمی کند که مفسر شیعه باشد یا سنی، مفسر زبردست باشد یا تازه کار، مفسر جامع نگر باشد یا خردنگر باشد، رویکردشان فقهی باشد، یا فلسفی، یا اخلاقی، یا عرفانی یا هر رویکر دیگر.
این مسیرها ما را به هیچ جای امیدبخش و مشکل گشایی نخواهند رساند. تعداد این جلسات و کتاب ها، صدها برابر هم شوند، اوضاع ما با کمی اختلاف مثبت در همین حد و اندازه باقی خواهد ماند.
❗️❗️اشکال این سبک تفاسیر این است که قرآن را وسط گذاشته اند و می خواهند ببینند قرآن چه می گوید.
😳😳 حتما خواهید گفت که این که خیلی خوب است، چه چیز از این بهتر که قرآن محور بحث باشد.
اما اشکال مهم این روش ها این است که مساله های عینی اجتماعی حضور ندارد.
⬅️ اشکال بزرگ این سبک ها این است که کاری به مساله های اجتماعی ندارند و صرفا متن قرآن را ملاک قرار می دهند.
🟢 در توضیح بیشتر بایستی عرض کنم که قرآن در زمان نزول نه موضوعی نازل شد، نه ترتیبی ، بلکه اقتضائی نازل شد. یعنی تا مساله ای اجتماعی نبود، آیات هم نازل نمی شد، یعنی قرآن بر حسب اقتضائات و مساله های اجتماعی نازل می شد و سبک نزول قرآن، سبک راهبردی یا استراتژیک بود. و به همین دلیل بود که نزول قرآن ۲۳ سال طول کشید.
یعنی یک مدیریت استراتژیک پشت نزول آیات قرآن بوده که تشخیص می داده الان چه آیاتی لازم است به گفتمان اجتماعی تزریق شود.
در این دیدگاه، آیات قرآن به خودی خود موضوعیت ندارد، بلکه حل مساله های اجتماعی موضوعیت دارد، و آیات قرآن کارکرد حل مساله دارند. بنابراین آیات قرآن زمانی اثربخش هستند که دقیقا «متناسب با مساله اجتماعی» و «در زمان مناسب » نازل شود.
این دو مولفه «تناسب با مساله های اجتماعی» و «در زمان مناسب» مولفههای کاملا حیاتی هستند، بطوریکه اگر آیات قرآن در «تناسب با مساله های اجتماعی» و «در زمان مناسب» نازل نشوند، کارکرد «حل مساله» ندارند و صرفا کارکرد «افزایش اطلاعات» دارند که ربطی به حل مساله ندارد.
🔔🔔 بنابراین نازل کننده قرآن، اصلی ترین هدفش حل مساله های اجتماعی است.
با این دیدگاه آنچه که موضوعیت دارد، حل مساله است و از خداوند تا جبرئیل و تا پیامبر(ص) همه به خط می شوند تا مساله ای اجتماعی یا فردی را حل کنند.
با این دیدگاه، خداوند و پیامبر(ص) استراتژیست های حرفه ای بودند که بسیار دقیق و هدفمند ورود به مساله های اجتماعی داشتند.
✅ @shokoofaee
ادامهی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
📣📣📣 حراجستون واقعی؛ فقط حراجستون خدا : فکر کنم خدا یک چیزیش شده 😳😳
#یادداشت_۶۷
🔔🔔 حتما تا به حال تو تبلیغات رسانه ای دیده یا شنیده اید که فلان فروشگاه یا مرکز خرید یا فلان شرکت تخفیف های خیلی خوب گذاشته است. وقتی هم تخفیفات خیلی بالا باشد، میگن به حراجی گذاشته.
اما همه مون می دونیم که خیلی از تخفیفات و حراجی ها خیلی هم واقعی نیست یا اون مقداری که تخفیف میدهند، خیلی زیاد نیست. اما اگر قرار باشد یک جا رو معرفی کنیم که تخفیفات خیلی بی حساب و کتاب میده و حراجستون به معنای واقعی هست، حراجستون خدا در ماه رمضان است.
🙊🙊 میخواستم خیلی خودمونی به خودم و بقیه بگم فکر کنم خدا تو این ماه رمضان یک چیزیش شده، و خودش هم حواسش نیست داره چکار میکنه، پس تا روز عید فطر که حواس خدا دوباره سر جاش برنگشته، حسابی بریم استفاده کنیم.
🤔 حتما میگین یعنی چی ؟
⏪ بگذارید صرفا به بخشی از سخنان پیامبر (ص) درباره ماه رمضان اشاره کنم :
« .... [ ای مردم ] نفس هایتان در این ماه تسبیح و خوابتان عبادت و عملتان پذیرفته و دعایتان مستجاب است. بنابراین، با نیت های صادق و دل های پاکیزه از خدا بخواهید که شما را برای روزه این ماه و تلاوت کتابش توفیق دهد....
هر کس در این ماه نمازی مستحبی به جای آورد ، خداوند آزادی از آتش را برای او ثبت کند، و هر کس در این ماه عمل واجبی را انجام دهد، پاداش او ثواب کسی است که هفتاد واجب را در ماه های دیگر به جای آورد . هر کس در این ماه بر من زیاد درود و صلوات بفرستد، خداوند روزی که موازین سبک است، میزان اعمال وی را سنگین گرداند.
و هر کس در این ماه آیه ای از قرآن تلاوت کند ، پاداش او ثواب کسی است که قرآن را در ماه های دیگر ختم نماید.
ای مردم ! به درستی که در این ماه درهای بهشت باز است، پس از پروردگار خویش بخواهید که آنها را به رویتان نبندد، و درهای جهنم بسته است، پس از او بخواهید آنها را به رویتان باز نکند، و شیاطین زندانی اند، پس از او بخواهید که آنها را بر شما مسلط نسازد...» (خطبه شعبانیه)
😄😄 خب خداییش این دست و دل بازی ها و بریز و بپاش های خداوند در این ماه رمضان، حکایت از چی میکنه؟ نشون نمیده خدا یک چیزیش شده ؟ نشون نمیده که خدا حساب و کتاب از دستش در رفته و حالش یک جوریه ؟
🙈🙈 حالا که خدا به هر دلیلی حسابی سرخوش و شاد و شنگول هست، اگر ما حسن استفاده را نبریم، خداییش نشون از وجود چی در درون ما هست؟ نشون میده که ما چی کم داریم ؟
✍ محمود یزدانی
✅ @shokoofaee
📣📣📣 استیضاح تیک تاک: مستندی تمام عیار و فوقالعاده برای شناخت نظام حکمرانی آمریکا
#یادداشت_۶۸
✅ شبکه ۴ در روز ۱۲ و ۱۳ فروردین امسال حدود ساعت ۷ شب فیلم «استیضاح تیک تاک» را پخش کرد. من اتفاقی این فیلم را دیدم. فیلمی که به نظر من بهترین فیلم برای شناخت نظام حکمرانی آمریکا است. اگر کسی می خواهد بفهمد آمریکا چگونه آمریکایی هست و اصلا حکمرانی یعنی چه، این فیلم را حتما و حتما ببیند.
⏪ «تیک تاک» یک شبکه اجتماعی چینی است که محبوبیت بالایی پیدا کرده است، بطوریکه حدود یک میلیارد کاربر در سراسر جهان دارد که حدود ۱۵۰ میلیون کاربر آن، آمریکایی است.
محبوبیت و کاربران بالای تیک تاک در آمریکا، سناتورهای آمریکایی را به چاره جویی انداخته است که چه کنند. از اینرو مدیرعامل تیک تاک را به کنگره آمریکا فراخوانده اند و از او درباره این شبکه توضیح خواسته اند. جلسه پرسش و استماع توضیحات مدیرعامل تیک تاک حدود ۵ ساعت در کنگره آمریکا طول کشیده است که بخش های مهم آن، در قالب فیلمی دو قسمتی تحت عنوان «استیضاح تیک تاک» از شبکه ۴ پخش گردید.
👏👏😔😔 من از دیدن این فیلم هم بسیار لذت بردم و هم بسیار حسرت خوردم. و مقایسه می کردم با نظام حکمرانی خودمان. و می گفتم ما کجا و آنها کجا؟ مجلس ما کجا و مجلس آنها کجا ؟ رئیس مجلس ما کجا و رئیس مجلس آنها کجا ؟ نماینده مجلس ما کجا و نماینده مجلس آنها کجا ؟ خبرگی ما کجا و خبرگی آنها کجا ؟ نظم ما کجا و نظم آنها کجا؟ حساسیت نسبت به منافع ملی ما کجا و حساسیت آنها کجا ؟ روش اقناع افکار عمومی ما کجا و روش اقناع افکار عمومی أنها کجا ؟ سیاست ورزی ما کجا و سیاست ورزی آنها کجا ؟ همدلی ما کجا و همدلی آنها کجا ؟ وحدت ما کجا و وحدت آنها کجا ؟ دقیق و جدی حرف زدن ما کجا و دقیق و جدی حرف زدن آنها کجا ؟ معماری مجلس ما کجا و معماری مجلس آنها کجا ؟ احترام گزاری ما کجا و احترام گزاری آنها کجا؟ سبک گفتگوی ما کجا و سبک گفتگوی آنها کجا ؟ هوشمندی ما کجا و هوشمندی آنها کجا؟
و از همه مهمتر استیضاح ما کجا و استیضاح آنها کجا ؟
❗️❗️تماشای این فیلم برای هر کسی که ایران را دوست دارد و می خواهد کاری برای ایران انجام دهد، و یا هر کسی که به هر دلیلی از آمریکا خوشش نمی آید، واجب عینی است.
ای کاش تمام مسئولین ایرانی این فیلم را می دیدند تا نکات بسیار خوبی از مدل حکمرانی که در این فیلم وجود دارد را یاد می گرفتند. اگر نمایندگان مجلس ما مانند سناتورهای آمریکایی اینقدر حرفه ای بودند، بسیاری از مشکلات ما حل می شد.
✳️ وقتی این مدل استیضاح را ( به معنی توضیح خواستن نه به معنی رای اعتماد دادن ) دیدم ، بر مدل استیضاح در مجلس خودمان خندیدم و گفتم ما فقط ادای استیضاح را در می آوریم.
👈 آمریکا فقط در تکنولوژی پیشرفته نیست، بلکه ابتدا در حکمرانی پیشرفته است.
همانقدر که خودروسازی ما نسبت به آمریکا عقب مانده است، سیستم حکمرانی ما هم در مقایسه با سیستم حکمرانی آمریکا ، مانند خودروسازی ما عقب مانده است.
تفاوت مجلس شورای اسلامی ما با کنگره آمریکا مانند تفاوت پیکان و پراید ما با فورد و جنرال موتور و ... است. همانقدر عقب مانده، همانقدر سست و ناایمن ، همانقدر پرخرج و کم بازده.
🔔🔔 آمریکا را با مستند «استیضاح تیک تاک» بسیار بسیار بهتر و واقعی تر از تحلیل های امثال حسن عباسی و رائفی پور درباره حقیقت آمریکا خواهید شناخت.
🙊🙊 شاید بگویید خیلی دارم آمریکا را بالا میبرم و خودمان را پایین می آورم. پس خودتان این فیلم را ببینید و تحلیل کنید، بعد از دیدن این فیلم حتما خواهید گفت : «احسنت بر این آمریکای لعنتی»
پ.ن ۱: انتهای امسال، انتخابات مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا را داریم، این متن را بدست کسانی که قصد کاندیدا شدن نمایندگی دارند، ارسال کنید تا ببینند واقعا مفهوم نمایندگی را اصلا می فهمند یعنی چه ؟ و مهارت های نمایندگی را دارا هستند یا نه ؟
✍ محمود یزدانی
✅ @shokoofaee
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
🤲 آلفرد آدلر و دعاهای روزانه ماه رمضان
#یادداشت_۱۱
✅ آلفرد آدلر (۱۸۷۰-۱۹۳۷) یکی از بزرگترین روانشناسان قرن بیستم است که صاحب مکتب خاص روان درمانی تحت عنوان روان درمانی «فردنگر» است. وی یکی از انسانی ترین نگاه ها را به بشریت دارد و همچنین یکی از زمینه سازان جنبش انسان گرایی در روانشناسی است.
⏪ نظریه شخصیت و نظریه روان درمانی آدلر بر اساس چند مفهوم بنیادین بنا شده است که یکی از آنها «علاقه اجتماعی» است. منظور آدلر از «علاقه اجتماعی» نوعی «احساس وحدت» با کل بشریت است. فردی که علاقه اجتماعی دارد، برای برتری خودش تلاش نمی کند، بلکه برای کمال تمام انسانها تلاش می کند که این امر به صورت همکاری با دیگران برای پیشرفت جامعه به جای نفع شخصی آشکار می شود.
🔔 اما نکته بسیار مهمی که آدلر درباره علاقه اجتماعی بیان می کند این است که از نظر آدلر، علاقه اجتماعی شاخص سلامت روان است. یعنی فرد سالم به لحاظ روانشناختی کسی است که علاقه اجتماعی دارد و فردی که علاقه اجتماعی اش تضعیف شود و یا از دست برود، از نظر آدلر بیمار است.
🟢 مفهوم علاقه اجتماعی دارای سه مولفه است :
۱- مولفه شناختی : که شامل مشغولیت ذهنی فرد برای بهزیستی و رفاه دیگران است.
۲- مولفه احساسی : که شامل همدلی می شود.
۳- مولفه رفتاری : که شامل تعامل گسترده با دیگران و تلاش برای بهزیستی و رفاه دیگران و اجتماع است.
🔶 از نظر آدلر، فرد سالم به لحاظ روانشناختی فردی است که رفاه اجتماعی را خیلی ارج می نهد و در صدد کاهش رنج دیگران است.
🤔🤔 با توجه به این مفهوم بنیادین در نظریه آدلر، بسیار محتمل بود که اگر آدلر با اسلام آشنا می بود، عاشق بخش اجتماعی اسلام می شد.
مثلا عاشق مباحثی همچون الفت و اخوت، احسان و انفاق، انصاف، مواسات، مسرور کردن دیگران، خوش اخلاقی و ... می شد.
شاید اگر آدلر با ادعیه ماه رمضان آشنا بود و کسی از او می پرسید که چکار کنم که علاقه اجتماعی من رشد و پرورش یاید، دعای زیر را حتما و حتما برای رشد علاقه اجتماعی توصیه می کرد:
🤲 اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اَللَّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ، اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جائعٍ، اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ، اَللّهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدینٍ، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ، اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ، اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ، اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ، اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ، اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ، اَللّهُمَّ غَیرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ، اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّینَ، وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
📉📈 از مفاهیم و موضوعات در روانشناسی تا مفاهیم و موضوعات در اسلام : تشابه در اسامی؛ اما یک دنیا تفاوت در معانی
#یادداشت_۱۲
✍ محمود یزدانی
✅ تقریبا بسیاری از مفاهیمی که در بهزیستی روانی و روان درمانی مطرح شده و خواهد شد، به نوعی در اسلام هم به آن توجه شده است.
آنچه که من میخواهم عرض کنم این ادعای کلیشه ای و نخ نما نیست که ببینید آنچه که در روانشناسی مطرح میشود، در اسلام هم هست.
من خودم از اینجور حرف ها اصلا خوشم نمی آید، زیرا قبل از هر چیزی بی عرضگی خود ما را نشان میدهد و میتوان در جواب این نوع ادعاها گفت: خب بوده که بوده، اگر عرضه می داشتیم اول خودمان می آمدیم در روانشناسی مطرح می کردیم.
⏪ اما نکته ای که میخواستم عرض کنم این است که این تشابهات، خیلی از افرادی که دغدغه دین یا روانشناسی اسلامی دارند را به اشتباه می اندازد و فکر می کنند همان مفهومی که در روانشناسی مطرح شده، همان مفهوم هم «به عینه» در اسلام مطرح شده است.
❗️مشکل اصلی، «تطابق» دانستن یا «این همانی» دانستن مفاهیم روانشناسی با مفاهیم اسلام است.
مثلا فکر می کنند تاب آوری در روانشناسی همان صبر در اسلام است. یا عزت نفس در روانشناسی همان عزت نفس یا تکریم در اسلام است، یا خودکنترلی در روانشناسی همان خودکنترلی در اسلام است، یا صمیمیت در روانشناسی همان صمیمیت مودت در اسلام است، یا خودشکوفایی در روانشناسی همان خودشکوفایی در اسلام است، و قس علیهذا
📣 اما خوشبختانه نیست. چون اگر این تطابق می بود، اصلا ضرورتی برای دین نبود. دین هیچگاه خودش را متکفل بیان مسائلی نمی کند که می شد بعدها انسان در اثر تلاش علمی به آنها برسد، بلکه دین موضوعات را به گونه ای مطرح می کند که در ظرف هیچ علم رایجی نمی گنجد و بسیار بسیار فراتر از آنها می باشد، بطوریکه امکان نداشت با تلاش علمی به آن می رسیدند.
❇️ حالا جهت اینکه انتزاعی حرف نزنم یک مثالی می زنم.
بیایید صرفا مقایسهای بین تعریف صمیمیت از منظر روانشناسی با صمیمیت از منظر دین داشته باشیم.
صمیمیت در روانشناسی تعاریف متعددی دارد که به مهمترین آنها اشاره می کنم:
- صمیمیت فرایندی تعاملی است که شامل شناخت، درک و پذیرش طرف مقابل، همدلی با احساسات او و قدرشناسی از دیدگاه بی همتای وی نسبت به جهان است (باگاروزی؛۲۰۰۱)
- صمیمیت فرایندی است که طی آن افراد عواطف و احساسات، هیجان ها، ترس ها و آرزو های خود را بدون نگرانی و ترس از قضاوت شدن با دیگری در میان می گذارند.
🔶در تعاریف بالا دو مولفه خیلی کلیدی است. ۱- اشتراک گذاری ۲- گشودگی و پذیرش
یعنی یک طرف رابطه، نظرات، دیدگاه ها، احساسات، آرزوها و ... خود را بیان می کند و به اشتراک میگذارد و طرف دیگر رابطه نسبت به این اشتراک گذاری پذیرا و گشوده می باشد. و بواسطه همین اشتراک گذاری از یک طرف و گشودگی و پذیرش از طرف دیگر، صمیمیت رخ می دهد.
گرچه همین اتفاق هم که بیفتد اتفاق خیلی مبارکی است و در خیلی از روابط نه اشتراک گذاری است و نه پذیرش ، اما سوال بعدی این است که بالفرض اگر این اتفاق مبارک بیفتد، از نظر اسلام کفایت می کند و دوستی یا صمیمیت یا مودت در نظر اسلام همین فرآیند اشتراک گذاری - پذیرش دوطرفه است؟ آیا اسلام با همین تعریف علمی از صمیمیت راضی است؟
🟪 اگر خیلی جزئی و دقیق نخواهیم بحث صمیمیت در اسلام را مطرح کنیم و صرفا بحث اجمالی داشته باشیم، و نه به نظام های پشتیبان صمیمیت همچون نظام مراقبت گری دلسوزانه که کارکرد انگیزه بخشی و پیشران در بحث صمیمیت دارد، اشاره ای کنیم، و نه مولفه های صمیمیت را از منظر اسلام واکاوی کنیم تا طرحی نو دراندازیم، شاید این فرآیند «اشتراک گذاری - گشودگی، پذیرش و قدرشناسی» با نگاه حداقلی و اغماض گونه مورد قبول اسلام هم باشد، اما در همین فرآیند ساده و با مولفه های محدود، اسلام در بحث وسعت و حد و مرز هر دو مولفه «اشتراک گذاری» و «گشودگی، پذیرابودن و قدردانی» کلی حرف دارد و قائل به توسعه این مرزها می باشد.
از نظر اسلام اینکه صرفا افکار و احساسات و آمال و آرزوها به اشتراک گذاشته شود، و دیگری گشوده، پذیرا و قدردان باشد، اولا خیلی حداقلی است و ثانیا چندان کریمانه نیست.
📢از نظر اسلام صمیمیت با اشتراک گذاری نیازها و خواستهها شروع نمی شود بلکه با اشتراک گذاری داشته ها شروع می شود، یعنی با به اشتراک گذاری محبت های قلبی، توانمندی های روحی-روانی-بدنی و خلاصه هر نوع امکانات، اموال و هر نوع سرمایه شروع میشود. و سپس نوبت به به اشتراک گذاری افکار و احساسات و... می رسد.
✅ @islamic_psycho
ادامهی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
هدایت شده از بهترآفرینی
📣📣📣 اگر دارید برای فطریه تان، پول سه کیلو گندم را حساب می کنید، لطفا این کار را نکنید و کمی صبر کنید، مطلب خیلی خیلی مهم روانشناختی را می خواهم به شما بگویم.
#یادداشت_۵۰
🙈🙈 ببخشید، این متن ممکن است کمی طولانی باشد، اما خواندن آن هم برای خودتان خوب است هم به احتمال زیاد، باعث بهبودی اندکی در زندگی دیگران خواهد شد. پس لطفا تا آخر بخوانید.
✅ همانطور که می دانید دادن فطریه بر هر مسلمانی - فارغ از اینکه روزه گرفته باشد با نگرفته باشد - واجب است.
و فکر می کنم که دلیل وجوب فطریه حتی بر کسانی که تعمدا هم روزه نگرفته اند، یا روزه برایشان واجب نباشد، یک امر انسانی و بشری باشد، نه یک امر دینی یا الهی
🔔🔔🔔 آخه قرار است در این روز یک پول درست و حسابی برای فقرا و مساکین جمع شود تا مرهم کوچکی باشد بر زخم های آنها.
بنابراین کمک به فقیر و مسکین امری است که مربوط به وجه انسانی و بشری و مربوط به زیست اجتماعی ما هست نه اینکه الزاما مرتبط با زیست معنوی ما باشد. و لذا بر هر مسلمانی واجب است که این کمک بشردوستانه را انجام دهد.
❗️❗️ یعنی خداوند در اینجا می گوید، اصلا فرض کنید روزه گرفتن مرا به هر دلیلی قبول ندارید، کمک کردن به فقرا را که بایستی قبول داشته باشید ، چون که این مساله جزو بدیهی ترین امور انسانی است و اگر کسی بگوید که من کمک به فقرا و مساکین را هم قبول ندارم ، احتمالا بایستی نه فقط در مسلمان بودنش ، بلکه در انسان بودنش هم شک کرد
👌👌 حالا فرض می کنیم شما قبول کردید که بایستی فطریه بدهید. دستورالعمل دین این هست که برای هر نفر مبلغ حداقل ۳ کیلو غذای غالب هر خانواده بایستی به عنوان فطریه داده شود.
اما اگر شما به دنبال این هستید که ببینید پول ۳ کیلو گندم چقدر می شود - با این فرض که شما غالبا در منزل نان خالی نمی خورید ، بلکه غذاهای دیگر مثل پلوجات و پیتزاجات و ماکارونی جات و آبگوشتی جات و از این دست غذاها می خورید - با کمال شرمندگی بابستی عرض کنم که این روزه ای که گرفتید خیلی روی شما اثر خاصی نگذاشته و تقریبا به لحاظ روانشناختی و معنوی همون آدم قبل ماه رمضان هستید. 🙈🙈
⁉️ حالا چرا این حرف رو می زنم.
⏪ اول از همه بگویم که من بحث فقهی و اخلاقی و حتی معنوی هم ندارم، بلکه صرفا بحث روانشناختی دارم.
ممکن است اگر فطریه را ۳ کیلو گندم بدهید ، به لحاظ فقهی درست باشد، اما به لحاظ روانشناختی درست نیست و یک جای کار می لنگد و درست و حسابی هم می لنگد.
📢📢 روزه به لحاظ روانشناختی بایستی حداقل دو جا اثر گذاشته باشد و اگر اثر نگذاشته باشد معلوم است یک جای کار ایراد دارد. و بر اساس همین دو اثر تا حد زیادی میشه فهمید که روزه های مان تاثیری بر خود ما داشته یا نداشته است. حالا اون دو جا رو عرض می کنم :
1⃣ وسعت و بسط وجودی :
اولین اثری که روزه بایستی بگذارد ، اثر گذاشتن روی سعه وجودی است. یعنی روزه بایستی من و شما را بزرگتر و وسیع تر کند. یعنی گرسنگی و تشنگی - همراه با توجه معنوی - بایستی من و شما را به یاد همه آدم های مشکل دار بیندازد و خیر و خوبی و رفع مشکلات را برای همه - حتی غیرمسلمان ها هم - بخواهیم. و مخصوصا با ادعیه ای که در ماه رمضان آمده، می خواهند به ما یاد بدهند که بایستی بزرگ و وسیع بشویم.
🤔🤔 ممکن است بپرسید کدام دعاها ؟
به دعاهای زیادی میشه اشاره کرد ولی من فقط به دعای خیلی مشهوری که احتمالا بارها شنیده یا خوانده اید اشاره می کنم. 👇👇
اللّٰهُمَّ أَدْخِلْ عَلَىٰ أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اللّٰهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ، اللّٰهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جائِعٍ، اللّٰهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيانٍ، اللّٰهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ، اللّٰهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ، اللّٰهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ، اللّٰهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ، اللّٰهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ، اللّٰهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ، اللّٰهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناكَ، اللّٰهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِكَ، اللّٰهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَأَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ.
👆👆 ببینید در این دعاها - که به نوعی مختص ماه رمضان است - می خواهند ذهن و دل ما را وسعت دهند که به یاد همه، از جمله همه ی درگذشتکان بشر تا فقرا، گرسنگان، بی لباس ها، قرض داران، گرفتاران، غریبان، اسیران، مریضان، و همه ی مسلمین باشیم و برای همه ی آنها خیر و خوشی را از خداوند خواسته باشیم.
💓💞 یعنی فلسفه مهم رمضان، وسعت یافتن وجودی است که من حواسم به همه مخصوصا انواع گرفتاران - حتی اگر غیرمسلمان هستند - باشم.
یعنی رمضان قرار است انسان هایی را تربیت کند که دغدغه ی همه ی انسان ها را داشته باشند و قلبشان برای همه ی بشریت بتپد، نه صرفا گروه خاص و مسلک خاص و هدف خاصی
@shokoofaee
ادامه در پیام بعدی 👇👇👇
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
📣📣📣 افکار، هیجانات و رفتارها از «موقعیت» نمی آیند، از «مقام» می آیند. رویکردهای آینده روان درمانی، رویکردهای «مقام درمانی» است نه «موقعیت درمانی»
#یادداشت_۱۳
✍ محمود یزدانی
✅ چند وقتی است در نام ها و اصطلاحات روانشناسی و روان درمانی تامل می کنم و به این فکر می کنم که آیا این نامی که برای این پدیده انتخاب شده، نام دقیقی هست یا خیر؟
👈 مثلا در تفاوت های بین mindset (ذهنیت)، attitude (نگرش)، thinking (تفکر)، personality (شخصیت)، identity (هویت) و امثالهم مطالعه می کنم و دنبال این هستم که تفاوت های واقعی این اصطلاحات با هم چی هست و مهمتر اینکه در روان درمانی چه اتفاقی درباره این پدیده ها می افتد.
🔔 همین اول یک نکته ای را بگویم و آن این است که اینهمه تنوع رویکردهای روان درمانی - گذشته از جنبه های مثبت آن - نشان از یک پراکندگی و تشتت در شناخت حقیقت انسان دارد و هنوز حکایت شناخت و درمان انسان در روانشناسی، همان داستان مشهور فیل مولوی در تاریکی است که هر کسی چیزی می گوید.
🔷 حالا اینکه هر کس چیزی می گوید، یک مشکل است، مشکل مهمتر این است که وقتی یک چیزی می گوید، آنچه که می گوید، با آنچه که ادعا می کند درباره آن می گوید، متفاوت است و فراتر از آن چیزی که مدعی است درباره آن صحبت می کند، صحبت می کند.
⏪ مثلا وقتی صحبت از mindset (ذهنیت) یا attitude (نگرش) و ... می کند، و می خواهد نوع خاصی از ذهنیت یا نگرش یا .... برای موفقیت یا شکست بیان کند، عملا از مفاهیم دیگری همچون شخصیت یا هویت هم دارد می گوید. و خود نظریه پرداز هم ممکن است آگاه نباشد که بین اسم و مسمی ایده خود فاصله و شکاف است.
⏺ بگذریم.....
امروزه غالب رویکردهای روان درمانی تاثیر موقعیت - اعم از بیرونی یا درونی - بر رفتار را قبول دارند. یعنی معتقدند رفتارهای ما یا متاثر از موقعیت بیرونی ماست ( تقویت های مثبت و منفی بیرونی؛ و تشویق ها و تنبیه های بیرونی). یا متاثر از موقعیت درونی ماست (افکار، هیجانات ، طرح واره ها، و ... ).
یعنی این «ماوقع» بیرونی یا درونی، شکل دهنده رفتار ماست.
اما جالب این است که همه رویکردهای روان درمانی می خواهند ما را از این «ماوقع»های درونی و بیرونی منفک و مستقل کنند و ما را به «مقامی» برسانند که در آن «مقام»، ما «مسلط» بر «ماوقع درونی»، و «مستقل» از «ماوقع بیرونی» شویم.
یعنی تمام رویکردهای روان درمانی چه آگاه باشند و چه نباشند، دغدغه شان، «مقام» است نه «ماوقع» یا «موقعیت» و هدفشان فراروی از «ماوقع»هاست. و هر رویکردی که نتواند مراجع را از بندهای «ماوقع» یا «موقعیت» رهایی ببخشد، در درمان پایدار موفق نخواهد بود.
و اصولا شاخص تغییر بنیادی یا پایدار، ارتقاء «مقام» و «جایگاه» مراجع از «مقام» قبلی است.
🟢 اما چه خوب می شود به جای اینکه اینهمه درباره «ماوقع»ها که بسیار متکثر و متشتت هستند، تحقیق کنیم و صحبت کنیم و تکنیک و رویکرد ابداع کنیم، بیاییم درباره «مقام» صحبت کنیم. و از همان ابتدا درباره آنچه که می خواهیم بعدا برسیم و اسمی از آن نمی آوریم، به طور واضح و شفاف صحبت کنیم.
📈 با توجه به سیر رشد و تعالی رویکردهای روان درمانی که در حال برداشتن مرزهای خود با سایر رویکردها هستند و به سمت ترکیب و اتحاد پیش می روند، روان درمانی آینده، خودش را از «ماوقع»های درونی و بیرونی تا حد زیادی رها خواهد کرد و به سمت «مقام»درمانی پیش خواهد رفت. و تمام تلاشش را بر این خواهد گذاشت که از مسیر «مقام» و «شأن»ی که فرد برای خودش تصور و ترسیم کرده، تغییرات بنیادی را در «ماوقع»های درونی و مدیریت «موقعیت» بیرونی ایجاد کند.
.
✅ @islamic_psycho
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
📣📣📣 انجام هر رفتاری یا ما را احمق تر می کند یا فرهیخته تر
#یادداشت_۶۹
✅ فرض کنید خشمگین شده اید و پرخاشگری می کنید، یا از دست کسی دلخور هستید و در حالت غیبت کردن او هستید، یا تحت فشار هستید و در حال فزع و جزع هستید، و یا گاها شوخی و یا جدی دروغ هایی می گویید، و یا مواقعی اهل مهرورزی نیستید و بیشتر دنبال کینه ورزی هستید، و خلاصه دهها و صدها رفتار ریز و درشت دیگر.
خب حالا فکر می کنید وقتی اینکارها را انجام می دهید، چه اتفاقی می افتد؟
⏪ آیا این رفتارها صرفا یکسری رفتارهای ساده و دفعی هستند که وقتی تمام شوند، دیگر تمام هست و شما دوباره به حالت اول برمی گردید ؟
🤔 یعنی قضیه در همین حد است که یک خطایی کرده اید و فی المثل یک داد و فریادی زده اید و بعد کار تمام می شود. و سپس شما از حالت غیرعادی در می آیید و عادی می شوید؟ آیا همینطور است؟
😔 ای کاش اینطوری بود ولی متاسفانه اینطوری نیست.
❗️❗️هر رفتاری که ما مرتکب می شویم، نوعی تغییر فاز است. نوعی تغییر چرخه و تغییر الگوی رفتاری در ما می باشد. نوعی تغییر مسیر است و مهمتر اینکه نوعی تغییر شاکله در ما هست.
بطوریکه اگر آن رفتار منفی باشد، فاز ما عوض می شود، و اگر مثبت باشد، فاز ما را عوض می کند.
🤔🤔 ممکن است بپرسید فاز چی هست؟ و بعد مثلاً وارد چه فازی می شویم؟.
توضیح فاز یک کم سخت است ولی فاز از جنس being است نه doing . یعنی اینکه وقتی یک رفتاری را انجام می دهیم، «نحوه بودن» ما عوض می شود و صرفا یک «تک رفتار» از ما صادر نشده است. یعنی اینکه حالت روانشناختی ما عوض می شود، مسیر و مقصد ما عوض می شود، الگوی رفتاری ما عوض می شود و خلاصه شاکله و شکل روانشناختی ما عوض می شود.
✋✋ اما نکته مهمتر و دقیقتر و ظریفتر ولی خطرناکتر و وحشتناکتر این است که برای انسان کلا دو فاز بیشتر وجود ندارد و فاز سومی هم متاسفانه نیست.
انسان ها کلا در دو فاز هستند. یا فاز خردورزی و فرهیختگی، یا فاز حماقت و بیشعوری. یا در حالت عقل هستند یا در فاز جهل هستند.
🔴 حقیقت تلخ این است که اولین تاثیر رفتارهای ما بر روی خودمان است و بعد روی دیگران.
یعنی هر رفتاری که ما انجام دهیم اولین تاثیرش این است که فاز ما را تعیین می کند و تغییر می دهد.
😡😡 اگر نابجا خشمگین شویم و غرولندی داشته باشیم، اگر حرف های زشتی بزنیم، اگر به کسی بی احترامی کنیم، و دهها کار منفی دیگر، اولین تاثیرش بر خود خود خود ماست. و اولین و دم دستی ترین تاثیرش این است که فاز ما را عوض می کند و ما را وارد فاز حماقت و بی شعوری می کند. بعبارت دیگر ما به واسطه انجام آن کار احمق تر و کم شعورتر و خنگ تر می شویم.
🔔🔔 مثلا وقتی غیبت می کنیم و یا غیبت می شنویم، نسبت به قبل از غیبت کردن یا غیبت شنیدن، احمق تر می شویم. بنابراین بعد از غیبت کردن یا غیبت شنیدن احتمال اینکه کار احمقانه دیگری از ما سر بزند، خیلی بیشتر می شود. و علتش هم این است که فاز ما عوض شده است. چرا که قضیه صرفا به سادگی انجام یک رفتار نادرست نیست، بلکه قضیه تغییر فاز است. یعنی اون رفتار، فاز ما را عوض کرده، بنابراین اینطوری نیست که مثلا بعد از رفتاری منفی همچون غیبت کردن، پرخاشگری، دروغگویی و ... صرفا بگوییم حالا یک خطایی رخ داده، و یک کار اشتباهی سر زده و ما دوباره عاقل شدیم.
خیر قصه، غمناک تر از این حرف هاست.
قصه این است که فاز یا چرخه فرد عوض شده و وارد فاز و چرخه حماقت و بیشعوری شده است. و در این فاز بیشعوری، باز رفتارهای بیشعوری دیگری بروز و ظهور پیدا خواهند کرد.
🔷 خلاصه هر خطایی که بکنیم، یعنی اینکه احمق تر شده ایم. و چون احمق تر شده ایم، آمادگی پیدا می کنیم که باز کار احمقانه دیگری انجام دهیم و قس علیهذا. و تا زمانی که جبران نکنیم و رفتارمان را تصحیح نکنیم در همان فاز حماقت خواهیم بود.
❗️❗️حالا این حرف ها چه هشداری برای ما دارد؟
هشدار مهمش این است که از این به بعد هر رفتاری که انجام دادیم، سریع ارزیابی کنیم که آیا این رفتارمان درست بود یا نه. اگر نبود از خودمان بترسیم و درست و حسابی هم بترسیم، چون وارد فاز حماقت شده ایم و خیلی خیلی محتمل است دوباره کار نادرست و احمقانه دیگری انجام دهیم.
متاسفانه این دفعه قضیه به همین سادگی است
پ.ن 1⃣ : در مورد انجام کارهای مثبت نیز همین قضیه صادق است و با انجام هر کار درست و حسابی، ما عاقل تر و فرهیخته تر می شویم. و برای کار عاقلانه تر آمادگی بیشتری پیدا می کنیم.
پ.ن 2⃣ : اینکه چطور از یک فاز به فاز دیگری می رویم بحث جالبی است که باشد برای وقت دگر. ان شاءالله
✍ محمود یزدانی
✅ @shokoofaee
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
🔔🔔🔔 ما اصلا اهل توسعه نیستیم. چه مدل غربی اش، چه مدل اسلامی اش.
#یادداشت_۱۴
✍ محمود یزدانی
⏪ یک جریانی در میان برخی انقلابیون و مومنین و برخی مسئولین هست که تا صحبت از هر چیزی بشود، میگن ما دنبال مدل اسلامی آن هستیم.
مثلا اقتصاد اسلامی، بانکداری اسلامی، طب اسلامی، روانشناسی اسلامی، مدیریت اسلامی، دانشگاه اسلامی، علم دینی یا علوم انسانی اسلامی، حکمرانی اسلامی، و در کل پیشرفت یا توسعه اسلامی.
خلاصه حرف این بزرگواران این است که اون مدل پیشرفت و توسعه غربی را ما نمی خواهیم، بلکه مدل اسلامی آن را میخواهیم.
😔😔 من قبلا فکر می کردم این حرف ها درست است، اما حالا فهمیده ام که غالب آنها اشتباه است. و اشتباه این حرف ها، نه به دلیل خود این حرف ها، بلکه به دلیل نیت پشت این حرف ها و رفتار پشت این حرف ها و شخصیت پشت این حرف هاست.
مثال بزنم تا منظورم را بهتر برسانم.
🔷 فرض کنید یک دانشجویی تمایلی به خواندن درس هایش ندارد، وقتی از او بپرسی که چرا درس هایت را درست و حسابی نمیخوانی، با دلایل و مستندات زیادی بیان می کند که آخه این علوم، علوم غربی هستند و معلوم هم نیست درستند یا غلط اند. ما باید برویم این علوم را از منظر اسلام تولید کنیم.
🔴 اولین بار که شما این حرف ها را از این فرد بشنوید او را تحسین می کنید که به به، چه دانشجوی دغدغه مندی.
اما چندماه و چندسال که می گذرد میفهمی قصه، چیز دیگری است. این دانشجوی پرمدعا که همش یکسره از علم اسلامی و اسلامی سازی علوم میگفته، یک تنبل به تمام معناست. اصلا درسخوان نیست، اصلا حوصله کار علمی را ندارد، و فرقی هم نمی کند که علم غربی باشد یا علم اسلامی.
🙈🙈 حالا قصه این دانشجوی تنبل و پرمدعا، قصه جامعه ما و قصه حکمرانی ماست.
سالها همش درگیر این بودیم که کدام مدل توسعه؟ کدام مدل بانکداری؟ کدام مدل اقتصاد؟ کدام مدل روانشناسی؟ کدام مدل مدیریت؟
یک روزی می گفتند ایران بایستی ژاپن اسلامی شود و امثالهم.
⬅️ اما حکایت امروز جامعه و حکمرانی ما، حکایت خرچنگی است که گفت میخواهم بروم هندوستان. و در پاسخ به او گفتند: با همین دست و پای کج و کوله ات؟
❗️❗️اصلا فارغ از اینکه ما علم اسلامی بخواهیم داشته باشیم یا علم غربی، سوال اصلی تر و بنیادی تر این است که با همین آموزش و پرورش؟ با همین دانشگاه ها؟ با همین حوزه ها؟ با همین مدل تربیت دانش آموز و دانشجو و طلبه؟
😔😔 با این مدارس و دانشگاه ها و حوزه هایی که من می بینم، نه علم غربی به دست می آید نه اسلامی. مدرسه و دانشگاه و حوزه ای که «مدرک کده» شده، چه نسبتی با تولید علم دارد که حالا صحبت از غربی و اسلامی اش بکنیم؟
بانک های داخلی که روی بانک های غربی را در گرفتن سود و جریمه سفید کرده اند، چه نسبتی با «تامین سرمایه» دارند که حالا بخواهیم از غربی بودنش و یا اسلامی بودنش صحبت کنیم؟
مگر ما می توانیم مثل ژاپن و کشورهای اسکاندیناوی بشویم که حالا خودمان را در مقام یک فاعل مختار در نظر می گیریم که ما انتخاب کردیم که راه ژاپن یا کشورهای اسکاندیناوی را نرویم؟ چه همتی و چه خردورزی در خود دیده ایم که چنین ادعاهایی کرده ایم؟ چه فرهنگ کار و تلاشی در خود دیده ایم که چنین ادعاهای پرطمطراقی داریم؟ مگر ما اصلا اهل پژوهش کردن به سبک پژوهشگران غربی هستیم که ۲۰ سال، ۳۰ سال، ۴۰ سال روی یک موضوع کار بکنند و بعد نظریه بدهند، ما که نه گفتگوکردن را بلدیم و نه حوصله این کارهای طولانی مدت علمی را داریم، ما را چه به ادعاکردن که ما علوم غربی را نمی خواهیم، بلکه علوم اسلامی را می خواهیم.
خب علوم اسلامی که از هوا نازل نمی شوند. اگر علوم غربی توسط متفکران پرصبر و حوصله و زحمتکش غربی و با تلاش طولانی عده زیادی از آنها در دانشگاه (نه در مدرک گاه) ها ایجاد شده، ما اصلا بستر تولید علم را داریم؟ اصلا کسی از حقیقت مدارس و دانشگاه ها و حوزه های علمیه ما خبر دارد که چقدر سطحی و نازل شده اند و غالب اساتید و دانشجویان در حد «مقاله چاپ کن» تنزل پیدا کرده اند.
🙊🙊 حالا حکایت ما برای توسعه - فارغ از غربی بودن یا اسلامی بودن - مثل همان ادعای خرچنگ برای رفتن به هندوستان است که می توان در پاسخ به توسعه خواهان مخصوصا توسعه خواهان اسلامی گفت : توسعه با همین آموزش و پرورش؟ با همین دانشگاه ها؟ با همین حوزه ها؟ با همین فرهنگ کار؟ با همین فرهنگ عمومی؟ و با همین سیستم حکمرانی؟
✅ @islamic_psycho
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
📣📣📣 خطرناکترین اسلام، «اسلام ایرانی» است نه «اسلام آمریکایی» یا امثالهم
#یادداشت_۷۰
✍ محمود یزدانی
✅ دو تا از اصطلاحات بسیار دقیق و مهمی که مرحوم حضرت امام خمینی (ره) در اواخر عمر شریفشان، مکرر مطرح کردند، تعبیر «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب» بود.
بیشتر منظور ایشان این بود که مشابه هر چیز اصل یا original ، ممکن است موارد مشابه و تقلبی آن به وجود بیاید.
و مثلا ایشان اسلام عافیت طلب که کاری به آنچه که در اطراف دور و نزدیک اتفاق می افتد، نداشته باشد، و در آن عنصر مجاهدت و تلاش نباشد یا کم رنگ باشد را بعنوان اسلام آمریکایی مطرح کردند.
🤔🤔 من چند وقتی است به برخی مناسک، سنت ها و نهادهای اسلامی خودمان توجهم جلب شده است و ارزیابی می کنم که چقدر این موارد با اسلام ناب همخوانی دارند.
چیزی که متوجه شدم این است که ما در کنار اسلام ناب، و اسلام آمریکایی، بایستی از اصطلاح دیگری نیز رونمایی کنیم و آن، اصطلاح «اسلام ایرانی» است.
😳😳 اما نکته جالب توجه این است که اگر درباره این اصطلاح صحبت کنیم، خیلی حساسیت زیادی در ما ایجاد نمی شود.
مثلا اگر بگویند اسلام ما آمریکایی است، خیلی از ماها موضع می گیریم یعنی چی که اسلام ما اسلام آمریکایی است؟ چرا تهمت می زنید؟
ولی اگر بگویند که اسلام ما، اسلام ایرانی است، خیلی از ماها میگوییم خب مشکلش چیه؟ تازه ممکن است بگویند: اینکه خیلی خوب است که اسلام با فرهنگ ایرانی عجین شده است.
اما نکته خیلی غمناک اینجاست که وقتی اسلام، اسلام ناب نبود، دیگه فرقی نمی کند اون اسلام، آمریکایی باشد، ایرانی باشد، عراقی باشد، عربستانی باشد، اندونزیایی یا مالزیایی باشد، و امثالهم.
😔😔 و باز نکته غمناک تر این است که وقتی مناسک یا سنت یا پدیده ای، اسلامی ناب نباشد، بدکارکرد می شود و اون مفهوم را خراب می کند و حتی ممکن است تولید انزجار کند.
🔔🔔 اما خطرناک ترین اسلام برای هر فرهنگی، اسلام آمیخته شده با آن فرهنگ است، مثلا خطرناک ترین اسلام برای ما ایرانی ها، اسلام آمریکایی یا اسلام عربستانی نیست، بلکه اسلام ایرانی است. چون تفاوت سایر اسلام ها با اسلام ناب را می فهمیم، اما تفاوت اسلام ایرانی با اسلام ناب را نمی فهمیم، چون از روز اول با این مدل اسلام بزرگ شده ایم و فکر می کنیم، اسلام یعنی همان چیزی که تا به حال در جامعه ما بروز و ظهور یافته است. ( بماند که اسلام سایر بلاد را با اسلام ناب مقایسه نمی کنیم، بلکه با اسلام ایرانی مقایسه می کنیم، چون پیش فرضمان این است که اسلام ما، اسلام ناب است.)
⏪ حالا من یک مثال دم دستی بزنم که مطلب واضح تر شود. وگرنه کلی مثال میتونم بزنم ولی جرات آن را ندارم، چون اگر بگویم رگ گردن خیلی ها بالا می زند و حوصله تحلیل و حتی طاقت شنیدن آن را ندارند.
بگذریم.
🔷 یکی از مثال ها بحث ازدواج در میان ما ایرانی هاست.
چند نشانه در ازدواج های ایرانی وجود دارد که خیلی ها را به اشتباه انداخته است که این ازدواج ها، ازدواج اسلامی است. این نشانه ها عبارتند از : خواندن خطبه عقد در اول ازدواج، تعبین مهریه، رعایت برخی حلال ها و حرام ها در ازدواج و نهایتا خواندن خطبه طلاق در هنگام طلاق.
یعنی برخی تشریفات در ازدواج های ایرانی انجام می شود که خیلی هامون فکر می کنیم که ازدواج های ایرانی، ازدواج اسلامی است.
🔴 اما وقتی تمام ابعاد، مولفه ها و مناسک ازدواج را در اسلام در نظر بگیرید، تازه متوجه می شوید که ایرانی ها چه کلاه گشادی سر اسلام گذاشته اند و رسم و رسومات و خلق و خوهای خود را به اسم اسلام، دارند قالب می کنند.
🙈🙈 و اصولا یکی از مشکلات بالا بودن آمار طلاق و پایین بودن رضایت زناشویی در ایران، ناشی از همین مدل خاص ازدواج ایرانی است که کام صدها هزار مرد و زن ایرانی را تلخ کرده است.
👌 مثلا بحث مهریه را که ایرانی ها از اسلام گرفته اند، چنان تغییر داده اند که ضد آن چیزی شده که مدنظر اسلام بوده است. و خلاصه ازدواج و طلاق را ایرانی ها چنان پیچیده کرده اند و تغییر داده اند که پیامبر(ص) در خواب هم نمی دید ایرانی ها چنین بلایی سر ازدواج و طلاق در بیاورند. و جنس خودشان را به اسم اسلام قالب کنند.
✅ @shokoofaee
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
✅ «اراده» در معنای گسترده آن کارکرد «قلب» است، «اختیار» در معنای دقیق آن کارکرد «عقل» است، و هر دو زیرمجموعه «قلب» است.
#یادداشت_۱۵
✍ محمود یزدانی
⏪ در ادبیات روزمره، اراده و اختیار مترادف، با هم، و به جای هم بکار می روند. اما در اصل، این دو واژه با هم تفاوت های ظریفی دارند.
اول اینکه بایستی بدانیم این دو واژه صحبت از دو کنش یا دو ظرفیت کنش در روان انسان می کنند. و طبعا وقتی صحبت از هر کنشی یا ظرفیت کنشی در انسان شود، بایستی منشأ کنش مشخص شود. یعنی مشخص شود کدام بعد وجودی انسان توان آن کنش را دارد.
👌 در ادبیات دینی که بنظرم بسیار دقیقتر از ادبیات رایج روانشناختی است(حداقل در مباحث نظریههای شخصیت) از دو سازه وجودی نام برده شده که روانشناسی امروز هنوز به ابعاد و ظرائف آن پی نبرده است و آن دو، یکی «قلب» است و دیگری «عقل» است.
🔷 هر دو این سازه ها کارکردهای فراوانی دارند، اما شاید بتوان گفت که اراده مهمترین کارکرد قلب، و اختیار مهمترین کارکرد عقل است.
اراده در معنای گسترده، به معنای هر نوع میل، خواستن و مرادی است که قلب در پی آن است و مراد قلب شده است و یا قلب، مرید آن شده است. اصولا مریدشدن و دل بستن یا دلبستگی کار قلب است و هر انسانی که قلب دارد، مرید است. و مریدبودن مساوی انسان بودن است.
اراده یعنی اینکه من مرادی پیدا کرده ام که مرید آن شده ام و در پی آن هستم. بنابراین اراده، همیشه معطوف به یک امری یا به یک مرادی است. و کار قلب، یکسره اراده کردن یا مرید شدن است. و شناخت قلب، یعنی شناخت مرادهای قلب. و قلب شناسی یعنی مرادشناسی. چون قلب، مرید است و کار مرید، مرادگری است.
🙈🙈 اما این مریدبازی های قلب برای روان انسان - اگر تحت ضابطه قرار نگیرد - بسیار مضر است. چون ذهن همچنانکه نمی تواند فکر نکند، قلب هم نمی تواند اراده نکند ( البته همینجا یک بحث جالب و چالشی پیش می آید که فکر کردن کار قلب است یا کار ذهن که بماند برای بعد ) و اراده کردن یا به اصطلاح مریدبازی و مرادخواهی کار ذاتی قلب است، و قلب بدون اراده یا مراد معنایی ندارد.
💔❤️🔥 جهت اینکه این اراده یا مریدبازی های بی حساب و کتاب قلب، کار دست انسان ندهد، انسان علاوه بر «اراده»، به یک نیروی دیگری نیز مجهز شده است تحت عنوان «اختیار».
اختیار در معنای دقیق آن، یعنی توان تشخیص و گزینش اراده یا مراد بهتر از میان حداقل دو مراد یا دو اراده یا دو خواسته.
⬅️ کلمه اختیار از ریشه «خیر» به معنای بهتر و بهترین است. وقتی می گوییم انسان اراده دارد، یعنی می تواند هر خواسته و مرادی داشته باشد. و وقتی می گوییم انسان اختیار دارد، یعنی اینکه می تواند از میان خواسته ها یا مرادهایش، بهترین ها را شناسایی و انتخاب کند.
با این توضیح، اراده با اختیار تفاوت دارد. و اراده ناظر به هر نوع خواستن است، و اختیار ناظر به خواستن های برتر و بهتر است.
اما آن سازه وجودی که توان تشخیص، مقایسه و ارزیابی دو اراده یا دو مراد را دارد، عقل است که با توان خیرشناسی خود، می تواند مرادهای خیر را از مرادهای شر تشخیص دهد، و یا می تواند از میان دو مراد خیر یا دو مراد شر، بگوید کدامیک بهتر است یا کدامیک شرتر است.
🔴 بنابراین اگر کار قلب، مریدبازی و مرادخواهی است، کار عقل مرادشناسی است. و اگر اراده کار قلب است، اختیار کار عقل است.
🔔🔔 اما یک حرف تازه دیگری هم هست و آن اینکه، هم اراده و هم اختیار، کار قلب است.
اینجا ممکن است یک تناقضی این حرف ما با حرف قبلی که اختیار را کار عقل دانستیم مشاهده شود.
◀️ برای رفع این تناقض لازم است نسبت بین قلب و عقل را بدانیم.
بر حسب شناختی که من از تعابیر قرآنی و روایی پیدا کرده ام، قلب و عقل دو سازه مجزا از هم در دو سرزمین مجزا از هم نیستند، بلکه عقل به نوعی در ذیل چتر قلب قرار دارد. به بیان دیگر عقل در سرزمین و ملک قلب قرار دارد. و به نوعی، عقل شهروند سرزمین قلب است. این شهروند بودن عقل در سرزمین قلب، و حکمرانی قلب در سرزمین خودش ( که عقل هم در آن سرزمین قرار گرفته است ) باعث شده که «حرف درست و دقیق» را عقل بزند، اما «حرف آخر» را قلب بزند.
بنابراین خیلی وقت ها مشاهده می کنیم که عقل مان یک چیزی می گوید، ولی قلب مان چیز دیگری می گوید. این تعارض همان چیزی است که با شهروند بودن عقل و پادشاه بودن قلب قابل تبیین است.
✅ @islamic_psycho
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
📣📣📣 نمایشگاه تخصصی خانواده در مشهد : یک آبروریزی بزرگ برای استان و مسئولین استان خراسان رضوی
#یادداشت_۷۱
✍ محمود یزدانی
⏪ دومین نمایشگاه تخصصی خانواده مشهد از تاریخ ۲۱ تا ۲۵ تیرماه ۱۴۰۲ برگزار شد.
🔴 با توجه به تخصص و علاقه مندی ام به حوزه خانواده، خیلی کنجکاو بودم که ببینم در این «نمایشگاه» «تخصصی» «خانواده» چه چیزهایی عرضه می شود.
روز آخر به همراه خانواده به این نمایشگاه رفتیم. و جمعیت هم نسبتا زیاد بود.
اما چشم تان روز بد نبیند، هر چیزی در این نمایشگاه می شد دید، و هر اسمی روی این نمایشگاه می شد گذاشت، الا «نمایشگاه تخصصی خانواده»
❗️❗️می گویند آلمانی ها پس از پایان جنگ جهانی دوم تازه فهمیدند که هیتلر چه بلایی بر سر جامعه آنها آورده است. بزرگترین خیانت هیتلر را خیانت در حق «کلمات» و «واژه ها» می دانستند که همه کلمات متعالی به ابتذال کشیده شده بود.
😭😭😭 همین اتفاق هم سالهاست - عامدانه یا غیرعامدانه - در جامعه ما در حال بروز و ظهور است. امروز خیلی از «کلمات» در جامعه ما در حال تهی شدن و بی معنا شدن و طنزگونه شدن است. دانشگاه و استاد و مدرک و مقاله و مسئول و .... غالبا به ابتذال کشیده شده یا در فرآیند مبتذل شدن هستند و از هویت واقعی خودشان دور شده اند.
🔔🔔🔔 و یکی از ابتذال های وحشتناک را من در «نمایشگاه تخصصی خانواده» دیدم.
این نمایشگاه ، واقعا نمایشگاه نبود و یک سری غرفه فروشگاه از پارچه فروش و لباس فروش و ترشی فروش و عسل فروش و کیک فروش و ارگانیک فروش و ... بود.
یعنی با کمی اغماض مانند جمعه بازار مشهد بود که گویی برخی صنف ها که به نوعی مربوط به خوراک و پوشاک و ... بودند جواز غرفه زدن داشتند.
🙈🙈 بخشی از نمایشگاه هم مربوط به ورزش بود که فکر کنم هدفشان از گردآوری این بخش، بیشتر سرگرم نمودن بچه ها بود که حالا که ملت دارند نمایشگاه می آیند، نوعی سرگرمی هم برایشان ایجاد شود.
😔🙊 یک راسته خیابان هم تحت عنوان غذای ملل ایجاد کرده بودند که هر چه ما دقت کردیم بیشتر افغانستان و پاکستان و عراق و شاید یکی دو کشور همسایه بود که که یکسری غذاهای محدود را ارائه کرده بودند.
تازه اونجا فهمیدیم منظورشان از غذای ملل یعنی همین چند تا کشور محدود و غذای محدود، که غرفه داران هم تقریبا ساکنان ایران بودند تا ساکنان کشور خودشان.
🔷 البته جهت خالی نبودن عریضه در حد چند تا غرفه هم مثلا به مشاوره خانواده و تربیت فرزند اختصاص داده بودند و گویا بخش سخنرانی هم در یکی از غرفه ها داشتند که این قبیل بخش ها را در غالب نمایشگاه های عمومی می گذارند.
✅ خلاصه من که با خودم برنامه ریزی کرده بودم که روز آخر تمام وقت در نمایشگاه حضور پیدا کنم تا همه جای آن را ببینم، به دلیل برخی گرفتاری ها حدود ۷ و نیم شب رسیدم، با خودم می گفتم من هیچ جا رو نمی رسم ببینم. ولی با کمال تعجب حدود یک ساعت و نیم کل نمایشگاه را چرخیدم، چون واقعا چیزی نبود که نظر من را جلب کند. البته بی انصافی نکنم یک کیلو زیتون و یک کیلو گردو هم خریدم. و خانمم هم برای من سوهان خرید و با همدیگر بستنی افغانی و یک غذای افغانی (که اسمش یادم نمونده ) خوردیم.
😄😭 نکته طنز و تلخ ماجرا این بود که شما هر اسم دیگری روی این نمایشگاه می گذاشتید باز هم فرقی نمی کرد و جور در می اومد.
مثلا اسمش را اگر نمایشگاه تابستانه عرضه خوراک و پوشاک می گذاشتید خیلی فرقی نمی کرد.
✳️ خلاصه نمایشگاه تخصصی خانواده در مشهد، نمایشگاه ابتذال واژه ها و ابتذال تخصص ها بود. برگزارکنندگان این نمایشگاه یا هیچ جلسه ای تخصصی درباره این نمایشگاه با متخصصان حوزه خانواده برگزار نکرده بودند و یا خودشان هیچ تخصصی در حوزه خانواده نداشتند. فقط خواسته بودند یک حرکتی بزنند.
🙈🙈 این نمایشگاه یک آبروریزی بزرگ برای استان و مسئولین استان بود، اگر مسئولین استان فقط کمی در معنای حقیقی ۳ واژه «نمایشگاه» ، «تخصصی» ، «خانواده» تامل کنند خواهند فهمید چه ظلمی در حق این ۳ واژه کردند.
✍ محمود یزدانی
✅ @shokoofaee
📣📣📣 آنچه که در ذهن مان هست، دین ما نیست، آنچه که برایش طرفدار دوآتیشه هستیم، و برایش می دویم، دین ما هست.
#یادداشت_۷۲
⏪ دیدن تصاویر و کلیپ های دویدن آدم هایی که دنبال اتوبوس رونالدو بودند و تلاش هایشان برای رساندن خود به محل اقامت او و ساعت ها بیدارماندن - فارغ از اینکه بخواهم نگاه ارزیابانه داشته باشم - یک آگاهی جدید و تامل برانگیز برای خود من داشت، و اینکه دین یعنی: طرفدار دوآتیشه بودن، دین یعنی دویدن، دین یعنی شتاب داشتن. و مجموعه همین دویدن های مان و شتاب های مان، دین ما را شکل می دهد.
❗️بنابراین دین چیزی نیست که در ذهن ما باشد، بلکه دین چیزی است که تمنای قلب ما هست، در جلوی ما - و تا حدی دورتر از ما - هست و داریم برای رسیدن به آن می دویم.
❤️🔥❤️🔥 دین یعنی طرفدار دوآتیشه بودن، و وقتی طرفدار دوآتیشه چیزی بودیم، یعنی آن چیز جزو دین ما شده است
👌 بنابراین معیار اینکه دین ما چی هست، آنچه که از خانواده هایمان یاد گرفته ایم یا در ذهن داریم یا ادعا می کنیم نیست، بلکه لازم است قدری تامل عمیق داشته باشیم تا بتوانیم دین خود را کشف کنیم.
🔔🔔 شناخت دین خود، برخلاف آنچه که مشهور است، کار ساده ای نیست، و اینگونه نیست که هر کسی به راحتی بداند چه دینی دارد.
و راه کشف دین خود، تا حدی اینگونه است که تمام دویدن های خود را ، تمام طرفداری ها و علائق شدید خود را و تمام تمنیات قلبی خود را به هشیاری خود بیاوریم و آن وقت ببینیم کدامیک از همه قوی تر و پررنگ تر است.
پررنگ تر و قوی تر از همه، همان دین ماست.
پ.ن 1⃣ : دویدن و شتاب کردن ذات و یا لازمه هر دینی است. هر کس هر دینی داشته باشد، اهل شتاب است. و شتاب های ما معرف دین ماست.
راستی دقت کرده اید که چرا در نماز گفته می شود :
حی علی الصلوه
حی علی الفلاح
حی علی خیر العمل
تمام حرف بر سر همین «حی» است، یعنی شتاب کن، بدو !!!
و وقتی شتابی نداریم، ببینیم مفتون و مشتاق چه چیزی شده ایم و شتاب برای چه چیزی داریم که نماز در ما هیجان و شتابی ایجاد نمی کند.
پ.ن 2⃣ : در حدیث است که برخی مسلمانان وقتی از دنیا می روند به دین یهودیت یا مسیحیت از دنیا می روند، یعنی این دنیا فکر می کردند مسلمان هستند ولی وقتی اون دنیا می روند، می فهمند یهودی یا مسیحی هستند.
✍ محمود یزدانی
✅ @shokoofaee
📣📣📣 محمد(ص) فقط رسول خدا نیست، رسول ما انسان ها هم هست. . محمد(ص) «وسط باز نوع دوم» است. و شایسته ترین وسط باز است.
#یادداشت_۷۳
⏪ پس از اعتراضات و اغتشاشات یکساله اخیر در کشور واژه «وسط باز» در ادبیات سیاسی بیشتر استفاده می شود و ناظر به افرادی است که بین حاکمیت با مردم، یا بین گروه های سیاسی با هم یا با مردم، واسطه گری می کنند تا بتوانند صلح و دوستی و وحدت ایجاد کنند.
این افراد به نوعی رسول بین دو طرف می شوند تا بتوانند تقریب بیشتری ایجاد نمایند.
⏪ برخی می گویند شرط وسط بازی و واسطه گری این است که واسطه بابستی «بی طرف» باشد و در طرف هیچکدام، قرار نگیرد، این رویکرد منجر به پردازش مفهوم واسطه گری یا «وسط بازی نوع اول» می شود.
⏪ اما برخی نظرات وجود دارد که می گویند اگر وسط باز در هیچ طرفی نیاشد، ممکن است در واسطه گری اش موفق نشود، مخصوصا زمانی که هر دو طرف کمی بدقلق باشند و روی مواضع خود بایستند. در این حالت ممکن است واسطه از کوتاه نیامدن هر دو طرف خسته شود و کار واسطه گری را رها کند.
✅ بر همین اساس، نظرات جدیدتر و پیشرفته تر می گویند، واسطه برای موفق شدن، به جای اینکه بخواهد «بی طرف» باشد، بایستی از «هر دو طرف» باشد. منتهی در عین اینکه از هر دو طرف هست، تعادل را برقرار می کند و باز هم وسط قرار می گیرد و در یک طرف قرار نمی گیرد. این نوع وسط بازی یا واسطه گری، «وسط بازی نوع دوم» است.
❗️واسطه گری و وسط بازی نوع دوم از نوع اول خیلی خیلی سخت تر است. چون وسط باز نوع دوم، نصف دلش یک طرف است و نصف دلش طرف دیگر، و بر همین اساس این سخت ترین نوع وسط بازی است. ولی در عین سختی زیاد، موفق ترین و راهگشاترین نوع وسط بازی و واسطه گری نیز همین نوع دوم است.
🔷 شاید یکی از دلایلی که ظرف یکسال اخیر وسط بازان در کنش های خود موفقیت چشمگیری نداشتند این بود که وسط بازان جامعه ما، «وسط بازان نوع اول» بودند، و نتوانستند در هر دو طرف بمانند و سریع خسته شدند و سراغ یک طرف را گرفتند، و یا هر دو طرف را رها کردند. ولی اگر «وسط بازان نوع دوم» بودند، کار را رها نمی کردند و ادامه می دادند و قطعا موفقیت بیشتری کسب می کردند.
🟢 با وام گیری از این مفهوم میخواستم عرض کنم که محمد(ص) به نوعی واسطه و وسط باز بین خداوند و انسان هاست. اما نکته مهمتر این است که محمد(ص) وسط باز نوع دوم است نه وسط باز نوع اول، و مهمترین برتری ایشان در همین وسط بازی از نوع دوم ایشان است.
🔔🔔 محمد(ص) هم در طرف خداست و هم در طرف انسان است. هم شیفته و واله خداوند است، و هم شیفته و واله انسان هاست. و برای همین است که محمد(ص) شایسته ترین وسط باز تاریخ بشریت است.
🟩 از دلدادگی محمد(ص) به خداوند حرف ها بسیار گفته شده و اینکه محمد(ص) در طرف خدا بود، هیچ شکی نیست. اما درباره این وجه محمد(ص) که طرف ما انسان ها هم بود - همانقدر که در طرف خداوند بود - کمتر گفته شده است، بطوریکه نام «رسول خدا» بودن برای محمد(ص)، به نوعی نام «رسول انسان» بودن ایشان را تحت تاثیر قرار داده و آن را کم رنگ کرده است.
اما در قرآن و روایات بارها به این وجه «طرف انسان بودن» محمد(ص) اشاره شده که رسولی آمده که همانقدر که «طرف خداوند» هست، «طرف انسان» هم هست. و این شاید مهمترین مزیت و برترین دلیل برای رسول بودن محمد(ص) است.
📖 شواهد الی ماشاءالله زیاد است، فقط به یک مورد آن اشاره می کنم :
«لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ (توبه:128)
به يقين، رسولى از خود شما بسويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!»
💟 ای رسول ما ! که غم و غصه ها و سختی ها ما بر تو سخت و گران است. شادمانیم که تو را داریم. تو پناه ما و مرهم زخم های ما و گوش شنوای حرف های فروخورده ما هستی. وجود تو پر از برکت و خیر و رحمت است.
شادمانیم که تو را داریم. ای رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ
✍ محمود یزدانی
🆔 @bahrehvary
✅ غزه ؛ بهرهوری ؛ و مرگ و حیات
#یادداشت_۷۴
⏪ جنایت های بی حد و حصر اسرائیل شاخص خوبی برای میزان بهرهوری خودمان است که آیا بهرهور هستیم یا خیر.
در تعریف بهرهوری گفته اند که نسبت بین ستانده ها به داده ها یا نهاده ها اگر مثبت و بیش از یک بود، یعنی بهرهوری وجود دارد.
🔷 غزه مثال خوبی برای شاخص بهرهوری ماست که اینهمه اخبار از جنایات را می بینیم و می شنویم، آیا این همه داده در وجود ما توانسته کاری بکند، اشک ما را درآورده یا نه، قلب ما را پر از خشم و کینه نسبت به جنایتکار کرده یا نه؟ شناخت ما را از حقیقت وجودی اسرائیل که اهل رحم کردن به صغیر و کبیر نیست، ارتقاء داده یا نه ؟
غزه میزان بهرهوری ماست از اینکه در کدام داده مانده ایم؟ در اینکه حماس چون شروع کننده بوده پس اسرائیل حق دارد که هزاران برابر بمب بریزد و خسارت بزند و بکشد و بگوییم حماس نبایستی حمله می کرد ؟ و دهها داده دیگر در اینکه ....
😔😔 راستی حرفم را عوض می کند.
بهرهوری کیلو چنده ؟
اصلا اخبار غزه شاخص خوبی برای اینکه ما بهرهور هستیم یا نیستم، نیست. قصه خیلی فراتر از این حرف هاست.
بلکه اخبار غزه شاخص خوبی برای اینکه اصلا ما زنده هستیم یا نیستیم می باشد ! شاخص مناسبی برای اینکه ما انسان هستیم یا نیستیم می باشد!!
😭😭 آنقدر جنایت عریان شده و بی حد و حصر شده که دیگر صحبت از اینکه می خواستند شروع نکنند دیگر نشان از شبه روشنفکری ما نیست، فقط و فقط نشان مرگ انسانیت در ماست.
😔😔 در این زمانه نمی دانم کار درست چی هست ؟ حکومت ها چه بایستی بکنند ؟ ما چه بایستی بکنیم ؟
من سیاسی نیستم و نسخه ای ندارم.
من صرفا از منظر روانشناختی نگاه می کنم
فقط می دانم اگر این اخبار اشک ما را در نیاورده و مظلومیت مردم بی پناه قلب ما را در تنگی قرار نداده، و قلب ما را از نفرت از ظالم آکنده نکرده، بایستی برویم فکری برای دل های مرده خود بکنیم.
همین . والسلام
✍ محمود یزدانی
🆔 https://eitaa.com/bahrehvary
🆔 https://t.me/bahrehvarii
🔔🔔 امیرجان؛ حالا که میخوای پولدار بشی، «مولتی سرمایه دار» شو ، «بابا ایرج» شو
#یادداشت_۷۵
✍ محمود یزدانی
✅ پسرم امیرحسین خیلی دوست دارد سریع پولدار شود. و با اینکه دانشجو هست غالب روزها بین ۸ تا ۱۲ ساعت در یک مغازه کار می کند تا پول بیشتری جمع کند. از چند ماه پیش یک هدف برای خودش گذاشته که تا انتهای سال ۱۴۰۳ یک ماشین برای خودش بخرد.
من، هم نگرانش هستم، و هم دوست دارم کمکش کنم.
نگران از این جنبه که خیلی دارد به خودش سخت می گیرد. بهش میگم بابا اینقدر عجله نداشته باش، اما وقتی اوضاع اقتصادی جامعه را می بینم، باز تا حدی بهش حق میدم.
از یک طرف هم دوست دارم کمکش کنم. البته بنا به دلایلی کمک مالی نمیخوام انجام دهم، بلکه بیشتر کمک فکری مدنظرم هست.
🔷 چند شب پیش تولد صدرا پسر دیگرمون بود و خاله و ۴ تا دایی هایش با خانواده هاشون مهمان ما بودند.
دیدم جمع خوبی برای همفکری است، اومدم بحث رو پیش کشیدم و به همه گفتم که امیرحسین خیلی دوست دارد سریع پولدار شود، بیایید همه راه حل هایی که به نظرتون میرسه را مطرح کنید که «چطوری میتونه این مسیر را سریع تر طی کند.؟»
هدفم از طرح این سوال این بود که از یک عقل و خرد جمعی استفاده کنیم تا به راه حل های بهتری برسیم.
🙈🙈 راه حل دادن ها شروع شد. اولش با خنده و مسخره بازی شروع شد. یکی شون گفت روزی ۵۰۰ هزار تومان از دخل مغازه بردار، سریع تر پولدار میشی، یکی دیگه گفت قاچاق فروشی خیلی زود آدم رو پولدار میکنه. یکی دیگه ...
خلاصه وقتی به طعنه کلی راه حل های غیرمشروع و غیراخلاقی را مطرح کردند، گفتم حالا راه حل های مشروع و اخلاقی را مطرح کنید. به اونها گفتم که سوال سوال خوبی است: «آقا چطور میشه سریع پولدار شد؟»
⏪ باز راه حل های متنوعی داده شد. یکی گفت بایستی اهل رابطه باشی، و با صاحبان قدرت و ثروت مرتبط شوی، دیگری گفت خونه تون رو بفروشید و بروید یک زمینی بگیرید و امیرحسین مسئول و پیگیر ساخت شود. یکی گفت که بایستی برید سراغ کسانی که پولدار شدند و از اونها بپرسیم که چطوری پولدار شدند. دیگری گفت الان پولدار شدن خیلی سخت شده و تا پول خوبی نداشته باشی، نمیشه پول در بیاری و با کارکردن برای مردم، آدم به جایی نمیرسه. آدم بایستی «سرمایه» داشته باشه.
👆این حرف که زده شد من این سوال را مطرح کردم که درسته ولی بیاییم بحث کنیم که ما «چند نوع سرمایه داریم و برای پول دار شدن به چه سرمایه هایی احتیاج داریم.؟»
بحث به جاهای خوبی پیش رفت.
رسیدیم به چند نوع سرمایه که خلاصه اش را عرض می کنم :
1⃣ سرمایه مالی : که خیلی واضحه
2⃣ سرمایه فکری :
یعنی داشتن یک ایده خوب، یک فکر خوب
اینجا بایستی خوب فکر کرد و به یک ایده خوب رسید.
مثلا دایی احمد که در یک سازمان دولتی کار می کرد می گفت من یک سرمایه فکری برای اداره مون هستم. چون تا به حال چند تا طرح دادم که درآمد اداره رو افزایش داده و در یک سال ۵ درصد درآمد را افزایش داده ( که رقم میلیاردی بود )
3⃣ سرمایه اجتماعی :
در مورد این نوع سرمایه کلی صحبت کردیم که برخی با این سرمایه توانسته بودند چقدر سریعتر پولدار تر شوند. این سرمایه شامل مردم داری، خوش حسابی، خیررسانی ، سفره دار بودن، خوش اخلاقی و خوش مشربی و ... بود.
مثلا دایی جواد از صاحبخانه قبلی اش به اسم «حاج اکبر» گفت که خیلی هم پولدار و خیلی هم خیررسان بود. و یا دایی احمد از «حاجی عسگری» گفت که همه مون می شناختیم و قبول داشتیم که سرمایه اجتماعی بالایی دارد.
4⃣ سرمایه دانشی :
یعنی اینکه وقتی وارد کاری میشی نسبت به اون کار بایستی دانش خوبی داشته باشی.
در همون پیشنهاد ساخت و ساز باز این موضوع مطرح شد که اینطور نیست که همه در اون صنعت پولدار شوند و مصادیق متعددی را معرفی کردند که اینها هم نتونستند پولدار شوند. که اینجا بحث سرمایه دانشی مطرح شد.
5⃣ سرمایه مدیریتی :
اینکه مدیریت هم بلد باشی که اگر یک کاری را شروع کردی بتونی خوب مدیریت کنی
6⃣ سرمایه بدنی و جسمی :
که به معنای داشتن بدن سالم و ورزیده بود
7⃣ سرمایه معنوی :
دایی جواد بحث سرمایه معنوی را مطرح کرد. برای مون جالب شد. از ایشون خواستم که بیشتر توضیح دهد. گفت همینکه دعای خیر بقیه پشت سرت باشد. این عامل خیلی میتونه باعث پیشرفت مالی بشه.
پرسیدم به صورت مصداقی میتونی فردی را نام ببری. بیان کرد که نه ولی میدونم این کار باعث پیشرفت مالی هم میشه.
@behtarafariny
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
📣📣📣 مکتب مسلمانی، مدرسه دوست اندوزی و دوست آفرینی است.
#یادداشت_۷۶
🔷 یک ضرب المثل هست که می گوید هر جا طلا هست، یک یهودی هست. اصولا یهودی ها به مال اندوزی شهره هستند و امروزه ثروتمندترین آدم ها در دنیا غالبا یهودی هستند. مال اندوزی و مال دوستی گویی در پوست و خون یهودی ها جاری و ساری است.
⏪ حالا همین سوال قابل طرح است که هویت مسلمان ها چی هست ؟ DNA مسلمان ها از چی درست شده ؟ پوست و خون مسلمون ها از چی درست شده ؟
✅ من جواب صد درصد درست برای این سوال ندارم، اما پاسخ تقریبا درست دارم.
بر اساس مطالعاتی که من از قرآن و روایات داشته ام، میتونم بگم اگر یهودی ها مال اندوز هستند، مسلمان ها دوست اندوز هستند.
یعنی هویت یک مسلمان و مهارتهای یک مسلمان و اون چیزی که مسلمان رو مسلمان میکنه و مسلمان ها نسبت به تمام مردم غیرمسلمان میتونند بهش فخر بفروشند و مباهات کنند این است که ما ملت یا امتی هستیم که به شدت همدیگر رو دوست داریم و امتی هستیم که مهارت بینظیری در دوست شدن با آدم ها داریم.
🟪 یعنی اگر یک غیرمسلمان از ما مسلمون ها بپرسه که این دین اسلام چی به شما یادداده، یک مسلمون بایستی بتونه بگه دهها چیز طلایی که یکی از اونها مهارت دوست آفرینی با بدقلق ترین آدم هاست.
و یک مسلمان بایستی بتونه بگه اگر هر جا طلا هست یک یهودی هست، هر جا هم که یک دوستی واقعی هست، حداقل یک مسلمون هست.
و یک یهودی اگر هر شب چرتکه میندازه که چقدر پول بیشتری به دست آورده، یک مسلمون هر شب چرتکه میندازه که امروز چقدر دوست به دست آورده یا چقدر دوستی هایش نسبت به قبل عمیق تر شده و کدورت ها کمتر شده
پ.ن ۱ : من این دیدگاه رو به تازگی از بررسی دهها آیه و روایت بدست آوردم و چقدر برای خودم متاسف شدم که تا به حال دین رو بد فهمیدم. و از اون بدتر دیدم که چقدر در این مهارت ضعیف هستم.😔😔😔
پ.ن ۲ : دوست آفرینی در اسلام فراتر از دنیای انسان هاست که فعلا به حوزه های دیگر اشاره نکردم.
پ.ن ۳ : تخصیص ها یا استثناهایی برای این خصلت مسلمانی وجود دارد که خودم آگاه هستم و حواسم هست ولی نخواستم اشاره کنم. چون اینقدر تو این خصلت ضعیف هستیم که فعلا بیان موارد استثناء دردی را دوا نمیکند
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
#مهارت_بهترآفرینی
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
🟢 از «ناخود»شناسی تا «خود»شناسی : آیا دوره های رایج «خودآگاهی» یا آزمون های «شخصیت» باعث «خود»شناسی ما می شوند. ؟
✍ محمود یزدانی
#یادداشت_۱۷
🟥 روان ما حداقل از چهار بخش تشکیل شده : ۱- «من» ۲- «خود» و ۳- «ضدخود» ۴- «ناخود»
سه بخش «من»، «خود» و «ضدخود» روان زاد هستند و ما با این سه بخش به دنیا می آییم، اما به مرور بخش «ناخود» هم در ما شکل می گیرد.
ناخود شامل اموری همچون «شخصیت»، «هویت» و ... هست.
«من»، «خود» و «ضدخود» اموری حقیقی هستند، اما «ناخود» امری محیط زاد و برساختی است. «خود» و «ضدخود» دارای محتوا ولی «من» فاقد محتواست. «من» محتوای خود را بعدا می سازد. بنابراین «من» به لحاظ اصل وجودی، امری روان زاد، ولی به لحاظ محتوایی، امری محیط زاد است.
🟣 «من» برای زندگی در این دنیا نیاز به «شخصیت» دارد و این «شخصیت» را می تواند از منابع درونی یا بیرونی بسازد. «شخصیت» یک امری ضروری برای روان ما و وجود ماست و تسهیل شدن زندگی به واسطه «شخصیت» و همچنین «هویت» امکان پذیر می باشد.
🟩 «خود»، بخش فطری وجود ماست که شامل تمام گرایش های نیک محور است. «خود»، خداگرا، خداسو و نیک گراست. «خود» فرشته درون ماست.
«خود» در لسان آیات و روایات با تعابیری همچون عقل، فطرت، رسول درونی، فرشته درونی و ...آمده است.
⬛️ «ضدخود» نقطه مقابل «خود» است. هویت آن ضدیت و مانعیت و مخالفت با هر آنچه که «خود» می خواهد هست، یعنی مخالفت با خوبی ها، نیکی ها و گرایش های متعالی . «ضدخود»، نیک گریز ، خداگریز و شهوت گراست. «ضدخود» حیوان درنده درون ماست.
«ضدخود» بخش تاریک و مخوف وجود ماست. تمام شر و پلیدی که از ما صادر می شود از بخش «ضدخود» ماست.
در لسان آیات و روایات این بخش «ضدخود»، به تعابیری همچون جهل، نفس اماره، هوای نفس و ... معرفی شده است.
🟤 «خود» و «ضدخود» هر دو از جنس گرایش هستند.
«من»، بخش مختار و آزاد وجود ماست که می تواند اراده کند و اختیار کند که به کدام سو برود . علاوه بر آن، «من» بخش سازنده وجود ما نیز هست. و یکی از سازه هایی که «من» می سازد، «شخصیت» است.
🔶 «شخصیت» نه «خود» است و نه «ضدخود»، ولی می تواند تحت تاثیر هر دو قرار بگیرد و عناصری از هر دو داشته باشد.
بنابراین «شخصیت»، «ناخود» است. «من»، «شخصیت» را برای مدیریت می سازد. مانند مالک یک شرکت یا رییس هیئت مدیره یک شرکت که برای شرکت مدیرعامل انتخاب می کند.
«شخصیت» برای روان ما مانند رییس برای یک سازمان یا دولت برای یک کشور و یا سیستم عامل برای کامپیوتر است. «شخصیت» یک رییس است که وقتی توسط «من» انتخاب شد، ریاست کل وجود را بر عهده می گیرد.
ماهیت «شخصیت»، ریاست گری است.
🟨 این تبیین از نسبت بین «من» و «شخصیت» چند آورده دارد.
اولین آورده این است که این رییس، منصوب «من» ماست، یعنی توسط «من»، منصوب شده است. با این دیدگاه،«من» برتر از «شخصیت» و رییس «شخصیت» است. و هیچگاه «شخصیت، حاکم بر «من» نیست، بلکه «من» از توان «شخصیت» بهرهبرداری می کند
اما اشکال جایی بوجود می آید که «من» یادش می رود که این «شخصیت»، همان مدیرعاملی بوده که خودش آن را پرورش داده و مالک ما نیست . «شخصیت» به واسطه هویت ریاست مآبی آن دوست دارد بر همه چیز سیطره داشته باشد ، اول از همه بر «من» و سپس بر «خود» و «ضدخود». ولی اگر باور داشته باشیم که «شخصیت» یک امر اعتباری است، می توانیم آن را متحول کنیم.
«شخصیت» یک وجود تاریخمند اما بی ریشه است. یعنی با ما به دنیا نیامده، بلکه بعدا شکل گرفته است.
«شخصیت» رییس هست، ولی مالک نیست. مالک اصلی «من» است.
⏺ حال با این توضیحات، آزمونهای «شخصیت» چه چیزی را می سنجند ؟
آزمون های «شخصیت»، نه از «خود» خبر می دهند، نه از «ضدخود» و نه از «من»، بلکه از «ناخود» می گویند. از یک سازه برساختی حکایت می کنند که توسط «من» و در اثر نیاز «من»، در اثر تعامل با محیط ساخته شده و ما خودمان آن را حاکم کرده و مدیرعاملی اش را «من» امضاء کرده است و امری کاملا غیراصیل و برساختی است. و اعتبار شخصیت به اعتباردهی «من» است.
بنابراین «شخصیت»شناسی نه «خود»شناسی است، نه «ضدخود»شناسی است و نه «من»شناسی است. و اینکه کسی فکر کند با آزمون های «شخصیت» کل وجودش را شناخته یک توهمی بیش نیست.
🔄 پشت هر «شخصیت» یک «خود» فرشته خو که پر از گرایش های متعالی و یک «ضدخود» درنده خو و شیطان صفت که پر از گرایش های پست، و یک «من» مختار که پر از قدرت و اراده است، حضور دارند.
✅ @islamic_psycho
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
📣📣📣 رسالت پیامبر(ص) این بود که خواندنی های ما را تغییر دهد.
#یادداشت_۷۷
✅ تغییر بنیادین در انسان ها - هم در سطح خرد و هم در سطح کلان - از تغییر در خواندن های انسان ها صورت میگیرد.
تا ما چیزی را اول نخوانیم، نخواهیم توانست از آن چیزی بگوییم.
بنابراین خواندن قبل از گفتن است. اول خواندن، بعد گفتن. و گفتنی های ما همه ناشی از خواندنی های ماست.
⬅️ در اینجا منظور از خواندن، کتاب خواندن نیست، بلکه همه چیزهایی را که توجه می کنیم و برایشان وقت می گذاریم، جزو خواندنی ها ما هستند.
بنابراین دیدنی ها و شنیدنی های همراه با توجه و تمرکز ما نیز جزو خواندنی های ما هستند.
مثلا وقتی شما از کنار خیابان رد می شوید و می بینید دو تا ماشین با هم تصادف کردند، وقتی بایستید و با دقت توجه کنید و برای آن وقت صرف کنید، یعنی دارید صحنه تصادف را میخوانید. و چون آن صحنه تصادف را خوانده اید، می آیید خانه و آن را برای دیگران میگویید.
❗️بنابراین خواندن صرفا به معنی خواندن صفحه کتاب نیست، بلکه هر صحنه ای، یک صفحه از کتاب است. صفحه تلویزیون هم یک صفحه خواندن است، و شما وقتی همراه با توجه، بازی دو تیم را تماشا می کنید، یعنی دارید صفحه صحنه بازی دو تیم را میخوانید. و چون اول خوانده اید، حالا می توانید و بیایید برای دیگران تعریف کنید.
و یا وقتی شما از صبح تا بعدازظهر در محل کار بوده اید، یعنی در صفحه صحنه کار بوده اید و کلی صفحه خوانده اید.
بنابراین وقتی از شما می پرسند خب چه خبر؟ شما می توانید تمام آنچه را که از صبح دیده اید و انجام داده اید - که همه اش می شود خواندنی های شما در طول آن روز - برای دیگران تعریف کنید
🔔 تمام کار رسانه ها، تغییر در خواندنی های مخاطبان شان است. اگر صحنه یا صفحه خواندنی های مخاطبان را عوض کنیم، یعنی مخاطبان را عوض کرده ایم.
بنابراین رفتار آدم ها بر اساس خواندنی های آنها قابل پیش بینی است.
✅ با این تبیین، هر رفتاری، نوعی گفتن است.
بنابراین کل کنش ها و واکنش های انسان ها در دو مقوله خواندن و گفتن قابل طبقهبندی است.
گفتن ها (یعنی همه بروندادها) که ناشی از خواندن ها (یعنی درون دادها) است
🔷کار ما از صبح تا شب، تماما خواندن و گفتن است. تماما قرائت و قول است. انسان ها همه اول قاری هستند، بعد قائل هستند.
❇️ بنابراین هویت انسان، از خواندن هایش شکل می گیرد. ما همانی می شویم که می خوانیم. ما همانی هستیم که خوانده ایم. ما همانی می شویم که خواهیم خواند.
انسان ذاتا خواننده است. و هویتش به متنی که می خواند برمی گردد. و تفاوت ما انسان ها به تفاوت در خواندن های مان برمیگردد. به تفاوت در متن هایمان برمیگردد.
😣😣 مثلا فرض کنید ما از دست یکنفر عصبانی شده ایم. عصبانیت ما قول ماست نه قرائت ما. عصبانیت ما گفتن ماست نه خواندن ماست. و حالا چرا اینکه عصبانی شده ایم، برمی گردد که چه چیزی را در کتاب وجود طرف خوانده ایم که باعث عصبانیت ما شده است.
بنابراین عصبانیت ما ناشی از نوع خواندن ما از صحنه پیش روی ماست. ما بر چیزی تمرکز کرده ایم و داریم می خوانیم که لحظه به لحظه ما را دارد عصبانی می کند.
🙂 حال اگر بخواهیم عصبانی نشویم و یا عصبانیت مان تغییر کند، بایستی خواندن مان را عوض کنیم. و تا خواندن ما عوض نشود ، امکان ندارد گفتن ما - که همان عصبانیت ماست - تغییر کند
❗️بنابراین هر وقت خواستیم رفتاری را در خودمان تغییر دهیم، ابتدا از خودمان بپرسیم که من چی را دارم میخونم که اینجوری دارم رفتار می کنم.
🌙 حال با این تبیین که هویت انسان ها شکل گرفته از خواندنی هایشان است، خداوند پیامبرش(ص) را مبعوث کرد که برود و خواندنی های انسان ها را عوض کند. فلذا کتابی برای انسان فرستاد که اسمش را گذاشت قرآن : یعنی «خواندنی»
منظور خداوند از این نامگذاری این بود که خواندنی ترین چیز دنیا، همین قرآن است. و از هر خواندنی، خواندنی تر است.
📖 خداوند می دانست که تا خواندنی های بشر عوض نشود، بشر عوض نمی شود. فلذا اولین اقدام پیامبر(ص) تغییر در خواندنی ها بود.
🟢بگذریم کلام طولانی شد.
همه این ها را گفتیم که بگوییم بعثت بیرونی پیامبر(ص) با تغییر در خواندنی ها شروع شد.
اما بعثت درونی ما نیز زمانی است که خواندنی های ما عوض شود.
❗️تا زمانی که متن های ما عوض نشود، و تا زمانی که همان متن ها و خواندنی های دیروزمان را بخوانیم، همانی هستیم که بودیم. والسلام
😔😔وَ قَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورَاً (فرقان:30)
پیامبر(ص) خواهد گفت که خدایا این قوم من، این خواندنی ترین خواندنی ها را کنار گذاشتند و باز رفتند سراغ همان خواندنی های قبلی شان. و گفتند خواندنی های خودمان ، از آنچه که خداوند و پیامبرش برای ما آورده است، خواندنی تر است.
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
🤲 آلفرد آدلر و دعاهای روزانه ماه رمضان
#یادداشت_۱۱
✅ آلفرد آدلر (۱۸۷۰-۱۹۳۷) یکی از بزرگترین روانشناسان قرن بیستم است که صاحب مکتب خاص روان درمانی تحت عنوان روان درمانی «فردنگر» است. وی یکی از انسانی ترین نگاه ها را به بشریت دارد و همچنین یکی از زمینه سازان جنبش انسان گرایی در روانشناسی است.
⏪ نظریه شخصیت و نظریه روان درمانی آدلر بر اساس چند مفهوم بنیادین بنا شده است که یکی از آنها «علاقه اجتماعی» است. منظور آدلر از «علاقه اجتماعی» نوعی «احساس وحدت» با کل بشریت است. فردی که علاقه اجتماعی دارد، برای برتری خودش تلاش نمی کند، بلکه برای کمال تمام انسانها تلاش می کند که این امر به صورت همکاری با دیگران برای پیشرفت جامعه به جای نفع شخصی آشکار می شود.
🔔 اما نکته بسیار مهمی که آدلر درباره علاقه اجتماعی بیان می کند این است که از نظر آدلر، علاقه اجتماعی شاخص سلامت روان است. یعنی فرد سالم به لحاظ روانشناختی کسی است که علاقه اجتماعی دارد و فردی که علاقه اجتماعی اش تضعیف شود و یا از دست برود، از نظر آدلر بیمار است.
🟢 مفهوم علاقه اجتماعی دارای سه مولفه است :
۱- مولفه شناختی : که شامل مشغولیت ذهنی فرد برای بهزیستی و رفاه دیگران است.
۲- مولفه احساسی : که شامل همدلی می شود.
۳- مولفه رفتاری : که شامل تعامل گسترده با دیگران و تلاش برای بهزیستی و رفاه دیگران و اجتماع است.
🔶 از نظر آدلر، فرد سالم به لحاظ روانشناختی فردی است که رفاه اجتماعی را خیلی ارج می نهد و در صدد کاهش رنج دیگران است.
🤔🤔 با توجه به این مفهوم بنیادین در نظریه آدلر، بسیار محتمل بود که اگر آدلر با اسلام آشنا می بود، عاشق بخش اجتماعی اسلام می شد.
مثلا عاشق مباحثی همچون الفت و اخوت، احسان و انفاق، انصاف، مواسات، مسرور کردن دیگران، خوش اخلاقی و ... می شد.
شاید اگر آدلر با ادعیه ماه رمضان آشنا بود و کسی از او می پرسید که چکار کنم که علاقه اجتماعی من رشد و پرورش یاید، دعای زیر را حتما و حتما برای رشد علاقه اجتماعی توصیه می کرد:
🤲 اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اَللَّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ، اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جائعٍ، اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ، اَللّهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدینٍ، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ، اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ، اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ، اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ، اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ، اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ، اَللّهُمَّ غَیرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ، اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّینَ، وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho
🔴مراقب حالمان باشیم ، این مهمترین سرمایه درونی ماست. آنقدر مهم است که در اول سال ، از خداوند بهبود آن را برای تمام سال مان میخواهیم و میگوییم : .... حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
#یادداشت_۱_۲۲
✅ تقریبا تمام کسانی که هر نوع مشکل در روح و روان خود مثل افسردگی، اضطراب، وسواس و ... دارند، یک ویژگی مشترک دارند : حال شان خراب است.
👈 و تقریبا تمام اوقاتی که بی حوصله هستیم، کسل هستیم، بدخلق هستیم، غیبت این و آن را می کنیم ، مغرور هستیم ، خشمگین میشویم، ترس بیجایی داریم، با دیگران مشکل داریم و ... به یک چیز دچار میشویم : حال مان خراب میشود.
⏪ کیفیت حال درونی مان، هم نتیجه تجربیات قبلی و هم علت تجربیات بعدی ما خواهد بود. انگار زنحیره ای است که اگر حواس مان نباشد، ما را زمین گیر خواهد کرد .
🤔🤔 یک لحظه تصور کنید حال همگی مان خوب شود، آن روز را چگونه سپری خواهیم کرد؟ و چه جور جامعه ای خواهیم داشت؟
🟣 حال خوب مهمترین نیاز فردی و اجتماعی ما هست. اصلا عید یعنی اینکه حال خوب داشته باشیم. بهار ، عید طبیعت است و حال خوب، عید انسان هاست.
⏪ ممکن است این سوال پیش آید که اصلا حال خوب، چه حالی است؟
🔷 شاید این فراز دعای روزانه ماه رمضان پاسخی به چیستی سوال فوق باشد : اللّهُمَ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ
⏺ حال خوب یعنی اینکه حال مان ، مثل حال خداوند بشود، و گویا تا حال ما مانند حال خداوند نشود، حال مان خوب نمی شود.
*⃣ باز ممکن است پرسیده شود که خب خداوند چه حالی دارد که حالش خوب است و بعد اینکه خداوند چه کاری کرده که حالش خوب است ؟
🔴 شاید آیه زیر پاسخی به سوال بالا باشد :
وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (انعام:54)
هر گاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، به آنها بگو:«سلام بر شما؛ پروردگارتان، رحمت را بر نفس خود واجب گردانیده است.
✅ شاید بتوان از این آیه این را برداشت کرد که حال خداوند، حال رحمت است و چون رحمت را بر خود واجب گردانیده، اینقدر حالش خوب است.
⏺ و اگر بخواهیم کاربردی تر به این آیه نگاه کنیم میتوانیم بگوییم حال ما هم زمانی خوب خوب می شود که رحمت را بر خود واجب گردانیم.
⬅️ تصدیق این قضیه هم کار سختی نیست. اگر نگاهی به تجربیات خودتان بیندازید، احتمالا درخواهید یافت زمانی حال تان خوب بوده که در فاز رحمت بودید و هر وقت حال تان حال بدی بوده، از فاز رحمت بیرون آمده بودید.
⏪ بنابراین حال خوب، یعنی در فاز رحمت بودن، در حالت رحمان و رحیم بودن.
و این حال خوب و این رحمان و رحیم شدن، اینقدر ارزشمند و متعالی است که جدای از تلاش خودمان، ابتدای هر سال این حال خوب را برای تمام سال مان از خداوند مسئلت می کنیم.
❇️ و دست یابی به این حال خوب، احتیاج به یک انقلاب درونی دارد، انقلابی که حال ما و حالت ما را به حال رحمت ببرد و برای همین است که میگوییم : یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ
🔶 وقتی انقلابی در قلب های ما صورت بگیرد ، حال ما خوب خواهد شد. اگر رحمت، مهربانی و شفقت ورزی و ... در قلب های ما جایگزین خودخواهی های ما نشود، با همان قلب خراب وارد سال نو خواهیم شد.
🟩 اما یک انقلاب دیگر هم لازم است : انقلاب در چشم ها و دیدن ها.
یعنی اینکه من بتوانم آدم ها ، اتفاقات و کلا بیرون و درون خودم را یک طور دیگری ببینم . یعنی خودبینی من تبدیل به دگر بینی و خدابینی و خیر بینی شود و بد دیدن، تبدیل به خوب دیدن شود.، یعنی قلب ما مثل قلب خداوند پر از مهر و رحمت بشود و چشم مان مثل چشم خداوند، با دیده رحمت، خطاپوش و مثبت نگر بشود.
✅ اگر حال مان، حال خوبی نیست ، احتمال خیلی زیاد به خاطر این است که قلبمان از رحمت، کم یا تهی شده و مثل خداوند، آدم ها را خالص به خاطر خودشان و صرفا به خاطر اینکه انسان هستند، دوست نداریم و چشم مان هم دوخته شده به مختصر عیب و ایرادهایی که دارند و از عیب و ایرادهای خودمان ، یادمان رفته
👫 بچه که بودیم، عید برای ما با عیدی هایی که می گرفتیم، عید بود.
آدم ها غالبا در عید، بیشتر در فاز رحمت هستند و یکی از نشانه هایش همین دید و بازدیدها و عیدی دادن هاست.
وقتی در فاز رحمت هستید، در حال دادن عیدی به دیگران هستید. و یا وقتی در حال دادن عیدی به دیگران هستید، در فاز رحمت هستید
و عیدی هم الزاما پول نیست، گاه لبخند، گاه ملاطفت، گاه عفو و بخشش، و گاه مسرورکردن دیگری و ...
🤲 یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
🖋 محمود یزدانی
✅ @behtarafariny
💓 اگر پسندیدید ، برای دیگران هم ارسال کنید ، شاید به خوب شدن حال دیگران کمک کند
🔔حقیقت عید نوروز، تمرین و تلاشی برای دائم العید شدن است. برای عیدآفرینی روز به روز است. برای نگاهی «نو» به «روز» است.
#یادداشت_۷۸
✅ بقاء و دوام داشتن، یکی از دغدغه های بنیادین انسان است. از دغدغه حفظ و بقای جان که روانشناسان تحت عنوان «نیاز به بقاء» از آن یاد می کنند تا دوام و بقاء سایر نیازهای روانشناختی همچون تعلق، احترام، خودشکوفایی، و ... که همه به نوعی باعث برخورداری ما می شوند، از نیاز به جاودانگی و نیاز به برخورداری در وجود انسان حکایت می کنند.
❗️حتی وقتی به دنبال شادکامی می گردیم، همزمان دغدغه این را داریم که آیا این شادمانی جاودانه خواهد ماند، فلذا باز دنبال شادکامی دیگر یا راهی برای پایداری همان شادکامی قبلی می گردیم.
⏪ گویا شادی و شادکامی ما در برخورداری دائمی و جاودانگی دائمی ماست. و جاودانگی بعلاوه برخورداری منجر به شادکامی ما می شود.
و ما دنبال هر سه هستیم، یعنی هم دنبال جاودانگی هستیم، هم دنبال برخورداری هستیم و هم دنبال شادکامی می گردیم.
اما گویا این سه خواسته یکی هستند. یعنی جاودانگی وجود و جاودانگی برخورداری منجر به شادکامی می شود. و این هر سه با هم سعادت را برای ما رقم می زنند.
و وقتی این هر ۳ با هم اتفاق بیفتد، آن وقت، برای ما «عید» می شود.
🔷 بنابراین عید یعنی شادمانی از جاودانگی در برخورداری.
اما جاودانگی یعنی داشتن فرصت بی انتها. بنابراین عید دائمی یعنی شادمانی از فرصت بی انتهای برخورداری.
🤔 اما در این دنیای فانی، صحبت از دائمی بودن چیزها خطاست، پس چرا ما این نیاز را داریم؟
با نگاه مادیگرایانه، پاسخ دلگرم کننده ای برای این سوال نمی توان یافت، فلذا فرد در جستجوی برخوردار شدن از همین فرصت ها و لذت های دنیوی است.
اما با نگاه کلان معنوی، پاسخ ارزنده ای برای این نیاز بنیادین انسان وجود دارد که فعلا محل بحث ما نیست.
اما ویژگی دیگری که برای ما انسان ها مقدر شده، ضرورت اکتساب کردن است. یعنی ما به هر چه بخواهیم برسیم، بایستی تلاش کنیم تا دست پیدا کنیم.
و باز قاعده دیگری هم در این دنیا هست. برای رفع هر نیاز به مهارت خاصی نیاز است. مثلا برای رفع نیاز به احترام یا خودشکوفایی، نیاز به مهارت های خاصی داریم تا بتوانیم نیاز خودمان را برطرف کنیم.
⏺ حال با این مقدمات، سوال اصلی این است که چگونه ما به عید بادوام برسیم، در اینجا به چه مهارتی لازم است؟
با لحاظ نگاه معنوی، مهارت لازم در دست یابی به عید بادوام در همان فرمول عید نهفته است.
گفتیم عید دائمی یعنی شادمانی از فرصت بی انتهای برخورداری.
مهارت دست یابی به این عید، شادمانی و بهرهبرداری از لحظه به لحظه فرصت برخورداری است.
یعنی من همین امروزم را قدر شناسم و همین امروز را یک فرصت مهم برخورداری بدانم و از این فرصت برخورداری یک روزه خودم شادمان باشم و از تک تک لحظات آن و از تک تک امکانات دور و برم برای ساختن یک روز باشکوه استفاده کنم. و مهارت عیدآفرینی داشته باشم.
❗️بنابراین هر فرصت برخورداری می تواند عید برای ما باشد. من زمانی می توانم عیدآفربنی کنم، که همین امروزم را روز نو و تازه ای بدانم که فرصت برخورداری از آن، نصیب من شده است.
بنابراین عید دائمی یا بادوام، از ساختن عیدهای لحظه به لحظه یا روز به روز توسط من حاصل می شود.
من اگر برای هر روزی که صبح از خواب بیدار می شوم ، شادمان نگردم و آن را یک فرصت تازه ندانم، شادکام نخواهم شد.
من وقتی هر روزم را یک فرصت تازه برای بازآفرینی و بهترآفرینی خودم ندانم، خودم را در آن روز هدر می دهم.
🟢 بنابراین عید گرچه بیشتر با مقوله زمان و روز گره خورده است، اما با نگاه تازه به زمان و روزی که در آن هستیم، تحقق پیدا می کند. یعنی تا زمانی که من نگاه تازه ای به مقدار مشخصی از زمان، یعنی همین «یک روز» جاری پیدا نکنم، عیدی برای من اتفاق نمی افتد.
بنابراین عید، یعنی نوروز ، یعنی نگاه نو و تازه به «روز». یعنی از «دیروز» خودم کنده شده باشم تا بتوانم وارد «امروز » شوم تا امروزم، «نوروز» شود و من نیز «نو» شوم.
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
شعر از : پیرایه یغمایی
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
❗️❗️برای خداوند علائم حیاتی، علائم شعور، و علائم آدم بودن خود را ارسال کنید، وگرنه ممکن است خداوند یک فکرها و یک کارهای دیگری درباره شما بکند.
#یادداشت_۷۹
😞😞 درباره یکی از آشنایان، با واسطه شنیدم که می گفتند موقع عید یا تولد نوه هامون درمونده میشیم که چی براشون بخریم ؟
چون هر چی بخریم، نوه هامون خوشحال نمیشن.
☹️☹️ یا عرف است برخی معلم ها یا اساتید سر کلاس دارند تدریس می کنند به طنز به مستمعین که فقط گوش می کنند و هیچگونه بازخوردی نشان نمی دهند، می گویند یکسری علائم حیاتی از خودتان نشان دهید که مطمئن شویم زنده هستید.
😡😡 یا نقلی است - واقعی یا ساختگی - که زنی همیشه برای همسر و فرزندانش غذا درست می کرد و اونها هم سرسفره می آمدند و می خوردند و هیچی نمی گفتند و یک تشکر خشک و خالی هم نمی کردند، یکبار این زن بجای غذا، علف یا کاه جو در کاسه ها می ریزد، همسر و فرزندانش خیلی معترض می شوند که مگر ما گوسفند و الاغ هستیم که جلوی ما علف گذاشتی؟ همسر پاسخ میده آخه تا به حال هر چی جلوتان می گذاشتم هیچی نمی گفتید، با خودم گفتم نکند شما مثل همینبه حیوانات زبون بسته شدید، خواستم امتحان کنم ببینم مثل اونها شدید یا نه ؟
✅ حالا چی میخواستم بگم ؟
میخواستم بگم همین حالت ها رو ما ممکن است نسبت به خداوند پیدا کنیم.
ممکن است خداوند رو درمانده کنیم، چون خدا می مونه با ما چی کار کنه، چون هر چی برای ما بفرسته، خوشحال نمی شیم.
ممکن است بعضی وقت ها خدا فکر کنه نکنه ما زنده نیستیم، چون هیچ علائم حیاتی از خودمون نشون نمی دیم.
و ممکنه بعضی وقت ها فکر کنه، نکنه ما مثل این حیوون های زبون بسته شدیم که هر چی جلومون میگذاره هیچ شکرگزاری نداریم، فلذا تصمیم میگیره یک وقت هایی یک چیزهایی جلومون بگذاره که صدامون دربیاد و یادمون بیاد قبلا چه وضعیت خوبی داشتیم.
🔔🔔 خلاصه اینکه هر روز برای خداوند علایم زنده بودن، علائم شعور داشتن و علائم آدم بودن خود را ارسال کنید و خداوند را به اشتباه و درماندگی و استیصال و کفری شدن نیندازید.
از ما گفتن بود، خود دانید 🙈🙈
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
📣📣📣 روح و روان خود را با دعای جوشن کبیر ، ضد ضربه کنید . ! دعای جوشن کبیر ، زرهی پولادین برای روان انسان است . !
#یادداشت_۱۲
[ توضیح: جوشن کلمه ای عربی و به معنای " زره " است. و به اصطلاح زره ای است که سینه رزمنده را می پوشاند.]
✅ در روایات آمده است که در یکی از جنگ ها که پیامبر (ص) زرهی سنگین پوشیده بودند و آن زره، بدن ایشان را اذیت میکرد، جبرئیل (ع) نازل شد و ضمن اعلام سلام خدا بر ایشان ، دعای جوشن کبیر را برای پیامبر هدیه آورد و خواندن این دعا را به جای پوشیدن آن زره به پیامبر توصیه کرد و گفت که این دعا امان پیامبر و امت اوست.
⏪ زره را وقتی جنگی در پیش باشد ، انسان برای حفاظت خود در برابر دشمن می پوشد. بنابراین کارکرد زره ، حفاظت گری است.
⬅️ ساخت زره ، تدبیر انسان بود برای محافظت از خود در جنگ ها . و به تبع پیشرفت انسان ، زره ها و محافظ های جدیدتری ساخته شد.
زره ، کارکرد حفاظت از جسم را بر عهده دارد .
🤔🤔 اما برای حفاظت روح و روان چه فکری بایستی کرد ؟ زره روح و روان چیست ؟ چه کنیم که در بحبوحه مشکلات زندگی ، زره پوش شویم تا آسیب ناپذیر گردیم ؟
👈 دعای جوشن کبیر ، پاسخی است برای این آسیب پذیری همیشگی بشر . دعای جوشن کبیر ، زره روح و روان است .
⏮ یکبار هم که شده ، دعای جوشن را نه برای ثواب و نه برای اعمال وارد شده در شب قدر، بلکه برای رمزگشایی و فهم دقیق این دعا بخوانید . برای فهم نقطه و یا نقاط تمرکزی این دعا بخوانید ، برای فهم قدر مشترک یا تمرکز مشترک فرازهای دعا بخوانید .
👀 من به تازگی و برای اولین بار ، این دعا را با نگاه کنجکاوی و کارآگاهی خواندم . مبهوت شدم و به حیرت افتادم. مفتون و مسحور این دعا شدم.
❤️ خلاصه این دعا این می شود که می خواهد انسان را از دل سختی ها ، مشکلات ، محرومیت ها ، اشتباهات ، ناامیدی ها و ... به یکباره بیندازد در آغوش امن و پرمهر و محبت الهی .
◀️ اصلا مشکل یا وضعیتی نیست که انسان با آن دست به گریبان شده باشد و در این دعا به آن اشاره نشده باشد ، و در همان حال امید و قوت قلب را با هزار وجه به انسان تزریق نکند.
دعای جوشن را بخوانید تا سبکبال شوید ، بخوانید تا پرانرژی شوید ، و بخوانید تا ....
🔶 این بار این دعا را بدون اینکه دغدغه کسب ثواب داشته باشید، بخوانید . حتی دغدغه به پایان رساندن آن را هم نداشته باشید ، و حتی لازم نیست جمله " سبحانک یا لا اله الا انت ، الغوث الغوث ... " انتهای هر فراز دعا را بخوانید و مهمتر اینکه حتی به دنبال این هم نباشید که حتما شب قدر آن را بخوانید. هر وقت فرصت داشتید آن را بخوانید.
فقط با حضور قلب بخوانید.!
🔔 هر وقت در زندگی کم آوردید و انرژی تان کم شد ، حتما و حتما سری به دعای جوشن بزنید.
و هر وقت خواستید کار مهمی را شروع کنید و خواستید پرانرژی شوید ، حتما و حتما سری به دعای جوشن بزنید.
و خلاصه هر وقت خواستید حسابی شارژر شوید حتما و حتما سری به دعای جوشن کبیر بزنید.
👈 و یک نکته مهم و کاربردی : در اوقاتی که کم انرژی شدید ، متناسب با حال و روحیه تان ، هر چه که از این دعا به یادتان مانده است ، و یا به ذهن و زبان تان جاری می شود ( بدون اینکه مقید باشید که طبق متن پیش بروید ) با خودتان زمزمه کنید . تاثیرش را حتما خواهید دید.!
⬅️ آن وقت خواهید فهمید که این زره روح و روان ، چقدر کارآیی فوق العاده ای دارد.
والسلام
محمود یزدانی
🌷 لطفا به اشتراک بگذارید ، شاید به کار خسته دلی آید
✅ @behtarafariny
📣📣📣 در شب قدر، دسته و گروه خود را برترین گروه انتخاب کنیم و به خداوند اعلام کنیم و اصرار کنیم و التماس کنیم که ما را در همان برترین گروه قرار دهد. و هم قول تلاش دهیم و هم از او استعانت کنیم که شایستگی ها و الزامات برترین گروه شدن را به لطف خودش ارزانی ما دارد. ان شاءالله
#یادداشت_۸۰
✍ محمود یزدانی
✅ از مرحوم آیتالله فاطمی نیا کلیپ سخنرانی کوتاهی درباره اعمال شب های قدر وجود دارد که ایشان توصیه موکد میکنند که در این سه شب، حتما یکبار سوره واقعه، یک بار سوره توحید و سپس هفت مرتبه یا الله گفته شود. ایشان در توضیح این دستورالعمل می فرمایند سری در این عمل است که نمی توانم بگویم ولی انجام دهید.
🤔🤔 خود من هم نمی دانم چه سری در این اعمال است ولی یک برداشت اولیه ای از خواندن سوره واقعه پیدا کردم که حیفم آمد آن را به اشتراک نگذارم.
⏪ اما قبلش لازم است یک مقدمه کوتاهی عرض کنم.
شب قدر را شب تقدیرات گفته اند. یعنی اندازه هر چیزی به لحاظ کمی و کیفی مشخص میشود.
بنظر میرسد رویکرد خداوند در شب قدر، در خیلی موارد، مشارکتی باشد. چون اگر مشارکتی نبود، اعمال شب قدر و همچنین دعاکردن در شب قدر موضوعیت نداشت.
🤝 مشارکتی یعنی اینکه خداوند بر اساس گذشته ما، خلق و خوی ما، حال و احوال ما، و اتفاقات قطعی و احتمالی که در سال آتی می افتد، یک تقدیراتی می کند که فی المثل در سال آینده شما مجموعا ۴۸ بار مسجد می روید ( مثلا در سال قبل شما ۴۳ بار مسجد رفته اید ). حالا با فرض اینکه این تعداد مسجد رفتن در تقدیر شما هست، سوال این است که با این تقدیر موافقید ؟ به نظرتون خوبه ؟ یا کمه؟ یا زیاده ؟
مشارکتی بدین معناست که اگر فکر می کنید این تعداد مسجد رفتن رو می خواهید بیشتر کنید، اگر پای کار هستید که افزایش دهید، خداوند هم حاضر است افزایش دهد.
⏺ حالا این یک مثال فرضی برای روشن شدن مطلب در زمینه تقدیرات جزئی بود. اما سطح برخی تقدیرات کلی و کلان تر است. مثلا اینکه در سال آینده شما خوش خلق تر خواهید بود یا نه و یا فلان صفت و ویژگی را به چه مقداری خواهید داشت، کلی تر و کلان تر است.
🟢 اما کلان ترین سطح تقدیر این است که شما در چه دسته و گروهی قرار بگیرید.
سوره واقعه سوره ای است که تمام انسان ها را در سه دسته کلان قرار می دهد. و اوصاف هر سه دسته را در آخرت بیان می کند.
این سه دسته عبارت اند از : ۱ - مقربان (السابقون السابقون) ۲ - اصحاب یمین ( اصحاب المیمنه) ۳ - اصحاب شمال (اصحاب المشئمه)
🔷در این سوره، مردم سه دسته می شوند: یک دسته جهنمی و دو گروه بهشتی هستند. نکته مهمی که وجود دارد تفاوت های بسیار بسیار زیاد هر گروه با گروه دیگر است. فارغ از تفاوت های بسیار زیاد اصحاب جهنم با اهل بهشت - که خداوند ما را از آتش جهنم به لطف خودش محفوظ دارد - تفاوت های خیلی خیلی زیادی هم بین این دو گروه بهشتی وجود دارد و وقتی وصف جایگاه و نعمات مقربان را در این سوره انسان می خواند، هوش از سرش می رود. و مثل من که پر از ایراد و خطا هستم، ممکن است به ذهنم هم خطور نکند که شایستگی ورود به این دسته را داشته باشم و با خودم بگویم همینکه اهل جهنم نباشم خودش خیلی لطف بزرگی است.
🔔🔔 اما هر چقدر ما ممکن است به کم راضی شویم و خودمان را دست کم بگیریم، اما گویی با توصیه ای که برای خواندن این سوره در شب قدر وجود دارد، گویی خداوند می خواهد بگوید که دارم دسته و گروه تان را تعیین می کنم. و این سه دسته هم وجود دارد، کدامیک را بنویسم؟
❗️شب قدر، شب تعیین قدر و منزلت انسان هاست که شایسته چه جایگاهی هستند.
قدر و ارزش ما نیز وابسته به قدر و ارزشی است که خودمان برای خودمان قائل هستیم.
آیا اینقدر برای خودمان ارزش قائل هستیم که به خداوند بگوییم که ما رو جزو دسته مقربان قرار دهد ؟
ممکن است بگوییم نه
اما یکبار دیگر وصف این دسته را در سوره واقعه بخوانیم ! آیا دلمون راضی میشه از اون همه ناز و نعمت و از اون همه کرامت - که مهمترین کرامت، کرامت تقرب است - چشم بپوشیم و بگیم همون اصحاب یمین هم برامون خوبه ؟ پس عقل مون کجاست ؟ پس برای چی قرآن داریم می خونیم؟ پس برای چی قرآن به سر می گیریم ؟ پس برای چی خود خداوند و تمام ۱۴ معصوم(ع) را قسم می دهیم ؟ خب ما که داریم این کار رو می کنیم، چرا خوب خوبش و بهترینش رو نخواهیم ؟
😔😔 اگر مثل من باشید احتمالا دست و دل تون می لرزه که هوس جایگاه مقربان را داشته باشید.
اما بیاییم از دیوانگی در بیاییم و عاقل شویم تا بزرگ شویم.
درسته که گفته اند : تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف / مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی.
اما اولین اسباب بزرگ شدن، بزرگ خواستن است . آرزوهای بزرگ داشتن است. درست است که به صرف آرزوهای بزرگ انسان به جایی نمی رسد، اما با آرزوهای کوچک که قطعا و قطعا به جایی نخواهد رسید.
ادامه متن 👇👇
🔔🔔🔔 آیا پس از شب های قدر ، قرآن روی سرمان جا خواهد داشت ؟
#یادداشت_۱۱
✅قرآن به سر گرفتن در شب های قدر ، نمادی است از اینکه به خداوند عرض می کنیم که این قرآن ، روی سرمان جا دارد و به گونه ای است این کتاب را هیچ وقت به زمین نخواهیم گذاشت و همیشه حواسمان به این کتاب هست .
⏪ قرآن به سر گرفتن ، نمادی است از اینکه به خداوند می گوییم که ما قدر این کتاب را می دانیم و آن را برترین کتاب دنیا و بهترین هدیه میدانیم و به گونه ای نیست که تا شب قدر بعدی از این کتاب یادمان برود .
📝 شب قدر ، شب شناختن قدر و اندازه خیلی چیز هاست و یکی از چیزهایی که به خداوند می گوییم این است که ما قدر این قرآن را شناخته ایم و نشانه این شناخت این است که ما در همه عالم گشته ایم و دیدیم در همه دنیا از این نعمت چیزی ارزشمندتر وجود ندارد. و برای همین است که در ارزشمندترین شب سال ، دو نعمت ارزشمند ( قرآن و اهل بیت که هر دو یک حقیقت واحد هستند ) را آورده ایم که در اثر توجه ما به آنها ، میخواهیم خودمان ارزشمند شویم .
⏪ قرآن به سر گرفتن نمادی است از اینکه به خداوند می گوییم که در این شب و در این دنیا ، مدرک و ثروت و شهرت و زیبایی و ... هیچ و هیچی آنقدر ارزش ندارد که بخواهد بالای سرمان بگذاریم و نزد تو بیاییم ، فقط قرآن می ماند و قرآن ، یکی صامت است و دیگری ناطق .
❗️این شبهای قدر تمام میشود ، و ما می مانیم و قرآن . آیا خدای نکرده قرآن ، از چشم و دل ما خواهد افتاد و آن را رها خواهیم کرد ، یا آن را همیشه بالای سرمان خواهیم داشت و هیچوقت آن را فراموش نخواهیم کرد.؟
❎شب قدر ، گذشته از شب استغفار ، شب قول دادن به خداوند نیز است و اگر خداوند از ما بپرسد درباره ارتباطتان با قرآن در سال آینده چه قولی خواهید داد ، به راستی چه قولی خواهیم داد ؟ .
#شب_قدر
✍ محمود یزدانی
🌷 اگر پسندیدید لطفا به اشتراک بگذارید
✅ @behtarafariny
❗️❗️❗️قضاوت که کار خداست، ما فقط تهمت می زنیم.
#یادداشت_۸۱
✍ محمود یزدانی
🔹 جمله بالا را به طنز از زبان یکنفر با واسطه شنیدم که درباره حال و احوال انتخابات و نظرش درباره کاندیداها می گفت که : «والله چی بگم، قضاوت که کار خداست، ما فقط تهمت می زنیم» من اول کلی خندیدم، ولی بعدا که فکر کردم دیدم عجب جمله حکیمانه ای است.
🟢 ابتدا بحث قضاوت کردن را از منظر روابط بین فردی و سپس از منظر روان درمانی برایتان بگویم.
حتما بارها این جمله را زیاد شنیده اید که : «مردم را قضاوت نکنید» یا یکنفر درباره حرف هایی که بقیه درباره اش می زنند، معترض است که «چرا من را قضاوت می کنید؟». و خلاصه کلی نگرش منفی درباره قضاوت کردن وجود دارد.
از طرف دیگر، از منظر روان درمانی یکی از توصیه هایی که در درمان می شود، قضاوت نکردن افکار در ذهن انسان است و یکی از اهداف درمانی، تبدیل «ذهن قضاوتگر» به «ذهن مشاهده گر» است. یعنی ذهن به گونه ای تربیت شود که افکار خودش را، و حتی احساسات خودش را ببیند و «مشاهده» بکند، ولی «قضاوت» نکند. چون متوجه شده اند که ذهن وقتی قضاوت نکند، افکار راحت تر از ذهن ما بیرون می روند و یا احساسات راحت تر از وجود ما جدا می شوند.
🔶 من خودم البته با توصیههایی که درباره قضاوت نکردن است، مخالفم. چرا که آن را امر ناممکنی می دانم. یعنی همچنانکه ذهن ما نمی تواند فکر نکند ، نمی تواند قضاوت نکند. بنابراین کارکرد طبیعی ذهن قضاوت کردن است.
یعنی همچنانکه نمی توان به یک نفر گفت که چند دقیقهای یا حتی چندلحظه ای فکر نکن، نمی توان به افراد توصیه کرد که قضاوت نکن.
بنابراین قضاوت کردن، هم فرآیند طبیعی ذهن، و هم فرآیند ضروری ذهن است.
🟪 البته قبول دارم که وقتی افراد می گویند من را قضاوت نکنید یا در تکنیک های درمانی صحبت از «قضاوت نکردن» می شود ، منظورشان قضاوت کردن منفی است که نبایستی صورت گیرد.
بگذریم ...
🔍 اما بیاییم کمی دقیق تر و عمقی تر درباره قضاوت کردن صحبت کنیم.
❇️ وقتی یک نفر می گوید: «من را قضاوت نکنید» و یا «چرا من را قضاوت کردید؟» دقیقا دنبال چیست ؟ چرا از بقیه این خواسته را دارد ؟ مگر در قضاوت دیگران چه چیزی نهفته است که باعث آشفتگی فرد شده است ؟
🔔🔔 وقتی دقیق تر و جدی تر از افراد قضاوت شونده بپرسیم که مشکل شما با بقیه چیست که اینقدر معترض هستید؟، پاسخی که غالبا خواهند گفت چیزی شبیه این خواهد بود که می گویند : «آخه اونها بدون اینکه از همه چیز من خبر داشته باشند و بدون اینکه بدانند اصل قضیه چی بوده و بدون اینکه از شرایط من و اوضاع خبردار باشند، یک قضاوتی می کنند و برچسبی به من می زنند که به من نمی خورد و این خیلی بی انصافی است.»
🔷 اگر یکبار دیگر جملات بالا را بخوانید، متوجه خواهید شد که بحث، بحث «انصاف» است. و بحث نداشتن اطلاعات جامع فرد قضاوت کننده درباره فرد قضاوت شونده است. و خلاصه اش این است که فرد می گوید بحث، بحث «قضاوت» نیست، بلکه بحث «تهمت» است. یعنی چیزی درباره من می گویند که صحت ندارد و با بی انصافی درباره من نظر داده اند. و به من «تهمت» زده اند.
⏺ به همین منوال، در بحث درمان که تمام تلاش درمانی تبدیل «ذهن قضاوتگر» به «ذهن مشاهده گر» است، اصل قضیه و حقیقت قضیه، تبدیل کردن «ذهن تهمت زننده» به «ذهن مشاهده گر» است.
حالا چرا می گوییم «ذهن تهمت زننده» ؟
⏪ در درمان یکی از تکنیک های مهم برای تربیت «ذهن مشاهده گر» توضیح این نکته مهم است که «افکار فقط افکار هستند و واقعیت ندارند». مثلا وقتی من درباره خودم فکر کنم که «آدم بدردنخور» یا «آدم خیلی مهمی» هستم، در هر دو حالت اینها فقط فکر هستند و واقعیت ندارند. ذهن قضاوتگر هر دوی این افکار را واقعی در نظر می گیرد و بسته به اینکه خود را «بدردنخور» یا «خیلی مهم» در نظر بگیرد، یا دچار «رفتارهای اجتنابی» و یا دچار «رفتارهای متکبرانه» می شود.
اما «ذهن مشاهده گر» وقتی این افکار به ذهن برسد، صرفا «مشاهده» می کند و این افکار را «جدی» نمی گیرد، و جدی نگرفتن این افکار به این است که احساس یا رفتاری مبتنی بر این افکار شکل نمی گیرد.
اما «ذهن قضاوت گر» در این دو مثال، دقیقا «ذهن تهمت زننده» است. چون به خودش یا «تهمت بدردنخور» می زند یا «تهمت آدم خیلی مهم» به خودش می زند، که هر دو اشتباه است.
🔄 خلاصه تر و واضح تر بگویم ذهن نمی تواند قضاوت نکند. بنابراین اگر منصف باشد، درست قضاوت می کند، و اگر منصف نباشد، تهمت می زند، حالا یا به خودش یا به دیگری.
و اگر دیگران می گویند اینقدر من را قضاوت نکنید، منظورشان این است که : «اینقدر به من تهمت نزنید»
و اگر در درمان می گویند که افکارتان را قضاوت نکنید و صرفا مشاهده کنید، منظورشان این است که: «اینقدر به خودتان تهمت نزنید» ( و اگر افکار درباره دیگران باشد، منظور این است که «اینقدر به دیگران تهمت نزنید» )
✅ @behtarafariny
ادامه متن 👇👇
⚫️ یک سنت و رویه خیلی زشت، اما فراگیر
#یادداشت_۸۲
✍ محمود یزدانی
🔶 امروز یکی از بستگان نزدیک همسرم فوت کردند.از حدود ساعت ۷ صبح که خبردار شدیم، به منزل آن مرحوم رفتیم و کم کم افراد زیادی آمدند، بطوریکه سر ظهر که جنازه را از حرم مطهر به منزل مرحوم آوردند و سپس سمت آرامگاه خواجه ربیع رفتیم، جمعیت زیادی جمع شده بودند.
بعد از مراسم خاکسپاری، صاحبان عزا ضمن تشکر از افراد حاضر جهت حضور در مراسم، دعوت کردند که برای صرف ناهار به رستوران تشریف بیاورند.
❌ من اگر در روز خاکسپاری کسی شرکت کنم، غالبا برای ناهار نمی روم، چون معتقدم که صاحبان عزا به مقدار کافی آشفته و غمگین و بهم ریخته هستند که آمادگی و حوصله پذیرایی را ندارند، و خیلی هم اخلاقی نیست که بقیه این توقع را از آنها داشته باشند.
خلاصه چون این مرحوم از افراد خیلی نزدیک بودند، گفتیم که شاید برویم بهتر باشد.
خلاصه با یک خجالت و شرمندگی پیش خودم، رفتم.
در راه با خودم حدس می زدم که احتمالا چند نفری بیشتر نیامده باشند، ولی وقتی وارد سالن رستوران شدم از اینکه چه جمعیت زیادی آمده بودند، بسیار متعجب شدم. بنظرم بیش از ۱۵۰ نفر در قسمت مردانه بودند. و قسمت زنانه را هم نمی دانم.
و فکر می کنم حداقل بین ۳۰ تا ۴۰ میلیون فقط هزینه ناهار امروز شده باشد.
⏮ این هزینه تازه فقط مربوط به ناهار روز اول بود، و با احتساب مراسم تعزیه و سپس سوم یا هفتم و بعد چهلم، کلی هزینه روی دست خانواده مرحوم گذاشته می شود، که من فکر میکنم خیلی بیش از ۱۰۰ میلیون تومان بشود.
خلاصه از دست دادن آن مرحوم برای خانواده اش یک مصیبت، و هزینه های سرسام آور پذیرایی و یکهویی بودن این خرج ها نیز مصیبتی دیگر.
😔😔 و چقدر این سنت و عادت زشت ناهارخوری روز خاکسپاری، رواج فراوانی در بین ما دارد. و متاسفانه فکری هم برای آن نمی شود.
🔔🔔 حالا اگر به روایات مراجعه کنیم، توصیه هایی که وجود دارد، نقطه مقابل چیزی است که در جامعه ما رواج دارد.
❗️❗️ مثلا در روایات داریم ( قریب به مضمون ) که تا چند روز نبایستی از مطبخ خانواده متوفی دودی بلند شود. و مستحب موکد است که همسایه ها و آشنایان، بایستی غذای خانواده متوفی را تهیه کنند. ولی وضع امروزی کاملا برعکس است، و خانواده متوفی تا چند بار بایستی غذای اطرافیان را تهیه کنند.
📣📣 و یا در سنت نه چندان دور ما - که خود من هم یادم میآید - وقتی کسی فوت می کرد، غالبا کسانی که برای سرسلامتی و عرض تسلیت می آمدند، همراه خودشان چیزی می آوردند و اون موقع به جای دسته گل و بنر - که هیچ خاصیتی ندارند - چیزهایی که می آوردند از قبیل گوسفند، روغن نباتی ۱۷ یا ۵ کیلویی ، کارتن قند، خرما، و .... بود. و دست خالی رفتن به خانه مرحوم تا حدی یک کار ناپسندی بود، و مخصوصا فامیل و آشنایان نزدیک حتما با خودشان چیزی می بردند.
این را گفتم که شاید تلنگری باشد برای بزرگان هر فامیلی که بنشینند و دور هم فکری بکنند تا این سنت های غلط به مرور از بین برود.
👌👌 و در اینجا یادی کنم از یک سنت خیلی خوبی که توسط فرد بسیار عاقل و دوراندیشی ایجاد شد.
چند سال پیش یکی از همکاران تعریف می کرد که ما همین مشکل هزینه های سنگین ترحیم را در فامیل و روستای مان داشتیم، و با توجه به اینکه روستای ما، روستای پرجمعیتی بود و اگر کسی فوت می کرد، همه می آمدند و یا بایستی دعوت می شدند، هزینه های بالای مراسمات، یک معضلی مخصوصا برای خانواده های متوسط و ضعیف شده بود.
خلاصه برای حل این معضل، بزرگان فامیل و روستا - که غالبا در مشهد هم زندگی می کردند - دور هم نشستند و گفتند از این به بعد مانند عروسی ها که برای عروس و داماد پول جمع می کنیم، موقع عزا هم پول جمع کنیم.
اما با اینکه این تصمیم گرفته شد، ولی اجرایی نمی شد، و غالب خانواده های متوفی قبول نمی کردند و به نوعی خجالت می کشیدند که در مجلس آنها برای مراسم ترحیم پول جمع شود و به نوعی احساس فقر و نیازمندی و سرشکستگی به آنها دست می داد.
خلاصه گذشت و گذشت تا اینکه یکی از سرشناس ترین و پول دارترین آدم های فامیل و روستا، صاحب عزا سد و یکی از اعضای خانواده اش از دنیا رفت.
اون فرد که از همه پول دارتر و در عین حال دست و دل بازتر بود، با دوراندیشی خودش پیش قدم این کار خیر شد، و در مراسم ترحیم اعلام کرد که به جهت اینکه این سنت پول جمع کردن و کمک رسانی در مراسم ترحیم جا بیفتد از مراسم عزای خانواده خودش شروع می کند و این کار را انجام داد.
و خلاصه شروع پول جمع کردن برای مراسم ترحیم، از مجلس عزای پول دارترین فرد روستا شروع شد و از اون به بعد این سنت دیگه رواج گرفت و هنوز هم ادامه دارد.
🌷🌷 باشد که ما هم بتوانیم از این سنت های خوب در میان جامعه مان جاری و ساری کنیم. ان شاءالله
✅ @behtarafariny
❗️❗️❗️نگذاریم شیطان پیروز دوم این انتخابات باشد. رئیس جمهور هر که شده، رئیس جمهور همه است و کمک کنیم ان شاءالله موفق بشود. اما مهمتر این است که اخوت ما بایستی سرجایش بماند و بلکه بیشتر شود. توسعه و تحول اصلی و واقعی، یعنی همین توسعه اخوت.
#یادداشت_۳۰
✍ محمود یزدانی
🔴 ایام انتخابات برای برخی ها یک دوره تحرک و فعالیت مضاعفی شده بود، اما همزمان یکی از کسانی که در این ایام بسیار بسیار پرکارتر شده بود و سرش حسابی شلوغ بود « شیطان » بود. با توجه به اینکه در انتخابات، اختلاف نظرها کاملا طبیعی است، لذا بعید نیست که برخی ها دچار تندروی شده باشند و دیگرانی را که همفکر آنها نباشند را افراد غیرمنطقی و دوست نداشتنی فرض کنند .
⏪ کار شیطان استفاده از همین اختلافات و تبدیل آن به دشمنی هاست . بارها خداوند تبار ک و تعالی خطر شیطان را در قرآن به ما گوشزد کرده است و او را «عدو مبین » یعنی دشمنی آشکار و بی نظیر معرفی کرده است و هشدار داده است که یکی از زشت ترین و خطرناک ترین کارهای این شیطان لعین رجیم ، « ایجاد بغض و دشمنی میان انسانها» هست . " قل لعبادی یقولوا التی هی احسن ان الشيطان ینزغ بینهم ان الشيطان کان للانسان عدوا مبینا " ( اسراء / 53 ) ( به بندگانم بگو تا میتوانند به خوبی و زیبایی با یکدیگر سخن بگویند، زیرا شیطان میخواهد بین آنها جدایی و تباهی ایجاد کند . و شیطان حقیقتا دشمنی آشکار و بی نظیر برای انسانهاست ). " انما یرید الشيطان ان یوقع بینکم العداوه و البغضاء " ( مائده /91) ( حقیقتا شیطان میخواهد بین شما دشمنی و بغض ایجاد کند ) .
🟣 بنابراین نتیجه انتخابات نبایستی باعث جدایی ما از هم و یا خدای نکرده بغض و کینه بین ما شود و اگر من به واسطه این تفاوت نظر در انتخابات از شما دلگیر شده باشم و شما هم از من دلگیر شده باشید، هر دوی ما بازنده این انتخابات خواهیم بود و شیطان برنده این انتخابات خواهد بود .
✅ یکی از اهداف مهم قرآن ایجاد اخوت بین مسلمین و مومنین است، و شیطان درست نقطه مقابل این هدف، درصدد دشمنی و جدایی بین مسلمین و مومنین است .
🟡خیلی از ماها در انتخابات - با تمام انتقاداتی که بر حاکمیت داریم - حضور پیدا کردیم، اما پس از انتخابات - کما فی السابق - وظیفه برادری و همدلی و اتحاد داریم . و اگر خدای نکرده به واسطه هیجان انتخابات ، حرفها و رفتارهایی داشته ایم که موجب آزار دیگری شده است، حلالیت بطلبیم و دیگران را نیز بدون اینکه از ما حلالیت بطلبند حلال کنیم و در صدد بهبود هر چه بهتر رابطه ها ، حتی بهتر از قبل انتخابات باشیم و این دستور خداوند تبار ک و تعالی را به جد پیگیر باشیم که می فرماید " انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم و اتقوا الله لعلکم ترحمون " ( حجرات / 14 ). ( حقیقتا که مومنان برادر یکدیگر هستند ، پس بین برادران تان صلح و صفا برقرار کنید و تقوای الهی را رعایت کنید ، باشد که ( بواسطه این کارها )مورد رحمت الهی قرار بگیرید . )
🟩 پس اگر میخواهیم مورد رحمت الهی قرار بگیریم و زحمات این چند مدت شیطان را هدر دهیم و نگذاریم این لعنتی، بین ما جدایی و دشمنی بیندازد، بیایید - به زبان یا به دل - به همدیگر بگوییم :
📣📣 من و تو برادر و خواهر هم هستیم و از صمیم قلب همدیگر را دوست داریم و نخواهیم گذاشت شیطان بین ما جدایی بیندازید ، بلکه خداوند مهربان، همچنان مهترین عامل الفت و وحدت قلوب ما هست و ما همه و همه بنده او هستیم و برادر و خواهر همدیگریم. 💓💓💗
---------------------------------
🌷 اگر این پیام را پسندیدید، برای ترویج اخوت و مهرورزی در جامعه، به اشتراک بگذارید.
✅ @behtarafariny
هدایت شده از بسلام آمنين
#یادداشت_۱۷۲
۲۶ مرداد ۱۴٠۳/سال چهارم
ماه، هم بر کازینوهای لاس وگاس می درخشد، هم بر حسینیه حاج همت در دوکوهه!
دنیای عجیبی است مگر نه؟!
آن طرف #اکونومونیست را میبینی که برترین شهرهای جهان را اعلام می کند و این طرف #کوفه را، یکی از اسرار آمیزترین نقاط عالم و از چهار شهر برتر جهان در نگاه قرآن(اینجا).
دنیای عجیبی است مگر نه؟!
در آن سوی #لندن است و #لس_آنجلس، که خارهای سرسبد تمدن اومانیستی غربند و برای ایجاد امنیت، بیشترین دوربین های مداربسته جهان را در خود دارند. در این سوی #نجف است و #کربلا و میلیون ها انسان که در اوج امنیت و آرامش، کیلومترها می روند و دوربینی نمی بینند. آنها کنترل حداکثری دارند و اینها آزادی حداکثری.
دنیای عجیبی است مگر نه؟
آن طرف نوادگان #فرعون را ببین که ندای «أنا ربكم الأعلى» سر داده اند و برای سلطه حداکثری بر بشر، سودای حذف مخلوقات گرانقدر الهی مثل گاو و گوسفند را در سر دارند و مفتخر به ساخت #گوشت_مصنوعی اند و این طرف، در #مسیر_اربعین، روزانه دهها راس گاو و گوسفند #حلال_و_طیب ذبح می شود و به رایگان در اختیار زائران قرار می گیرد.
دنیای عجیبی است مگر نه؟
آن طرف هتل «پالمز کازینوی لاس وگاس» قرار دارد با شبی چند ده هزار دلار حق اقامت، که تنها پذیرای #قارون های عصر مدرن است و این طرف، #موکبهای فراوان حسینی که به رایگان، پذیرای تمامی #عباد_الله می شوند(اینجا).
دنیای عجیبی است مگر نه؟!
در آن سوی به نام علم و به پشتوانه انواع کدکس های غذایی علمی!!، کهنه ترین و کپک ترین غذاها را #کنسرو می کنند و با انواع و اقسام افزودنی های مضر به خورد بشر می دهند و در این سوی، در مسیر تمدن اربعین، #تازه_خوری در جریان است و سلامت.
دنیای عجیبی است مگر نه؟!
در آن سوی از تمدن شیطان، #هوش_مصنوعی را می بینی که برای سلطه حداکثری بر بشر، تنها کردن و حذف #روابط_انسانی می تازد و در این سوی، #خانواده_بیست_میلیونی اربعین را، با واقعی ترین، زنده ترین و گسترده ترین روابط عمیق انسانی.
دنیای عجیبی است مگر نه؟!
دنیای قارونها و فرعونها را ببین که ثمره اقتصاد مریض و متمرکز نظام سرمایه داری اند و خیل عظیم بردگان بی اختیار را. و این طرف را نظاره کن! دنیای #مدیریت_مردمی تمدن اربعین و خیل عظیم آزادگان مختار را. در اینجا هرکسی نقشی دارد و سهمی! آنقدر که یکی برای زائران #سایه می شود و آن مادر پیر، با تکه کارتنی رهروان را خنک می کند.
دنیای عجیبی است مگر نه؟!
آن طرف را ببین که در دنیای ظلمانی سند۲٠۳٠ و #برابری_جنسیتی چه می گذرد. ابلیس را که در تدارک نبردی تمام عیار با خانواده و انسانیت است. از سویی به دنبال احیای #قوم_لوط است و از دیگر سوی، با انواع روشهای علمی! برای اختلاط نطفه ها و حرام زادگی و تغییر جنسیتها در تلاش.
این طرف اما در دنیای #حلال_زادگان تمدن نور، مردان و زنانی وجود دارند که در دانشگاه اربعین، مشق جوانمردی، غیرت، عفاف و حریم می کنند و برای واژه مقدس #ناموس جان می دهند.
دنیای عجیبی است مگر نه؟!
آن طرف پاریس را می بینی که مدعی #امامت بر شهرهای عالم است و برای میزبانی کمتر از بیست هزار ورزشکار دچار مشکل می شود و این طرف، نجف و کربلا را ببین که بیش از بیست میلیون نفر را به رایگان پذیرا می شوند و پذیرایی می کنند و مشکلی هم ندارند.
دنیای عجیبی است مگر نه؟!
آن طرف را ببین که با انواع و اقسام دلایل علمی!! کندن از دیگران و له کردن شان را توجیه می کنند و این طرف را دل بده! هرچه دارند فدایت می کنند و باز خود را شرمنده و مدیون تو می دانند.
دنیای عجیبی است مگر نه؟!
مطالعه بیشتر: تمدن اربعین
التماس دعا برای جاماندگان
@besalamen_amenin