eitaa logo
روانشناسی اسلامی
219 دنبال‌کننده
23 عکس
8 ویدیو
9 فایل
پایگاه معرفی و نشر اندیشه ها، اخبار، رویدادها، کارگاه ها و دوره ها، اساتید، کتاب ها، موضوعات جهت تحقیق پایان نامه و .... در حوزه روانشناسی اسلامی ارتباط با مدیر کانال @mahmood_yazdani
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه‌ی مطلب از متن قبلی 👆👆👆 🔔اسلام به دنبال تحقق صمیمیتی است که صرفا افراد از ذهن و کلام مایه نگذارند، بلکه از جان و مال و از همه وجود هم مایه بگذارند، بطوریکه فرد در رابطه صمیمی صرفا احساس نمیکند یک دوستی دارد که گوش شنوایی دارد، بلکه دوستی دارد که از همه چیزش برای او مایه میگذارد. اسلام به دنبال آن نوع صمیمیتی است که «دیگری» به مثابه «جان خود» پذیرش میشود. در اسلام هدف این است که «تمام وجود»، در رابطه پای کار بیاید، نه صرفا بخش خیلی خیلی حداقلی از تمامیت وجود. 🔄 حال این نوع اشتراک گذاری گرم و چندجانبه را که مدنظر اسلام است را مقایسه بکنید با اشتراک گذاری محدود در روانشناسی، آن وقت مقایسه کنید و ببینید واقعا روان ما از کدام دوستی خوشش می آید؟ هر چند در این وانفسای تنهایی آدمها، یافتن همان دوستانی که صرفا گشوده و پذیرای نظرات و احساسات ما باشند، باز هم غنیمت است و نصیب هر کسی نمیشود. ⏺ با شناخت اندکی که من از دین و همچنین از روانشناسی دارم، ذهنم یاری نمی دهد که حتی یک مفهوم یا موضوع در روانشناسی تطابق کامل با همان مفهوم در دین داشته باشد. هر موضوعی که دین مطرح کرده - در عین وجود برخی شباهت ها - اما بسیار بسیار متفاوت از آن چیزی است که روانشناسی به آن پرداخته است و این تفاوت هم در مبادی هست، هم در مبانی هست، هم در تعاریف است، هم در اصول هست، هم در روش ها هست، فقط برخی شباهت ها در تاکتیک ها و تکنیک ها باشد. خلاصه کلام اینکه تشابه اسامی موضوعات در روانشناسی با اسلام ما را به اشتباه دچار «تطابق» و «این همانی» نکند. و مواظب باشیم که اگر فهم، پذیرش یا عمل به آنچه که مدنظر اسلام است برای ما سخت است، پس لاقل مفاهیم دینی را پایین نکشیم و تقلیل شان ندهیم. ❗️به اعتقاد من پیشرفت های روانشناسی هم یک فرصت بزرگ و هم یک خطر عظیم برای دینداران است. فرصت از این منظر که فهم ما را از دقایق و ظرائف و پتانسیل های دین افزایش می دهد. اما خطر آنجاست که چون خیلی حوصله فکر کردن و بازخوانی مفاهیم روانشناسی از منظر دین را نداریم، به هر آنچه که روانشناسی به آن رسیده، بسنده می کنیم و فکر می کنیم که دین نیز همان منظور و مراد را دارد. در نظر من، تا زمانی که مباحث ما صرفا علم روانشناسی است، هر چه بیان شود و گفته شود جای هیچ نگرانی نیست ، اما اگر یک روزی بخواهد مقایسه ای صورت بگیرد یا استفاده ای به اسم دین از مفاهیم روانشناسی شود، همه موضوعات احتیاج به بازخوانی مجدد دارند. بی هیچ تعارفی، بی هیچ اغماضی، بی هیچ استثنایی پ.ن 1⃣ : معلی می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدم، حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ فرمود: هفت چیز است که همه بر وى واجب است و اگر چیزى از آنها را به جا نیاورد از دوستى و طاعت خداوند بیرون رفته و حق خدا را ادا نکرده است. از امام سؤال کردم آنها چیستند؟ فرمود: اى «معلى» من با تو مهربانم مى‌‏ترسم حق آنها را ادا نکنى، بدانى و بکار نبندى. به او گفتم توانائى جز به خدا نیست. حق اوّل؛ فرمود آسان‌‏ترین آن حقوق این است که در باره مسلمان آنچه را که براى خود دوست می‌دارى بخواهى و آنچه را که براى خود نمى‌‏پسندى بر او هم نپسندى. حق دوم؛ این‌که از خشم نسبت به وى بپرهیزى و خوشنودى او را بخواهى و از وى فرمانبرى. حق سوم: این‌که با جان و مال و زبان و دست و پاى خود به وى یارى کنى. حق چهارم؛ این‌که دیده بان و راهنما و آئینه و جامه او باشى. حق پنجم؛ این‌که با گرسنه بودن او سیر نشوى، و با تشنگى او سیراب نگردى و با برهنه بودن او لباس نپوشى. حق ششم؛ این‌که تا او زن نگیرد تو زن نگیرى، و اگر او را نوکرى نباشد تو نوکرى اختیار نکنى. باید نوکر خود را بفرستى تا جامه او را بشوید و خوردنى او را بپزد و جامه خواب او را بگسترد. حق هفتم؛ این‌که به سوگند او وفا کنى و درخواست او را بپذیرى، بیمار او را عیادت کنى و در جنازه او حضور یابى، و اگر بدانى که او را نیازى است براى انجام آن بشتابى و او را ناگزیر نسازى که آن‌را از تو بخواهد- بلکه تو او را پیشى گیرى هر گاه این را بکار بستى، دوستى خود را به دوستى او و دوستى او را به دوستى خود پیوند داده‏‌اى. ( کافی، ج 2، ص 169) ✍ محمود یزدانی@islamic_psycho
📌 " باهم درمسیر خوشبختی " 🧕👨‍💼 🎏 امروز مورخ 25 اردیبهشت ماه 🖇 با عنوان : فرشته ای الهی (هستی شناسی جنین و اهمیت حفظ آن ) ⏰ ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۷:۰۰ 🖇 با عنوان : تک فرزندی، مسائل و چالش‌ها ⏰ ساعت ۱۷:۰۰ الی ۱۸:۳۰ 💠 استاد: جناب آقای یزدانی آدرس : شریعتی 45 فرهنگسرای شهرزیبا و ایمن 💑 🌺 🍃🌺 @BahamZoj __ باشگاه اجتماعی همسران مشهدی
📣📣📣 افکار، هیجانات و رفتارها از «موقعیت» نمی آیند، از «مقام» می آیند. رویکردهای آینده روان درمانی، رویکردهای «مقام درمانی» است نه «موقعیت درمانی» محمود یزدانی ✅ چند وقتی است در نام ها و اصطلاحات روانشناسی و روان درمانی تامل می کنم و به این فکر می کنم که آیا این نامی که برای این پدیده انتخاب شده، نام دقیقی هست یا خیر؟ 👈 مثلا در تفاوت های بین mindset (ذهنیت)، attitude (نگرش)، thinking (تفکر)، personality (شخصیت)، identity (هویت) و امثالهم مطالعه می کنم و دنبال این هستم که تفاوت های واقعی این اصطلاحات با هم چی هست و مهمتر اینکه در روان درمانی چه اتفاقی درباره این پدیده ها می افتد. 🔔 همین اول یک نکته ای را بگویم و آن این است که اینهمه تنوع رویکردهای روان درمانی - گذشته از جنبه های مثبت آن - نشان از یک پراکندگی و تشتت در شناخت حقیقت انسان دارد و هنوز حکایت شناخت و درمان انسان در روانشناسی، همان داستان مشهور فیل مولوی در تاریکی است که هر کسی چیزی می گوید. 🔷 حالا اینکه هر کس چیزی می گوید، یک مشکل است، مشکل مهمتر این است که وقتی یک چیزی می گوید، آنچه که می گوید، با آنچه که ادعا می کند درباره آن می گوید، متفاوت است و فراتر از آن چیزی که مدعی است درباره آن صحبت می کند، صحبت می کند. ⏪ مثلا وقتی صحبت از mindset (ذهنیت) یا attitude (نگرش) و ... می کند، و می خواهد نوع خاصی از ذهنیت یا نگرش یا .... برای موفقیت یا شکست بیان کند، عملا از مفاهیم دیگری همچون شخصیت یا هویت هم دارد می گوید. و خود نظریه پرداز هم ممکن است آگاه نباشد که بین اسم و مسمی ایده خود فاصله و شکاف است. ⏺ بگذریم..... امروزه غالب رویکردهای روان درمانی تاثیر موقعیت - اعم از بیرونی یا درونی -  بر رفتار را قبول دارند. یعنی معتقدند رفتارهای ما یا متاثر از موقعیت بیرونی ماست ( تقویت های مثبت و منفی بیرونی؛ و تشویق ها و تنبیه های بیرونی). یا متاثر از موقعیت درونی ماست (افکار، هیجانات ، طرح واره ها، و ... ). یعنی این «ماوقع» بیرونی یا درونی، شکل دهنده رفتار ماست. اما جالب این است که همه رویکردهای روان درمانی می خواهند ما را از این «ماوقع»های درونی و بیرونی منفک و مستقل کنند و ما را به «مقامی» برسانند که در آن «مقام»، ما «مسلط» بر «ماوقع درونی»، و «مستقل» از «ماوقع بیرونی» شویم. یعنی تمام رویکردهای روان درمانی چه آگاه باشند و چه نباشند، دغدغه شان، «مقام» است نه «ماوقع» یا «موقعیت» و هدفشان فراروی از «ماوقع»هاست. و هر رویکردی که نتواند مراجع را از بندهای «ماوقع» یا «موقعیت» رهایی ببخشد، در درمان پایدار موفق نخواهد بود. و اصولا شاخص تغییر بنیادی یا پایدار، ارتقاء «مقام» و «جایگاه» مراجع از «مقام» قبلی است. 🟢 اما چه خوب می شود به جای اینکه اینهمه درباره «ماوقع»ها که بسیار متکثر و متشتت هستند، تحقیق کنیم و صحبت کنیم و تکنیک و رویکرد ابداع کنیم، بیاییم درباره «مقام» صحبت کنیم. و از همان ابتدا درباره آنچه که می خواهیم بعدا برسیم و اسمی از آن نمی آوریم، به طور واضح و شفاف صحبت کنیم. 📈 با توجه به سیر رشد و تعالی رویکردهای روان درمانی که در حال برداشتن مرزهای خود با سایر رویکردها هستند و به سمت ترکیب و اتحاد پیش می روند، روان درمانی آینده، خودش را از «ماوقع»های درونی و بیرونی تا حد زیادی رها خواهد کرد و به سمت «مقام»درمانی پیش خواهد رفت. و تمام تلاشش را بر این خواهد گذاشت که از مسیر «مقام» و «شأن»ی که فرد برای خودش تصور و ترسیم کرده، تغییرات بنیادی را در «ماوقع»های درونی و مدیریت «موقعیت» بیرونی ایجاد کند. . ✅ @islamic_psycho ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
روانشناسی اسلامی
📣📣📣 افکار، هیجانات و رفتارها از «موقعیت» نمی آیند، از «مقام» می آیند. رویکردهای آینده روان درمانی، ر
نکته تکمیلی یکی از دوستان عزیز جناب آقای دکتر زرقانی درباره متن مذکور 👇👇👇 اصطلاح مقام که شما به زیبایی اون رو تألیف کردید، معادل واژه mental situation در روانشناسی وجودی هست. و البته در ترجمه فارسی این کلمه روانشناسان ایرانی تعبیر حال را به کار می برند. به عنوان مثال مزلو می گوید ما دو حال روانی داریم در این جهان. یکی حال دادن (giving) و دیگری حال داشتن (having) و توضیح می دهد که هر کدام از این حال ها چه مختصاتی دارند و چطور در شئون مختلف از جمله روانی، اقتصادی، اجتماعی متجلی می شود و در ادامه بیان می کند که چطور باید حال را عوض کرد. و راجرز در ادامه اضافه می کند که اگر قرار است کسی تغییر کند، باید حالش عوض شود. اگر فکر عوض و رفتار عوض و حال عوض نشد، این حالت حال آدم منافق(فاصله بین حال واقعی و حال ایده آل) است. و راجرز اصرار دارد که حال آدمها را عوض کنید، نه فکر و رفتار. به همین خاطر از نظر ما روانشناسان انسان گرا، گاهی اوقات وقتی سایر روانشناسان روی رفتار و فکر بدون توجه به حال کار می کنند، در واقع دارند مرضی به مرض های قبلی اضافه می کنند. نه اینکه درمان کنند. و البته تغییر حال انسان بسیار مشکل و زمان بر است و به همین دلیل درمان های انسان‌گرا وجودی طولانی هستند.
هدایت شده از فصل رویش
📢 یه خبر خوب برای علاقه مندان و فعالان فرهنگی در عرصه خانواده 💁‍♂ 📚 کارگاه تخصصی ویژه طلاب و ائمه جماعات 📝 باموضوع: اصول پیشگیری از طلاق و معماری خانواده پایدار 🎙با تدریس استاد حاج شیخ محمدحسن 📆 تاریخ برگزاری دوره: پنج شنبه 4 خرداد 1402 ⏰ پنج کارگاه آموزشی همراه با پرسش و پاسخ ❌ از 7 صبح تا 6 عصر ❌ 🏢 مکان: مشهدمقدس، امام خمینی ۱۴ (بازارچه سراب) مقابل سراب۳ جنب مسجد حمزه پلاک ۳۶ 👌امتیازات دوره: 1⃣ استاد دوره: حاج شیخ محمدحسن 2⃣ اعطاء گواهی پایان دوره به شرکت کنندگان محترم گواهی پایان دوره از معاونت تبلیغ حوزه علمیه، سازمان تبلیغات اسلامی ، وزارت ارشاد و موسسه مطالعات راهبردی إهدا می گردد. 4⃣ دعوت به همکاری از بین منتخبین دوره و واجدین شرایط در زمینه های پژوهشی و تدریس جهت همکاری دعوت می شود. 📎جهت ثبت نام : 09129438388 @meshkini_ir ┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅┄ 🏢 موسسه مطالعات راهبردی https://eitaa.com/isin_ir
🔰 کارگاه روانشناسی اسلامی با محوریت کتاب «پرسشنامه شخصیتی شاکله» با حضور مولف کتاب، حجت الاسلام دکتر شجاعی 🗓 سه شنبه 9 خرداد ساعت 16 --------------- 🔻پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در ایتا: https://eitaa.com/rihu_ac_ir
🔔🔔🔔 ما اصلا اهل توسعه نیستیم. چه مدل غربی اش، چه مدل اسلامی اش. محمود یزدانی ⏪ یک جریانی در میان برخی انقلابیون و مومنین و برخی مسئولین هست که تا صحبت از هر چیزی بشود، میگن ما دنبال مدل اسلامی آن هستیم. مثلا اقتصاد اسلامی، بانکداری اسلامی، طب اسلامی، روانشناسی اسلامی، مدیریت اسلامی، دانشگاه اسلامی، علم دینی یا علوم انسانی اسلامی، حکمرانی اسلامی، و در کل پیشرفت یا توسعه اسلامی. خلاصه حرف این بزرگواران این است که اون مدل پیشرفت و توسعه غربی را ما نمی خواهیم، بلکه مدل اسلامی آن را میخواهیم. 😔😔 من قبلا فکر می کردم این حرف ها درست است، اما حالا فهمیده ام که غالب آنها اشتباه است. و اشتباه این حرف ها، نه به دلیل خود این حرف ها، بلکه به دلیل نیت پشت این حرف ها و رفتار پشت این حرف ها و شخصیت پشت این حرف هاست. مثال بزنم تا منظورم را بهتر برسانم. 🔷 فرض کنید یک دانشجویی تمایلی به خواندن درس هایش ندارد، وقتی از او بپرسی که چرا درس هایت را درست و حسابی نمیخوانی، با دلایل و مستندات زیادی بیان می کند که آخه این علوم، علوم غربی هستند و معلوم هم نیست درستند یا غلط اند. ما باید برویم این علوم را از منظر اسلام تولید کنیم. 🔴 اولین بار که شما این حرف ها را از این فرد بشنوید او را تحسین می کنید که به به، چه دانشجوی دغدغه مندی. اما چندماه و چندسال که می گذرد میفهمی قصه، چیز دیگری است. این دانشجوی پرمدعا که همش یکسره از علم اسلامی و اسلامی سازی علوم میگفته، یک تنبل به تمام معناست. اصلا درسخوان نیست، اصلا حوصله کار علمی را ندارد، و فرقی هم نمی کند که علم غربی باشد یا علم اسلامی. 🙈🙈 حالا قصه این دانشجوی تنبل و پرمدعا، قصه جامعه ما و قصه حکمرانی ماست‌. سالها همش درگیر این بودیم که کدام مدل توسعه؟ کدام مدل بانکداری؟ کدام مدل اقتصاد؟ کدام مدل روانشناسی؟ کدام مدل مدیریت؟ یک روزی می گفتند ایران بایستی ژاپن اسلامی شود و امثالهم. ⬅️ اما حکایت امروز جامعه و حکمرانی ما، حکایت خرچنگی است که گفت میخواهم بروم هندوستان. و در پاسخ به او گفتند: با همین دست و پای کج و کوله ات؟ ❗️❗️اصلا فارغ از اینکه ما علم اسلامی بخواهیم داشته باشیم یا علم غربی، سوال اصلی تر و بنیادی تر این است که با همین آموزش و پرورش؟ با همین دانشگاه ها؟ با همین حوزه ها؟  با همین مدل تربیت دانش آموز و دانشجو و طلبه؟ 😔😔 با این مدارس و دانشگاه ها و حوزه هایی که من می بینم، نه علم غربی به دست می آید نه اسلامی. مدرسه و دانشگاه و حوزه ای که «مدرک کده» شده، چه نسبتی با تولید علم دارد که حالا صحبت از غربی و اسلامی اش بکنیم؟ بانک های داخلی که روی بانک های غربی را در گرفتن سود و جریمه سفید کرده اند، چه نسبتی با «تامین سرمایه» دارند که حالا بخواهیم از غربی بودنش و یا اسلامی بودنش صحبت کنیم؟ مگر ما می توانیم مثل ژاپن و کشورهای اسکاندیناوی بشویم که حالا خودمان را در مقام یک فاعل مختار در نظر می گیریم که ما انتخاب کردیم که راه ژاپن یا کشورهای اسکاندیناوی را نرویم؟ چه همتی و چه خردورزی در خود دیده ایم که چنین ادعاهایی کرده ایم؟ چه فرهنگ کار و تلاشی در خود دیده ایم که چنین ادعاهای پرطمطراقی داریم؟ مگر ما اصلا اهل پژوهش کردن به سبک پژوهشگران غربی هستیم که ۲۰ سال، ۳۰ سال، ۴۰ سال روی یک موضوع کار بکنند و بعد نظریه بدهند، ما که نه گفتگوکردن را بلدیم و نه حوصله این کارهای طولانی مدت علمی را داریم، ما را چه به ادعاکردن که ما علوم غربی را نمی خواهیم، بلکه علوم اسلامی را می خواهیم. خب علوم اسلامی که از هوا نازل نمی شوند. اگر علوم غربی توسط متفکران پرصبر و حوصله و زحمتکش غربی و با تلاش طولانی عده زیادی از آنها در دانشگاه (نه در مدرک گاه) ها ایجاد شده، ما اصلا بستر تولید علم را داریم؟ اصلا کسی از حقیقت مدارس و دانشگاه ها و حوزه های علمیه ما خبر دارد که چقدر سطحی و نازل شده اند و غالب اساتید و دانشجویان در حد «مقاله چاپ کن» تنزل پیدا کرده اند‌. 🙊🙊 حالا حکایت ما برای توسعه - فارغ از غربی بودن یا اسلامی بودن - مثل همان ادعای خرچنگ برای رفتن به هندوستان است که می توان در پاسخ به توسعه خواهان مخصوصا توسعه خواهان اسلامی گفت : توسعه با همین آموزش و پرورش؟ با همین دانشگاه ها؟ با همین حوزه ها؟ با همین فرهنگ کار؟ با همین فرهنگ عمومی؟ و با همین سیستم حکمرانی؟ ✅ @islamic_psycho ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
ادامه متن از پیام قبلی 👆👆👆 ⏺ خلاصه بایستی اعتراف کرد کثرت استفاده از پسوندهای اسلامی در ادامه هر طرح و ایده ای و در نقد هر طرح و ایده ای،  تماما ناشی از دغدغه دین داشتن نیست، بخش مهمی از آن ناشی از ولنگاری، تنبلی، بی حوصلگی، مفت خوری، اهل تفکر نبودن، برنامه نداشتن و ... است. واقعا که خودمان را سر کار گذاشته ایم، درست و حسابی!!! پ.ن 1⃣: دو سه سال پیش،  به دلیل یک کار مطالعاتی مفصل حدودا دو ساله، من بیش از ۱۰۰۰ مقاله علمی - پژوهشی از مجلات علمی - تخصصی روانشناسی کشور مطالعه کردم. اگر کسی مقاله خوان باشد، می فهمد عدد ۱۰۰۰ مقاله یعنی چه، که چقدر زمان می برد و چه حوصله ای لازم دارد خلاصه تجربه این مطالعه بیش از ۱۰۰۰ مقاله را اگر بخواهم  در یک فراز بگویم این می شود : «ای کاش وقتم را اینقدر هدر نمی دادم و به جایش می رفتم زبان انگلیسی می خواندم که به مقالات و کتاب های انگلیسی مستقیما دسترسی پیدا می کردم. » اگر خیلی اغماض کنم از این ۱۰۰۰ مقاله شاید بین ۲۰ تا ۵۰ مقاله حرفی برای گفتن داشتند. بقیه همش تکرار مکررات، بقیه همش حرف های آبکی، بقیه همش مقالاتی که فقط کارکرد تقویت رزومه برای استاد و دانشجو داشت. همین و وقتی مسئولین از آمار بالای تولید مقاله علمی در ایران با افتخار سخن می گویند ، با خودم می گویم نمی دانید که چه جور خودتان دانشگاه ها را سر کار گذاشته اید، و چگونه دانشگاه ها شما را سر کار گذاشته اند‌. شاهد این ادعا هم این است که اگر امتیاز مقاله داشتن را حذف کنند و نوشتن مقاله هیچ آورده ای برای استاد یا دانشجو نداشته باشد، تعداد مقالات علمی به یکباره تا یک صدم و شاید تا یک هزارم کاهش پیدا می کند. آن وقت مسئولین ما خواهند فهمید چقدر روحیه علمی در دانشگاه های ما جاری و ساری است. پ.ن 2⃣ : نظر من درباره مقالات علمی، معطوف به رشته روانشناسی است. درباره سایر رشته ها نظری ندارم. ولی مقالات علمی - تخصصی روانشناسی به زبان فارسی با تقریب ۹۵ درصد، به تمام معنا افتضاحند، افتضاح. شاهد این ادعا هم این است که از دانشجویان (غیر از زمان انجام پایان نامه) و اساتید روانشناسی ایرانی بپرسید که چقدر مقالات روانشناسی داخلی را می خوانید، پاسخ غالب این است : تقریبا هیچی پ.ن 3⃣ : من خودم طرفدار علوم اسلامی و توسعه اسلامی هستم. و معتقدم در این زمینه تا می توانیم بایستی کار کنیم و کار کنیم و کار کنیم. ولی چیزی که می بینم بیشتر ادعا هست و ادعا هست و ادعا. پ.ن 4⃣ : برخی نظریات جامعه‌شناختی وجود دارد که بیان می کنند ایرانی ها خیلی توسعه خواه نیستند و بیشتر انقلاب خواه هستند. یعنی بیشتر به تغییر مدیران و حاکمان فکر می کنند تا تغییر و توسعه خودشان و تغییر و توسعه سیستم حکمرانی. مثلا فکر می کنند اگر فرد الف به جای فرد ب وزیر آموزش و پرورش بشود، اوضاع درست می شود. ولی فکر نمی کنند که مشکل ساختار آموزش و پرورش است نه وزیر آن. و یا فکر می کنند اگر فرد یا گروه الف به جای فرد یا گروه ب بیاید، اوضاع اجتماعی و اقتصادی خوب می شود و نمی دانند با این فرهنگ عمومی انقلاب میشه راه انداخت ولی توسعه نمی توان پیدا کرد. خلاصه چندصد سال است که ایرانی ها درگیر تغییر مدیران و حاکمان شان هستند و خدا می داند چندصد سال دیگر زمان ببرد که این تغییر بنیادین اتفاق بیفتد که تفکرات ما از حالت تک عاملی و دو عاملی به تفکر سیستمی و سپس به تفکر استراتژیک تغییر جهت پیدا کند. ✍ محمود یزدانی@islamic_psycho
روانشناسی اسلامی
🔔🔔🔔 ما اصلا اهل توسعه نیستیم. چه مدل غربی اش، چه مدل اسلامی اش. #یادداشت_۱۴ ✍ محمود یزدانی ⏪ یک
در ادامه این متن و شواهدی بر آن، مطالعه متن زیر نکات خیلی خوبی برای مقایسه بین دانشگاه های ایران و دانشگاه های آمریکا دارد. 👇👇👇
✍️کارشناسی ارشد مهندسی سازه در دانشگاه استنفورد: پایان نامه اصلا لازم نیست! محمدرضا اسلامی 🔷مدتها بود که درگیر این سوال بودم که چرا وقتی کارِ پایان نامه فروشی به میدان انقلاب و آگهی روی دیوار رسیده، فقط دانشجو را متهم می کنیم و چرا فکر نمی کنیم که شاید اساسا ساختار ایراد دارد؟ در دانشگاه ایالتی پلی تکنیک کالیفرنیا (Cal Poly) متعجب شدم وقتی که فهمیدم دانشجوی ارشد دو گزینه برای انتخاب دارد: گزینه اول اینکه مدرکش مبتنی بر نگارش پایان نامه باشد؛ گزینه دوم اینکه بجای پایان نامه تعداد بیشتری واحد بگذراند و یک امتحان تحت عنوان Comprehensive Exam بدهد. دانشجویی که گزینه دوم را انتخاب می کند، برای آن امتحان، در زمینه یک موضوع «یک تحقیق کلی» می کند. چیزی شبیه حل یک مسئله سازه ای که نیازمند صرف سه تا چهار هفته وقت است. آن مسئله را حل می کند و سپس به اساتید گزارش می دهد و آنها سؤالاتشان را می پرسند. دانشگاههای صاحبنام متعددی را می توان در ایالات متحده نام برد که دوره کارشناسی ارشد در آنها چنین است. مثلا دانشگاه مینه‌سوتا، دانشگاه کلمسون و… 🔷این تعجب بیشتر شد وقتی که متوجه شدم در دانشگاه استنفورد (که یکی از برترین رتبه های سازه دنیا را داراست) برای دانشجوی کارشناسی ارشد حتی آن گزینه دوم را هم ندارد! یعنی دانشجو برای گرفتن مدرک ارشد مهندسی سازه، «فقط» باید واحد بگذراند. چنانچه دانشجویی مایل (علاقمند) باشد که در دوره کارشناسی ارشد، ریسرچ (پژوهش) “هم” بکند یک درس شش واحدی هست به نام CEE299 که می تواند آن را گرفته و در قالب آن درس به یک دانشجوی دکترا یا یکی از اساتید کمکِ پژوهشی بدهد! ولی بازهم پایان نامه لازم نیست. (لینک دروس سازه استنفورد) 🔷 دکتر محمد فاضلی چند سال پیش بحثی را مطرح کرد تحت عنوان پادشاه لخت. در قالب آن بحث ایشان به این موضوع پرداخت که ما در دانشگاه با پایان نامه هایی مواجه هستیم که هم دانشجو می داند ایراد دارد، هم استاد می داند و هم کمیته داوران. ولی هیچ کس چیزی نمی گوید. در قالب آن بحث، ایشان به این موضوع اشاره کرد که نهاد دانشگاه در ایران تبدیل شده به قصه پادشاه لخت. همه می دانند که پایان نامه لباس ندارد ولی چیزی نمی گویند. (لینک) 🔷دانشجوی کارشناسی ارشد که «عجله» دارد به اشتغال و به زندگی اش برسد را مجبور می کنیم که پایان نامه بنویسد و اساسا کار «پژوهش» که یک کار «کیفی» است را می دهیم به کسی که «عجله» و شتابزدگی دارد! حاصلش می شود تقلب و کپی کاری. چرا این سوال مطرح نمی شود که چه دلیلی دارد دانشجوی ارشد را مجبور به پایان نامه نویسی می کنیم؟ چرا کاری می کنیم که حاصلش بشود پادشاه لخت؟ چرا وقتی دانشگاههای با کیفیت دنیا به این نتیجه رسیده اند که «انتظار» نگارش پایان نامه از دانشجوی کارشناسی ارشد انتظاری «زیاده» یا بیهوده است، ما انتظار داریم آن دانشجوی دانشگاه خرم آباد، یا آزاد تهران غرب «پایان نامه منجر به مقاله (!)» بدهد و تقلب هم نکند؟ و پادشاه هم لخت نشود. 🔷 سیستم آموزش عالی غرب مبتنی بر این است که پیش از مسئله «آموزش» باید واقعیتهای انسانی یک دانشجو را لحاظ کرد. وقتی تو کسی را تهِ کوچه بن بست گیر بیندازی، نباید انتظار رفتار متعارف/با کیفیت از او داشته باشی. چه معنی دارد که فلان استاد در دانشگاه تربیت مدرس پانزده دانشجوی کارشناسی ارشد داشته باشد(!) و قرار باشد بر نگارش پایان نامه همه آنها نظارت بکند(!) و همزمان رئیس سازمان نظام مهندسی هم باشد(!) ولی پروفسور Deierlein در دانشگاه استنفورد (با آنهمه امکانات) حداکثر چهار یا پنج دانشجوی دکترا داشته باشد؟! 🔷آقای پروفسور دیرلین در استنفورد تمام وقت هفته اش را «در دفتر کارش» در استنفورد می گذراند و نه اینکه بیشتر وقت هفته را برود و در سازمان نظام مهندسی بنشیند، یا اینکه برود و معاون فنی شرکت مهاب قدس و فرآب بشود. او با وجود اینکه تمام هفته را در دفتر کارش حضور دارد ولی بیش از چهار‌/پنج دانشجوی دکترا را هدایت نمی کند. چرا و چگونه انتظار داریم استادی که معاون وزیر یا عضو شورای شهر هم هست ده رساله کارشناسی ارشد را هدایت کند؟ 🔷 خلاصه بحث این است که ما از دانشجوی کارشناسی ارشد که «عجله» دارد به زندگی‌ و اشتغال برسد انتظار داریم که زیر نظر استادی که در چند شرکت و سازمان دولتی/خصوصی کار دوم، سوم و چهارم دارد، پایان نامه تولید کند. 🔷سه یا چهار دهه قبل که متوسطِ سطح علمی جوامع بشری «کارشناسی» (لیسانس) بود، انتظارِ «پایان نامه» از آن معدود افرادی که به دوره کارشناسی ارشد می رفتند «معقول» بود؛ ولی امروزه که مثل برگ درخت دانشجوی دکترا ریخته است، «پایان نامه» باید محصول کار چندساله یک دانشجوی دکترا باشد و نه یک دانشجوی کارشناسی ارشد. 🔷 نهاد دانشگاه در ایران پادشاه لخت است ولی جای این سوال باقی است که چرا تغییر ساختارها اینقدر کند است؟ 🌐t.me/solseghalam
هدایت شده از آغازی نو
📣📣📣 خطرناکترین اسلام، «اسلام ایرانی» است نه «اسلام آمریکایی» یا امثالهم محمود یزدانی ✅‌ دو تا از اصطلاحات بسیار دقیق و مهمی که مرحوم حضرت امام خمینی (ره) در اواخر عمر شریفشان، مکرر مطرح کردند، تعبیر «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب» بود.‌ بیشتر منظور ایشان این بود که مشابه هر چیز اصل یا original ، ممکن است موارد مشابه و تقلبی آن به وجود بیاید. و مثلا ایشان اسلام عافیت طلب که کاری به آنچه که در اطراف دور و نزدیک اتفاق می افتد، نداشته باشد، و در آن عنصر مجاهدت و تلاش نباشد یا کم رنگ باشد را بعنوان اسلام آمریکایی مطرح کردند. 🤔🤔 من چند وقتی است به برخی مناسک، سنت ها و نهادهای اسلامی خودمان توجهم جلب شده است و ارزیابی می کنم که چقدر این موارد با اسلام ناب همخوانی دارند. چیزی که متوجه شدم این است که ما در کنار اسلام ناب، و اسلام آمریکایی، بایستی از اصطلاح دیگری نیز رونمایی کنیم و آن، اصطلاح «اسلام ایرانی» است. 😳😳 اما نکته جالب توجه این است که اگر درباره این اصطلاح صحبت کنیم، خیلی حساسیت زیادی در ما ایجاد نمی شود. مثلا اگر بگویند اسلام ما آمریکایی است، خیلی از ماها موضع می گیریم یعنی چی که اسلام ما اسلام آمریکایی است؟ چرا تهمت می زنید؟ ولی اگر بگویند که اسلام ما، اسلام ایرانی است، خیلی از ماها میگوییم خب مشکلش چیه؟ تازه ممکن است بگویند: اینکه خیلی خوب است که اسلام با فرهنگ ایرانی عجین شده است. اما نکته خیلی غمناک اینجاست که وقتی اسلام، اسلام ناب نبود، دیگه فرقی نمی کند اون اسلام، آمریکایی باشد، ایرانی باشد، عراقی باشد، عربستانی باشد، اندونزیایی یا مالزیایی باشد، و امثالهم. 😔😔 و باز نکته غمناک تر این است که وقتی مناسک یا سنت یا پدیده ای، اسلامی ناب نباشد، بدکارکرد می شود و اون مفهوم را خراب می کند و حتی ممکن است تولید انزجار کند. 🔔🔔 اما خطرناک ترین اسلام برای هر فرهنگی، اسلام آمیخته شده با آن فرهنگ است، مثلا خطرناک ترین اسلام برای ما ایرانی ها، اسلام آمریکایی یا اسلام عربستانی نیست، بلکه اسلام ایرانی است. چون تفاوت سایر اسلام ها با اسلام ناب را می فهمیم، اما تفاوت اسلام ایرانی با اسلام ناب را نمی فهمیم، چون از روز اول با این مدل اسلام بزرگ شده ایم و فکر می کنیم، اسلام یعنی همان چیزی که تا به حال در جامعه ما بروز و ظهور یافته است. ( بماند که اسلام سایر بلاد را با اسلام ناب مقایسه نمی کنیم، بلکه با اسلام ایرانی مقایسه می کنیم، چون پیش فرضمان این است که اسلام ما، اسلام ناب است.) ⏪ حالا من یک مثال  دم دستی بزنم که مطلب واضح تر شود. وگرنه کلی مثال میتونم بزنم ولی جرات آن را ندارم، چون اگر بگویم رگ گردن خیلی ها بالا می زند و حوصله تحلیل و حتی طاقت شنیدن آن را ندارند. بگذریم. 🔷 یکی از مثال ها بحث ازدواج در میان ما ایرانی هاست. چند نشانه در ازدواج های ایرانی وجود دارد که خیلی ها را به اشتباه انداخته است که این ازدواج ها، ازدواج اسلامی است. این نشانه ها عبارتند از : خواندن خطبه عقد در اول ازدواج، تعبین مهریه، رعایت برخی حلال ها و حرام ها در ازدواج و نهایتا خواندن خطبه طلاق در هنگام طلاق. یعنی برخی تشریفات در ازدواج های ایرانی انجام می شود که خیلی هامون فکر می کنیم که ازدواج های ایرانی، ازدواج اسلامی است. 🔴 اما وقتی تمام ابعاد، مولفه ها و مناسک ازدواج را در اسلام در نظر بگیرید، تازه متوجه می شوید که ایرانی ها چه کلاه گشادی سر اسلام گذاشته اند و رسم و رسومات و خلق و خوهای خود را به اسم اسلام، دارند قالب می کنند. 🙈🙈 و اصولا یکی از مشکلات بالا بودن آمار طلاق و پایین بودن رضایت زناشویی در ایران، ناشی از همین مدل خاص ازدواج ایرانی است که کام صدها هزار مرد و زن ایرانی را تلخ کرده است. 👌 مثلا بحث مهریه را که ایرانی ها از اسلام گرفته اند، چنان تغییر داده اند که ضد آن چیزی شده که مدنظر اسلام بوده است. و خلاصه ازدواج و طلاق را ایرانی ها چنان پیچیده کرده اند و تغییر داده اند که پیامبر(ص) در خواب هم نمی دید ایرانی ها چنین بلایی سر  ازدواج و طلاق در بیاورند. و جنس خودشان را به اسم اسلام قالب کنند. ✅ @shokoofaee ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇