#موضوع_تحقیق_و_پایان_نامه
#موضوع_ششم:
#ساخت_پرسشنامه_مقیاس_خوش_اخلاقی
#موضوع_هفتم:
#تدوین_پروتکل_آموزشی_خوش_اخلاقی
✅ خوش اخلاقی یکی از موضوعات اساسی در دین اسلام است که تاثیر زیادی در کیفیت روابط بین فردی از جمله معاشرت های عمومی در اجتماع، و معاشرت های خاص از جمله ازدواج، تربیت فرزند، رفتار سازمانی و .... دارد.
⏪ از جمله نیازهای مهم در حوزه مشاوره پیش از ازدواج، و همچنین زوج درمانی و خانواده درمانی، سنجش میزان خوش اخلاقی مراجعان است. عامل خوش اخلاقی آنقدر مهم است که در حدیث است که امام رضا علیه السلام در پاسخ سوال فردی درباره خواستگار دخترشان که قبول بکنند یا نه، ایشان پاسخ دادند که اگر بداخلاق است، قبول نکن.
🔴 یکی از ابهامات موجود درباره اینکه مراجع خوش اخلاق است یا نیست، ابهام درباره مولفههای خوش اخلاقی می باشد که الحمدلله با مقاله آقای دکتر پسندیده درباره چیستی حسن خلق برطرف شده است، اما کاستی مهم دیگر، نبود یک پرسشنامه درباره سنجش خوش اخلاقی و میزان خوش اخلاقی است.
و همچنین کاستی دیگر، فقدان پروتکل آموزشی درباره خوش اخلاقی است.
در اینجا دو پیشنهاد مطرح می شود :
1⃣ پیشنهاد اول این است که دانشجویی، زحمت تهیه این پرسشنامه و سپس روایی و پایایی آن را در قالب پایان نامه متقبل شود.
2⃣ پیشنهاد دوم این است که دانشجوی دیگری زحمت تهیه پروتکل آموزشی خوش اخلاقی و سپس اثربخشی آن را بر پارامترهای مختلف مرتبط با حوزه درون فردی یا بین فردی متقبل شود.
❇️ انجام هر کدام از این دو پژوهش، خدمت بسیار ارزشمندی در حوزه پیش از ازدواج، زوج درمانی، خانواده درمانی، روابط بین فردی، و همچنین توسعه فردی می باشد.
🤲 ان شاءالله که مورد توجه و پیگیری قرار گیرد.
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho
🤲 آلفرد آدلر و دعاهای روزانه ماه رمضان
#یادداشت_۱۱
✅ آلفرد آدلر (۱۸۷۰-۱۹۳۷) یکی از بزرگترین روانشناسان قرن بیستم است که صاحب مکتب خاص روان درمانی تحت عنوان روان درمانی «فردنگر» است. وی یکی از انسانی ترین نگاه ها را به بشریت دارد و همچنین یکی از زمینه سازان جنبش انسان گرایی در روانشناسی است.
⏪ نظریه شخصیت و نظریه روان درمانی آدلر بر اساس چند مفهوم بنیادین بنا شده است که یکی از آنها «علاقه اجتماعی» است. منظور آدلر از «علاقه اجتماعی» نوعی «احساس وحدت» با کل بشریت است. فردی که علاقه اجتماعی دارد، برای برتری خودش تلاش نمی کند، بلکه برای کمال تمام انسانها تلاش می کند که این امر به صورت همکاری با دیگران برای پیشرفت جامعه به جای نفع شخصی آشکار می شود.
🔔 اما نکته بسیار مهمی که آدلر درباره علاقه اجتماعی بیان می کند این است که از نظر آدلر، علاقه اجتماعی شاخص سلامت روان است. یعنی فرد سالم به لحاظ روانشناختی کسی است که علاقه اجتماعی دارد و فردی که علاقه اجتماعی اش تضعیف شود و یا از دست برود، از نظر آدلر بیمار است.
🟢 مفهوم علاقه اجتماعی دارای سه مولفه است :
۱- مولفه شناختی : که شامل مشغولیت ذهنی فرد برای بهزیستی و رفاه دیگران است.
۲- مولفه احساسی : که شامل همدلی می شود.
۳- مولفه رفتاری : که شامل تعامل گسترده با دیگران و تلاش برای بهزیستی و رفاه دیگران و اجتماع است.
🔶 از نظر آدلر، فرد سالم به لحاظ روانشناختی فردی است که رفاه اجتماعی را خیلی ارج می نهد و در صدد کاهش رنج دیگران است.
🤔🤔 با توجه به این مفهوم بنیادین در نظریه آدلر، بسیار محتمل بود که اگر آدلر با اسلام آشنا می بود، عاشق بخش اجتماعی اسلام می شد.
مثلا عاشق مباحثی همچون الفت و اخوت، احسان و انفاق، انصاف، مواسات، مسرور کردن دیگران، خوش اخلاقی و ... می شد.
شاید اگر آدلر با ادعیه ماه رمضان آشنا بود و کسی از او می پرسید که چکار کنم که علاقه اجتماعی من رشد و پرورش یاید، دعای زیر را حتما و حتما برای رشد علاقه اجتماعی توصیه می کرد:
🤲 اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اَللَّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ، اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جائعٍ، اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ، اَللّهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدینٍ، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ، اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ، اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ، اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ، اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ، اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ، اَللّهُمَّ غَیرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ، اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّینَ، وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho
📉📈 از مفاهیم و موضوعات در روانشناسی تا مفاهیم و موضوعات در اسلام : تشابه در اسامی؛ اما یک دنیا تفاوت در معانی
#یادداشت_۱۲
✍ محمود یزدانی
✅ تقریبا بسیاری از مفاهیمی که در بهزیستی روانی و روان درمانی مطرح شده و خواهد شد، به نوعی در اسلام هم به آن توجه شده است.
آنچه که من میخواهم عرض کنم این ادعای کلیشه ای و نخ نما نیست که ببینید آنچه که در روانشناسی مطرح میشود، در اسلام هم هست.
من خودم از اینجور حرف ها اصلا خوشم نمی آید، زیرا قبل از هر چیزی بی عرضگی خود ما را نشان میدهد و میتوان در جواب این نوع ادعاها گفت: خب بوده که بوده، اگر عرضه می داشتیم اول خودمان می آمدیم در روانشناسی مطرح می کردیم.
⏪ اما نکته ای که میخواستم عرض کنم این است که این تشابهات، خیلی از افرادی که دغدغه دین یا روانشناسی اسلامی دارند را به اشتباه می اندازد و فکر می کنند همان مفهومی که در روانشناسی مطرح شده، همان مفهوم هم «به عینه» در اسلام مطرح شده است.
❗️مشکل اصلی، «تطابق» دانستن یا «این همانی» دانستن مفاهیم روانشناسی با مفاهیم اسلام است.
مثلا فکر می کنند تاب آوری در روانشناسی همان صبر در اسلام است. یا عزت نفس در روانشناسی همان عزت نفس یا تکریم در اسلام است، یا خودکنترلی در روانشناسی همان خودکنترلی در اسلام است، یا صمیمیت در روانشناسی همان صمیمیت مودت در اسلام است، یا خودشکوفایی در روانشناسی همان خودشکوفایی در اسلام است، و قس علیهذا
📣 اما خوشبختانه نیست. چون اگر این تطابق می بود، اصلا ضرورتی برای دین نبود. دین هیچگاه خودش را متکفل بیان مسائلی نمی کند که می شد بعدها انسان در اثر تلاش علمی به آنها برسد، بلکه دین موضوعات را به گونه ای مطرح می کند که در ظرف هیچ علم رایجی نمی گنجد و بسیار بسیار فراتر از آنها می باشد، بطوریکه امکان نداشت با تلاش علمی به آن می رسیدند.
❇️ حالا جهت اینکه انتزاعی حرف نزنم یک مثالی می زنم.
بیایید صرفا مقایسهای بین تعریف صمیمیت از منظر روانشناسی با صمیمیت از منظر دین داشته باشیم.
صمیمیت در روانشناسی تعاریف متعددی دارد که به مهمترین آنها اشاره می کنم:
- صمیمیت فرایندی تعاملی است که شامل شناخت، درک و پذیرش طرف مقابل، همدلی با احساسات او و قدرشناسی از دیدگاه بی همتای وی نسبت به جهان است (باگاروزی؛۲۰۰۱)
- صمیمیت فرایندی است که طی آن افراد عواطف و احساسات، هیجان ها، ترس ها و آرزو های خود را بدون نگرانی و ترس از قضاوت شدن با دیگری در میان می گذارند.
🔶در تعاریف بالا دو مولفه خیلی کلیدی است. ۱- اشتراک گذاری ۲- گشودگی و پذیرش
یعنی یک طرف رابطه، نظرات، دیدگاه ها، احساسات، آرزوها و ... خود را بیان می کند و به اشتراک میگذارد و طرف دیگر رابطه نسبت به این اشتراک گذاری پذیرا و گشوده می باشد. و بواسطه همین اشتراک گذاری از یک طرف و گشودگی و پذیرش از طرف دیگر، صمیمیت رخ می دهد.
گرچه همین اتفاق هم که بیفتد اتفاق خیلی مبارکی است و در خیلی از روابط نه اشتراک گذاری است و نه پذیرش ، اما سوال بعدی این است که بالفرض اگر این اتفاق مبارک بیفتد، از نظر اسلام کفایت می کند و دوستی یا صمیمیت یا مودت در نظر اسلام همین فرآیند اشتراک گذاری - پذیرش دوطرفه است؟ آیا اسلام با همین تعریف علمی از صمیمیت راضی است؟
🟪 اگر خیلی جزئی و دقیق نخواهیم بحث صمیمیت در اسلام را مطرح کنیم و صرفا بحث اجمالی داشته باشیم، و نه به نظام های پشتیبان صمیمیت همچون نظام مراقبت گری دلسوزانه که کارکرد انگیزه بخشی و پیشران در بحث صمیمیت دارد، اشاره ای کنیم، و نه مولفه های صمیمیت را از منظر اسلام واکاوی کنیم تا طرحی نو دراندازیم، شاید این فرآیند «اشتراک گذاری - گشودگی، پذیرش و قدرشناسی» با نگاه حداقلی و اغماض گونه مورد قبول اسلام هم باشد، اما در همین فرآیند ساده و با مولفه های محدود، اسلام در بحث وسعت و حد و مرز هر دو مولفه «اشتراک گذاری» و «گشودگی، پذیرابودن و قدردانی» کلی حرف دارد و قائل به توسعه این مرزها می باشد.
از نظر اسلام اینکه صرفا افکار و احساسات و آمال و آرزوها به اشتراک گذاشته شود، و دیگری گشوده، پذیرا و قدردان باشد، اولا خیلی حداقلی است و ثانیا چندان کریمانه نیست.
📢از نظر اسلام صمیمیت با اشتراک گذاری نیازها و خواستهها شروع نمی شود بلکه با اشتراک گذاری داشته ها شروع می شود، یعنی با به اشتراک گذاری محبت های قلبی، توانمندی های روحی-روانی-بدنی و خلاصه هر نوع امکانات، اموال و هر نوع سرمایه شروع میشود. و سپس نوبت به به اشتراک گذاری افکار و احساسات و... می رسد.
✅ @islamic_psycho
ادامهی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
ادامهی مطلب از متن قبلی 👆👆👆
🔔اسلام به دنبال تحقق صمیمیتی است که صرفا افراد از ذهن و کلام مایه نگذارند، بلکه از جان و مال و از همه وجود هم مایه بگذارند، بطوریکه فرد در رابطه صمیمی صرفا احساس نمیکند یک دوستی دارد که گوش شنوایی دارد، بلکه دوستی دارد که از همه چیزش برای او مایه میگذارد. اسلام به دنبال آن نوع صمیمیتی است که «دیگری» به مثابه «جان خود» پذیرش میشود. در اسلام هدف این است که «تمام وجود»، در رابطه پای کار بیاید، نه صرفا بخش خیلی خیلی حداقلی از تمامیت وجود.
🔄 حال این نوع اشتراک گذاری گرم و چندجانبه را که مدنظر اسلام است را مقایسه بکنید با اشتراک گذاری محدود در روانشناسی، آن وقت مقایسه کنید و ببینید واقعا روان ما از کدام دوستی خوشش می آید؟
هر چند در این وانفسای تنهایی آدمها، یافتن همان دوستانی که صرفا گشوده و پذیرای نظرات و احساسات ما باشند، باز هم غنیمت است و نصیب هر کسی نمیشود.
⏺ با شناخت اندکی که من از دین و همچنین از روانشناسی دارم، ذهنم یاری نمی دهد که حتی یک مفهوم یا موضوع در روانشناسی تطابق کامل با همان مفهوم در دین داشته باشد.
هر موضوعی که دین مطرح کرده - در عین وجود برخی شباهت ها - اما بسیار بسیار متفاوت از آن چیزی است که روانشناسی به آن پرداخته است و این تفاوت هم در مبادی هست، هم در مبانی هست، هم در تعاریف است، هم در اصول هست، هم در روش ها هست، فقط برخی شباهت ها در تاکتیک ها و تکنیک ها باشد.
خلاصه کلام اینکه تشابه اسامی موضوعات در روانشناسی با اسلام ما را به اشتباه دچار «تطابق» و «این همانی» نکند. و مواظب باشیم که اگر فهم، پذیرش یا عمل به آنچه که مدنظر اسلام است برای ما سخت است، پس لاقل مفاهیم دینی را پایین نکشیم و تقلیل شان ندهیم.
❗️به اعتقاد من پیشرفت های روانشناسی هم یک فرصت بزرگ و هم یک خطر عظیم برای دینداران است.
فرصت از این منظر که فهم ما را از دقایق و ظرائف و پتانسیل های دین افزایش می دهد. اما خطر آنجاست که چون خیلی حوصله فکر کردن و بازخوانی مفاهیم روانشناسی از منظر دین را نداریم، به هر آنچه که روانشناسی به آن رسیده، بسنده می کنیم و فکر می کنیم که دین نیز همان منظور و مراد را دارد.
در نظر من، تا زمانی که مباحث ما صرفا علم روانشناسی است، هر چه بیان شود و گفته شود جای هیچ نگرانی نیست ، اما اگر یک روزی بخواهد مقایسه ای صورت بگیرد یا استفاده ای به اسم دین از مفاهیم روانشناسی شود، همه موضوعات احتیاج به بازخوانی مجدد دارند. بی هیچ تعارفی، بی هیچ اغماضی، بی هیچ استثنایی
پ.ن 1⃣ : معلی میگوید از امام صادق(ع) پرسیدم، حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ فرمود: هفت چیز است که همه بر وى واجب است و اگر چیزى از آنها را به جا نیاورد از دوستى و طاعت خداوند بیرون رفته و حق خدا را ادا نکرده است. از امام سؤال کردم آنها چیستند؟ فرمود: اى «معلى» من با تو مهربانم مىترسم حق آنها را ادا نکنى، بدانى و بکار نبندى. به او گفتم توانائى جز به خدا نیست.
حق اوّل؛ فرمود آسانترین آن حقوق این است که در باره مسلمان آنچه را که براى خود دوست میدارى بخواهى و آنچه را که براى خود نمىپسندى بر او هم نپسندى.
حق دوم؛ اینکه از خشم نسبت به وى بپرهیزى و خوشنودى او را بخواهى و از وى فرمانبرى.
حق سوم: اینکه با جان و مال و زبان و دست و پاى خود به وى یارى کنى.
حق چهارم؛ اینکه دیده بان و راهنما و آئینه و جامه او باشى.
حق پنجم؛ اینکه با گرسنه بودن او سیر نشوى، و با تشنگى او سیراب نگردى و با برهنه بودن او لباس نپوشى.
حق ششم؛ اینکه تا او زن نگیرد تو زن نگیرى، و اگر او را نوکرى نباشد تو نوکرى اختیار نکنى. باید نوکر خود را بفرستى تا جامه او را بشوید و خوردنى او را بپزد و جامه خواب او را بگسترد.
حق هفتم؛ اینکه به سوگند او وفا کنى و درخواست او را بپذیرى، بیمار او را عیادت کنى و در جنازه او حضور یابى، و اگر بدانى که او را نیازى است براى انجام آن بشتابى و او را ناگزیر نسازى که آنرا از تو بخواهد- بلکه تو او را پیشى گیرى هر گاه این را بکار بستى، دوستى خود را به دوستى او و دوستى او را به دوستى خود پیوند دادهاى. ( کافی، ج 2، ص 169)
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho
📌 #کارگاه_آموزشی
" باهم درمسیر خوشبختی " 🧕👨💼
🎏 امروز مورخ 25 اردیبهشت ماه
🖇 #کارگاه_پنجم با عنوان :
فرشته ای الهی (هستی شناسی جنین و اهمیت حفظ آن )
⏰ ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۷:۰۰
🖇 #کارگاه_ششم با عنوان :
تک فرزندی، مسائل و چالشها
⏰ ساعت ۱۷:۰۰ الی ۱۸:۳۰
💠 استاد: جناب آقای یزدانی
آدرس : شریعتی 45 فرهنگسرای شهرزیبا و ایمن
#زندگی_را_باهم_بیاموزیم 💑
🌺
🍃🌺 @BahamZoj
__
باشگاه اجتماعی همسران مشهدی
📣📣📣 افکار، هیجانات و رفتارها از «موقعیت» نمی آیند، از «مقام» می آیند. رویکردهای آینده روان درمانی، رویکردهای «مقام درمانی» است نه «موقعیت درمانی»
#یادداشت_۱۳
✍ محمود یزدانی
✅ چند وقتی است در نام ها و اصطلاحات روانشناسی و روان درمانی تامل می کنم و به این فکر می کنم که آیا این نامی که برای این پدیده انتخاب شده، نام دقیقی هست یا خیر؟
👈 مثلا در تفاوت های بین mindset (ذهنیت)، attitude (نگرش)، thinking (تفکر)، personality (شخصیت)، identity (هویت) و امثالهم مطالعه می کنم و دنبال این هستم که تفاوت های واقعی این اصطلاحات با هم چی هست و مهمتر اینکه در روان درمانی چه اتفاقی درباره این پدیده ها می افتد.
🔔 همین اول یک نکته ای را بگویم و آن این است که اینهمه تنوع رویکردهای روان درمانی - گذشته از جنبه های مثبت آن - نشان از یک پراکندگی و تشتت در شناخت حقیقت انسان دارد و هنوز حکایت شناخت و درمان انسان در روانشناسی، همان داستان مشهور فیل مولوی در تاریکی است که هر کسی چیزی می گوید.
🔷 حالا اینکه هر کس چیزی می گوید، یک مشکل است، مشکل مهمتر این است که وقتی یک چیزی می گوید، آنچه که می گوید، با آنچه که ادعا می کند درباره آن می گوید، متفاوت است و فراتر از آن چیزی که مدعی است درباره آن صحبت می کند، صحبت می کند.
⏪ مثلا وقتی صحبت از mindset (ذهنیت) یا attitude (نگرش) و ... می کند، و می خواهد نوع خاصی از ذهنیت یا نگرش یا .... برای موفقیت یا شکست بیان کند، عملا از مفاهیم دیگری همچون شخصیت یا هویت هم دارد می گوید. و خود نظریه پرداز هم ممکن است آگاه نباشد که بین اسم و مسمی ایده خود فاصله و شکاف است.
⏺ بگذریم.....
امروزه غالب رویکردهای روان درمانی تاثیر موقعیت - اعم از بیرونی یا درونی - بر رفتار را قبول دارند. یعنی معتقدند رفتارهای ما یا متاثر از موقعیت بیرونی ماست ( تقویت های مثبت و منفی بیرونی؛ و تشویق ها و تنبیه های بیرونی). یا متاثر از موقعیت درونی ماست (افکار، هیجانات ، طرح واره ها، و ... ).
یعنی این «ماوقع» بیرونی یا درونی، شکل دهنده رفتار ماست.
اما جالب این است که همه رویکردهای روان درمانی می خواهند ما را از این «ماوقع»های درونی و بیرونی منفک و مستقل کنند و ما را به «مقامی» برسانند که در آن «مقام»، ما «مسلط» بر «ماوقع درونی»، و «مستقل» از «ماوقع بیرونی» شویم.
یعنی تمام رویکردهای روان درمانی چه آگاه باشند و چه نباشند، دغدغه شان، «مقام» است نه «ماوقع» یا «موقعیت» و هدفشان فراروی از «ماوقع»هاست. و هر رویکردی که نتواند مراجع را از بندهای «ماوقع» یا «موقعیت» رهایی ببخشد، در درمان پایدار موفق نخواهد بود.
و اصولا شاخص تغییر بنیادی یا پایدار، ارتقاء «مقام» و «جایگاه» مراجع از «مقام» قبلی است.
🟢 اما چه خوب می شود به جای اینکه اینهمه درباره «ماوقع»ها که بسیار متکثر و متشتت هستند، تحقیق کنیم و صحبت کنیم و تکنیک و رویکرد ابداع کنیم، بیاییم درباره «مقام» صحبت کنیم. و از همان ابتدا درباره آنچه که می خواهیم بعدا برسیم و اسمی از آن نمی آوریم، به طور واضح و شفاف صحبت کنیم.
📈 با توجه به سیر رشد و تعالی رویکردهای روان درمانی که در حال برداشتن مرزهای خود با سایر رویکردها هستند و به سمت ترکیب و اتحاد پیش می روند، روان درمانی آینده، خودش را از «ماوقع»های درونی و بیرونی تا حد زیادی رها خواهد کرد و به سمت «مقام»درمانی پیش خواهد رفت. و تمام تلاشش را بر این خواهد گذاشت که از مسیر «مقام» و «شأن»ی که فرد برای خودش تصور و ترسیم کرده، تغییرات بنیادی را در «ماوقع»های درونی و مدیریت «موقعیت» بیرونی ایجاد کند.
.
✅ @islamic_psycho
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
روانشناسی اسلامی
📣📣📣 افکار، هیجانات و رفتارها از «موقعیت» نمی آیند، از «مقام» می آیند. رویکردهای آینده روان درمانی، ر
نکته تکمیلی یکی از دوستان عزیز جناب آقای دکتر زرقانی درباره متن مذکور 👇👇👇
اصطلاح مقام که شما به زیبایی اون رو تألیف کردید، معادل واژه mental situation در روانشناسی وجودی هست.
و البته در ترجمه فارسی این کلمه روانشناسان ایرانی تعبیر حال را به کار می برند.
به عنوان مثال مزلو می گوید ما دو حال روانی داریم در این جهان.
یکی حال دادن (giving) و دیگری حال داشتن (having) و توضیح می دهد که هر کدام از این حال ها چه مختصاتی دارند و چطور در شئون مختلف از جمله روانی، اقتصادی، اجتماعی متجلی می شود و در ادامه بیان می کند که چطور باید حال را عوض کرد.
و راجرز در ادامه اضافه می کند که اگر قرار است کسی تغییر کند، باید حالش عوض شود. اگر فکر عوض و رفتار عوض و حال عوض نشد، این حالت حال آدم منافق(فاصله بین حال واقعی و حال ایده آل) است.
و راجرز اصرار دارد که حال آدمها را عوض کنید، نه فکر و رفتار.
به همین خاطر از نظر ما روانشناسان انسان گرا، گاهی اوقات وقتی سایر روانشناسان روی رفتار و فکر بدون توجه به حال کار می کنند، در واقع دارند مرضی به مرض های قبلی اضافه می کنند. نه اینکه درمان کنند.
و البته تغییر حال انسان بسیار مشکل و زمان بر است و به همین دلیل درمان های انسانگرا وجودی طولانی هستند.
هدایت شده از سلام برعدل منتظر
📢 یه خبر خوب برای علاقه مندان و فعالان فرهنگی در عرصه خانواده 💁♂
📚 کارگاه تخصصی ویژه طلاب و ائمه جماعات
📝 باموضوع: اصول پیشگیری از طلاق و معماری خانواده پایدار
🎙با تدریس استاد حاج شیخ محمدحسن #وکیلی
📆 تاریخ برگزاری دوره:
پنج شنبه 4 خرداد 1402
⏰ پنج کارگاه آموزشی
همراه با پرسش و پاسخ
❌ از 7 صبح تا 6 عصر ❌
🏢 مکان: مشهدمقدس، امام خمینی ۱۴ (بازارچه سراب) مقابل سراب۳ جنب مسجد حمزه پلاک ۳۶
👌امتیازات دوره:
1⃣ استاد دوره: حاج شیخ محمدحسن #وکیلی
2⃣ اعطاء گواهی پایان دوره
به شرکت کنندگان محترم گواهی پایان دوره
از معاونت تبلیغ حوزه علمیه، سازمان تبلیغات اسلامی ، وزارت ارشاد و موسسه مطالعات راهبردی إهدا می گردد.
4⃣ دعوت به همکاری از بین منتخبین دوره و واجدین شرایط در زمینه های پژوهشی و تدریس جهت همکاری دعوت می شود.
📎جهت ثبت نام :
09129438388
@meshkini_ir
┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅┄
🏢 موسسه مطالعات راهبردی
https://eitaa.com/isin_ir
هدایت شده از پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
🔰
کارگاه روانشناسی اسلامی
با محوریت کتاب «پرسشنامه شخصیتی شاکله»
با حضور مولف کتاب، حجت الاسلام دکتر شجاعی
🗓 سه شنبه 9 خرداد ساعت 16
---------------
🔻پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در ایتا:
https://eitaa.com/rihu_ac_ir
🔔🔔🔔 ما اصلا اهل توسعه نیستیم. چه مدل غربی اش، چه مدل اسلامی اش.
#یادداشت_۱۴
✍ محمود یزدانی
⏪ یک جریانی در میان برخی انقلابیون و مومنین و برخی مسئولین هست که تا صحبت از هر چیزی بشود، میگن ما دنبال مدل اسلامی آن هستیم.
مثلا اقتصاد اسلامی، بانکداری اسلامی، طب اسلامی، روانشناسی اسلامی، مدیریت اسلامی، دانشگاه اسلامی، علم دینی یا علوم انسانی اسلامی، حکمرانی اسلامی، و در کل پیشرفت یا توسعه اسلامی.
خلاصه حرف این بزرگواران این است که اون مدل پیشرفت و توسعه غربی را ما نمی خواهیم، بلکه مدل اسلامی آن را میخواهیم.
😔😔 من قبلا فکر می کردم این حرف ها درست است، اما حالا فهمیده ام که غالب آنها اشتباه است. و اشتباه این حرف ها، نه به دلیل خود این حرف ها، بلکه به دلیل نیت پشت این حرف ها و رفتار پشت این حرف ها و شخصیت پشت این حرف هاست.
مثال بزنم تا منظورم را بهتر برسانم.
🔷 فرض کنید یک دانشجویی تمایلی به خواندن درس هایش ندارد، وقتی از او بپرسی که چرا درس هایت را درست و حسابی نمیخوانی، با دلایل و مستندات زیادی بیان می کند که آخه این علوم، علوم غربی هستند و معلوم هم نیست درستند یا غلط اند. ما باید برویم این علوم را از منظر اسلام تولید کنیم.
🔴 اولین بار که شما این حرف ها را از این فرد بشنوید او را تحسین می کنید که به به، چه دانشجوی دغدغه مندی.
اما چندماه و چندسال که می گذرد میفهمی قصه، چیز دیگری است. این دانشجوی پرمدعا که همش یکسره از علم اسلامی و اسلامی سازی علوم میگفته، یک تنبل به تمام معناست. اصلا درسخوان نیست، اصلا حوصله کار علمی را ندارد، و فرقی هم نمی کند که علم غربی باشد یا علم اسلامی.
🙈🙈 حالا قصه این دانشجوی تنبل و پرمدعا، قصه جامعه ما و قصه حکمرانی ماست.
سالها همش درگیر این بودیم که کدام مدل توسعه؟ کدام مدل بانکداری؟ کدام مدل اقتصاد؟ کدام مدل روانشناسی؟ کدام مدل مدیریت؟
یک روزی می گفتند ایران بایستی ژاپن اسلامی شود و امثالهم.
⬅️ اما حکایت امروز جامعه و حکمرانی ما، حکایت خرچنگی است که گفت میخواهم بروم هندوستان. و در پاسخ به او گفتند: با همین دست و پای کج و کوله ات؟
❗️❗️اصلا فارغ از اینکه ما علم اسلامی بخواهیم داشته باشیم یا علم غربی، سوال اصلی تر و بنیادی تر این است که با همین آموزش و پرورش؟ با همین دانشگاه ها؟ با همین حوزه ها؟ با همین مدل تربیت دانش آموز و دانشجو و طلبه؟
😔😔 با این مدارس و دانشگاه ها و حوزه هایی که من می بینم، نه علم غربی به دست می آید نه اسلامی. مدرسه و دانشگاه و حوزه ای که «مدرک کده» شده، چه نسبتی با تولید علم دارد که حالا صحبت از غربی و اسلامی اش بکنیم؟
بانک های داخلی که روی بانک های غربی را در گرفتن سود و جریمه سفید کرده اند، چه نسبتی با «تامین سرمایه» دارند که حالا بخواهیم از غربی بودنش و یا اسلامی بودنش صحبت کنیم؟
مگر ما می توانیم مثل ژاپن و کشورهای اسکاندیناوی بشویم که حالا خودمان را در مقام یک فاعل مختار در نظر می گیریم که ما انتخاب کردیم که راه ژاپن یا کشورهای اسکاندیناوی را نرویم؟ چه همتی و چه خردورزی در خود دیده ایم که چنین ادعاهایی کرده ایم؟ چه فرهنگ کار و تلاشی در خود دیده ایم که چنین ادعاهای پرطمطراقی داریم؟ مگر ما اصلا اهل پژوهش کردن به سبک پژوهشگران غربی هستیم که ۲۰ سال، ۳۰ سال، ۴۰ سال روی یک موضوع کار بکنند و بعد نظریه بدهند، ما که نه گفتگوکردن را بلدیم و نه حوصله این کارهای طولانی مدت علمی را داریم، ما را چه به ادعاکردن که ما علوم غربی را نمی خواهیم، بلکه علوم اسلامی را می خواهیم.
خب علوم اسلامی که از هوا نازل نمی شوند. اگر علوم غربی توسط متفکران پرصبر و حوصله و زحمتکش غربی و با تلاش طولانی عده زیادی از آنها در دانشگاه (نه در مدرک گاه) ها ایجاد شده، ما اصلا بستر تولید علم را داریم؟ اصلا کسی از حقیقت مدارس و دانشگاه ها و حوزه های علمیه ما خبر دارد که چقدر سطحی و نازل شده اند و غالب اساتید و دانشجویان در حد «مقاله چاپ کن» تنزل پیدا کرده اند.
🙊🙊 حالا حکایت ما برای توسعه - فارغ از غربی بودن یا اسلامی بودن - مثل همان ادعای خرچنگ برای رفتن به هندوستان است که می توان در پاسخ به توسعه خواهان مخصوصا توسعه خواهان اسلامی گفت : توسعه با همین آموزش و پرورش؟ با همین دانشگاه ها؟ با همین حوزه ها؟ با همین فرهنگ کار؟ با همین فرهنگ عمومی؟ و با همین سیستم حکمرانی؟
✅ @islamic_psycho
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
ادامه متن از پیام قبلی 👆👆👆
⏺ خلاصه بایستی اعتراف کرد کثرت استفاده از پسوندهای اسلامی در ادامه هر طرح و ایده ای و در نقد هر طرح و ایده ای، تماما ناشی از دغدغه دین داشتن نیست، بخش مهمی از آن ناشی از ولنگاری، تنبلی، بی حوصلگی، مفت خوری، اهل تفکر نبودن، برنامه نداشتن و ... است.
واقعا که خودمان را سر کار گذاشته ایم، درست و حسابی!!!
پ.ن 1⃣: دو سه سال پیش، به دلیل یک کار مطالعاتی مفصل حدودا دو ساله، من بیش از ۱۰۰۰ مقاله علمی - پژوهشی از مجلات علمی - تخصصی روانشناسی کشور مطالعه کردم.
اگر کسی مقاله خوان باشد، می فهمد عدد ۱۰۰۰ مقاله یعنی چه، که چقدر زمان می برد و چه حوصله ای لازم دارد
خلاصه تجربه این مطالعه بیش از ۱۰۰۰ مقاله را اگر بخواهم در یک فراز بگویم این می شود : «ای کاش وقتم را اینقدر هدر نمی دادم و به جایش می رفتم زبان انگلیسی می خواندم که به مقالات و کتاب های انگلیسی مستقیما دسترسی پیدا می کردم. »
اگر خیلی اغماض کنم از این ۱۰۰۰ مقاله شاید بین ۲۰ تا ۵۰ مقاله حرفی برای گفتن داشتند. بقیه همش تکرار مکررات، بقیه همش حرف های آبکی، بقیه همش مقالاتی که فقط کارکرد تقویت رزومه برای استاد و دانشجو داشت. همین
و وقتی مسئولین از آمار بالای تولید مقاله علمی در ایران با افتخار سخن می گویند ، با خودم می گویم نمی دانید که چه جور خودتان دانشگاه ها را سر کار گذاشته اید، و چگونه دانشگاه ها شما را سر کار گذاشته اند.
شاهد این ادعا هم این است که اگر امتیاز مقاله داشتن را حذف کنند و نوشتن مقاله هیچ آورده ای برای استاد یا دانشجو نداشته باشد، تعداد مقالات علمی به یکباره تا یک صدم و شاید تا یک هزارم کاهش پیدا می کند.
آن وقت مسئولین ما خواهند فهمید چقدر روحیه علمی در دانشگاه های ما جاری و ساری است.
پ.ن 2⃣ : نظر من درباره مقالات علمی، معطوف به رشته روانشناسی است. درباره سایر رشته ها نظری ندارم. ولی مقالات علمی - تخصصی روانشناسی به زبان فارسی با تقریب ۹۵ درصد، به تمام معنا افتضاحند، افتضاح.
شاهد این ادعا هم این است که از دانشجویان (غیر از زمان انجام پایان نامه) و اساتید روانشناسی ایرانی بپرسید که چقدر مقالات روانشناسی داخلی را می خوانید، پاسخ غالب این است : تقریبا هیچی
پ.ن 3⃣ : من خودم طرفدار علوم اسلامی و توسعه اسلامی هستم. و معتقدم در این زمینه تا می توانیم بایستی کار کنیم و کار کنیم و کار کنیم. ولی چیزی که می بینم بیشتر ادعا هست و ادعا هست و ادعا.
پ.ن 4⃣ : برخی نظریات جامعهشناختی وجود دارد که بیان می کنند ایرانی ها خیلی توسعه خواه نیستند و بیشتر انقلاب خواه هستند. یعنی بیشتر به تغییر مدیران و حاکمان فکر می کنند تا تغییر و توسعه خودشان و تغییر و توسعه سیستم حکمرانی. مثلا فکر می کنند اگر فرد الف به جای فرد ب وزیر آموزش و پرورش بشود، اوضاع درست می شود. ولی فکر نمی کنند که مشکل ساختار آموزش و پرورش است نه وزیر آن. و یا فکر می کنند اگر فرد یا گروه الف به جای فرد یا گروه ب بیاید، اوضاع اجتماعی و اقتصادی خوب می شود و نمی دانند با این فرهنگ عمومی انقلاب میشه راه انداخت ولی توسعه نمی توان پیدا کرد. خلاصه چندصد سال است که ایرانی ها درگیر تغییر مدیران و حاکمان شان هستند و خدا می داند چندصد سال دیگر زمان ببرد که این تغییر بنیادین اتفاق بیفتد که تفکرات ما از حالت تک عاملی و دو عاملی به تفکر سیستمی و سپس به تفکر استراتژیک تغییر جهت پیدا کند.
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho