تلنگری تکان دهنده به توهم پیشرفت در ایران: در مسیر پیشرفت نیستیم و تغییرات ساختاری ضروری است
امیر دبیری مهر
طبق گزارش موثق و علمی و تحقیقاتی پویش فکری توسعه، ایران از نظر توسعه یافتگی در میان ۱۵۴ کشور مورد بررسی در رتبه ۱۱۷ و وضعیت هشدار قرار دارد.
در این گزارش وضع همه کشورها از ۵ منظر اقتصادی ، سیاسی ، فردی ، اجتماعی و زیست محیطی و مطالعه ۳۷۳ شاخص بررسی شده و کشورها در پنج سطح توسعه یافته، پیشرو در توسعه ، در آستانه توسعه ، در وضعیت هشدار و وضعیت اخطار دسته بندی شدند.
در صدر سطح یک توسعه یافتگی ،گ کشورهایی مثل دانمارک و فنلاند ونروژ قرار دارند. حضور کشورهایی مانند سنگاپور، استونی و لیتوانی و چک وایرلند هم در این سطح قابل توجه است و با تصورات عمومی متفاوت است .المان و ژاپن و انگلستان وامریکا د در این سطح قرار دارند .در سطح کشورهای پیشرو در توسعه نام قبرس،امارات،ارمنستان و بلغارستان جلب توجه می کند . در سطح سوم یعنی کشورهای در آستانه توسعه نام کشورهای قطر،گرجستان، مالزی ، کویت ، برزیل ،عمان و چین دیده می شود. در میان کشورهای در وضعیت هشدار که ایران هم در آن قرار دارد کشورهایی مانندسنگال ، آذربایجان ، کنیا، تانزانیا از موقعیت بهتری از ایران قرار دارند و کشورهایی مانندپاکستان، گینه ، اوگاندا و ونزویلا و سوریه وضع بدتری نسبت به ایران دارند .در قعر این جدول هم کشورهای یمن و چاد و افغانستان قرار دارند.این گزارش های علمی مبنای نگاه جهان به کشورهاست نه ادعا ها و آرزوهای قلبی سیاست مداران و رپرتاژ آگهی های رسانه های رسمی . این گزارش ها نشان می دهد در چه مسیر اشتباهی قرار داریم و سرمان به چه فرعیات و موهوماتی گرم است. وضعیت هشدار توسعه یعنی ضرورت اعمال تغییرات ساختاری فوری ، یعنی تغییر ریل و مسیر و گرنه مسیر کنونی رو به تباهی است نه توسعه . با مطالعه این گزارش ها می توان علت این حجم از مهاجرت به خارج از کشور و این حجم از نارضایتی داخلی را فهمید.
برای مطالعه مشروح این گزارش ۲۰۰ صفحه ای به کتاب توسعه مراجعه کنید که توسط انتشارات فرهنگ مردم در اصفهان و با نظارت علمی محسن رنانی منتشر شده است.
https://t.me/andishkadeye_kherad
آزادی به شرط چاقو
فرهاد قنبری
به جای شعار «زن، زندگی، آزادی» شعار «زن، میهن، آزادی» یا «زن، میهن، آبادی» یا هر شعاری که درون آن در کنار نام «زن» از نام «میهن» و کشور هم استفاده شده باشد را انتخاب کنید. آنگاه می بینید که چه کسانی از شنیدن نام میهن دچار رعشه و دل درد میشوند، آنها همان افرادی هستند که نه دغدغه زن و نه دغدغه مرد و نه دغدغه آزادی و نه هیچ دغدغه انسانی را دارند. تلاش آنها حذف نام «میهن» است و از شنیدن نام ایران دچار مرضهای گوناگون می شوند و آزادی خواهیشان به معنای آزادی در چاقوکشی و کشتار مردم توسط یکدیگر است.
این جماعت را سه دسته متحد شده از فعالین مجازی که عمدتا مقیم خارج از کشور بوده و مهمان هر شب و روز شبکه های ماهواره ای هستند را تشکیل می دهند:
۱- لنینیست-مائوئیستهای دیروز که تاریخ مصرف چریکبازی های تروریستی و گنگستریسم خَلقیشان تمام شده و حالا لباس پسامارکسیسم به تن کرده و مشغول لخت شدن در کوچه، خیابان و شبکههای اجتماعی برای جلب توجه هستند. این جریان به غایت سخیف اگر همیشه یک اصل وفادار داشته، آن ضدیت با وطن و جریانهای سیاسی وطن دوست بوده است.
۲- فمنیستهای مبتذل و چندجنسهها و همجنسبازها که تلاش می کنند تا ولنگاری و دریدگی و قوادی و غیربهداشتی و مهوع و حال بهم زن بودن را به جای حقوق و آزادی زنان جا بزنند. این جریان نیز نفرت عجیبی از وطن دارند و از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به کشور فروگذار نیستند.
۳- تجزیه طلبان و تروریستهای قبیلهگرا و عشیرهگرا که مترصد فرصت برای ایجاد ناامنی و آشوب در کشورند و هدف و غایت جز کشتار و ویرانی نمیشناسند.
۴- افراد تحت استخدام سرویسهای امنیتی کشورهای متخاصم (از آمریکا و اسرائیل و انگلیس و اتحادیه اروپا تا ترکیه و باکو و عربستان) که در قالب خبرنگار آزاد و فعال حقوق بشر و فعال رسانهای و امثالهم به دنبال پیش برد منافع کشور و کارگزار خویش هستند.
در این میان هر فرد و گروهی که منکر نقش آفرینی و حضور پررنگ این چهار دسته و گروه ضدمیهنی و ضدملی بود و آنها را تحت لوای توهم توطئه و هر چیز دیگری منکر شد، یا فردی به غایت نادان است که نفرت از حکومت بیناییاش را مختل کرده یا تحت انقیاد کامل رسانههاست و یا جزء پادوهای زبان بسته و مخفی این چند جریان ضدایرانی است.
t.me/kharmagaas
📣📣📣 آنچه که در ذهن مان هست، دین ما نیست، آنچه که برایش طرفدار دوآتیشه هستیم، و برایش می دویم، دین ما هست.
#یادداشت_۷۲
⏪ دیدن تصاویر و کلیپ های دویدن آدم هایی که دنبال اتوبوس رونالدو بودند و تلاش هایشان برای رساندن خود به محل اقامت او و ساعت ها بیدارماندن - فارغ از اینکه بخواهم نگاه ارزیابانه داشته باشم - یک آگاهی جدید و تامل برانگیز برای خود من داشت، و اینکه دین یعنی: طرفدار دوآتیشه بودن، دین یعنی دویدن، دین یعنی شتاب داشتن. و مجموعه همین دویدن های مان و شتاب های مان، دین ما را شکل می دهد.
❗️بنابراین دین چیزی نیست که در ذهن ما باشد، بلکه دین چیزی است که تمنای قلب ما هست، در جلوی ما - و تا حدی دورتر از ما - هست و داریم برای رسیدن به آن می دویم.
❤️🔥❤️🔥 دین یعنی طرفدار دوآتیشه بودن، و وقتی طرفدار دوآتیشه چیزی بودیم، یعنی آن چیز جزو دین ما شده است
👌 بنابراین معیار اینکه دین ما چی هست، آنچه که از خانواده هایمان یاد گرفته ایم یا در ذهن داریم یا ادعا می کنیم نیست، بلکه لازم است قدری تامل عمیق داشته باشیم تا بتوانیم دین خود را کشف کنیم.
🔔🔔 شناخت دین خود، برخلاف آنچه که مشهور است، کار ساده ای نیست، و اینگونه نیست که هر کسی به راحتی بداند چه دینی دارد.
و راه کشف دین خود، تا حدی اینگونه است که تمام دویدن های خود را ، تمام طرفداری ها و علائق شدید خود را و تمام تمنیات قلبی خود را به هشیاری خود بیاوریم و آن وقت ببینیم کدامیک از همه قوی تر و پررنگ تر است.
پررنگ تر و قوی تر از همه، همان دین ماست.
پ.ن 1⃣ : دویدن و شتاب کردن ذات و یا لازمه هر دینی است. هر کس هر دینی داشته باشد، اهل شتاب است. و شتاب های ما معرف دین ماست.
راستی دقت کرده اید که چرا در نماز گفته می شود :
حی علی الصلوه
حی علی الفلاح
حی علی خیر العمل
تمام حرف بر سر همین «حی» است، یعنی شتاب کن، بدو !!!
و وقتی شتابی نداریم، ببینیم مفتون و مشتاق چه چیزی شده ایم و شتاب برای چه چیزی داریم که نماز در ما هیجان و شتابی ایجاد نمی کند.
پ.ن 2⃣ : در حدیث است که برخی مسلمانان وقتی از دنیا می روند به دین یهودیت یا مسیحیت از دنیا می روند، یعنی این دنیا فکر می کردند مسلمان هستند ولی وقتی اون دنیا می روند، می فهمند یهودی یا مسیحی هستند.
✍ محمود یزدانی
✅ @shokoofaee
May 11
مدرسه بهرهوری
✅ مدتی است که با کلیدواژه جدیدی آشنا شدم تحت عنوان «بهرهوری» ( که معانی همچون پربازدهی، پربرکتی، حاصلخیزی و ... دارد) که یکی از کلان ترین موضوعات مدیریت، روانشناسی، و همچنین دین است.
کلمه بهرهوری به نظر من قشنگ تر، گویاتر و کاربردی تر از شکوفایی است. شاید بتوان گفت که نتیجه بهرهوری، شکوفایی می شود، و همچنین نتیجه شکوفایی، بهرهوری می شود.
⏪ از طرفی چند وقتی که تأملاتی در خودم دارم، و مشکلات خودم را در خودم جستجو می کردم، و به دنبال این بودم که چرا با اینهمه تلاشی که دارم، خروجی و بازدهی ام اینقدر کم است، راهکار را در افزایش بهرهوری دیدم.
🔷 شاید بالارفتن سن نیز در این موضوع دخیل بوده که یک نگاهی به گذشته خویش داشته باشم و پس از ارزیابی ببینم که کارنامه چندان مثبتی ندارم.
فلذا تصمیم گرفتم که مطالعاتم را متمرکز در حوزه بهرهوری قرار دهم. مدتی است این کار را دارم انجام می دهم و تقریبا مطمئن شدم چتر مفهوم بهرهوری آنقدر گسترده است که همه مفاهیم دیگر را در بر می گیرد و برای من که مطالعات پراکنده زیادی داشتم و دارم، یک نوع وحدت بخش همه کارهای قبلی است که می توانم به همه آنها نگاهی مجدد داشته باشم و آنها را در ذیل مفهوم بهرهوری یکپارچه کنم.
برای خود من که چند وقتی است روی این موضوع مطالعه می کنم، این موضوع به نوعی باعث وحدت فکری من شده است و بهره بیشتری از مطالعات خودم می برم.
🟢 بر همین اساس تصمیم گرفتم نام این کانال را به «مدرسه بهرهوری» تغییر دهم. با ذکر چند نکته :
1⃣ قبل از هر چیز این کانال و مطالب آن برای رشد خودم در زمینه بهرهوری و جهت گیری سازمان یافته تر خودم درباره این موضوع است، فلذا اولین شاگرد مدرسه بهرهوری، خود من هستم. در واقع قصد دارم با بنا نهادن این مدرسه، اول از همه مشکلات خودم را حل و فصل کنم. فلذا سعی می کنم تا حد ممکن از دغدغه ها، چالش ها، راهکارها، شکست ها و موفقیت های خودم در این زمینه سخن بگویم.
2⃣ گذشته از این متوجه شدم علاوه بر مشکل خودم، مهمترین مشکل جامعه ما - هم به لحاظ فرایندی و هم به لحاظ برآیندی - بهرهوری است. بنابراین فکر کردم که موضوع بهرهوری مورد نیاز جامعه ما نیز هست و لازم است در این زمینه بیشتر بحث و صحبت شود.
3⃣ مهمترین متن درسی این مدرسه همچنان قرآن و روایات هستند و با تغییر اندکی در واژه ها، قرآن را برترین کتاب بهرهوری دنیا می دانم.
4⃣ برترین نمونه های عملی بهرهوران دنیا را اول از همه وجود نازنین پیامبر(ص) و سپس ائمه معصومین علیهمالسلام و در ادامه اولیای الهی و خردمندان بزرگ می دانم و لذا در روز تولد پیامبر(ص) نام کانال را به «مدرسه بهرهوری» تغییر دادم. و معتقدم اگر روزی بعنوان «روز جهانی بهرهوری» بخواهد انتخاب شود، هیچ روزی شایسته تر از روز تولد پیامبر(ص) نخواهد بود. چرا که ایشان پربازده ترین و پربرکت ترین وجود هستی هستند. البته بهرهوری و پربازدهی به معنای گسترده و دقیق آن، نه به معنای محدود آن در حوزه تولید و مصرف.
5⃣ با توجه به اهمیت مبحث بهرهوری، سعی خواهم کرد مطالب گوناگونی در زمینه بهرهوری از منظرههای علوم مختلف بیان کنم و یا اگر به موضوعات مختلف می پردازم، از منظر بهرهوری باشد.
6⃣ جهت بهره مندی از تجارب علمی و عملی بشری، محدوده بحث را صرفا به مباحث دینی محدود نخواهم کرد فلذا در عین بهره مندی از آیات و روایات به مباحث علمی بهرهوری هم ورود جدی خواهم داشت. به جهت غنی تر شدن مباحث، مطالب صرفا یادداشت های شخصی نخواهد بود و از یادداشت های دیگران به وفور استفاده خواهم کرد.
7⃣ برنامه هایی برای آینده طراحی کردم که دیدم در ذیل عنوان «مدرسه بهرهوری» بهتر می توان به آن نائل شد.
که اگر عمری باقی بود و دانشجوی خوبی در زمینه بهرهوری بودم، به وقتش اجرا خواهم کرد. ان شاءالله
به امید بهرهوری بیشتر
✍ محمود یزدانی
✅ @bahrehvary
📣📣📣 محمد(ص) فقط رسول خدا نیست، رسول ما انسان ها هم هست. . محمد(ص) «وسط باز نوع دوم» است. و شایسته ترین وسط باز است.
#یادداشت_۷۳
⏪ پس از اعتراضات و اغتشاشات یکساله اخیر در کشور واژه «وسط باز» در ادبیات سیاسی بیشتر استفاده می شود و ناظر به افرادی است که بین حاکمیت با مردم، یا بین گروه های سیاسی با هم یا با مردم، واسطه گری می کنند تا بتوانند صلح و دوستی و وحدت ایجاد کنند.
این افراد به نوعی رسول بین دو طرف می شوند تا بتوانند تقریب بیشتری ایجاد نمایند.
⏪ برخی می گویند شرط وسط بازی و واسطه گری این است که واسطه بابستی «بی طرف» باشد و در طرف هیچکدام، قرار نگیرد، این رویکرد منجر به پردازش مفهوم واسطه گری یا «وسط بازی نوع اول» می شود.
⏪ اما برخی نظرات وجود دارد که می گویند اگر وسط باز در هیچ طرفی نیاشد، ممکن است در واسطه گری اش موفق نشود، مخصوصا زمانی که هر دو طرف کمی بدقلق باشند و روی مواضع خود بایستند. در این حالت ممکن است واسطه از کوتاه نیامدن هر دو طرف خسته شود و کار واسطه گری را رها کند.
✅ بر همین اساس، نظرات جدیدتر و پیشرفته تر می گویند، واسطه برای موفق شدن، به جای اینکه بخواهد «بی طرف» باشد، بایستی از «هر دو طرف» باشد. منتهی در عین اینکه از هر دو طرف هست، تعادل را برقرار می کند و باز هم وسط قرار می گیرد و در یک طرف قرار نمی گیرد. این نوع وسط بازی یا واسطه گری، «وسط بازی نوع دوم» است.
❗️واسطه گری و وسط بازی نوع دوم از نوع اول خیلی خیلی سخت تر است. چون وسط باز نوع دوم، نصف دلش یک طرف است و نصف دلش طرف دیگر، و بر همین اساس این سخت ترین نوع وسط بازی است. ولی در عین سختی زیاد، موفق ترین و راهگشاترین نوع وسط بازی و واسطه گری نیز همین نوع دوم است.
🔷 شاید یکی از دلایلی که ظرف یکسال اخیر وسط بازان در کنش های خود موفقیت چشمگیری نداشتند این بود که وسط بازان جامعه ما، «وسط بازان نوع اول» بودند، و نتوانستند در هر دو طرف بمانند و سریع خسته شدند و سراغ یک طرف را گرفتند، و یا هر دو طرف را رها کردند. ولی اگر «وسط بازان نوع دوم» بودند، کار را رها نمی کردند و ادامه می دادند و قطعا موفقیت بیشتری کسب می کردند.
🟢 با وام گیری از این مفهوم میخواستم عرض کنم که محمد(ص) به نوعی واسطه و وسط باز بین خداوند و انسان هاست. اما نکته مهمتر این است که محمد(ص) وسط باز نوع دوم است نه وسط باز نوع اول، و مهمترین برتری ایشان در همین وسط بازی از نوع دوم ایشان است.
🔔🔔 محمد(ص) هم در طرف خداست و هم در طرف انسان است. هم شیفته و واله خداوند است، و هم شیفته و واله انسان هاست. و برای همین است که محمد(ص) شایسته ترین وسط باز تاریخ بشریت است.
🟩 از دلدادگی محمد(ص) به خداوند حرف ها بسیار گفته شده و اینکه محمد(ص) در طرف خدا بود، هیچ شکی نیست. اما درباره این وجه محمد(ص) که طرف ما انسان ها هم بود - همانقدر که در طرف خداوند بود - کمتر گفته شده است، بطوریکه نام «رسول خدا» بودن برای محمد(ص)، به نوعی نام «رسول انسان» بودن ایشان را تحت تاثیر قرار داده و آن را کم رنگ کرده است.
اما در قرآن و روایات بارها به این وجه «طرف انسان بودن» محمد(ص) اشاره شده که رسولی آمده که همانقدر که «طرف خداوند» هست، «طرف انسان» هم هست. و این شاید مهمترین مزیت و برترین دلیل برای رسول بودن محمد(ص) است.
📖 شواهد الی ماشاءالله زیاد است، فقط به یک مورد آن اشاره می کنم :
«لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ (توبه:128)
به يقين، رسولى از خود شما بسويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!»
💟 ای رسول ما ! که غم و غصه ها و سختی ها ما بر تو سخت و گران است. شادمانیم که تو را داریم. تو پناه ما و مرهم زخم های ما و گوش شنوای حرف های فروخورده ما هستی. وجود تو پر از برکت و خیر و رحمت است.
شادمانیم که تو را داریم. ای رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ
✍ محمود یزدانی
🆔 @bahrehvary
تعاریف بهرهوری:
جهت ورود جدی به بحث بهرهوری ابتدا لازم است بهرهوری را تعریف کنیم.
درباره بهرهوری تعاریف زیادی وجود دارد که به مرور به برخی از آنها اشاره می کنیم.
تعریف ۱ : بهره وری نگرشی ذهنی و طرز تلقی است که به طور پیوسته به دنبال بهبود وضعیت موجود است.
بهره وری یک نگرش ذهنی است. یک ذهنیت یا mindset است.
بهره وری یک تکنیک یا حتی مهارت نیست، بلکه یک ذهنیت یا نگرش است.
بهرهوری یک نوع نگرش درباره خود، دیگران، مسائل، پدیدهها، و به طور کلی جهان است مبنی بر اینکه هر آنچه هست، می تواند بهبود یابد. بنابراین بهرهوری نوعی جهان بینی است. با این دیدگاه ، بهرهوری جزو نگرش ها یا ذهنیت های کلان زندگی است که می تواند تاثیرش را بر همه چیز بگذارد.
بهره وری یک اعتقاد راسخ است به اینکه هر کس، امروز بهتر از دیروز می تواند عمل کند و فردا بهتر از امروز عمل کند. و یا پدیده ها می توانند از این چیزی که امروز هستند، بهتر شوند.
همیشه راه بهتر یا وضعیت بهتری وجود دارد. بهره وری همان راه بهتر یا وضعیت بهتر است.
✍ محمود یزدانی
----------------------
🆔 @bahrehvary
#تعریف_بهرهوری
برای آشنایی بیشتر با مفهوم بهرهوری خواندن اطلاعات زیر از ویکی پدیا کمک کننده است. 👇👇👇
بهرهوری - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%87%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D9%88%D8%B1%DB%8C
🔴فرق ex ante و ex post
✳️یک مفهوم مهم در اقتصاد (و اقتصاد سیاسی) هست که کاربردهای زیادی در زندگی دارد و آن این است که گاه آنچه پیشاپیش (ex ante) بهینه است لزوما پساپس (ex post) بهینه نیست. با سه مثال آن را توضیح ساده دهم.
1⃣ وقتی آقای کرباسیان می خواست وزیر شود دوستی علیه او مصاحبه و تبلیغ می کرد و انتخاب او را به زیان بازار سرمایه تلقی می کرد و وقتی او انتخاب شد جزو اولین نفراتی بود که تبریک گفت. به او گفتم که این چه رفتاری است؟ گفتم تا وقتی انتخاب نشده بود بهترین کاری که می توانستم بکنم همان بود. وقتی انتخاب شد بازی عوض شد و بهترین کاری که می توانستم بکنم تا کار بازار سرمایه را پیش ببرم همین است که تبریک بگویم. من که از این استدلال قانع شدم.
2⃣ اگر کسی مثلا کارمندتان، دوستتان، فرزندتان و ... از شما چیزی خواست که با آن مخالف بودید. حق دارید مخالفت کنید. اگر به هر دلیل تسلیم شدید و قرار شد آن را انجام دهید رفتار درست این است که تلخی نکنید و انجام کار را به طرف مقابل زهرمار نکنید بلکه با خنده بگویید که خوشحالم توانستم درخواستت را اجابت کنم! این ریا و تظاهر نیست بلکه رفتار بهینه در شرایطی است که چاره ای جز آن ندارید.
3⃣ چند سال قبل شخصی در محیط کار دانشگاه ظلمی کرد. من نباید می گذاشتم زمینه ایجاد شود تا بتواند آن کار را بکند ولی وقتی بهرحال شد با خود فکر کردم که چه واکنشی نشان دهم. با یک پاسخ تند جواب دهم یا پاسخی از روی احترام و حتی محبت دهم؟ به نظرم رسید آن کار که انجام شد اما اگر پاسخ همراه با احترام و محبت بدهم در ادامه مسیر تنشها کمتر می شود ولی اگر پاسخ تندی بدهم در دورهای بعدی همکاری مشکل تشدید می شود. انتخاب درستی کرد و پاسخ محترمانه ای دادم.
✳️نظر شما چیست موافقید؟
t.me/ali_sarzaeem
بهترآفرینی
🔴فرق ex ante و ex post ✳️یک مفهوم مهم در اقتصاد (و اقتصاد سیاسی) هست که کاربردهای زیادی در زندگی دا
چند مثال خوب برای بهرهوری 👆👆👆
#داستانک_بهرهوری
یک فیلم خوب درباره بهرهوری و پربرکت بودن
فیلم «پستچی وظیفه شناس» بر اساس زندگی واقعی یک پستچی در یکی از استان های کوهستانی کشور چین است که تا سال ۲۰۰۷ حدود ۲۲ سال از طریق اسب، نامه ها را از طریق مسیرهای صعب العبور به دست مردم می رسانید.
اما او صرفا یک پستچی نبود بلکه فرد با مسئولیت اجتماعی بالا بود که بعنوان معتمد مردم روستاهای مختلف، حل کننده خیلی از مسائل و حتی ارتقاء دهنده کیفیت زندگی افراد روستایی بود.
چیزی که در این فیلم مشهود بود این است که مسئولیت پذیر بودن در یک کار چقدر می تواند یک فرد را پربازده و پربرکت نماید.
لینک فیلم در تلوبیون 👇👇👇
پستچی وظیفه شناس | شبکه نمایش - تلوبیون https://telewebion.com/program/0x1b2586b
#فیلم_بهرهوری
✍ محمود یزدانی
🆔 https://eitaa.com/bahrehvary
🆔 https://t.me/bahrehvarii
داستانک های بهرهوری: یادگیری زبان انگلیسی با کمترین امکانات و در اوقات مرده
✍عبدالرضا شهبازی
بیش از ۲۰ سال قبل، کتاب کوچک و بسیار لاغری به دستم رسید با عنوانی به این مضمون: چگونه انگلیسی را آسان و ارزان آموختم.
این کتاب را متأسفانه اکنون در اختیار ندارم و آنچه از آن در ذیل نقل میکنم صرفاً متکی به حافظه است.
نویسنده (که مهندس بوده و حداقل انگلیسی مقدماتی را میدانسته) در مقدمهای کوتاه نوشته بود بهدلیل مشغلهی کاری، فرصت شرکت در کلاسهای عمومی آموزش انگلیسی را نداشته و بهسبب گرانی کلاسهای خصوصی نیز نتوانسته است از این نوع آموزش بهره بگیرد. ولی بهسبب نقشی که انگلیسی میتوانسته در زندگی شغلی او ایجاد کند ناگزیر بوده است به هرصورت که شده انگلیسی را بیاموزد.
بعد از مدتی و بنا بر اصل احتیاج مادر اختراع است، روشی ابداع میکند که از طریق آن موفق میشود تا حد بسیار زیادی در آموختن و بهکارگیری این زبان پیشرفت کند.
اما روش نویسنده چه بود؟
او بعد از مدتی فکرکردن به این نتیجه میرسد که ارزانترین منبع هرروزهای که میتواند با آن دایرهی واژگان و ساختار خود را بسط دهد، روزنامهی کیهان اینترنشنال (Keyhan International) چاپ ایران است که به زبان انگلیسی منتشر میشود. از این رو، هر روز، نسخهای از این روزنامه را خریداری میکند، با کمک فرهنگ لغت، معانی اصطلاحات و ترکیبات و کلمات هر قطعهی خبری را در روزنامه استخراج کرده و با پس و پیش کردن معانی و ساختارها در ذهنش، معنی آن قطعهی خبری را میفهمد.
همانطور که خود نیز اعتراف میکند این کار در ابتدا برای او بسیار دشوار و زمانبر بوده است ولی بهتدریج متوجه میشود تنوع واژگان و اصطلاحات نهایتاً در یک بازهی زمانی یکماهه تکرار میشوند. به این معنی که اگر فرد آنقدر همت داشته باشد که حدود یک ماه با کار فشرده و دقیق، روزنامهی هر روز را کار کند و بفهمد، بر تنوع واژگانی و اصطلاحی و ساختاری روزنامه اشراف مییابد و هر آنچه پس از آن در روزنامه میبیند تقریباً تکرار میشود و بهتدریج از کثرت مراجعه به فرهنگ لغت کاسته میشود تا جایی که صرفاً به مراجعات موردی محدود خواهد شد.
از آنجایی که روزنامه مطالب مختلفی را پوشش میدهد (سیاسی، اقتصادی، ورزشی، علمی، اجتماعی، هنری و فرهنگی)، آن هم در سطحی عام و نه تخصصی، کاربر این روش، بعد از مدتی بر واژگان و اصطلاحات و ساختارهای این حوزهها مسلط شده و بهراحتی با مطالبی که در این حوزهها و به زبان انگلیسی نوشته میشود ارتباط برقرار میکند.
کار مضاعفی که جناب مهندس انجام میدهد و باعث میشود توان درک مطلبش بالا رود این بوده است که هر روز علاوه بر روزنامهی انگلیسیزبان کیهان، روزنامهی فارسیزبان کیهان را نیز میخریده است. نکتهای که او با فطانت درمییابد این است که تا حدود ۷۰ درصد مطالب اصلی روز، در دو روزنامه بهصورت موازی کار شدهاند. یعنی اگر مطلبی در روزنامهی انگلیسی آمده است، به احتمال زیاد، روایتِ فارسی آن نیز در روزنامهی فارسی آمده است. از این طریق هر خبر انگلیسی را نخست در روزنامهی فارسی ردیابی میکند و میخواند، بعد به انگلیسی همان خبر مراجعه میکند و با سختی بسیار کمتری بر محتویات آن خبر، خصوصاً معادلهای کلمات و اصطلاحات، مسلط میشود.
مهندسِ ما تا اینجا توانسته است کلمات را تشخیص دهد و آنها را فقط بهلحاظ بصری بفهمد. میماند تلفظ که البته برای آن هم با هوشمندی به راه حلی میرسد.
فراموش نکنیم که اکنون اواسط دههی شصت شمسی است و از موبایل و کامپیوتر و اینترنت و شبکههای انگلیسیزبان ماهوارهای خبری نیست. از این رو، هر شب، اخبار انگلیسی رادیو ایران را گوش میدهد و کلمات خبرهایی را که در روز کار کرده است میشنود و بهخاطر میسپرد. برای اطمینان بیشتر نیز اخبار انگلیسی هر شب را با ضبط صوت ضبط میکند و در صورت لزوم به آن مراجعه و برای تمرین بیشتر، سعی میکند اخبار را روی کاغذ پیاده کند (تمرینی موثر برای تقویت درک شنیداری).
بعد از مدتی، اخبار انگلیسی دیگر شبکههای رادیویی (انگلستان و آمریکا) را نیز به همین ترتیب کار میکند.
مهندس، آنگونه که خود میگوید، بعد از مدتی به پیشرفتی خیرهکننده در درک متون نوشتاری عمومی، از جمله درک اخبار انگلیسی، میرسد و همین، راهش را برای رسیدن به توانایی حرف زدن و نوشتن هموار میکند.
نکتهی بسیار مهم این است که مهندس همهی این تمرینات را در زمانهای مُردهی خود انجام میداده است و با بهرهبرداری صحیح از این زمانهای پراکنده در شبانهروز توانسته است انگلیسی را بیاموزد.
◾مقایسهی امکانات یادگیری انگلیسی در آن سالهای دور و اکنون مثل مقایسهی قرون وسطا با قرن حاضر است.
t.me/Englishnutsbolts
#داستانک_بهرهوری
----------------
🆔 https://eitaa.com/bahrehvary
🆔 https://t.me/bahrehvarii
May 11
✅ غزه ؛ بهرهوری ؛ و مرگ و حیات
#یادداشت_۷۴
⏪ جنایت های بی حد و حصر اسرائیل شاخص خوبی برای میزان بهرهوری خودمان است که آیا بهرهور هستیم یا خیر.
در تعریف بهرهوری گفته اند که نسبت بین ستانده ها به داده ها یا نهاده ها اگر مثبت و بیش از یک بود، یعنی بهرهوری وجود دارد.
🔷 غزه مثال خوبی برای شاخص بهرهوری ماست که اینهمه اخبار از جنایات را می بینیم و می شنویم، آیا این همه داده در وجود ما توانسته کاری بکند، اشک ما را درآورده یا نه، قلب ما را پر از خشم و کینه نسبت به جنایتکار کرده یا نه؟ شناخت ما را از حقیقت وجودی اسرائیل که اهل رحم کردن به صغیر و کبیر نیست، ارتقاء داده یا نه ؟
غزه میزان بهرهوری ماست از اینکه در کدام داده مانده ایم؟ در اینکه حماس چون شروع کننده بوده پس اسرائیل حق دارد که هزاران برابر بمب بریزد و خسارت بزند و بکشد و بگوییم حماس نبایستی حمله می کرد ؟ و دهها داده دیگر در اینکه ....
😔😔 راستی حرفم را عوض می کند.
بهرهوری کیلو چنده ؟
اصلا اخبار غزه شاخص خوبی برای اینکه ما بهرهور هستیم یا نیستم، نیست. قصه خیلی فراتر از این حرف هاست.
بلکه اخبار غزه شاخص خوبی برای اینکه اصلا ما زنده هستیم یا نیستیم می باشد ! شاخص مناسبی برای اینکه ما انسان هستیم یا نیستیم می باشد!!
😭😭 آنقدر جنایت عریان شده و بی حد و حصر شده که دیگر صحبت از اینکه می خواستند شروع نکنند دیگر نشان از شبه روشنفکری ما نیست، فقط و فقط نشان مرگ انسانیت در ماست.
😔😔 در این زمانه نمی دانم کار درست چی هست ؟ حکومت ها چه بایستی بکنند ؟ ما چه بایستی بکنیم ؟
من سیاسی نیستم و نسخه ای ندارم.
من صرفا از منظر روانشناختی نگاه می کنم
فقط می دانم اگر این اخبار اشک ما را در نیاورده و مظلومیت مردم بی پناه قلب ما را در تنگی قرار نداده، و قلب ما را از نفرت از ظالم آکنده نکرده، بایستی برویم فکری برای دل های مرده خود بکنیم.
همین . والسلام
✍ محمود یزدانی
🆔 https://eitaa.com/bahrehvary
🆔 https://t.me/bahrehvarii
May 11
May 11
🔔🔔 امیرجان؛ حالا که میخوای پولدار بشی، «مولتی سرمایه دار» شو ، «بابا ایرج» شو
#یادداشت_۷۵
✍ محمود یزدانی
✅ پسرم امیرحسین خیلی دوست دارد سریع پولدار شود. و با اینکه دانشجو هست غالب روزها بین ۸ تا ۱۲ ساعت در یک مغازه کار می کند تا پول بیشتری جمع کند. از چند ماه پیش یک هدف برای خودش گذاشته که تا انتهای سال ۱۴۰۳ یک ماشین برای خودش بخرد.
من، هم نگرانش هستم، و هم دوست دارم کمکش کنم.
نگران از این جنبه که خیلی دارد به خودش سخت می گیرد. بهش میگم بابا اینقدر عجله نداشته باش، اما وقتی اوضاع اقتصادی جامعه را می بینم، باز تا حدی بهش حق میدم.
از یک طرف هم دوست دارم کمکش کنم. البته بنا به دلایلی کمک مالی نمیخوام انجام دهم، بلکه بیشتر کمک فکری مدنظرم هست.
🔷 چند شب پیش تولد صدرا پسر دیگرمون بود و خاله و ۴ تا دایی هایش با خانواده هاشون مهمان ما بودند.
دیدم جمع خوبی برای همفکری است، اومدم بحث رو پیش کشیدم و به همه گفتم که امیرحسین خیلی دوست دارد سریع پولدار شود، بیایید همه راه حل هایی که به نظرتون میرسه را مطرح کنید که «چطوری میتونه این مسیر را سریع تر طی کند.؟»
هدفم از طرح این سوال این بود که از یک عقل و خرد جمعی استفاده کنیم تا به راه حل های بهتری برسیم.
🙈🙈 راه حل دادن ها شروع شد. اولش با خنده و مسخره بازی شروع شد. یکی شون گفت روزی ۵۰۰ هزار تومان از دخل مغازه بردار، سریع تر پولدار میشی، یکی دیگه گفت قاچاق فروشی خیلی زود آدم رو پولدار میکنه. یکی دیگه ...
خلاصه وقتی به طعنه کلی راه حل های غیرمشروع و غیراخلاقی را مطرح کردند، گفتم حالا راه حل های مشروع و اخلاقی را مطرح کنید. به اونها گفتم که سوال سوال خوبی است: «آقا چطور میشه سریع پولدار شد؟»
⏪ باز راه حل های متنوعی داده شد. یکی گفت بایستی اهل رابطه باشی، و با صاحبان قدرت و ثروت مرتبط شوی، دیگری گفت خونه تون رو بفروشید و بروید یک زمینی بگیرید و امیرحسین مسئول و پیگیر ساخت شود. یکی گفت که بایستی برید سراغ کسانی که پولدار شدند و از اونها بپرسیم که چطوری پولدار شدند. دیگری گفت الان پولدار شدن خیلی سخت شده و تا پول خوبی نداشته باشی، نمیشه پول در بیاری و با کارکردن برای مردم، آدم به جایی نمیرسه. آدم بایستی «سرمایه» داشته باشه.
👆این حرف که زده شد من این سوال را مطرح کردم که درسته ولی بیاییم بحث کنیم که ما «چند نوع سرمایه داریم و برای پول دار شدن به چه سرمایه هایی احتیاج داریم.؟»
بحث به جاهای خوبی پیش رفت.
رسیدیم به چند نوع سرمایه که خلاصه اش را عرض می کنم :
1⃣ سرمایه مالی : که خیلی واضحه
2⃣ سرمایه فکری :
یعنی داشتن یک ایده خوب، یک فکر خوب
اینجا بایستی خوب فکر کرد و به یک ایده خوب رسید.
مثلا دایی احمد که در یک سازمان دولتی کار می کرد می گفت من یک سرمایه فکری برای اداره مون هستم. چون تا به حال چند تا طرح دادم که درآمد اداره رو افزایش داده و در یک سال ۵ درصد درآمد را افزایش داده ( که رقم میلیاردی بود )
3⃣ سرمایه اجتماعی :
در مورد این نوع سرمایه کلی صحبت کردیم که برخی با این سرمایه توانسته بودند چقدر سریعتر پولدار تر شوند. این سرمایه شامل مردم داری، خوش حسابی، خیررسانی ، سفره دار بودن، خوش اخلاقی و خوش مشربی و ... بود.
مثلا دایی جواد از صاحبخانه قبلی اش به اسم «حاج اکبر» گفت که خیلی هم پولدار و خیلی هم خیررسان بود. و یا دایی احمد از «حاجی عسگری» گفت که همه مون می شناختیم و قبول داشتیم که سرمایه اجتماعی بالایی دارد.
4⃣ سرمایه دانشی :
یعنی اینکه وقتی وارد کاری میشی نسبت به اون کار بایستی دانش خوبی داشته باشی.
در همون پیشنهاد ساخت و ساز باز این موضوع مطرح شد که اینطور نیست که همه در اون صنعت پولدار شوند و مصادیق متعددی را معرفی کردند که اینها هم نتونستند پولدار شوند. که اینجا بحث سرمایه دانشی مطرح شد.
5⃣ سرمایه مدیریتی :
اینکه مدیریت هم بلد باشی که اگر یک کاری را شروع کردی بتونی خوب مدیریت کنی
6⃣ سرمایه بدنی و جسمی :
که به معنای داشتن بدن سالم و ورزیده بود
7⃣ سرمایه معنوی :
دایی جواد بحث سرمایه معنوی را مطرح کرد. برای مون جالب شد. از ایشون خواستم که بیشتر توضیح دهد. گفت همینکه دعای خیر بقیه پشت سرت باشد. این عامل خیلی میتونه باعث پیشرفت مالی بشه.
پرسیدم به صورت مصداقی میتونی فردی را نام ببری. بیان کرد که نه ولی میدونم این کار باعث پیشرفت مالی هم میشه.
@behtarafariny
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
ادامه متن از پیام قبلی 👆👆👆
🟪 این بحث که پیش اومد اتفاقا یاد یک خاطره افتادم.
آقای «وظیفه دان» از دوستانم یکبار خاطره ای تعریف کرد از آقای «دیانتی» که صاحبخونه شون بود. و غالب ما هر دو نفر را می شناختیم.
حالا قصه چی بود. قصه این بود که آقای وظیفه دان می گفت صاحبخونه ما آقای دیانتی وضع مالی اش خیلی خوب بود. ولی می دیدم که نه کار و کاسبی درست و حسابی دارد، نه از اون مهمتر یک آی کیوی بالایی دارد که بتونه اینهمه پول بدست بیاورد.
ایشون گفتند که یکبار به آقای دیانتی گفتم حاج آقا من تو کار شما موندم که این همه پول رو از کجا آوردی. نه یک کار درست و حسابی داری و نه خیلی زرنگ هستی که بگی از اون راه بدست آوردی.
حاج آقا دیانتی گفت: «من هر چی بدست آوردم از دعای پدرم دارم»
ایشون تعریف کرد که خیلی به پدرشون خدمت می کردند و پدرشون که اواخر عمر مریض شدن، مدتها درست و حسابی از پدرشون مراقبت می کردند. و خلاصه اینکه وقتی پدرشون در حال جان دادن بودند یک دعایی کردند و گفتند: «پسرم من از تو خیلی راضی هستم. ان شاءالله تو زندگی ات دست به هر چی بزنی طلا بشه.»
خلاصه اینکه حاج آقای دیانتی تعریف می کرد که من از دعای پدرم پولدار شدم. مثلا می گفت با یک پولی که جمع میکردم و یک خونه معمولی میخریدم، خونه یک دفعه ای گرون میشد.
حتی می گفت یکبار سر من کلاه گذاشتند و یک باغی را تو یک معامله به من انداختند. اما عجیب اینکه یک مشتری خیلی خوب برای باغ پیدا شد و سود خیلی خوبی به من رسید و قس علیهذا
در مورد سرمایه معنوی هم بحث این بود که دعای بقیه پشت سرت باشه و هم به این رسیدیم که خود خدا پشتت باشه.
8⃣ سرمایه روانشناختی:
این سرمایه روانشناختی رو من اضافه کردم که خیلی میتونه در پولدار شدن و لذت بردن از زندگی کمک کار باشه. سرمایه روانشناختی حداقل ۴ مولفه دارد : ۱- خودکارآمدی ۲- تاب آوری ۳- خوشبینی ۴- امید
و مقداری درباره این مولفهها توضیح دادم.
9⃣ سرمایه شبکه :
سرمایه شبکه یعنی اینکه تنوعی از سرمایه های مختلف داشته باشی. مثلا در بحث سرمایه اجتماعی با تنوعی از آدم ها در ارتباط باشی. هم با آدم های پولدار، هم با آدم های منصب دار، هم با آدم های متخصص، هم با آدم های مذهبی و معنوی
و خلاصه با شبکه ای از ارتباطات
البته این سرمایه شبکه میتونه ذیل سرمایه اجتماعی مطرح بشه و میتونه جدا هم در نظر گرفته بشه
🔟 هوش کسب و کار
وقتی موارد بالا مطرح شد این سوال مطرح شد که حالا از کجا بایستی شروع کرد و دست به چه کاری زد.؟
اینجا رسیدیم به اینکه بایستی کسب و کارهای مهتلف رو بشناسیم و ارزیابی کنیم که با هوشمندی هم بهترین کارها را شناسایی کنیم و هم با بهترین روش، کار را انجام دهیم.
🟢 در مجموع رسیدیم به ۱۰ نوع سرمایه برای پول دار شدن که به صورت هم افزایی میتونن سرعت پولدار شدن رو افزایش بده
📣 اینجا بود که خود امیرحسین گفت من یک نفر رو می شناسم که بیشتر این سرمایه ها رو با هم داشت : «ایرج یزدانبخش»
🤔 حتما می پرسید ایرج یزدانبخش کیه ؟
توضیح مختصرش اینه که همین چند وقت پیش به صورت اتفاقی من با یک کتابی آشنا شدم به نام «قصه های من و بابا ایرج» از «امیر شهلا»
و باز چند وقت قبل تر درباره مرحوم ایرج یزدانبخش صاحب کارخانجات پارت لاستیک و پدر صنعت خراسان چیزهایی شنیده بودم ولی اتفاقی این کتاب رو دیدم و با اینکه چندصفحه ای از این کتاب رو بیشتر نخونده بودم، خوشم اومد و به امیرحسین توصیه کردم که این کتاب رو حتما بخون. و مثل اینکه کتاب، کتاب جذابی بود و امیرحسین گفت که بیشتر کتاب رو خونده. و روی همون حساب گفت که ایرج یزدانبخش بیشتر و یا شاید همه سرمایه ها رو با هم داشته
به شما هم توصیه میکنم که این کتاب رو بخونید.
👌👌 و خلاصه بارش فکری جلسه اون شب ما برای امیرحسین این بود که : امیرجان، اگر میخوای پولدار بشی، «مولتی سرمایه دار» شو
و یا اگر مصداقی تر بشود گفت اینه که :
امیرجان؛ اگر میخوای پولدار بشی، «بابا ایرج» شو
پ.ن : بعد چند روز از این ماجرا فرصتی پیش اومد که خودم کتاب «قصه های من و بابا ایرج» را بخونم. هر چی بگم کم گفتم. فوق العاده بود. این کتاب اونقدر قشنگ و جذاب بود که تا کتاب رو تموم نکردم، دلم به کار دیگری نمی رفت و یک روزه تمومش کردم.
بعدا فهمیدم که چرا امیرحسین گفت که همه این سرمایه ها رو بابا ایرج داشت. و دیدم سرمایه های خیلی بیشتری بابا ایرج داشت که ما اون شب بهش نرسیدیم. و دیدم خود بابا ایرج یک الگو و نمادی از مولتی سرمایه دار بود که انواع سرمایه ها را یکجا جمع کرده بود.
من با اینکه یکبار این کتاب رو خوندم اما باز هم دوست دارم دوباره و چندباره این کتاب رو بخونم. بابا ایرج فردی است که هر ایرانی بایستی او را بشناسد. مخصوصا اگر کسی مدیر باشد یا کسب و کاری دارد و یا بخواهد کسب و کاری راه اندازی کند.
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
#بهترآفرینان
📣📣📣 مکتب مسلمانی، مدرسه دوست اندوزی و دوست آفرینی است.
#یادداشت_۷۶
🔷 یک ضرب المثل هست که می گوید هر جا طلا هست، یک یهودی هست. اصولا یهودی ها به مال اندوزی شهره هستند و امروزه ثروتمندترین آدم ها در دنیا غالبا یهودی هستند. مال اندوزی و مال دوستی گویی در پوست و خون یهودی ها جاری و ساری است.
⏪ حالا همین سوال قابل طرح است که هویت مسلمان ها چی هست ؟ DNA مسلمان ها از چی درست شده ؟ پوست و خون مسلمون ها از چی درست شده ؟
✅ من جواب صد درصد درست برای این سوال ندارم، اما پاسخ تقریبا درست دارم.
بر اساس مطالعاتی که من از قرآن و روایات داشته ام، میتونم بگم اگر یهودی ها مال اندوز هستند، مسلمان ها دوست اندوز هستند.
یعنی هویت یک مسلمان و مهارتهای یک مسلمان و اون چیزی که مسلمان رو مسلمان میکنه و مسلمان ها نسبت به تمام مردم غیرمسلمان میتونند بهش فخر بفروشند و مباهات کنند این است که ما ملت یا امتی هستیم که به شدت همدیگر رو دوست داریم و امتی هستیم که مهارت بینظیری در دوست شدن با آدم ها داریم.
🟪 یعنی اگر یک غیرمسلمان از ما مسلمون ها بپرسه که این دین اسلام چی به شما یادداده، یک مسلمون بایستی بتونه بگه دهها چیز طلایی که یکی از اونها مهارت دوست آفرینی با بدقلق ترین آدم هاست.
و یک مسلمان بایستی بتونه بگه اگر هر جا طلا هست یک یهودی هست، هر جا هم که یک دوستی واقعی هست، حداقل یک مسلمون هست.
و یک یهودی اگر هر شب چرتکه میندازه که چقدر پول بیشتری به دست آورده، یک مسلمون هر شب چرتکه میندازه که امروز چقدر دوست به دست آورده یا چقدر دوستی هایش نسبت به قبل عمیق تر شده و کدورت ها کمتر شده
پ.ن ۱ : من این دیدگاه رو به تازگی از بررسی دهها آیه و روایت بدست آوردم و چقدر برای خودم متاسف شدم که تا به حال دین رو بد فهمیدم. و از اون بدتر دیدم که چقدر در این مهارت ضعیف هستم.😔😔😔
پ.ن ۲ : دوست آفرینی در اسلام فراتر از دنیای انسان هاست که فعلا به حوزه های دیگر اشاره نکردم.
پ.ن ۳ : تخصیص ها یا استثناهایی برای این خصلت مسلمانی وجود دارد که خودم آگاه هستم و حواسم هست ولی نخواستم اشاره کنم. چون اینقدر تو این خصلت ضعیف هستیم که فعلا بیان موارد استثناء دردی را دوا نمیکند
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
#مهارت_بهترآفرینی
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
🟢 از «ناخود»شناسی تا «خود»شناسی : آیا دوره های رایج «خودآگاهی» یا آزمون های «شخصیت» باعث «خود»شناسی ما می شوند. ؟
✍ محمود یزدانی
#یادداشت_۱۷
🟥 روان ما حداقل از چهار بخش تشکیل شده : ۱- «من» ۲- «خود» و ۳- «ضدخود» ۴- «ناخود»
سه بخش «من»، «خود» و «ضدخود» روان زاد هستند و ما با این سه بخش به دنیا می آییم، اما به مرور بخش «ناخود» هم در ما شکل می گیرد.
ناخود شامل اموری همچون «شخصیت»، «هویت» و ... هست.
«من»، «خود» و «ضدخود» اموری حقیقی هستند، اما «ناخود» امری محیط زاد و برساختی است. «خود» و «ضدخود» دارای محتوا ولی «من» فاقد محتواست. «من» محتوای خود را بعدا می سازد. بنابراین «من» به لحاظ اصل وجودی، امری روان زاد، ولی به لحاظ محتوایی، امری محیط زاد است.
🟣 «من» برای زندگی در این دنیا نیاز به «شخصیت» دارد و این «شخصیت» را می تواند از منابع درونی یا بیرونی بسازد. «شخصیت» یک امری ضروری برای روان ما و وجود ماست و تسهیل شدن زندگی به واسطه «شخصیت» و همچنین «هویت» امکان پذیر می باشد.
🟩 «خود»، بخش فطری وجود ماست که شامل تمام گرایش های نیک محور است. «خود»، خداگرا، خداسو و نیک گراست. «خود» فرشته درون ماست.
«خود» در لسان آیات و روایات با تعابیری همچون عقل، فطرت، رسول درونی، فرشته درونی و ...آمده است.
⬛️ «ضدخود» نقطه مقابل «خود» است. هویت آن ضدیت و مانعیت و مخالفت با هر آنچه که «خود» می خواهد هست، یعنی مخالفت با خوبی ها، نیکی ها و گرایش های متعالی . «ضدخود»، نیک گریز ، خداگریز و شهوت گراست. «ضدخود» حیوان درنده درون ماست.
«ضدخود» بخش تاریک و مخوف وجود ماست. تمام شر و پلیدی که از ما صادر می شود از بخش «ضدخود» ماست.
در لسان آیات و روایات این بخش «ضدخود»، به تعابیری همچون جهل، نفس اماره، هوای نفس و ... معرفی شده است.
🟤 «خود» و «ضدخود» هر دو از جنس گرایش هستند.
«من»، بخش مختار و آزاد وجود ماست که می تواند اراده کند و اختیار کند که به کدام سو برود . علاوه بر آن، «من» بخش سازنده وجود ما نیز هست. و یکی از سازه هایی که «من» می سازد، «شخصیت» است.
🔶 «شخصیت» نه «خود» است و نه «ضدخود»، ولی می تواند تحت تاثیر هر دو قرار بگیرد و عناصری از هر دو داشته باشد.
بنابراین «شخصیت»، «ناخود» است. «من»، «شخصیت» را برای مدیریت می سازد. مانند مالک یک شرکت یا رییس هیئت مدیره یک شرکت که برای شرکت مدیرعامل انتخاب می کند.
«شخصیت» برای روان ما مانند رییس برای یک سازمان یا دولت برای یک کشور و یا سیستم عامل برای کامپیوتر است. «شخصیت» یک رییس است که وقتی توسط «من» انتخاب شد، ریاست کل وجود را بر عهده می گیرد.
ماهیت «شخصیت»، ریاست گری است.
🟨 این تبیین از نسبت بین «من» و «شخصیت» چند آورده دارد.
اولین آورده این است که این رییس، منصوب «من» ماست، یعنی توسط «من»، منصوب شده است. با این دیدگاه،«من» برتر از «شخصیت» و رییس «شخصیت» است. و هیچگاه «شخصیت، حاکم بر «من» نیست، بلکه «من» از توان «شخصیت» بهرهبرداری می کند
اما اشکال جایی بوجود می آید که «من» یادش می رود که این «شخصیت»، همان مدیرعاملی بوده که خودش آن را پرورش داده و مالک ما نیست . «شخصیت» به واسطه هویت ریاست مآبی آن دوست دارد بر همه چیز سیطره داشته باشد ، اول از همه بر «من» و سپس بر «خود» و «ضدخود». ولی اگر باور داشته باشیم که «شخصیت» یک امر اعتباری است، می توانیم آن را متحول کنیم.
«شخصیت» یک وجود تاریخمند اما بی ریشه است. یعنی با ما به دنیا نیامده، بلکه بعدا شکل گرفته است.
«شخصیت» رییس هست، ولی مالک نیست. مالک اصلی «من» است.
⏺ حال با این توضیحات، آزمونهای «شخصیت» چه چیزی را می سنجند ؟
آزمون های «شخصیت»، نه از «خود» خبر می دهند، نه از «ضدخود» و نه از «من»، بلکه از «ناخود» می گویند. از یک سازه برساختی حکایت می کنند که توسط «من» و در اثر نیاز «من»، در اثر تعامل با محیط ساخته شده و ما خودمان آن را حاکم کرده و مدیرعاملی اش را «من» امضاء کرده است و امری کاملا غیراصیل و برساختی است. و اعتبار شخصیت به اعتباردهی «من» است.
بنابراین «شخصیت»شناسی نه «خود»شناسی است، نه «ضدخود»شناسی است و نه «من»شناسی است. و اینکه کسی فکر کند با آزمون های «شخصیت» کل وجودش را شناخته یک توهمی بیش نیست.
🔄 پشت هر «شخصیت» یک «خود» فرشته خو که پر از گرایش های متعالی و یک «ضدخود» درنده خو و شیطان صفت که پر از گرایش های پست، و یک «من» مختار که پر از قدرت و اراده است، حضور دارند.
✅ @islamic_psycho
ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
هدایت شده از روانشناسی اسلامی
ادامه متن از پیام قبلی 👆👆👆
✅ این تبیین و دیدگاه، امیدبخش ترین و انرژی بخش ترین نگاه به انسان است، چرا که بیان می کند که «شخصیت» صرفا بخشی از وجود به ظهور یافته انسان است نه تمام وجود انسان.
«شخصیت» در بهترین حالت حکایت سطح آب اقیانوس است که گرچه بیش از همه در معرض دید است، اما خیلی بخش های مهمتر در زیر این اقیانوس است.
🔔 بنابراین آزمون های «شخصیت» با فرض توان نشان دادن شخصیت واقعی ما صرفا یک بخش کوچکی از وجود ما را نشان می دهند. فلذا فریفته و مفتون آزمون های شخصیت نشوید. این را حداقل در مورد خودتان رعایت کنید و اگر تست شخصیتی دادید، فکر نکنید شما همانی هستید که آن آزمون به شما می گوید.
آزمون های شخصیت دروغ نمی گویند، اما کل حقیقت وجودی شما را نمی گویند. چون شما خیلی خیلی بیشتر از شخصیت تان هستید.
شما غیر از شخصیت ، «من» دارید که اگر از شخصیت تان خوشتان نمی آید، می توانید شخصیت تان را بهبود ببخشید و شخصیت بهتری را سرکار بیاورید.
❇️ شما «خود» دارید که می توانید فرشته شوید. «من» شما اگر «خود»ش شود، فرشته می شود.
بنابراین در مواجهه با آزمون های شخصیت می توانید بگویید که اعتبار این آزمون تا همین الان است و «من» می تواند شخصیت خیلی بهتر از آن چیزی که الان هست را برایتان بسازد.
اگر این دیدگاه را قبول کنید و به آن ایمان بیاورید، راحت تر با شخصیت تان کنار می آیید و راحت تر می توانید شخصیت تان را تغییر دهید.
پ.ن 1⃣ : مطالب بالا می تواند خیلی محل بدفهمی و سوءتفاهم شود. بدفهمی از این جنبه که ممکن است فکر کنید به آزمون های شخصیت نمی شود اعتماد کرد و یا حرف هایی که روانشناسان می زنند خیلی اعتبار ندارد.
اما آنچه را که من میخواستم بیان کنم این بود آزمون های شخصیت، «ناخود»شناسی است نه «خود»شناسی و نه »من»شناسی، و شما خیلی خیلی بیشتر از شخصیت تان هستید.
آزمون های شخصیت صرفا و صرفا معرف شخصیت حال شماست، شخصیت ، نه «خود» شماست و نه «من» شماست. حقیقت ازلی و ابدی شما، «خود» شما و «من» شماست و شما از طریق «من» تان و «خود»تان می توانید شخصیت تان را تغییر دهید.
پ. ن 2⃣ : ما از طریق «شخصیت»شناسی، به «خود»شناسی نمی رسیم.
«خود»شناسی مسیری دیگر غیر از «شخصیت»شناسی دارد که خیلی ها این دو را با هم اشتباه می گیرند.
شخصیت شناسی و تمام آزمون های شخصیت ، همگی «ناخود»شناسی هستند نه «خود»شناسی
بنابراین ما با شناخت «شخصیت» خودمان، «خود»مان را نمی شناسیم، فقط و فقط با لحاظ اینکه آزمون چقدر جامع و معتبر باشد، بخشی از «شخصیت» خودمان را می شناسیم.
پ.ن 3⃣ : احادیثی که بیان کرده «من عرف نفسه، فقد عرف ربه» و یا «معرفه النفس انفع المعارف» ناظر به مفاهیمی همچون خودآگاهی یا شخصیت شناسی که در روانشناسی امروزی از آن صحبت می شود، نیست.
چون هم خودآگاهی و هم شخصیت شناسی های رایج، همگی «ناخود»شناسی هستند نه «خود»شناسی.
البته ذکر این نکته هم لازم است که «ناخود»شناسی هم برای ما لازم و ضروری است و فواید زیادی دارد ولی «خود»شناسی چیز دیگری است.
🟡 ان شاءالله باز هم از این دیدگاه برایتان خواهم گفت
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho
📣📣📣 رسالت پیامبر(ص) این بود که خواندنی های ما را تغییر دهد.
#یادداشت_۷۷
✅ تغییر بنیادین در انسان ها - هم در سطح خرد و هم در سطح کلان - از تغییر در خواندن های انسان ها صورت میگیرد.
تا ما چیزی را اول نخوانیم، نخواهیم توانست از آن چیزی بگوییم.
بنابراین خواندن قبل از گفتن است. اول خواندن، بعد گفتن. و گفتنی های ما همه ناشی از خواندنی های ماست.
⬅️ در اینجا منظور از خواندن، کتاب خواندن نیست، بلکه همه چیزهایی را که توجه می کنیم و برایشان وقت می گذاریم، جزو خواندنی ها ما هستند.
بنابراین دیدنی ها و شنیدنی های همراه با توجه و تمرکز ما نیز جزو خواندنی های ما هستند.
مثلا وقتی شما از کنار خیابان رد می شوید و می بینید دو تا ماشین با هم تصادف کردند، وقتی بایستید و با دقت توجه کنید و برای آن وقت صرف کنید، یعنی دارید صحنه تصادف را میخوانید. و چون آن صحنه تصادف را خوانده اید، می آیید خانه و آن را برای دیگران میگویید.
❗️بنابراین خواندن صرفا به معنی خواندن صفحه کتاب نیست، بلکه هر صحنه ای، یک صفحه از کتاب است. صفحه تلویزیون هم یک صفحه خواندن است، و شما وقتی همراه با توجه، بازی دو تیم را تماشا می کنید، یعنی دارید صفحه صحنه بازی دو تیم را میخوانید. و چون اول خوانده اید، حالا می توانید و بیایید برای دیگران تعریف کنید.
و یا وقتی شما از صبح تا بعدازظهر در محل کار بوده اید، یعنی در صفحه صحنه کار بوده اید و کلی صفحه خوانده اید.
بنابراین وقتی از شما می پرسند خب چه خبر؟ شما می توانید تمام آنچه را که از صبح دیده اید و انجام داده اید - که همه اش می شود خواندنی های شما در طول آن روز - برای دیگران تعریف کنید
🔔 تمام کار رسانه ها، تغییر در خواندنی های مخاطبان شان است. اگر صحنه یا صفحه خواندنی های مخاطبان را عوض کنیم، یعنی مخاطبان را عوض کرده ایم.
بنابراین رفتار آدم ها بر اساس خواندنی های آنها قابل پیش بینی است.
✅ با این تبیین، هر رفتاری، نوعی گفتن است.
بنابراین کل کنش ها و واکنش های انسان ها در دو مقوله خواندن و گفتن قابل طبقهبندی است.
گفتن ها (یعنی همه بروندادها) که ناشی از خواندن ها (یعنی درون دادها) است
🔷کار ما از صبح تا شب، تماما خواندن و گفتن است. تماما قرائت و قول است. انسان ها همه اول قاری هستند، بعد قائل هستند.
❇️ بنابراین هویت انسان، از خواندن هایش شکل می گیرد. ما همانی می شویم که می خوانیم. ما همانی هستیم که خوانده ایم. ما همانی می شویم که خواهیم خواند.
انسان ذاتا خواننده است. و هویتش به متنی که می خواند برمی گردد. و تفاوت ما انسان ها به تفاوت در خواندن های مان برمیگردد. به تفاوت در متن هایمان برمیگردد.
😣😣 مثلا فرض کنید ما از دست یکنفر عصبانی شده ایم. عصبانیت ما قول ماست نه قرائت ما. عصبانیت ما گفتن ماست نه خواندن ماست. و حالا چرا اینکه عصبانی شده ایم، برمی گردد که چه چیزی را در کتاب وجود طرف خوانده ایم که باعث عصبانیت ما شده است.
بنابراین عصبانیت ما ناشی از نوع خواندن ما از صحنه پیش روی ماست. ما بر چیزی تمرکز کرده ایم و داریم می خوانیم که لحظه به لحظه ما را دارد عصبانی می کند.
🙂 حال اگر بخواهیم عصبانی نشویم و یا عصبانیت مان تغییر کند، بایستی خواندن مان را عوض کنیم. و تا خواندن ما عوض نشود ، امکان ندارد گفتن ما - که همان عصبانیت ماست - تغییر کند
❗️بنابراین هر وقت خواستیم رفتاری را در خودمان تغییر دهیم، ابتدا از خودمان بپرسیم که من چی را دارم میخونم که اینجوری دارم رفتار می کنم.
🌙 حال با این تبیین که هویت انسان ها شکل گرفته از خواندنی هایشان است، خداوند پیامبرش(ص) را مبعوث کرد که برود و خواندنی های انسان ها را عوض کند. فلذا کتابی برای انسان فرستاد که اسمش را گذاشت قرآن : یعنی «خواندنی»
منظور خداوند از این نامگذاری این بود که خواندنی ترین چیز دنیا، همین قرآن است. و از هر خواندنی، خواندنی تر است.
📖 خداوند می دانست که تا خواندنی های بشر عوض نشود، بشر عوض نمی شود. فلذا اولین اقدام پیامبر(ص) تغییر در خواندنی ها بود.
🟢بگذریم کلام طولانی شد.
همه این ها را گفتیم که بگوییم بعثت بیرونی پیامبر(ص) با تغییر در خواندنی ها شروع شد.
اما بعثت درونی ما نیز زمانی است که خواندنی های ما عوض شود.
❗️تا زمانی که متن های ما عوض نشود، و تا زمانی که همان متن ها و خواندنی های دیروزمان را بخوانیم، همانی هستیم که بودیم. والسلام
😔😔وَ قَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورَاً (فرقان:30)
پیامبر(ص) خواهد گفت که خدایا این قوم من، این خواندنی ترین خواندنی ها را کنار گذاشتند و باز رفتند سراغ همان خواندنی های قبلی شان. و گفتند خواندنی های خودمان ، از آنچه که خداوند و پیامبرش برای ما آورده است، خواندنی تر است.
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
📣📣📣 منتشر شد
خواسته سوم خداوند
نویسنده : محمود یزدانی
اگر خداوند پنج خواسته مهم از ما انسان ها داشته باشد، فکر می کنید چه خواسته هایی از ما داشته باشد ؟
کتاب «خواسته سوم خداوند»، درباره سومین خواسته خداوند بحث می کند که تا به حال ممکن است به گوش تان هم نخورده باشد.
خواسته ای عجیب، جالب و باورنکردنی که اگر از میان تمام خواسته های خداوند، فقط به همین خواسته عمل می شد، وضع فردی و اجتماعی ما خیلی متفاوت بود و ما با جامعهای بسیار متفاوت و متعالی تر روبرو بودیم
📞 شماره تماس جهت تهیه کتاب از انتشارات کتاب شفاء 👇👇
051-32220143-4
✅ @behtarafariny
✅ @islamic_psycho
📣📣📣 منتشر شد
از قانون بد به قانون خوب
نویسنده : محمود یزدانی
در این کتاب دو ایده بدیع، جالب، و جنجال برانگیز درباره قوانین و رویه های قضایی پیرامون مهریه و طلاق مطرح شده است که برگرفته از آیات، روایات، و سنت پیامبر(ص) می باشد.
در این کتاب از قوانین بسیار نامناسبی که در حوزه مهریه و طلاق بیان شده، سخن به میان آمده و نتیجه گیری شده است که وجود این قوانین باعث سخت شدن ازدواج در کشور شده است که بر خلاف آن چیزی است که مدنظر اسلام بوده است.
شاید بگویید چه ایده هایی ؟
یکی از ایده های جنجال برانگیز این است که اگر بخواهیم ازدواج را تسهیل کنیم، هیچ گریزی نداریم که طلاق را تا می توانیم تسهیل کنیم، یعنی دقیقا همان کاری که مدنظر اسلام بوده، و اسلام تا می توانسته طلاق را تسهیل کرده، ولی قانونگذاران کوته نگر ما تا توانسته اند، طلاق را سخت کرده اند...
درباره مهریه هم یک ایده ی جالبی برگرفته از سنت نبوی مطرح شده است که اگر به آن عمل شود، تا ۹۹٪ معضل مهریه برای همیشه در جامعه حل و فصل می شود.
📞 شماره تماس جهت تهیه کتاب از انتشارات کتاب شفاء 👇👇
051-32220143-4
✅ @behtarafariny
✅ @islamic_psycho
📣📣📣 منتشر شد
از تبلیغ کم اثر تا تبلیغ پرثمر
نویسنده : محمود یزدانی
اگر میخواهید بدانید پیامبر(ص) دین را چگونه تبلیغ می کرد، خواندن این کتاب را به شما توصیه می کنیم.
این کتاب متفاوت ترین و کاربردی ترین کتاب در زمینه تبلیغ دین است که تا به حال منتشر شده است.
در این کتاب خواهید فهمید که پیامبر(ص) برای تبلیغ دین حداقل ۱۰ کار انجام می داد که امروزه متاسفانه از آن ۱۰ کار، ۹ تای آن انجام نمی شود، و فقط یک کار انجام می شود، آنهم متفاوت با سبک پیامبر(ص)
خلاصه اینکه چیزی به اسم سبک تبلیغی پیامبر(ص) در جامعه ما وجود ندارد، و به همین خاطر جامعه ما پر از مشکلات متعدد فرهنگی، اجتماعی و ... شده است.
با این اتفاقات دوساله اخیر در کشور، جای خالی تبلیغ دین به سبک پیامبر(ص) بیش از پیش احساس می شود که می تواند مشکل گشای سریع معضلات اجتماعی و فرهنگی جامعه ما باشد
📞 شماره تماس جهت تهیه کتاب از انتشارات کتاب شفاء 👇👇
051-32220143-4
✅ @behtarafariny
✅ @islamic_psycho
🤲 آلفرد آدلر و دعاهای روزانه ماه رمضان
#یادداشت_۱۱
✅ آلفرد آدلر (۱۸۷۰-۱۹۳۷) یکی از بزرگترین روانشناسان قرن بیستم است که صاحب مکتب خاص روان درمانی تحت عنوان روان درمانی «فردنگر» است. وی یکی از انسانی ترین نگاه ها را به بشریت دارد و همچنین یکی از زمینه سازان جنبش انسان گرایی در روانشناسی است.
⏪ نظریه شخصیت و نظریه روان درمانی آدلر بر اساس چند مفهوم بنیادین بنا شده است که یکی از آنها «علاقه اجتماعی» است. منظور آدلر از «علاقه اجتماعی» نوعی «احساس وحدت» با کل بشریت است. فردی که علاقه اجتماعی دارد، برای برتری خودش تلاش نمی کند، بلکه برای کمال تمام انسانها تلاش می کند که این امر به صورت همکاری با دیگران برای پیشرفت جامعه به جای نفع شخصی آشکار می شود.
🔔 اما نکته بسیار مهمی که آدلر درباره علاقه اجتماعی بیان می کند این است که از نظر آدلر، علاقه اجتماعی شاخص سلامت روان است. یعنی فرد سالم به لحاظ روانشناختی کسی است که علاقه اجتماعی دارد و فردی که علاقه اجتماعی اش تضعیف شود و یا از دست برود، از نظر آدلر بیمار است.
🟢 مفهوم علاقه اجتماعی دارای سه مولفه است :
۱- مولفه شناختی : که شامل مشغولیت ذهنی فرد برای بهزیستی و رفاه دیگران است.
۲- مولفه احساسی : که شامل همدلی می شود.
۳- مولفه رفتاری : که شامل تعامل گسترده با دیگران و تلاش برای بهزیستی و رفاه دیگران و اجتماع است.
🔶 از نظر آدلر، فرد سالم به لحاظ روانشناختی فردی است که رفاه اجتماعی را خیلی ارج می نهد و در صدد کاهش رنج دیگران است.
🤔🤔 با توجه به این مفهوم بنیادین در نظریه آدلر، بسیار محتمل بود که اگر آدلر با اسلام آشنا می بود، عاشق بخش اجتماعی اسلام می شد.
مثلا عاشق مباحثی همچون الفت و اخوت، احسان و انفاق، انصاف، مواسات، مسرور کردن دیگران، خوش اخلاقی و ... می شد.
شاید اگر آدلر با ادعیه ماه رمضان آشنا بود و کسی از او می پرسید که چکار کنم که علاقه اجتماعی من رشد و پرورش یاید، دعای زیر را حتما و حتما برای رشد علاقه اجتماعی توصیه می کرد:
🤲 اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اَللَّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ، اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جائعٍ، اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ، اَللّهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدینٍ، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ، اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ، اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ، اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ، اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ، اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ، اَللّهُمَّ غَیرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ، اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّینَ، وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho
🔴مراقب حالمان باشیم ، این مهمترین سرمایه درونی ماست. آنقدر مهم است که در اول سال ، از خداوند بهبود آن را برای تمام سال مان میخواهیم و میگوییم : .... حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
#یادداشت_۱_۲۲
✅ تقریبا تمام کسانی که هر نوع مشکل در روح و روان خود مثل افسردگی، اضطراب، وسواس و ... دارند، یک ویژگی مشترک دارند : حال شان خراب است.
👈 و تقریبا تمام اوقاتی که بی حوصله هستیم، کسل هستیم، بدخلق هستیم، غیبت این و آن را می کنیم ، مغرور هستیم ، خشمگین میشویم، ترس بیجایی داریم، با دیگران مشکل داریم و ... به یک چیز دچار میشویم : حال مان خراب میشود.
⏪ کیفیت حال درونی مان، هم نتیجه تجربیات قبلی و هم علت تجربیات بعدی ما خواهد بود. انگار زنحیره ای است که اگر حواس مان نباشد، ما را زمین گیر خواهد کرد .
🤔🤔 یک لحظه تصور کنید حال همگی مان خوب شود، آن روز را چگونه سپری خواهیم کرد؟ و چه جور جامعه ای خواهیم داشت؟
🟣 حال خوب مهمترین نیاز فردی و اجتماعی ما هست. اصلا عید یعنی اینکه حال خوب داشته باشیم. بهار ، عید طبیعت است و حال خوب، عید انسان هاست.
⏪ ممکن است این سوال پیش آید که اصلا حال خوب، چه حالی است؟
🔷 شاید این فراز دعای روزانه ماه رمضان پاسخی به چیستی سوال فوق باشد : اللّهُمَ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ
⏺ حال خوب یعنی اینکه حال مان ، مثل حال خداوند بشود، و گویا تا حال ما مانند حال خداوند نشود، حال مان خوب نمی شود.
*⃣ باز ممکن است پرسیده شود که خب خداوند چه حالی دارد که حالش خوب است و بعد اینکه خداوند چه کاری کرده که حالش خوب است ؟
🔴 شاید آیه زیر پاسخی به سوال بالا باشد :
وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (انعام:54)
هر گاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، به آنها بگو:«سلام بر شما؛ پروردگارتان، رحمت را بر نفس خود واجب گردانیده است.
✅ شاید بتوان از این آیه این را برداشت کرد که حال خداوند، حال رحمت است و چون رحمت را بر خود واجب گردانیده، اینقدر حالش خوب است.
⏺ و اگر بخواهیم کاربردی تر به این آیه نگاه کنیم میتوانیم بگوییم حال ما هم زمانی خوب خوب می شود که رحمت را بر خود واجب گردانیم.
⬅️ تصدیق این قضیه هم کار سختی نیست. اگر نگاهی به تجربیات خودتان بیندازید، احتمالا درخواهید یافت زمانی حال تان خوب بوده که در فاز رحمت بودید و هر وقت حال تان حال بدی بوده، از فاز رحمت بیرون آمده بودید.
⏪ بنابراین حال خوب، یعنی در فاز رحمت بودن، در حالت رحمان و رحیم بودن.
و این حال خوب و این رحمان و رحیم شدن، اینقدر ارزشمند و متعالی است که جدای از تلاش خودمان، ابتدای هر سال این حال خوب را برای تمام سال مان از خداوند مسئلت می کنیم.
❇️ و دست یابی به این حال خوب، احتیاج به یک انقلاب درونی دارد، انقلابی که حال ما و حالت ما را به حال رحمت ببرد و برای همین است که میگوییم : یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ
🔶 وقتی انقلابی در قلب های ما صورت بگیرد ، حال ما خوب خواهد شد. اگر رحمت، مهربانی و شفقت ورزی و ... در قلب های ما جایگزین خودخواهی های ما نشود، با همان قلب خراب وارد سال نو خواهیم شد.
🟩 اما یک انقلاب دیگر هم لازم است : انقلاب در چشم ها و دیدن ها.
یعنی اینکه من بتوانم آدم ها ، اتفاقات و کلا بیرون و درون خودم را یک طور دیگری ببینم . یعنی خودبینی من تبدیل به دگر بینی و خدابینی و خیر بینی شود و بد دیدن، تبدیل به خوب دیدن شود.، یعنی قلب ما مثل قلب خداوند پر از مهر و رحمت بشود و چشم مان مثل چشم خداوند، با دیده رحمت، خطاپوش و مثبت نگر بشود.
✅ اگر حال مان، حال خوبی نیست ، احتمال خیلی زیاد به خاطر این است که قلبمان از رحمت، کم یا تهی شده و مثل خداوند، آدم ها را خالص به خاطر خودشان و صرفا به خاطر اینکه انسان هستند، دوست نداریم و چشم مان هم دوخته شده به مختصر عیب و ایرادهایی که دارند و از عیب و ایرادهای خودمان ، یادمان رفته
👫 بچه که بودیم، عید برای ما با عیدی هایی که می گرفتیم، عید بود.
آدم ها غالبا در عید، بیشتر در فاز رحمت هستند و یکی از نشانه هایش همین دید و بازدیدها و عیدی دادن هاست.
وقتی در فاز رحمت هستید، در حال دادن عیدی به دیگران هستید. و یا وقتی در حال دادن عیدی به دیگران هستید، در فاز رحمت هستید
و عیدی هم الزاما پول نیست، گاه لبخند، گاه ملاطفت، گاه عفو و بخشش، و گاه مسرورکردن دیگری و ...
🤲 یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
🖋 محمود یزدانی
✅ @behtarafariny
💓 اگر پسندیدید ، برای دیگران هم ارسال کنید ، شاید به خوب شدن حال دیگران کمک کند
🔔حقیقت عید نوروز، تمرین و تلاشی برای دائم العید شدن است. برای عیدآفرینی روز به روز است. برای نگاهی «نو» به «روز» است.
#یادداشت_۷۸
✅ بقاء و دوام داشتن، یکی از دغدغه های بنیادین انسان است. از دغدغه حفظ و بقای جان که روانشناسان تحت عنوان «نیاز به بقاء» از آن یاد می کنند تا دوام و بقاء سایر نیازهای روانشناختی همچون تعلق، احترام، خودشکوفایی، و ... که همه به نوعی باعث برخورداری ما می شوند، از نیاز به جاودانگی و نیاز به برخورداری در وجود انسان حکایت می کنند.
❗️حتی وقتی به دنبال شادکامی می گردیم، همزمان دغدغه این را داریم که آیا این شادمانی جاودانه خواهد ماند، فلذا باز دنبال شادکامی دیگر یا راهی برای پایداری همان شادکامی قبلی می گردیم.
⏪ گویا شادی و شادکامی ما در برخورداری دائمی و جاودانگی دائمی ماست. و جاودانگی بعلاوه برخورداری منجر به شادکامی ما می شود.
و ما دنبال هر سه هستیم، یعنی هم دنبال جاودانگی هستیم، هم دنبال برخورداری هستیم و هم دنبال شادکامی می گردیم.
اما گویا این سه خواسته یکی هستند. یعنی جاودانگی وجود و جاودانگی برخورداری منجر به شادکامی می شود. و این هر سه با هم سعادت را برای ما رقم می زنند.
و وقتی این هر ۳ با هم اتفاق بیفتد، آن وقت، برای ما «عید» می شود.
🔷 بنابراین عید یعنی شادمانی از جاودانگی در برخورداری.
اما جاودانگی یعنی داشتن فرصت بی انتها. بنابراین عید دائمی یعنی شادمانی از فرصت بی انتهای برخورداری.
🤔 اما در این دنیای فانی، صحبت از دائمی بودن چیزها خطاست، پس چرا ما این نیاز را داریم؟
با نگاه مادیگرایانه، پاسخ دلگرم کننده ای برای این سوال نمی توان یافت، فلذا فرد در جستجوی برخوردار شدن از همین فرصت ها و لذت های دنیوی است.
اما با نگاه کلان معنوی، پاسخ ارزنده ای برای این نیاز بنیادین انسان وجود دارد که فعلا محل بحث ما نیست.
اما ویژگی دیگری که برای ما انسان ها مقدر شده، ضرورت اکتساب کردن است. یعنی ما به هر چه بخواهیم برسیم، بایستی تلاش کنیم تا دست پیدا کنیم.
و باز قاعده دیگری هم در این دنیا هست. برای رفع هر نیاز به مهارت خاصی نیاز است. مثلا برای رفع نیاز به احترام یا خودشکوفایی، نیاز به مهارت های خاصی داریم تا بتوانیم نیاز خودمان را برطرف کنیم.
⏺ حال با این مقدمات، سوال اصلی این است که چگونه ما به عید بادوام برسیم، در اینجا به چه مهارتی لازم است؟
با لحاظ نگاه معنوی، مهارت لازم در دست یابی به عید بادوام در همان فرمول عید نهفته است.
گفتیم عید دائمی یعنی شادمانی از فرصت بی انتهای برخورداری.
مهارت دست یابی به این عید، شادمانی و بهرهبرداری از لحظه به لحظه فرصت برخورداری است.
یعنی من همین امروزم را قدر شناسم و همین امروز را یک فرصت مهم برخورداری بدانم و از این فرصت برخورداری یک روزه خودم شادمان باشم و از تک تک لحظات آن و از تک تک امکانات دور و برم برای ساختن یک روز باشکوه استفاده کنم. و مهارت عیدآفرینی داشته باشم.
❗️بنابراین هر فرصت برخورداری می تواند عید برای ما باشد. من زمانی می توانم عیدآفربنی کنم، که همین امروزم را روز نو و تازه ای بدانم که فرصت برخورداری از آن، نصیب من شده است.
بنابراین عید دائمی یا بادوام، از ساختن عیدهای لحظه به لحظه یا روز به روز توسط من حاصل می شود.
من اگر برای هر روزی که صبح از خواب بیدار می شوم ، شادمان نگردم و آن را یک فرصت تازه ندانم، شادکام نخواهم شد.
من وقتی هر روزم را یک فرصت تازه برای بازآفرینی و بهترآفرینی خودم ندانم، خودم را در آن روز هدر می دهم.
🟢 بنابراین عید گرچه بیشتر با مقوله زمان و روز گره خورده است، اما با نگاه تازه به زمان و روزی که در آن هستیم، تحقق پیدا می کند. یعنی تا زمانی که من نگاه تازه ای به مقدار مشخصی از زمان، یعنی همین «یک روز» جاری پیدا نکنم، عیدی برای من اتفاق نمی افتد.
بنابراین عید، یعنی نوروز ، یعنی نگاه نو و تازه به «روز». یعنی از «دیروز» خودم کنده شده باشم تا بتوانم وارد «امروز » شوم تا امروزم، «نوروز» شود و من نیز «نو» شوم.
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
شعر از : پیرایه یغمایی
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny
❗️❗️برای خداوند علائم حیاتی، علائم شعور، و علائم آدم بودن خود را ارسال کنید، وگرنه ممکن است خداوند یک فکرها و یک کارهای دیگری درباره شما بکند.
#یادداشت_۷۹
😞😞 درباره یکی از آشنایان، با واسطه شنیدم که می گفتند موقع عید یا تولد نوه هامون درمونده میشیم که چی براشون بخریم ؟
چون هر چی بخریم، نوه هامون خوشحال نمیشن.
☹️☹️ یا عرف است برخی معلم ها یا اساتید سر کلاس دارند تدریس می کنند به طنز به مستمعین که فقط گوش می کنند و هیچگونه بازخوردی نشان نمی دهند، می گویند یکسری علائم حیاتی از خودتان نشان دهید که مطمئن شویم زنده هستید.
😡😡 یا نقلی است - واقعی یا ساختگی - که زنی همیشه برای همسر و فرزندانش غذا درست می کرد و اونها هم سرسفره می آمدند و می خوردند و هیچی نمی گفتند و یک تشکر خشک و خالی هم نمی کردند، یکبار این زن بجای غذا، علف یا کاه جو در کاسه ها می ریزد، همسر و فرزندانش خیلی معترض می شوند که مگر ما گوسفند و الاغ هستیم که جلوی ما علف گذاشتی؟ همسر پاسخ میده آخه تا به حال هر چی جلوتان می گذاشتم هیچی نمی گفتید، با خودم گفتم نکند شما مثل همینبه حیوانات زبون بسته شدید، خواستم امتحان کنم ببینم مثل اونها شدید یا نه ؟
✅ حالا چی میخواستم بگم ؟
میخواستم بگم همین حالت ها رو ما ممکن است نسبت به خداوند پیدا کنیم.
ممکن است خداوند رو درمانده کنیم، چون خدا می مونه با ما چی کار کنه، چون هر چی برای ما بفرسته، خوشحال نمی شیم.
ممکن است بعضی وقت ها خدا فکر کنه نکنه ما زنده نیستیم، چون هیچ علائم حیاتی از خودمون نشون نمی دیم.
و ممکنه بعضی وقت ها فکر کنه، نکنه ما مثل این حیوون های زبون بسته شدیم که هر چی جلومون میگذاره هیچ شکرگزاری نداریم، فلذا تصمیم میگیره یک وقت هایی یک چیزهایی جلومون بگذاره که صدامون دربیاد و یادمون بیاد قبلا چه وضعیت خوبی داشتیم.
🔔🔔 خلاصه اینکه هر روز برای خداوند علایم زنده بودن، علائم شعور داشتن و علائم آدم بودن خود را ارسال کنید و خداوند را به اشتباه و درماندگی و استیصال و کفری شدن نیندازید.
از ما گفتن بود، خود دانید 🙈🙈
✍ محمود یزدانی
@behtarafariny