تنهامسیریهایاستانفارس💕
✅ اهمیت مدیریت در خانواده یاران واقعی امام زمان ارواحنا فداه روش درست برخورد با افراد بی دین چیه؟!
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠
#بخش_اول
💥 #اهمیت_مدیریت_در_خانواده
✅خانواده مهمترین بنایی هست که خداوند متعال قرار داده و اگر کسی میخواد خودسازی داشته باشه، اگر کسی میخواد جامعه رو بسازه در درجه ی اول باید توی #خانوادهی خودش کار بکنه🌺
⬅️یعنی واقعا نمیشه یه نفر بگه من آدم خوبی هستم، آدم با تقوایی هستم، اهل مبارزه با هوای نفس هستم ولی مثلا خانواده اش،خانواده ی خوبی نباشه، خانواده درستی نداشته باشه، این نمیشه.♨️
✅یعنی خوب بودن انسان حتما حتما حتما باید یکی از آثارش بشه داشتن خانواده خوب.
👨👩👦👦👨👩👧👧👨👩👧👦
🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋
🍁 #سلسله_مباحث_تنها_مسیر؛🍁
🦋🌺راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی🌺🦋
🎙جلسه اول
#بخش_اول
🖥 طبیعتا آدم هرچی چند وقت یکبار نیاز داره ذهن خودش رو منظم کنه. دقیقا کاری که برای یک کامپیوتر اتفاق می افته. که فایلها باید مرتب بشه، اضافیها گرفته بشه، طبقه بندی درستی صورت بگیره. وگرنه با اطلاعاتی که شما به کامپیوتر دادی، دیگه براتون قابل استفاده نخواهد بود. وقتی اطلاعات رو نشه نظم داد، نشه فهرست بندی کرد، استفاده هم نمیشه کرد.🚫❌
💠 در ذهن انسان هم همچنین اتفاقی می افته. کسانی که رو مسئله آموزش ذهن کار میکنن، تو این زمینه بحثهای مفصلی دارن.
〰〰〰〰〰〰〰〰
🌺 @IslamLifeStyles_fars
تنهامسیریهایاستانفارس💕
🍁سلسله مباحث #تنها مسیر؛🍁 🦋🌺راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی🌺🦋 🎙جلسه اول #بخش_سیزدهم 😇فداتون بشم،
─┅═ঊঈ🌼﷽🌼 ঊঈ═┅─
🍁سلسله مباحث #تنها مسیر؛🍁
🦋🌺راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی🌺🦋
🎙 جلسه دوم
#بخش_اول
🔊 در این جلسه باید ابتدا یک بیان فلسفی، جایگاه جهاد اکبر رو تا حدودی توضیح بدم و بعد به جایگاه معنوی این مفهوم کلیدی بپردازیم.
🔍 انسان تفاوتش با دیگر موجودات یا حیوانها، که حالا نزدیکترین اجناس نزدیک به انسان هستند، در چیه؟
🖋 میگن انسان دارای عقل و آگاهی و اراده و اختیاره.
✔️ خب این اراده و اختیار انسان که این همه ازش حرف زده میشه و این آگاهی انسان که این همه ازش حرف زده میشه بعنوان فضیلت انسان، بعنوان دو تا عنصری که فرق انسان و حیوان و فرشته ها رو تعیین میکنه.
🔻 کسی نگفته که، یا کسی نپرسیده که، این آگاهی و اختیار بدرد چی میخوره؟! برا چی آخه ما
⁉️آدمهای آگاهی شدیم و اراده و اختیار داریم که انتخاب بکنیم؟!
🌱راهنما جهت دسترسی آسان به مبحث سلسله مباحث تنها مسیر (جلسه اول)🔻
#بخش_اول
#بخش_دوم
#بخش_سوم
#بخش_چهارم
#بخش_پنجم
#بخش_ششم
#بخش_هفتم
#بخش_هشتم
#بخش_نهم
#بخش_دهم
#بخش_یازدهم
#بخش_دوازدهم
#بخش_سیزدهم
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
✨راهنما جهت دسترسی آسان به مبحث سلسله مباحث تنها مسیر (جلسه دوم)🔻
#بخش_اول
#بخش_دوم
#بخش_سوم
#بخش_چهارم
#بخش_پنجم
#بخش_ششم
#بخش_هفتم
#بخش_هشتم
#بخش_نهم
#بخش_دهم
#بخش_یازدهم
#بخش_دوازدهم
#بخش_سیزدهم
#بخش_چهاردهم
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🌼راهنما جهت دسترسی آسان به مبحث سلسه مباحث تنها مسیر (جلسه سوم)🔻
#بخش1
#بخش2
#بخش3
#بخش4
#بخش5
#بخش6
#بخش7
#بخش8
#بخش9
#بخش10
#بخش11
#بخش12
#اقتصاد_در_اسلام
#بخش_اول
#قسمت_اول
☘لزوم توجه به اقتصاد در اسلام☘
اهمیت مال 💰و ثروت💵:
این تعبیر، از تأثیر مال در حیات و پایداری فرد👤 و جامعه👥 حکایت دارد و بیانگر این حقیقت است که 👈با نابودی اقتصاد، جامعه به خطر انقراض میافتد⛔️.
به دیگر سخن مال💰 به منزله خون در عروق جامعه است✅ و نباید در آن هرگونه تصرف ناصواب را روا داشت🚫 و نباید آن را در اختیار سفیهان و بی خردان قرارداد❌ تا در آن مسرفانه یا مترفانه تصرف کنند:
(ولا توتوا السفها اموالکم التی جعل الله لکم قیاما )
سوره نساء، آیه۵✅
📚 کتاب مفاتیح الحیات صفحه ۵۷۸ :
🌹 امام سجاد(سلام الله علیها) می فرماید :
جوانمردی کامل به بهره رسانی ثروت است.
الکافی جلد ۱ صفحه ۲۰
▪️@IslamLifeStyles_fars ▪️
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#اقتصاد_در_اسلام #بخش_اول #قسمت_اول ☘لزوم توجه به اقتصاد در اسلام☘ اهمیت مال 💰و ثروت💵: این تعبیر
#اقتصاد_در_اسلام
#بخش_اول
#قسمت_دوم
اهمیت مال و #ثروت در اسلام:
✅ اسلام مال و ثروت را مایه استواری جامعه و به مثابه ستون فقرات جامعه انسانی میداند...👌
و فرد یا گروهی که فاقد مال هستند، از آن جهت فقیرند که ستون فقرات اقتصادی آنها شکسته و قوام و مقاومت ندارند ❌
زیرا فقیر کسی است که مهره کمرش شکسته و قدرت ایستادن و ایستادگی را از دست داده است 💥
چنین فرد و جامعه استقلال خود را از دست میدهند.
#تحریم_اقتصادی برخی کشورها از سوی مستکبران جهانی نیز از این روست که مردم تهیدست قدرت مقاومت ندارد و از همین رو قرآن کریم به مال اهمیت داده و آن را مایه و پایه قوام و قیام انسان ها دانسته است...👌
[اموالکم التی جعل الله لکم قیاما]
سوره نسا آیه ۵
▪️ @IslamLifeStyles_fars ▪️
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#اقتصاد_در_اسلام #بخش_اول #قسمت_دوم اهمیت مال و #ثروت در اسلام: ✅ اسلام مال و ثروت را مایه استواری
#اقتصاد_در_اسلام
#بخش_اول
#قسمت_سوم
🔷 خیر و فضیلت بودن مال:
اسلام دین کاملی است که هم به آخرت توجه دارد و هم به دنیا.
{وابتغ فیما آتاک الله الدار الاخره و لا تنس نصیبک من الدنیا و احسن کما احسن الله الیک}
📘(سوره قصص آیه ۷۷)
🔹 گفته اند که مراد آیه به اسناد روایات این است که 👇
در دنیا برای آخرت خویش کار کن و داشتن #اقتصاد جامع و سالم که زمینهساز استقلال دینی است میتواندحسنه دنیا در برابر حسنه آخرت باشد .
{ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخرة حسنه}
📘(سوره بقره آیه ۲۰۱)
💠 مردی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد:
به خدا سوگند ما در پی دنیا هستیم و دستیابی به آن را دوست داریم...🏃♂💰
حضرت فرمود: می خواهید با آن چه کنی؟
گفت: میخواهم زندگی خود و خانوادهام را تامین و صله رحم کنم و صدقه دهم و حج و عمره بگزارم.
امام فرمود: این دنیا طلبی نیست این #آخرت_طلبی است.
📖 کافی جلد ۵ صفحه ۷۲
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#اقتصاد_در_اسلام #بخش_اول #قسمت_سوم 🔷 خیر و فضیلت بودن مال: اسلام دین کاملی است که هم به آخرت توج
#اقتصاد_در_اسلام
#بخش_اول
#قسمت_آخر
💠 در آیه دیگر در پاسخ کسانی که دستورهای دین را به امور اُخروی محدود کرده و تلاش میکنند معارف و احکام_اقتصادی را از دین حذف کنند و دین را صرفاً امری معنوی جلوه دهند؛
می فرماید 👇
💎 ای اهل ایمان!
طعام های پاکیزه ای را که خدا برای شما حلال کرده، حرام نکنید و از محدوده #قانون خدا تجاوز نکنید که خدا متجاوزان را دوست ندارد .
📜 سوره مائده آیه ۸۷
⚜ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
🔰 تحمل سختی در راه #کسب_حلال برای زن و فرزند نزد خدا از یکسال ضربت پیوسته شمشیر در رکاب امام عادل برتر است.
▪️ @IslamLifeStyles_fars
بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا ✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_اول
#بخش_اول
با بغض شروع کردم به نوشتن امروز:
امروز هم مثل روز های قبل.امروز هم دوباره حسرت.همه در حال رفتن😔.فقط ده روز باقی مانده. همه عاشق هاهمه رفتند.فقط منم که هستم هنوز که هنوز است.فقط من💔...باید این من از میان برخیزد.این لباس عاریتی وجود باید به دور افکنده شود.و عاشق تنها او شود.آنقدر باید گریست و خون دل خورد و در کام بلا فرورفت تا دوست نگاه عنایتی بنماید و لطفی کند.آن قدر باید سر به دیوار این قفس کوفت،تا از نفس افتاد.تا مپنداری آسان است کار عاشقی!💖
دکمه های مانتوم رو دونه دونه بستم و روسری نیلی رنگم رو صاف کردم.چادر لبنانی ام رو انداختم رو دستم و کیف دستی و یک دونه سیب برداشتم و از آشپز خونه زدم بیرون.🚶♀
با مامان خداحافظی کردم و توی حیاطمون چادرم رو پوشیدم.حیاطمون مثل خونه های قدیمی بزرگه.یک حوض آبی رنگ وسط حیاطه که دوتا ماهی قرمز توش هستن.یک باغچه جمع و جور هم داریم که دیوارش پر شده از گل های یاس و برگ مو.🌺
به یاد بانو پهلو شکسته مثل هر روز مشام خودم رو پر می کنم از بوی یاس رازقی و از خونه میرم بیرون.تا سر کوچه قدم زنان میرم که زینب هم میبینم داره برام دست تکون میده👋.تند تر راه میرم میرسم بهش.خوش و بش می کنیم و راه می افتیم سمت دانشگاه.زینب دوست صمیمی منه که یک کوچه با هم فاصله داریم.هر دو ما داریم روانشناسی بالینی می خونیم.همین جوری که داریم قدم زنان میریم بهش یادآوری می کنم که ده روز مونده.چیزی نمیگه.معلومه بغض کرده.دست هاش رو می گیرم.یخ کرده.
_زینب جان...😞
#کپی_با_صلوات🌸
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_ششم بالاخره بعد از یک عالمه وق
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا🌸✨
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_هفتم
#بخش_اول
-رضوان، رضوان جان.پاشو دیگه چقدر می خوابی تو دختر! نمی دونستم انقدر خواب آلویی .پاشو یه ذره بریم پایین یه آبی به دست و صورتت بزن حالت جا بیاد.الان اتوبوس حرکت می کنه ها.😱
باشه ای به نرگس گفتم و خمیازه کشیدم و پاشدم.هیچکس توی اتوبوس نبود.نگاه که به ساعت انداختم دیدم ساعت 9 شبه.ای وای چقدر خوابیدم من🙊از پله های اتوبوس که پایین اومدم یک راست رفتم و آب زدم به صورتم.خواب از سرم پریده بود و خستگی ام حسابی در رفته بود.تازه اونجا بود که فهمیدم زینب خانم و نرگس هم پا به پای من خوابیده اند.الحمدالله هر سه تا مون تا خود صبح بیداریم دیگه😊
وضو گرفتم و از وضو خونه اومدم بیرون.نسیم خنکی به صورت خیسم خورد و حسابی حالم رو خوب کرد.اومدم برم سمت نماز خونه که گلی رو دیدم.تکیه داده بود به درخت و با موبایلش ور میرفت📱.چادرش دوباره روی شونه ش بود و موهاش ریخته بود روی پیشونیش.بسم الله گفتم و رفتم برای برداشتن قدم دوم.با لبخند رفتم سمتش و :
-سلام گلی جونم.
برای اولین بار بهم لبخند زد و گفت:
—سلام بر رضوان خانم گل☺️
تعجب کردم که انقدر باهام خوب شده.وقتی تعجب من و چشم های گرد شده ام رو دید خندید و گفت:
-ببین من پشیمون شدم چرا اونجوری باهات حرف زدم.آخه هر چادری که دیده بودم اصلا شبیه تو نبود.می دونی چی میگم همشون خشک و خشن.😣
می فهمیدم چی میگفت و از اینجا بود که اشتباه خودمون رو فهمیدم.ما می خواهیم بهشون کمک کنیم اما با بعضی از رفتار هامون گاهی اوقات هم خشن و مستبد اون ها رو نه تنها از خودمون می رونیم بلکه از خدا و دین و پیامبر هم می رونیم😞بایدنرم باشیم.درست مثل خود پیامبر.نرم و مهربون.که اگر این جوری نبود نمی شد پیام آور خدا.
بهش گفتم:
-خوش حالم که باهام دوست شدی.❤️
—آره منم خوش حالم ولی این دلیل نمیشه اعتقادت رو هم زود قبول کنم ولی واقعا درمورد غنا خوب گفتی.من قبول کردم.
-خوشحالم.خیلی زیاد.
در حالی که دستم رو بردم سمت شالش و موهاش گفتم:
-حیف این موهای قشنگ تو نیست که اینجوری میزاری نامحرم ببینه؟
—وا خب موهام خوشگله می خوام نشون همه بدم دیگه!😁
-ببین گلی خانوم.خدا بهت می گه برای خودت ارزش قائل شو.خودت رو محترم بشمار.نگاه کن به خلقت خدا.یک مثال برات می زنم مگه ندیدی مروارید توی صدفه؟مروارید خیلی ارزشمنده👌و چون ارزشمنده به وسیله صدف نگه داری میشه.حالا هم نمازمون داره دیر میشه.الان هم اتوبوس حرکت می کنه.بیا بریم نماز بخونیم باقی حرف ها باشه برای توی اتوبوس.راهی نمونده تا مرز.تا پس فردا توی بغل خود امام علی هستیم.😍
وضو بلد نبود رفتیم و ریز به ریز یادش دادم.وقتی رفتیم توی نماز خونه نگاهی به چادر های کثیف روی چوب لباسی انداخت.قبل از اینکه چیزی بگه گفتم:
-صبر کن الان میام....🚶♀
#کپی_با_صلوات🌸
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_دهم توی اون شلوغی هم خنده ام گ
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_يازدهم
#بخش_اول
راه افتادیم ، از نجف دل کندن سخت بود😔
ولی خب، باید می رفتیم سمت ارباب...❤️
تقریبا اول های راه هستیم، راه خیلی شلوغه! میشه گفت ترافیک آدمه! جلوی روت آسمون رو نمی تونی ببینی! آسمون که نیست پر از پرچمه🏴.پر از پرچم لبیک.
هرکس نگاه کنه باورش نمیشه هزار و چهارصد سال پیش حسین فقط هفتاد و دو نفر یار داشت و الان این سیل جمعیت دارن خودشون رو به خاک و خون می کشیدن برای کی؟برای خود حسین! 🖤❤️
عمه زینب این جمعیت رو ببینه....
سه نفری با هم بودیم، من و نرگس و زینب، روی دوش هامون چفیه های یه رنگ و روی سرم سربند یازهرا، عین گروه سرود شده بودیم👀
هممون ذوق کرده بودیم نمی دونستیم چی کار کنیم جوری که اول های راه سر هر موکب می ایستادیم و هرچی خوراکی داشت می خوردیم.هنوز به تیر برق صد نرسیدیم از شکم پر نمی تونستیم راه بریم.😐
-رضوان سادات جان عزیز دلم! کسی شما رو زور نکرده که همه ی چایی های موکب هارو بخوری ها؟🙄من برای خودت میگم خواهر، اینجا دستشوویی ایناش زیاد تمیز نیستا، تو هم که وسواسی...😐
اینجا بود که یاد این شعر افتادم توی دلم خندیدم:
من ترک چایی کرده بودم سالیانی
موکب به موکب #اربعین چایی خورم کرد🌱✨
—شما خودت از اول راه فلافل هارو درو کردی تا اینجا زینب بانو ! بزار برای بقیه هم بمونه! 😏
خلاصه اول راه همه جوگیر بودیم.نمی دونستم گلی کجای راهه.می خواستم پیداش کنم و یک قسمتی از راه رو با اون باشم.باید پیداش می کردم..🌷
_وای بچه ها من دارم می پزم..
نرگس درحالی که خودش رو باد می زنه می گه:
_وای وای! دیشب تو سرما دندونامون تیلیک تیلیک می کردا ، الان احساس می کنم مغزم به صورت مایع از گوشام بریزه بیرون...😣
همه از این حرف نرگس خندیدیم.عجب راهی بود...
باهمه ی سختی هاش حاضر نیستی جاتو با بهشت عوض کنی.
زینب که مخ گروه بود مثلا چفیه هممون رو گرفت و برد زیر شیر آب.خوب که خیس شد اورد انداخت رو سرمون.
آخی چقدر خوب شد.👌
راستی..عمه زینب شما چفیه داشتی؟
اصلا آب...😔💔
#کپی_با_صلوات🌸
📃 نحوه مواجهه جریان نفاق باواقعه غدیروجانشینی امیرالمومنین(علیه السلام)
🎙 جلسه بیست و هشتم #تاریخ_تطبیقی #استاد_مهدی_طائب
🔻#بخش_اول
🔸جریان نفاق در#غدیرخم با اقدام جدیدی ازسوی پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) مواجه شد، و آن، اقدام ناگهانی برای معرفی امیرالمؤمنین به عنوان وصی و جانشین بود که برای آنها قابل باور نبود.دلیل براین مطلب، سخن بعضی از اصحاب است که خطاب به علی گفتند:«بَخ بَخ یاعلی؛ أصبحتَ مولایَ و مولی کلِ مؤمن و مؤمنة» (الإرشاد، ج1، ص177). عبارت "أصبحتَ مولایَ و ..." یعنی روز کردی، در حالی که ناگهان به این مقام رسیدی؛ یعنی اصلاً چنین چیزی قرار نبود اتفاق بیفتد و ناگهان این طور شد.
🔸در مقابل، #جریان_نفاق سعی کرد اولا معرفی علی(علیه السلام) توسط پیامبر(صلی الله علیه واله) را مقطعی نشان دهد؛ و ثانیا از نظر مقبولیت عامه، این معرفی را زیر سؤال ببرد. البته اقدامات آنها مخفیانه بود، و به همین جهت، نمیشود دلیل صریحی بر بسیاری از این اقدامات در تاریخ پیدا کرد؛ بلکه از حواشی میتوان پی به آنها برد.
🔸 جریان نفاق وقتی وارد مدینه شد، طبیعتا نسبت به جوان بودن امیرالمؤمنین(علیه السلام) ایجاد سؤال کرد. آنها یک شبکه بودند و شبکه به راحتی میتواند سخنش را پخش کند. شما وقتی متوجه میشوید که شبکهای در مقابل شما کار میکند، به سرعت با یک شبکه اطلاعرسانی شروع به مقابله کردن میکنید؛ اما پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) در مدینه چنین شبکهای در اختیار نداشت؛ فقط نماز جمعه را داشت که در آنجا باید صحبت کرده و درباره این قضایا برخورد میکرد.
🗓 ۱۳۹۴/۰۲/۲۹
🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
شرح حکمت ۳۱_2023_10_13_22_12_42_787_2023_10_13_22_15_28_894.mp3
27.08M