eitaa logo
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
1.8هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
36 فایل
#کپی_مطالب_آزاد 🙂 ارتباط بامشاورین تنهامسیری @MoshaverTM پیشنهادات وانتقادات ونظرات 💫لینک کانال اصلی تنهامسیرآرامش http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿روز دانشجو مبارک🌹 «در جنگ نرم، شما جوان های دانشجو، افسران جوان این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید... افسر جوان تو صحنه است؛ هم به دستور عمل می کند، هم صحنه را درست می‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینید؛ با جسم خود و جان خود صحنه را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌آزماید. لذا این ها افسران جوانند؛ دانشجو نقشش این است.» مقام معظم رهبری دانشجو آذر @IslamLifeStyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
⇦سلسله مباحث #تنها_مسیر :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) #جلسه_بیستم_و_یکم @IslamLifeStyles_fars
⇦سلسله مباحث :(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) ✨ آخرین شب از شب‌های قدر است کسی که در چنین شبی از اجابت پروردگار محروم شود به این سادگی‌ها راه نجات پیدا نخواهد کرد. نمی‌خوام امشب خوفی صحبت کنم. ولی اجازه بدید یک روایت رو برای شما در همین ابتدای جلسه بخونم، تا اهمیت بحث و راهی که می‌خوایم پیدا کنیم برای اینکه از امشب بهتر استفاده کنیم را بیشتر دریابیم. 🌷 امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید در ثواب الاعمال شیخ صدوق این حدیث را نقل می کند: که یکی از بندگان خدا در زمان بنی اسرائیل آنقدر عبادت کرده بود "حتی صار الخلال" تا یک باریکه ای از او باقی مانده بود، مثل خلال شده بود اِنقدر باریک شده بود.😨 🌷 خداوند متعال به نبی زمانش وحی فرستاد: ✨ قُلْ لَهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ جَبَرُوتِی لَوْ أَنَّکَ عَبَدْتَنِی حَتَّى تَذُوبَ کَمَا تَذُوبُ الْأَلْیَةُ فِی الْقِدْرِ مَا قَبِلْتُ مِنْکَ 👈🏻 به عزت و جلال و جبروت خودم آنقدر عبادت بکنی(تا مثل پی که در دیگ می‌گذارن، روغنش رو بگیرن، این هی داغ می‌شه تا ذوب میشه) تا ذوب بشی مثل پی که می‌گذارن، روغنش رو بگیرن، اگر اینقدر عبادت بکنی! من ازت قبول نمی‌کنم!❌ ✨ حَتَّى تَأْتِیَنِی مِنَ الْبَابِ الَّذِی أَمَرْتُکَ 👈🏻 تا وقتی که از اون راهی که من بهت گفتم بیایی. تو از یه راه دیگه داری می‌آیی! ❌ ✅ اون بابی رو باید پیدا کنیم، که باید از آن راه رفت. واِلا هر چی آدم عبادت کنه، نتیجه نمی‌گیره.❌ 🤔 اون باب چیه؟ 🌷 امام صادق می‌فرماید: 📒(در کتاب محاسن برقی آمده است که از معتبرترین کتاب‌های حدیثی می‌باشد)
🌷 پیامبری به نام حضرت موسی از کنار یک کسی عبور کردن، دیدن دستش رو در خانه خدا بالا برده به عبادت. خب ازش گذشتن تا یک هفته بعد برگشتن، دیدن این هنوز دستش در خانه خدا بالاست! 🌷 حضرت موسی صدا زد ✨ یَا رَبِّ هَذَا عَبْدُکَ رَافِعٌ یَدَیْهِ إِلَیْکَ یَسْأَلُکَ حَاجَتَهُ وَ یَسْأَلُکَ الْمَغْفِرَةَ مُنْذُ سَبْعَةِ أَیَّامٍ لَا تَسْتَجِیبُ لَهُ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ یَا مُوسَى لَوْ دَعَانِی حَتَّى یَسْقُطَ یَدَاهُ أَوْ یَنْقَطِعَ لِسَانُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ حَتَّى یَأْتِیَنِی مِنَ الْبَابِ الَّذِی أَمَرْتُه‏ ⚠️ یارب این بنده توست، دستش رو دراز کرده به سوی شما! حاجتی از شما می‌خواد، از شما مغفرت می‌خواد، ۷ روز است، اما شما هنوز جوابش رو ندادی❌ اینجا خداوند متعال وحی فرستادن اینقدر دعا کنه تا دستهاش قطع بشه، تا زبانش قطع بشه، من جوابش رو نمی‌دم مگر از اون دری که بِهِش گفتم بیاد.🚫 🤔 اون در چیه؟ 🔖 حالا اینا این بخش ماجراست. 🤔 اون در چیه؟ حالا اگر از اون در بره! چجوری میشه؟! حالا باید اول بررسی کنیم. اول اون در کجاست؟! 👈🏻 دقیقا برعکسشِ دیگه! اصلا به اشاره تو رو می‌برن. از درش نَری، تیکه تیکه بشی تحویلت نمی‌گیرن! ✅ از راهش وارد شی به اشاره می‌برن. هر دوتاش رو باید قبول کرد. یک کمی دقت می‌خواد، بیشتر از دقت هم صفای باطن می‌خواد. که امشب هر یک از شما بیش از هر زمان دیگری از این صفای باطن برخوردار هستید.👌🏻 🤔 راهش چیه؟ 👈🏻 بگذارید یک روایت دیگر برایتان بخونم بعد مرور کنیم این نتیجه ای که تا دیشب، از بحث ۲۱ شبه قبل گرفتیم. ادامه دارد... @IslamLifeStyles_fars
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰ویژه 📹رهبرانقلاب: گفتمان باید در غلبه پیدا کند 🔹در دفاع از ، صریح باشید. 🔺وقتی چیزی به صورت گفتمان عمومی درآمد، مسئولان هم در همان جهت حرکت می کنند. @Islamlifestyles_fars
165 🤔 جزوعا و منوعا یعنی چی؟ 👈🏻 جزوعا یعنی کسی که زیادی بی‌تابی می‌کنه. دیدی یه مشکل بهش بخوره، چقدر میره تو هم و نق می‌زنه. 👈🏻 منوعا یعنی کسی وقتی خیری بهش برسه از دیگران دریغ می‌کنه. جزوعا و منوعا بَده.⛔️ 👤 استاد پناهیان 🎬 سلسله مباحث حالِ خوب 🌱 @IslamLifeStyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها‌مسیری‌های‌استان‌فارس💕
*✧✾🦋✾ « ﷽ » ✾🦋✾✧* ✨نگاه خدا 📃قسمت چهل و ششم من مریضم، نمی‌تونم باهات ازدواج کنم -یعنی چ
*✧✾🦋✾ « ﷽ » ✾🦋✾✧* ✨نگاه خدا 📃قسمت چهل و هفتم - اخ من چقدر بدبختم که همه میدونن من خوشخوابم. از اون روز دیگه زندگیمون عوض شد... بدون امیر نمی‌تونستم زندگی کنم از بابا خواستم که عقد و عروسیمونو باهم بگیره که هرچه زودتر بریم زیر یه سقف کلاسارو یه خط درمیون می‌رفتم، روزا با مریم جون می‌رفتم خرید جهیزیه... بابای امیر یه آپارتمان ۱۰۰ متری نزدیک خونشون برامون خرید خیلی قشنگ بود دلم می‌خواست هر چه زودتر بریم سر خونه زندگیمون وسیله هامو بچینم امیر هیچ وقت به خاطر حجابم اعتراض نکرده بود واسه همین چون طلبه هم بود دلم می‌خواست لباسی انتخاب کنم که اون شب کنار همه راحت باشم واسه همین خیلی گشتیم تا یه لباس باحجاب پیدا کردیم رفتم داخل از فروشنده خواستم لباس و بده تا پرو کنم دلم می‌خواست اولین نفری که منو با این لباس می‌بینه امیر باشه امیرو صدا زدم درو باز کردم... امیر: خیلی قشنگ شدی بانوی من (منم ذوق مرگ شدم با این حرفش) قرار شده بود عقدمونو تو گلزار شهدا بگیریم بعدش همه شام بریم تالار، بدون هیچ آهنگ و بزن و برقصی(خیلی ساده و معنوی) البته خانواده من مذهبی بودن و با خوشحالی قبول کردن ولی خانواده امیر خیلی سخت راضی شدن مخصوص مادر امیر. دو روز مونده بود به عروسیمون که جهیزیه مونو بردیم چیدیم. همه چیزی اون طوری که دلم می‌خواست اتفاق افتاد شب قبل عروسی تو اتاقم دراز کشیده بودم که مریم اومد داخل مریم: می‌تونم بیام داخل... - بله بفرمایین مریم اومد جلوم نشست و اشک تو چشمام حلقه زده بود مریم: ای کاش مادرت اینجا بود... - مریم جون مادرم همیشه بامنه هر کجا، هر لحظه، شما هم کمتر از مادر نبودین برام (بغلش کردم) مریم جون خیلی دوستتون دارم صبح شد و امیر اومد خونمون در حالی که من هنوز خواب بودم امیر: سارای من، سارا جان بیدار نمیشی؟ - نمیشه یه کم دیگه بخوابم، دیشب تا صبح نخوابیدم... امیر: یعنی من تا حالا عروسی ندیدم که روز عروسیش تا لنگ ظهر خوابیده باشه.. -(چشمامو نیمه باز کردمو نگاهش کردم) مگه شما جز اسفالت و تسبیح چیزه دیگه ای هم می‌بینین برادر... امیر: بله که می‌بینیم شما کجاشو خبر داری - عع یه نمونه اشو بگین ما هم فیض ببریم برادر امیر: هووووممم بزار فکر کنم - اوووو پس نمونه خیلی داری، از قدیم می‌گفتن از نترس که هایو هو دارد، از آن بترس که سر به تو دارد، داره به تو میگه هااا... امیر: استغفرلله، پاشو پاشو خواستم خوابت بپره یه چی گفتم، من میرم پایین تو هم زود بیا - آررررره جون خودت، تو گفتی و من باور کردم، باشه برو... دارد... 🌸 @IslamLifeStyles_fars
*✧✾🦋✾ « ﷽ » ✾🦋✾✧* ✨نگاه خدا 📃قسمت چهل و هشتم دست و صورتمو شستم و لباسمو پوشیدم برم پایین که گوشیم زنگ خورد عاطفه بود - آخ که چقدر دلم برات تنگ شده عاطی عاطی: سارا اصلا حالم خوب نیست؟ - چرا ؟ عاطی: این چه کاریه که می‌خوای انجام بدی! چرا می‌خوای آینده تو خراب کنی - واااااییی عاطی یادم رفت بهت بگم عاطی: چیو - اینکه من دیگه نمی‌خوام برم، می‌خوام با امیر زندگی کنم عاطی: برو بابا دروغ میگی که آرومم کنی - به جون آقا سیدت راست میگم عاطی: جونه شوهرمو الکی قسم نخور - به خاک مامان فاطمه، عاشقش شدم (صدای جیغش، گوشمو کر کرده بود) هوووو چته تو، گوشی دم گوشمه هاااا عاطی: سارا می‌کشمت، پوستتو می‌کَنم الان به من میگی، می‌دونی چه حالی داشتم این مدت - جبران می‌کنم فعلا من برم شاه دوماد پایین منتظرمه عاطی: باشه... واااییی چی بپوشم من بای بای - دیووونه از پله ها رفتم پایین مریم جون لقمه به دست دم در منتظر من بود.... - الهی فداتون بشم چقدر ماهین شما مریم: خوبه حالا لوس نشو برو که زیر پای امیر آقا علف سبز شد... - واییی آره آره بیچاره فعلا مریم: در امان خدا رفتم دم در دیدم امیر نیست به گوشیش زنگ زدم - الو امیر کجایی؟ امیر: شرمنده بانو جان دیر کردی پشیمون شدم رفتم - عع لوووس نشو دیگه بیا امیر: شرمنده خواهر دیگه خودتون باید بیاین دنبالم تماس و قطع کرد - واااا پسره لوووس رفتم سمت ماشین که خودم برم آرایشگاه دیدم داخل ماشین نشسته - خیلی بیمزه بود امیر: ها ها.... سوار ماشین شدم و رفتیم سمت آرایشگاه ساعت دو بود که آماده شده بودم شماره امیرو گرفتم - سلام برادر امیر: سلام خواهر - برادر من آماده ام منتظر شمام امیر: ببخشید خواهر من که ماشین ندارم شما بیاین دنبال من - وااا امییر امیر: جاااانه امیر - بیا دیگه دیر میشه هااا امیر: می‌ترسم بیام بیرون دخترا بدزدنم... - نترس بابا تو تا آخر عمر بیخ ریشه خودمی زود بیا منتظرم امیر: بیا بیرون دم درم - واااییی شوخی نکن الان میام رفتم بیرون امیر اومد جلو با یه دسته گل، گل مریم امیر: تقدیم به همسر عزیزم - واییی امیر چه خوشگل شدی امیر: ععع اختیار دارین شما هم خوشگل شدی یه چادر از پشتش درآورد امیر: خانمم میشه این چادرو بزاری سرتون؟ دلم نمی‌خواد این صورت زیبا رو نامحرم ببینه(یه نگاه به چشمای عسلیش کردم) - چرا که نمیشه... چادرمو گذاشتم سرم، امیر جلوی چادرمو کشید پایین هیچ جایی رو نمی‌دیدم - امیر آقا الان دارم درکتون می‌کنم که به جز آسفالت چیزیو نمی‌بینی سویچ و دادم دستش: ببخشید دیگه زحمت رانندگی و خودتون باید بکشین امیر: نمیشه با آژانس بریم - نخیر دلم می‌خواد باهم دوتایی بریم (امیر تو بچگی یه تصادف خطرناکی داشته با خانواده‌اش، که خدا رو شکر خطر جانی نداشت ولی از اون به بعد ترس از رانندگی داشت) - امیر جان نرسیدیم؟ امیر: نه عزیزم(چادرمو یه کم زدم بالا): وااا امیر لاکپشت از تو سریع تر میره اینجوری تا شبم نمی‌رسیم امیر: سارا جان دیگه بیشتر از این نمی‌تونم گاز بدم -یادم باشه بعد عروسی، چند جلسه برات کلاس رانندگی بزارم بعد دوساعت رسیدیم بهشت زهرا همه اومده بودن. پیاده شدم، امیر دستمو گرفت که زمین نخورم رسیدیم گلزار شهدا عاقد هم شروع کرد به خوندن عقد و بار سوم من بله رو گفتم، بعدش عاقد از امیر پرسید اونم گفت بله بعدش همه اومدن کنارمون بهمون تبریک می‌گفتن اصلا کسی و نمی‌دیدم فقط صداشونو می‌شنیدم چقدر سخته، ای کاش چادر نمی‌زاشتم ... دارد.... 🌸 @IslamLifeStyles_fars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 صفحه 206 🌷هدیه به 14 معصوم علیهم‌السلام و ثواب آن برسد به جمیع مؤمنین و مؤمنات ان‌شاءالله. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🔅 امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام: ❇️ هر كه در اموالْ انحصارطلبى كند، نابود مى‌شود. 📚 تحف العقول صفحه ۲۱۷ 🌷 @IslamLifeStyles_fars
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌤 نکته‌ای در سلام به امام مهربان ❤️ *پیشنهاد_دانلود* 👤 دولتی 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 هر روز صبح سه مرتبه بگو: ❤️صَلّي اللّهُ عَلَيكَ يا صاحِبَ الزَّمانِ وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ ألحَمدُلِلّهِ الَّذي أحْياني بِوِلايَتِكَ وَ وِلايَةِ آبائِكَ الطّاهِرينَ. 🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼 🌺 @IslamLifeStyles_fars