تنهامسیریهایاستانفارس💕
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_دوم —رضوان دیشب داشتم با خودم
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_سوم
امروز را این چنین نوشتم که:
دلم یک اربعین حرف دارد با تو حسینم...
به همه گفتم اربعین حرم هستم.این تن بمیرد آبرویم را نبر آقا...💔
هرچی سعی می کنم خوابم نمیبره از ذوق.تازه امشب فهمیدم((شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد)).
یک لحظه آرزو کردم کبوتر بودم.پر میزدم و پر میزدم و پر میزدم.سریع تر از آنکه فکرش را بکنم میرسیدم نجف.✨🕊
همین جوری به سقف زل زدم و فکر می کنم.یک دفعه یاد حال زینب افتادم که امروز چه جوری شده بود.وقتی با نرگس رفتیم اتاق مدیریت گفتن باید خود زینب بیاد.گفتیم حالش خوب نیست آقا.همون لحظه سه نفر اومدن تو برای ثبت نام📋پس یا من باید ثبت نام می کردم تنها میرفتم که این کمال نامردی بود یا باید میرفتیم زینب رو می اوردیم.با خودم فکر کردم خونه نرگس اینا که زیاد دور نیست میرم میارمش.
خلاصه از نرگس خداحافظی کردم و بهش گفتم:
-زود میام نرگس
بهم گفت:
—ببین رضوان،..تو رو امام حسین زود بیا.🏃♀
توی دلم هی خالی می شد برای همین معطل نکردم و زود راه افتادم.انقدر تند راه میرفتم که چند بار محکم خوردم به مردم پیاده رو.تو حال و هوای خودم بودم که برای سومین بار خودم به یک پیرزنه.همه وسایل هاش ریخت.سه تا پلاستیک پر از میوه داشته که بیشترش ریخته بود😞اومدم یه معذرت خواهی بکنم و سریع تر برم.گفتم:
-مادر جون ببخشید من باید برم عجله دارم.
—برو مادر خودم یه کاریش می کنم.
یک قدم نرفته بودم.یک لحظه صداشو شنیدم که آروم گفت:یاحسین.🍃
برگشتم نگاش کردم دیدم دستاشو گذاشته رو زانو هاش تا بتونه دولا بشه و میوه ها رو برداره.همین جوری خشکم زد.من برای چه کاری داشتم می رفتم؟
سریع برگشتم و هرچی میوه بود برداشتم ریختم تو پلاستیکش.پلاستیک هارو دادم دستش و لبخند زدم و گفتم:
-بیا مادر جون این هم میوه هات فقط باید بشوریشون.شرمنده دیگه.☺️
لبخند زد بهم و کیسه هارو گرفت.
اومدم برم که گفت:
—دختر جون،امام حسین عاقبت بخیرت کنه.
دیگه نتونستم بایستم و نگاهش کنم و بهش بگم:
-دعا کن مادر جون.دعا کن.عاقبت من با خود خود حسینه.🖤
یادم نیست دیروز چی نوشتم.ولی شاید نوشتم:تا بال و پر شکسته نباشی اجازه پرواز نخواهی داشت...
خوشا به حال دل شکستگان..🌱
#کپی_با_صلوات🌸
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_سوم امروز را این چنین نوشتم که:
#بسم_رب_الحسین
#از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_چهارم
امروزم را نوشتم:
در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس
بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است
بعد از رفتن استاد میزهامون رو گوشه ای از کلاس گرد کردیم و شروع کردیم به صحبت کردن.زینب حالش خوب شده بود.خوب خوب💛.چرا مریض باشه؟درمانش را پیدا کرده بود دیگر.اینکه می گویم درمان یعنی معجزه.
دیروز وقتی به خونه ی زینب رسیدم مامانش داشت گریه می کرد.گفت:
-بچه م از دیشب تبش پایین نمیاد که بالا میره.شده کوره آتشین.🔥
یه ذره که دلداریش دادم رفتم سمت اتاق زینب.
نباید وقت تلف می کردم.در اتاق رو باز کردم و دیدم زینب دمر افتاده روی تختش و داره زار زار گریه می کنه.😭
برش که گردوندم صورت قشنگش سرخ سرخ بود.دست هام که دست هاشو گرفته بود داغ داغ شده بود.بهش گفتم:
-چه می کنی با خودت دختر؟!
با بغض گفت:
—رضوان خواهر دارم میسوزم😞.
بهش گفتم:می ترسی بسوزی؟
_نه فقط...
-دلشکسته که باشی خود خدا سرنوشتت رو میسازه
بعد با خنده بهش گفتم:
-بسه دختر پاشو خودت و جمع کن بریم دانشگاه بدو.😁🏃♀
—نه من نمیام.
مجبور شدم خبر رو بهش بگم تا راضی بشه و بیاد.وقتی بهش گفتم یهو عین برق گرفته ها پاشد سر جاش نشست.چه جوری بگم که عرض سی ثانیه سرخی صورتش رفت و زرد شد.دست هاش یخ کردم.منم که خندم گرفته بود😂 از این تغییر ناگهانیش سریع بلندش کردم و مجبورش کردم لباس هاشو بپوشه.هیچی نمی گفت.لام تا کام هیچ🤐.فقط وقتی داشت چادرشو سرش می کرد صورتش خیس از اشک بود.از در خونه که میرفتیم بیرون یکی این گریه می کرد یکی مامانش.خلاصه مجلس زاری داشتیم.😞
صدای خنده ی بچه ها که رفت بالا از فکر بیرون اومدم و دیدم زینب داره با خنده یک خاطره تعریف می کنه.
دیدید گفتم.یعنی ذکر حال اون موقع زینب چیزی جز این شعر یادم نمی انداخت:
تنها به شوق کرب و بلا می کشم نفس
دنیای بی حسین به دردم نمی خورد.🍃
با نرگس و زینب از کلاس بیرون اومدیم به سمت خونه هامون راه افتادیم.هممون توی حال خودمون بودیم.نرگس توی همون حالی که بود گفت:
-بچه ها می ترسم به کربلا نرسم😔.می ترسم بمیرم از فرط این هیجان!
زینب دستش رو گرفت و گفت:
-نفس بکش نرگس.به خدا بوی سیب میاد.به خدا همه جا بوی سیب پیچیده.💔
امروز را نوشتم:
من از آغاز در خاکم نمی از عشق می دیدم
مرا می ساختند ای کاش از آب و گلی دیگر
🍃🌱
عشق کاریست که تنها از سینه سوخته های محبت و دود چراغ خورده های معرفت بر می آید.عشق یک بسیجی تنها در یک میدان مین است.✨
حال من حال جوانیست که یک ماه تمام
در پی کسب جواز حرمت پیر شده....
#کپی_با_صلوات🌸
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 لحظاتی از آخرین غبار روبی حرم امام هادی (علیه السلام) در سامرا توسط حاج قاسم سلیمانی
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
🤚#سلام_امام_زمانم🌸
#سلام_آقای_من💚
#سلام_پدر_مهربانم💝
🌸 تو آن گل خوشبو هستے
ڪه عطـر دل نـوازت،
هـستے را پــــر مےکند!
🌸و بہ مـشـــام مـا، تنها،
رایـحهاے از تـو رســیده...
#صبحت_بخیر_فرمانده
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
امیرالمؤمنين #امام_علی علیه السلام:
💠 قُلوبُ العِبادِ الطّاهِرَةُ مَواضِعُ نَظَرِ اللّهِ سبحانَهُ، فمَن طَهَّرَ قَلبَهُ نَظَرَ إلَيهِ
❇️ دلهاى پاکِ بندگان، نظرگاه خداى سبحان است. پس هر كه دل خويش را پاک گرداند خداوند به آن نظر افكند.
📚 غررالحكم حدیث ۶۷۷۷
#حدیث_روز
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
4_5920099869023797580.mp3
7.6M
#شکرانه ۴۰
نذار آینده نگرانت کنـه!
اونم آینده ای که هنوز نیومده.
یادت باشه
ترس از دست دادن نعمت
نمیذاره وقتی داریش،ازش لذت ببری.
شُکرِ نعمت، نعمتت رو تثبیت میکنه.
#استاد_شجاعی 🎤
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
•┄✮بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ✮┄•
ســــــــلام و درودے جانانہ ب شما سروران و خوبان☺️✋
صـــبح اول هفتهتون عطر دلدار و تـــوأمـ بِمِهــر پــروردگار و لحظه هاتون بطـــــــــراوت باران..
به به چه آغاز قشنگی ☺️👌🌸
بعداز دو روز نورانی و بابرکت عرفه و عیدقربان، بعد از تجدید عهدهای دوباره ، محکم و پر صلابت، و در آستانه غدیر💥
✨امروز پراز لبخند خوشگل خداست
✨إِنَّ اللَّهَ لَذو فَضلٍ عَلَى النّاسِ وَلٰكِنَّ أَكثَرَ النّاسِ لا يَشكُرونَ ✨
خداوند نسبت به مردم صاحب فضل و کرم است؛ ولی بیشتر مردم شکرگزاری نمیکنند!
غافر/ ۶۱
🌼🍃🌼🍃🌼
این فرصتها به ندرت پیش میآیند...
از امروز تا غدیر طلا میبارد، برای این باران سطل تهیه کنید نه چتر...☺️
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️
💥 برگزاری جشن بزرگ عید غدیر با همکاری مجموعه تنهامسیرآرامش در تخت جمشید
همراه با سخنرانی و مولودی خوانی
🔶 دوشنبه ۲۷ تیرماه
☫
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج. 💐 ⃟🕊
❀ ⃟⃟ ⃟❀ @Islamlifestyles_fars
🇮🇷 ⃟♥️