پدرم می‌گفت: محسن وقتی آدم با کسی دست داد و قولی داد، سرش هم بره باید قولش بمونه. ملکتاج گفت: همین حرف‌های مفت پدر تو و پدر من تو رو بدبخت کرد. بستگی داره آدم در چه اوضاع و شرایطی قول داده باشه. گفتم: آدم قول میده که در اوضاع و شرایط به‌خصوصی کاری رو انجام بده یا نده! دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد شهرام رحیمیان مدرسه اسلامی هنر #یک_قدم_جلوتر... @isoapr

🔻طراحی جلد کتاب، طراحی پوستر نیست! طراحی جلد کتاب با طراحی پوستر خیلی متفاوت است؛ چه در ایده‌پردازی، چه در اجرا، چه در ترکیب‌بندی و لیوت. ما باید در بحث طراحی جلد کتاب این تمایزها را خیلی خوب بشناسم و ازشون استفاده کنم. همچنان که کسی در عرصۀ فیلمسازی موفق است که تمایزهای مدیوم سینما و تلویزیون را خوب بفهمد. پس گام اول برای ورود به دنیای طراحی جلد کتاب، شناخت تمایزها و تفاوت‌های طراحی پوستر و طراحی جلد کتاب است. 🔺برشی از درس‌گفتار «طراحی جلد» استاد مجتبی مجلسی مدرسه اسلامی هنر #یک_قدم_جلوتر... @isoapr

وقتی می‌فهمی عاشق شده‌ای که می‌بینی دوست نداری بخوابی چون واقعیت شیرین‌تر از رؤیاهایت شده است. بلندی‌های بادگیر امیلی برونته مدرسه اسلامی هنر #یک_قدم_جلوتر... @isoapr

🔻هر چی ایده بگه! نه می‌تونید چاقو بذارید تو پوسترتون، نه می‌تونید نارنگی رو پوستشو بکَنید، نه می‌تونید لیمو و کیوی رو نصفش بکنید، نه می‌تونید میوه اضافه بکنید نه می‌تونید کم بکنید. هر چه ایده بگوید باید بگویید چشم و بذارید روی سرتون و انجام بدید. اگر ایده می‌گوید برای یک پوستر، برای یک کارخونهٔ چیپس میوه، یک سیب پلاسیدهٔ خشکیدهٔ تک‌رنگِ افتضاح رو بردار چینش بکن، شما میگید چشم! شما نمی‌تونین بگین که خب رنگم خوب نیس، بذار یه سیب سبزم بذارم کنارش؛ فرمم خوب نیست، بذار یه چاقو بذارم کنارش؛ بذار این سیبه رو بذارم تو یه ظرف؛ ایده میگه بذار این باشد. ایده به شما میگه باید این کار انجام بشه، شما باید بگی چشم. دیگه هیچ کاری نمی‌تونی بکنی... 🔺برشی از کارگاه «مبانی هنرهای تجسمی در گرافیک‌دیزاین» استاد مجتبی مجلسی مدرسه اسلامی هنر #یک_قدم_جلوتر... @isoapr

مصطفی را که اُمی می‌گویند، از آن رو نمی‌گویند که بر خط و علوم قادر نبود یعنی از این رو اُمی‌اش می‌گفتند که خط و علم و حکمت او مادرزاد بود نه مکتسب. کسی که به روی مه رقوم نویسد او خط نتواند نبشتن و در عالم چه باشد که او نداند؟ مولانا فیه ما فیه مدرسه اسلامی هنر #یک_قدم_جلوتر... @isoapr

🔻سوژه‌ها از کجا می‌آیند؟ در فامیل و دوستان همۀ ما افرادی هستند که مثلاً با او بیرون رفتیم و اتفاقی افتاده. بعداً که در جمعی آن خاطره را تعریف می‌کند، تویی که در آن اتفاق بودی، می‌بینی که دارد یک ذره غلو می‌کند. یعنی واقعاً عین به عین اتفاقی که افتاده را نمی‌گوید. به اصطلاح نمکش را زیاد می‌کند. احتمالاً بقیه هم کمابیش این را حس می‌کنند. کسی هم مچش را نمی‌گیرد. کاری که طنزنویس می‌کند، همین است. ما به عنوان نویسنده و طنزنویس باید کمی دروغ بگوییم، تا آن خاطره بامزه شود. پس اینکه می‌گوییم برای طنزنوشتن به خاطراتتان رجوع کنید، منظورمان این نیست که خاطره را به همان صورتی که اتفاق افتاده، تعریف کنید. این خاطره فقط دستاویزی برای شروع کار است. 🔺برشی از درس‌گفتار «طنزنویسی» استاد حسام حیدری مدرسه اسلامی هنر #یک_قدم_جلوتر... @isoapr

مادرم معلم بود، وقت نداشت آشپز خوبی باشد، فنون خانه‌داری نمی‌دانست، مشق‌هایم را هیچ‌وقت خط نمی‌زد اما خیلی ظریف یادم می‌داد چطور در دنیای ذهن خودم زندگی کنم و دیوانه نشوم. مادرم یادم داد مهم نیست کجا زندگی کنی؛ کافیست آدم‌های آن شهر را وادار کنی نقص‌های تو را، عیب‌های تو را هر روز ببینند و به آن عادت کنند. زیر سقف دنیا محمد طلوعی مدرسه اسلامی هنر #یک_قدم_جلوتر... @isoapr

🔻پنج فاکتور برای نوشتن یک روایت جاندار هر روایتی یک جزء کوچک از حقیقتی بزرگتر است. هر حادثه و اتفاقی که رخ می‌دهد، یک حقیقت است اما به تعداد کسانی که در صحنۀ آن اتفاق حضور دارند و ماجرا را تعریف می‌کنند، روایت وجود دارد چراکه هر کدام از آن افراد زاویه‌دید خودشان را دارند و هر کدام یک بُرش از آن حقیقت کامل را نقل می‌کنند. پس اگر روایت یک راوی از ماجرا را خواندیم، فقط می‌توانیم از منظر آن راوی ماجرا را بفهمیم. باید روایت دیگران را هم بشنویم تا کل ماجرا برایمان روشن شود. اگر اتفاقی را روایت کنم که منِ راوی شخصاً آن را تجربه کرده باشم یا از نزدیک دیده باشم، روایتی که می‌نویسم خیلی جاندارتر از زمانی است که آن اتفاق را از سر کنجکاوی برای روایتگری انتخاب کرده باشم. هرچه فاصلۀ راوی از اتفاق بیشتر باشد، نسبتش با آن دورتر خواهد بود و برای نوشتن یک روایت جاندار نیاز دارد که خیلی تلاش کند. 🔺برشی از درس‌گفتار «مستندنگاری» استاد زهرا کاردانی مدرسه اسلامی هنر #یک_قدم_جلوتر... @isoapr