هر کسی آن کند که از اصل و گوهر وی سزد.
تاریخ بیهقی
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
🔻«نشاندادن» برایم سخت است! چه کنم؟
نوشتن ارتباط مستقیمی با صداقت دارد. تو در مورد چه چیزی میتوانی صادق باشی؟ در مورد چیزی که میشناسیاش! در مورد چیزی که نمیشناسی که نمیتوانی صادق باشی. پس تو از پس نوشتن چیزی برمیآیی که میشناسیاش.
اگر «نشاندادن» برایتان سخت است، میتواند دو علت داشته باشد:
1) آن موقعیت را خیلی خوب نمیشناسی.
2) اگر میشناسیاش، داری با فاصله به آن نگاه میکنی.
شما وقتی راوی موفقی داری (فارغ از اولشخص یا سومشخص بودنش) که از دلِ ماجرا روایت کند. بنابراین باید خودت را تا جایی که ممکن است در دل ماجرا قرار دهی.
پس مشکل «نشان دادن» به شناخت و نگاه خداگونه به داستان برمیگردد. نگاه خداگونه یعنی از بالا ایستادهای، شخصیتهای داستانی آن پایین دارند کارشان را میکنند و تو داری مینویسیشان. در صورتی که تو همکُفو آن شخصیتهای داستانی هستی. تو خدا نیستی! تو روی آن زمینی! تو در دلِ ماجرایی. خصوصاً داستانی که قرار است با عواطف سروکار داشته باشد، اول باید بتواند خودت را منقلب کند. اگر از پسِ منقلب کردن تو برنیاید، احتمال اینکه از پس منقلب کردن مخاطب بربیاید، چیزی نزدیک به صفر است!
🔺برشی از کارگاه «جستار شخصی» استاد رامبد خانلری
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
این مردگان کوچکترین علاقهای به زندگان ندارند؛ به کسانی که جانشان را گرفتهاند، به شاهدان و به ما! چرا باید چشمشان به دنبال نگاه خیرهٔ ما باشد؟ چه حرفی داشتند که بخواهند با ما بزنند؟
ما، منظورم از ما هر کسی است که هرگز تجربهای مثل آنچه که بر سر این افراد آمده را نداشته، درکشان نمیکنیم ...
نظر به درد دیگران
سوزان سانتاگ
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
گریزگاه من کجاست؟
وقتی هیچ پناهی جز تو نیست.
فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
32.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻داستان فاتحان
من تعریف سادهٔ داستان رو به شما بگم؟ اتفاقاتی که در یک بازهٔ زمانی مشخص، در یک مکان صورت میگیره و شخصیت و شخصیتهایی در اونجا قرار دارند و رابطهٔ عِلّی معلولی برای خودشون ایجاد میکنند. این میشه داستان!
تاریخ هم داستانه. ما توی تاریخ با داستان زندگی آدمها، داستان ملتها، داستان فرهنگها، حکومتها آشنا میشیم. برای همین هم هست که در مورد تاریخ میگند که تاریخ لزوماً تو رو به قطعیت نمیرسونه.
این جملهٔ معروف رو هم احتمالاً شنیدید که تاریخ رو فاتحان مینویسند؛ چون مغلوبان نیستند که تاریخ رو بنویسند!
باید بگم تا چند قرن اخیر، شغلی به نام نویسندگی نداشتیم. یعنی کلاً هنر برخلاف صناعت، شغلی نبوده که مردم نیاز داشته باشندبهش پول بدند و اون رو تهیه کنند.
🔺برشی از کارگاه «نویسندگی خلاق» استاد سیداحمد بطحایی
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
راست گفتن پیشه گیرید که روی را روشنی دارد.
تاریخ بیهقی
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
May 11
🔻فرصت ثبتنام تا پایان روز پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۳
🔗 جزئیات کارگاهها و ثبتنام:
🌐 academy.isoa.ir
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
بزرگسالی ترکیبی است از پیشبینی محتاطانه و حافظهای فلسفهباف که باعث میشود آهستهتر و پیوستهتر قدم برداری. اما ترس از اشتباه ممکن است خودش اشتباه بزرگی باشد، اشتباهی که تو را از زندگی بازمیدارد، چرا که زندگی مخاطرهآمیز است و هر چیزی جز آن، خسرانی بیش نیست.
نقشههایی برای گمشدن
ربکا سولنیت
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻آن چیزی را که میخواهید بگویید، نگویید!
یاد بگیریم که چه جوری اون حرف اصلیه رو مستقیم نیایم حرفش رو بزنیم. بیایم یه جای دیگه حرف بزنیم، در حالیکه اشارهمون اینوره.
این یاد گرفتنیه. هیچ راهی نداره إلا اینکه شما بنشینید صدها داستان بخونید. انقدر بخونید تا بتونید یاد بگیرید که چه جوری اون چیزی که میخواید بگید رو نگید. هر وقت این کار رو کردید، گل رو زدید. یعنی موفق بودید.
مشکل اکثر متنهایی که شما میخونید، دوستان نوقلم مینویسند، اینه که مستقیم میان اون حرفی که باید بزنند رو میزنند. درحالیکه العاقل فی الاشاره؛ یعنی باید یه اشاره بکنی به یه جای دیگه، و یه جای دیگه عملاً اتفاق اصلی بیفته.
🔺برشی از کارگاه «داستان دینی» استاد مجید قیصری
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
یادت باشه همیشه طوری زندگی کنی که ارزش کاری که برات انجام شد رو داشته باشی!
نجات سرباز رایان (۱۹۹۸)
استیون اسپیلبرگ
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
تا در تو نظر کردم رسوای جهان گشتم
آری همه رسوایی اول ز نظر خیزد
عطار نیشابوری
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
🔻چطور شوخی بنویسیم؟
خاطرات ما ممکن است به خودی خود آنقدر جذاب و بامزه نباشند. ما به عنوان نویسندۀ طنز باید در پرداخت آن خاطره، یک مقدار دروغ بگوییم و اغراق کنیم. یک کمی خاطره را دستکاری کنیم تا بامزه شود. درواقع خاطره دستاویزی برای شروع کار است. یعنی خاطره را میگذاریم جلویمان و فکر میکنیم باید چه کار کنیم تا بامزهتر و خندهدارتر شود. باید یک چیزهایی را دور ریخت، اتفاقات بیمزه و بینمک را حذف کرد. و یک چیزهایی هم اضافه کرد که اصلاً در آن وجود نداشته! کار نویسنده اصلاً همین است.
شما باید این توانایی را داشته باشید که خاطرۀ مناسب را از بین خاطراتتان بیابید و بعد آن را توسعه دهید.
از آنجایی که برای نوشتن، مطالعه هدفمند بسیار مهم و اثرگذار است، دو کتاب از «دیوید سداریس» طنزنویس مهم امریکایی معرفی میکنم که حتماً بخوانید. هر دو کتاب را پیمان خاکسار ترجمه، و نشر چشمه منتشر کرده است: «بالاخره یک روز قشنگ حرف میزنم» و «مادربزرگت را از اینجا ببر».
🔺برشی از کارگاه «طنزنویسی» استاد حسام حیدری
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr