و خدا دختر را آفرید و ریحانه‌ی خلقت نامید :))♥️ #روز_دختر | #مناسبتی استفاده از این عکس‌ها ممنوع است! عکاس : راحیل

دختری یعنی مریمی یعنی نرگس یعنی لاله دختری یعنی، هر چی گل در این گلستانی گویندگی: ف. ذاکری #پادکست | #روز_دختر | #مناسبتی

#روایت‌دوم [شهیدگمنام‌] #قسمت‌سوم اما داستان به همینجا ختم نمیشه :)) چون مهمون های شهید فقط مادرا نیستن🌱 بینشون دخترایی هستن که بابای اونا هم گمنام و بی نشون اند . . دخترایی که شاید حتی یه بارم باباشونو ندیدھ باشن و فقط از روی عکس و فیلمو خاطره هاست که میتونن عکس باباشونو از بقیه عکسا تشخیص بدن . و این یعنی مظلومیت :>> وقتیم که چشمشون به تابوت میوفته اونا هم مثل مادرایِ شهدایِ گمنام هزار تا نکنه تو ذهنشون شکل میگیره :)) نکنه . . نکنه بابام باشه . . نکنه این همون سایہ سرم باشه . . و شروع میکنن حرف زدنو درد دو دل کردن باهاش . از دوستاش . خانواده . مردم . از حرفاشون از نگاهاشون از همه چیز میگه آخر آخرش اکثرنشون اینو میگن . . از همشون میگذرم تو شاهد باش ان‌شاءالله که خدا هم ازشون بگذره🌱 یا نه دخترایی هستن که پدراشون پیکراشون برگشته و موقع دل تنگی میرن سر مزار باباشون :)) اما اینجا این دخترا فقط یه چیز میگن : خدایا دختر شهید گمنام اینجا نباشه ها ، خدایا دختر شهید مفقود الاثر اینجا نباشه ها، اگه هست بهش صبر بده ، اگه هست بهش توان و قدرت بده ؟ کل مجلس ذکر لبش اینه و نگران . چون خودش قبلا چشیده و میفهمه که اونا الان چه حالی دارن 🙂 ولی تو این دو دسته ای که گفتم هردوشون از یه چیز خیلی دل شکستن و همیشه بابتش سکوت کردن :) هم دخترای شهدایِ گمنام و مفقود الاثر هم دخترای شهدایی که هویت دارن 😄 اونم حرفایِ دل خراشِ مردم :) مثل این جمله ها: نگاش کن تورو خدا چه مظلوم نمایی میکنه خب مگه چی کم داشتی خودتون واس خاطر پول راضی شدین برن باز حالا یه چیزم طلب کارید و مظلوم نمایی میکنید؟؟؟!!! دست پیش میگیرد که پس نیوفتید که چی بشه؟؟ و اونا محکوم به سکوت اند 🌱♥️ خیلی درد داره ها :)) ولی بین شون بازم دخترایی هستن که نه باباهاشون نظامی اند. نه شهید. نه مفقود الاثر. بلکه شاید یه دختر ساده ای باشه که باباشم یه شغل عادی و اداری دارھ. نویسنده فعلا ناشناس ؛ کپی ممنوع : [ Eitaa.Com/Isra_F ]

#روایت‌دوم [شهیدگمنام] #قسمت‌چهارم وقتی شهید گمنام میبینن . با خودشون خیلی حرفا میزنن 🌱 از کار هایی که کردن ، از پشیمونی هاشون ، از شرمندگی هاشون ، از مخفی کاری هاشون و.... یه جوری از ته دل هق هق کنان گریه میکنن یه جوری اشک میریزن که به حالش حسرت میخوری :>> بارها به شہید میگه میشه تو واسطه شی خدا منو ببخشه؟! بخدا غلط کردم ، اشتباه کردم ، بچگی کردم ، میشه کمک کنی آدم شم ؟! میشه آدمم کنی؟؟! میشه راهو بهم نشون بدی ؟! بلد نیستم ولی غلط کردم :🌱♥️ ولی بازم همش به اینجا ختم نمیشه بازم یه عده هستن برای قضاوت :// بازم هستن آدمایی که عقلشون به چشمشونه و زبونشون تحت کنترل خودشون نیست :// شاید گاهی اوقات واقعا نسبت به چیزی که میگن و حرفی که میزنن منظوری نداشته باشن ولی ناخواسته بازم دل بشکنن 🙂 مثل اینکه بیان به همین نوع دخترا یا هر کس دیگه بگن : نگاش کن توروخدا تا دیروز ول معطل بود فلان کارارو میکرد حالا اومده برای من اشک تمساح میریزه. بابا . . تو از کجا میدونی تو دل اون چه خبرھ. تو زندگیش چه ناملایماتی داره . چرا برای چیزی که نمیدونیم ؛ اطمینان نداریم ، اطلاع نداریم ، اینقدر راحت غیبت میکنیم ؟!! تهمت میزنیم . قضاوت میکنیم . آخه اصلا مگه ما قاضیم؟؟ مگه قضاوت کار ماست؟ تنها قاضی عالم خداست اونه که میبینه و از همه چی خبر داره 🌱 حتی اگه بعضی وقتا میگیم حقم بود حقمو خورد بازم بسپر به خدا اونه که حق رو تعیین میکنه یاد بگیریم مراقب حرفامون باشیم. یاد بگیریم زود قضاوت نکنیم. یاد بگیریم ندونسته حکم صادر نکنیم . تا دل نشکنیم . کینہ ایجاد نکنیم . اینا اگه رعایت شه زندگی اونقدرام سخت نیست :)) والسلام نویسنده فعلا ناشناس ؛ کپی ممنوع : [ Eitaa.Com/Isra_F ]

بعضی کلمه ها بار معنایی عجیبی دارن . . مثل کلمه بابا :))

ذکر یکی از زیبا ترین جلوه‌هایِ ارتباطِ عاشقانه با خداوند است که تداومِ آن، روح را شاداب نگه می‌دارد و زنگارِ گناهان را از روى دل مى‌زداید و در سیر و سلوک و شکوفا شدنِ استعدادهای نهفته‌یِ بشری نقشِ اساسی و بنیادی بر عهده دارد. هر قدر آیینه‌یِ دل از زنگارِ اعمال و عقایدِ باطل پاک‌تر و رویِ دل به سویِ خورشید الوهیت بیشتر باشد، آثارِ ذکر شدیدتر خواهد بود . . ((: #اذکار | #پروفایل [ Eitaa.Com/Isra_F ]

خدا را ماھ تجسم کن . _ به او خیره شو و زیر لب زمزمہ کن : + خداے من زیبا تر از توعہ ای ماه :)))!

شاید من بدانم و تو ندانی . - ولی بدان ! حرف زدن با آن کہ وسعـتش از سماوات و ارض بیشتر اسـت قطعاً پرواز است !

آمدم از تو بنویسم قلم را در دست گرفتم و به گشت و گذار میان واژه‌ها مشغول شدم.. کجاست واژه‌ای که تو را مجسم کند؟! میان سی و دو حرف زبان دنبالت گشتم.. کجاست حروفی که توان بیان تو را داشته باشد، وقتی "بی‌نهایت" در تو تجلی یافت؟ به الف نظاره کردم.. به حرف ب قلم را در جوهر رها کرده‌‌‌.. برداشتم.. و جوهر چکه کرد روی برگ‌های سفید من.. آری همین بودی.. تکرار آن تکرار ناپذیر.. تجلی دوباره‌ی "نقطه باء" #امام_رضا | #دل_نویس

خوشبحال کسانی که خاطرات کودکی‌شان در حرمت خلاصه میشود . . ♥️! #استوری | #امام_رضا [ Eitaa.Com/Isra_F ]