eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.4هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
668 ویدیو
83 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
💬⁉️پرسش شما: سلام شاید سوال من یکم عجیب باشه ولی خب مشکل منه و لطفا بهش پاسخ بدید🌸 ما خانوادمون از نظر فرهنگی و مذهبی سطحش تقریبا بالاست. یعنی پدر و مادرم هر دو لیسانس دارن و نظامی هستن و خب مذهبی هم هستیم خودمم دانشجوی کارشناسی ام و تو دانشگاه دولتی الهیات می خونم و طبیعتا باید به عنوان دختر اول چنین خانواده ای انتظار داشته باشم که همسرم حداقل هم سطح ما باشه یعنی یا لیسانس داشته باشه یا مثل خودم دانشجو باشه و اینکه خب نمیگم شغلش مثل پدر و مادرم نظامی باشه ولی خب یه شغل متوسط داشته باشه فرقی نمیکنه چه شغلی و اینکه حتما مذهبی باشه دیگه اینکه سطحشون از خودمون بالاتر باشه رو آرمانی میدونم که دوست دارم برآورده شه ولی خب احتمالا نمیشه😅😂 ولی من متاسفانه تا سال دوم دانشگاه یه دونه خواستگارم نداشتم و اولیش همین سال دوم اومد که نه تنها همسطح ما نبود بلکه پسره کاردانی داشت و یه شغل ساده لاستیک فروشی. از نظر مذهبی هم خیلی خوب نبودن ۲ تا خواستگار بعدیم حتی همون کاردانی رو هم نداشتن😐 یا دیپلم یا سیکل حتی شغلشونم جالب نبود و زیادم مذهبی نبودن و خب طبیعیه من رد کنم. طرف ۵ سال از من بزرگتره، مدرک تحصیلیش از من کمتره😐 یعنی الان تو سن ۲۱ سالگی واقعا ناامید شدم از اینکه ازدواج کنم اطرافیانم روستایین و خواستگار کارخونه دار دارن من واقعا شغل طرف برام مهم نیست ولی خیلی مهمه که از نظر فرهنگی و مذهبی مثل خودم باشن همه دارن دکتری میگیرن یه دونه لیسانس خواستگاری ما نمیاد😐 مشکل از منه؟ ما خانوادمون سطحش تو اطرافیان خوبه و من نمیدونم چرا من خواستگار ندارم. وقتی هم میاد طرف انقدر سطح پایین😐 💬✅پاسخ ما: 🌷فرات: سلام، اگه مذهبی هستید و واقعا به دین اسلام اعتقاد دارید که باید ایمان و اخلاق فرد براتون مهم باشه، و تحصیلات و شغل رو نباید اولویت قرار بدید. اگرم واقعا تحصیلات و شغل براتون مهمه و نمی‌تونید ازش بگذرید اشکالی نداره، ولی لطفاً ادعای دینداری و ازدواج دینی و مذهبی نکنید☺️ چون روایت داریم کسی که توی ازدواج دنبال معیارهای مادی باشه، خدا هم به همون معیارها واگذارش می‌کنه. و البته، اینکه یه نفر چهار سال توی دانشگاه درس بخونه به این معنی نیست که خیلی انسان فرهیخته‌ایه، و اینکه یه نفر توی دانشگاه درس نخونده به این معنی نیست که بی‌فرهنگه. همسانی فرهنگی مهمه، ولی لیسانس همیشه به معنای بافرهنگ بودن نیست. و این فاز «کسی در حد ما نیست» هم دقیقا چیزیه که باعث توقعات بزرگ می‌شه و سرانجامش هم یا رسیدن به سن تجرد قطعیه و یا ازدواجی که ظاهرش خوبه ولی به مرور آسیب‌هاش معلوم میشه... ببخشید اگه رک گفتم😶 🌷مصباح: این سوال یکم موردیه، ولی کلا کسایی که تصور می‌کنن خواستگارهاشون در سطح‌شون نیستن و توقعات بالا دارن، باید بگم: اولا این که شغل خود فرد یا پدر و مادرش یا محل زندگی‌شون، تعیین‌کننده هیچ‌چیز نیست و ممکنه سطح فکر و فرهنگشون بالاتر از کسی باشه که خودشو بالا می‌بینه. مهم اینه که از نظر فکری و اعتقادی بهم بخورن، شغل و رشته و تحصیلات واقعا مهم نیست. گاهی تصورات و توقعات ما باعث میشه که خواستگار نداشته باشیم چون الکی رد می‌کنیم، گاهی هم شرایط معرفی فراهم نیست. به هرحال معرف‌هایی هستند که ممکنه اطراف ما نباشن و شاید بد نباشه فرم پر کنیم. ولی در کل به نظر من توقع توی این سوال بالاست، و خیلی خودش رو دست بالا می‌گیره. شرایط معمولیه، خیلی خاص نیست. این درست نیست که به صرف دانشگاه رفتن، دیگه فکر کنیم خیلی شرایطمون خاصه و هرکسی لیاقت ما رو نداره😅 برای فهم این که تناسب فکری و اعتقادی داریم یا نه، باید با خواستگار حرف بزنیم. 🌷طناز: سلام. اولا اجازه بدید نپذیرم که برای شما شغل و تحصیلات مهم نباشه چون توی تمام مثال هاتون، ملاک رد و تاییدتون فقط همین موارد بوده و تاکید داشتید! ببینید اینکه شما این معیار رو گذاشتید مهم ترین و اصلی ترین اولویت‌تون و در نگاه اول از طرف، میخواید انتظارات شما رو با این ملاک ها برآورده کنه، منتظر این هم باشید که به شما هم فقط از طریق همین ملاک ها توجه بشه نه شخصیت و افکارتون. اینکه شما با یه فردی که دکتری داره و شغل مدنظر شما رو هم داره ازدواج کنید، ولی طرفتون وسواس و اضطراب و افسردگی داشته باشه یا آدم شکاکی باشه یا زود عصبانی بشه، خوبه؟! http://eitaa.com/istadegi
💬⁉️پرسش شما: سلام و خسته نباشید عیدتون مبارک راستش یکی از ترس هایی که وجود داره اینه که اون ادم مناسبی که در زمان خواستگاری و و دوران نامزدی باهاش مواجه شدیم بعد از عقد و ازدواج تغییر کنه یا بزارید اینجوری بگیم اگه شخصی بعد از ازدواج به یه سری از تعهدات‌ که مربوط به بعد از ازدواجه عمل نکرد باید چیکار کنیم ؟ 💬✅پاسخ ما: 🌷فرات: ما یه سری خط قرمز داریم، خط قرمز چیزیه که انقدر مهمه که اگه زیر پا گذاشته شد، ما کلا از رابطه خارج می‌شیم و خدای نکرده طلاق می‌گیریم. ولی راه پیشگیری از چنین چیزی اینه که قبل ازدواج دوتا چشمتون رو باز کنید و دوتا چشم هم قرض بگیرید. دوره آشنایی رو سرسری رد نکنید، عجله نکنید، درست چندین جلسه مشاوره برید(و دوره آشنایی رو زیر نظر یه مشاور معتبر باشید)، درست و دقیق تحقیق کنید... اونوقت می‌فهمید این آدم داره نقش بازی می‌کنه یا نه، این آدم زیر قولش می‌زنه یا نه. خیلی چیزهایی که منجر به طلاق می‌شن رو می‌شده قبل عقد فهمید، ولی خانواده‌ها کوتاهی کردن و نفهمیدن. بعد هم دقیقا خطوط قرمزتون رو برای طرف مقابل تعریف کنید و سرش به توافق برسید. 🌷طناز: سلام، ممنونم منظورتونو از تعهدات متوجه نشدم، ولی چیزی که شما میتونید درون یک فرد بسنجید، تنها با گذر زمان مشخص میشه و اینکه شما چقدر قبل از ازدواج با طرف مقابل وقت گذروندید و صحبت کردید. اینکه شما دیده و ندیده، یک هفته بعد از خواستگاری برید سر سفره عقد، دیگه به خودتون مربوطه!😁 🌷مصباح: (وی از پاسخ به سوالات خسته شده و اعصاب ندارد😂) http://eitaa.com/istadegi
💬⁉️پرسش شما: چطوری متوجه بشیم طرف مقابل در زمان عصبانیت یا عصبانیت زیاد چه واکنشی نشون میده؟ دست بزن داره یا نداره فریاد میزنه یا نه ؟ نمیشه که از عمد عصبانیش کنیم شما چطوری درباره این دسته از موضوعات شناخت پیدا کردید ؟ 💬✅پاسخ ما: 🌷فرات: اولا مشاوره. مشاور ازتون چندتا تست می‌گیره و این تست‌ها تا حد زیادی قابل اعتمادن(بستگی به مشاورتون هم داره که چقدر حرفه‌ای باشه). من شخصاً دارم می‌بینم مشاور هرچی از تست ما تحلیل کرده بود درسته. دوما تحقیق. مثلا توی در و همسایه برید ببینید کسی تاحالا دیده که اون فرد دعوا راه بندازه یا صدای داد و بیدادش بیاد؟ توی محل کارش وقتی با مشکل مواجه میشه زود جوش میاره؟ با دوستاش دعواش شده؟ (تحقیق یه مهارته، به یه آدم حرفه‌ای بسپاریدش) توی تعامل باهاش هم که قرار بگیرید یه چیزایی دستتون میاد. مخصوصا تعاملاتی که یکم طولانی‌تر بشه. ولی عمدا عصبانیش نکنید، چون سوءتفاهم پیش میاد و شر میشه. 🌷طناز: صرفا با وقت گذروندن با فرد مقابل در مووقع مختلف، بیرون برید، صحبت کنید، در موقعیت های مختلف ایشون رو قرار بدید. مثال میزنم: یک بار که قرار دیدار و صحبت میذارید(البته نه همون اوایل، یه مقدار که از آشنایی خانواده ها گذشت)، بخواید ایشون دنبال شما بیان تا شما رانندگی‌شونو ببینید. مهارت رانندگی رو نمیگم! اینکه طرف از خودش صبر نشون میده توی رانندگی؟ پشت چراغ قرمز عجله داره بره؟ از رانندگی دیگران عصبانی میشه یا نه! کم‌کم با معاشرت، میتونید یه حدس هایی بزنید. 🌷مصباح: تحقیق! ما با سوالات خواستگاری میشنویم، و با تحقیق جواب اون هارو ارزیابی میکنیم. http://eitaa.com/istadegi
💬⁉️پرسش شما: سلام میشه درباره ی سوالات خواستگاری بگید؟ اینکه چه سوالایی مهمه یا اینکه چقدر از جوابایی که دادن رو توی زندگی دیدین که همین بوده و صادق بودن.. 💬✅پاسخ ما: 🌷فرات: چندتا منبع برای سوالات خواستگاری رو توصیه میکنم: اولا کتاب نیمه دیگرم آقای عباسی ولدی(من سوالات خواستگاریم رو خیلی‌هاش رو با کمک همون کتاب می‌پرسیدم) دوما جزوه سوالات خواستگاری ننه ابراهیم(همسرم از این جزوه استفاده میکردن). توی کتاب آقای عباسی ولدی، گفته که چطور سوال بپرسیم و جلسه خواستگاری چطور پیش بره. ولی کلا، راهش اینه که خواستگار، موضع شما رو متوجه نشه، و نفهمه که شما چه جوابی می‌خواید بگیرید. اونوقت نظر خودشو میگه. درضمن بهتره بگید مثال بزنن و توضیح بدن و به جواب‌های کوتاه قانع نشید. درباره من، بیشتر حرفاشون درست بود. 🌷طناز: سلام لطفا دست از سوالات کلیشه‌ای بردارید. من هنوز که هنوزه، نمیدونم رنگ مورد علاقه همسرم دقیقا چیه. ولی به جاش میدونم درباره فقر چه دیدگاهی داره، آیا میگه قناعت کنیم؟ آیا انسان مادی‌پرستیه؟ یا هرچیز دیگه. میدونم نظرش درباره احساسات و منطق چیه. میدونم سبک موزیکی که علاقه داره چیه و چرا اون سبک. میدونم اگه شغل الانش رو نداشت، چیکاره میشد و چرا. در نتیجه، این مثال هایی که زدم، یک دیدگاه کلی از شخصیت طرف به شما میده و باعث میشه توی رفتارت، به یه چیزهایی برای مدیریت رابطه توجه کنی که قبلا نمیکردی. پس نمیگم اینارو بپرسید، ولی میگم سوالات عمیق و بنیادی بپرسید. 🌷مصباح: (وی از پاسخ به سوالات خسته شده و اعصاب ندارد😂) http://eitaa.com/istadegi
💬⁉️پرسش شما: 💬✅پاسخ ما: 🌷فرات: ازدواج سنتی به این معنا که پسر و دختر از قبل شناختی نداشتن و با یک واسطه به هم معرفی می‌شن و مادرها یه قرار برای ملاقات دختر و پسر میذارن، به نظرم الگوی منطقی و امنی هست، ولی این که اول مادر پسر بیاد دختر رو ببینه، اولا نشون دهنده تفکرات پوسیده مادر پسره و دوما توهین به دختره. من هیچ‌وقت اجازه چنین برخوردی رو ندادم. و هرکس چنین درخواستی داشت رو سریع رد می‌کردم. حق دیدار جلسه اول برای دختر و پسر یکسانه. مگه دختر کالاست که بیان ببیننش و ببینن عیب و ایرادی داره یا نه؟ مگه دختر آدم نیست که نباید اول پسر رو ببینه؟ مگه دختر حق انتخاب نداره؟ 🌷طناز: سلام عزیزم. من نمیدونم داخل یک کانال که اغلب جمعیت، مذهبی هستن، چه واکنشی به نظر من هست ولی عقل و منطق من، ازدواج سنتی رو نمیپذیره. شاید برای برخی ها جواب داده و میده و خواهد داد، اما برای شخصیتی مثل من، جواب نمیداد. خودتون رو بشناسید و ببینید چجور آدمی هستید. منتظرید که انتخاب بشید(اون هم توسط شریک آیندتون، توسط عده‌ی دیگه) یا خودتون انتخاب کننده باشید؟ 🌷مصباح: (وی از پاسخ به سوالات خسته شده و اعصاب ندارد😂) http://eitaa.com/istadegi
💬⁉️پرسش شما: 💬✅پاسخ ما: 🌷فرات: آدم از نوجوونی دوست داره ازدواج کنه(چون خیلی جذاب به نظر می‌رسه و آدم نیاز عاطفی داره)، ولی من فکر می‌کنم تا خودتون به یه هدف مشخص از ازدواج نرسید و کاملا تکلیف‌تون با خودتون روشن نباشه، نباید ازدواج کنید. درباره هدف ازدواج، خلاصه و قرآنی بگم، هدف آرامشه. ولی کلا روش مطالعه کنید. 🌷طناز: سلام عزیزم، شما هرچقدر دوست داری به ازدواج فکر کن، ولی از نظر شخصی من، زیر ۲۲ سال، شما خیلی چیزها رو تجربه نکردید، دانشگاه نرفتید، در اجتماع به اندازه کافی نبودید و به نظر شخصی من، جهان دیده نشدید! شاید بپرسید ایرادش چیه؟ اینکه یهو بعد از ۱۸ سالگی، میرید وارد جامعه میشید و میفهمید اصلا زندگی اونطور که شما فکر میکردید نیست و چه فعالیت های دیگه، آدمای دیگه، معیارهای دیگه‌ای میتونستی داشته باشی و الان نداری، همینه که دلسرد میشی و از زندگیت زده میشی! 🌷مصباح: (وی از پاسخ به سوالات خسته شده و اعصاب ندارد😂) http://eitaa.com/istadegi
ظاهراً سوال دیگه‌ای نبود، فقط دوتا سواله که یکیشو فردا پاسخ میدم، یکیشو هم الان...
خیلی از دخترها نگران این هستند که چرا خواستگار ندارند یا حس می‌کنند خواستگارهاشون تناسب اولیه ندارن باهاشون. خیلی از دخترها هستند که آمادگی ازدواج دارند، علاقه به ازدواج هم دارند ولی متاسفانه یه نابرابری بین دختر و پسر توی جامعه ما وجود داره: پسر می‌تونه خواستگاری هرکسی بره، درسته که جواب رد هم می‌شنوه، ولی می‌تونه حداقل شانسش رو امتحان کنه. ولی دختر، فقط محکومه به اینکه بشینه و منتظر بشه تا شااااید اونی که باهاش تناسب داره بیاد. مخصوصاً دخترهایی که باحیا و مومن هستند و اهل روابط با جنس مخالف نیستن، واقعا بهشون ظلم میشه. و این که تو آزادانه با هر پسری ارتباط داشته باشی خیلی آسیب داره و باز هم به دختر بیشتر ضربه می‌خوره. این ظلمه. واقعا ظلمه به دخترها. نیازه یه ساختاری باشه که با حفظ کرامت انسانی دختر، با حفظ دختر از روابط ناسالمی که بهش ضربه می‌زنه، به دختر اجازه بده که گزینش کنه، خواستگارهایی رو ببینه که باهاش تناسب اولیه دارند و وقت و هزینه‌ش هدر نره(چه برای دختر چه پسر). این ساز و کار، سنت واسطه‌گریه. رهبری چندبار اشاره کردن که سنت واسطه‌گری در ازدواج باید احیا بشه و رواج داده بشه. البته الان خیلی کانال‌ها و گروه‌ها و موسسات هستند که این کار رو می‌کنند، ولی ۲تا مشکل وجود داره: ۱. روند کاری این واسطه‌گرها، طوریه که به کرامت انسانی دختر بی‌توجهی میشه. مثلا فرم‌های ازدواج دخترها رو میذارن توی کانالشون، مثل ویترین، تا پسرها انتخاب کنند. یعنی همون نگاه کالایی به زن. ۲. دخترها می‌ترسن برن فرم پر کنند. فکر می‌کنند اگه دختری فرم پر کنه، حتما یه عیب و ایرادی داره و روی دست مامان و باباش مونده و... حتی اگه پر کنند، به کسی نمی‌گن که یه وقت کسی حرفی نزنه. بماند که به‌خاطر نگاه بدی که به واسطه‌گری هست، خیلی‌ها این کار رو انجام نمی‌دن. یه مجموعه‌ای هست به اسم ننه ابراهیم. ننه ابراهیم، درواقع خانم مریم ابراهیمی هستند، روانشناسی خوندن و مشاور ازدواجن. ایشون بخاطر دغدغه‌شون، یه گروه واسطه‌گری هم دارن. سازوکار واسطه‌گری ایشون، طوریه که در اون کرامت انسانی دختر و پسر حفظ می‌شه، معرفی‌ها بر اساس تناسب‌سنجی انجام می‌شه نه الکی و شانسی یا صرفا بر اساس سال تولد و قد! این لینک کانال ننه ابراهیمه: https://eitaa.com/naneebrahim می‌تونید از اول کانال برید نکاتی که درباره ازدواج گفته رو مطالعه کنید، خیلی کمک‌کننده ست. البته اگه خواستید درباره فرم اقدام کنید، حتما حتما حتما با خانواده هماهنگ بشید. دوم اینکه، اگه دنبال آنجلینا جولی محجبه یا ایلان ماسک بسیجی می‌گردید، با تیم ننه ابراهیم به نتیجه نمی‌رسید‌. سوم اینکه، ممکنه مورد خیلی دیر بهتون معرفی بشه، صبور باشید. سایر شرایط معرفی رو هم اینجا بخونید. https://eitaa.com/naneebrahim/7581
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
💬⁉️پرسش شما: 💬✅پاسخ ما: 🌷فرات: آدم از نوجوونی دوست داره ازدواج کنه(چون خیلی جذاب به نظر می‌رسه و
این جهان‌دیده بودن واقعا واقعا واقعا خیلی معیار مهم و درستیه، بعضیا هستند توی سن پایین اندازه ریش سفیدا و بزرگان می‌فهمند، بالطبع نباید جلوی ازدواج این افراد رو گرفت ولی بعضیا هستند ۳۰ سال و یا بیشتر سن دارند ولی جهان دیده نیستند و از یه بچه دو ساله رفتارهاشون بچه‌گانه تره.
✨هو اللطیف✨ 🏰"قلعه‌ی بتنی" سرگذشت یک پیوند🌱 ✍️ فاطمه شکیبا قسمت دوم 📍توضیح: اولین ملاقات ما شانزدهم فروردین، شب تولد امام حسن مجتبی علیه‌السلام بود. نحوه آشنایی کاملا سنتی بود؛ هیچ آشنایی قبلی نداشتیم و یک معرف ما را به هم معرفی کرد. مادرها تماس گرفتند و قرار گذاشتند. توی کافی‌شاپ یک هتل، من و مادرم و او و مادرش، برای جلسه اول هم را دیدیم. چون دلیل منطقی برای نه گفتن نبود، ادامه دادیم؛ چند جلسه توی همان کافه. *** اردیبهشت 1402 ترسیده‌ام. انقدر که دیشب خوابم نبرد. آژیر خطر در قلعه به صدا درآمده و فکر می‌کنم برای خاموش کردنش باید بزنم زیر همه‌چیز. باید همه‌چیز را خاموش کنم، دکمه دستگاه را بزنم و این تسمه نقاله را که دارد من را به ناکجاآباد می‌برد، متوقف کنم. شاید زنگ خطرش روز دختر به صدا درآمد. جشن روز دختر گرفته بودیم، من و خواهرم و عمه‌ها. هرچه خوراکی ضرردار و ممنوعه بود، اعم از پفک و چیپس و بستنی و...، خریده بودیم که دور هم بخوریم و من فردا با "او" قرار داشتم؛ قرار سوم یا چهارم... یادم نیست. یکی دوتا جوش بدفرم روی صورتم زده بود و من شوخی و جدی، حرص می‌خوردم که با خوردن این هله‌هوله‌ها، باز هم جوش می‌زنم و فردا با صورت گل‌گلی باید بروم سر قرار. بیشترش شوخی بود و قاطعانه می‌گفتم که برایم مهم نیست؛ اما این جمله عمه‌ام زنگ هشدار را فعال کرد: اگه برات مهم نبود، انقدر به جوش زدن و ظاهرت فکر نمی‌کردی. جمله‌اش مثل پتک توی سرم خورد. هیچ‌وقت سر هیچ قراری به ظاهرم اهمیت نمی‌دادم. همیشه یک روسری سیاه و سپید می‌پوشیدم. گاهی ماسک می‌زدم حتی. چرا باید مهم باشد؟ من تکلیفم معلوم بود. همیشه با دو سه جمله اول، حریف را ضربه‌فنی می‌کردم و می‌فهمیدم هیچ‌چیز بارش نیست. اگر حوصله تفریح داشتم، کمی در یک بحث فلسفی می‌پیچاندمشان و مچ‌شان را می‌گرفتم و اذیت‌شان می‌کردم و بعد خداحافظ. شاید اگر اصرار مامان نبود حاضر نبودم هیچ‌کس را ببینم. شاید هم زنگ هشدارش را زهرا سادات به صدا درآورد، بعد از قرار اول، وقتی گفت: قبلا درباره قرارهات طوری حرف می‌زدی که انگار درباره جنازه یه سوسک له‌شده حرف می‌زنی؛ ولی درباره این طوری حرف زدی که انگار بیشتر از یه سوسک مرده برات مهمه. شاید واقعا این یکی ارزشش مثل یک سوسک زنده بود نه سوسک مرده. سوسک زنده‌ای که با دیدنش باید جیغ بکشی و فرار کنی. چرا؟ چون گفت و گویم با هیچ‌کس بیشتر از بیست دقیقه طول نمی‌کشید. بیست دقیقه یا کم‌تر، کافی بود تا مطمئن شوم این هم مثل قبلی‌ها خنگ است و دلم می‌خواهد صندلی را در دهانش بکوبم؛ ولی این‌بار، بدون این که بفهمم یک ساعت صحبت کردیم و دلم نخواست صندلی را بکوبم توی دهانش. بیشتر احساس شگفتی داشتم؛ طوری که وقتی با مادر سوار ماشین شدیم، بلند گفتم: باورم نمی‌شه یه پسر خنگ نباشه! این که می‌فهمید ولی مهم نبود. مهم این بود که من یکباره به خودم آمدم و دیدم باید از زندگی الانم کنده شوم. از خانه خودمان. اتاق شخصی‌ام. والدینم. از دختر خانه بودن. از آزادی‌هایم. از تنهایی‌ام. دارم با تنهایی‌ام کنار می‌آیم؛ دارم یاد می‌گیرم که تنهایی‌ام را دوست داشته باشم. از تنهایی قدم زدن، تنهایی کوهنوردی، تنهایی فیلم دیدن، تنهایی کتاب خواندن، تنهایی فکر کردن و کشف کردنم لذت می‌برم. البته تنهایی همیشه دوست‌داشتنی نیست، گاهی شبیه کابوس است. گاهی واقعا نیاز داری یک نفر درکت کند؛ ولی خب از کجا معلوم یکی وارد تنهایی‌ات شود و واقعا درکت کند؟ تازه دارم خودم را در محدوده شخصی‌ام پیدا می‌کنم. دوست ندارم یکی را به این تنهایی راه بدهم، کسی که نمی‌شناسمش، در یک دنیای دیگر رشد کرده و معلوم نیست قصدش از نزدیک شدن به من چیست. شاید بعد از آمدن او به تنهایی‌ام تنهاتر هم بشوم، مثل خیلی از زنان متاهل دور و برم که دنیایشان کلا با همسرشان فرق دارد و به زور توی یک خانه جا شده‌اند. من ترجیح می‌دهم توی قلعه‌ام راحت لم بدهم، تا این که با یک دنیای دیگر، به زور خودم را توی یک آپارتمان هشتادمتری جا بدهم. جلسه بعدی، تمام تلاشم را کردم که به "او" ثابت کنم تعادل روانی ندارم، کینه‌جو و شکاکم، بداخلاقم، زورگو و مستبدم، خودخواه و لجبازم، وسواسی و خشنم و به طور بی‌رحمانه‌ای منطقی و بی‌احساس. البته من دقیقا همه این‌ها نبودم، کمی پیازداغش را زیاد کردم. انگار داشتم مادر فولادزره دیو را توصیف می‌کردم. ادامه👇🏻👇🏻👇🏻