"یک نفر قبلا خال هندی قرمزی روی پیشانیاش کاشته بود. پس سرش متلاشی بود و تکههای خون و مو و مغزش به تار و پود فرش گرانقیمت زیر سرش نفوذ کرده بود. سلمان با خودش فکر کرد: از نزدیک زده که گلوله از پس کلهش دراومده. عوضی، گند زد به فرش به این گرونی."
برای شروع جلد دوم شهریور یکم زیادی خشنه نه؟
#نیوفولدر
ممنونم که برای نوشتن بهم انگیزه میدید...
هنوز خیلی مونده تا آماده انتشار بشه...
دعا کنید زودتر بتونم منتشرش کنم.
پ.ن: با این که یه وقتایی ترسناک میشه ولی خشونتطلبی تون رو دوست دارم، مخاطب خودمید😎
سلام
ژانری به نام «رمان مذهبی» نداریم. هدفگذاریتون نباید رمان مذهبی نوشتن باشه، باید هدفتون رمان خوب نوشتن باشه(خوب یعنی طبق اصول فنی داستاننویسی باشه، قلم خوبی داشته باشه، پیرنگ خلاقانه داشته باشه، محتوای درست داشته باشه متعهد به ارزشها و اصول دینی باشه). یه رمان خوب ممکنه اصلا رنگ و بوی مذهبی نداشته باشه؛ ولی در لایههای پنهانش محتوای دینی منتقل کنه. ممکنه هم یه رمان پسوند «مذهبی» رو یدک بکشه، ولی نه از نظر فنی و نه از نظر محتوایی هیچ ارزشی نداشته باشه که معمولا علتش همین هدفگذاری اشتباهه...
بارها گفتم، نویسنده موفق شدن نیاز به زیاد خواندن داستانهای خوب، پرهیز از داستانهای ضعیف و زیاد نوشتن داره...