مامور سرشماری!
_سلام مادرجان
ميشه لطفا بیای دم در؟
+سلام پسرم(:
بفرما؟
_از سرشماری مزاحمت میشم
مادر تو این خونه چند نفرید؟
اگه ميشه برین شناسنامههاتونو بیارین ڪه بنویسمشون…!
مادر آهسته و آروم لایِ در رو بیشتر باز کرد
سر و ته کوچه رو یه نگاهی انداخت!
چشماش پراشڪـ😭شد و گفت
+پسرم قربونت برم ميشه مارو فردا بنویسی؟!
مأمور سرشماری گفت:
_مادر چرا فردا؟
مگه فردا میخواید بیشتر بشید؟
برو لطفاً شناسنامت رو بیار وقت ندارم-_-
+آخه…
پسرم 31 سالِ پیش رفته جبهه…
هنوز برنگشته🙂😞
شاید فردا برگرده
بشیم دو نفر!!
میشه فردا بیای!؟
توروخدا:(
مأمور سرشماری سرشرو انداخت پایین و رفت😔
مغازه دار ميگفت:
الان 29 ساله هر وقت از خونه میره بیرون
کلیدِ خونشرو میده به من و میگه:
آقا مرتضی
اگه پسرم اومد
ڪلیدرو بده بهش بره تو
چایی هم سرِ سماور حاضره!
آخه خستس باید استراحت کنه(:
#شهداشرمندتونیم😔 💔
🌷شادۍ رۅح بݪند شهدا #صݪواٺ 🌷
〰〰〰〰〰〰〰〰
#جَـــۅٰآنــٰآڹِ_اِنـــْقـِݪآبٔۍ❀✿
◉⬇ڪلیڪ ڪڹ⬇◎
http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4