✅در فراق برادر
🌷سردار بدر #شهید_مهدی_باکری
🔰فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
🍃ولادت : ۱۳۳۳/۱/۳۰ - میاندوآب
🍂شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۵ - شرق دجله ، #عملیات_بدر
🍁آرامگاه : به وسعت تمام قلبها
🌸محل شهادت #شهید_حمید_باکری در تصرف دشمن بود، عده ای جمع شدند و گفتند که ما حاضریم امشب پیکر حمید رو به عقب منتقل کنیم.
🌺با وجود علاقه خاصی که به او داشت اجازه نداد و گفت : تمام بچه هایی که پیکرشون باقی مونده ، همه حمید من هستند. اگر همه آنها برگردانید حمید من رو هم بیارید.
🌼به خاطر خدا و اسلام و غلبه بر نفس خویش، از برادرش گذشت.
🔺یه روز یه ترکه ...
▫️سه برادر ...
🔻سه جاویدالاثر...
🔹علی ، حمید و مهدی باکری
⇝jõiñ↓
➩➩➩
http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4 ⇜
💢وقتی #شهید_مهدی_باکری
#شهردار_ارومیه بود، یک شب باران🌧 شدیدی بارید.
به طوری که #سیل جاری شد.
ایشان همان شب ترتیب اعزام گروههای امداد را به منطقه سیل زده داد و خودش هم با آخرین گروه عازم منطقه شد.
💢پا به پای دیگران در میان گل و لای کوچه ها که تا زیر زانو می رسید، به کمک #مردم سیل زده شتافت.
در این بین #آقا_مهدی متوجه پیرزنی شد که با شیون و فریاد، از #مردم #کمک میخواست...
💢تمام اسباب و اثاثیه پیرزن در داخل زیر زمین خانه آب گرفته بود
#آقا_مهدی بی درنگ به داخل زیرزمین رفت و مشغول #کمک به او شد.
کم کم کارها روبه راه شد.پیرزن به #مهدی که مرتب در حال فعالیت بود نزدیک شد و گفت: #خدا عوضت بده #مادر، خیر ببینی.
💢نمیدانم این #شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما رو ببینه و یک کم از #غیرت و #شرف شما یادبگیره.
#آقا_مهدی خنده ای کرد و گفت
راست میگی #مادر، کاش یاد میگرفت....
#شهید_مهدی_باکری 🌷
#تلنگر
وقتی بهم گفت «ازت راضی نیستم»
انگار دنیا روی سـرم خراب شده بود
پـــرسیدم: «واسه چی؟» گــفت:چــرا مــواظب #بیـــــتالمال
نیستی میدونی اینا رو کی فرستاده
میدونی اینا بیت المال مسلموناس؟!
همهش امانته!
گفتم: حاجی میگی چی شده یا نه؟
دستش را باز کرد چهار تا حبّه قند
خاکی تـوی دستش بود دم در چادر
تدارڪات پیدا ڪرده بود!
#شهید_مهدی_باکری
#کجایند_مردان_بی_ادعا
#یاد_شهید_با_ذکر_صلوات
#شهدا_گاهی_نگاهی
✧جَـواݩـانِ اِنقـِلابـے✧
↓●ڪلیڪ ڪن●↓
http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4
#خنده_حلال☺️
✅ #طنز_جبهه😂
به سلامتی فرمانده🕵
دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت🚖، حق ندارد رانندگی کند!
یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده🛣، دست تکان داد
نگه داشتم
#سوار كه شد،
گاز دادم و راه افتادم
من با
#سرعت میراندم و با هم حرف میزديم!
گفت: میگن #فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید! راست میگن؟!
گفتم: #فرمانده گفته! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی #فرمانده باحالمان!!!
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند!!
پرسيدم: کی هستی تو مگه؟!
گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...😶😰😨😱😂
#شهید_مهدی_باکری
http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4
✳️ ورشکستگی از دیدگاه شهدا؛
🔻 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرفهایم گوش کرد، گفت: «تو چقدر قرآن میخونی؟» گفتم: «اگه وقتی بشه میخونم؛ ولی وقت نمیشه. بیست و چهار ساعته دارم میدوم.» گفت: «نهج البلاغه چی؟ نهج البلاغه چقدر میخونی؟» باز همان جواب را دادم. چند تا کتاب دیگر را اسم برد و وقتی جوابم برای همه منفی بود، با عصبانیت دستش را بالا برد و گفت: «بدبخت! بگو ورشکست شدم دیگه!» گفتم: «چطور آقا مهدی؟» گفت: «تو با همون ایمان سنتیای که داشتی اومدی جبهه. اونو خرج کردی، حالا دیگه اندوختهای نداری؛ نه مطالعهای داری، نه قرآن میخونی، نه نهج البلاغه. اون سرمایهای که داشتی رو خرج کردی، اما چیزی بهش اضافه نکردی؛ این یعنی ورشکستگی! من میگم روزی یک ساعت درِ اتاقت رو بیند و مطالعه کن؛ ولو این که دشمن بیاد.»
📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی #شهید_مهدی_باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، ص ۲۱۴
🎋#جوانان_انقلابی
#شهدا_گاهی_نگاهی
#امام_زمان_عج
#جهاد_تبیین
http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4