eitaa logo
دختری از جنس خاک…(:
494 دنبال‌کننده
117 عکس
83 ویدیو
0 فایل
- برای جا دادن این‌همه اندوه ، نیازمندِ قلب‌های بزرگ‌تری بودیم…(: ؛ کپی؟! لا، فور کن مومن🤌🏻 ؛ گوشِ‌شنوام✨🖇️: https://daigo.ir/secret/8728288590
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی وقته دیگه نمی‌خوام وقتمو تلف کنم…
دختری از جنس خاک…(:
درد داری دست بر بازو بگیر اما بمان پیش چشمم دست بر پهلو بگیر اما بمان .
من اصلا نمی‌پذیرم آدمی‌رو که دوستت داشته باشه اما بتونه ۲۴ ساعت ازت خبر نگیره.
طرف یه کاری می‌کنه که تو فکرکنی ازت خوشش میاد، ولی بعد می‌فهمی نه‌خیر اون فقط داشت وقت می‌گذروند و خوش می‌گذروند و بی‌هدف فقط ذهن تورو مشغول کرده…
بهم یه چیزی بگو که نگه‌ام داره، یه کاری کن که از دستت نرم .
ای پاییز محزونِ من ، تو چنین خوب چرایی…
ولی همه ما تو زندگیمون کسی‌رو داریم که « کاش این‌همه دور نبودیم »
خوشگلم ولى چه فايده؟ دلقكم دلقک
خيلى جالبه برام كه بدونم وقتى حضور ندارم و بقيه مى‌خوان من رو براى يكى ديگه توصيف كنن، چطور توصيف ميكنن.
من واقعا باكسى كه دوسش دارم خيلى تاچيم، هى دستشو گيليگيلى می‌كنم، پشت گردنشو ماساژ ميدم، با گوشش وموهاش بازى می‌كنم، قشنگ love languageمه
دلم می‌خواد لیتر لیتر اشک بریزم و کسی نپرسه چرا ، فقط بغل بشم .
من هیچ‌وقت نخواستم اون دخترِ قویِ مستقل باشم ؛ من می‌خوام دخترِ لوس بابا باشم🚶🏻‍♀️
من اونى نيستم كه وقت خاليتو باهاش پر كنى يا اولويتت منم يا خداحافظ..!
آدمايی كه وقتی غمگينم برای بهتر كردن حالم تلاش می‌كنن رو تویِ امن‌ترين و سبزترين قسمت قلبم نگه می‌دارم حتی اگه تلاششون شكست بخوره وبی‌نتيجه باشه...!
با يه نفر باشين، با همون يه نفر روزى صد بار دعوا و آشتى كنين ولى جاشو با كسى عوض نكنين .
در اندوه خویش آرام به نظر می‌رسیدم درحالی که قلبم از جنگ‌های بی‌‌پایان خسته بود .
در "نمى‌دونم چى بگم" ترين حالت ممكن هستم
یک سال پیش همه چیز متفاوت بود ، و حالا که به عقب نگاه می‌کنم می‌فهمم که یک‌سال می‌تونه خیلی کارا با یه آدم بکنه .
حس می‌کنم اگه زود بخوابم چیزی رو از دست می‌دم🦦
- الهی بضلع فاطمة المکسور اجبر قلبي المکسور…(:
کسی که دوستت داره پیش میاد ناراحتت کنه اما شعورش رو داره و بلده که از دلتم دربیاره 🤌🏻
تو چه می‌دونی از روزگارِ من ؟ من یه شب‌هایی اندازه ده سال پیر شدم(:
حس می‌کنم تمام بغل‌های دنیا پُره و فقط منم که بی‌بغلم .
آدمى كه توى بچگى خودش به خودش املا ميگفت، خيلى وقته فهميده نبايد از كسى انتظار داشته باشه (:
دختری از جنس خاک…(:
خودم را بی‌ تو دلخوش می‌کنم جانا، به هر نوعی ؛ گهی با اشکِ جان فرسا، گهی لبخند مصنوعی (:
یه روز ميرم اون‌جاهايى كه گريه كردم ؛ می‌خندم، قهقهه می‌زنم. عوض ميكنم داستانو ؛ اين‌جورى نمی‌مونه.