eitaa logo
بهار وصل
256 دنبال‌کننده
200 عکس
66 ویدیو
0 فایل
«زیارت دانشجویی بهار وصل» ادمین کانال: @iut_baharevasl_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
✍روایت اول نشونه‌ها خبر از در پیش داشتن سفری رو میده که برای اولین بار قراره به اونجا برم کوله‌ به دوش، چمدان به دست و همهمه صدای بچه‌ها حال و هوای دیگه‌ای تو صحن مسجد دانشگاه ایجاد کرده دلتنگی خانواده ها یه طرف اینکه با افتخار یکی از اعضای خانواده‌شون را مسافر این سفر کردن هم طرف دیگه هر دو احساس دلتنگی و شوق سخت با هم عجین شدن انگار فقط باید به مسافران نگاه کرد و دم نزد بچه‌ها سریع دست پدر و مادرشون می‌گیرن و کنارشون می‌ایستن تا عکس یادگاری با پرچم طلایی رنگ که نوشته شده "فقط حیدر امیرالمومنین است" درد فراق را درمان کنن در بین جمعیت چهره‌‌های آشنا می‌بینم؛ بعضیا سفر اولی هستن، یه عده‌ای هم حتی تا یکی دو روز پیش اومدن‌شون مشخص نبود ماجراها داشتن تا طلبیده‌ی خاص امام شدن تا صدای اذان از بانگ مسجد بلند میشه، یکی‌از پشت بلندگو اعلام می‌کنه وقت نماز هست و بعد نماز همه سوار اتوبوس‌ها بشید نماز تمام شد بلافاصله سفرمون رو با پناه گرفتن در کنار قرآن و صدقه‌دادن بیمه کردیم یک شاخه گل با عطر خوش بهمون هدیه‌دادن و ما هم به رسم ادب و خداحافظی از رفقای شهیدمون که رفتنمون را مدیون شون هستیم شروع کردیم یکی یکی گل‌ها رو روی سنگ قبرشون گذاشتیم تا اینکه شهدای گمنام با گل‌های زائران تبدیل شد به گلزار تا اسم‌مون رو خواندن، لبخند و بغض هر دو هجوم میاره به صورتم، من مسافر اتوبوسی هستم که عکس دختری حدوداً بیست ساله که هم سن و ساله خودمه فائزه رحیمی؛ دختر دانشجوی شهید از پشت شیشه اتوبوس خداحافظی کردیم و سفر آغاز‌شد.. «زیارت دانشجویی» ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌱 @iut_baharevasl
✍روایت دوم خوابم یا بیدار؟ هنوز در پوست خودم نمی گنجم که راهی شدم و الان پشت پنجره های طوسی رنگ مرز مهران ایستادم و منتظر جلو رفتن صف هستم حس بچه‌های سفر که ساعت سه صبح خاطرات آخرین سفرشون را دیکته می کنند حسرت انگیز است انگار بعضی ها هنوز بار اولشان هست که قراره به زیارت بروند نمی دانم اسمش را چی بگذارم تشنگی، اشتیاق و دلتنگی... فقط می دانم که پاهامون بی قراره اینطور مواقع فقط صبر به داد آدم میرسه نزدیکی بیشتر به گیت برابری می کنه با دلهره بیشتر نکنه نشه بروم، نکنه که راهم ندهند اون لحظه تمام حواسم به مهری بود که با یک ضرب افسر روی پاسپورت حک شد در میان ولوله و صدای چرخ چمدان هایی که فضا را پر کرده تند و تیز از کنار هم عبور می کنیم حس غیرقابل وصفی داشتم... «زیارت دانشجویی» ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌱 @iut_baharevasl
✍روایت چهارم قدمگاه توست که این وادی را به وادی سلام مبدل کرده است، مهدی جان... شروع تفکر و تنبّه در این سرزمین را با زیارت حضرت هود و صالح مزین کنید؛بدانید این مکان، قدوم انبیای الهی را درک‌ کرده است.. از مزار آیت الله قاضی (ره)، عالم انسان‌ساز، دیدن کنید و حاجت بطلبید. او در این وادی، سر به تیره‌ی تراب نهاد تا علاوه بر استفاده‌ از سلوک ملکوتی خود، از تقدس این مکان نیز بعد از مرگ، بهره‌ی وافر بَرَد‌.. از مزار سردار بزرگ، رئیس علی دلواری، قهرمان آزادی بخش ایران، زیارت کنید و بنگرید که سردار اینجا را برای آرامشگاه ابدی خود برگزید! سر و اسرار اینجا چیست که قهرمان آزادی بخش جهان اسلام، ابو مهدی المهندس نیز در اینجا به خاک سپرده شد؟ سِرّ و اسرار اینجا چیست که پیامبر فرمود هرکس در این وادی دفن شود بی‌حساب به بهشت می‌رود؟! سر و اسرار اینجا چیست که اولیای خدا، حضرت بقیه الله نیز در این مکان نماز گذاردند؟! بنگرید و زیارت کنید مقام حضرت امام صادق و حضرت صاحب‌الزمان را... اینجا یک قبرستان نیست شروع سلوک و تنبه در سرزمین با عظمت نجف است اینجا وادی السلام است... ➖➖➖➖➖ 🌱 @iut_baharevasl
✍روایت پنجم از نجف به کاظمین رفتیم و پس از کاظمین به سمت سامرا راهی شدیم به جایی رسیدیم که سال‌هاست در حسرت دیدن فرزند صاحب این دیار منتظر نشسته‌‌ایم. وقت اذان است ، لحظهٔ اجابت دعا، نماز می‌خوانیم و برای گشایش گره‌های‌افتاده بر زندگیمان ، ظهورت را با اشک چشم از خدا‌ می‌خواهیم ... با حال پریشان و دل شکسته‌، به امید تماشای چهره دلربایت و به انتظار آمدنت چشم به گنبد دوخته ایم و در صحن پدران بزرگوارت نشسته‌ایم و زیارت جامعه کبیره میشود راه وصلمان... ما در آخرین لحظات ایستاده‌ایم تا نظاره‌گر خورشیدی باشیم که لکه های ابر از گناهان ما حجابی میان ما و او قرار داده است. آقای ما...غریب سامرا هر غم و غصه ای، گشایشی دارد و گشایش کار ما در ظهور شماست...و تنها اینجاست که فاصله‌ای میان خودمان و شما احساس نمی‌کنیم "اللهم عجل لولیک الفرج" «زیارت دانشجویی» ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌱 @iut_baharevasl
✍روایت ششم جایی سهراب می نویسه دورها آواییست که مرا می خواند و چه خوش گفت، امان از آن آوا آقاجان؛امان .... درمیان روزمرگی‌هامون جایی میان تکاپوی جهان این آوا امان مون رو می برد و به قعر دلتنگی و آرزو سقوط می‌کنیم و در عمق جان، بی آنکه بدونیم چگونه خطاهامون را ندیدی و فقط به تپش قلبمون نظاره کردی تا مارا به حضور بپذیری، گنبد طلایت راه را به ما نشان می‌ده و نوری می‌شه درمیون آن همه تاریکی‌. اشک چشمانمون را پر می‌کنه و باران با ما هم نوا میشه و نمی دونیم این همه گریستن از وصال است یا دلتنگی بعد وصال؟! ما با کربلایت، با وصالت خو می‌گیریم و سال نو را بهانه می‌کنیم برای شروعی نو و چه پربرکت کردی سالمان را آقاجان... بین الحرمینت و بارانت چه خوش سیرابمون کردند از عطش دلتنگی... «زیارت دانشجویی» ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌱 @iut_baharevasl